از سال 2015 تا 2020 چرخش سیاستهای پاکستان و آمریکا در قبال کریدور اقتصادی چین – پاکستان موسوم به CPEC قابل بررسی است. تغییر سیاست آمریکای پسا اوباما همان طور که در استراتژی امنیت ملی 2017 و اسناد مربوط به استراتژی دفاع ملی 2018 این کشور بیان شده است، از رویکردی دشوار و سختگیرانه در رقابت با قدرتهای بزرگ به ویژه چین حکایت دارد و بر این اساس، نگاه تعاملگرایانه به CPEC در دوران اوباما جای خود را به نگاه رقابتگونه در دوران ترامپ داد. هر چند این تغییر سیاست و عملکرد آمریکا با واکنش مقامات چین و پاکستان مواجه شد اما در همین بازه زمانی CPEC نتوانست نابرابریهای اقتصادی- اجتماعی و یا نارضایتیهای سیاسی بلندمدت را در این کشور را کاهش دهد، بلکه تهدیدی برای تشدید آنها بود. در نتیجه، دیدگاههای مثبت به تدریج کمرنگ شد و حتی ژنرالهای پاکستانی به رغم همکاری استراتژیک با چین، به تدریج موضع خود از خوشبینی بیش از حد در سال 2015 را به عملگرایی دقیقتر تغییر دادند.
ایران شرقی/
تغییر مواضع پکن
تغییر مواضع پکن در مورد CPEC قابلتوجه میباشد. برخی از اقدامات چین، با دیدگاههای جهانی درمورد BRI، که در آوریل سال 2019 در دومین نشست یک کمربند- یک جاده در پکن مورد بحث و تبادلنظر قرارگرفت، سازگاراست. در آن جلسه، چین درصدد بود تا به نگرانیهای سایر شرکای BRI خاتمه دهد . نگرانی هایی نسبت به اینکه چگونه سرمایهگذاریهای چین، بدون اینکه لزوماً به توسعه اقتصادی محلی کمک کند، به افزایش بار بدهی، فساد، تشدید تخریب محیطزیست و پیشبرد اهداف استراتژیک چین منجر میگردد.
پکن همچنین، بهدلیل شکست و ناکامیهای خاص پاکستان، مجددا به واسنجی حضور خود در CPEC پرداخت. اگرچه براساس برنامه بلندمدتی که در سال 2017 ایجاد شد، هم پکن و هم اسلامآباد برای تغییر سرمایهگذاری از حوزه زیرساخت به صنعت برنامهریزی کردند، اما تأخیر در پروژههای CPEC، شرکتها و سیاستگذاران چینی را در مورد سودآوری مالی پروژههای آتی، نگران و مردد ساخت. در جلسۀ کمیته همکاری مشترک پاکستان و چین در نوامبر 2019، طرف چینی تصمیم گرفت تا زمان اتمام پروژههای قبلی، تعهدات مالی جدیدی را اعلام نکند. با کاهش رشد تولید ناخالص داخلی پاکستان از 5.2 درصد در سال 2018 به 3.3 درصد در سال 2019 و به مقدار پیشبینی شده 2.4 درصد در سال 2020، محیط تجاری پردردسر این کشور، اکنون دیگر برای سرمایهگذاران چینی جذاب بهنظر نمیرسد.
پکن دیگر CPEC را پرچمدار BRI نمیداند و آن را پروژهای آزمایشی توصیف میکند. این اقدام باعث شد، سرمایهگذاران و سیاستگذاران، انتظارات و جاهطلبیهای خود را به جای استراتژی یا برنامههای چین، براساس واقعیتها و شرایط پاکستان تعریف کنند. چنین تجدیدنظری، این پیام مهم را به دنبال دارد که ابتکارات خارجی چین، به شدت به سیاست و منافع شرکای این کشور بستگی دارد، حتی اگر همۀ این شرکا کوچکتر و ضعیفتر از چین باشند.
بهطورخلاصه،CPEC ، چه بطورملموس و چه بطورضمنی، در حال تغییر است. با این حال، بازی CPEC به پایان نرسیده است. CPEC ، نباید شکست بخورد - چراکه این شکست نه به لحاظ سیاسی و نه به لحاظ دیپلماتیک امکان پذیر نیست. چین برای پاکستان، همچنان شریکی مهم و ناجی این کشور است. CPEC هم برای چین، مورد آزمایشی دقیقی برای بررسی چگونگی صادرات مدل توسعۀ چین و پروژهای حیثیتی برای «شی» محسوب میشود.
