روسیه در تلاش است که با سازمان پیمان امنیت جمعیِ امنیت محور CSTO، سازمان همکاری شانگهای SCO و اتحادیه اقتصادی اوراسیا EAEU به چه دستاوردهایی برسد؟ درطول دو دهه گذشته، فدراسیون روسیه از چندین سازمان یکپارچه و منسجم تأثیرگذار در اوراسیا حمایت و آنان را تبلیغ کرده است. این نهادهای گوناگون کانونهای متفاوتی را ایجاد کردهاند، از سازمان پیمان امنیت جمعی امنیت محور (CSTO)، تا اتحادیه اقتصادی اوراسیای اقتصاد محور (EAEU)، تا سازمان همکاری شانگهای سیاسی-امنیتی محور (SCO)، که مسکو به همراه چین آن را تأسیس کردند. نکتهای که باید بدان توجه داشت آن است که این نهادها چگونه 20 سال بعد، از زمان آغاز خود که در حد متوسط بودند، به طرز چشمگیری تحول یافتهاند. این امر به ویژه به دنبال تغییر دیدگاه مسکو درباره سودمندی و استفاده از آنها درجهت نیازهای عملی خود بود. درحالی که CSTO و EAEU خالی از اشکال و بیعیب و نقص نبودهاند، دستاوردهای چشمگیری در بهبود هماهنگی و همکاریهای اقتصادی و نظامی منطقهای داشتهاند. از طرف دیگر، SCO به فراتر از تعهدات و اختیارات عملی خود پانهاده و به یک مجمع بینالمللی مناسب تبدیل شده است که بزرگترین ملل غیرغربی جهان را گرد هم میآورد.
ایران شرقی/
مقدمه:
روسیه در تلاش است که با سازمان پیمان امنیت جمعیِ امنیت محور CSTO، سازمان همکاری شانگهای SCO و اتحادیه اقتصادی اوراسیا EAEU به چه دستاوردهایی برسد؟ درطول دو دهه گذشته، فدراسیون روسیه از چندین سازمان یکپارچه و منسجم تأثیرگذار در اوراسیا حمایت و آنان را تبلیغ کرده است. این نهادهای گوناگون کانونهای متفاوتی را ایجاد کردهاند، از سازمان پیمان امنیت جمعی امنیت محور (CSTO)، تا اتحادیه اقتصادی اوراسیای اقتصاد محور (EAEU)، تا سازمان همکاری شانگهای سیاسی-امنیتی محور (SCO)، که مسکو به همراه چین آن را تأسیس کردند. درحالی که گاهی اوقات، تلاشهای روسیه صرفا چیزی بیشتر از تلاش برای گردهمآوری مجدد اتحاد جماهیر شوروی در فضای اوراسیا شمرده نمیشد یا به دلیل شخصیت بین دولتی آنها با محوریت حفاظت از دولتهای منطقه، مورد سوال قرار میگرفت، انگیزههای واقعی روسیه در برخی از نیازهای عملی پایهگذاری شده است.
از آشکارترین این نیازها، چالشهای امنیتی گوناگون بود که بر دوره پسا شوروی تأثیر داشت، همچنین ضرورت رسیدگی به تأثیر منفی جهانی شدن بر اقتصاد محلی و تمایل به پایان دادن مرزهای پر تنش با رقیب سابق جنگ سرد یعنی چین. از این رو، این نهادها به مجاری اساسی برای روسیه در جهت مقابله با محیط پیچیده آسیای مرکزی تبدیل شده و همچنین به بازگرداندن روسیه به جایگاه قدرت جهانی که قبلا از آن برخوردار بود، کمک میکند.
نکتهای که باید بدان توجه داشت آن است که این نهادها چگونه 20 سال بعد، از زمان آغاز خود که در حد متوسط بودند، به طرز چشمگیری تحول یافتهاند. این امر به ویژه به دنبال تغییر دیدگاه مسکو درباره سودمندی و استفاده از آنها درجهت نیازهای عملی خود بود. درحالی که CSTO و EAEU خالی از اشکال و بیعیب و نقص نبودهاند، دستاوردهای چشمگیری در بهبود هماهنگی و همکاریهای اقتصادی و نظامی منطقهای داشتهاند. از طرف دیگر، SCO به فراتر از تعهدات و اختیارات عملی خود پانهاده و به یک مجمع بینالمللی مناسب تبدیل شده است که بزرگترین ملل غیرغربی جهان را گرد هم میآورد. درحالی که اهداف روسیه نسبت به آن نامشخص است و لابیگری روسیه درمورد گسترش SCO مورد انتقاد قرارگرفته، مسکو به طورکلی هدفی را در پس هر سازوکار ادغامی که در 20 سال گذشته بنیانگذاری کرده است، درنظرمیگیرد.
