کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

امکان‌سنجی پیوستن «شبکه حقانی» به روند صلح

پایان جنگ افغانستان؛ آیا «حقانی» آماده صلح است؟

COUNCIL OR FOREIGN RELATIONS , 14 شهريور 1398 ساعت 11:12

مترجم : زهرا خادمی راد

نحوه تطابق شبه نظامیان با برنامه‌های ملت سازی غربی‌ها نشان می‌دهد که این گروه‌ها به بازیگران سیاسی شکست ناپذیری تبدیل شده‌اند. «شبکه حقانی» به جای ایجاد نهادهای جدید و موازی حاکمیتی (مثل ساختارهای سایه‌ای که «شورای کویته» طالبان ایجاد کرد) تصمیم گرفته است تا یک رویکرد فرصت طلبانه‌تر را در پیش گیرد: نفوذ در ساختارهای دولت افغانستان.
از آنجا که شبکه حقانی در منطقه مرزی عمدتا بی‌قانون افغانستان ـ پاکستان پناه گرفته و توانسته است ده‌ها سال همکاری پنهان با لایه‌هایی از دولت افغانستان داشته باشد لذا این شبکه آمادگی دارد تا نهادهای حاکمیتی کابل را به شدت درگیر کند. هنوز نمی‌توان درباره نتایج احتمالی خروج شتاب‌زده آمریکا قضاوت کرد، هر چند احتمال سقوط دولت افغانستان اندک است اما چنین اتفاقی پیامدهای سختی، در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی، خواهد داشت. مسلط شدن جناح‌های متحد طالبان ـ حقانی بر کابل ممکن است خطر سرایت بی‌ثباتی یا حتی جنگ داخلی را به آن سوی مرزهای افغانستان را در پی داشته باشد،


ایران شرقی/

دولت «دونالد ترامپ» به دنبال پایان دادن به «بن‌بست رو به وخامت» افغانستان، بدون امکان رسیدن به یک پیروزی نظامی است، در این شرایط رئیس جمهور ایالات متحده از برنامه خروج هزاران سرباز آمریکایی از این کشور در ازای صلح با طالبان افغان، حمایت کرده است. طبق برخی گزارش‌ها، کاهش تعداد نیروهای آمریکایی، بدون در نظر گرفتن روند مذاکرات صلح، حتمی و قریب‌الوقوع به نظر می‌رسد.
جدا از اینکه واشنگتن نیروهای رزمی خود را خارج خواهد کرد یا خیر، ترامپ عنوان کرده که یک حضور اطلاعاتی بسیار قوی در کشور افغانستان (که «دانشگاه تروریست‌ها» نام گرفته است) ایجاد خواهد کرد. اگر هدف از این استراتژی، تحقق اهداف امنیتی دولت باشد در آن صورت باید یک نگرانی جدی را در این مورد مد نظر قرار داد؛ نگرانی که تاکنون مورد توجه کافی قرار نگرفته است: سازمان‌های تروریستی مدرن چگونه با تطبیق دادن خود با اقدامات ضد تروریسم غربی‌ها، به روش‌های پنهان و مکارانه‌ای که غالبا نادیده گرفته شده‌اند، سیاست خارجی آمریکا را خنثی کرده و زمینه بقا و حتی شکوفایی خود را فراهم کرده‌اند؟
طبق گزارش «تیم ارزیاب داعش، القاعده و طالبان سازمان ملل»، «شبکه حقانی» یک شبکه تروریستی که ارتباط نزدیکی با طالبان، القاعده و سرویس اطلاعاتی پاکستان دارد و طی نیم قرن گذشته روند رو به رشدی داشته، حالا از نفوذ بی‌سابقه‌ای در درون شورشیان افغانستان برخوردار شده است. طبق گزارش این تیم:
 
هیچ شواهدی وجود ندارد که نشان دهد طالبان رابطه خود را با شبکه حقانی و القاعده قطع کرده است یا در آینده قطع خواهد کرد. گزارش‌های اخیر حاکی از آن است که در حال حاضر، این رابطه قوی‌تر از هر زمان دیگری طی 18 سال گذشته است. لذا ما در محاسبات خود در رابطه با بحث خروج از افغانستان، باید خطرات ناشی از قدرت گرفتن این گروه‌ها و اثرات مخرب آن بر صلح پایدار را مد نظر قرار دهیم.
 