رهبران هر دو طرف با تأکید بر تداوم روابط نزدیک بین چین و پاکستان، به سرعت اعلام کردند که ابتکارات جدید CPEC در حال انجام است و به طورغیررسمی لقب "CPEC 2.0" به آن دادند. انتظار میرود این تلاشها بیشتر بر روی "صنعتیشدن، کشاورزی و توسعه اقتصادی- اجتماعی با تأکید ویژه بر مناطق ویژه اقتصادی" معطوف گردد تا بتواند مطالبه دولت عمرانخان نسبت به ایجاد شغل بیشتر برای کارگران پاکستانی را بهشکل بهتری برآورده سازد. چین همچنین، با راهاندازی یک شبکۀ خبری اردو زبان، در حال گسترش دیپلماسی عمومی خود در پاکستان است، که بدون شک از آن بهعنوان ابزاری برای تبلیغ مثبت در مورد CPEC و رفع ناامیدیها و سوءظنهای عمومی بهره میبرد.
باوجود تعهدات بسیار، دلایل زیادی وجود دارد که این پیشبینی را قوت میبخشد که مرحله دوم CPEC احتمالا با چالشهای بیشتری نسبت به فاز نخست این پروژه روبرو خواهد شد. اگرچه ایجاد زیرساختها، چالشبرانگیز بود، اما با وجود شرکتها، مهندسین و کارگران ماهر چینی در رأس، این پروژه کاملاً در اختیار موسسات دولتی و نیروی انسانی پاکستان نبود. در مقابل، بسیاری از عناصر اصلی CPEC 2.0، موضوعات حساس و مشاجرهبرانگیزی، از حقوق زمین و آموزش گرفته تا اصلاحات اقتصادی و نهادی را دربرخواهد گرفت. حتی انتظارات کاملاً محاسبهشده نیز ممکن است برآورده نشود، مگر اینکه هر دو طرف، صبورانه، چشمانداز بلندمدتی را اتخاذ کنند.
سیاست هوشمندانه آمریكا
سیاستگذاران آمریكا بدرستی اذعان میدارند که ناامیدی، شکست، عدماطمینان و جاهطلبیِ كاهشیافته ی اسلامآباد و پكن درپشت CPEC پنهان شده است. حتی اگر مقامات دولت ترامپ تنها بخواهند همصدا با بسیاری از پاکستانیها، نگرانی خود را ابراز کنند، با این حال، رویکرد واشنگتن در برابر ضرورتهای سیاسی و دیپلماتیک پیشروی رهبران غیرنظامی و نظامی پاکستان، بسیار ناشیانه و گنگ بوده است.
با گذر زمان، سیاست واشنگتن باید دو واقعیت اساسی را درنظر بگیرد. نخست اینکه، رهبران پاکستان - مانند سایر رهبران در سراسر آسیا - تمایل خاصی ندارند که در رقابت ژئوپلیتیک بین ایالاتمتحده و چین شرکت کنند. آنها، بیش از اینکه ایدئولوژیک باشند به منافع خود میاندیشند، حتی به این قیمت که آنها را به جان هم بیندازند، ترجیح میدهند از رقابت پکن و واشنگتن منافعی به دست آورند. علاوه بر این، بسیاری از پاکستانیها تمایل دارند انگیزههای ایالاتمتحده را زیر سؤال ببرند و به اظهارات آزادیاندیشانه واشنگتن نسبت به آزادی تردید نشان داده و ادعا میکنند که این اظهارات، اهداف مهمی از حفظ منافع تجاری و امنیتی گرفته تا اعمال امپریالیسم آشکار را دنبال میکند. بطورقطع، اگرچه اظهارات چین در مورد عدم دخالت در امور حاکمیتی سایر کشورها، ازمنظر بسیاری از پاکستانیها فراتر از سادهلوحی است، اما در پی وقوع دو دهه پر از اضطراب در مواجه با ایالاتمتحده، ادعاهای خیرخواهانه واشنگتن به همان اندازه توخالی بنظر میرسد.
