هند و پاکستان اهداف خاصی را در ارتباط با یکدیگر در افغانستان دنبال کرده و برای تحقق این اهداف، از ابزارهای کاملا متفاوتی استفاده میکنند. پاکستان از گروههای شبه نظامی مانند طالبان به عنوان نیروهای نیابتی راهبردی استفاده میکند و هند نیز برای نفوذ در بین افغانها، اتکای زیادی به قدرت نرم خود دارد. در پی این سیاستها، پاکستان اثرگذارترین بازیگر منطقهای در افغانستان میباشد اما هند که در این رقابت از پاکستان عقبتر است همچنان به سیاست حمایت از نظام فعلی کابل متعهد است و در حال حاضر جایگزینی برای آن ندارد. احتمال این که پس از یک توافق صلح جامع در افغانستان، خشونت بین هند و پاکستان در این کشور کاهش دهد، محتمل است اما با این وجود اسلام آباد ممکن است از ابزارهای جدیدی برای مهار هند در افغانستانن استفاده کند.
ایران شرقی/
چکیده
- • هند و پاکستان اهداف خاصی را در ارتباط با یکدیگر در افغانستان دنبال کرده و برای تحقق این اهداف، از ابزارهای کاملا متفاوتی استفاده میکنند. پاکستان از گروههای شبه نظامی مانند طالبان افغان به عنوان نیروهای نیابتی راهبردی استفاده میکند و هند نیز برای نفوذ در بین افغانها، اتکای زیادی به قدرت نرم خود دارد.
• هند و پاکستان به نیات و تواناییهای یکدیگر به دیده تردید و دشمنی مینگرند. اما برداشت پاکستان از فعالیتهای هند در افغانستان، به شدت دچار سوءتعبیر و اغراق است.
• به رغم رابطه مملو از تنش پاکستان ـ طالبان، این کشور به خاطر حمایت و پناه دادن به شورشیان طالبان، اثرگذارترین بازیگر منطقهای در افغانستان میباشد. هند معتقد است که حمایت از نظام فعلی افغانستان تأمین کننده منافع این کشور میباشد؛ سیاستی که به نظر هیچ گزینه جایگزین دیگری برای آن وجود ندارد. بعید است که دهلی نو بتواند قدرت نظامی لازم برای ایجاد شرایط مطلوب خود در افغانستان را به دست آورد، چه رسد به اینکه بخواهد نیروی نظامی به این کشور اعزام کند.
• به دنبال تصمیم اخیر هند درباره لغو وضعیت نیمه خودمختاری منطقه مورد مناقشه کشمیر، پاکستان ممکن است تصمیم به تنبیه هند در افغانستان بگیرد. اگر آمریکا بخواهد بدون رسیدن به یک توافق صلح جامع در افغانستان، نیروهای خود را به طور ناگهانی از این کشور خارج کند، این اقدام انگیزههای پاکستان برای تشدید جنگ نیابتی خود بر ضد حضور هند در این کشور را به شدت افزایش خواهد داد.
• احتمال کمی وجود دارد که انجام اقدامات اعتمادساز از طریق شفافیت و همکاریهای اقتصادی، بتواند رابطه هند و پاکستان را بهبود بخشد. با این وجود، رسیدن به یک توافق صلح جامع در افغانستان دست کم میتواند چشم انداز خشونتهای بین هند و پاکستان را در افغانستان کاهش دهد؛ هر چند که احتمالا ابزارهای پاکستان برای اعمال خشونت نیابتی بر ضد هند همچنان به قوت خود باقی خواهند ماند.
مثلث مرگبار
افغانستان سالها است مرکز رقابت قدرتهای بزرگ جهانی و منطقهای بوده است. وقوع درگیریهایِ موردِ حمایتِ خارجیها، خشونتهای نیابتی و مسلح کردن گروههای مزدور و وابسته همگی ضربات مهلکی به ثبات و حاکمیت افغانستان وارد کردهاند. یکی از مهمترین این رقابتها، رقابت بین هند و پاکستان است. خصومت بین هند و پاکستان به مدتها قبل از جنگ افغانستان برگشته و ریشه در دیدگاه متضاد و خصمانهای دارد که در زمان پایان سلطه بریتانیا بر آسیای جنوبی، بین این دو کشور همسایه شکل گرفته است (از جمله مناقشه مستمر و لاینحل آنها بر سر کشمیر). نگاه تردیدآمیز پاکستان به رابطه هند ـ افغانستان و تهدید دانستن آن برای تمامیت ارضی و قومی خود، خیلی زود افغانستان را به عرصه رقابتهای منطقهای اسلام آباد و دهلی نو تبدیل کرد. یک مورخ به نام «ویلیام دالریمپل»، رابطه بین افغانستان، پاکستان و هند را به اختصار چنین توصیف میکند: «3 کشوری که در مثلث مرگبار رقابت و بی اعتمادی دو طرفه گیر افتادهاند.»
این مثلث مرگبار، بر اقدامات دیپلماتیک آمریکا برای انجام یک توافق موقت با طالبان افغان و زمینه سازی برای کاهش خشونتها و انجام مذاکرات بینالافغانی برای پایان دادن به جنگ افغانستان نیز اثرگذار بوده است. بعد خارجی جنگ افغانستان، به اندازه محرکهای خشونت بار داخلی این کشور و یا حتی بیشتر از آن، دارای اهمیت است، به خصوص اگر مداخله همسایگان موجب تخریب چشم انداز مصالحه جامع افغانستان شود. تحولات اخیر به وجود آمده درباره مسئله کشمیر (که بخشهایی از آن در دست هند و بخشهایی در دست پاکستان است) نیز اوضاع را پیچیدهتر کرده و باعث به وجود آمدن بحران موازی شده که ممکن است به شکل فزایندهای با جنگ افغانستان تلاقی پیدا کند.
ما در این گزارش، برای درک مهمترین مولفههای اثرگذار بر رقابت هند ـ پاکستان در افغانستان، به بررسی منافع، نگرانیها و راهبردهای اسلام آباد و دهلی نو در چارچوب جنگ افغانستان خواهیم پرداخت. تأثیر تروریسم و خشونتهای نیابتی بر دیدگاه و ترجیحات سیاسی این دو کشور رقیب، موضوع مهم و کلیدی است چون این موضوعات نه تنها منبع اصلی خصومت دیرینه بین هند و پاکستان هستند بلکه جزو نگرانیهای مهم سیاستگذاران ایالات متحده نیز محسوب میشوند. در شرایطی که آمریکا درصدد مذاکره با طالبان و تعیین وضعیت حضور نظامی آینده خود در افغانستان میباشد، انتخابهای واشنگتن میتواند بر کشمکشهای دیرینه بین هند و پاکستان اثرگذار باشد.
هند در افغانستان
اهداف هند در افغانستان عبارتند از: ایجاد یک نظام دموکراتیک پایدار، مقابله با نفوذ پاکستان و ممانعت از اینکه گروههای شبه نظامی مورد حمایت اسلام آباد بتوانند از خاک افغانستان به عنوان بستری برای انجام اقدامات تروریستی و به تبع آن، تهدید منافع هند استفاده کنند. از نظر دهلی نو، این اهداف با یکدیگر در ارتباط هستند. رهبران هندی، یک دولت مستقل و تکثرگرا در افغانستان را یک متحد طبیعی برای خود و مانعی محکم در برابر شبه نظامیگری میدانند. مقامات هندی به شدت تلاش دارند تا لزوم حفاظت از نظام مشروطه افغانستان را مورد تأکید قرار دهند چون این نظام را برای پیشبرد اهداف سیاسی و امنیتی دهلی نو حیاتی میدانند. نوامبر سال 2019، «هارش واردهان» سفیر هند در آمریکا تصریح کرد: «دموکراسی و نظام مشروطه در افغانستان، جزو مهمترین دستاوردهای به دست آمده طی 18 سال گذشته میباشند و ما معتقد هستیم که این دستاوردها باید حفظ شوند.»
