چین برای اولین بار در دهه 90 میلادی با طالبان وارد تعامل شد تا بتواند از منافع خود در افغانستان حفاظت کند. اکنون پس از سالها، تاریخ دوباره تکرار میشود. در حال حاضر پکن رابطه خوبی با هر 2 طرف جنگ دارد و شاید بتوان گفت که جایگاه پکن برای اعمال نفوذ بر طالبان بیش از پاکستان است. طالبان به عنوان یک سوی جنگ که اکنون چشم امید به مشارکت در حکومت آینده افغانستان را نیز دارد، در تلاش است مانع از انزوایی شود که در دهه 1990 تجربه کرده بود. این گروه برای پسا صلح، لزوم انجام سرمایهگذاری خارجی در این کشور را درک میکند و از همین رو درباره پروژههای زیربنایی با برخی از کشورها وارد مذاکره شده است. منابع طبیعی سرشار و بکر افغانستان از جمله مواردی است که طالبان برای استخراج آنها چشم دوختهاند و به قولی «طالبان درک کرده است که ذخایر معدنی غنی افغانستان، فرصت خوبی برای کسب ثروت است» که این مهم با روحیات چینیها سازگار است. این سیاست عملگرایانه، سبب شده است دو بازیگر به تعمیق رابطه با یکدیگر روی آورند.
ایران شرقی/
چین برای اولین بار در دهه 90 با طالبان وارد تعامل شد تا بتواند از منافع خود در افغانستان حفاظت کند. حالا پس از سالها، تاریخ دوباره تکرار میشود.
در یک سو، کشوری کمونیستی قرار داد که نگران خطرات افراطگرایی اسلامی است و در سوی دیگر، یک گروه از افراطگرایان دینی که ارتباطاتی با القاعده دارند. اما به رغم این تفاوتها، تاریخچه رابطه چین و طالبان افغان به دهها سال قبل بازگشته و به نظر میرسد که این رابطه هم اکنون در حال تقویت شدن است.
چین اولین بار در اواسط دهه 1990، زمانی که طالبان کنترل قدرت را در افغانستان به دست گرفت، نگران فعالیت این گروه شد. طالبان ارتباطاتی با یک سازمان تروریستی ضد چینی موسوم به «جنبش اسلامی ترکستان شرقی» داشت و به این سازمان اجازه داده بود تا اردوگاههای عملیاتی در این کشور ایجاد کند. بدین ترتیب، چین با اشتیاق از اولین دور تحریمهای وضع شده سازمان ملل بر ضد رژیم طالبان حمایت کرد.
اما یک سری دغدغههای امنیتی و عوامل اقتصادی، در نهایت چین را بر آن داشت تا به دنبال بهبود رابطه خود با این جنبش باشد.
اواخر دهه 1990، چین به این نتیجه رسید که بهترین راه برای مدیریت تهدیدات بالقوه تروریستی نشأت گرفته از افغانستان، تعامل و توافق با طالبان است. در همین حال، مناسبات دیپلماتیک میتوانست به طور بالقوه راه را برای تجارت نیز هموار کند.
در سال 1999، مقامات چینی با شکستن یخ این رابطه، راهی کابل شدند و ضمن باز کردن راه مناسبات تجاری، پروازهایی نیز بین کابل و اورومچی (مرکز استان «سین کیانگ» چین) برقرار کردند. همچنین سفیر چین در پاکستان خواهان ملاقات با «ملا عمر» شد و یک گروه از کارشناسان و محققان چینی برای آماده کردن مقدمات این دیدار، عازم قندهار شدند.
به گفته «عبدالسلام ضعیف» سفیر سابق طالبان در پاکستان، سفیر چین تنها دیپلمات خارجی بود که در آن زمان رابطه خوب خود را با سفارت طالبان در پاکستان حفظ کرد. اظهارات «ضعیف» درباره چین در کتاب خاطرات خود، بسیار نرمتر از اظهارات وی درباره حامی دیرینه این گروه یعنی پاکستان است؛ پاکستانی که پس از حملات 11 سپتامبر مبادرت به دستگیری «ملا ضعیف» کرده بود.
بالاخره اواخر سال 2000، سفیر چین توانست به دیدار «ملا عمر» برود. پکن از طالبان خواست تا مانع تحرکات مسلمانان اویغوری شود که گفته میشد در قالب «جنبش اسلامی ترکستان شرقی» در خاک افغانستان فعالیت
داشتند. در عوض، طالبان نیز ابراز امیدواری کرد که چین دولت آنها را به رسمیت شناخته و با وضع تحریمهای بیشتر بر ضد آنان از سوی سازمان ملل مخالفت کند.