دوم، سیاستگذاران ایالاتمتحده باید درنظر داشته باشند که CPEC تنها بخشی از روابط چین و پاکستان است. علاوه بر این، پروژههای مختلف زیرساختی احتمالاً عواقب سیاسی متفاوتی دارند. سیاستگذاران آمریكا به جای اینكه سیاست آمریكا را در رقابت تنگاتنگ در حوزۀ مسائل تجاری و اقتصادی "هزینه، بدهی، شفافیت و کارآفرینی" قراردهند، میبایست بیشتر بر سه جنبه مهمتر روابط چین و پاکستان متمرکز شوند.
تأثیر چین بر ثبات منطقهای، به ویژه بین هند و پاکستان، و البته در شرایطی که ایالاتمتحده بدنبال خارجکردن کامل نیروهای نظامیخود از افغانستان است، اولین و فوریترین مطلبی است که باید بر آن متمرکز شد. دوم اینکه چه اکنون و چه در آینده، واشنگتن باید روشهای مؤثرتری را برای مقابله با نفوذ سیاسی روزافزون پکن، از جمله نقش آن در تقویت حکومت سرکوبگر و غیرلیبرال در پاکستان بیابد. و سوم اینکه، در بلندمدت، ایالاتمتحده باید پیامدهای ژئوپلیتیکی همکاری دفاعی چین و پاکستان را ارزیابی کند : از جمله اینکه حضور چین در پاکستان چگونه به این کشور اجازه میدهد تا بتواند قدرت نظامی خود را در جنوب آسیا و خاورمیانه اعمال کند.
ثبات منطقهای
طی یک سال گذشته، هند و پاکستان مجددا به مرز جنگ با یکدیگر نزدیک شدهاند. تابستان امسال ممکن است بحران نظامی دیگری بین هند و پاکستان ایجاد شود. اگرچه مقامات دولت ترامپ، چین را رقیب جهانی خود میخوانند، اما آنها میتوانند به شکلی هوشمندانه، از نقش پکن بهعنوان شریک دیپلماتیک احتمالی خود در بازداشتن هند و پاکستان از جنگ بایکدیگر، قدردانی کنند. اگر تنش در روابط چین - ایالاتمتحده مانع از مشارکت و همکاری نسبت به رفع بحران در جنوب آسیا گردد، همه طرفها ضرر خواهند کرد.
در حال حاضر، بهنظر میرسد که مقامات آمریكا و چین، نظرات متفاوتی در مورد دلایل و طرف مقصر در بالاگرفتن تنش بین دهلینو و اسلامآباد دارند كه این امر میتواند در صورت بروز بحران، آنها را به سمت اهداف مخالف سوق دهد. در حالی که واشنگتن تمایل دارد حملات نظامی هند علیه پاکستان را به نوعی، پاسخی دربرابر خشونت تروریستی در خاک هند بخواند، پکن بر اجبار استراتژیک پاکستان درمورد مقابله به مثل اجباری دربرابر تجاوز همسایه بسیار بزرگترش تأکید دارد. این عدم تطابق خطرناک بوده و به دور فشردهای از مذاکرات استراتژیک بین ایالاتمتحده و دیپلماتهای چینی نیاز است که طی آن دو طرف حداقل بتوانند ارزیابیهای خود را با یکدیگر در میان گذاشته و در مورد فرآیندهایی برای ترسیم بهتر گفتگوهای دیپلماتیک آتی دهلینو و اسلامآباد، بحث کنند.
ایالاتمتحده همچنین میتواند از اشتراک اطلاعات در مورد افغانستان با پکن بهره ببرد، زیرا دیپلماتهای ایالاتمتحده مسائل دوگانه فرایند صلح بین الافغانی و خروج نظامی ایالاتمتحده را بشکل متزورانهای هدایت میکنند. واشنگتن مدتهاست که روابط نزدیک پکن با اسلامآباد را به عنوان اهرم احتمالی نفوذ بر کابل، و بویژه ابزاری برای ترغیب پاکستان برای اعمال فشار بیشتر بر دوستان خود در بین طالبان میداند. اگرچه چین هیچ گاه از اهداف جنگ ایالاتمتحده در افغانستان حمایت نکرده است، اما به دنبال خرابکاری و دو بهم زنی هم نبوده است.
