کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

بررسی استراتژی‌های هند و پاکستان در بحران جنوب آسیا

واکاوی بحران جنوب آسیا و راه‌های پیش‌رو

stimson , 18 فروردين 1399 ساعت 13:22

مترجم : منصوره اسکندران

دهلی نو با ابطال ماده 370 قانونی اساسی، قصد دارد تا ادعای پاکستان و منازعه با این کشور بر سر کشمیر را بی‌اساس نشان دهد. هدف هند این است که خط کنترل را به مرز بین‌المللی تبدیل کرده و پاکستان را وادار نماید تا با گذشت زمان این حقيقت را بپذیرد. درسی که هند از حملات هوایی بالاکوت گرفت این بود که می‌تواند با انجام عملیات عادی بینا مرزی و بدون خطر تشدید تهدیدات هسته‌ای از مهلکه جان سالم به در ببرد اما این امر احتمالاً پاکستان را به تشدید بحران ‌ترغیب می‌کند و زمینه را برای درگیری‌های شدیدتر فراهم می‌سازد. نتیجه آن بحران‌های خطرناک‎تر منطقه‎ای و نتیجه‌ای متفاوت از آنچه هند برای دستیابی به آن تلاش می‌کند، خواهد بود.


ایران شرقی/

مرور دو دهه وضعیت جنوب آسیا نشان می‌دهد که تشدید تنش در این منطقه احتمالاً موجب گسترش بیشتر و سریع‌تر بحران خواهد شد و  مدیریت بحران را به چالش‌ خواهد کشید.
 
سال 2019، پس از این که دو دهه نزاعِ کارگیل موجب تجدید تفکرات استراتژیک در جنوب آسیا گردید، تحولات چشمگیری به همراه داشت که نشانگر تغییرات بسیاری در بحرانِ در حالِ گسترش در سراسر این منطقه بود. این نشانه‌ها ذهن تحلیلگرانی را که روندهای اخیر در ناسیونالیسم، ظهور چین، نقش روزافزون رسانه‌ها در شکل‌گیری افکار عمومی‌ و مدرن‌سازی ارتش‌ها، بحران‌های جدید جنوب آسیا را دنبال می‌کنند، به خود ‌معطوف داشته است.
از هفدهم و هجدهم سپتامبر 2019، بخش مطالعات جنوب آسیا در مرکز استیمسون(Stimson Center)، در کارگاهی با موضوع  تحولات بحران در جنوب آسیا، میزبان بیش از 25 تحلیلگر آمریکایی، انگلیسی، چینی، هندی و پاکستانی بود. این کارگاه شامل شبیه‌سازی مدل تشدید منازعات هند - پاکستان و چندین میزگرد بحث وگفتگو بود. استیمسون با میزبانی این کارگاه، در صدد جمع‌آوری دیدگاه‌های تحلیلگران برجستۀ جنوب آسیا در بحث و گفتگو با محوریت این موضوع بود که: تحولات بحران در جنوب آسیا طی دو دهه گذشته چگونه بوده، و روند بحران‌ها در آینده چگونه خواهد بود؟
 
خلاصه مطلب
واحد مطالعات جنوب آسیا در مرکز استیمسون در پاییز سال 2019، ضمن برگزاری کارگاهی با موضوع تحولات بحران در جنوب آسیا، میزبان تحلیلگران بسیاری در این زمینه بود. نتایج قابل‎ توجه این کارگاه عبارتند از:

مقدمه سال 2019، پس از اینکه دو دهه نزاع کارگیل موجب تجدید تفکرات استراتژیک در جنوب آسیا گردید، تحولات چشمگیری به همراه داشت که نشانگر تغییرات بسیاری در بحران در حال گسترش در سراسر این منطقه بود. اولین درگيري در واكنش به حمله ‌تروریستی فوریه 2019 که منجر به کشته شدن 40 نیروی امنیتی هند در کشمیر تحت کنترل هند شد، زمانی رخ داد که هواپیماهای جنگی هند از خط کنترل (LoC) عبور کردند و طي حمله‌اي هوایی، نزدیکی بالاكوت پاکستان را هدف قرار دادند. پاکستان در اقدامي‌تلافی‌جويانه، هواپیمای هندی را هدف قرار داده، خلبان آن را اسیر کرد و چند روز بعد او را به منظور خاتمه‌دادن به درگیری، به هند بازگرداند. این داستان كه در آن براي اولین بار در تاریخ قدرت‌های هسته‌ای، كشورها در سرزمين طرف مقابل حملات هوایی انجام دادند ممکن است مقدمه‌اي براي حملۀ موشکی و بسیج تسليحات‌ هسته‌ای باشد.
رخداد دوم، ماه‌ها بعد زماني اتفاق افتاد كه هند وضعیت استقلال ناحیه كشمیر را طبق ماده 370 و 35 الف قانون اساسی لغو كرد كه طبق آن توضيح داده شد اين كار درجهت تلاش برای مهار ‌تروریسم و توسعه اقتصادی و ادغام سیاسی انجام گرفته است. این اقدامِ ناگهانی واکنش شدید دیپلماتیک پاکستان را در عرصۀ جهانی به همراه داشت و در پي آن نگراني‌ها از بروز بحراني دیگر ابراز گرديد.
این رخدادها، نشانگر چالش‌های مکرر و همچنین تغییر تحركات در جنوب آسیا مي‌باشند. این نشانه‌ها ذهن تحلیلگرانی را که به دنبال تحلیل  این مطلب هستند که چگونه روندهای اخیر در ناسیونالیسم، ظهور چین، نقش روزافزون رسانه‌ها در شکل گیری افکار عمومی ‌و مدرن‌سازی ارتش‌ها، بحران‌های جدید جنوب آسیا را ایجاد و تشدید کرده، به مسائل مهمی‌ معطوف داشته است.
از هفدهم و هجدهم سپتامبر 2019، واحد جنوب آسیای مرکز استیمسون(Stimson Center)، در کارگاهی با موضوع  تحولات بحران در جنوب آسیا، میزبان بیش از 25 تحلیلگر آمریکایی، انگلیسی، چینی، هندی و پاکستانی بود. این کارگاه شامل شبیه‌سازی مدل تشدید منازعات هند- پاکستان و چندین میزگرد بحث و گفتگو بود. در میزبانی این کارگاه، استیمسون در صدد جمع‌آوری دیدگاه‌های تحلیلگران برجستۀ جنوب آسیا با محوریت این موضوع بود که: تحولات بحران در جنوب آسیا طی دو دهه گذشته چگونه بوده، و روند بحران‌ها در آینده چگونه خواهد بود؟ گفتگوها که تحت قاعدۀ چتم هاوس (Chatham House Rule) برگزار شد، بر ابعاد مختلف تحركات بحران در جنوب آسیا متمرکز شده است. دو پنل نخست، درس‌هایی که از دهه‌های اول و دوم رقابت هسته‌ای گرفته شده است را برجسته می‌کند. شركت‌كنندگان دریافتند كه تصمیم‌گیری در دهلی نو، اسلام‌آباد و واشنگتن به دليل تعصبات ضمني، موانع سیاسی و اولویت‌های متعارض كشورها كه بر توانایی آنها در عبرت‌ گرفتن از بحران‌ها و انطباق با آنها تأثیر می‌گذارد، لزوماً با گذشت زمان بهبود نخواهد يافت. در حالی که هند با گذشت زمان، اعتماد به نفس بیشتری بدست آورده، اما واکنش بحراني این کشور نسبت به روابط منطقه‌ای آن متفاوت بوده است. در حالی که رفتار هند در قبال چین گاه در قالب سياست مهار و گاه با رفتاري تهاجمي ‌بروز يافته، دهلی نو به تدریج موضع‌ شديدتر و ریسک‌پذیرتری را در قبال پاکستان اتخاذ نموده است. در نتیجۀ این عامل و دیگر عوامل، شرکت‌کنندگان معتقد هستند که احتمالا شاهد تشديد بحران در سراسر اين شبه قاره خواهيم بود.
پنل سوم و چهارم بر چند عامل مؤثر در تشدید بحران: مدرن‌سازی ارتش، تقويت آمادگی هسته‌ای و ايجاد ارتش واكنش سريع (counterforce developments) در جنوب آسیا متمركز شدند به نظر می‌رسد که دولت‌ها از همه اين موارد برای كاهش هزینه‌های جنگ و درگيري بهره مي‌برند. تحلیلگران هشدار دادند كه تلاش كشورها برای مدرنیزه‌كردن نیروهای نظامی‌ خود ممكن است موفقیت‌آمیز نباشد و رهبران خود را در اين موقعیت خطرناك قرار ‌دهند كه به اشتباه تصور ‌كنند از توانایی كه هنوز كاملاً توسعه نیافته، بطور كامل برخوردارند. دستاوردهای فناورانه نیز، جدول زمانی تصمیم‌گیری را کوتاه نموده و چارچوب‌های محدودتري برای مدیریت بحران ایجاد می‌کند. مدیریت بحران، همراه با نقشِ در حال تحول ایالات‌متحده و چین به عنوان واسطه و ميانجي، در حقیقت همانطوركه در بحران پولواما بالاکوت فوریه 2019 شاهد آن بوديم، پیچیده‌تر می‌شود.
موضع نامشخص ایالات‌متحده به عنوان كنترل‌كنندۀ بحران، کانون اصلی بحثي بود که بر نقش كشورهاي ميانجي در جهت هدايت روابط استراتژیک در جنوب آسیا متمرکز شد. مشارکت‌كنندگان، با وجود ايفاي نقش كم‌رنگ از سوي آمریكا در مدیریت بحران و درگيرنشدن چین بطور مستقیم در منازعات و بحران‌ها، نقش كشورهاي ميانجي را محكوم به شكست دانستند. عوامل مختلفی از قبیل الگوهای رقابت استراتژیک و همسویی بین ایالات متحده، چین، هند و پاکستان، امر میانجیگری را پیچیده كرده است. علاوه بر این، جنوب آسیا، حداقل دو پيش‌شرط ذکر شده برای مداخلۀ موفقیت‎آميز كشور ميانجي را ندارد و اين دو عبارتند از: هر دو طرف خواستار ميانجيگري باشند و هر دو طرف، واسطه را بی‌طرف بدانند.
با کمال تعجب، در طي کارگاه، اختلافات بسياري بین تحلیلگران مشاهده شد. در حالی که شرکت‌کنندگان بر اين مطلب اجماع نظر داشتند که چشم‌اندازهای ثبات در اين شبه قاره رو به وخامت است، اما نظر آنها در مورد عوامل بنیادی و اصلي این روند متفاوت بود. به عنوان مثال، مي‌توان از وضعیت مورد مناقشه کشمیر نام برد كه نقطه اصلی تفاوت در میان مباحث بود. تحلیلگران در مورد اهداف آتي هند، واکنش جامعه بین‌المللی نسبت به افزایش تنش‌ها بر سر کشمیر و احتمال اینکه وضعیت جدید آن مي‌تواند بحران‌های منطقه‌ای بيشتري را تحریک کند، اختلاف نظر داشتند.
آنچه در زیر می‌آید خلاصه مفصلي از اقدامات و مباحث پنل‌ها در اين کارگاه دو روزه است. این گزارش بدنبال ‌ترسيم طیف وسیعی از تحلیل‌ها و نظرات غالباً همگرا اما گاهي واگرا در طول کارگاه مي‌باشد. واحد مطالعات جنوب آسیا در مركز استيمسون، شبیه‌سازی تصمیم‌گیری در مورد تشدید درگیری بین هند و پاکستان از سطح نامتقارن، به سطح جنگ متعارف تا سطح درگيري هسته‌ای‌ ترتيب داد. شرکت‌کنندگان، نقش برنامه‌ریزان استراتژیک دولت‌های هند و پاکستان را ايفا نمودند و احتمالات و راه‌هاي مختلف تشدید منازعات بين اين دو كشور را ارزيابي كردند. به عبارت دیگر، از آنها خواسته شد تا به جاي پرداختن و بررسي آنچه هر دو طرف انجام مي‌دهند، اين مطلب را در نظر گيرند كه هر دو طرف باید چه اقداماتي انجام دهند. هدف از اين شبیه‌سازی، بحث در مورد روش‌هاي تشدید بحران و تنش‌زدايي با توجه به محرك‌هاي بحران، استراتژی‌ها، دکترین، قابلیت‌ها، وضعيت نیروي نظامي ‌و كاهش بحران بود.

