ایران شرقی/ "شوکت میرضیایف" رئیسجمهور ازبکستان قرار است دومین سفرش را به کشور قزاقستان انجام دهد. برخی کارشناسان منطقه معتقدند که با توجه به اینکه این دو کشور نزدیکترین همسایهها بهم هستند، این یک اقدام کاملا منطقی محسوب میشود. با این حال، بر هیچ کس پوشیده نیست که روابط بین دو کشور از لحظه دستیابی به استقلال کاملا بدون مشکل نبوده است. هر چند هر دو کشور همیشه سعی داشتند ادب و نزاکت را در رابطه با یکدیگر رعایت کنند. سفر رهبر ازبکستان به قزاقستان دو دلیل قابل توجه است. اولا اینکه این اولین سفر رسمی شوکت میرضیایف، به عنوان رهبر رسمی ازبکستان به قزاقستان است. دوما اینکه از لحظه آغاز دوره پس از کریماف، وی تلاشهای زیادی برای راهاندازی مجدد روابط با همسایگان منطقهای از خود نشان داده است.
در همین راستا "برلک" از کارشناسان محلی خواسته است که دیدگاههای خود را در زمینه این سفر بیان کنند و از آنها سوالات زیر را پرسیده است:
به طور کلی، شما محتوای کیفی روابط بین قزاقستان و ازبکستان را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا این محتوای کیفی با توجه به نزدیکی جغرافیایی این کشورها به میزان کافی است؟
بر هیچ کس پوشیده نیست که هر دو کشور از لحاظ تاریخی بر سر رهبری منطقه رقابت دارند – هم در سطح دولتی و هم در سطح رهبران. از نظر شما این روند ادامه خواهد یافت یا اینکه موقعیت با توجه به ضرورت همگرایی منطقهای تغییر خواهد کرد؟ در این راستا چه چیزی میتوان از سفر رئيس جمهور ازبکستان انتظار داشت؟
با توجه به اولین گامهای میرضیایف، میتوان نتیجهگیری کرد که هدف سیاست خارجی وی، افزایش همکاری با همسایگان منطقهای است. آیا میتوان این موضوع را امتناع از سیاست انزواطلبی در نظر گرفت؟ این موضوع را با چه چیز میتوان توضیح داد – تلاش برای باز بودن بیشتر و یا اعتراف به بیهودگی سیاستهای قدیمی؟
رستم بورناشف، کارشناس مسائل سیاسی:
به نظر من، همکاریهای سیاسی بین دو کشور در چارچوب روابط بین اسلام کریموف و نورسلطان نظربایف به سطح بسیار بالایی رسیده است. در پایان قرن بیستم، دو کشور موفق شدند از کلیشهها و افسانههای سالهای 1990 که مانع توسعه روابط دو جانبه بودند فاصله بگیرند. (مانند ضرورت همگرایی منطقهای در چارچوب پنج کشور، "رهبری غیر قانونی در منطقه" و غیره) و در نتیجه، در سال 2013 قراردادی در مورد همکاری استراتژیک بین ازبکستان و قزاقستان منعقد شد.
پس از امضای این سند مسئله ضرورت انتقال پیشرفت از سطح سیاسی به "فنی" (یعنی سطح روابط متقابل نهادهای خاص اقتصادی و ساختارهای علمی– مانند سرمایهگذاریهای متقابل، اجرای طرحهای پژوهشی، به رسمیت شناختن دیپلمهای آموزشی و مسائل مهاجرتی) مطرح شد. به نظر من، توسعه روابط دو جانبه در این سطح "فنی" نمیتواند خوشبینانه در نظر گرفته شود.
همانطور که اشاره کردم، ایده "رهبری در منطقه" - خواسته سالهای 1990 است که در پایه و اساسش نوعی رقابت نهفته است (این رقابت بین تاشکند و آلماتی در چارچوب اتحاد جماهیر شوروی وجود داشت). هرچند در حال حاضر، هیچ رقابتی در حوزه مبارزه بر سر "رهبری منطقه" مطرح نیست. چرا که هر دو کشور به همکاریهای دو جانبه که در آینده ممکن است برای آسیای مرکزی تعیینکننده باشد نیاز دارند. بدیهی است که در چارچوب هرگونه همکاری، رقابت هم وجود دارد اما نه برای "رهبری" زودگذر.
البته من نمیتوانم سیاست خارجی اسلام کریموف را "سیاست انزوا" بنامم. بله، اولین رئيسجمهور ازبکستان از اواخر دهه 1990 تا اوایل سالهای 2000 به پشتیبانی از فرمتهای چندجانبه همکاریهای بینالمللی تمایلی نداشت. او دلایل خود را برای این کار داشت: در چنین ساختارهایی که به ویژه فضای پساشوروی را در بر میگیرند، همانطور که تجربه نشان داده است، راه حلها موثر نبوده، تصویب آنها به تعویق میافتد و طرفین باید به مصالحه و سازش بپردازند. از سوی دیگر، بسیاری از شرکتکنندگان این ساختارها تمایلی به توافق در مورد تصمیماتی که کل سازمان را تحت تاثیر قرار میدهند، نداشتند.
ازبکستان در زمان کریماف ضمن فاصله گرفتن از ساختارهای چند جانبه، به طور فعال روابط و همکاریهای دو جانبه را توسعه میداد. علاوه بر این، شوکت میرضیایف هم قصد ندارد از این ویژگی سیاست خارجی کشورش امتناع ورزد: او هم مانند اسلام کریموف به توسعه فرمتهای دوجانبه متکی است.
