گمانهزنیهای اخیر حکایت از آن دارد که شاخههای وابسته به القاعده و داعش ممکن است بار دیگر با هم متحد شده یا دست کم همکاریهایی را در سطحی بالاتر از آنچه در اوج جنگ سوریه دیده شد از خود نشان دهند. به رغم تفاوتهای راهبردی و نبردهای ارضی داعش و القاعده، مرگ «ابوبکر البغدادی» خلیفه داعش، شواهد جدیدی را دال بر همکاری احتمالی بین این دو گروه به وجود آورده است. در خارج از سوریه، به خصوص در افغانستان، تحولات میدانی میتواند لزوم این همکاری را بیش از پیش تقویت کند.
ایران شرقی/
گمانهزنیهای اخیر حکایت از آن دارد که شاخههای وابسته به القاعده و داعش ممکن است بار دیگر با هم متحد شده یا دست کم همکاریهایی را در سطحی بالاتر از آنچه در اوج جنگ سوریه دیده شد از خود نشان دهند. به رغم تفاوتهای راهبردی و نبردهای ارضی داعش و القاعده، مرگ «ابوبکر البغدادی» خلیفه داعش، شواهد جدیدی را دال بر همکاری احتمالی بین این دو گروه به وجود آورده است. در خارج از سوریه، به خصوص در افغانستان، تحولات میدانی میتواند لزوم این همکاری را بیش از پیش تقویت کند.
ماجرای روستای «باریشا» در «ادلب» سوریه
در روزهای 26 و 27 اکتبر، نیروهای ویژه آمریکایی عملیاتی موسوم به «عملیات کایلا مولر» را در روستای «باریشا» واقع در استان «ادلب» سوریه که در کنترل شورشیان بود انجام دادند. این عملیات منجر به مرگ البغدادی و چند فرزند و محافظ او شد و آسیب جدی به ساختار سازمانی داعش وارد کرد. البته شماری از فرزندان وی جان سالم به در بردند و چند شبه نظامی داعش نیز بازداشت شدند. گفته میشد که «نیروهای دموکراتیک سوریه» اطلاعات مهمی را درباره محل اختفای بغدادی در روستای «باریشا» (که تنها 5 کیلومتر تا مرز ترکیه فاصله دارند) به آمریکاییها داده بودند. مهمترین نکته درباره محل کشته شدن بغدادی این بود که این منطقه جزو مناطق تحت کنترل «جماعت حراس الدین» از شاخههای وابسته به القاعده در سوریه بود که تحت رهبری «خالد العاروری» فعالیت میکرد؛ العاروری یک عضو کهنه کار القاعده بود که اصالتا اهل فلسطین بود.
استقرار خانه امن البغدادی در منطقهای که تحت کنترل یکی از شاخههای القاعده بود، موضوع مهم و جدی است. نکته دیگری که بعد از این حمله مشخص شد این بود که البغدادی و همراهان وی، مبلغ هنگفتی را برای ایجاد پناهگاههای امن در مناطق تحت کنترل این گروه به آنها پرداخت کرده بودند. طبق اسناد به دست آمده توسط نیروهای ویژه آمریکایی، بغدادی برای استقرار در «باریشا» مبلغی حدود 67000 دلار به «جماعت حراس الدین» پرداخت کرده بود. همچنین اطلاعات جدید نشان داد که این شاخه القاعده نبوده است که محل اختفای بغدادی را به «نیروهای دموکراتیک سوریه» اطلاع داده، بلکه برخی افراد نزدیک و مورد اعتماد البغدادی دست به این کار زدهاند. این مسئله بار دیگر حکایت از آن داشت که رابطه کاری یا همکاری موقت البغدادی و «جماعت حراس الدین» به حدی بوده که جماعت حراس مایل به پنهان کردن محل اختفای وی بوده است.
ماجرای افغانستان
پس از اعلام خلافت داعش در جولای سال 2014، نشانههای ظهور این گروه در افغانستان نیز پدیدار شد. از همان ابتدا، داعشیها موضعی ضد طالبان در افغانستان داشتند. طالبان از متحدان قدیمی القاعده هستند که همکاری دیرینهای با یکدیگر دارند. «اسامه بن لادن» رهبر وقت القاعده، با «ملا عمر» رهبر وقت طالبان بیعت کرد و بعدها نیز «ایمن الظواهری» رهبر جدید القاعده، بیعت خود را با رهبران بعدی طالبان تجدید کرد. «داعش خراسان» که شاخه محلی داعش در افغانستان محسوب میشود، در مراحل اولیه حضور خود در افغانستان، به طور روزانه با طالبان درگیر بود. اما گفته میشود که پس از پادرمیانی القاعده برای حل تنش بین طالبان و داعش خراسان، این خشونتها تا حد قابل ملاحظهای کاهش پیدا کرد. همچنین به نظر میرسید طالبان در زمان رهبری «ملا هبت الله»، بیشتر تمایل داشت تا نیروهای امنیت ملی افغان و نیروهای آمریکایی را هدف قرار دهد تا اینکه مستقیما با داعش خراسان وارد جنگ شود.