سه نتيجه اصلي این شبیه سازی عبارتند از: در اوایل کارگاه، شرکت‌کنندگان پذيرفتند که آستانۀ جدیدی برای حملات‌ تروریستی تعیین شده که باعث واکنش نظامی ‌هند شده است. در حالی که بازیکنان اذعان کردند که بعید است بحران و درگیری به شکل حملات بمبئی در سال 2008 در سال‌هاي آتي رخ دهد، خاطر نشان کردند که دولت هند ممکن است حملات را در مقیاس حملۀ اوری 2016 و پولواما2019 ادامه دهد و بايد در انتظار واکنش‌های سنگین‌تری باشد. این ایده، با عنوان "مجازات جمعی"، نشان می‌دهد که هند در واکنش به حمله‌های آینده ممکن است مجازات و تلافی حملات قبلی که در آن رهبران هندی سیاست مهار را پیش گرفتند، را نیز در نظر بگیرند. علاوه بر این، شرکت‌کنندگان پذیرفتند که ممکن است رهبران هندی، منطبق با مفهومی ‌موازی که ما آن را "مجازات جمعی" می‌خوانیم، مایل به تشدید درگیری و جنگ باشند. بویژه در سال‌های اخیر، واکنش جامعه بین‌الملل نسبت به رفتارهای هند، حتی زمانی که این کشور از آستانه‌های قبلی و مرزهای آزمایش شده عبور کرد، گاهي خنثی و گاهي بی‌طرف بوده و حتي گاهي آن را تصديق نمود. این امر ممکن است دولت هند را به این باور برساند که بدون تحمل فشار و مخالفت قابل ‌توجه از سوی جامعه بین‌المللی، فضای لازم برای تغییر مرزها و استانداردها در بحران‌هاي بعدی را در اختیار دارد.
در طول شبیه‌سازی، بحث تیم هند در درجه اول بر فشار مخاطبان داخلی، فشارهای اقتصادی و "ارزش [روابط عمومی]" نسبت به رفتار این کشور متمرکز بود، در حالی که تیم پاکستان در درجه اول بر احتمال تشدید بحران تمرکز داشت. به عنوان مثال، از شرکت‌کنندگان خواسته شد تا این احتمال را در نظر بگيرند که هند، پس از حمله ‌تروریستی قابل توجهی که به عناصر دولت پاکستان نسبت داده می‌شود، تا چه حد بازنشانی تهديدخاموش (Cold Start) را به جای "عملیات متعارف" بر مي‌گزيند، دکتریني كه عملیات پیشگیرانه سبک  متشكل از عملیات ویژه و اقدامات متعارف ارتش است و به وضوح تهدیدی برای تمامیت ارضی پاکستان بحساب نمی‌آید. از نظر اهداف استراتژیک، تیم هند پیش‌بینی کرد که رفتار دولت هند در درجه اول با "دام تعهد" به دلیل فشار مخاطبان داخلی نه به خاطر خطرات تشدید تنش و بحران شکل گرفته است. در حقیقت، یکی از مشارکت‌کنندگان خاطر نشان کرد که عملیات متعارف محدود همانطور که در گذشته وجود داشته، کارساز نخواهد بود، بنابراین احتمال تغییر استانداردها در آینده وجود دارد. تیم پاکستان بیشتر بر پتانسیل‌های تشدید کننده بازنشاني تهديد خاموش تمرکز نمود، ضمن اینکه اظهار داشت این اقدام می‌تواند به استفاده از تسلیحات هسته‌ای در میدان نبرد پاکستان ختم شود. همچنین بحثی در مورد تعادل بین امکان‌سنجی عملیاتی و پیامدهای استراتژیک صورت گرفت. هر دو تیم، توانایی ارتش هند نسبت به بسیج  نیروهای خود در 72 ساعت و آغاز موثر بازنشاني تهديد خاموش را مورد ‌تردید قرار دادند. صرف نظر از اینكه دولت هند ممكن است باز نشاني تهديد خاموش را‌ ترجیح دهد، محدودیت‌های عملیاتی می‌توانند این گزینه را نيز محدود سازند.
همچنین، دو تیم در پیش‌بینی نسبت به احتمال تشدید و تشنج‌زدایی، اختلاف نظر جدی داشتند. تیم پاکستان اطمینان بیشتری داشت که هر دو طرف در هر سطحی موجب تشدید بحران می‌شوند، در حالی که تیم هند معتقد بود که ابزارهای کاهش تنش و تشنج‌زدایی (از طریق تشدید سلطه) غالب خواهد بود. به عنوان مثال، به شرکت‌کنندگان سناریویی ارائه شد که در آن هند در واکنش به حمله‌ تروریستی، نوعی باز نشاني تهدید خاموش را به کار مي‌برد. تحلیلگران تیم پاکستان اطمینان داشتند که با توجه به اینکه هند از خط قرمز هسته‌ای پاکستان (سرحدات مکانی و نظامی) عبور کرده و موجب تحقیر ارتش این کشور شده است، اقدامات هند باعث می‌شود پاکستان در قالب "آخرین راه حل" چه به لحاظ استراتژیک و چه در میدان نبرد، از تسلیحات هسته‌ای استفاده کند. در عوض، طرف هندی با اعتقاد بر اینكه توهین آنها محدود بوده و هنوز هم محدود است، بر این تصور بود كه پاكستان به دنبال تشنج‌زدایی است.
علاوه بر این، با توجه به سناریوی استفادۀ پاکستانی‌ها (یا استفاده نکردن) از سلاح‌های هسته‌ای در میدان نبرد، تیم هند، توانایی‌های ارتش واکنش سریع علیه نیروهای هسته‌ای پاکستان را مدنظر قرار داد. به همین‌ ترتیب، در مورد استفاده پاکستان از تسلیحات هسته‌ای در میدان جنگ، تیم پاکستان پیش بینی کرد که هندی‌ها به جای تلاش برای کاهش تنش، دست به حملات از طريق ارتش واکنش سریع می‌زنند. برعکس، تیم هند در این مرحله تلاش برای کاهش تنش را بسیار محتمل‌تر می‌داند. با وجود دکترین هند مبنی بر انتقام جویی و اقدامات گسترده تلافی‌جويانه، این گروه اطمینان داشت كه این نتیجه غیرممكن است.
اختلاف نظر قابل توجه در مورد احتمال تلاش برای کاهش تنش ممکن است از اختلاف نظر در مورد احتمال وقوع میانجیگری کشور ثالث ناشی شده باشد. در حالی که به نظر می‌رسید تیم پاکستان با اين مطلب که میانجیگری کشور ثالث، شانس بیشتری برای جلوگیری از تشدید زود هنگام درگیری فراهم می‌سازد، موافق است، تیم هند معتقد بود که طرفین زمانی روی مداخلات شخص ثالث حساب باز می‌کنند که آتش جنگ برافروخته شده باشد.
اختلاف دیدگاه تیم‌ها در مورد احتمال افزایش تنش از تفاوت دیدگاه‌ها در مورد اهداف استراتژیک و برنامه‌های عملیاتی پاکستان ناشی می‌گردد. تیم هند پذیرفت که پاکستان در جنگي محدود با هند، به دنبال پایان دادن به درگیری است. در حقیقت، زیردستی همیشگی پاکستان موجب می‌شود که هر گونه درگیری طولانی برای پاکستانی‌ها بسیار نگران‌کننده باشد. بنابراین، تیم هند نسبتاً به کاهش تنش و تشنج‌زدایی اطمینان داشت. از طرف دیگر، گروه پاکستان، اعتقاد داشت که این کشور به دنبال مجازات هند است و بنابراین این تفکر باعث شد که تیم پاکستان تشدید بحران را محتمل‌تر بدانند.
برآورد احتمالی برنامه‌های عملیاتی نیز قابل توجه بود. در حالی که اعتقادات بر آن بود که پاکستان به احتمال زیاد به دنبال تشنج‌زدایی است، تیم هند معتقد بود که پاکستان بدنبال بازتاباندن برابری نه آغاز درگیری بلکه بازتاباندن رفتارهای هند به عنوان راهی برای تشنج‌زدایی خواهد بود. یکی از شرکت‌کنندگان در تیم پاکستان خاطر نشان کرد که گزینه‌های پاکستان در واکنش به بحران بسیار محدود بوده‌اند این گزینه‌ها نه عملی بودند (عملیات زمینی)، خیلی ناچیز و ناکافی بودند (شلیک متقابل LoC)، یا خیلی تشدیدکننده بودند (استفاده از سلاح‌های هسته‌ای). سوء تفاهم و محاسبه اشتباه هر یک از طرفین نسبت به تصمیم و قصد طرف مقابل زمانی مشخص شد كه از هر دو تیم در مورد تحمیل هزینه نسبی سؤال شد. تیم هند معتقد بود که هند به دنبال تحمیل هزینه‌های بالا به پاکستان است، در حالی که پاکستان فقط می‌توانست هزینه‌های کمی ‌را به هند تحمیل کند. این امر اين ذهنیت را ايجاد كرد كه هند بر تنش و درگیری مسلط بوده و بنابراین آن را کنترل مي‌كند. با این حال، تیم پاکستان اذعان کرد که تحمیل هزینه‌ها به شكل متقارن رخ مي‌دهد به این معنا که پاکستان و هند هر دو در طول درگیری هزینه‌های نسبتا بالایی را می‌پردازند. این دیدگاه اگر چه ممکن است به ثبات ختم شود اما تشدید تهدید ناخواسته را به همراه دارد. این سوء تفاهم خطراتی را به دنبال دارد. اگر هند اطمینان دارد که می‌تواند تشدید درگیری را کنترل کند، پس احتمال دارد که دست به رفتارهای تشدیدکننده بزند ضمن اینکه معتقد است پاکستان به احتمال زیاد به دنبال تشنج‌زدایی است. اما اگر پاکستان بداند که می‌تواند هزینه متقابلی را به هند تحمیل کند و با توجه به اینکه در هر زمینه‌ای در سطحی پایین‌تر از هند قرار دارد و با توجه به توانایی این کشور در تغییر و هدایت افکار عمومی‌داخلی خود، ممکن است به دنبال تشنج‌زدایی نباشد.
نکات کلیدی توافق و اختلاف نظرهایی که در سراسر شبیه‌سازی پدید آمد، عمدتاً حول محور آنچه که یکی از شرکت‌کنندگان آن را "معضل سه مرحله‌ای" نامید، می‌گردد. پس از شروع درگیری در این حالت، یک حمله‌ تروریستی هند به اقدامي تلافی‌جويانه دست می‌زند (یک حرکت انجام می‌دهد) و پاکستان به نوعی پاسخ می‌دهد (حرکت دوم). حرکت سوم زمانی است که بحران یا به شکل جنگ تشدید می‌شود و یا به طرقی کاهش می‌یابد. هر دو طرف نتوانستند این مرحله از بحران را پیش‌بینی کنند و موضوع بحث و گفتگو در داخل و بین تیم‌ها هم همین موضوع بود. شايد بتوان به صراحت بیان کرد که شركت‌كنندگان هندی، اقدام تلافی‌جویانۀ هند را به عنوان اولين اقدام رد كردند و ادعا كردند كه حمله‌ تروريستي گروه‌هاي شبه نظامي‌ تحت حمايت پاكستان، ماشه جنگ را کشیده و می‌بایست آن را به عنوان " حركت اول"در نظر گرفت. این اختلاف نظرها اساساً، تفاوت نگرش هر دو طرف در مورد تشدید بحران را نشان می‌دهد و درست زمانی که هیچ یک از طرف‌ها نمی‌پذیرند آغازکننده جنگ بوده‌اند، بر چالش جلوگیری از تشدید بحران تأکید می‌کند. پنل شماره یک. سازمان‌ها، تصمیم‌گیری و تهدیدات اولین دهۀ رقابت هسته‌ای:
تجربیات بدست آمده از کارگیل گرفته، تا تویین پیکس (Twin Peaks) و بمبئی
در پنل اول به بحث در مورد تجربیات هند، پاکستان و ایالات‌متحده از اولین دهۀ رقابت هسته‌ای، بین سال‌های 1999 و 2008 پرداخته شد. و از تحلیلگران خواسته شد تا سوالات زیر را در بحث مد نظر داشته باشند: سه نتیجه کلیدی از این پنل بدست آمد:   تحیلگران به این نتیجه رسیدند که هر کشور و همچنین بخش‌های فروملی در هر کشور تجربیات مختلفی از بحران‌های این دوره بدست آورده‌اند. بسیاری معتقد هستند که به طور کلی، تجربیات دولت‌ها نه تنها مشروط به تعصبات روانشناختی، ایدئولوژیک و نهادی است، بلکه می‌توان آن را با انتخاب‌های سیاسی عامدانه محدود نمود. تصمیمات اتخاذ شده از سوی رهبران و دولت‌های آنها، دیدگاه‌های شخصی رهبران، ایدئولوژی‌ها و ساختار تصمیم‌گیری را منعکس می‌کنند. تجربیات آنها از بحران‌های گذشته بر اقدامات بعدی آنها تاثیرگذار است زیرا ممکن است ساختارهای تصمیم‌گیری شخصی‌سازی شده از فرایندهای رسمی‌ فراتر رفته و جای آن را گیرد. تحلیلگران بر این مطلب توافق داشتند كه كشورها در طول زمان تا حد قابل توجهی تجربه بدست می‌آورند، بنابراین رهبران و تصمیم‌گیرندگان پی در پی غالباً با دیدگاه‌ها و اولویت‌های استراتژیك متفاوت باید با توجه به تجربیات بدست آمده و عبرت گرفتن از اشتباهات پیشینیان خود، تصمیم بگیرند. اما غالباً عبرت گرفتن یا اتفاق نمی‌افتد یا محدود می‌شود.
با توجه به این مطلب، شرکت‌کنندگان در پنل اظهار داشتند که حفظ و نگهداری از تجربۀ بدست آمده كشورهاي جنوب آسیا و همچنین ایالات‌متحده به مسئلۀ مهمی‌ تبدیل شده است. تحلیلگران خاطرنشان كردند كه، در اولین دهۀ رقابت هسته‌ای، دولت پاکستان به مصونیت هسته‌ای اعتقاد پیدا کرد: به این معنا که ​​بر اين باور بود كه برنامۀ تسلیحات هسته‌ای پاکستان از آن در برابر اقدامات تلافی‌جویانه همیشگی هند در زمان بحران محافظت می‌کند. برخی از شرکت‌کنندگان خاطر نشان کردند که تحلیل شفاف در پاکستان از اقدامات و اشتباهات این کشور و توانایی مقامات غیرنظامی ‌در مطالبۀ پاسخگویی نسبت به تصمیمات ارتش به شدت محدود شده و همچنان محدود می‌باشد. به گفته برخی از حاضرین، فرایندهای تصمیم‌گیری در پاکستان دو دهه پس از جنگ کارگیل، نسبتاً ثابت باقی مانده‌اند و حتی آموزه‌های جنگ و دکترین هسته‌ای آن نیز در بعضی مواقع مبهم و ناهماهنگ به نظر می‌رسد. این امر ضمن برداشت گسترده از مصونیت هسته‌ای، تصمیم‌گیرندگان پاکستانی را با تفاسیر نامشخص از تاریخ این کشور و گزینه‌های پیش رو در بحرانِ آتی تنها می‌گذارد.
در همین حال، شرکت‌کنندگان خاطر نشان کردند که در هند، چالش ارزیابی تجربیات بدست آمده از بحران‌های دهۀ اول رقابت هسته‌ای در مراکز قدرت رقیب در واحد بوروکراتيك و ارتش انجام می‌شود. رهبران غیرنظامی ‌معمولاً در هنگام واکنش نسبت به شرایط بحران، به توصیه‌های دیوانسالاران با تجربه تکیه می‌کنند، که به کارمندان دولت امکان می‌دهد تا در برابر بحران واکنش مناسبي نشان داده و نتیجه بگیرند. این روش مفیدی برای استفاده از آراء و نظرات افراد با تجربه در فرایند سیاست است اما تلاش برای ایجاد حس مسئولیت‌پذیری را که در عبرت گرفتن از خطاهای استراتژیک گذشته مهم و ضروری است، پیچیده می‌سازد.
چالش‌های مربوط به پردازش و ارزیابی بحران‌های قبلی، به رغم وجود روند تصمیم‌گیری نسبتاً شفاف‌تر، برای دولت ایالات‌متحده آمریکا نیز مشکل‌ساز می‌باشد. دولت و واحد بوروکراتیک بطورآگانه بدنبال جذب و یا جلب رویکرد پیشینیان خود می‌باشند. برخی از تحلیلگران اظهار داشتند که دولت ‌ترامپ ممکن است حداقل در ابتدا براستفاده از تجربیات پیشینیان خود در جریان بحران پولواما بالاکوت2019 ، اصرار نماید و همچنان آن سیاست را ادامه دهد.

