برخی تحلیلگران و کارشناسان بر این اعتقادند که نقش رو به رشد هند در آسیای مرکزی از طریق کریدور چابهار (مورد موافقت آمریکا)، منجر به افزایش رقابت با چین در این منطقه خواهد شد. اما این احتمال نیز وجود دارد که دو پروژه ارتباطی «قدرتهای بزرگ آسیا» بتوانند عملا در این منطقه همگرا شوند. این سناریو در صورت ادامه اختلافهای اقتصادی دهلی نو و واشنگتن که از جنگ تجاری ترامپ ناشی میشود، تقویت خواهد شد.
در حال حاضر آسیای مرکزی، بیشتر از هر زمان دیگری در هنگامه ظهور نظم جهانی چندپایهای قرار دارد. هند برای نفوذ در این فضای غنی از منابع، چین را به چالش کشیده است. رقابت بین طرح چینی «کمربند و جاده» و پروژههای ارتباطی مشترک هند و ژاپن «کریدور رشد آسیا-آفریقا» زمانی گرمتر شد که هند از برداشتن تحریمهای آمریکا از گسترش بخش ایرانی کریدور چابهار در منطقه، اطمینان یافت. این امر نشان میدهد که موفقیت این طرح، منافع امنیت ملی آمریکا را بیش از تحمیل تحریمهای مربوط به ایران تامین میکند. این دیدگاه به اهمیت استراتژیکی که آمریکا در تسهیل ورود هند به آسیای مرکزی دنبال میکند اشاره دارد، حتی اگر ترامپ مجبور به کاهش تاثیر تحریمهای ضد ایرانی خود شود.
مفهوم این موضوع این است که جریان مورد انتظار نفوذ اقتصادی هند در افغانستان و جمهوریهای شوروی سابق آسیای مرکزی، میتواند مسیرهای تجاری منطقه را دور از چین تغییر دهد. این امر به دهلی نو اجازه میدهد که نخبگان محلی و ملی خود را که دارای سهم مالی در تضمین موفقیت نفوذ این کشور (که مورد حمایت آمریکاست) در این بخش از اوراسیا هستند، تقویت نماید. علاوه بر این، وابستگی عمیق ایران به هند به عنوان سوپاپ فشار ضد تحریم، آمریکا را قادر می سازد تا به طور غیر مستقیم بر رقیب خود از طریق روابط تهران با متحدانش تأثیر بگذارد.
واشنگتن میداند که بدون مداخله اقتصادی هند در منطقه، آسیای مرکزی به طور قابل توجهی تحت نفوذ قدرتهای بزرگ چند قطبی روسیه، چین، پاکستان، ایران و ترکیه قرار دارد که شامل حلقه طلایی می شود. به همین دلیل آمریکا مایل است تا تاثیر تحریمهای اِعمال شده علیه ایران را فدا کند به این امید که تهران موافقت کند به طور غیرمستقیم به برنامههای آن کشور در منطقه کمک کند. این امر بدان معنا نیست که ایران عمدا با آمریکا تبانی میکند، بلکه ایران تنها در موضعی قرار گرفته که معتقد است که برخی از منافع آن به واسطه همکاری با هند در کریدور چابهار (مورد موافقت آمریکا)، تامین میشود.
تا زمانی که ایران همچنان به این استراتژی ادامه میدهد، این امر هم اجتناب ناپذیر خواهد بود که روابط اقتصادی رو به رشد کشورهای منطقه با هند، در نهایت منجر به افزایش روابط سیاسی با ایران خواهد شد. با ورود قدرت سوم به منطقه، احتمالا تسلط مشترک چین و روسیه بر آسیای مرکزی شکسته شده و موازنهای با این دو قدرت بزرگ همسایه برقرار خواهد شد. روسیه دیگر تأثیرات اقتصادی قبل را در آسیای مرکزی ندارد با این حال، این کشور میتواند نیازهای امنیتی منطقه را تامین کند، در حالی که چین از سرمایهگذاریهای اقتصادی خود مراقبت میکند. از این دیدگاه، این توسعه ؛ نسبت به هر کشور دیگر، بیشتر به زیان چین خواهد بود. به ویژه که روسیه از روابط بسیار خوبی با هند برخوردار است و همچنین از گسترش سرمایهگذاریهای آن در منطقه خاورِ دورِ هم مرز چین استقبال میکند. این بدان معنا نیست که روسیه به طور فعال هند را تشویق میکند تا نقش مهمتری در آسیای مرکزی ایفا کند، بلکه در واقع هیچ راهی برای تأثیرگذاری بر این فرآیند وجود ندارد.