اعمال فشار نهادی روسیه در اوراسیا همواره تاحدی ناشی از برنامههای منطقهای و جهانی این کشور بوده است. در سطح منطقهای، مسکو از آنچه که «تحلیل» فضای پساشوروی میدانست، ابراز نگرانی کرد؛ این فرسایش به ویژه در اوضاع وخیم امنیتی ناشی از بیثباتی در افغانستان، جنگ داخلی در تاجیکستان و درگیری بین جمهوریهای شوروی سابق، به چشم میخورد. به خصوص نگرانی از افزایش تهدیدهای غیرمتداول مانند تروریسم و قاچاق مواد مخدر وجود دارد. بخشی از این فرسایش همچنین شامل کاهش نفوذ بر فضای پسا شوروی، به ویژه پس از انقلابهای مخملی طرفدار دموکراسی در چند جمهوری شوروی سابق مانند گرجستان، اوکراین و قرقیزستان میشد که از نظر روسیه چیزی جز توطئههای تحت حمایت غرب نبود. از این رو، CSTO در واقع گاهی اوقات به عنوان سازمان ضد ناتو تلقی میشود.
"الکساندر کولی"، محقق دانشگاه کلمبیا، اینطور استدلال میکند که CSTO و مجمع اقتصادی اوراسیا یا EurAsEC (پیشگام EAEU)، تلاشهای روسیه درجهت رقابت با الگوهای غربی مثل ناتو و اتحادیه اروپا هستند. این نهادها به طرق مختلف از نظر سازمانی از همتایان غربی الگوبرداری میشوند، هرچند دستاوردهای کافی ندارند. با این وجود، انگیزههای واقعی در تأسیس آنها در واقع در تضعیف امنیت و اوضاع اقتصادی بلوک شوروی سابق، و عدم موفقیت در یکپارچگی و ادغام در اوایل پس از جنگ سرد، که به ویژه در کشورهای مستقل مشترک المنافع (CIS) تجسم یافته است، وجود دارد.
همچنین، "ریچارد ساکوا" به احساس طرد و فرصت از دست رفته مسکو در تشکیل یک مجمع امنیتی پاناروپایی فراگیرتر پس از پایان جنگ سرد، اشاره میکند. روسیه پس از آن جنگ، سپس تلاشهایی در جهت ادغام و یکپارچگی انجام داد که همزمان با بازگرداندن تدریجی قدرت این کشور و نیز تمایل به اخذ مجدد آنچه که جایگاه شایسته خود در بین قدرتهای بزرگ جهان میدانست، بود. بنابراین، ما شاهد یک دستور کار جهانی از سیاست نهادی مسکو هستیم. روسیه مدام درمورد دموکراتیزه کردن روابط بینالملل بحث و استدلال میکند و در اسناد رسمی خود، بر محوریت سازمان ملل و یک نظام جهانی "چندمحوری"، برخلاف نظام تک قطبی به رهبری ایالات متحده، تأکید کرده است. مسکو همچنین، پی برده که بهترین فرصت برای برجسته ماندن در چنین جهانی، پذیرش رهبری بر یک نهاد یکپارچه منطقهای است با توجه به اینکه مجامع کشورها برای مشارکت در حکومت جهانی مناسبتر است.