هرچند خشونت مستقیم بین این دو گروه کاهش یافته اما امضای توافقنامه بین طالبان و آمریکا ممکن است منجر به همکاری طالبان و نیروهای امنیت ملی برای انجام عملیات بر ضد داعش خراسان شود. همکاری احتمالی طالبان برای مقابله با القاعده و داعش خراسان ممکن است این دو گروه را در موقعیتی چالش برانگیز قرار دهد؛ موقعیتی شبیه به آنچه القاعده و داعش پس از، از دست دادن اراضی خود در سوریه با آن مواجه شدند. اگر طالبان دیگر کمکی به تأمین پناهگاه و پشتیبانی از القاعده نکند یا اینکه این گروه نگران لو رفتن محل اختفای خود از سوی طالبان باشد، در آن صورت القاعده ممکن است به دنبال انجام یک توافق راهبردی با داعش خراسان (دست کم برای تأمین پناهگاه) باشد.
چشمانداز آینده
در صورت کاهش اقدامات نیروهای امنیت ملی بر ضد طالبان، القاعده و داعش خراسان ممکن است در وضعیتی قرار گیرند که مجبور شوند سطح خاصی از همکاری را (مثل سوریه) با یکدیگر داشته باشند. داعش خراسان تعداد زیادی از رهبران خود را از دست داده است؛ القاعده نیز هنوز در تلاش برای انسجام دوباره گروه خود در افغانستان بوده و این در حالی است که ممکن است بخش مهمی از حمایتهای طالبان را نیز از دست بدهد. هر دو گروه با کمبود شدیدی در زمینه فرماندهان کارکشته و مجرب و برنامهریزان راهبردی مواجه هستند. به طور طبیعی، تجمیع منابع میتواند تا حد زیادی به رفع مشکلات آنها کمک کند. القاعده به نظر با کمبود منابع مالی مواجه است و این در حالی است که داعش خراسان به خاطر ارتباط با شبکه بزرگتر داعش (که در مدت حکومت پنج ساله خود در عراق و سوریه توانسته است منابع قابل توجهی را جمع آوری کند) احتمالا به منابع مالی بیشتری دسترسی دارد.
نتیجهگیری
ایجاد اتحاد و ائتلاف بین سازمانهای تروریستی، پدیده جدیدی نیست. این اتحادها عمدتا براساس منافع دو طرف و شرایط میدانی به وجود میآیند. چنین همکاریهایی ممکن است به صورت همکاری دایم یا موقت باشند. چالشهای تاکتیکی و تهدیدات ناشی از دشمنان مشترک نیز میتوانند دامنه این همکاری را به تدریج گستردهتر کنند. داعش در واقع یک انشعاب از القاعده عراق است و لذا این دو گروه به لحاظ ایدئولوژیک، وابسته به مکتب فکری سلفی هستند که البته اهداف و آرمانهای آنها تا حدودی با هم متفاوت است. به طور مشابه، خاستگاه داعش خراسان نیز اعضای سابق طالبان (که شریک دیرینه القاعده به حساب میآید) هستند و لذا برخی اعضای آن در صورت لزوم میتوانند با القاعده ارتباط پیدا کنند. بدین ترتیب، این کاملا محتمل است که تغییر شرایط و اوضاع، داعش خراسان و القاعده را مجبور کند تا به خاطر وجود دغدغههای مشترک، بار دیگر در افغانستان با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. آنها همچنین میتوانند به طور بالقوه، مدلی برای افزایش همکاری دیگر شاخههای وابسته به این دو گروه در نقاط دیگر جهان شوند.
انتهای مطلب/
«آنچه در این متن آمده به معنای تأیید محتوای آن از سوی «موسسه ایران شرقی» نیست و تنها در راستای اطلاع رسانی و انعكاس نظرات تحليلگران و منابع مختلف منتشر شده است»