تأثیر تجربیات هسته‌ای بر الگوهای واکنش
حتی زمانی که دولت‌ها از بحران‌های قبلی درس می‌گیرند نیز ممکن است رفتار تغییریافته آنها، ثبات را تضمیین نکند. شرکت‌کنندگان از طریق بررسی تصمیم‌گیری نارندرا مودی نخست وزیر هند در مقایسه با نخست وزیر پیشین از وی، به این دیدگاه دست یافتند. در حالی که رهبران هند در دهه اول رقابت هسته‌ای در مواجهه با بحران‌ها به رویکرد محدودتری اهمیت دادند، دورۀ جدید بیشتر بر انتقام‎جویی و تسویه حساب تمرکز کرده است. امروزه، برخی از تحلیلگران اظهار می‌کنند که تعصب، حتی اگر به جای اهداف استراتژیک بر اهداف سیاسی متمرکز باشد، به کنش ختم می‌شود. به همین‌ ترتیب، به نظر می‌رسد اقدامات تهاجمی‌ مودی در بحران‌های اخیر، الگوی جدیدی برای واکنش هند ایجاد می‌کند که ممکن است در آینده خطر تشدید منازعه را به همراه داشته باشد. با این حال، از دیدگاه یک تحلیلگر در این کارگاه، این رفتار تهاجمی‌ به طور منطقی از درس‌هایی پیروی می‌کند که هند در دهه‌های اول و دوم رقابت هسته‌ای به دست آورده است که در آن زمان بارها حملات ‌تروریست‌ها را متحمل شده است. این امر این  الگو را در بین رهبران هند ایجاد می‌کند که هرگونه تعامل با پاکستان در آینده تنها از طریق حملات ‌تروریستی انجام می‌گیرد این نتیجه‌گیری باعث افزایش تمایل رهبران به اقدامات تلافی‌جویانه و تسویه حساب شده است که با مردم هند نیز به اشتراک گذاشته می‌شود. بسیاری از حاضرین به نوبه خود، نگران این مطلب بودند که پاکستان تحت فشارهای داخلی و نه منطق استراتژیک این کشور و با توجه به تمایل به تلافی اقدامات انتقام‌جویانۀ هند، ممکن است با وجود بروز الگوی واکنش تهاجمی‌تری از سوی هند، تصور و درک خود از مصونیت هسته‌ای را به منصۀ ظهور برساند.
شرکت‌کنندگان همچنین بر تغییر تفاسیر از بحران در ایالات‌متحده متمرکز شدند. برخی اظهار داشتند، در اولین دهه رقابت هسته‌ای در جنوب آسیا، واشنگتن با توجه به تجربه‌ای که از جنگ سرد و هسته‌ای شدن بدست آمده بود، بحران هند - پاکستان را عمدتاً از دیدگاه مدیریت تهديد و تنش هسته‌ای مورد بررسی قرار می‌داد. با این وجود، پس از حملات‌ تروریستی 11 سپتامبر و بمبئی، این چشم‌انداز در دهۀ دوم هسته‎ای به گونه‌ای تغییر یافت که بحران‌ها را با عنوان موضوع ‌تروریسم فرامرزی مطرح نمود. برخی تغییر اساسی دیگری را برای چشم‌انداز آمریکا در دهه دوم هسته‌ای ذکر کردند: در حالی که واشنگتن در ابتدا به منظور حمایت از افغانستان با پاکستان هماهنگ بود، اما با پیش بینی افزايش نفوذ اقتصادی و استراتژیک هند، متعاقبا تمرکز ایالات‌متحده بر این کشور، بیشتر شد. در حالی که این تغییرات، اولویت‌های ایالات‌متحده را به طور قابل توجهی شکل داده است، لزوماً تصمیم‌گیری ایالات‌متحده در دهه‌های اول و دوم هسته‌ای را بهبود نبخشیده است.
همچنین تحلیلگران معتقد هستند، همانطور که ادعای هند مبنی بر استفاده از زیردریایی‌های مجهز به موشک‌های بالستیک در جریان بحران بالاکوت نشان داد، تغییر در تفسیر ایالات‌متحده و دور شدن از گفتمان دهۀ اول در مورد تهدید هسته‌ای می‌تواند بطور ناخواسته ذهن مدیران بحران ایالات‌متحده را از تحولاتی خطرناک از جمله استفاده  زود هنگام از سلاح‌های هسته‌ای منحرف کند. این امر یادآور می‌شود که دولت‌ها و تصمیم‌گیرندگان ممکن است درس‌ها و عبرت‌هايي از شواهد و تجربیات قبل از خود بگیرند كه ممكن است آنها را به دردسر بياندازد.
 