اما این توافق هیچ گاه عملی نشد. هر چند «ملا عمر» فعالیت «جنبش اسلامی ترکستان شرقی» را محدود کرد اما آنها را از افغانستان بیرون نکرد. پکن نیز با وضع تحریمهای جدید سازمان ملل بر ضد طالبان مخالفت نکرده و تنها از آن اجتناب کرد.
به رغم همه اینها، شرکتهای چینی فعالیت خود را در افغانستان گسترش دادند و در تاریخ 11 سپتامبر 2001، 2 طرف یادداشت تفاهمی را به منظور تقویت هر چه بیشتر مناسبات تجاری خود به امضا رساندند.
پس از ماجرای 11 سپتامبر، پکن به پشتیبانی از «جنگ با ترور» واشنگتن پرداخت و حمایت خود را از دولت جدید «حامد کرزی» در کابل اعلام کرد. اما در جریان تهاجم تحت رهبری آمریکا به افغانستان، چین سربازی به این کشور اعزام نکرد و ردپای اقتصادی آن در افغانستان همچنان محدود باقی ماند. در واقع، چین نگران حضور طولانی مدت نظامی آمریکا در حیاط خلوت خود بود.
بنابراین، پکن در اقدامی احتیاطی، ضمن حمایت از دولت افغانستان، تماسهای غیررسمی خود با طالبان را نیز حفظ کرد. «اندرو اسمال» در کتاب خود با عنوان «محور چین ـ پاکستان: ژئوپلتیکهای جدید منطقه» (2015) نوشته است که احتمالا پکن برای برگزاری جلسات مخفیانه خود با طالبان، از معدن «سیندک» واقع در پاکستان که مدیریت آن در دست چینیها است استفاده کرده است.
چین و پاکستان تنها کشورهایی بودند که پس از 11 سپتامبر همچنان به روابط خود با طالبان ادامه دادند.
به گفته «اسمال»، حتی ممکن است که این گروه تسلیحاتی را از چین دریافت کرده باشد و این احتمال نیز وجود دارد که طالبان عمدا از حمله به پروژههای زیربنایی چین در افغانستان اجتناب کرده باشد. از زمانی که چینیها حق استخراج معدن مس «عینک» (در نزدیکی کابل) را در سال 2007 به دست آوردند، «شبکه حقانی» هیچ تعرضی به این مکان نکرده است.
اقدامات احتیاطی
سیاست خارجی دوگانه چین در قبال افغانستان، مشابه رویکرد این کشور در قبال خاورمیانه است؛ پکن در مناقشات منطقهای خاورمیانه نیز به حمایت از همه طرفهای مخالف میپردازد. به گفته «جاناتان فولتون» پکن با اسرائیل و فلسطین رابطه دارد و رابطه خود را با عربستان، امارات و ایران نیز حفظ کرده است؛ راهبردی که «فولتون» از آن با عنوان «راهبرد بیطرفی» یاد میکند.
در دهه اول جنگ آمریکا در افغانستان، حضور چین در این کشور در پایینترین سطح خود بود و وجود فساد، ناامنی و بیثباتی سیاسی، فرصتهای اقتصادی را محدود کرده بود. اما زمانی که دولت اوباما از تصمیم خود برای خروج نیروهای آمریکایی تا سال 2014 خبر داد، پکن نگران ثبات مرزهای خود شد.
خطر سرایت خشونتهای تروریستی به خارج از مرزهای افغانستان، چین را ترغیب کرد تا وارد همکاریهای عمیقتری با همسایه خود شود. دیپلماتهای چینی در چند طرح چندجانبه که با هدف مصالحه با طالبان صورت گرفته بود شرکت کردند؛ ابتدا در سال 2015 در «مری» و سپس از طریق «گروه همکاری چهارجانبه» در کنار آمریکا، پاکستان و افغانستان.
چین بخشی از «پروسه کابل» بود که در سال 2017 توسط «اشرف غنی» رئیس جمهور افغانستان برگزار شد. این کشور همچنین در سال 2018 شماری از دیپلماتهای خود را برای شرکت در نشست مسکو که با حضور نمایندگان طالبان و دیگر سیاسیون افغان برگزار شده بود عازم روسیه کرد. در همان سال «شی جین پینگ» رئیس جمهور چین، «گروه تماس افغانستان» را در «سازمان همکاری شانگهای» احیا کرد.
علاوه بر این، در سالهای اخیر نشستهای دوجانبه متعددی نیز بین مقامات چینی و طالبان برگزار شده است. این مذاکرات محرمانه بود و مقامات دولت چین آنها را تأیید نکردند. اما در ماه ژوئن، پکن آشکارا اعلام کرد که میزبان هیئت نمایندگی طالبان به رهبری «ملا برادر» رئیس دفتر سیاسی طالبان در قطر بوده است (ملا برادر 8 سال در پاکستان زندانی بود و در سال 2018 آزاد شد).