برای این منظور، سه نهاد مهم و کلیدی را مورد توجه قرار میدهیم. مسکو برای نیل به هدف دشوار امنیت، از تأسیس دو نهاد که به نظر میرسد مسئولیتهای همپوشانندهای دارند، حمایت کرده است: CSTO و SCO. اولی، که از پیمان امنیت جمعی 1992 به دست آمد، یک توافق پایه مبتنی بر حمایت متقابل در بین اعضای آن درصورت وجود یک تهدید خارجی قریبالوقوع، است. با این حال، اثبات شد که این توافق کافی نیست و سرانجام در اکتبر 2002، به یک اتحادیه نظامی واقعی دارای دبیرخانه و دبیرکل، بوروکراسی توسعه یافته و عملکردهای مشابه با ناتو، ازجمله مشاوره در زمان بحران، تبدیل شد. شاید بزرگترین دستاورد CSTO تشکیل یک نیروی واکنش سریع مشترک توانا در سال 2009 بین شش کشور عضو آن بود. از آن زمان، مسکو و شرکای آن، رزمایشهای نظامی متنوع و بیشماری را برگزار کردند که درآنها فعالیتهای حافظ صلح، مبارزه با قاچاق مواد مخدر و ضدترور شبیهسازی شده بود. علیرغم اینکه این دستاوردها محسوس هستند، نفوذ این سازمان بر آسیای مرکزی مانع از عدم عضویت مهم استراتژیک ازبکستان، و ادامه امتناع ناتو برای معامله با CSTO به عنوان یک تأمینکننده امنیتی مناسب، میشود.
ازسوی دیگر، «سازمان همکاری شانگهای» (SCO) با توجه به اینکه اولین نهاد غیراقتصادی بود که جمهوری خلق چین آن را تأسیس و از بدو تأسیس آن را رهبری کرده است، اغلب به عنوان یک پروژه چینی در نظرگرفته میشود. این سازمان در شرایطی پدید آمد که روسیه هنوز بسیار ضعیف بود و پی برد که اگر درحاشیه بماند، راه را برای جایگزینی چین با خود فراهم میکند. بنابراین، مسکو تصمیم به پیوستن و همکاری با این سازمان جدید گرفت و در نتیجه به یک تصمیمگیرنده برابر با چین تبدیل شد. SCO به عنوان یک بستر مناسب برای رفع تنشهای بین این رقبا در زمان جنگ سرد با حل و فصل اختلافات مرزی و استقرار نیروها، مشخص شد. SCO همچنین از شرکای کوچکتر پکن و مسکو پشتیبانی کرد که برخی از آنها نه دچار چالشهای داخلی بودند و نه درمعرض تهدیدهای منطقهای قرارداشتند، اما اغلب توسط (عمدتا) کشورهای غربی به دلیل پیشینه حقوق بشر خود، مورد انتقاد قرارگرفته بودند. روسیه با روبه وخامت رفتن روابط با غرب، SCO را به عنوان یک سازمان جایگزین برای نظام تحت رهبری امریکا و جایگاهی برای استقرار قدرت بزرگ، میدید.
با این وجود، به نظر میرسد که مسکو درباره SCO مصمم و شاید حتی صادق نیست. مسکو مایل نیست که CSTO با SCO به عنوان یک تأمینکننده امنیت انحصاری منطقه جایگزین شود. از سوی دیگر، مسکو به رغم تأیید رسمی عملکرد توسعهای SCO، از آن پشتیبانی نکرده است. روسیه به محدودیتهای توانایی خود برای محدود کردن گسترش نفوذ چین در آسیای مرکزی واقف است. برخی از محققین اشاره کردهاند که حمایت روسیه از توسعه و به ویژه پذیرش هند، به منظور تلاش و حتی خنثی کردن موضع برتر چین در SCO، انجام گرفته، لذا، توانایی SCO در انجام اقدامات با توجه به رقابتهای درون سازمان به طور مؤثری تضعیف شده است. بنابراین، به نظر میرسد که روسیه ترجیح میدهد تا SCO به عنوان یک کانون و مجمع معتبر برای کشورهای غیرغربی با نقش عملی محدود، باقی بماند.
در نهایت، سومین نهاد اوراسیایی روسیه، EAEU، در نتیجه مجموعهای از تلاشهای همگرایی اقتصادی که به اواسط دهه 1990 برمیگردد، پدید آمد و در واقع در اوایل دهه 2000 در زمان تأسیس EurAsEC، سرعت گرفت. EAEU، سالها بعد با یک اتحادیه گمرکی و فضای اقتصادی واحد تقویت شد. این نهادها در نهایت از ژانویه سال 2015 به اتحادیه اقتصادی اوراسیا تبدیل شدند. EAEU عملکردهای فراملی بیشتری نسبت به CSTO یا SCO داشت، و کمیسیون آن (دقیقا همانند کمیسیون اتحادیه اروپا) میتواند با اکثریت آرا تصمیم بگیرد و بنابراین (از لحاظ نظری) میتواند حتی بزرگترین عضو (روسیه) را رد کند. علاوه براین، مسکو از محدودیتهای شرکت در یک سازمان با عضویت زیاد مثل SCO، آگاهی دارد. ازاین رو، اعضای اولیه شامل روسیه، قزاقستان و بلاروس بودند، ارمنستان و قرقیزستان هم متعاقبا به آن پیوستند، که به نظر میرسید همه این اعضا به این پروژه بیشتر متعهد باشند. آنها در اثر سقوط تولید ناخالص ملی در کشورهای پسا شوروی در دهه 1990، تاحد زیادی انگیزه داشتند.