استفاده از ابزارهای قدرت نرم، اصلیترین عامل نفوذ هند در افغانستان محسوب میشود. از زمان سقوط رژیم طالبان در سال 2001، دهلی نو مبلغ 3 میلیارد دلار کمک اقتصادی را برای حمایت از توسعه بخش زیربنایی و منابع انسانی در افغانستان اختصاص داده است. از جمله پروژههای مهم هندیها در افغانستان، ساخت «سد دوستی افغانستان ـ هند» (که پیشتر با نام «سد سلما» شناخته میشد) در ولایت «هرات»، احداث ساختمان پارلمان ملی کابل و ایجاد دالانهای تجاری برای دور زدن پاکستان بوده است. علاوه بر این، قدرت نرم هند در افغانستان شامل حمایت از اقدامات توسعهای در حوزههای مربوط به بهداشت و سلامت، کشاورزی، آموزش، مدیریت آب، خانه سازی، ورزش و گردشگری نیز بوده است. دهلی نو، کارمندان کشوری، سربازان و پرسنل امنیتی و انتظامی افغانستان را تحت آموزش قرار داده و سالانه یک هزار بورسیه تحصیلی به افغانها ارائه میکند. هر چند دهلی نو هیچ نیروی نظامی به افغانستان اعزام نکرده (که بخشی از آن به خاطر عدم تمایل هند به تحریک کردن پاکستان بوده) اما تلاش کرده است تا با ارسال چند بالگرد جنگی محدود، به طور نمادین به تقویت ارتش افغانستان کمک کند. «توافقنامه همکاری راهبردی 2011» بین هند و افغانستان نیز بیش از پیش تعهد دهلی نو برای «کمک به آموزش، تجهیز و اجرای برنامههای ظرفیت سازی برای نیروهای امنیت ملی افغانستان» را برجسته کرد.
هند از دیرباز برای حفظ نفوذ سیاسی خود در افغانستان، به یک شبکه ناپایدار از رهبران عمدتا غیرقومی پشتون متکی بوده است؛ دهلی نو در دوره ریاست جمهوری «حامد کرزی» (2004 تا 2014) تلاش کرد تا با تمرکز روی برنامههای توسعهای کوچک در مناطق پشتون نشین، نفوذ خود را در بین پشتونها افزایش دهد. پس از برگزاری انتخابات جنجالی و ناتمام ریاست جمهوری افغانستان در سپتامبر سال 2019، «عبدالله عبدالله» رئیس اجرایی دولت که یک دورگه پشتون ـ تاجیک و وزیر خارجه سابق افغانستان بوده است، در کشمکش سیاسی با «اشرف غنی» رئیس جمهور فعلی و پشتون افغانستان قرار گرفته است. هرچند هر دو نامزد از نظر دهلی نو قابل قبول هستند اما گفته میشود که «عبدالله» به هندیها نزدیکتر است.
رابطه «عبدالله» با هند (محل زندگی خانواده خود) به اواخر دهه 1990 بازمیگردد، زمانی که وی رابط بین دهلی نو و گروه ائتلافی افغانهای مخالف طالبان بود. محبوبیت هند در افغانستان، علاوه بر جامعه نخبگان، در بین مردم عادی نیز دیده میشود. نظرسنجی «گالوپ» در سال 2016 نشان داد که حدود 62 درصد افغانها دید مثبتی نسبت به هند دارند. طبق این نظرسنجی، محبوبیت پاکستان در بین مردم تنها 3.7 درصد بود؛ رقمی پایینتر از محبوبین داعش (5.8 درصد). البته این آمار، با توجه به وابستگیهای عمیق فرهنگی بین هند و افغانستان، چندان جای تعجب ندارد.
نگرانیهای امنیتی هند
توصیف عمق مخالفت هند با شبه نظامیگری مستقر در افغانستان - که امضای پاکستان را یدک میکشد- و همچنین تعهد متقابل هند برای تقویت کابل به عنوان یک شریک ضد تروریسم، کار دشواری است. در دوره حکومت طالبان (1996 تا 2001)، رابطه بین هند و افغانستان به پایینترین سطح خود رسید. هند با رژیمهای پادشاهی، جمهوری و حتی کمونیستی قبل از طالبان رابطه خوبی داشت. اما پس از ورود طالبان به کابل در سال 1996، دهلی نو بلافاصله سفارت خود را تخلیه کرد و طالبان، با حمایت نظامی پاکستان، متحدان افغان هند را مجبور کرد تا به سمت سنگر نبرد شمالی عقب نشینی کنند. «ابوبکر صدیق» از روزنامه نگاران کهنهکار معتقد است که تشکیلات نظامی پاکستان، ظهور طالبان را سنگری بر ضد همسایه شرقی خود، هند، میدانست. در زمان حکومت طالبان، افغانستان به محلی برای آموزش شبه نظامیان مورد حمایت پاکستان بدل شد تا بتوانند دست به جنگهای چریکی در منطقه کشمیر تحت کنترل هند بزنند. در اواخر دهه 1990، سرویس اطلاعاتی پاکستان (آی.اس.آی) شمار زیادی از نیروهای نیابتی خود در کشمیر را به سمت شرق افغانستان انتقال داد؛ اقدامی که هدف آن، کاهش فشارهای آمریکا به پاکستان در زمینه مقابله با نفوذ شبه نظامیان بود.
نقشه هند، پاکستان و افغانستان و مناطق مورد مناقشه
آخرین مذاکرات علنی انجام شده بین طالبان و دهلی نو در سال 1999 نیز نگاه هندیها به این گروه را تا حد زیادی تحت تأثیر خود قرار داد. در آن زمان، شبه نظامیان وابسته به گروه «حرکت المجاهدین» (که در پاکستان مستقر بود) یک هواپیمای تجاری هند را ربوده و آن را مجبور به فرود در ولایت «قندهار» افغانستان کردند. پس از آن، با وساطت دولت طالبان، یک برنامه تبادل گروگانها بین دو طرف انجام شد که منجر به آزادی یک رهبر افراطی به نام «مسعود اظهر» شد ـ تبادلی که تبعات آن همچنان تا به امروز بر سر هند سایه افکنده است. مدت کوتاهی پس از آزادی «اظهر»، وی گروه «جیش محمد» را بنیان نهاد؛ گروهی که دسامبر سال 2001 به ساختمان پارلمان هند حمله کرد. در سال 2016، «جیش محمد» حمله بزرگی را به یک پایگاه هوایی هند ترتیب داد و در فوریه سال 2016، مسئولیت بدترین حمله صورت گرفته در منطقه کشمیر تحت کنترل هند در 3 دهه اخیر را پذیرفت. هر چند سازمان ملل بعدها «اظهر» را به اتهام حمایت از تروریسم تحریم کرد اما وی همچنان آزادانه در پاکستان زندگی کرده و احتمالا تحت حفاظت نهادهای امنیتی این کشور قرار دارد. «جیش محمد» نقش کوچکی در جنگ طالبان بر ضد کابل ایفا کرده و بلافاصله پس از حمایت پاکستان از برنامه حمله آمریکا به افغانستان در سال 2001، از این گروه جدا شد. با این حال، ارتباط دیرینه «جیش محمد» با طالبان و نزدیکی ایدئولوژیکی آن با این گروه، همچنان یکی از دغدغههای اصلی هندیها باقی مانده است. چند سال پس از تبادل گروگانها، «آجیت دوال» یکی از مذاکره کنندگان هندی حاضر در این جریان که حالا در سمت مشاور امنیت ملی هند مشغول فعالیت است، در این باره گفت: «هیچ کس نباید مبادله میشد، به خصوص مسعود اظهر.»
علاوه بر این، حضور یک گروه تروریستی ضد هندی دیگر در جنگ افغانستان نیز موجب نگرانی هندیها است: «لشکر طیبه». «لشکر طیبه» که یک نیروی نیابتی وفادار به ارتش پاکستان بوده و منسجمتر و خطرناکتر از «جیش محمد» است، در بحبوحه جنگ ضد شوروی تشکیل شده است. این گروه در سال 2008 با انجام چند حمله سریالی در شهر «بمبئی» پایتخت مالی هند، موجب مرگ 166 نفر، از جمله 6 آمریکایی شد. این گروه در افغانستان نیز ساختمانهای دیپلماتیک، کارمندان دولت و نیروهای کمک رسان هندی را هدف حمله قرار داده است. «لشکر طیبه» با استفاده از تخصص و نیروی انسانی خود، به تقویت ظرفیتهای طالبان کمک میکند. با این حال، به گفته «تریکا بیکن» تحلیلگر سابق اطلاعاتی وزارت خارجه، این گروه برای مصون نگه داشتن اسلام آباد از فشار جامعه بینالمللی، مسئولیت اقدامات خشونت بار خود در افغانستان را نمیپذیرد. «استفان تنکل» یکی دیگر از کارشناسان حوزه تروریسم معتقد است که «لشکر طیبه» با نفوذ به داخل افغانستان، علاوه بر هدف قرار دادن منافع هند، سرویس اطلاعاتی پاکستان را قادر میسازد تا درباره وضعیت فعالیت شبه نظامیان در طول مرز دو کشور نیز به جمع آوری اطلاعات بپردازد. مقامات امنیتی هند برآورد میکنند که در حال حاضر، «صدها» شبه نظامی وابسته به «لشکر طیبه» مشغول نبرد در افغانستان هستند.