هم چین و هم ایالاتمتحده از پیامدهای جنگ داخلی همهجانبه در افغانستان و یا حتی بازگشت حکومت طالبان در دهه 1990 که میتواند این کشور را به مأمنی برای القاعده و سایر تروریستهای بینالمللی تبدیل کند، نگرانند. با توجه به این منافع مشترک، واشنگتن باید جلسات منظمی برای بحث درباره افغانستان با پکن ترتیب دهد تا ابزاری برای جلوگیری از سوءتفاهمهای غیرضروری باشد، درغیراین صورت، هر دو قدرت بهطورجداگانه با طالبان، دولت افغانستان، مقامات پاکستانی و نمایندگان سایر بازیکنان منطقهای مانند روسیه و ایران در ارتباطند.
رقابت برای نفوذ بیشتر
نفوذ سیاسی چین در پاکستان و سایر نقاط آسیا رو به افزایش است. درصورتی که ایالاتمتحده قصد دارد تا از لحاظ سیاسی در این قاره اثرگذار باشد، قبل از هر چیز باید از تلههای رقابتی با پکن و یا تمرکز بر مقایسه صریح مدلهای توسعه ایالاتمتحده و چین درقالب گزینۀ "ما یا آنها" بپرهیزد.
مقامات آمریكایی به جای آن كه از سرمایهگذاریهای چین تقلید كنند، باید به این فکر كنند كه چه چیزی ایالاتمتحده را به یك شریک ویژه و جذاب تبدیل میكند. آموزش، تحقیقات علمی و نوآوری به سبک ایالاتمتحده میبایست در صدر فهرست مواردی قرار بگیرد که آمریکا را به این هدف نزدیک میکند. همه این موارد از نظر پاکستانیها بسیار ارزشمند است چراکه وسیلهای برای رفع نیازهای زندگی واقعی خواهد بود. ایالاتمتحده، بهشکل هوشمندانهای بر روی بورس تحصیلی Fulbright برای تسهیل تحصیل هزاران پاکستانی در ایالاتمتحده سرمایهگذاری کرده و دولت پاکستان نیز متقابلا میلیونها دلار برای حمایت از دانشجویان دکتری پاکستانی بورسیه در ایالاتمتحده هزینه کرده است. متأسفانه، شکل صدور ویزای آمریکا و سیاستهای مهاجرت در دولت ترامپ، تهدیدی است که باعث شده اقدام به سفر و کار در ایالاتمتحده از سوی پاکستانیها محدود گردد، و تعداد کل دانشجویان پاکستانی در مراکز آموزشی آمریکا در حال حاضر نسبت دانشجویان این کشور در سایر کشورها ازجمله هند و چین کاهش یابد. با توجه به مباحث امنیتی، اینگونه سیاستها باید مورد بازنگری قرار گیرند.
همچنین، پاکستانیها از تجارت با ایالاتمتحده سود بیشتری کسب میکنند. دهها سال است که واشنگتن عمدتاً به دلیل سیاستهای حمایتگرایانه نتوانسته دسترسی مطلوبی را برای صنعت نساجی پاکستان به بازارهای ایالاتمتحده فراهم سازد. تجارت پیشرفته در حوزۀ منسوجات، بیش از کمکهای حاصل از مالیات در دوران اوباما و یا حتی حمایت مالی فدرال از دولت ترامپ برای سرمایهگذاری، باعث رشد اقتصادی، کارآفرینی و بهبود تراز تجاری پاکستان میشود. این امر همچنین موجب افزایش تقاضای پاکستان برای واردات پنبه و LNG از ایالاتمتحده برای تامین مواد اولیه کارخانههای خود میگردد.
حتی اگر برخی از سرمایهگذاریها با CPEC آغاز شود، ایالاتمتحده باید کمک کند تا پاکستانیها از سرمایهگذاریهای خارجی بهره ببرند. ایالاتمتحده ازطریق همکاری دوجانبه و یا مشارکت با نهادهای چندجانبه، میبایست دولت پاکستان را تشویق کند تا اصلاحات مربوط به بازار آزاد را اعمال نماید و در صورت امکان به این کشور به لحاظ فنی کمک کند. وزیر تجارت و اقتصاد ایالاتمتحده ویلبر راس(Wilbur Ross) در سفر خود به اسلامآباد در فوریه 2020، به درستی بر لزوم بهبود "فضای كسب و كار پاكستان، از جمله ایجاد چارچوب مستمر مالیاتی، ارتقاء شفافیت قانونی و تقویت نظام هوشمندانه مالکیت معنوی" تأکید کرد. ایالاتمتحده باید فراتر از تشویقها و نصایح، تخصص فنی قابلتوجه خود در مورد همه این مسائل را بطورمثال درجهت گسترش پروژههای کمک مالی با محوریت فضای کسب و کار در پاکستان، با این کشور به اشتراک بگذارد.
