کشورهای آسیای مرکزی به دنبال شرکای جدید در راستای برقراری موازنه با حضور روزافزون چین در منطقه هستند. هند می تواند نقشی چشمگیر در برقراری موازنه با پکن در منطقه آسیای مرکزی با در نظر گرفتن روابط تاریخی و صمیمانه سابق با کشورهای آسیای مرکزی ایفا کند. با این وجود، هند باید به طور چشمگیری «سیاست پیوند آسیای مرکزی» خود را احیا و تقویت نماید تا تعهدش برای به واقعیت تبدیل کردن این مناسبات قوی را تضمین کند.
ایران شرقی/
توام با تداوم افزایش ردپای راهبردی چین در منطقه آسیای مرکزی، نظریه هارتلند ماکیندر با شدت بیشتری طنینانداز میشود. هدف چین، گسترش توانمندیها از طریق تعمیق نفوذ در آسیای مرکزی است. در صورتی که این کشورِ واقع در شمال شرق آسیا با قدرتِ تقابلی و موازنهای دیگری روبرو نشود، میتواند بیش از پیش به جاهطلبیهای هژمونی خود نزدیک تر شود. بنابراین، هند میبایست نقش پررنگ تری را در احیای خط مشی پیوند کشورهای آسیای مرکزی در راستای به زیر ذرهبین بردن منافع راهبردی فزآینده چین در منطقه در دستور کار قرار دهد. هند همواره حضور بی محابای چین در اقیانوس هند را لمس کرده است. به منظور بازدارندگی اقدامات تهاجمی آینده پکن در همسایگی اش، هند می بایست روابطش با همسایگان چین را بیش از پیش تقویت کند.
«نطریه هارتلند و آسیای مرکزی»:
در سال 1904، «سر هالفورد ماکیندر» بنیان های مفهوم قدرت در خشکی را در ادبیات ژئوپولیتیک و در قالب کتابش تحت عنوان "محوریت جغرافیایی تاریخ" عرضه کرد. ماکیندر گفت در حالی که فقط یک چهارم سطح زمین خشک است، سه قاره همجوار آسیا، اروپا و آفریقا دو سوم خشکی کره زمین را تشکیل می دهند. وی به این سطح خشکی عنوان "جزیره جهانی" را اطلاق کرد. جزیره جهانی قلمرو جغرافیایی بسیار مهمی است زیرا باور بر آن است که هر کسی بتواند کنترل انحصاری این قلمرو را به دست بگیرد، قادر خواهد بود تا کنترل مابقی جهان را به دست آورد.
با این وجود، «ماکیندر» تاکید داشت که این امر به تحولات در منطقه بسته اوراسیا، که تحت عنوان محور سیاست جهانی نام گرفته بود، بستگی دارد. در سال 1919، ماکیندر در اثرش تحت عنوان " آرمانها و واقعیت های دموکراتیک" انشعابات مربوط به این "حوزه محوری" سال 1904 را مطرح کرد و مجددا از آن با عنوان هارتلند یاد کرد. از نظر جغرافیایی، هارتلند شامل بخشی از اوراسیاست که متشکل از آسیای مرکزی، قفقاز و بخش هایی از روسیه امروزی است. بنابراین، حاکمیت راهبردی شامل کنترل هارتلند و دسترسی انحصاری به منابع انرژی در این منطقه است. ماکیندر با جمله معروف زیر بر این امر تاکید داشت : "هرکسی که بر شرق اروپا فرمانروایی می کند حاکم بر هارتلند خواهد بود: هرکسی که بر هارتلند فرمانروایی می کند حاکم بر جزیره جهانی است؛ و هرکسی که بر جزیره جهانی فرمانروایی میکند حاکم جهان است."