موضع هند در قبال مذاکرات
از زمان به قدرت رسیدن «اشرف غنی» در افغانستان در سال 2014، هندیها با نگرانی تحولات افغانستان را دنبال میکنند. غنی در سال اول ریاست جمهوری خود، سیاست خارجی خود را به سمت پاکستانیها متمایل کرد، با این امید که بهبود رابطه با اسلام آباد بتواند ارتش پاکستان را متقاعد کند تا برای پیوستن طالبان به روند مذاکرات صلح با دولت افغانستان، به این گروه فشار وارد کند. تلاش غنی برای افزایش نقش آفرینی پاکستان و چین در روند مذاکرات صلح و بالتبع آن، فشار غنی برای امضای یک یادداشت تفاهم همکاری بین سرویسهای اطلاعاتی پاکستان و افغانستان، موجب نگرانی دهلی نو شد. تعاملات غنی با پاکستان به قدری جنجالی شد که اولین رئیس سرویس اطلاعاتی دولت وی، در اعتراض به این اقدامات، از سمت خود استعفا داد. بعدها به دنبال بالا گرفتن دوباره خشونتهای طالبان و عدم تمایل ظاهری اسلام آباد برای از بین بردن پناهگاه شبه نظامیان در خاک خود، غنی مناسبات کابل ـ دهلی نو را احیا و تلاش کرد از طریق انجام یک سری سفرها در سطوح بالا، این رابطه را تقویت کند. دور شدن غنی از پاکستان باعث اطمینان خاطر دوباره هندیها شد. با این حال، وی هرگز نتوانست به اندازه «حامد کرزی» رئیس جمهور سابق افغانستان (کسی که از خاطرات دوران تحصیل خود در هند، با نوعی علاقه و دلتنگی صحبت میکرد) اطمینان دهلی نو را به خود جلب کند.
در همین حال، آغاز مذاکرات صلح بین طالبان و آمریکا در سال 2018 و نادیده گرفتن مطالبات اولیه مبنی بر لزوم شرکت دولت افغانستان در این روند، موجب نارضایتی دهلی نو شد. از نظر هندیها، این تغییر سیاست موجب مشروعیت بخشی به طالبان و سلب مشروعیت از دولت کابل شده، زمینه تقویت پاکستان را فراهم کرده و حدود 2 دهه سرمایهگذاری مستمر در افغانستان را به مخاطره میانداخت. ژوئن 2019، نماینده دائم هند در سازمان ملل هشدار داد که چارچوبهای زمانی تعیین شده از سوی آمریکا مطابق با نیازهای مردم افغانستان نیستند و در عین حال با کنایه ضمنی به پاکستان، بر لزوم مبارزه با پایگاههای حمایتی و پناهگاههای امن شبه نظامیان تأکید کرد. سپتامبر 2019، پس از آنکه آمریکا مذاکرات خود با طالبان را موقتا به حال تعلیق درآورد، سفیر سابق هند در افغانستان که حالا یکی از مشاوران امنیت ملی دهلی نو است، آشکارا اعلام کرد که افغانستان برای مدتی از خطر جسته است. با این حال، پس از از سرگیری دوباره مذاکرات طالبان و آمریکا، مقامات هندی دوباره شروع به ابراز نگرانی درباره پاکستان و تروریسم کردند.
البته لازم به ذکر است که طبق گفته «آویناش پالیوال» از کارشناسان منطقه، هندیها دست کم از سال 2008 بدین سو یک سری کانالهای ارتباطی محرمانه با طالبان ایجاد کردهاند. آزادی مهندسان هندی اسیر شده به دست طالبان در اکتبر سال 2019، حکایت از آن دارد که این کانالها همچنان وجود دارند؛ دست کم برای اینکه بتوانند نیازهای تاکتیکی هندیها را در کوتاه مدت پاسخ دهند. علاوه بر این، یک دیدگاه عملگرایانه درباره طالبان نیز در بین برخی مقامات هندی وجود دارد. دیدگاهی که روسیه و ایران، متحدان منطقهای نزدیک هند نیز پیش از این، سردمدار آن بودهاند. مسکو و تهران آشکارا به تعامل با نمایندگان طالبان میپردازند؛ اذعانی ضمنی از سوی این دو قدرت درباره این حقیقت که ممکن است طالبان پیروز جنگ افغانستان باشد.
با این وجود، احتمال استقبال دهلی نو از توافقنامه نهایی که فاقد جامعیت لازم بوده و به نفع طالبان باشد، بسیار اندک است. هند معتقد است که طالبان نزدیکی زیادی به گروههای تروریستی ضد هندی دارد و بعید است این گروه به وعده مبهم خود مبنی بر «عدم اجازه به دیگر گروهها برای آسیب رساندن به دیگران از طریق خاک افغانستان» عمل کند. در مقابل، دهلی نو ترجیح میدهد که طالبان در قالب یک حزب سیاسی عادی به نظام فعلی افغانستان ملحق شده و به شکل موثری توسط دیگر جناحهای افغان مهار شود. اما از منظر طالبان، این گروه آشکارا تمایل خود را برای برقرای مناسبات خوب با همه همسایگان افغانستان، از جمله هند، اعلام کرده و در عین حال، حمایت دهلی نو از کابل را به طور خاص مورد انتقاد قرار داده است. جالب اینکه، یکی از مذاکره کنندگان ارشد طالبان، در دهه 1970 در هند آموزش نظامی دیده است. لذا میتوان این سناریو را مطرح کرد که طالبان در صورت به قدرت رسیدن دوباره، از کمک و تخصص هندیها استقبال خواهد کرد. البته به نتیجه رسیدن این سناریو دور از ذهن به نظر میرسد. چون اسلام آباد به سرعت مانع از هر نوع نزدیکی طالبان ـ هند شده و همچنین بعید است که سیاستگذاران هندی ملاحظات جدی خود درباره ارتباط طالبان با پاکستان و گروههای تروریستی را به راحتی کنار بگذارند.
عدم شفافیت واشنگتن درباره آینده حضور نظامی خود در افغانستان نیز بیش از پیش نگرانی هندیها را درباره تروریسم و ثبات افغانستان افزایش میدهد. آمریکا در حال کاهش نیروهای خود در افغانستان بوده و انتظار میرود که شمار دیگری از نیروها نیز تا سال 2020 از این کشور خارج شوند. به گفته «پالیوال»، سیاست هند در قبال افغانستان مدتها است بر پایه این فرضیه استوار بوده که یک «قدرت دوست» دیگر، بار سنگین تأمین امنیت را در این کشور به دوش کشیده و بدین ترتیب، دهلی نو را قادر میسازد تا توجه خود را معطوف به ابزارهای قدرت نرم خود کند. عدم دسترسی آسان دهلی نو به افغانستان و ظرفیت کم هند برای اعزام نیرو به این کشور، همواره موجب بی تمایلی هندیها برای ایفای نقش نظامی در جنگ افغانستان بوده است. سپتامبر سال 2017، وزیر دفاع وقت هند به طور جدی روی اصل «عدم حضور نظامی در میدان جنگ افغانستان» تأکید کرد.
شاید تصمیم ایالات متحده برای خروج ناگهانی از افغانستان بدون رسیدن به یک توافق صلح جامع، بتواند دهلی نو را به تجدید نظر در گزینههای نظامی خود وادار کند. خروج نیروهای آمریکایی، از جمله نیروی هوایی و تجهیزات اطلاعاتی و لجستیکی، راه را برای پیشروی همه جانبه طالبان هموار خواهد کرد. با همه اینها، این احتمال که دهلی نو برای پر کردن خلا ناشی از خروج آمریکاییها مبادرت به اعزام نیرو به افغانستان کند، همچنان اندک است. ارتش هند نه میتواند جایگزین توانایی آمریکا شده و بودجههای اختصاص داده شده از سوی این کشور به یگانهای افغان را تأمین کند و نه قدرت حفظ سربازان را در منطقه جنگی چون افغانستان دارد. اعزام سرباز، هزینههای سنگینی به دنبال دارد و علاوه بر این، حفظ مسیرهای تدارکاتی، آن هم در شرایطی که کشور متخاصم پاکستان، بین هند و افغانستان واقع شده، کار محالی به نظر میرسد. گزینه دیگر این است که هند برای حمله به تروریستهای مستقر در افغانستان، روی تجهیزات دیگری چون سکوهای هوایی و موشکی اتکا کند. اما استفاده از این گزینه هم، به اندازه انجام یک عملیات نظامی در افغانستان، غیرقابل اجرا است چون هند احتمالا فاقد شبکههای اطلاعاتی برخط و همزمان برای شناسایی و هدف گیری اهداف شبه نظامی است و پاکستان نیز اجازه استفاده از حریم هوایی خود را به هندیها نخواهد داد. در نتیجه، میتوان گفت دهلی نو گزینههای چندانی در دست نداشته و لذا چاره دیگری ندارد جز اینکه برای حفظ منافع خود، به حمایت از نظام فعلی افغانستان بپردازد.