شبکه حقانی به شکل روزافزونی در حال تبدیل شدن به نیروی قدرتمندی است که رابطه آن با حامیان دولتی و غیردولتی، حتی بیشتر از طرح‌های دولت کابل و طالبان، وضعیت آینده افغانستان را تعیین خواهد کرد. موفقیت راهبرد صلح دولت ترامپ منوط به این خواهد بود که دولت بتواند شبکه حقانی را نابود کرده یا آن را با خود همراه کند و یا اینکه این شبکه را از القاعده و سرویس اطلاعاتی پاکستان (دو سازمانی که ده‌ها سال است برای پیشبرد منافع راهبردی خود در منطقه افغانستان ـ پاکستان، متکی به نیروهای تروریستی نیابتی هستند) جدا کند.
مقاومت و رشد شبکه حقانی به رغم انجام اقدامات پیشرفته ضد تروریسم، حاکی از آن است که این سازمان در خنثی کردن و براندازی سیاست‌های آمریکا خبره شده و احتمالا در مرحله بعدی جنگ نیز به این روند ادامه خواهد داد. در واقع، روند تکامل سیاسی شبکه حقانی نشان دهنده موفقیت راهبرد براندازی تروریست‌ها است. از 11 سپتامبر به بعد، شبکه حقانی از یک شبکه جهادی قبایلی نسبتا کوچک، به یکی از بانفوذترین سازمان‌های تروریستی در منطقه آسیای جنوبی بدل شده است. این تثبیت قدرت، در نقش برجسته رهبر این سندیکا، یعنی «سراج الدین حقانی» نیز مشهود است؛ فردی که از سال 2015 بدین سو به عنوان مرد شماره 2 طالبان افغان مشغول فعالیت بوده و هدایت همه عملیات‌های نظامی را در کل دوران شورش بر عهده داشته است.
از جمله این عملیات‌ها می‌توان به حملات صورت گرفته به سفارت آمریکا و مقر ناتو در کابل در سال 2011، حمله به کنسولگری آمریکا در ولایت «هرات» در سال 2013 و حمله به یک پایگاه آمریکایی در ولایت «خوست» در سال 2009 که موجب مرگ 7 مأمور سیا شد اشاره کرد. این گروه همچنین مبادرت به دستگیری «بو برگدال» گروهبان ارتش آمریکا، «دوید رود» خبرنگار روزنامه نیویورک تایمز و «وارن ونستین» کارمند نیروی هوایی آمریکا که به گفته مقامات آمریکایی، در زندان تروریست‌ها کشته شد، کرد.
شبکه حقانی برخلاف اغلب گروه‌های تروریستی مستقر در افغانستان، توانسته است تقریبا در نیم قرن گذشته، وضعیت «جهاد بین‌المللی» را برای خود حفظ کرده و آن را گسترش دهد؛ یکی از دلایل این امر آن است که این شبکه با مجموعه‌های مختلفی از حامیان که به لحاظ سیاسی و ایدئولوژیک با این گروه همسو هستند، رابطه برقرار کرده است. از جمله این حامیان می‌توان به اعضای ارشد القاعده و جنگجویان خارجی از نقاط مختلف جهان، گروه‌های مختلف وابسته به طالبان پاکستان و ثروتمندان کمک کننده شخصی، در کشورهای عرب حوزه خلیج فارس اشاره کرد.
به گفته «وحید براون» و «دان راسلز» 2 تن از کارشناسان حوزه مبارزه با تروریسم «شبکه حقانی بیش از هر فرد یا گروه دیگری، در زمینه توسعه و حفظ القاعده و جهاد جهانی اثرگذار بوده است.»
در حال حاضر، شبکه حقانی تقریبا همه گروه‌های جهادی دیوبندی فعال در مناطق قبایلی پاکستان را در خود جای داده است؛ گروه‌هایی که، به گفته مقامات آمریکایی، حیات خود را مرهون حمایت‌ها و حفاظت‌های «سراج الدین حقانی» هستند. در شرایط کنونی، واشنگتن باید اطلاعات جدید مربوط به گسترش نفوذ شبکه حقانی در آن سوی مرزهای آسیای جنوبی را مد نظر قرار دهد. ژنرال «جان آلن» فرمانده سابق ائتلاف تحت رهبری آمریکا در افغانستان و نماینده ویژه آمریکا برای هدایت جنگ ضد داعش در عراق و سوریه، تصریح می‌کند که ایالات متحده نگران گسترش دامنه فعالیت شبکه حقانی در آن سوی مرزهای آسیای جنوبی است:
«هرچند گروه‌های جهادی زیادی در حال اعزام نیروهای خود به مکان‌هایی چون سوریه هستند اما کمتر گروهی به اندازه شبکه حقانی، رابطه نزدیکی با القاعده داشته، از درک رسانه‌ای برخوردار بوده، توانایی نظامی داشته و تخصص فنی در زمینه انجام حملات انتحاری دارد.»
 