آسیای مرکزی امروزی پس از فروپاشی شوروی به عنوان یک منطقه جغرافیایی مستقل پدیدار شده است. منطقه آسیای مرکزی با در نظر گرفتن نظریه هارتلند و نقشه های ارائه شده ماکیندر، دقیقا در کانون قلب خشکی واقع شده است. در همه مدل های هارتلند که توسط ماکیندر در سالهای 1904، 1919 و 1943 ترسیم شده اند، این منطقه جایگاهش را اثبات کرده است. این امر اهمیت راهبردی آسیای مرکزی در بحث هارتلند ماکیندر را نشان می دهد. علاوه برآن، تصویری دقیق را ارائه می کند، مبنی بر اینکه برای فرمانروایی راهبردی بر امور بین الملل، دسترسی و نفوذ به منطقه آسیای مرکزی ضروری است.
چرا آسیای مرکزی؟ ارزیابی جغرافیایی:
آسیای مرکزی بخش مهمی از نظام سیاسی و اقتصادی جهان است که پیرامونش را برخی از پویاترین اقتصادهای جهان در بر گرفته اند: مهمترین آنها کشورهای BRICS شامل روسیه، هند و چین هستند. طی قرون متمادی، آسیای مرکزی به عنوان گذرگاهی برای اوراسیا محسوب میشده است. در حقیقت، منطقه آسیای مرکزی را می توان به عنوان نقطه تلاقی بین غرب و شرق تلقی نمود. در نتیجه، قدرتهای خارجی به طور پیوسته تلاش کرده اند تا دسترسی انحصاری به این منطقه را برای گسترش قدرت و حاکمیت خود بدست آورند. آن گونه که «ژیائوژی ژو» اشاره کرده است "تمدن هایی که بر این منطقه حاکم شدهاند قادر بوده اند تا نفوذشان را در سایر بخش های جهان گسترش دهند." با این وجود، لازم به ذکر است که بقای کشورهای آسیای مرکزی به طور چشمگیری به حفظ و تداوم کریدورها و هسته های لجستیکی متکی است. این کریدورها کاملا استراتژیک هستند.
از لحاظ ظرفیت انرژی، آسیای مرکزی به سبب منابع نفت و گاز سرشارش یک منطقه بسیار مهم برای مصرف کنندگان عمده انرژی می باشد. آسیای مرکزی که با عنوان "خاورمیانه دوم" یا "خلیج فارس دوم" شناخته می شود، دارای تعداد 16 حوزه رسوبی شامل 10 حوزه تولید نفت و گاز است که عمدتا در سه کشور مجاور دریای خزر، یعنی قزاقستان، ازبکستان و ترکمنستان که جایگاه مهمی از نظر تامین نفت و گاز دارند، توزیع شده اند.
منابع نفت و گاز آسیای مرکزی عمدتا در غرب، بویژه در نواحی غربی قزاقستان، ترکمنستان و ازبکستان متمرکز شده اند که در آنجا نفت و گاز به ترتیب 95.7 % و 99.3% کل منابع را به خود اختصاص دادهاند. تاجیکستان و قرقیزستان در شرق از نظر منابع نفت و گاز نسبتا فقیر هستند. در این سه کشور، منابع نفت عمدتا در شمال واقع شده اند، در حالی که منابع گازی عمدتا در جنوب قرار دارند. قزاقستان در شمال دارای ذخایر سرشار نفت است، اما ذخایر گازی اش نسبتا کم است: با این وجود، ترکمنستان در جنوب سرشار از ذخایر گازی می باشد، اما ذخایر نفتی اش بسیار ناچیز است.
تا سال 2017، قزاقستان مجموعا 1.1 تریلیون متر مکعب ذخیره گاز طبیعی داشته و ترکمنستان مجموعا 19.5 تریلیون مترمکعب گاز طبیعی داشته است. ازبکستان دارای مجموع 1.1 تریلیون متر مکعب گاز طبیعی بود. حضور چین در آسیای مرکزی:
چین به گسترش نفوذ و حضورش در جمهوری های آسیای مرکزی (CAR) شامل کشورهای قرقیزستان، تاجیکستان، ترکمنستان، ازبکستان و قزاقستان، تحت لوای برنامه «کمربند وجاده» (BRI) ادامه می دهد. برنامه BRI به چین اجازه می دهد تا به طور پیوسته سرمایه گذاری هایش را در بسیاری از کشورها افزایش دهد. علاوه بر آن، پکن به دنبال تدوین استانداردهای مقرراتی جهانی است که برای بنگاههای چینی مزایایی را در پی داشته و اصول تجارت آزاد را مورد تاکید قرار می دهند. چین به صورت پیچیدهای اهداف سرمایهگذاری را در دستور کار قرار داده که به عنوان پیشروی های سودآور سیاسی به اروپا تلقی می شوند.