چین امسال در 2 نشست سه جانبه با حضور روسیه و چین شرکت داشت. در سال 2017 نیز پکن نشست سه جانبه دیگری با حضور 2 دشمن دیرینه، یعنی افغانستان و پاکستان، برگزار کرد که هدف از آن، حمایت از اقدامات جاری صلح و مذاکره درباره احتمال توسعه «کریدور اقتصادی چین « پاکستان» به داخل افغانستان بود.
پکن نگران آن است که یک افغانستان بیثبات، پناهگاه امنی برای شبه نظامیان اویغور (از جمله نیروهایی که هم اکنون در جنگ سوریه حضور دارند) شود. این در حالی است که در حال حاضر، پروژههای زیربنایی گسترده چین در پاکستان و آسیای مرکزی (مناطقی که به طور خاص در برابر نفوذ تروریستها از افغانستان آسیبپذیر هستند) نیز بیش از پیش پکن را در معرض خطر قرار داده است.
علاوه بر این، نقش اقتصادی چین در افغانستان نیز رو به افزایش است. در حال حاضر، چین بزرگترین سرمایهگذار خارجی در افغانستان بوده و به نظر میرسد خواهان گسترش «طرح کمربند و راه» تا داخل خاک افغانستان است. درست است که سرمایهگذاری چین در افغانستان، قابل مقایسه با پاکستان نیست اما پایان جنگ در این کشور میتواند راه را برای مشارکت عمیقتر پکن فراهم کند.
یک چانهزنی سخت
چین جایگاه خوبی برای ایفای نقش یک کشور واسطه را در افغانستان دارد. پکن رابطه خوبی با هر 2 طرف درگیر دارد. حتی شاید بتوان گفت که جایگاه پکن برای اعمال نفوذ بر طالبان بیش از پاکستان است؛ پاکستانی که پس از حملات 11 سپتامبر مبادرت به آزار و اذیت و بازداشت اعضای طالبان کرده است. به علاوه، چینیها مشوقهای اقتصادی زیادی برای ارائه دارند.
طالبان در تلاش است مانع از انزوایی شود که در دهه 1990 تجربه کرده بود؛ زمانی که تنها 3 دولت (پاکستان، عربستان و امارات) رژیم آنها را به رسمیت شناختند. به علاوه، آنها بر لزوم انجام سرمایهگذاری خارجی در این کشور واقف هستند. برای مثال، آنها درباره پروژههای زیربنایی با دولت ازبکستان مذاکره و حمایت خود را از پروژه خط لوله گاز «تاپی» اعلام کردند.
البته نفع طالبان در بهرهبرداری از منابع طبیعی این کشور بسیار فراتر از گاز است. این گروه همچنین از استخراج منابع غنی معدنی افغانستان نیز سود میبرد.
«پیتر فرانکوپان» در کتاب جدید خود با عنوان «جادههای ابریشم جدید» مینویسد: «طالبان متوجه شده که ذخایر معدنی غنی افغانستان، فرصت خوبی برای کسب ثروت است.»
طبق گزارش «نیویورک تایمز»، هیئت نمایندگی طالبان که در سفر به پکن تحت تأثیر فناوری بالای این کشور قرار گرفته بود، به میزبان خود گفت که وضعیت جنگی افغانستان ورود این فناوریها را به این کشور غیرممکن کرده است. همچنین به گفته «رحیمالله یوسفزی»، طالبان در سفر اخیر خود به چین بار دیگر مسائل اقتصادی را مورد بحث و بررسی قرار دادند.
البته در این زمینه باید با احتیاط وارد عمل شد. همکاری پکن با طالبان ممکن است مثل دهه 1990 بار دیگر به شکست انجامد. در آن زمان نیز، مثل حالا، این گروه اطمینان داد که اجازه نخواهد داد تا گروههای تروریستی از خاک افغانستان برای اجرای نقشههای خود بر ضد کشورهای خارجی استفاده کنند. در آن زمان نیز، مثل حالا، طالبان خواهان برقراری روابط تجاری بهتر با دنیای خارج و پایان یافتن انزوای بینالمللی این گروه بود.
اما حوادث خونبار 11 سپتامبر، پایانی برای همه این وعدهها بود. اگر آمریکا بدون رسیدن به یک توافق درست و مناسب خاک افغانستان را ترک کند، ممکن است تاریخ بار دیگر تکرار شود.
انتهای مطلب/
«آنچه در این متن آمده به معنای تأیید محتوای آن از سوی «موسسه ایران شرقی» نیست و تنها در راستای اطلاع رسانی و انعكاس نظرات تحليلگران و منابع مختلف منتشر شده است»