هر چند بحث «تکامل» تروریست‌ها، موضوع جدیدی نیست اما اندازه و سرعت انطباق آنها جدید بوده و این مسئله، به اعتقاد برخی کارشناسان حوزه مبارزه با تروریسم، غالبا مورد غفلت قرار گرفته است. تروریست‌های مدرن به طرق مختلف با شرایط و وضعیت‌های جدید منطبق می‌شوند، برای مثال، برای فرماندهی نیروها و رادیکال کردن نیروهای جدید، با استفاده از اینترنت مبادرت به تشکیل شبکه‌های قدرتمند جهانی می‌کنند؛ به فناوری‌های پیشرفته‌ای که به وفور در اختیار همگان قرار دارد، مثل پهپادهای تجاری، مجهز می‌شوند؛ و به سرعت از تغییرات سیاسی و اجتماعی به وجود آمده در سطح جهان به نفع خود بهره‌برداری می‌کنند.
سیاستمداران آمریکایی نه تنها مسیر این جریان، بلکه قدرت و سرعت آن را نیز باید مدنظر قرار دهند. ژنرال بازنشسته «مایکل ناگاتا» که رئیس سابق دایره استراتژی «مرکز ملی مبارزه با تروریسم آمریکا» است در این باره می‌گوید:
 
ظهور داعش یک پدیده خارق‌العاده بود. تنها در مدت 5 سال، شبکه جهانی داعش بزرگتر از سازمان القاعده‌ای شده که ده‌ها سال برای رسیدن به این موقعیت تلاش کرده است و همه گروه‌های تروریستی نیز در حال تقلید از روش‌های نوین داعش هستند. در آسیای جنوبی، جایی که با حلقه مرتبط القاعده، طالبان، حقانی و داعش مواجه هستیم و تلاش داریم تا از طریق مذاکره به یک مصالحه برسیم، باید در روند مصالحه به این پرسش پاسخ دهیم که آیا می‌توانیم ابتکار عمل را از دست دشمن بگیریم یا خیر. این غیرعاقلانه است که تصور کنیم روش‌های سنتی ما کافی خواهد بود... سرعت تغییر و انطباق این دشمنان بسیار بالا است.
 
