نماینده سابق دبیر کل سازمان ملل در امور افغانستان توصیههای کاربردی برای موفقیت روند صلح افغانستان داشته است.کای آیده معتقد است که افغانستان باید تلاش کند تا تیم کوچکی به نمایندگی از جامعه این کشور برای مذاکره با طالبان ایجاد شود زیرا روند دستیابی به صلح را سرعت خواهد بخشید. وی بر این باور است که مسئول مذاکرات صلح افغانستان را یک فرد/نهاد بینالمللی که ترجیحا توسط شورای امنیت سازمان ملل انتخاب میشود، باشد. از دیدگاه این عضو سابق سازمان ملل، زلمی خلیلزاد به عنوان نماینده آمریکا نمیتواند چنین نقشی را ایفا کند زیرا وی نماینده یکی از طرفهای درگیر است.
ایران شرقی/
[نویسنده این مطلب، کای آیده نماینده سابق دبیر کل سازمان ملل متحد در امور افغانستان است. آیده از جمله مقامات سابق است که تحولات افغانستان را پیگیری و هر از گاهی اظهار نظر میکند.]
آیا پروسه صلح در افغانستان دچار یک مشکل جدی است؟ مذاکرات بین آمریکا و طالبان همچنان در دوحه ادامه دارد که این خبر خوبی است. «لویه جرگه» با محوریت صلح و آشتی، در شرایطی برگزار شد که شماری از سیاستمداران برجسته حاضر به شرکت در آن نشدند. ماه فوریه، یک گروه از سیاستمداران برجسته افغان در مسکو دور هم جمع شدند تا گفتگویی با تیم مذاکره کننده طالبان انجام دهند. اما تلاشها برای ادامه این مذاکرات ناکام ماند چون کابل برای دور بعدی مذاکرات، یک فهرست بلند بالای 250 نفره ارائه داد. قضاوت درباره اینکه چه کسی مسئول این ناکامی است، بر عهده من نیست.
اما واقعیت این است که 9 ماه پس از آغاز مذاکرات آمریکا با طالبان درباره خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان، مذاکرات واقعی (یعنی مذاکرات بینالافغانی) هنوز آغاز نشده است. این مسئله صرفا به این خاطر نیست که طالبان دولت فعلی کابل را یک دولت مشروع نمیداند. در حقیقت، اینکه انتظار داشته باشیم رهبران طالبان به ناگاه دولتی را به رسمیت بشناسند که بیش از 18 سال با آن در حال جنگ بودهاند، به نظر غیر واقع بینانه است.
علاوه بر این، بن بست جاری نتیجه ناتوانی تشکیلات سیاسی افغانستان برای انتخاب یک تیم مذاکره کننده واقعی است که بتواند به نمایندگی از جامعه وسیعتر افغان پای میز مذاکره بیاید. ارائه یک فهرست 250 نفره از افراد برای مذاکره با طالبان در دوحه، نشان دهنده این مشکل است. حقیقت این است که نزدیک شدن زمان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری نیز این چالش را سختتر میکند. متأسفانه، پروسه صلح در حال تبدیل شدن به یک قربانی برای انتخابات آینده است. اگر سیاستمداران نتوانند این 2 موضوع را از هم جدا کنند، ممکن است روند صلح بین افغانها قبل از این که به طور واقعی آغاز شود به شکست بینجامد.
با توجه به این وضعیت، راه حل چیست؟ من معتقدم که 2 مانع در اینجا اهمیت زیادی دارند که باید هر چه سریعتر برطرف شوند.
اول اینکه، دولت افغانستان دیگر نباید روی موضوع اعزام «نمایندگان دولت» به مذاکرات دوحه اصرار داشته باشد. «اشرف غنی» رئیس جمهور افغانستان میتواند شماری از افراد مورد وثوق خود را برای انجام مذاکره با طالبان انتخاب کند اما این افراد باید بخشی از یک تیم بزرگتر باشند که نماینده کل جامعه افغانستان به شمار میروند.
دوم اینکه، دیگر شرکا باید بپذیرند که اگر همه آنها روی حضور نمایندگان خود اصرار داشته باشند، در آن صورت انجام مذاکرات واقعی غیرممکن خواهد شد. برگزاری نشستهای بزرگی مثل نشست مسکو، تنها در صورتی مفید خواهد بود که هدف آن صرفا انجام مذاکرات اولیه باشد. اما مذاکرات واقعی باید در قالب نشستهای کوچکتر برگزار شود.