پنل دوم ناسیونالیسم، رسانه‌ها و افکار عمومی‌ در دهه دوم هسته‌ای:
پنل دوم به بحث در مورد چگونگی تغییر رفتارهای بحرانی هند و پاکستان در دهه دوم هسته‌ای پرداخت چرا که هر یک از آنها به توسعه تسلیحات، تعیین نقش تسلیحات هسته‌ای در استراتژی‌های دفاعی و امنیتی و ارزیابی تحولات بحران ادامه دادند. شرکت‌کنندگان همچنین چگونگی تاثیر ناسیونالیسم، رسانه‌های سنتی و اجتماعی و نمایندگان رهبران بر تحولات بحران در این شبه قاره را مورد بررسی قرار دادند. از تحلیلگران خواسته شد تا به بررسی مسائل زیر بپردازند: سه نتیجۀ کلیدی بحث این پنل، عبارتند از: سياست مهار استراتژیک روبه‌کاهش هند
تحلیلگران بر این مطلب اتفاق نظر دارند که به نظر می‌رسد هند در پاسخ به‌تروریسم مرزی از سوی خاک پاکستان سياست‌هاي مهار استراتژیک خود را کاهش می‌دهد. برخی به حملات دقیق هند در امتداد خط کنترل با پاکستان پس از حمله اوری در سپتامبر 2016 و حملات هوایی بالاکوت پس از حملۀ پولواما در فوریه 2019 به عنوان شاهدی بر این تکامل اشاره کردند. فراتر از این، برخی از شرکت‌کنندگان اظهار می‌کنند که لغو ناگهانی قانون خودمختاری کشمیر تحت کنترل هند از سوی دهلی نو در اوت سال 2019 شاهد دیگری بر کاهش سياست مهار است.
با این حال، نظر تحلیلگران در مورد عوامل اساسی که نشان‌دهندۀ رفتار تهاجمی‌ جدید هند است متفاوت می‌باشد. یک مکتب آن را به رهبری نارندرا مودی نخست وزیر هند و سیاست هویتی و ایدئولوژی ناسیونالیستی دولت حاکم تحت كنترل حزب بهاراتیا جاناتا، نسبت مي‌دهد. مکتب دیگر اظهار مي‌دارد که واکنش تهاجمی ‌هند به تحریکات اخیر پاکستان، نتیجۀ جسارت جمعی است احساسی که در دهلی نو به علت سكوت بین‌المللی در برابر اقداماتی كه مانند حملۀ هوایی بالاکوت از حد متعارف عبور كرده‌اند، بوجود آمده است.
شرکت‌کنندگان همچنین مجدانه به بررسی این مسئله پرداختند که آیا فشار مخاطبان داخلی بر واکنش تهاجمی ‌هند نسبت به تحریکات پاکستان تاثیر داشته‌ است یا نه. برخی معتقد هستند که مودی ضمن اينكه هرگونه بازگشت به سياست مهار استراتژیک را استراتژی پرخطري تفسير نموده؛ با تبدیل اين مسئله به مسئلۀ امنیت ملی، خود را در تله تعهد گرفتار كرده است. برخی دیگر استدلال کردند که اگرچه دولت مودی همچنان به انتخاب واکنشیِ مناسب، درجهت شکل‌دهی افکار عمومی ‌و واکنش‌های رسانه‌های اجتماعی به نفع خود می‌پردازد، اما تا به امروز هیچ تمایلی به اتخاذ وضعیتِ محدودتر، از خود نشان نداده است. یک تحلیلگر مخالف است و ادعا می‌کند که یک دام تعهد، تنها زمانی یک دام است که نخواهیم این تعهد را برآورده سازیم.
 