لیدیا پارخومچیک، محقق ارشد انستیتو علمی-تحقیقاتی اوراسیا:
برای پاسخ به این سوال، میتوان به اطلاعات آماری مراجعه کرد. با توجه به آخرین اطلاعات کمیته آمار قزاقستان، سهم ازبکستان در معاملات تجاری در سال 2016 به 2.4٪ رسید که معادل 1.510 میلیارد دلار بود. در سال 2015، کل تجارت بین دو کشور به 1.667 میلیارد دلار (2.2%) و در سال 2014 به 2.101 میلیارد دلار (1.7%) رسیده بود. این آمار بیانگر این است که با وجود سقوط شاخصهای تجارت نسبت به دلار، روند ثابت افزایش سهم ازبکستان در ساختار کلی معاملات تجاری خارجی قزاقستان مشاهده میشود.
علاوه بر این، در میان شرکای تجاری قزاقستان در آسیای مرکزی، ازبکستان به طور کامل پیشتازی خود را حفظ کرده و تقریبا دو برابر از نزدیکترین "رقیب" خود، یعنی قرقیزستان پیشی گرفته است. با این حال، در مقایسه با سطح مبادلات تجاری قزاقستان با کشورهای همسایه مانند روسیه (12.63 میلیارد دلار) و چین (7.88 میلیارد دلار)، شاخصهای تجارت قزاقستان-ازبکستان قابل ملاحظه نیست.
در واقع از پتانسیل همکاری تجاری-اقتصادی میان آستانه و تاشکند استفاده موثری نمیشود. با این حال، در این مسیر نوعی پیشرفت مشاهده میشود. طرفین همچنان قصد دارند سطح تعامل تجاری را به 5 میلیارد دلار تا سال 2020 برسانند. بر همین اساس، در آخرین جلسه کمیسیون بیندولتی مشترک پیرامون همکاریهای دو جانبه، به یک سری اقدامات محرک (بهبود بخش حمل و نقلی-لجستیکی همکاری دوجانبه) اشاره کردند.
به عنوان مثال، طرفین آماده از سرگیری ارتباط جادهای که از قلمرو منطقه ماکتارال قزاقستان عبور میکند؛ راهاندازی راههای ارتباطی سریع بین آلماتی - تاشکند؛ افزایش فرکانس پروازها در مسیر آستانه - تاشکند تا شش بار در هفته و بهینهسازی خطوط رفت و آمد اتوبوسها بین دو کشور، هستند. لازم به توضیح نیست که کاهش چالشهای حمل و نقلی از طریق بهبود تدارکات و خدمات ترانزیتی و هماهنگی سیاست تعرفهای برای حمل و نقل یکی از عوامل کلیدی کمککننده به افزایش معاملات تجاری متقابل است.
لازم به ذکر است که رقابت بین قزاقستان و ازبکستان برای رهبری در منطقه همواره ماهیتی بسیار مشروط داشته است. به دلیل وجود تفاوتهای اساسی در ساختار اقتصادی دو کشور، آستانه و تاشکند عملا رقبای مستقیمی در مبارزه برای جذب سرمایهگذاری خارجی و اجرای پروژههای مختلف بینالمللی محسوب نمیشدند. در اینجا روی سخن بیشتر در مورد رقابت در طرح مربوط به اثربخشی اقدامات پیرامون افزایش پتانسیل اقتصادی و رشد شاخصهای کلان اقتصادی است.
در عین حال، در چند سال اخیر، بین اولین رؤسایجمهور قزاقستان و ازبکستان، روابط خصوصی ایجاد شده است. با توجه به وضعیت فعلی، میتوان پیشبینی کرد که برای جمهوری قزاقستان به دلیل رکودی که در اقتصادش همچنان حفظ شده است، افزایش مذاکرات پیرامون مبارزه با ازبکستان (که رشد تولید ناخالص داخلیاش در سال گذشته به حدود 7% رسیده بود – در آن زمان رشد تولید ناخالص داخلی قزاقستان 1% بود) بر سر رهبری در منطقه ممکن است یک گزینه نامطلوب باشد.
قبل از هر چیز باید توجه داشت که تداوم سیاست خارجی با خط قرمز از پلت فرم قبل از انتخاباتی شوکت میرضیایف عبور کرد و پس از آن، اساس اولویتهای سیاست خارجی بیان شده توسط وی را تشکیل داد. در این شرایط میتوان پیشبینی کرد که یک سری از ساختارهای ژئوپلتیک تاشکند در میان مدت بدون تغییر باقی خواهند ماند. با این حال، همانطور که اشاره شد، پس از اتمام دوره انتقال قدرت، ازبکستان یک سری اقدامات پیرامون عادیسازی روابط با نزدیکترین همسایگان خود مانند تاجیکستان و قرقیزستان انجام داد که، در واقع، به ظهور گفتمان پیرامون اتمام دوره سیاست انزواطلبی کشور منجر شد.
در عین حال، باید به وضوح درک کرد که اعلام قصد و نیت در مورد تشدید روند مذاکرات پیرامون مشکلسازترین نقاط تعامل، تنها اولین گام به سوی عادیسازی واقعی روابط دو جانبه است. طرفین باید مسیر طولانی بازگرداندن اعتماد و تفاهم را سپری کنند. در اینجا تلاشهای تاشکند و دوشنبه برای از سر گیری ارتباط هوایی میتواند یک نمونه بارز باشد. پس از پرواز آزمایشی شرکت سامان ایر تاجیکستان در مسیر دوشنبه-تاشکند، از اجرای اولین پرواز منظم به ازبکستان امتناع ورزیده شد و دومین پرواز برنامه ریزی شده به تاشکند هم به چنین سرنوشتی گرفتار شد. ازبکستان به دلیل عدم اجرای مراسم اداری رسمی ثبت پرواز توسط حامل هوایی تاجیکستان از این امر امتناع ورزید.