کشورهای آسیای مرکزی با پیروی از بسیاری از کشورهای اسلامی پس از دریافت استقلال، سیاست مدرنیزهسازی کشورهای خود را براساس اصل آموزش سکولار اتخاذ کردند. آنها درگیری بالقوه را بین سکولاریسم و اسلام و تفکر سنتی که در 25 سال اخیر وخیم تر شده است نادیده میگرفتند. دین و دولت علیرغم جدایی شان در قانون اساسی، عمیقا مرتبط بوده و هر یک از آنها پویایی احیای اسلامی را در جوامع آسیای مرکزی شکل میدهند.
اما با توجه به تجربه دیگر کشورها، محدودیتهای شدید آزادی دین مسائل دیگری را بر میانگیزد.
ایران شرقی/
سباستین پیروز، مدیر کارگروه آسیای مرکزی «موسسه مطالعات اروپا، روسیه و اوراسیا» در مصاحبه با CABAR.asia با اشاره به صدماتی که راهبرد جدایی دین از سیاست در دوران شوروی به ملتهای منطقه اوراسیا زد، گفت: یکی از مهمترین علل عدم انسجام جوامع شوروی سابق، فاصله اندازی دینی در میان آنان بود. وی با تاکید بر لزوم کنترل آموزههای مذهبی توسط دولت، سیاست حذف دین از کشورهای امروز منطقه آسیای مرکزی را اشتباهی استراتژیک خواند.
متن کامل مصاحبه CABAR.asia با وی را در ادامه میخوانید.
CABAR: وضعیت مذهب در آسیای مرکزی چگونه است؟ آیا روندهای مشترک وجود دارد؟
پیروز: در آسیای مرکزی یک رویکرد مشترک نسبت به آموزش مذهبی وجود دارد. با این حال، این رویکرد بر سیاست خاص هر کشور مبتنی است.
به طور کلی، دولتهای آسیای مرکزی نسبت به آموزش اسلام محتاط هستند، زیرا میترسند همانطور که تجربه برخی از کشورهای اسلامی مانند افغانستان نشان میدهد، توسعه آن از کنترل خارج شود. بنابراین، آنها از طریق لفاظیهای امنیتی به آموزش مذهبی میپردازند. کشورهای آسیای مرکزی باید آموزش مذهبی را به گونهای تنظیم کنند تا با آنچه برخی از کشورهای مستقل با آن مواجه شدند، مقابله کنند. (مخصوصا گروههای بنیادینی که از هر گونه خلاء اخلاقی یا سیاسی برای پیشرفت خود استفاده میکنند)
به عنوان مثال، مقامهای دولتی ازبکستان در زمان کریماف معتقد بودند که در کشورهایی مانند پاکستان، آموزش مذهبی به گروهها و سازمانهای رادیکال این امکان را میدهد که به سیستم آموزش مذهبی نفوذ کنند. همین امر در افغانستان به ظهور طالبان منجر شد. کشورهای آسیای مرکزی با پیروی از نمونه رهبران ایران قاجاری و امپراتوری عثمانی یا مصر در قرنهای 19 و 20، در صدد عینی سازی اسلام و آموزش آن بودند. آموزش مذهبی جوانان باید با هماهنگی قومی و مذهبی صورت گیرد و در ایجاد پایه و اساس فرهنگی، به حداقل رساندن سیاسی شدن دین و تبدیل تدریس آن به یک گفتگوی دوستانه سهیم باشد.
مقامهای سیاسی آسیای مرکزی معمولا مخالف مداخله دین در موسسات آموزشی دولتی هستند. این امر آنها را از دیگر کشورهای جهان مانند روسیه - که در آنها مدارس سکولار به تدریج به آموزش مذهبی روی میآورند- و کشورهای اسلامی مانند لیبی -که مدارس در آنها هر چند براساس مدل غربی تاسیس شدهاند، اما برنامه آموزشی آنها شامل مولفه اسلامی میشود- متمایز میسازد.