نگرانیهای پاکستان
تاریخ مناسبات پاکستان با افغانستان، نشان میدهد که این کشور همواره نگران بوده که به واسطه افغانستان تحت محاصره قرار گیرد. اهداف پاکستان در افغانستان از دهه 1970 بدین سو تقریبا بدون تغییر باقی مانده است: حفظ تعادل قدرت در کابل به نحوی که موجب پیشبرد منافع اسلام آباد شود و در عین حال، کاهش نقش آفرینی هند. تحلیلگران عمدتا این سیاست را تلاشی از سوی ارتش پاکستان برای ایجاد یک «عمق استراتژیک» در افغانستان میدانند. یک دیپلمات بازنشسته پاکستانی که تجربه کاری زیادی در حوزه افغانستان دارد معتقد است که ایده «عمق استراتژیک» به عنوان یک راهبرد ارتش، از همان ابتدا غیرقابل اجرا بود و به همین خاطر منسوخ شد، به خصوص به این خاطر که در صورت وقوع یک جنگ، امکان استفاده از افغانستان به عنوان یک منطقه حایل در برابر هند وجود ندارد. فرماندهان مختلف ارتش و شماری از رهبران غیرنظامی پاکستان تلاش کردهاند تا با استفاده از یک ادبیات نرمتر، ظاهر سیاست «عمق استراتژیک» را تلطیف کنند؛ برای مثال، برخی این سیاست را صرفا تمایلی برای برقراری یک «رابطه خوب» با افغانستان دانستهاند و برخی نیز مدعی شدهاند که این موضوع دیگر به عنوان یک سیاست مطرح نیست. اما جدا از همه این عناوین و برچسبهای دکترینی، یک اجماع نظر گسترده وجود دارد مبنی بر اینکه پاکستان به دنبال ایجاد ساختاری در افغانستان است که هم نفوذ اسلام آباد در این کشور و هم سطح خصومت کابل با هند را به حداکثر برساند. خود مقامات اسلام آباد نیز تلویحا به این موضوع اشاره کردهاند. ژانویه 2015، سخنگوی وزارت خارجه پاکستان به طور سربسته گفت: «هند هیچ نقشی در افغانستان ندارد.»
در قلب محاسبات اسلام آباد، ترس دیرینهای وجود دارد مبنی بر اینکه هند بتواند با همکاری کابل، از خاک افغانستان به عنوان بستری برای تضعیف تمامیت ارضی پاکستان استفاده کند، به خصوص از طریق ایجاد ناآرامی بین گروههای پشتون و بلوچ. البته تأیید صحت این ادعاها کار دشواری است که علت عمده آن نیز نبود شواهد کافی و مستدل، کمبود منابع موثق و قابل اعتماد و وجود تئوریهای توطئه گستردهای است که سرویسهای اطلاعاتی هر دو کشور هند وپاکستان را در برگرفته است. با این حال، هنوز میتوان برای اثبات این ادعاها، از استدلالهای منطقی استفاده کرد. به عنوان یک اصل کلی، پاکستان غالبا درباره ارتباطات و تواناییهای سرویس اطلاعاتی خارجی هند (R&AW) اغراق میکند. برخلاف پاکستان که از زمان تشکیل کشور، دست به جنگهای پنهان زده است، چنین روالی در نظام هند وجود ندارد. به جز حمایت R&AW از شورشیان «پاکستان شرقی» (بنگلادش کنونی) قبل از جنگ این کشور برای استقلال در سال 1971، هیچ دوره دیگری در تاریخچه فعالیت این سرویس وجود ندارد که نشان از تحرکات شبه نظامی موثر این نهاد (در سطح اقدامات پاکستان) داشته باشد. شاخه سرویس اطلاعاتی هند که مسئول انجام عملیاتهای تهاجمی بر ضد پاکستان بود، در سال 1997 با هدف بهبود مناسبات دو کشور منحل شد؛ اقدامی که به مذاق عناصر قدیمی و کهنه کار این سرویس خوش نیامد و موجب وارد آمدن آسیب پایدار به تواناییهای عملیاتی پنهان این نهاد شد. «آجیت دوال» که دهها سال تجربه کار اطلاعاتی داشت، سال 2010 در واکنش به این نقص اطلاعاتی گفت: «متأسفانه منطق عملیاتهای محرمانه، در هند نادیده گرفته شد تا جایی که منجر به عدم توانایی در توسعه قابلیتها و دادن یک پاسخ ملی پایدار و موفقیت آمیز شده است.»
یک راه دیگر برای بررسی این موضوع که آیا هند نقشی در آشوبهای داخلی پاکستان دارد یا خیر، بررسی خاستگاه عناصر متعدد شورشی فعال در خاک پاکستان است. خشونت ناشی از فعالیت شورشیان که پاکستان در مناطق بلوچ نشین و پشتون نشین خود با آن رو به رو است، قطعا نتیجه دهها سال سرکوبهای دولتی است. پاکستان از زمان تأسیس کشور، با عناصر شورشی در ایالت ناآرام «بلوچستان» در حال نبرد بوده است. دولتهای مختلف پاکستان نیز به جای رسیدگی به شکایات و نارضایتیهای سیاسی و اقتصادی بلوچها، به سرکوب شدید نیروهای ناراضی روی آوردهاند. در مطالعهای که درباره یکی از شدیدترین دورههای شورش در ایالت «بلوچستان» پاکستان در دهه 1990 انجام شد، شواهد کمی دال بر حمایت قطعی همسایگان پاکستان از شورشیان بلوچ پیدا شد که دلیل آن، موانع ساختاری بود که در حال حاضر نیز همچنان بدون تغییر باقی ماندهاند: ضعف افغانستان و عدم دسترسی جغرافیایی هند. هر چند حامد کرزی در زمان ریاست جمهوری خود به طور موقت یکی از فعالان سرشناش بلوچ را پناه داد اما هیچ شواهدی دال بر تعقیب این سیاست از سوی غنی وجود ندارد. یکی از روسای سابق سرویس اطلاعاتی پاکستان، در اتفاقی نادر، در گفتوگو با یکی از روسای سرویس اطلاعاتی هند اذعان کرد: «من همیشه احساس کردهام که ما درباره نقش هند در بلوچستان در حال غلو کردن هستیم»؛ وی همچنین پاکستانیهای ناآگاهی را که درباره تعداد کنسولگریهای هند در افغانستان بزرگنمایی میکنند مورد انتقاد قرار داد. علاوه بر این، حمایت هند از تجزیه طلبی بلوچها، منطق راهبردی چندانی برای دهلی نو ندارد چون چنین اقداماتی موجب تضعیف دالان تجاری این کشور به سمت افغانستان شده و رابطه حیاتی هند با ایران را (که در تلاش برای مقابله با شورشیان بلوچ در مرز خود میباشد) به مخاطره میاندازد. قابل قبولترین چیزی که درباره تعامل هند با ملیگرایان بلوچ میتوان گفت (با این فرض که چنین عملیاتهایی به صورت مخفیانه در جریان باشد) این است که این اقدامات تنها به یک سری تحرکات مزاحم سطح پایین محدود میشود. ممکن است این تحرکات در نهایت شامل تماسهای مخفیانه و اعمال نفوذهای ناچیزی باشد که عمدتا در بین گروههای حاشیهای در تبعید انجام میشود چون هند توانایی دسترسی با «بلوچستان» را ندارد ـ چه رسد به انجام عملیاتهای پایدار در این منطقه.
علت پیدایش «تحریک طالبان پاکستان» (گروهی که از سال 2007 بدین سو بر ضد دولت پاکستان وارد جنگ شده است) نیز شبیه به تجربه «بلوچستان» بوده است: واکنش گروهها به اقدامات سرکوبگرانه شدید دولت. تشکیل سازمان ائتلافی «تحریک طالبان پاکستان»، نتیجه واکنش این گروهها به یک سری عملیاتهای تأدیبی ارتش و همچنین مدیریت ضعیف توافقات صلح در مناطق قبایلی بوده است. قدرت مقاومت تحریک طالبان نیز ریشه در توانایی شبکههای جداگانه این گروه برای بهره برداری از خشم و نارضایتی پشتونها دارد. با این وجود، پاکستانیها با تمرکز روی آن چیزی که به زعم آنها، محرکهای خارجی «تحریک طالبان پاکستان» بود، به طور مرتب به مواردی از حمایتهای رسمی افغانها از این گروه اشاره میکردند. برای مثال، در سال 2013، نیروهای آمریکایی یک فرمانده ارشد تحریک طالبان را که به صورت مخفیانه به سرویس اطلاعاتی کابل همکاری داشت، دستگیر کردند. همچنین تحریک طالبان در برخی مناطق شرقی افغانستان پناهگاه دارد؛ هر چند مشخص نیست که وجود این پناهگاهها تا چه حد نتیجه راهبرد هماهنگ دولت افغانستان بوده و یا صرفا مربوط به عوامل محلی چون بیعتهای قبایل مرزی و فساد روزمره است.