ایالاتمتحده باید علاوه بر سیاستهای جدید در زمینه آموزش، تجارت و سرمایهگذاری، رقابت با چینیها برای کسب نفوذ بیشتر در پاکستان را به شیوهای دنبال کند که نشان دهد چگونه رویکردی را اتخاذ نموده که مشکلات روزمره میلیونها پاکستانی را برطرف میکند. در بیان نمونهای از این سیاستهای موفقیتآمیز ایالاتمتحده، میتوان به تصمیم سفارت ایالاتمتحده و کنسولگریها واقع در سرتاسر پاکستان نسبت به انتشار اطلاعات معتبر کیفیت هوا از تجهیزات مانیتورینگ خود اشاره نمود. در کشوری که سالانه تقریباً 128000 نفر در اثر آلودگی هوا جان خود را از دست میدهند و در آنجا كه منابع رسمی دولتی تمایل دارند واکنش و حساسیتها نسبت به این موضوع را کاهش دهند، این اقدام تأثیر نامتناسب و همچنین مثبتی بدنبال داشته است. انتشار اطلاعات آمریكا موجب افزایش فعالیت فعالان محیطزیست پاكستان شده است كه در تلاش برای افزایش آگاهی در مورد آلودگی هوا، ترویج شیوههای سالمتر زندگی در بین كودكان و سالمندان، كاهش تولید آلایندهها ازطریق تشویق برای استفاده از الگوهای مختلف رفت و آمد، و تحت فشار قراردادن مقامات محلی برای انجام کارهای بیشتر در جهت حل مسائل زیستمحیطی هستند. سیاستگذاران ایالاتمتحده باید درنظر داشته باشند که آیا سیاستهای مشابه دیگری که فناوریها، دادهها و دسترسی آزاد به اطلاعات قابل اعتماد را برجستهتر میکند، وجود دارد یا نه.
واشنگتن همچنین باید بر جنبههایی از نفوذ چین در پاکستان که احتمالاً در طولانیمدت، بیشترین تأثیر را بر روی منافع ایالاتمتحده در منطقه خواهد داشت، تأكید كند. زیرساختها، بیش از دیگر جنبهها، تأثیرات سیاسی ویژهای به دنبال دارند. از این منظر، کابلهای فیبر نوری و سختافزار ارتباطات مخابراتی بیش از نیروگاههای بزرگ برق یا خطوط راهآهنی که با بودجه چین ساخته شدهاند، نگرانکننده میباشند. در ژانویه سال 2019، هوآوی(Huawei)غول مخابراتی چین، خط فیبر نوری به مسافت 510 مایل از کاشغر، شهری در غرب چین به اسلامآباد ایجاد کرد، که تنها بخشی از شبکه گستردهایست که جریان دادههای پاکستان را به چین گره میزند. فنآوریهای ارتباطات از راه دور چین، این امکان را به پکن میدهد که بتواند کنترل بیشتری روی دادهها، سانسور و پیگیری ارتباطات و از بینبردن آزادیها، داشته باشد. بهعبارت دیگر، چالش اصلی ایالاتمتحده مربوط به زیرساختها یا رقابت صنعتی بین شرکتهای چینی و غربی نیست. بلکه، این داستانی است در مورد نفوذ سیاسی، حاکمیت غیرلیبرال و روندهای فناورانهای که باعث از بین رفتن آزادیها میشود.