باید توجه داشت که مهمترین هدف سرمایهگذاریهای ارتباطی هند در ایران، تحقق کریدور حمل و نقل شمال-جنوب برای تسهیل تجارت روسیه و هند از طریق ایران و آذربایجان است. با توجه به جغرافیای آنها، دو کشوری که احتمالا بیشترین رقابت را بین هند و چین مشاهده میکنند، افغانستان و ازبکستان هستند. برای افغانستان، پکن قبلا همکاری مشترک از طریق فرمت «چین-هند بعلاوه یک» را پیشنهاد داد. ازبکستان یک قدرت بزرگ است که مشتاقانه به دنبال همکاری میان کشورهای حلقه طلایی، هند و همچنین آمریکاست. جالب توجه است که پاکستان آمادگی دارد که در همه این موارد نقش داشته باشد.
یک فرصت واقعی برای گسترش CPEC به منطقه از طریق سه شاخه جداگانه وجود دارد که میتواند به طور صریح به نام CPEC + نامگذاری شود، مسیری از گوادر به چابهار سپس از افغانستان عبور میکند و در نهایت از طریق سین کیانگ، پاکستان را با کشورهای آسیای مرکزی متصل میکند. وارد کردن پاکستانِ متحدِ چین در رقابت آسیای مرکزی، میتواند فعالیتهای چند قطبی پکن را در آنجا تقویت کند و به مقابله با نفوذ هند کمک کند. با این حال، نمیتوان تاثیر رقابت هند و پاکستان در آسیای مرکزی را به دقت پیشبینی کرد اما پیش بینی میشود که این رقابت محدود به ابعاد اقتصادی، فرهنگی و اطلاعاتی باشد.
ممکن است به نظر برسد که هند به زودی قدرت خود را به عنوان یک نیروی تعیینکننده در آسیای مرکزی، که امور منطقه را طبق دستورالعمل موازنه قدرت آمریکا تغییر میدهد، نشان خواهد داد. اما هنوز یک احتمال بعید وجود دارد که یک سناریوی کاملا متفاوت با آنچه تا کنون ذکر شد اتقاق بیفتد. تجزیه و تحلیل فوق الذکر بر این فرض استوار است که هند یکی از متحدان مهم استراتژیک-نظامی آمریکا در این قرن باقی خواهد ماند، اما این احتمال وجود دارد که اختلافات اقتصادی بر سر جنگ تجاری ترامپ، دهلی نو را در واکنش به این اختلافات، از واشنگتن دور کند؛ در این صورت هند میتواند برخی از اثرات بیثباتکننده را که ممکن است در ورود آن به آسیای مرکزی برای نظم جهانی چند قطبی ظاهر شود، تغییر دهد.
آنچه پیداست برای «حلقه طلایی» بهتر خواهد بود که هند هیچ نقشی در ساختار هارتلند آسیای مرکزی نداشته باشد. با این حال، اگر این امر اجتناب ناپذیر باشد؛ بهتر است که دهلی نو در هماهنگی با پکن از طریق فرمت «چین- هند بعلاوه یک» عمل نماید که میتواند به طور بالقوه پایهای برای همگرایی جاده ابریشم جدید و طرحهای ارتباطی «کریدور رشد آسیا-آفریقا» در یک پلت فرم تکاملی و احتمالا پایهای برای ایجاد «رنسانس اوراسیایی» باشد. لازم به تأکید است که احتمال تحقق چنین سناریویی بسیار کم است چراکه در این صورت هند مجبور به مقابله با تحریمهای اولیه و ثانویه آمریکا در مورد کریدور چابهار خواهد شد؛ اما در صورت به دست آوردن چنین اراده سیاسی، میتواند یک تعیین کننده بازی واقعی در منطقه باشد.