واشنگتن برای از بین بردن تهدیدات امنیتی پسا 11 سپتامبر، به خصوص در رابطه با القاعده و شبکه حقانی، به اسلام‌آباد تکیه کرده است. پاکستان نیز برای جبران استراتژی ضعیف کشور خود، از نیروهای نیابتی اسلام‌گرا حمایت کرده و بدین ترتیب، این سیاست غربی‌ها را مورد سوء استفاده قرار داده است. همان طور که دولت ترامپ و مقامات آمریکایی مکررا اشاره می‌کنند، پاکستان در حال حمایت از یکی از مهم‌ترین گروه‌هایی است که آمریکایی‌ها آن را در فهرست «سازمان‌های تروریستی جهانی» قرار داده‌اند. مقامات آمریکایی در واقع، سرویس اطلاعاتی پاکستان را مسئول پناه دادن به نیروهای افراطی خشونت طلب منطقه می‌دانند. سرویس اطلاعاتی پاکستان نیز مثل همه این سال‌ها، شبکه حقانی را همچنان یک دارایی ارزشمند برای تحقق منافع راهبردی پاکستان در فضایِ پسا ناتویِ افغانستان، می‌داند. انسجام و ارتباطات شبکه حقانی، به سرویس اطلاعاتی پاکستان کمک کرده است تا هدف دیرینه خود در رابطه با «عمق استراتژیک» را محقق کند؛ منظور از «عمق استراتژیک» وجود یک رژیم تابع در کابل است تا مانع از محاصره پاکستان توسط هند شود.
شبکه حقانی رابطه خود با حامیان دولتی و غیردولتی ترور را از منظر عموم پنهان نگه می‌دارد. اما شواهد تجربی در این باره کاملا شفاف و مشخص است: شبکه حقانی هیچ نشانه‌ای برزو نداده است که دال بر تمایل این سازمان برای پایان دادن به حمایت چند ده ساله خود از القاعده یا اجتناب از پناه دادن به گروه‌های تروریستی با اهداف جهانی باشد. تقریبا در یک دوره زمانی 40 ساله، شبکه حقانی با تسهیل اقدامات القاعده و انطباق خود با تغییرات مختلف رخ داده در منطقه، تبدیل به سرچشمه اصلی جهاد شده است. در چنین شرایطی، مذاکره با طالبان بیهوده خواهد بود، مگر اینکه آمریکایی‌ها نیز متعهد به از هم پاشیدن و شکست دادن شبکه رو به پیشرفت حقانی و شرکای آن شوند.  
 
بسیاری از تحلیلگران و کارشناسان ارشد بر این باور هستند که «جنگ بی‌پایان» در افغانستان از مدت‌ها پیش شکل گرفته و مدل آن از «یک تمرکز محدود بر بحث مبارزه با تروریسم» به یک «برنامه وسیع ملت سازی» تغییر کرده است، بدون اینکه پیامدهای مربوط به مدت و شدت عملیات نظامی آن مورد بحث و بررسی قرار گیرد. در سال‌های آخر ریاست جمهوری «باراک اوباما» این برنامه وسیع تا حد زیادی محدود شد اما با طرح دوباره این مسئله که افغانستان ممکن است بار دیگر به پناهگاه امن سازمان‌های تروریستی فراملی مثل دولت خودخوانده داعش یا القاعده بدل شود، این برنامه دوباره گسترش پیدا کرد. نتیجه این اقدام، آن شد که آمریکایی‌ها پس از صرف حدود 800 میلیارد دلار هزینه و دادن بیش از 2400 کشته، هنوز در این کشور هستند و بهترین دستاورد آنها، رسیدن به بن بست بوده است.