رویکردهای هند در قبال پاکستان و چین
در حالی که شرکت‌کنندگان بر این نظر توافق دارند که رفتار تهاجمی ‌هند نیز گواهی بر مسیر مشخص اقدامات این کشور درقبال چین در جریان حمله دوکلام (Doklam) در تابستان 2017 بود، بسیاری اظهار داشتند که این کشور رویکرد متفاوتی در برخورد با پکن و اسلام آباد اتخاذ نموده است. همانطور که یکی از شرکت‌کنندگان خاطرنشان کرد، بر خلاف حملات دقیق در حملۀ اوری و حملات هوایی بالاکوت علیه پاکستان، دولت مودی حملۀ دوکلام را به شکل بسیار خفیف‌تری اجرا نمود. دیگری افزود: هند پس از حملۀ دوكلام، بلحاظ سیاسی تصمیم گرفت تا از بروز بحران بیشتر با چین جلوگیری کند و از طریق اجلاس ووهان به دنبال قرار موقت بود. با این حال، واکنش‌های هند نسبت به پاکستان با بحران اوری آغاز شد و با بحران بالاکوت به طور فزاینده‌ای افزایش یافت.
یکی از مشارکت‌کنندگان معتقد بود، رویکردهای متفاوت دهلی نو نسبت به اسلام آباد و پکن باید در چارچوب سه رویداد جهانی بررسی و بازبینی شود: 1) عقب‌نشینی ایالات‌متحده ، 2) ظهور دولت‌های پوپولیستی در سراسر جهان و 3) ظهور چین. هنگامی ‌که ایالات متحدۀ خسته از جنگ، دست به عقب‌نشینی از حضور در عرصۀ حکمرانی جهانی زد و دولت‌های ملی شکوفا شدند، هند فرصت یافت تا بدون مخالفت جامعه بین‌المللی و به منظور تأمین منافع خود و ابراز واکنش محکم‌تر در برابر دو همسایه خود، دست به اقدامات یک جانبه‌ای بزند. با این حال، این تحلیلگر می‌افزاید، از آنجا که هند از عدم موازنه نظامی‌ خود با چینِ درحال توسعه و وابستگی به تجارت و سرمایه‌گذاری چین برای توسعه اقتصادی خود آگاهی دارد، دهلی نو، واکنش خود نسبت به پکن را مورد توجه قرار می‌دهد. برعکس، برتری همیشگی هند نسبت به پاکستان تأثیر متضادی بر رفتار این کشور در قبال پاکستان داشته است.
به همین‌ترتیب، چندین تحلیگر معتقد هستند که پکن به دلیل اقدامات جسورانه دهلی نو در جریان حملۀ دوکلام، به بازبینی سیاست خود در قبال هند پرداخته است. یکی از تحلیلگران توضیح داد که، اگرچه چین اساسا هند را کشوری کمتر توسعه یافته و تهدیدی سطح پایین، قلمداد می‌کرد اما مقامات چینی اذعان داشتند که هند را دست کم گرفته بودند. پس از آن، پکن برای حفظ موازنه قدرت در منطقه، احتمالاً هم به حمایت از پاکستانی ضعیف‌تر ادامه می‌دهد و درعین حال بمنظور مقابله در برابر شمال، به دنبال همکاری گسترده‌تر با هند است.‌ ترس چینی‌ها در مورد همسویی دهلی نو با استراتژیِ هند و اقیانوس آرامِ ایالات‌متحده نیز منجر به اعطاء امتیازات بیشتر چینی‌ها به هند خواهد شد. یکی از این امتیازات زمانی بود که چین مخالفت خود نسبت به اعلام‌ تروریست بودن مسعود أظهر، مشهور به مغز متفکر حملات‌تروریستی بمبئی، از سوی سازمان ملل متحد را کنار گذاشت.
 
چالش‌های آتی
بسیاری از تحلیلگران می‌پذیرند که دهلی نو، با ابطال ماده قانون 370، قصد دارد تا ادعای پاکستان و منازعه با این کشور بر سر کشمیر را بی‌ربط نشان دهد. یکی از تحلیگران هشدار داد که هدف هند آن است که خط کنترل را به مرز بین‌المللی تبدیل کرده و پاکستان را وادار نماید تا با گذشت زمان این حقيقت را بپذیرد. در صورت بروز این مسئله، تحلیلگران انتظار دارند كه بحران‌های بسیاری در روابط هند و پاكستان رخ دهد، زیرا استراتژی جدید هند برای تغییر تهدیدات، احتمالاً به تشدید بیشتر بحران كمك می‌كند. شرکت‌کنندگان اذعان داشتند که درسی که هند از حملات هوایی بالاکوت گرفت این بود که می‌تواند با انجام عملیات عادی بینامرزی و بدون خطر تشدید تهدیدات هسته‌ای از مهلکه جان سالم بدر ببرد. برخی از تحلیلگران معتقدند استراتژی تغییر تهدید از سوی هند احتمالاً پاکستان را به تشدید بحران و نه عقب‌نشینی‌ترغیب می‌کند و زمینه را برای درگیری‌های شدیدتر فراهم می‌سازد. این نتیجه می‌تواند به اختلاف مجدد هند و پاکستان و بحران‌های خطرناک‎تر منطقه‎ای منجر گردد - و نتیجه‌ای متفاوت از آنچه هند برای دستیابی به آن تلاش می‌کند دربرداشته باشد.

پنل سوم: مدرن‌سازی ارتش و نیروی نظامی، آمادگی و دکترین
پنل سوم سعی می‌کند محرک‌های مدرن‌سازی ارتش در جنوب آسیا و رابطۀ بین نوسازی، رفتار بحرانی و اهداف استراتژیک را مشخص نماید. این پنل توجه ویژه‌ای به چالش‌ها، تهدیدات و پیامد این تحولات از نظر پایایی و ماندگاری استراتژیک بحران مبذول می‌دارد. از شرکت‌کنندگان خواسته شد تا در گفتگوي خود، مسائل زیر را در نظر بگیرند: نتایج این پنل در سه نکته کلیدی زیر خلاصه می‌گردد:   محرک‌های نوسازی
تحلیلگران دریافتند که تحرکاتی وجود دارد كه از فشارهای خارجی ناشی شده و به نوسازی و مدرن‌سازی ارتش در جنوب آسیا منجر می‌شود. یکی از شرکت‌کنندگان اظهار داشت که تحرکات سه جانبه در بین چین، هند و پاکستان باعث شکل‌گیری رقابت تسلیحاتی، حتی پویاتر از سایر زمینه‌ها می‌گردد، زیرا این امر به قدرت‌های ضعیف‌تر مانند پاکستان فشار می‌آورد تا شکاف ايجادشده در قابلیت‌ها و مهارت‌های نظامی ‌را با سلاح‌های هسته‌ای و جنگ نامتقارن جبران کند. تحلیلگر دیگری با اشاره به خطر تبدیل شدن به کنشگر و اقدام‌کننده نخست، خاطر نشان کرد: از آنجا که دهلی نو و اسلام آباد تنها 429 مایل با یکدیگر فاصله دارند، پیشدستی، مورد هدف قرار دادن مراکز فرماندهی و کنترل و پیش‌تفویض اختیار پرتاب تسلیحات هسته‌ای، به دلیل محدودیت‌های زمانی همیشه جذاب به نظر می‌رسد.
شركت‌كنندگان پذیرفتند كه فشارها براي ايجاد ارتش واکنش سریع بویژه در هند رواج دارد. هند بخاطر داشتن دکترین عدم پیشدستی در استفاده از تسلیحات هسته‌ای(NFU) (هرچند اکنون ضعیف شده)، درحالي که پاکستان را از استفاده از سلاح‌های هسته‌ای در نبرد در سرزمین خود در مقابل حمله احتمالی هند باز می‌دارد، با معضل آشکاری مواجه می‌باشد . بنابراین اتکای پاکستان به تسلیحات هسته‌ای، بر هند فشار می‌آورد تا قابلیت‌های پیشرفته‌تری را برای پیشدستی و كاهش خسارات ایجاد کند. رهبران پاکستان طبق دکترین انتقام‌جویانه و در واکنش به ادعاي استفادۀ پاکستان ازتسليحات هسته‌اي، بلوف رهبران هند را مبني بر تهدید به استفاده از تسلیحات هسته‌ای علیه یک شهر پاکستان، علنا متهم کردند.
 