همگرایی اقتصادی اولیه با قزاقستان و بلاروس درصدد احیای برخی از فعالیتهای اقتصادی پیشین و مجددا صنعتی کردن منطقه و آمادهسازی آن برای جهانی شدن به عنوان یک بلوک بود. بعدها زمانی که EAEU تأسیس شد، هدف دیگری اضافه شد- ایجاد یک ظرفیت درون منطقهای برای مقابله بهتر با طرف منفی سرمایهداری جهانی. با وجود این واقعیت که ادغام اوراسیا به عنوان جدیترین تلاش از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی درنظرگرفته میشود، برخی از چالشهای قابل توجه همچنان باقی مانده است. مشکلاتی در اجرای تعهدات گوناگون وجود دارد. همچنین، هنوز نتایج اقتصادی در پی نداشته است و به نظر میرسد که تجارت درون منطقهای به طور نامتناسبی به نفع روسیه است. علاوه براین، درحالی که این اتحادیه به دنبال تقویت و ترویج تجارت آزاد بین اعضا است، هنوز هم مسائلی با وجود موانع غیر تعرفهای وجود دارد.
به طورکلی، برخی از انتقادها از ابتکار عمل نهادی روسیه درست است و به مشکلات واقعی از قبیل رقابت و مسئولیتهای مشترک بین CSTO و SCO و تداوم موانع غیر تعرفهای در آنچه که به عنوان منطقه تجارت آزاد اتحادیه اقتصادی اوراسیا فرض میشود، اشاره دارد. موضوع کم اهمیتتر، فقدان آشکار یک ایدئولوژی واحد قوی در پسِ این بلوک منطقهای به رهبری روسیه است. با این وجود، یک استدلال درحمایت از «نهادگرایی اوراسیایی» را میتوان در نظریه روابط بینالملل یافت. بیشتر رژیمها در سایر نقاط جهان بر پایه رژیمهای موجود بنا نهاده شده است. در فضای پس از اتحاد جماهیر شوروی، ادغام اساسا تلاشی درجهت تلفیق مجدد کشورهایی است که زمانی بخشی از یک کشور بودند و سطح وابستگی اقتصادی آنها درحال حاضر بالا است. در هر صورت اگر چنین شود، روند نهادگرایی را آسانتر و مشارکتکنندگان را با یکدیگر آشناتر میسازد.
در نهایت، همانطور که یکی از محققین روسیه یادآور میشود، «نهادگرایی اوراسیایی» یک پروژه بحث برانگیز و مجادلهآمیز است. مسکو حضور چشمگیری در تأمین بودجه و حمایت از این رویه نشان داده است. همچنین به تکامل آنها و پیشبرد سایر پروژههای دارای تمهیدات مناسب و مطلوبتر که پاسخگوی نیازهای ژئوپولیتیکی یا ژئواکونومیکی آن باشد، تمایل نشان داده است. با این حال، موفقیت نهایی به عواملی بستگی دارد که به دنبال رهایی از کنترل کامل روسیه مانند محاسبات داخلی و روابط قدرت بزرگ در بین شرکای کوچکتر آن، باشند.
انتهای مطلب/
«آنچه در این متن آمده به معنای تأیید محتوای آن از سوی «موسسه ایران شرقی» نیست و تنها در راستای اطلاع رسانی و انعكاس نظرات تحليلگران و منابع مختلف منتشر شده است»
* سایت تحلیلی «دیپلمات» با تمرکز بر منطقه آسیا که موضوعات گرایشات ژئوپلتیک در منطقه آسیا، اقیانوسیه، مسائل افغانستان، پاکستان و آسیای مرکزی، موضوعات دفاعی و امنیتی را پوشش میدهد. این سایت توسط «دیوید لولین- اسمیت»، «مین بوی جونز» و «سونگ لی» در سال 2001 تاسیس شد و مرکز آن در توکیو، ژاپن میباشد.