شواهد اخیر حکایت از آن دارد که نفوذ تروریسم مدرن رو به افزایش است. نحوه تطابق پیدا کردن شبه نظامیان اسلام‌گرا با برنامه‌های ملت سازی غربی‌ها نشان می‌دهد که آنها تبدیل به بازیگران سیاسی شکست ناپذیری شده‌اند. «شبکه حقانی» به جای ایجاد نهادهای جدید و موازی حاکمیتی (مثل ساختارهای سایه‌ای که شورای کویته طالبان در جنوب افغانستان ایجاد کرد) تصمیم گرفته است تا یک رویکرد فرصت طلبانه‌تر را در پیش گیرد: نفوذ در ساختارهای دولتی موجود.
از آنجا که شبکه حقانی در منطقه مرزی عمدتا بی‌قانون افغانستان ـ پاکستان پناه گرفته و توانسته است ده‌ها سال همکاری پنهان با دولت کابل داشته باشد لذا این شبکه تروریستی آمادگی آن را دارد تا نهادهای حاکمیتی رژیم کابل را در این منطقه به شدت درگیر کند. هنوز نمی‌توان درباره نتایج احتمالی خروج شتاب‌زده آمریکایی‌ها قضاوت کرد. هر چند ممکن است احتمال سقوط دولت مرکزی افغانستان کم باشد اما چنین اتفاقی پیامدهای سختی، هم در سطح محلی و هم بین‌المللی، خواهد داشت. مسلط شدن جناح‌های متحد طالبان ـ حقانی بر کابل ممکن است خطر سرایت بی‌ثباتی یا حتی جنگ داخلی را به آن سوی مرزهای بین‌المللی در پی داشته باشد، موضوعی که می‌تواند چالشی جدی برای امنیت اسلام‌آباد محسوب شود. (آمریکا مدت‌ها است که پاکستان را مهم‌ترین اولویت راهبردی خود در منطقه و نیز یک دولت هسته‌ای شکست ناپذیر می‌داند.) در چنین سناریویی، هر نوع تلاش احتمالی مورد حمایت آمریکا برای تصرف دوباره کابل و دیگر مراکز شهری، چالش‌های ذاتی پیچیده‌ای به همراه دارد؛ وضعیتی که دولت اوباما در سال 2014 در عراق و سوریه تجربه کرد. اما در مورد افغانستان، خطر خیزش مجدد شبه نظامیان اسلام‌گرا، آمریکا را مجبور خواهد کرد تا با نیروهای نیابتی تروریستی که به تازگی تشجیع شده و مستقیما مورد حمایت پاکستان (متحد اسمی آمریکا) بوده و تحت «چتر هسته‌ای» این کشور حفاظت می‌شوند مبارزه کند.
تسریع روند خروج نیروهای خارجی می‌تواند موجب تقویت «علت وجودی» شبکه حقانی شود. یکی از رهبران ارشد طالبان افغان که رابطه نزدیکی با «ملا عمر» داشت، اخیرا در مصاحبه با این مرکز گفت:
 