تدریس اسلام در اکثر کشورهای آسیای مرکزی به مدارس مذهبی سطح متوسط و برخی موسسات آموزش عالی محدود میشود. کشورهای آسیای مرکزی دارای شبکه محدود و کنترل شده مدارس مذهبی هستند که به اعتقاد آنها برای پوشش دادن کل فضای جغرافیایی کشور کافی است.
این نهادها به عنوان مکانی برای گسترش دکترین مذهبی و تمرکز مجدد قدرت مذهبی تحت کنترل قدرت سیاسی ایجاد شدهاند. در مدارس قرآنی هیچ انتخاب دیگری به جز تسلیم شدن در برابر سیاست دولت وجود ندارد. نقش آنها به آموزش نخبگانی که باید از حکومت حمایت کنند، محدود است.
با این حال، برخی از کشورها مانند قرقیزستان آغوش بازتری برای آموزش مذهبی دارند در حالی که دیگر کشورها مانند ازبکستان در زمان کریماف، ترکمنستان پس از دستیابی به استقلال یا تاجیکستان پس از ممنوعیت حزب نهضت اسلامی، به مراتب سرکوبگرتر بودند و همین امر به محدودیتهای جدی برای آموزش مذهبی منجر شد.
CABAR: ازبکستان در عرض چند سال پس از تغییر حکومت در کشور، درها را به روی جهان باز و اصلاحات را در حوزههای مختلف زندگی آغاز کرد. آیا تغییرات در این کشور بر آموزش مذهبی تاثیر داشته است؟
پیروز: با روی کار آمدن شوکت میرضیایف در سال 2016، تغییرات قابل توجهی در سیاست مذهبی و سیاسی ازبکستان صورت گرفته است. رئیس جمهور ازبکستان در رویکرد دولت نسبت به دین و بویژه اسلام که اسلام کریماف آن را تهدیدی برای امنیت حکومت سیاسی میدانست، به میزان قابل توجهی تجدید نظر کرد. میرضیایف رویکرد موجود را نسبت به امنیت نرمتر کرد. وی به فعالیت کمیته مذهبی سرویس امنیت که کنترل شدید و سرکوبگرانهای بر آموزش مذهبی داشت پایان داد.
علاوه بر این، میرضیایف با آگاهی از کمبود مبلغان آموزش دیده، برخی اقدامات را برای توسعه آموزش مذهبی انجام داد. وی در سال 2018 یک آکادمی برای دین شناسی تحت سرپرستی اداره معنوی مسلمانان ازبکستان افتتاح کرد. در همین راستا، مدرسه "جهان عرب" در بخارا به موسسه آموزش عالی تبدیل شد. موسسه آموزش احادیث در سمرقند نیز دورههای 5 ساله آموزش اسلامی، از جمله فقه اسلامی، تفسیر قرآن و زبان عربی را برگزار میکند.
مدرسه و موسسه اسلامی تاشکند نیز با برگزاری دورههای سه و شش ماهه قرآن و زبان عربی، به آموزش کوتاه مدت میپردازند. این دورهها برای همه، هم مردان و هم زنان بدون محدودیت سنی و برای درک کامل اسلام و قرآن افتتاح شدهاند. با این حال، راه طولانی در پیش است چرا که مشکلات زیاد دیگری در ارتباط با آزادی دین در ازبکستان وجود دارد.
CABAR: علاقه به آموزش مذهبی در حال کاهش است یا افزایش؟ فارغالتحصیل یک موسسه مذهبی باید چه مهارتهایی داشته باشد؟ آیا آموزش مذهبی بازار کار دارد؟
پیروز: مطالعات متعدد نشان میدهد که در آسیای مرکزی رشد قابل توجه دیانت و در عین حال افزایش علاقه به آموزش مذهبی مشاهده میشود. جدا از نماز و 4 رکن اصلی اسلام، مطالعه دین، وظیفه و روشی برای عبادت است. آموزش مذهبی باید در سنین کم، خواه در مکانهای خصوصی مانند خانواده، خواه در مکانهای عمومی مانند مدرسه صورت گیرد. نظرسنجی "بررسی جهانی ارزشها" (World Values Survey) نشان داد که نیمی از مردم ازبکستان (54%) و حدود یک سوم مردم قزاقستان و قرقیزستان از آموزش مذهبی در مدارس دولتی حمایت میکنند.