نتایج استراتژیک
این گروه، بر رابطۀ میان نوسازی، رفتارهای بحرانی و اهداف استراتژیک در عملیات پولواما - بالاکوت تأمل نمودند. یکی از شرکت‌کنندگان استدلال کرد که این بحران، "حل و فصل بدون نتیجه‌ای" را به تصویر کشیده شده است؛ به این معنا که توانایی‌های جدید هر كشور - آمادگي، جنگ‌افزارهای دقیق، جنگ شبکه محور و غیره - به گونه‌ای که پیش‌بینی شده عمل نکردند. تحلیلگر دیگری اظهار داشت که توسعه و بکارگیری تجهیزات متعارف هند درجهت هدف استراتژیک این کشور و برای ایجاد فضا برای انجام اقدامات تلافی‌جویانه علیه پاکستان بدون عبور از آستانۀ استفاده از تسلیحات هسته‌ای صورت گرفته است. با این حال، سایرین براین عقیده‌اند كه، مگر اینکه هدف از این اقدامات جلب رضایت مخاطبان داخلی باشد، درغیراین صورت، رفتار هند اساسا غیراستراتژیك است. اسلحه‌های پیشرفته‌تری که این فضا را بدون عبور از آستانۀ هسته‌ای، برای اقدامات تلافی‌جویانه ایجاد می‌کنند بعید است پاکستان را مجبور کند تا رفتار خود را تغییر دهد. این رویکرد همچنین با ایجاد فاصله در روابط هند و پاکستان، ضمن تشدید احتمالي بحران‌ها و گرفتارکردن مودی در دام تعهد، در تضاد با منافع هند می‌باشد. شرکت‌کنندگان معتقدند که باوجود اینکه دولت‌های قبلی هند، سياست مهار استراتژیک را هدایتگر مسير سياست خود قلمداد می‌کردند، اما به نظر می‌رسد که دولت مودی رویکرد و اهداف استراتژیک خود را تغییر داده است.
 
چالش‌ها، تهدیدات و پیامدها
موضوع قابل‌توجه دیگر در این گفتگو، دشواری عملیاتی کردن ارتش واکنش سریع بود. به عبارت دیگر، تنها به این دلیل که نوسازی در حال انجام است نمی‌توان گفت که لزوما موفقیت‌آمیز خواهد بود. شركت‌كنندگان خاطرنشان كردند كه نوسازي نه تنها به فراگیری وآموزش نياز دارد، بلكه نرم افزارهاي پيشرفته، قابلیت‌های اطلاعاتي، نظارت، كاركردهاي اکتشافی و جمع‌آوری و ادغام اطلاعات نيز نمونه‌هايي از قابليت‌هاي لازم و دشوار براي داشتن نیروی نظامی واکنش سریع و قدرتمند می‌باشد.
علاوه بر این، تحلیلگران پذیرفتند كه نیروی واکنش سریع کوچک یا ناموفق، یک کشور را در وضعیت بدتری نسبت به زمانی که از این امتیاز برخوردار نیست، قرار می‌دهد و به تصمیم‌گیری‌های مخاطره آمیز ختم می‌شود. این توانایی‌ها می‌تواند دولتی مانند هند را به تنگنای استفاده و یا‌ترک تسلیحات خود بکشاند و کشورها را تحت فشار پیشدستی در ایجاد بحران، قرار دهد. به دلیل معضلات امنیتی موجود، چنین قابلیت‌هایی را می‌توان هدايتگر اهداف و نیات مخرب نیز دانست، بنابراین موجب تشدید رقابت‌های تسلیحاتی می‌گردد. به عنوان مثال دفاع موشکی بالستیک هند (BMD)، اگرچه فاقد مزایای استراتژیک است، اما باعث توسعۀ موشک‌ها و انجام اقدامات متقابل جدیدی در چین و پاکستان درجهت مقابله با BMD شده است.
این گروه در ادامه، به بحث در این مورد پرداختند كه آیا نوسازی ممكن است در بین رهبر کشورها، خوش‌بینی کاذبی درمورد توانایی و قابلیت كنترل تنش ایجاد کرده و منجر به تصمیم‌گیری مخاطره آمیز شود. یکی از تحلیلگران استدلال می‌کند که سلاح‌های هسته‌ای پاکستان، این کشور را به پیشدستی ‌ترغیب می‌کند و فرماندهی و کنترل را پیچیده می‌سازد درحالي كه پاکستان ممکن است آمادگي لازم براي اجرای عملیات در یک میدان نبرد هسته‌ای را نداشته نباشد. مدرن‌سازی ارتش هند، علاوه بر برتری ارتش متعارف این کشور در برابر پاکستان، ممکن است درصورت بروز بحران، اطمینان بیش ازحدی را نسبت به قابلیت کنترل تنش، القا نماید كه احساس مخربي براي هند قلمداد مي‌شود.
در پایان، این گروه پذیرفتند كه نوسازی نیز موجب از بین رفتن اعتمادها و رخدادهای هسته‌ای می‌گردد. مدیریت یک زرادخانه هسته‌ای - فرماندهی و کنترل و امنیت هسته‌ای- انسان را ملزم به اجرای نظام‌های مشخصی می‌کند، و انسان‌ها ممکن الخطا هستند. هرچقدر که مدرن‌سازی و به خصوص توسعۀ ارتش واکنش سریع دنبال شود، می‌بایست کنترل بیشتری بر افرادی که بر فناوری‌های پیشرفته‌تر نظارت دارند اعمال گردد. چندین تحلیلگر خاطرنشان كردند كه آمریكا چندین نمونه مربوط به خطای سیستم‌ها و خطاهای انسانی را متحمل شده است و نباید از این قبیل خطرات در جنوب آسیا غافل شد.
اين پنل كار خود را با ارائه یک بیانیه‌ی هشداردهنده به پایان رسانيد. یک تحلیلگر هشدار داد که قاعدۀ عدم استفاده از تسليحات هسته‌اي بعنوان محور آنچه که از نظم هسته‌ای جهانی باقی مانده است، در حال از بین رفتن است. با این حال، رهبران در جنوب آسیا در مورد عدم استفاده از این تسلیحات، محدودیت فوق العاده‌ای اعمال کرده‌اند. معدودی از شرکت‌کنندگان تأکید کردند که این محدودیت‌ها را نباید به عنوان یک امتیاز درنظر گرفت، زیرا به استثنای اسرائیل در جنگ اعراب و اسرائیل در سال 1973، هیچ کشور هسته‌ای تاکنون در موقعیتی قرار نگرفته است که بقای خود را در معرض خطر قرار دهد. نوسازی - همراه با جغرافیای آسیب‎پذیر، نزدیکی و زمان کم تصمیم‌گیری- موجب شکل‌گیری سناریوهایی می‌شود که در آن کشورهای مسلح به تسلیحات هسته‌ای احساس امنیت و همچنین امنیت کمتری داشته باشند. تکیه رهبران بر سياست‌هاي مهار، ممکن است برای جلوگیری از این بحران‌ها کافی نباشد.
 
پنل چهارم: تشدید منازعه، تشنج‌زدایی و خاتمه درگیری: فرصت‌ها و چالش‌ها
پنل چهارم بر اهمیت بحران بالاکوت، مدیریت درگیری و چشم‌اندازها و سازوکارهای تشنج‌زدایی در جنوب آسیا متمرکز شد. از شرکت‌كنندگان خواسته شد تا مسائل زیر را در مباحث خود در نظر بگیرند:  
سه نتیجه اصلی بدست آمده از مباحث این پنل عبارتند از: تأثیر ماندگار بالاکوت
شرکت‌کنندگان پذیرفتند که حملات هوایی بالاکوت پاکستان (پس از کشمیر تحت کنترل پاکستان) به دلیل عدم حضور نسبی ایالات متحده، اساساً با موارد گذشته متمایز می‌باشد. برخی میزان "شانس" تشنج‌زدایی این بحران و بحران‌های قبلی هند و پاکستان را بدليل تفاوت در قوانین درگیری، بازدارندگی و تغییر تهدید، بعيد مي‌دانند.
اکثر تحلیلگران پذیرفتند که بحران بالاکوت مگر درصورت وجود شانس، جادۀ تشنج‌زدایی بپيمايد. یکی از تحلیلگران ضمن بیان این استدلال که شانس برای تشنج‌زدایی لازم است اما کافی نیست، اظهار داشت که چنین قرائتی، شأن تصمیمات هر دو طرف را تنزل می‌دهد. در این گفتگو، تشنج‌زدایی پس از واسنجی آگاهانه هر دو طرف و پس از ارزیابی آنچه که هریک از طرفین مطالبه کرده و آنچه که بدست آورده است، انجام خواهد شد: هند برای مجازات پاکستان و بازیابی قدرت بازدارندگی خود دست به عملیات نظامی ‌می‌زند، در حالی که پاکستان خود را از نظر نظامی ‌تبرئه دانسته و ژستی سخاوتمندانه به خود می‌گیرد. تشدید ناخواسته بحران، خطر دیگری است - خطری که ممکن است در بحران‌های آتی بزرگتر شود.
شركت‌كنندگان به بحث  در این مورد پرداختند كه تا چه اندازه طرفین قادر به كنترل تشدید بحران بودند. همانطور که یکی از تحلیلگران اظهار داشت، خلبان اسیر شده تنها یک نمونه از "شانس" در طول بحران بود. اگر حملات هوایی بالاکوت به کشته شدن غیرنظامیان منجر می‌شد یا اینكه خلبان مذكور پس از دستگیری توسط غیرنظامیان در کشمیر کشته می‌شد، ممکن بود بحران نتیجه دیگری بدنبال داشته باشد. علاوه بر این، تحولات در حال ظهور در دکترین و مواضع هر دو طرف، از جمله ابهامات هند نسبت به NFU و اعتماد روبه افزایش پاکستان به تسلیحات هسته‌ای، ثبات بازدارندگی و افزایش خطرناک در بحران‌های آتی را تهدید می‌کند. با توجه به نیابتی‌بودن بحران‌های معاصر و آینده، بسیاری از تحلیلگران بر این باورند که تشنج‌زدایی احتمالاً در شرایطی به چالش کشیده می‌شود که در آن شاهد سوءاستفاده هند از وضعیت خودمختار کشمیر و در نتیجه طغیان پاکستان هستيم.
 