متعاقبا، عملگرایی و نظم نیز لازمه شروع مذاکرات مقدماتی واقعی است. بدون چنین عملگرایی و نظمی، هیچ روند صلح واقعی محقق نخواهد شد. بدترین سناریو این است که جامعه بینالمللی از این وضعیت خسته شده و کمکم آن را رها کند.
به نظر من، همه طرفها در کابل باید تمام تلاش خود را به کار بندند تا درباره یک تیم کوچک (شاید 10 تا 15 نفره) به نمایندگی از جامعه افغانستان به توافق برسند. این افراد نباید نماینده بخش خاصی از جامعه به نظر برسند بلکه باید نماینده کل جامعه افغانستان باشند. برای مثال، در این تیم باید تعداد معناداری زن نیز حضور داشته باشند که در حالت ایده آل، توسط سازمانهای مرتبط با زنان انتخاب شده باشند.
وقتی اعضای این تیم، نماینده دولت یا هیچ طرف خاصی به نظر نرسند، طالبان نمیتواند از ملاقات با آنها امتناع کند. البته، هر یک از اعضای تیم، گزارش عملکرد خود را به نهادها یا سازمانهای مربوطه ارائه خواهند کرد و اینکه این افراد گزارش خود را به چه کسانی ارائه میکنند نیز طبق نظر طالبان نخواهد بود. امید میرود که چنین رویکرد عمل گرایانهای، زمینه انجام مذاکرات مقدماتی را فراهم سازد.
من با این نظر موافقم که مذاکرات باید جامع و به هم پیوسته باشد. این مسئله در صورتی محقق خواهد شد که مکانیسمهای گزارشدهی و هماهنگی مناسبی ایجاد شود.
علاوه بر این، به نظر من باید یک مسئول برگزارکننده بینالمللی نیز برای مذاکرات انتخاب شود ـ ترجیحا توسط شورای امنیت سازمان ملل. «زلمی خلیلزاد» مذاکره کننده آمریکا نمیتواند این نقش را ایفا کند. وی نماینده یکی از طرفهای درگیر است و نه یک شرکت کننده بیطرف. وظیفه مسئول برگزار کننده، تسهیل روند برگزاری هر یک از جلسات، کمک به تنظیم دستور کار جلسات و جمعبندی نتایج و تصمیمات اتخاذ شده میباشد. به علاوه، در جریان این گونه روندها ممکن است به ناچار حوادثی رخ دهد که منجر به اختلال در روند مذاکرات شود. در این صورت، وجود یک تسهیل کننده میتواند به رفع چنین موانعی کمک کند.
البته مسئول برگزار کننده باید مورد اعتماد و پذیرش همه طرفها باشد و موضوع مهم دیگر اینکه، این فرد باید با طرفها و موضوعات مذاکره آشنایی داشته باشد. در همین حال باید توجه داشت که در حال حاضر، زمان باقیمانده کمتر از آن است که بتوان افراد جدیدی را وارد بازی کرد ـ یا به سازمان ملل اجازه داد تا فردی را به خاطر ملیت یا وابستگی خاص سازمانی او، انتخاب کند. حالا زمان آزمون و خطا نیست.
به اعتقاد من، چالش اصلی نه مربوط به پروتکل و تشریفات است و نه یافتن یک مسئول برگزار کننده درست. چالش واقعی در درون جامعه افغانستان است. آیا ممکن است روی تیمی توافق شود که برای انجام مذاکرات موثر و معنادار به انداه کافی کوچک باشد؟ در حال حاضر من نسبت به این موضوع خوشبین نیستم. اما به هر حال هیچ راه دیگری هم وجود ندارد ـ به شرط آنکه همه طرفها خواهان پایان جنگ در افغانستان و دادن یک حیات تازه به این کشور براساس صلح و رفاه باشند.
انتهای مطلب/
«آنچه در این متن آمده به معنای تأیید محتوای آن از سوی «موسسه ایران شرقی» نیست و تنها در راستای اطلاع رسانی و انعكاس نظرات تحليلگران و منابع مختلف منتشر شده است»