پاکستان در حال حمایت از «سراج الدین حقانی» است، به این امید که بتواند روند جهاد را با کمک نیروهای نیابتی ادامه دهد. به محض خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان، حقانی‌ها بر هر 2 کشور افغانستان و پاکستان مسلط خواهند شد. موفقیت در افغانستان به این معنا خواهد بود که برادران مسلمان ما در منطقه و در کل دنیا، توانسته‌اند حقوق از دست رفته خود را در کشور اسلامی ما بازیابند. مسئله‌ای که «سراج الدین» از آن آگاه است. 
 
اگر نیروهای آمریکایی و ناتو از منطقه خارج شده و پس از مدتی دوباره باز می‌گشتند آنگاه خود را در حال جنگ در سرزمینی می‌یافتند که تحت کنترل متحدان شبکه مرتبط با القاعده - «حقانی»  قرار دارد؛ شبکه‌ای که حالا از داخل پاکستان بر نظام سیاسی افغانستان اعمال نفوذ می‌کند، به جنوب شرق افغانستان رسوخ کرده، به ولایات شمالی دسترسی پیدا کرده و حتی دامنه نفوذ خود را تا مرز شرقی ایران گسترش داده است. اینجا است که سیاستگذاران باید از خود بپرسند: آیا درست است که آمریکا چنین شتاب‌زده خارج شده و سپس مجبور شود برای مقابله با هرج و مرج به وجود آمده دوباره به این منطقه باز گردد؟
چون غربی‌ها در جنگ پسا 2001 افغانستان، به شبکه حقانی به چشم یک بازیگر نظامی صرف یا یک سندیکای تبهکاری می‌نگریسته‌اند لذا غالبا تاکتیک‌های این گروه برای انطباق سیاسی را نادیده گرفته و در نتیجه، به درک ناقصی از مسیر حرکت این گروه رسیده‌اند. البته پیش بینی اهداف کلی مدل ترور نسل بعدی شبکه حقانی کار دشواری است. اما اگر «سراج الدین حقانی» برای تسهیل مناسبات خود با بازیگران دولتی و غیردولتی، همکاری با متحدان و از میان برداشتن رقبا، به استفاده از خشونت متوسل شود در آن صورت، هدف راهبردی واقعی وی صرفا فائق آمدن بر چالش‌های مختلف اقتصادی و امنیتی پیش‌روی این شبکه نخواهد بود بلکه هدف، ورود به اقدامات خشونت‌بار گزینشی به منظور کسب قدرت بیشتر نیز خواهد بود.
واشنگتن برای اینکه مطمئن شود خاک افغانستان دیگر تبدیل به پناهگاه امن تروریست‌ها نخواهد شد، باید اقدامات اخیر شبکه حقانی برای تثبیت قدرت و نیز رابطه همزیستی آن با القاعده را بیش از پیش مد نظر قرار دهد. طبق گفته «مایک پمپئو» وزیر خارجه آمریکا در ژوئن 2019، این اقدام شرط خروج کامل آمریکا است.
اما حمایت دیرینه سرویس اطلاعاتی پاکستان از شبکه حقانی، سیاست ضد تروریسم آمریکا را پیچیده‌تر کرده است، به خصوص زمانی که آمریکا باید رویکردهای خود را بیش از پیش با منطقه افغانستان ـ پاکستان هماهنگ کند تا بتواند با ماهیت واقعی تهدید مقابله کند: جنگی که در آن، وابسته‌های شبکه حقانی و القاعده و نیز سرویس اطلاعاتی پاکستان، همگی برای کسب قدرت رقابت کرده و گاهی با یکدیگر تبانی می‌کنند.
این تبانی، شکل‌های مختلفی دارد. برای مثال، طبق گفته یک مقام ارشد اطلاعاتی آمریکا، سرویس اطلاعاتی پاکستان قبل از آغاز برخی عملیات‌های نظامی، به شبکه حقانی هشدار می‌دهد تا بتواند از نیروی نیابتی ترور خود حفاظت کند. شاید بهترین نمونه این اقدام در جریان عملیات ضد تروریستی «ضرب عضب» در سال 2014 مشاهده شد؛ عملیاتی که به طور ناقص اجرا شد چون ارتش پاکستان به طور یکسان با همه سازمان‌های شبه نظامی مقابله نکرد. هر چند اسلام‌آباد در برخی اقدامات ضد تروریستی بر ضد گروه‌های ضد پاکستانی (از جمله برخی عناصر القاعده و طالبان پاکستان) با آمریکا همکاری داشته اما همچنان به حمایت خود از تروریست‌های ضد هندی و ضد افغانستانی ادامه داده است. در حقیقت، سرویس اطلاعاتی پاکستان هنوز اقدامی بر ضد عناصر با نفوذ شبکه حقانی انجام نداده است. یکی از بزرگان قبایلی افغان که در منطقه آبا و اجدادی حقانی‌ها زندگی می‌کند، در این باره می‌گوید:
 
زمانی که پاکستان با فشارهای غرب مواجه شده و نیاز به «فضای تنفس سیاسی» دارد، سرویس اطلاعاتی این کشور موقتا مبادرت به دستگیری این عناصر کرده و یا صرفا اطلاعاتی را برای هدف گرفتن برخی فرماندهان خاص در اختیار آمریکا قرار می‌دهد. اما پاکستان هرگز برای انجام حملات پهپادی غرب بر ضد مهم‌ترین رهبران شبکه حقانی، با آنها همکاری نمی‌کند.
 
آمریکا باید با همکاری دولت مشروع افغانستان به روند مذاکرات خود با طالبان افغان ادامه دهد. اما نباید واقعیت را هم نادیده گرفت: القاعده و شبکه حقانی تاریخچه دیرینه‌ای در زمینه انجام اقدامات تروریستی دارند. شاید «سراج الدین» برای صلح آماده باشد اما او برای پیروزی در میدان جنگ نیز آمادگی دارد و گام به گامِ القاعده در این مسیر حرکت خواهد کرد.

انتهای مطلب/

«آنچه در این متن آمده به معنای تأیید محتوای آن از سوی «موسسه ایران شرقی» نیست و تنها در راستای اطلاع رسانی و انعكاس نظرات تحليلگران و منابع مختلف منتشر شده است» 


کد مطلب: 2060

آدرس مطلب :
https://www.iess.ir/fa/translate/2060/

موسسه مطالعات راهبردي شرق
  https://www.iess.ir