مدیریت سریع بحران
تحلیلگران پذیرفتند كه پیشرفت‌های فنآورانه و سرعت گسترش اطلاعات و ضد اطلاعات باعث شده است كه فرصت تشنج‌زدایی و یا مشارکت کشور میانجی نسبت به بحران‌های قبلی بسیار محدودتر گردد. یکی از تحلیلگران معتقد است که چارچوب مدیریت بحران در درگیری‌های نظامی ‌از نوع بازنشانی خاموش(Cold Start) به 48 تا 72 ساعت قبل از اینکه درگیری به تجاوز از آستانه استفاده از تسلیحات هسته‌ای و بحران کنترل نشده تبدیل شود، رسیده است.
جغرافیای درگیری به کوتاه شدن این جدول زمانی کمک می‌کند. مناقشه‌ای که پس از حمله بالاکوت رخ می‌دهد و به اهدافی خارج از منطقه مورد مناقشه کشمیر دست می‌یابد را به دلیل عدم وجود هدف یکسان یا درک مشترک از مبادلات متقابل و چانه زنی، نمی‌توان پیش‌بینی کرد. اگرچه مدت زمان وقوع بحران احتمالاً با توجه به محدودیت تدارکات کوتاه‌تر است، اما ممکن است بحران‌ها در آینده شدیدتر شود زیرا آنها به دنبال آستانه‌های جدید هستند که به وضوح مشخص نشده است. اگرچه پلتفرم‌های هسته‌ای برای استفاده در فضای جنگ آماده می‌شوند، اما اطلاعات نادرست و پیام‌های عمومی ‌می‌تواند باعث ایجاد وحشت و یا استفاده سریع از این تسلیحات گردد، که می‌تواند به  تشدید بحران کمک کند. ازبین رفتن نیروها نیز چالش دیگر تشنج‌زدایی خواهند بود زیرا بحران‌های شدیدتر در آینده احتمالاً شامل حرکت و جابه‌جایی قابل ملاحظه‌ی افراد و تسليحات جنگی خواهد بود که در پی وقوع یک بحران مجبور به عقب نشینی هستند.

تغيير نقش‌ها در مدیریت بحران
تحلیلگران پذیرفتند که عرصۀ بین‌المللی بحران‌های جنوب آسیا در حال تغییر است. در حالی که بسیاری از شرکت‌کنندگان اظهار داشتند که ایالات‌متحده در جریان بحران بالاکوت کمی ‌عقب‌نشینی کرده است، برخی دیگر معتقدند که به نظر می‌رسد واشنگتن برای برجسته ساختن هند، بحران را ایجاد کرده است. یکی از تحلیلگران اظهار داشت که ایالات‌متحده چه در بالاكوت و چه در بحران‌های احتمالی آینده، از طریق سخنرانی عمومی ‌و گزارش‌های خصوصی، به مودی برای تشدید بحران، "چراغ سبز" نشان داده است. شركت‌كنندگان، با اشاره یك تحلیلگر به تهدید پاکستان و برآورد بیش از حد هند نسبت به تمایل آمریكا برای مداخله در بحران قبل از تشدید يافتن بحران و غیرقابل كنترل شدن آن، دراین مورد كه آیا مداخله آمریكا اساسا مثبت بوده است یا نه به بحث و گفتگو پرداختند. در همین حال، شرکت‌کنندگان به بررسی هدایت چین درجهت نقش‌آفرینی در مدیریت بحران پرداختند در حالی که اين كشور نه از ظرفیت کامل برخوردار است و نه تمایلی برای شرکت در این امور حتی در مواقع ضروری دارد.
تحلیلگران مجدداً بر اهمیت اقدامات تشنج‌زدایی گذشته مانند سفر مشاورین، حذف پرسنل غیرضروری، صدور هشدارهای مسافرتی برای محدودکردن سفرهای کاری و انتشار اطلاعات در مورد تأثیرات استفاده ازتسلیحات هسته‌ای تاکید کردند. با توجه به مکانیسم‌های دو جانبه هند و پاکستان، ایجاد یک کانال پشتیبان برای نمایندگان نظامی ‌و غیرنظامی ‌هند و پاکستان در زمان بحران می‌تواند ابزار دیگری برای كمك به تشنج‌زدایی باشد. تحلیلگران ضمن اشاره به اهمیت چنین رویکردهای دو جانبه‌اي، نسبت به اتخاذ چنین مکانیسم‌هایی در آینده نزدیک خوش‌بین نبودند.
 
پنل پنجم: کشورهای میانجی، اعتماد سازی و آیندۀ اختلافات ارضی
پنل پنجم به بحث در مورد نقش کشورهای میانجی در مدیریت بحران جنوب آسیا می‌پردازد. از اعضاء پنل خواسته شد تا سوالات زیر را در نظر بگیرند:
کشورهای میانجی چه نقشي در مدیریت و حل تعارض ایفا می‌کنند؟ آیا این نقش تغییر کرده است؟
آیا اقدامات در جهت اعتمادسازی (CBM) امکان‌پذیر است؟ کدام یک از کشورها باید در این اقدامات درگیر شوند؟
آیا منطقه می‌تواند ادامه اختلافات نامحدود سرزمینی را تحمل کند؟ آیا ثبات نامتناسب در آینده امکانپذیر خواهد بود؟
آیا بی‌ثباتی، حقوق کشورها را تهدید می‌کند؟ آیا بی‌ثباتی، در خدمت منافع كشور خاصي است؟
 