اینکه آیا سرویس اطلاعاتی هند، به خاطر رابطه دیرینه خود با همتایان افغان خود، به عناصر رابط بین کابل و تحریک طالبان پناه میدهد یا خیر مشخص نیست. در عمل، احتمال حمایت سرویس اطلاعاتی هند از «تحریک طالبان پاکستان» جای تردید دارد. ساختار نامنظم «تحریک طالبان پاکستان» که در مناطق به شدت بی ثبات پاکستان پخش شده است، عملا امکان استفاده از آن به عنوان یک نیروی نیابتی قابل کنترل بر ضد اسلام آباد را کاهش میدهد. به علاوه، در سالهای اخیر، شاخه داعش در منطقه توانسته است شمار زیادی از نیروهای جدا شده از «تحریک طالبان پاکستان» را جذب خود کند؛ در چنین فضای پیچیدهای، هند برای پیدا کردن نیروهای جایگزین قابل اعتماد به شدت دچار مشکل خواهد شد. اما در تئوری، تو هم دست داشتن سرویس اطلاعاتی افغانستان در این موضوع و ارتباطات قبلی آن با «تحریک طالبان پاکستان»، یک دلیل کافی برای پاکستانیها است که بتواند خیانت هندیها را ثابت کند.
نقش کلیدی طالبان در راهبرد پاکستان در قبال افغانستان
اسلام آباد برای مقابله با آن چیزی که به زعم وی، محور هندی ـ افغان برای محاصره و تضعیف پاکستان میباشد، یک راهبرد دوجانبه را دنبال کرده است: تلاش برای ایجاد رابطه با کابل و در همان حال، پناه دادن به رهبران طالبان افغان و دادن پناهگاه به این گروه در داخل خاک پاکستان. هر چند طالبان آشکارا اهداف ضد هندی را در بیانیههای خود اعلام نکرده و ظاهرا به سرویس اطلاعاتی پاکستان اعتماد ندارد اما وابستگی این گروه به پاکستان به خاطر تأمین پناهگاه و همچنین اتحاد آن با سازمانهای تروریستی که دشمن سرسخت دهلی نو محسوب میشوند، همگی حکایت از آن دارند که طالبان یک دارایی در محاسبات اسلام آباد محسوب میشود. گر چه مقامات پاکستانی به طور مکرر حمایت این کشور از طالبان را منکر میشوند اما هر از گاهی نیز به این حقیقت اذعان کردهاند. در سال 2015، «پرویز مشرف» حاکم نظامی سابق پاکستان اعتراف کرد که پاکستان از «نیروهای نیابتی» شبه نظامی حمایت کرده است چون حامد کرزی به هندیها کمک کرد تا از پشت به پاکستان خنجر بزنند. ژنرال «اشفق کیانی» فرمانده سابق ارتش پاکستان و رئیس سابق سرویس اطلاعاتی این کشور نیز به همین اندازه رک و بیپرده بود. وی یکبار به یک دیپلمات آمریکایی گفت: «اگر فکر میکنید که ما طالبان، شبکه حقانی و دیگر گروهها را به دشمن خونی خون بدل کرده و سپس منتظر خروج شما میمانیم، کاملا در اشتباه هستید. مطمئن باشید که ما اقدامات احتیاطی لازم را انجام خواهیم داد.»
البته آی.اس.آی پاکستان، طالبان را به طور کامل تحت کنترل خود ندارد و حالت این گروه بین نوعی اطاعت و سرکشی از این کشور در نوسان است. در دهه 1990، زمانی که طالبان حکومت افغانستان را در دست داشت، به طور مکرر درخواست پاکستان برای به رسمیت شناختن مرز این کشور با افغانستان را رد کرد. در سال 2010، طالبان برای افزایش استقلال سیاسی خود و ایجاد کانالهایی که دور از دخالت پاکستانیها باشند، هیئت نمایندگی دیپلماتیک خود را به قطر اعزام کرد. علاوه بر این، گسترش اراضی تحت کنترل طالبان در افغانستان، توانایی پاکستان برای مهار این گروه را کاهش داده است. حتی گفته میشود که فضا به قدری مساعد شده است که برخی رهبران ارشد طالبان هر از گاهی برای انجام برخی حملات در افغانستان، از پاکستان خارج میشوند. طالبان همچنین از سایه سنگین آی.اس.آی بر پناهگاههای این گروه در پاکستان (از جمله دستگیری گاه به گاه برخی رهبران به خاطر تمرد از فرامین پاکستانیها) گلایه دارند. به گفته یکی از فرماندهان سابق طالبان، «اختر منصور» رهبر سابق طالبان، قبل از کشته شدن در حمله پهپادی آمریکا در سال 2016، برای کاهش وابستگی این گروه به پاکستان، ارتباطاتی با ایران پیدا کرده بود.
با این وجود و به رغم همه تنشهای موجود بین اسلام آباد و طالبان، حیات این گروه و همچنین ثبات رشد آن به عنوان یک سازمان شورشی، بدون پاکستان امکان پذیر نیست. پس از سقوط رژیم طالبان در سال 2001، این پاکستان بود که با پناه دادن رهبران این گروه در داخل خاک خود، زمینه حیات دوباره و سازماندهی مجدد طالبان را فراهم کرد. کمیتههای ملی طالبان که مسئول انجام کارهای مهم و اساسی گروه (مثل برنامه ریزی نظامی و ارائه خدمات پزشکی به جنگجویان) بودند و همچنین شوراهای رهبری منطقهای طالبان، همگی برای اولین بار در شهرهای پاکستان ایجاد شدند و توانستند از این طریق، همچنان به روند هدایت عملیاتها، تخصیص منابع و استخدام پرسنل ادامه دهند. بسیاری از شورشیان طالبان، «نیروهای چرخشی» هستند که به طور مکرر و به راحتی از طریق پستهای مرزی ایجاد شده توسط نیروهای پاکستانی دوست، در مرز تردد میکنند. به گفته «تئو فارل» از پژوهشگران نظامی، شواهد زیادی وجود دارد دال بر اینکه ارتش پاکستان نیز همچنان کمکهای مستقیم خود را از طریق تأمین بودجه، آموزش و مشاوره نظامی در اختیار طالبان قرار میدهد. در مجموع، این موارد باعث شده است تا پاکستان نقش یک صاحبخانه بانفوذ را ایفا کند و بعید به نظر میرسد که این قدرت، حتی در صورت مصالحه طالبان در جریان مذاکرات صلح، از بین برود؛ چون در صورت به وجود آمدن هر نوع اختلال و کارشکنی در روند صلح، رهبران طالبان همچنان برای در امان ماندن از آسیبها نیازمند یک پناهگاه امن هستند.
تغییر سیاست آمریکا برای مذاکره مستقیم با طالبان و کنار گذاشتن دولت کابل، همسو با منافع پاکستان برای اعطای یک نقش کلیدی به طالبان در دولت آینده افغانستان است. سالها واشنگتن، اسلام آباد را تحت فشار قرار داد تا پناهگاههای طالبان را از بین ببرد اما این فشارها در بهترین حالت، تنها منجر به انجام یک سری اقدامات نمایشی و مبهم از سوی اسلام آباد شد. فرماندهان طالبان دستگیر و آزاد میشدند و یا برای در امان ماندن از عملیاتهای ارتش پاکستان، به طور محرمانه از زمان انجام عملیات مطلع میشدند. در حال حاضر نیز مطالبات آمریکا از پاکستان، به نفع اسلام آباد تمام شده است. حالا پاکستان به جای از بین بردن طالبان، صرفا باید زمینه مذاکره با آنان را فراهم کند؛ موضوعی که فضا را برای طفره رفتن پاکستان از بحث پناهگاهها مهیا ساخته است. پاکستان برای راضی نگه داشتن آمریکا و پاسخ به مطالبات آن در زمینه پیشبرد مذاکرات صلح، تاکنون دست به یک سری اقدامات معمولی و کم هزینه زده است، مثل آزادی «ملا عبدالغنی برادر» نماینده ارشد طالبان در سال 2018 و زمینه سازی برای انجام یک سری تعاملات دیگر بین طالبان و دیپلماتهای آمریکایی.