با این حال، مسلمانان آسیای مرکزی و دیگر کشورها تمایلات متنوعی نسبت به آموزش اسلام دارند. این تمایلات مختلف مسائل هویت، اخلاق محلی و بسیاری از مسائل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ناشی از سقوط رژیم شوروی را منعکس میکنند. مطالعه قرآن نیز بخش کلیدی فرآیند اجتماعی شدن به شمار میرود.
کودکان و نوجوان با خواندن دعا و قرآن از والدین خود تقلید میکنند. این اقدام اجتماعی از چارچوب محافل خانوادگی خارج شده است. در تاجیکستان، مانیا استفان – یک اندیشمند - نشان داد که اسلام یک فرصت برای جوانان شهری در جهت بهبود موقعیت اجتماعی شان است. دانش و عملکرد اسلام ابزارهایی برای همگرایی محلی هستند. فقدان مذهب یا فقدان عناصر مذهبی در برنامههای آموزشی مدارس دولتی، که بر اساس اصل جدایی دین از دولت قابل توجیه شده است، استدلالهای رسمی دریافت کردهاند که براساس آنها، اسلام یکی از پایههای تاریخی و فرهنگی کشور به شمار میرود.
آموزش مذهبی بدون شک ممکن است با تحول دنیای مدرن و همچنین تحول اقتصاد جهانی و داخلی سازگار باشد. با این حال، باید در هر موسسه آموزش مذهبی، دانشهای مذهبی را با آموزش مشترک مورد نیاز برای برآوردن نیازهای بازار کار فارغالتحصیلان آینده ترکیب کرد.
CABAR: برای افرادی که در مدارس و دانشگاههای خارجی آموزش مذهبی میبینند چه باید کرد؟ اعتقاد بر این است که آنها ممکن است در معرض دیدگاههای غیرسنتی و بیگانه در مورد اسلام قرار گیرند. دولت باید چگونه به این امر واکنش نشان دهد؟
پیروز: من فکر میکنم که توجه به محتوای آموزش مذهبی و برنامه دولتی ارائه شده در هر موسسه آموزش مذهبی یک نکته مهم و اساسی است. تدریس اسلام از طریق موسسات (دولتی یا خصوصی، سکولار یا مذهبی)، مدرسان و محتوای آن، موضوع بسیاری از مباحث است. جهانی شدن، مشکلات مدیریت تفکر مذهبی را که در معرض پدیده هیبریداسیون قرار دارد، وخیمتر میکند. در آسیای مرکزی مانند هر جای دیگر، صحبت کردن در مورد اسلام سنتی و داخلی کار بیمعنی و نامعقولی است.
تضمین آزادی دین که شامل آزادی هر فرد برای انتخاب دین و همچنین شامل دریافت دستورالعملهای مربوط به آن دین و در عین حال، شامل جلوگیری از استخدام توسط گروههای افراطی میشود، مسئله دشواری است که هر یک از کشورهای جهان باید پاسخگوی آن باشند و در حال حاضر، هیچ راهحل ایدهآلی برای آن وجود ندارد.