سه نتیجه اصلی بحث در این پنل عبارت است از: تغییر ماهیت میانجیگری
شرکت‌کنندگان ضمن پذیرش این مطلب که سایه‌ی تهدید توانمندی‌های هسته‌ای هند و پاکستان، مخاطرات متقابل منطقه‌ای را به طرزچشمگیری افزایش می‌دهد، درمورد ماهیت میانجیگری و مداخلات کشور ثالث در صورت بروز بحران در جنوب آسیا، به بحث و گفتگو پرداختند. کشورهای میانجی- که ایالات‌متحده و چین مهمترین آنها هستند- دو نقش اصلی در مدیریت بحران ایفا می‌کنند. کشورهای میانجی با برخورداری از نفوذ بین‌المللی، می‌توانند کشورها را به انجام اقدامات پیشگیرانه برای جلوگیری از بروز سناریوی بحران تشویق كنند. کشورهای میانجی همچنین می‌توانند از طریق کانال‌های قدرت سخت و قدرت نرم درجهت کاهش شکل‌گیری سناریوی بحران مداخله کنند. شرکت‌کنندگان به این نتیجه رسیدند که عدم تقارن مداوم بین هند و پاکستان، تأثیر منطقه‌ای واحدهای‌تروریستی بین‌المللی و بازیگران غیردولتی، تمایل ایالات‌متحده به سمت هند و نفوذ چین در پاکستان، فضای غیرقابل تحملی را برای میانجیگری ایجاد کرده است.
جامعه بين الملل، در كنار نقش‌آفرینی ایالات‌متحده و چین در مدیریت بحران در جنوب آسیا در كوتاه مدت و میان مدت به خوبي عمل کرده است. با این حال، در درازمدت، مداخلات خارجی تا حدی می‌توانند اثربخش باشند که مانعی برای ابزار اعتمادسازی دو جانبه( CBM) نباشند. حتی در صورت عدم وجود CBM و یا گفتگوهای معنادار، ممکن است زمینه برای اقدامات کنترل تسلیحات یک طرفه اما هماهنگ، وجود داشته باشد. همچنین ممکن است فرصت‌هایی برای اعمال نفوذ درجهت اجبار هند و پاکستان برای برگزاری و میزبانی جلسات مذاکره، مانند تمایل هند برای میزبانی اجلاس موفق G20 در سال 2022، بوجود بيايد.
هر یک از شرکت‌کنندگان ایالات‌متحده و چین را به عنوان دو بازیگر میانجی دانسته و خاطر نشان کردند که هر دو می‌توانند به جای حل منازعه، در مدیریت بحران نقش داشته باشند. تحلیلگران تا حد زیادی با این مطلب موافق بودند كه ایالات‌متحده فاقد چشم‌انداز سیاست‌گذاری طولانی‌مدت برای منطقه است. مهمترین مداخله منطقه‌ای ایالات‌متحده در افغانستان نمود داشته و این کشور همچنان به نظارت بر فعالیت‌های‌ تروریستی در مرز پاکستان - هند و پاکستان و افغانستان ادامه می‌دهد. شرکت‌کنندگان تا حدودی در مورد نقش ایالات‌متحده در تقابل‌های اخیر هند و پاکستان اختلاف نظر داشتند. یکی از تحلیلگران خاطرنشان کرد: با وجود روایت‌های عمومی‌ که نقش کمرنگ شونده ایالات‌متحده و نقش درحال گسترش چین را توصیف می‌کند، ممکن است واشنگتن از طریق کانال‌های خصوصی، نقش مهم و فعال‌تری در خنثی کردن بحران بالاکوت ایفا نماید. تحلیلگر دیگری اظهار داشت که حتی در حالی که ایالات‌متحده به تشنج‌زدایی بحران فوریه 2019 کمک کرده است، سایر دولت‌های متحد آن اظهار داشتند که اقدامات و اظهارات اولیه ایالات متحده، از جمله نشان دادن "چراغ سبز" به هند برای انجام اقدامات تلافی‌جویانه، تأثیر زیادی بر تشدید بحران داشته است.
در حالی که شرکت‌کنندگان پذیرفتند که ایالات‌متحده می‌تواند تلاش کند تا گفتگوهای بین هند و پاکستان از سر گرفته شود، آنها درمورد اینکه ایالات‌متحده بتواند کانال‌ها و فرصت‌های مناسبی برای این کار بیابد،‌تردید داشتند. چین، در تحرکات قدرت‌های بزرگ منطقه‌ای بیشتر درگیر می‌باشد و می‌تواند به اجرای سیاست مهار در اسلام آباد کمک کند، به گونه‌ای که درگیری‌های محدود، به افزایش خطر استفاده از سلاح‌های هسته‌ای منجر نگردد. چنین رویکردی نیازمند رفع ماهیت رقابتی و خصمانه ایالات‌متحده و چین و شروع گفتگوهای همکاری با پکن بمنظور جلوگیری و خنثی‌سازی بحران‌های جنوب آسیا می‌باشد. با توجه به منافع انگلستان در منطقه، ممكن است این قدرت استعماري سابق بتواند نقش حمايتي مطلوبي در اين گفتگوها ایفا نماید.
با توجه به میانجیگری طولانی‌مدت، همه تحلیلگران پذیرفتند كه ایالات‌متحده و چین باید برای تشویق تمامي مجاری موجود به گفتگو تلاش کنند و بر ثبات آینده منطقه تمرکز نمایند. حداقل در حالت نظری، ممکن است تمایلاتی برای گفتگو بین برخی از بخش‌های هند و پاکستان وجود داشته باشد. میانجی‌ها تاثیر تحرکات منطقه و ابطال ماده 370 بر پارامترهای مذاکره پاکستان را بررسی می‌کنند.
 
عدم تقارن در رابطه
عدم تقارن، از موانع مهم ‌در مسیر گفتگو و میانجیگری موفق است. تحلیلگران معتقد هستند که هند هویت خود را به عنوان هویتی که از پاکستان دوری می‌کند، تعریف کرده است. در حقیقت، اگرچه فرض بر این است که همه کشورها به ثبات استراتژیک علاقه‌مند هستند، بسیاری معتقدند که انگیزه‌ها و جاه طلبی‌های هند را نباید با چنین موازنه‌ای اشتباه گرفت. دولت تحت هدایت رهبر غیرنظامی ‌در هند همچنین در تلاش است تا کانال‌های مناسبی برای گفتگو و چانه‌زنی قابل اعتماد و معناداری را با دولت تحت رهبری نظامی ‌در پاکستان، بیابد. علاوه بر این، پاکستان هنوز هم با یک عامل اصلی روبرو است و آن اینکه بازیگران غیردولتی در این کشور به طور کامل قابل‏کنترل نيستند. تا آنجا که گروه‌های شبه‌نظامی، دولت پاکستان را بویژه با توجه به اقدامات اخیر هند در کشمیر، ناکارآمد می‌دانند و ممکن است وسوسه شوند که به طور مستقل دست به اقدام بزنند. یکی از تحلیلگران خاطر نشان ساخت که ادعای لشکر طیبه برای قرارگرفتن در جایگاه تصمیم‌گیرنده در این زمینه، نگران کننده است. همچنين، اقدام هند در 5 اوت در کشمیر، عدم تقارن جدیدی در وضع موجود بوجود آورد. احتمالاً هند این "وضعیت عادی جدید" را به عنوان نقطه شروع هرگونه مذاکره احتمالي تعریف خواهد کرد، در حالی که روایت 70 ساله پاکستان به مقاومت در برابر هند متکی است. سرانجام، بدون شک منافع استراتژیک و اقتصادی ایالات‌متحده به سمت هند متمایل شده است، زیرا واشنگتن برای کاهش نیروهای خود در افغانستان و رقابت استراتژیک بیشتر در اجرای برنامه مبارزه با‌تروریسم، کمتر به پاکستان و نبرد با القاعده بها می‌دهد. این امر ممکن است به حمایت بیشتر از حقوق هند منجر گردد.
 
پیش شرط‌های میانجیگری
به گفته یك تحلیلگر، سه شرط لازم برای یك میانجیگری موفق عبارت است از: 1) هر دو طرف متخاصم می‌بایست میانجیگری را مطالبه نمایند؛ 2) میانجی باید از اهرم نفوذ برخوردار باشد؛ و 3) میانجی باید نسبتاً با هر دو طرف بی‌طرفانه برخورد كند. شرکت‌کنندگان پذیرفتند که پیش شرط‌های اول و سوم در جنوب آسیا وجود ندارد، و این چالش کوتاه‌مدت و بلندمدتي برای میانجیگری محسوب مي‌شود. هند به طور كلی از مداخله کشور میانجی جلوگیری می‌كند و یك تحلیلگر اظهار داشت كه هند اینک به دنبال وتو تهاجمی‌تر این مطلب است.
تحلیلگر دیگری خاطر نشان کرد که حتی اگر شرایط فراهم شود، آثار آکادمیک در مورد میانجیگری کشور سوم، باعث ایجاد اعتماد بین کشورها نمی‌شود. ممکن است میانجی بتوانند خشونت را در کوتاه‌مدت متوقف کنند، اما به طور کلی نمی‌تواند اختلافات بلند مدت را برطرف نماید. میانجیگری در سطح بین‌المللی به طور کلی از دستاوردهای کمتری نسبت به میانجیگری در سطح بین کشورها و رفع درگیری‌های مدنی برخوردار است. علاوه بر این، به نظر می‌رسد که هر دو کشور هند و پاکستان توان خود را برای تحمل بحران‌های پر هزینه بسیج کرده‎اند، بنابراین بعید است که يك توافق دوجانبه را بپذیرند. درنهایت، در صورت بروز تنش‌های جدید، جنگ می‌تواند بهترین برنامه‌های میانجیگری را به چالش بکشاند. با این وجود، هزینه میان‌مدت بی‌ثباتی برای اقتصاد پاکستان و هزینه‌های طولانی‌مدت عدم ثبات برای جامعۀ هند و چهرۀ بین‌المللی آن می‌تواند بسیار ناگوار و غيرقابل‌جبران باشد.
اقدامات طولانی‌مدت در جهت اعتمادسازی، ضمن کاهش نفوذ خشونت‌آمیز بازیگران غیردولتی و ایجاد کانال‌های متناسب برای گفتگوهای درون منطقه‌ای، به کمرنگ‌شدن عقاید ناسیونالیستی که هم هند و هم پاکستان را نسبت به میانجیگری کشور ثالث نسبتاً غیرقابل نفوذ کرده است، کمک می‌کند.
 
قاعدۀ چتم هاوس (Chatham House Rule): نظامی برای برگزاری پنل‌های مناظره و بحث در خصوص مسائل بحث‌برانگیز است. در جلسه‌هایی که بر اساس قاعده چتم‌هاوس برگزار شود هر کسی که به جلسه می‌آید آزاد است از اطلاعات بحث شده استفاده کند اما مجاز به فاش کردن گوینده آن اظهار نظر نیست. این قاعده طراحی شده تا بحث بازتر صورت بگیرد.
انتهای مطلب/

«آنچه در این متن آمده به معنای تأیید محتوای آن از سوی «موسسه ایران شرقی» نیست و تنها در راستای اطلاع رسانی و انعكاس نظرات تحليلگران و منابع مختلف منتشر شده است»


کد مطلب: 2208

آدرس مطلب :
https://www.iess.ir/fa/translate/2208/

موسسه مطالعات راهبردي شرق
  https://www.iess.ir