اگرچه مقامات ایالاتمتحده نگرانیهای خود در مورد هواوی را بوضوح بیان کردهاند، اما حتی متحدان نزدیک آنها مانند انگلستان نیز مایل و یا قادر به کنارگذاشتن کامل تجهیزات چینی نیستند. پاکستان و دیگر کشورهایی که دچار کمبود منابع مالی هستند، به احتمال بیشتر از چین خرید میکنند. در کشورهایی مانند پاکستان، ایالاتمتحده میتواند بهشکلی هوشمندانه، ابزارهای فناورانه – چه سختافزاری و چه نرمافزاری - را فراهم کند تا امکان دسترسی به اطلاعات و دادههای معتبر روزنامهنگاران، سیاستمداران و دانشگاهیان پاکستانی فراهم گردد تا با خیال راحت ایدههای خود را با دیگران بهاشتراک بگذارد. دولت ایالاتمتحده میتواند در همکاری با شرکتهای فناوری آمریکایی، از فعالیتهایی مانند Project Shield ، خدمات رایگانی که توسط Jigsaw (یک شرکت متعلق به Google Alphabet) برای محافظت از وب سایتهای روزنامه نگاران و فعالان طراحی شده است، بهرهمند گردد. علاوه بر این، حمایت ایالاتمتحده از مدافعان حقوق بشر در پاکستان و ارزشهای لیبرال نباید به فضای مجازی محدود شود. دولت آمریكا همچنین باید كمكهای خود را به برنامههایی مانند دانشگاهیان درمعرض خطر(Scholars at Risk) گسترش دهد. Scholars at Risk ، سازمانی است كه با موسسات دانشگاهی برای ارائه پناهندگی موقت به دانشگاهیان كه درمعرض تهدید آزار و اذیت یا زندانیشدن قرار دارند، همکاری میکند.
ملاحظات طولانیمدت ژئوپولیتیک
نزدیک به شش دهه، روابط بین پکن و اسلامآباد بیشتر از توسعه اقتصادی بر همکاریهای نظامی و استراتژیک متمرکز بوده است. چین به عنوان متحد همیشگی پاکستان و مانع اصلی خارجی علیه هند، نیازهای زرادخانههای هستهای، موشکی و معمولی ارتش پاکستان را تأمین کرده است.
با نگاه به آینده، این سوال اساسی برای سیاستگذاران ایالاتمتحده پیش میآید که تسلیحات چین، از تانک و جت گرفته تا موشک و هواپیماهای بدون سرنشین تاکتیکی هستهای، چگونه میتواند بر موازنۀ نظامی هند و پاکستان تأثیر بگذارد. برنامهریزان ایالاتمتحده باید به تحولات همکاریهای دفاعی چین و پاکستان، بویژه در حوزه هستهای، در فضاهای جدید مانند جنگ سایبری، توجه بیشتری داشته باشند، چرا که کمکهای چین به پاکستان میتواند موازنه در برابر هند را در جنگ آتی، تغییر دهد. تجربه نشان داده است که چین ممکن است برای کمک به دوستان خود در پاکستان، موافقتنامههای کنترل تسلیحات را دور بزند، بنابراین، با افزایش تنش بین واشنگتن و پکن ؛ موجباتِ کاهشِ موانعِ انتقالِ تسلیحاتِ جدید، فراهم میگردد.
این موضوع برای واشنگتن از اهمیت استراتژیک بالایی برخوردار است، چراکه سیاستگذاران بیشتر مشتاقند تا هند را بهعنوان شریک و وزنۀ تعادل آمریکا در برابر چین در آسیا، تقویت کنند. ضمن توجه به این نکته که دهلی نو ممکن است برای آموزش سلاحهای جدید خود، بر روی اهداف پاکستان و نه چین متمرکز گردد، سیاستگذاران آمریکایی باید تأثیر صرف حمایت ایالاتمتحده از هند و پشتیبانی چین از پاکستان را درنظر بگیرند. یک مسابقه تسلیحاتی در جنوب آسیا میتواند رقابت واشنگتن با پکن را به شکلی پرهزینه و بسیار خطرناک، منحرف نماید.
واشنگتن همچنین باید پتانسیلهای بلندمدتی را که پاکستان درقالب طرح قدرت نظامی در اختیار چین قرار میدهد، در نظر بگیرد. دلایل زیادی وجود دارد که این پیشبینی را بپذیریم که چین سرانجام پایگاه دائمی دریایی در سواحل پاکستان در نزدیکی گوادر ایجاد خواهد کرد. این پایگاه دومین پایگاه نظامی مانند پایگاهی که ارتش آزادی بخش خلق چین در سال 2017 در جیبوتی ایجاد کرد، خواهد بود که به نوبه خود برای پنتاگون نگرانکننده میباشد. با این وجود، این پایگاه، امتیاز استراتژیک دسترسی زمینی به دریای عرب، که نقطه مهمی در مسیرِ رسیدن به خلیجفارس غنی از هیدروکربن است، را برای چین فراهم میکند.