در حال حاضر، باید مدارس و موسسات مذهبی داخل و خارج کشور را که ممکن است ایدئولوژی افراطگرایی خشونت آمیز را گسترش دهند، شناسایی کرد. اگرچه ممکن است اتهامات جنایی در برخی از موارد قابل توجیه باشند، اما این توجیه باید براساس شواهد روشن و همچنین براساس فرآیند قضایی عادلانه و مطابق با حقوق بینالمللی صورت گیرد و همچنین با گفتگو و توان بخشی ترکیب شود. سوءظنها و سرکوبهای سیستماتیک علیه دانشجویانی که در خارج از کشور آموزش مذهبی دیدهاند – مخصوصا در تاجیکستان و ترکمنستان – به طرد آنها منجر میشود و ممکن است حتی خطرناک باشد، چرا که ممکن است آنها را به سمت انزوای اجتماعی سوق دهد و در عین حال، به ورود آنها به جنبشهای افراطی کمک کند.
CABAR: سطح کنترل دولتی در حوزه آموزش مذهبی باید چگونه باشد؟ دولت تا چه اندازه میتواند در فرآیند آموزش مذهبی مداخله کند؟
پیروز: مدیریت خوکامه و مقتدرانه آموزش مذهبی و مخصوصا آموزش اسلامی در آسیای مرکزی از اولویتهای امنیتی رژیمهاست. در برخی از مناطق اسلامی اتحاد جماهیر شوروی سابق مانند تاتارستان، آموزش اسلامی پاسخی به سکولاریسم مقامهای سیاسی بود. آموزههای اسلام به منظور کمک به ورود مجدد دین به حوزه اجتماعی و حتی به چالش کشیدن ارزشها و اعتبار سیستم رسمی سکولار آموزش و پرورش طراحی شده است.
در برخی از کشورهای آسیای مرکزی، بحران اقتصادی، کمبود سرمایهگذاریهای دولتی در حوزه آموزش و پرورش و کاهش تعداد و سطح معلمان، بار سنگینی به دوش سیستم آموزش و پرورش پساشوروی گذاشته است. بنابراین، آموزش اسلامی و موسسات آموزشی آن را میتوان به عنوان پاسخی به تخریب سیستم دولتی رسمی آموزش و پرورش در نظر گرفت که در برخی از کشورهای دیگر مانند مراکش مشاهده میشود.
مقامهای دولتی آسیای مرکزی به اسم مبارزه با افراطگرایی، چارچوبهای آموزش مذهبی را (هم از لحاظ فرم و هم از لحاظ محتوا) در راستای منافع سیستم سکولار آموزش که به اعتقاد مقامهای دولتی، پاسخگوی الزامات فعلی است، کاهش دادند. با این حال، اجرای چنین سیاستی ممکن است در واقع به مردم آسیب وارد کند.
مردم ممکن است کاهش و حتی حذف دین را از آموزش و پرورش دولتی، نوعی توهین به فرهنگ و ارزشهای محلی تلقی کنند.
بنابراین، نیروهای سیاسی باید بدنبال تعادل باشند، یعنی باید وضعیتی را ایجاد کنند که در آن آموزش و پرورش با اصول اساسی تحمل و عدم خشونت تطابق داشته باشد. نیروهای سیاسی باید کل محتوا را کنترل کنند. آنها معتقداند که آموزش اسلامی ممکن است از لحاظ سیستماتیک بر ارزشهای سنتی مبتنی باشد، در حالی که آموزش اسلامی در واقع تحت نفوذ دیگر نیروهای تحولگرای جهان، از جمله اصلاحات مذهبی، ناسیونالیسم، اموزش همه جانبه و غیره توسعه مییابد.
اشکال جدید مدیریت، رسانههای الکترونیک و آموزش همه جانبه به تجدید اسلام تحت کنترل دولت در عصر مدرن منجر شدهاند.
CABAR: کشورهای آسیای مرکزی باید چگونه به دنبال تعادل بین سکولاریم و افزایش دیانت در کشور باشند؟ آیا تلاش بیش از حد برای حفظ سکولاریسم، آزادی دین را محدود میسازد؟
پیروز: کشورهای آسیای مرکزی با پیروی از بسیاری از کشورهای اسلامی پس از دریافت استقلال، سیاست مدرنیزهسازی کشورهای خود را براساس اصل آموزش سکولار اتخاذ کردند. آنها درگیری بالقوه را بین سکولاریسم و اسلام و تفکر سنتی که در 25 سال اخیر وخیم تر شده است نادیده میگرفتند. دین و دولت علیرغم جدایی شان در قانون اساسی، عمیقا مرتبط بوده و هر یک از آنها پویایی احیای اسلامی را در جوامع آسیای مرکزی شکل میدهند.