تا سال 2017، چین در قراردادهایی با مجموع ارزش 304.9 میلیارد دلار با شرکایش در منطقه آسیای مرکزی و در بخش هایی که شامل حمل و نقل، ارتباطات، زیرساخت انرژی، پیوندهای مالی، انتقال فناوری و تسهیلات تجاری هستند، سرمایه گذاری کرده بود. علاوه بر این، تاجیکستان، قرقیزستان، قزاقستان و ازبکستان نیز وام هایی را از چین دریافت کردند. همچنین، فناوری پایشی (نظارتی) برای نیروهای امنیتی و پلیسی را از غول تکنولوژی چین، هوآوی، دریافت نمودند. این روش چینی ها برای حضور پررنگ تر در امور منطقه آسیای مرکزی و همچنین برای افزایش نفوذ سیاسی اش در فضای جغرافیایی است.
علاوه بر آن، چین به دنبال بهبود جایگاهش در منطقه از طریق سازمان همکاری های شانگهای (SCO) بوده است. سازمان SCO، که عموما تحت عنوان ائتلاف شرق اطلاق شده، به پکن امکان داده تا در امور سیاسی و امنیتی منطقه حضوری پررنگ تر داشته باشد. در حقیقت، چین به طور پیوسته به دنبال تقویت جای پای راهبردی اش در آسیای مرکزی و پر کردن خلا در برابر روسیه بوده است. این نشان از آن دارد که نفوذ مسکو در طول سالهای آتی ممکن است به طور چشمگیرتری کم رنگ تر شود. پکن از طریق افزایش فروش تسلیحات، برنامه های آموزشی و پایگاههای نظامی تلاش می کند تا در جمهوری های سابق شوروی حضوری پر رنگ تر داشته باشد.
روی هم رفته، چین به طور پیوسته به سبب اهمیت جغرافیایی آسیای مرکزی در محاسبات قدرت لزوم حضورش در آسیای مرکزی را حس کرده است. با توجه به نظریه ماکیندر، در صورتی که قدرت و نفوذ چین در منطقه بی رقیب باشد، پکن می تواند به توانایی برای گسترش قدرتش در سراسر جزیره جهانی دست بیابد. خط مشی هند برای پیوند آسیای مرکزی: اصلاحات الزامی است
هند اذعان داشته که می بایست جای پای خود را در منطقه آسیای مرکزی تقویت کند، نه الزاما برای "فرمانروایی هارتلند"، بلکه برای بازدارندگی چین. خط مشی "پیوند آسیای مرکزی" (CCAP) نخستین بار توسط وزیر امور خارجه هند، «اداپاکاس احمد»، در یک سخنرانی در نخستین نشست گفتگوهای هند-آسیای مرکزی، برنامه دوم، که در ماه ژوئن سال 2012 در بیشکک قرقیزستان برای دور نخست روابط هند با CAR سازماندهی شده بود، رونمایی گردید. در چارچوب این خط مشی تاسیس دانشگاهها، بیمارستان ها، مراکز فناوری اطلاعات، شبکه اینترنتی درمان که هند را به کشورهای CAR متصل می کند، گردهمایی های تجاری مشترک، تقویت اتصال های هوایی برای پیشبرد تجارت و توریسم، پژوهشهای علمی مشترک و مشارکتهای راهبردی در امور دفاعی و امنیتی درخواست شد. در طول بازدید «کریشنا»، وزیر خارجه پیشین، از تاجیکستان در ماه جولای 2012، سرفصلهای "تجارت، پیوند، کنسولی و اجتماعی" تبیین شدند.