این تنها بخشی از داستان حضور گسترده چین در خاورمیانه و تحولی جدید با عواقب نامشخص برای ایالاتمتحده است، که به نظر میرسد منافعش در منطقه رو به کاهش است. با این وجود، برنامهریزان ارتش آمریكا باید پیامدهای این تحول برای نیروهای آمریكایی در منطقه را ارزیابی كنند.
نتیجهگیری
جای تعجب نیست که دولت ترامپ قصد دارد بین سرمایهگذاریهای چینی مانند CPEC و ابتکار عمل خود در خارج از کشور، تمایز بیشتری ایجاد کند. درواقع، واشنگتن مطمئن است كه مخاطبان بینالمللی میدانند که پروژههای BRI چین، اغلب پرهزینه هستند و ممکن است به انتظارات شغلآفرینی و یا رشد اقتصادی پایدار منتهی نشوند. دیپلماتهای ایالاتمتحده بدرستی میدانند که مخاطبان در کشورهایی مانند پاکستان بیش از گذشته نسبت به محدودیتهای مشارکت با چین حساس هستند. مراحل آتی CPEC احتمالاً در مقایسه با مراحل اولیه خود با چالشهای بیشتری روبرو خواهد شد.
با این حال پرونده پاکستان کاملا مشخص است. اگرچه شور و شوق پاکستان برای CPEC در پنج سال گذشته کاهش یافته است، اما بعید است که انتقاد واشنگتن از روابط چین و پاکستان بتواند بر روی اسلامآباد تأثیری داشته باشد. چشم امید بسیاری از پاکستانیها از نظر سیاسی و اقتصادی به چین است. دیپلماتهای آمریکایی بهجای اینکه بهطورعلنی درباره ابتکارات چین صحبت کنند، باید در مورد ابتکارات و فعالیتهای ایالاتمتحده بحث کنند. مقامات آمریكا بهجای رقابت با چین، باید بر مزیتهای بینظیر ایالاتمتحده متمرکز شوند. واشنگتن به جای اینکه بیش از این بر سرمایهگذاری CPEC در زیرساختها متمرکز شود، باید بطورویژه به تحولات استراتژیک و سیاسی روابط چین و پاکستان که از اهمیت بلندمدتی برخوردار است، بیشتر توجه کند.
منافع ایالاتمتحده با احداث راههای جدید، نیروگاهها و یا راه آهن در پاکستان به خطر نمیافتد و چیزی از دست نمیدهد. حتی بعید است که بندر جدید ساختهشده توسط چین در گوادر، مزیت استراتژیک قابلتوجهی را در کوتاه مدت برای این کشور بدنبال داشته باشد. با این حال، درصورتی که دخالت چین در ارتباطات از راه دور، مسائل امنیتی و دفاعی پاکستان، تعادل را به نفع حاکمیت سرکوبگر، غیرلیبرال تغییر دهد و موجب بیثباتی منطقهای گردد، سیاستگذاران ایالاتمتحده باید به اقدامی جدی بیاندیشند. بدین منظور، آنها باید بهدنبال ایجاد موازنه سیاسی و استراتژیک دربرابر چین باشند و همکاری تاکتیکی با پکن درمورد موضوعات با اهمیت، مانند جلوگیری از جنگ بین هند و پاکستان و مقابله با تروریسم بینالمللی در افغانستان را پیگیری کنند.
ایجاد چنین تعادلی آسان نخواهد بود. در جنوب آسیا مانند سایر نقاط جهان، سیاستگذاران آمریكایی با پیچیدگی چالشی كه بر اثر افزایش روزافزون نفوذ چین بوجود آمده است ، مقابله میكنند.
انتهای مطلب/
«آنچه در این متن آمده به معنای تأیید محتوای آن از سوی «موسسه ایران شرقی» نیست و تنها در راستای اطلاع رسانی و انعكاس نظرات تحليلگران و منابع مختلف منتشر شده است»