اما با توجه به تجربه دیگر کشورها، محدودیتهای شدید آزادی دین برخی مسائل را بر میانگیزد. علیرغم سرکوبها علیه دین، جریانهای غیراستاندارد عملکرد و دانشهای دینی همچنان مورد مطالعه قرار میگیرند. همانطور که تجربه ترکیه نشان میدهد، سیاست تضییقی شدید، تنش متعادل را به مشارکت در شبکههای زیرزمینی تبدیل میکند. مصطفی کمال (آتاترک) یکی از رادیکالترین برنامههای سکولاریسم را در جهان اسلام آغاز کرد. مقامهای دولتی ترکیه ضمن اعلام مدارس وی به عنوان "ویرانههای انقراض یافتهای که قادر به اصلاح نیستند" و همچنین با ممنوعیت سفر حج به مدت 14 سال (سالهای 1934-1947) و حذف آموزش عالی اسلامی نشان دادند که این اصلاحات به توسعه سیستم آموزش زیرزمینی کمک کردند.
علاوه بر این، اقتدار شدید، سانسورها و سرکوبها به عنوان مثال در ازبکستان کریماف یا در حال حاضر، در تاجیکستان و ترکمنستان، ابزارهای مقامهای دولتی را برای جلوگیری از خشونت کاهش میدهند.
بسیاری از کشورهای اسلامی علیرغم خودکامگی خود، سیاست خود را براساس نظرسنجیهای اجتماعی پایهگذاری کردهاند. در اندونزی محققان نشان دادند که بیش از 50% دانشآموزان دبیرستان استفاده از خشونت را با نام اسلام توجیه میکنند. البته همبستگی عمیقی بین کشورهای اسلامی وجود ندارد، اما فقدان اطلاعات در ازبکستان کریماف مانع اطلاع ما از انتظارات، امیدها و ناامیدیهای مومنان و بویژه جوانان میشود. این امر عناصر تفکر لازم را برای طراحی سیاست مناسب در مورد دین کاهش خواهد داد.
به طور کلی، جستجوی تعادل بین احترام به اصول اساسی حقوق بشر و کاهش همزمان خطر افراطگرایی یک تعادل غالبا شکننده است که همچنان در سراسر جهان مورد بحث و گفتگو قرار میگیرد. با این حال، اگر کشورهای آسیای مرکزی بخواهند سکولاریسم و ثبات کشور خود را تضمین کنند، باید به گفتگو و دستیابی مردم به تعداد کافیِ مکانهایِ عبادت و آموزش مذهبی کمک کنند.
آنها باید از طرز فکر و اندیشهای که هنوز میراث شوروی یعنی جدایی دولت و دین را حفظ کرده است دوری کنند. میراث شوروی جدایی دین از دولت به معنای ممنوعیت دینی است که در امور دولت دخالت میکند، اما در آن، دولت حق دارد کل فعالیت مذهبی یا بخش بزرگی از آن را کنترل کند.
اجرای سیاست سرکوب علیه دین در تاجیکستان و ترکمنستان از طریق بستن برخی از مساجد و فشار به مسلمانانی که به خاطر ارتباط با مساجد خاص یا محافل اسلامی، افراطگرا خوانده میشوند، ممکن است مسلمان را به سمت سازمانهای مخفی زیرزمینی و دامن زدن به گفتمان جنبشهای رادیکال بکشاند که در نتیجه آن، قربانی رژیمهای سیاسی ضداسلامی و دیکتاتور خواهند شد.
انتهای مطلب/