تشکیلات نظامی پاکستان قطعا تلاش خواهد کرد تا با اتکا به تدبیر راهبردی و استفاده از راهبرد مصون سازی به دقت تنظیم شده، خود را از همه آسیبها و اتهامات محفوظ نگه دارد. به رغم فشارهای وارده از سوی 3 دولت پیاپی آمریکا به پاکستان، اسلام آباد توانسته است با حمایت گزینشی از مطالبات واشنگتن و در عین حال، حفظ پناهگاههای طالبان، خود را از آسیبها در امان نگه دارد. طالبان یک سازمان متحد و قدرتمند است؛ حقیقتی که با اقدام موفقیت آمیز این گروه در جلوگیری از شرکت مردم در انتخابات ریاست جمهوری سپتامبر 2019 افغانستان اثبات شد. به رغم اختلافات گاه به گاهی که در روابط طالبان و پاکستان به وجود میآید، این رابطه همچنان پا بر جا است. به تبع این موضوع، اگر مذاکرات صلح به نتیجه نرسد، پاکستان همچنان از موقعیت خوبی برای اثرگذاری بر رویدادهای داخل افغانستان از طریق طالبان برخوردار خواهد بود و اگر مذاکرات به نتیجه برسد، باز هم همکاری طالبان برای حفظ این توافق لازم و ضروری است.
نقش کشمیر در تنشهای سه کشور
تصمیم اخیر دهلی نو برای لغو حالت نیمه خودمختاری منطقه «جامو و کشمیر» تا حد زیادی باعث تشدید تنشها بین هند و پاکستان شده است. هرچند ممکن است ملاحظه خاصی پشت بازی قدرت هند در کشمیر وجود نداشته باشد اما احتمال انجام یک مصالحه نه چندان مطلوب برای دهلی نو در افغانستان و به دنبال آن، شروع موج جدیدی از خشونتهای مرزی، همواره عامل نگرانی هندیها بوده است.
پس از پایان جنگ شوروی در سال 1989، خیزشی در منطقه کشمیر تحت کنترل هند به راه افتاد. هر چند پاکستان نقشی در ایجاد نارضایتیهای مردمی در این منطقه که منجر به این شورش شد نداشت اما تلاش کرد تا با استفاده از منابع و تخصص نظامی که در جریان حمایت خود از جنگ نامتقارن مجاهدین افغان در دهه 1980 به دست آورده بود، مقاومت غیرسازماندهی شده کشمیریها را به یک شورش سازماندهی شده بدل کند. در تابستان سال 2019 نیز ترس تکرار این تجربه تاریخی بار دیگر بر دهلی نو سایه انداخت. ماه آگوست، سخنگوی حزب حاکم هند اعلام کرد که در آستانه توافق احتمالی آمریکا و طالبان، دولت هند باید کنترل کامل تشکیلات امنیتی کشمیر را در دست بگیرد تا مانع از خیزش احتمالی شبه نظامیان شود.
همانگونه که انتظار میرفت، رهبران پاکستان در حال به چالش کشیدن این بازی هند در فضای دیپلماتیک میباشند چون نگران آن هستند که دهلی نو بتواند با ایجاد یک قاعده جدید در کشمیر، وضعیت مناقشه آمیز این منطقه را از دستور کار هر نوع مذاکرات آتی حذف کند. تاکنون، چنین به نظر میرسد که این راهبرد هند نتیجه داده است چون طی این مدت، دهلی نو برای تغییر این وضعیت تحت هیچ نوع فشار داخلی یا خارجی قرار نگرفته و سرکوبهای همه جانبه آن در کشمیر، باعث فروکش کردن ناآرامیهای گسترده در این منطقه شده است. هرچند برگزاری تظاهراتهای ضد دولتی درباره این قانون شهروندی جنجالی، سیاست هند را دچار آشفتگی کرده است اما بعید است که این اعتراضات بتواند دهلی نو را به تغییر سیاست خود در قبال کشمیر وادار کند. بسیاری از احزاب اپوزیسیون هم از وارد شدن کشمیر به اتحادیه هند استقبال کردند و اعتراضات خود را تنها به چند انتقاد درباره عدم مشورت دولت با سهامداران سیاسی در این باره و نیز انجام اقدامات امنیتی شدید در این منطقه محدود کردند. حتی چین که معمولا متحد پر و پا قرص پاکستان محسوب میشود نیز مداخله خود در مسئله کشمیر را به یک ابراز همبستگی با اسلام آباد محدود کرد و این موضوع را یک مسئله دوجانبه بین هند و پاکستان دانست. در جریان نشست «نارندرا مودی» نخست وزیر هند و «شی. جی پینگ» رئیس جمهور چین در اکتبر سال 2019، مسئله کشمیر در دستور کار مذاکرات دو طرف قرار نداشت.
در کوتاه مدت، پاکستان چند گزینه معدود در اختیار دارد. تلاش دیپلماتیک اسلام آباد برای ایجاد یک اجماع بین المللی بر ضد هند، نتیجه چندانی در پی نداشته است. اگر پاکستان بخواهد حملات شبه نظامی خود را در مرز کشمیر و یا در قلب سرزمین هند افزایش دهد، این اقدام ممکن است سرزنشهای بین المللی یا انزوای اقتصادی این کشور را (آن هم در شرایط اقتصادی نابسامان آن) در پی داشته باشد یا حتی بدتر از آن، زمینهساز یک جنگ تمام عیار با هند شود. شاید حمله هوایی هند در جریان بن بست هند ـ پاکستان در اوایل سال 2019 (که اولین حمله هوایی به داخل خاک پاکستان از سال 1971 به حساب میآمد) نتوانست به طور پایدار مانع حمایت اسلام آباد از شبه نظامیگری شود اما میتوانست به سرعت و به شکل خطرناکی باعث تشدید تنشها شود. به علاوه، شروع یک عملیات تروریستی از سوی پاکستان میتواند نتیجه عکس داده و ضمن افزایش همراهی جامعه جهانی با هند، توجه رسانهها را از سرکوبهای خشونت بار دهلی نو در این منطقه منحرف کند.
با این وجود، فشارهای داخلی در پاکستان برای مقابله شدید و جدی با هند، امری اجتناب ناپذیر است. اگر دهلی نو بتواند وضعیت جدید کشمیر را به شکل موثری تثبیت کند، در آن صورت ممکن است پاکستان در رویکرد فعلی خود تجدیدنظر کند. از زمان وقوع اولین نبرد هند و پاکستان بر سر کشمیر (1947 تا 1948)، پاکستان عزم خود را برای بازپس گیری این منطقه از هند جزم کرده است. توصیفات و عبارات محبوب و دیرینه اسلام آباد درباره کشمیر، نشان از سازش ناپذیر بودن این مناقشه دارد ـ نام بردن از کشمیر با عباراتی چون «رگ گردن پاکستان» یا «برنامه ناتمام» استقلال. بنابراین، پس از سالها نام بردن از کشمیر به عنوان بخشی جدایی ناپذیر از هویت پاکستان، حالا ارتش پاکستان نمیتواند به طور ضمنی این سیاست هند را قبول کرده یا چنین واکنش انفعالی را در سطح داخلی از خود نشان دهد. در واقع، اگر اوضاع به همین شکل باقی بماند، در حالی که رسانهها همچنان درباره عدم توجه به خواست پاکستان در مجامع بین المللی گزارش میکنند و نگرانیهای حقوق بشری در کشمیر نیز همچنان به قوت خود باقی باشد، در آن صورت ادعاهای پرطمطراق ارتش درباره امنیت ملی زیر سئوال خواهد رفت. «عایشه صدیق» ازکارشناسان پرسابقه در حوزه پاکستان، وضعیت بغرنج و پیچیده پیش روی ارتش را چنین جمع بندی میکند: «اگر پاکستان دست به اقدامی بزند یا نزند، در هر دو حالت ممکن است ارتش محبوبیت خود را از دست بدهد... علاوه بر این، عناصر جنگ طلب در داخل این نهاد نیز فشارهای غیرقابل تصوری را وارد خواهند کرد.»