بهینه شدن تجارت و داد و ستد بین هند و منطقه آسیای مرکزی صرفا در حوزه اقتصاد نخواهد بود، بلکه دامنه جغرافیای اقتصادی را نیز در بر می گیرد. این بدین سبب است که آسیای مرکزی از لحاظ راهبردی به عنوان نقطه دسترسی بین اروپا و آسیا بوده و پتانسیل وسیع برای تجارت، سرمایه گذاری و رشد را فراهم می آورد. از آنجایی که این منطقه سرشار از منابعی از قبیل نفت خام، گاز طبیعی، پنبه، طلا، مس، آلومینیم و آهن است، رقبای جدیدی را در میان قدرتهای بیرونی ایجاد کرده است.
جغرافیای اقتصادی با جغرافیای سیاسی در پیوند است و در نتیجه همکاری های اقتصادی بین هند و کشورهای CAR نقش مهمی در پیشبرد مناسبات دفاعی قدرتمندانه از طریق تقویت همکاری های راهبردی و امنیتی با تمرکز فزآینده بر آموزش های نظامی را ایفا می کند. همکاری های امنیتی بین هند و کشورهای CAR نیز شامل انجام تحقیقات مشترک در خصوص مسایل دفاع نظامی، هماهنگ سازی در خصوص اقدامات مقابله با تروریسم و تمرکز ویژه بر مشاوره انحصاری در مورد مساله افغانستان می باشد که امنیتش برای دو طرف بسیار حیاتی است. با وجود این نوآوری ها، ارتباط تنگاتنگ هند با کشورهای CAR همچنان در سطح پایینی قرار دارد. نیاز به تقویت روابط در زمانی که چین به دنبال جاه طلبی های هژمونیک خود است بسیار اهمیت دارد. مسیر پیش روی هند:
برخلاف افزایش تجارت و سرمایه گذاری چین در کشورهای CAR، بسیاری بر این باورند که انجام تجارت با پکن هزینه های خاص خودش را دارد. علاوه بر آن، به نظر می رسد که تدریجا گسلهایی در روابط چین با کشورهای CAR در خصوص مسایل شفافیت و پاسخگویی پدیدار می شوند. شرایط آسان وام دهی چین متعاقبا هزینه هایی از جمله درازدستی های سیاستمداران و بازرگانان این کشور و همچنین از هم پاشیدن مالکیت کشورهای CAR بر منابع طبیعی شان را در پی خواهد داشت. از میان 68 کشوری که با سرمایه گذاری های چین تحت BRI توافق کرده اند، 23 کشور با خطر گرفتار شدن در دام بدهی چین مواجهند. در خصوص کشورهای CAR، کشورهایی مانند قرقیزستان و تاجیکستان که منابع چندانی ندارند به ترتیب چیزی حدود 4 میلیارد دلار و 1.38 میلیارد دلار به چین بدهکارند. چین مالک 41% مجموع بدهی خارجی قرقیزستان و 53% بدهی خارجی تاجیکستان است. علاوه بر آن، تاجیکستان و چین درگیریهای همیشگی مرزی داشته اند؛ اما تاجیکستان برای حل کردن مساله بازپرداختی های بدهی، بخش اعظمی از کنترل مرزها را از دست داده است.
در نتیجه، کشورهای CAR به دنبال شرکای جدید در راستای برقراری موازنه با حضور روزافزون چین در منطقه هستند. هند می تواند نقشی چشمگیر در برقراری موازنه با پکن در منطقه آسیای مرکزی با در نظر گرفتن روابط تاریخی و صمیمانه سابق با کشورهای CAR ایفا کند. با این وجود، هند باید به طور چشمگیری «سیاست پیوند آسیای مرکزی» خود را احیا و تقویت نماید تا تعهدش برای به واقعیت تبدیل کردن این مناسبات قوی را تضمین کند.
انتهای مطلب/