پاکستان چگونه میتواند هند را در افغانستان مجازات کند؟
اگر ایالات متحده بدون انجام یک توافق صلح جامع از افغانستان خارج شود، آنگاه ممکن است این کشور بار دیگر به بهترین صحنه نبرد برای ارتش پاکستان بدل شود. در چنین سناریویی، تلاش پاکستان برای کاهش فشارهای داخلی در رابطه با لزوم انجام اقدام تلافی جویانه در قبال کشمیر و مقابله با اقدامات خصمانه هند، تا حد زیادی افزایش پیدا خواهد کرد. در چنین شرایطی 3 عامل اساسی میتوانند زمینه انجام عملیاتهای نیابتی را تسهیل کنند:
قابلیت انکار: بالا گرفتن خشونتها پس از خروج سریع آمریکا از افغانستان، میتواند ضمن افزایش حملات نیابتی تحت رهبری پاکستان در افغانستان، این حملات را تا حد زیادی (اگر نگوییم کاملا) بپوشاند. شناسایی عامل اصلی حملات تروریستی در جنگ افغانستان یک مسئله چالش برانگیز است؛ جایی که گروههای متعدد و مختلفی در حال فعالیت هستند، منابع را با یکدیگر به اشتراک میگذارند و حتی گاهی اوقات از پذیرفتن بلافاصله مسئولیت یک حمله سر باز میزنند. برای مثال، در سال 2014، زمانی که شبه نظامیان «لشکر طیبه» به کنسولگری هند در «هرات» حمله کردند، این گروه طبق خط مشی عملیاتی خود، مسئولیت این حمله را بر عهده نگرفت. نقش داشتن «لشکر طیبه» در این حمله تنها زمانی آشکار شد که سرویسهای اطلاعاتی غربی در بررسیهای خود، این گروه را به عنوان عامل این حمله شناسایی کردند. وزارت خارجه آمریکا یک ماه پس از این حمله، رسما دست داشتن «لشکر طیبه» در این عملیات را تأیید کرد. شاید دهلی نو بتواند در تمام حملاتی که بر ضد ساختمانها و پرسنل دیپلماتیک وی انجام میشود، بدون هیچ سند و مدرکی، انگشت اتهام خود را به سمت پاکستان نشانه رود اما تا زمانی که این ادعاها ثابت نشده باشد، امکان انجام هیچ پاسخ تلافی جویانه و تنبیهی وجود ندارد. علاوه بر این، خروج آمریکا از افغانستان ناگزیر منجر به خروج اغلب (اگر نگوییم همه) منابع اطلاعاتی آن از این کشور خواهد شدکه این مسئله شناسایی عناصر تروریستی دخیل در حملات را دشوار خواهد کرد.
تسامح: تاکنون پاکستان به خاطر نقش آفرینی خود در حمایت از حملات شبه نظامیان بر ضد شهروندان یا مقرهای دیپلماتیک هند در افغانستان، بهای چندان سنگینی پرداخت نکرده است؛ موضوعی که پس از خروج سریع نیروهای آمریکایی از افغانستان میتواند مشوق خوبی برای اسلام آباد باشد. مرگبارترین این حملات در جولای سال 2008 اتفاق افتاد، زمانی که «شبکه حقانی» با انفجار بمب در ساختمان سفارت هند در کابل، 54 نفر از جمله وابسته دفاعی سفارت هند را به قتل رساند. فرد بمب گذار توسط شبه نظامیان «لشکر طیبه» آموزش دیده بود؛ نمونهای بارز از همکاریهایی که غالبا در بین شبکههای شبه نظامی صورت میگیرد. پس از این حادثه، مقامات آمریکایی اطلاعاتی موثقی را در اختیار رهبران پاکستانی قرار دادندکه نشان از دست داشتن آی.اس.آی در این حمله داشت. آی.اس.آی نیز در واکنش به این اقدام، شماری از پرسنل خود را تغییر داد اما هیچ تغییر سازمانی در سیاستهای حمایتی خود از نیروهای نیابتی انجام نداد. در سال 2009 نیز سفارت هند بار دیگر هدف یک حمله (که البته به اندازه فاجعه قبلی فاجعه بار نبود) قرار گرفت، بدون اینکه پیامدی در این باره متوجه پاکستان شود.
عدم اطمینان از انجام اقدامات تلافی جویانه: تمایل پاکستان برای تشدید خشونتهای نیابتی در افغانستان، به واکنشهای احتمالی هند به این اقدامات نیز بستگی دارد. در زمان حملات صورت گرفته به سفارت هند، فضای سیاسی موجود، در نوع واکنش هند به این رویدادها موثر بوده است. در آن زمان، حزب حاکم هند تمایل داشت تا با خویشتنداری (از جمله عدم انجام اقدام تلافی جویانه بر ضد پاکستان به خاطر دست داشتن «لشکر طیبه» در حملات خونین بمبئی که تنها چند ماه پس از اولین حمله به سفارت انجام شد)، فضای تنفسی را در اختیار دولت ضعیف پاکستان قرار دهد. در آن مقطع زمانی، رهبران غیرنظامی وقت پاکستان به دنبال بهبود مناسبات خود با هند بودند. البته امروزه هیچ یک از این شرایط وجود ندارند و «نارندرا مودی» نخست وزیر هند احتمالا تمایل چندانی برای تحمل رویدادهای تروریستی (بدون در نظر گرفتن مکان وقوع آن) نخواهد داشت. عوامل غیرقابل پیش بینی مثل مقیاس و پوشش رسانهای یک حمله و سیگنالهای آمریکا نیز در تعیین شدت عمل هندیها نقش خواهند داشت.
با این حال، از سال 2008 تاکنون، توانایی هند برای تحمیل هزینه به پاکستان، بهبود قابل توجهی پیدا نکرده است. حقیقتی که شاهد آن، نتایج اندک حمله هوایی هند در سال 2019 و حملات زمینی قبلی این کشور به کشمیر تحت کنترل پاکستان بوده است؛ حملاتی که آسیبهای حداقلی به پاکستان وارد کردند. شاید بتوان گفت که حمله هوایی اخیر، مقدمهای برای واکنشهای جدیتر و قویتر هند به مقوله تروریسم در آینده خواهد بود. اما این حمله تاکنون، بیش از آنکه یک جریان باشد، یک رویداد واحد بوده است که البته انگیزههای انتخاباتی «مودی» در آستانه برگزاری انتخابات نیز احتمالا در انجام آن بی تأثیر نبوده است.
علاوه بر این، مقوله تروریسم در افغانستان، در مقایسه با حملات صورت گرفته در خاک هند یا کشمیر، اهمیت سیاسی کمتری در داخل هند دارد. بعد جغرافیایی افغانستان ممکن است فشارهای داخلی برای انجام عملیاتهای تلافی جویانه نظامی را کاهش دهد. همچنین علت انجام حمله هوایی سال 2019، برخلاف حملات تروریستی قبلی صورت گرفته بر ضد منافع هند در افغانستان، وقوع یک حمله تروریستی جنجالی در کشمیر بود که «جیش محمد» آشکارا مسئولیت آن را بر عهده گرفته بود.
توافق جامع صلح، شرط لازم اما ناکافی برای مهار خشونت نیابتی
حتی اگر آمریکا بتواند به توافق صلح جامعی در افغانستان دست پیدا کند، باز هم ممکن است مسیرهای جذاب اعمال خشونت نیابتی بر ضد هند همچنان برای پاکستان باقی بماند و این توافق نتواند لایههای زیرین انگیزشی برای این نوع اقدامات را از بین ببرد. هر نوع توافق نهایی که طالبان در آن حضور داشته باشد، قطعا شامل خروج سربازان آمریکایی و کاهش قابل توجه ظرفیتهای ضد تروریستی خواهد بود. عناصر تندروی جدا شده از طالبان ممکن است برای ادامه جنگ فشار وارد کرده و یا به داعش یا دیگر گروههای سازش ناپذیر بپیوندند. با این وجود، توافق جامعی که بتواند قدرت را در بین بخشهای مختلف جامعه افغان توزیع کند احتمالا قادر است زمینه مهار نیروهای مخربی را که به دنبال اعمال خشونت و کارشکنی هستند بگیرد. پذیرش مفاد توافقنامه از سوی بخش عمده جریان اصلی جنبش طالبان، از اهمیت خاص و ویژهای برخوردار است چون گروههایی چون «لشکر طیبه» و «جیش محمد» برای بقای خود در افغانستان، وابسته به میزبانی طالبان هستند.
همچنین منطقی است که انتظار داشته باشیم در توافقنامه جامعی که مورد رضایت کابل و جناحهای افغانستانی (که نگران خیزش دوباره طالبان هستند) میباشد؛ تصریح شود که خروج نیروهای آمریکایی به صورت مرحلهای و بسته به تحقق یک سری شاخصها یا نقاط عطف، از جمله ممانعت از انجام اقدامات خشونت بار یا تروریستی، صورت پذیرد. خروج تدریجی و مشروط نیروهای آمریکایی، مانعی اضافی برای عناصر خشونت طلب ایجاد میکند. نکته آخر اینکه، لازم است تا در توافقنامه صلح جامع، مکانیسمهایی برای ادامه روند کمکهای آمریکا و جامعه بین الملل به نیروهای امنیتی افغانستان در نظر گرفته شود؛ کمکهایی که براساس تحقق مستمر اهداف ضد تروریستی اولویت بندی شوند.
هدف ما در این تحلیل، طرح این نکته نبود که در صورت خروج آمریکا از افغانستان، وقوع جنگ نیابتی پاکستان در این کشور حتمی خواهد بود. در حال حاضر، چنین به نظر میرسد که پاکستان درگیر مشکلات داخلی و اقتصادی خود میباشد. به علاوه، گروههایی چون «لشکر طیبه» ممکن است برای افزایش اقدامات خشونت بار خود بر ضد تأسیسات و پرسنل هندی مستقر در افغانستان نیار به مشوقها و محرکهای زیادی نداشته باشند و لذا هند میتواند به عنوان یک اقدام احتیاطی، حضور خود در این کشور را به صورت یک جانبه کاهش دهد. با این وجود، میتوان تقریبا با قطعیت گفت که خروج شتابزده آمریکا، نوعی آشوب و هرج و مرج را به دنبال خواهد داشت؛ آشوبی که میتواند شرایط مطلوب برای پاکستان را برای ضربه زدن به هند، از طریق ابزارهای جنگ نامتقارن فراهم کند. عناصر شبه نظامی پاکستان ممکن است نیازی به هدایت یا دستور آشکار و صریح نداشته باشند. با این حال، ارتش پاکستان برای تشدید اقدامات تروریستی بر ضد هند، منابع حیاتی را در اختیار عناصر مسلح وابسته به خود قرار میدهد و این گروهها نیز در مقابل، از حمایت و حفاظت پاکستان برخوردار میشوند. به همین دلایل است که حملات شبه نظامیان به ساختمان سفارت هند میتواند هشداری درباره خطرات آینده باشد.
سخن پایانی و نتیجهگیری
مذاکره واشنگتن با طالبان سبب تشدید تنشها بین هند و پاکستان شده است چون این روند از منظر دهلی نو، دادن یک نقش بیش از اندازه بزرگ به طالبان و پاکستان میباشد. در واقع، موضوعات این مذاکرات عمدا محدود تعریف شده است تا بتوان هر چه سریعتر اختلافات موجود بین طرفهای اصلی جنگ افغانستان را رفع و رجوع کرد. زمانی که این اختلافات حل و فصل شود، مذاکرات وارد یک مرحله جامعتر و بزرگتر با حضور دولت افغانستان، جناحهای غیرطالبانی و همسایگان افغانستان خواهد شد. «لورل میلر» دیپلمات سابق آمریکایی و «جاناتان بلیک» کارشناس مسایل سیاسی در این باره میگویند: «دولتهای منطقه تمایلی ندارند تا دیدگاه خود را درباره نتایج عینی روند صلح افغانستان اعلام کنند.» شاید یک روند صلح همه شمول بتواند در نهایت درک بهتری به هند و پاکستان درباره مطالبات دقیق و حداقلی آنها برای رسیدن به یک صلح پایدار بدهد. ولی با همه اینها، یک «چانه زنی بزرگ» که شامل مسئله کشمیر و مجموعه گستردهتری از مسائل مورد رقابت هند و پاکستان باشد، احتمالا یک آرزوی دست نیافتنی خواهد بود. هند به عنوان یک قدرت بالفعل، نفع زیادی در عادی سازی رابطه خود با پاکستان نمیبیند و بعید است که پاکستان نیز از نیروهای نیابتی خود صرف نظر کند چون این نیروها ضمن جبران عدم توازن فزاینده قدرت، بین این کشور با هند، شرایط را برای تحقق منافع پاکستان مهیا میکنند.
هرچند مذاکرات صلح نمیتواند خصومت بین هند و پاکستان را کاهش دهد اما رسیدن به یک توافق صلح جامع در بین افغانها ممکن است احتمال برخورد مرگبارتر این دو کشور را در افغانستان کاهش دهد. در مقابل، خروج سریع سربازان آمریکایی بدون رسیدن به یک توافق صلح جامع، میتواند با به راه انداختن سیل خشونتها، شرایط را برای تشدید تروریسم نیابتی پاکستان مهیا کند. هند هم به نوبه خود میتواند به الگوی سابق خود در دهه 1990 بازگشته و نیروهای پارتیزانی دوآتشه خود را تحت حمایت قرار دهد. این تحولات در نهایت، روند فروپاشی افغانستان را تسریع خواهند کرد.
برخی تحلیلگران معتقد هستند که شفافیت هند درباره کیفیت حضور و فعالیت او در افغانستان میتواند موجب کاهش نگرانیهای راهبردی پاکستان شود. اما چنین نتیجهای بعید به نظر میرسد. هند به جز یک تعداد نیروی محدود برای تأمین امنیت کارکنان خود، هرگز نیروی نظامی به افغانستان اعزام نکرده و بعید است که در آینده نزدیک نیز دست به چنین کاری بزند. اما حتی اگر هیچ سرباز هندی هم در افغانستان نباشد، پاکستان همچنان به تأمین پناهگاه طالبان افغان کمک کرده و نیروهای خود را به تعرض به تأسیسات و پرسنل هندی ترغیب میکند. اسلام آباد، سرویسهای اطلاعاتی هند و افغانستان را به انجام یک عملیات براندازی در داخل پاکستان متهم میکند اما این ادعا، برخلاف شواهد موجود میباشد. درخواست از هند برای اظهارنظر شفاف درباره اقداماتی که قرار نیست انجام دهد، یک اقدام غیرمعمول و نشدنی است. به علاوه، ممکن است پاکستان در همین راستا، درخواستهای نامطلوبی را از هندیها مطالبه کند تا اثبات شود که دهلی نو قصد انجام اقدامات خرابکارانه ندارد، برای مثال، درخواست برای تعطیلی دو دفتر سرکنسولگری هند در نزدیکی مرز هند و افغانستان.
گروهی دیگر از تحلیلگران معتقد هستند که گسترش ارتباطات منطقهای از طریق تجارت یا سایر بخشها میتواند منافع مشترکی را بین هند، پاکستان و افغانستان ایجاد کند. اما باید توجه داشت، تا زمانی که پای هند و پاکستان در میان باشد، مسایل ژئوپلتیکی، همکاریهای اقتصادی را تحت الشعاع خود قرار خواهد داد. تجارت سلاحی است که هر کشور، از آن برای مقابله با دیگر کشورها استفاده میکند که البته هند به خاطر حجم اقتصاد خود، از امتیاز بالاتری در این حوزه برخوردار است. «راجاوان» از دیپلماتهای سابق هندی در این باره میگوید: «در حال حاضر، اجرای سیاست عادی سازی تجارت و اقتصاد با دولت پاکستان، در مقایسه با گذشته، دشوارتر شده چون شکاف اقتصادی بین این دو کشور همچنان رو به افزایش است.» پس از وارد شدن کشمیر به اتحادیه هند در آگوست سال 2019، اسلام آباد روابط تجاری خود با هند را به حال تعلیق درآورد. به طور مشابه، هند نیز پس از حمله «جیش محمد» به کشمیر در اوایل سال 2019، وضعیت تجاری «کشور دوست بهرهمند» برای پاکستان را لغو کرد. پاکستان مانع تجارت افغانستان با هند از طریق مسیرهای زمینی میشود. هرچند «بندر چابهار» یک بندر توسعه نیافته است اما منطق هند برای استفاده از آن، دور زدن پاکستان است. از نظر افغانها نیز دسترسی به چابهار نقش مهمی در کاهش وابستگی اقتصادی این کشور به پاکستان خواهد داشت.
در پایان باید گفت، تا زمانی که رقابت بین هند و پاکستان به صورت دورهای به نقطه جوش میرسد، احتمال کاهش تنش بین این دو کشور در افغانستان همچنان اندک است. هیچ اکسیری برای حل این مشکلات وجود ندارد و احتمال بازگرداندن کشمیر به وضعیت قلبی نیز تقریبا صفر است، مگر اینکه تحول ناگهانی و دراماتیکی در این باره به وجود آید. هند با قاطعیت این پیام را به پاکستان مخابره کرده است که قصد دارد مناقشه چند ده ساله کشمیر را به روش خود حل و فصل کند. اما پاکستان نیز هرگز چنین چالشی را برای هویت ملی خود نخواهد پذیرفت و به دنبال راهی برای تضعیف هند خواهد بود. به عبارت دیگر، افغانستان صحنه رقابتی است که وابسته به مولفههای مهم محرک در درگیری هند و پاکستان میباشد؛ درگیری که به نظر نمیرسد قصد فروکش کردن داشته باشد.
انتهای مطلب/
«آنچه در این متن آمده به معنای تأیید محتوای آن از سوی «موسسه ایران شرقی» نیست و تنها در راستای اطلاع رسانی و انعكاس نظرات تحليلگران و منابع مختلف منتشر شده است»