تحلیل وضعیت افغانستان پس از خروج شتابزده نظامیان آمریکایی
پیامدهای خروج ناگهانی ایالات متحده از افغانستان
موسسه پژوهشی رند که راهبردهای پیشنهادی آن به طور ویژهای مورد توجه سیاستمداران کاخ سفید قرار میگیرد و برخی از این راهبردها و تحلیلها، محور سیاست خارجی این کشور میگردد، پیشنویسی برای توافقنامه صلح دولت آمریکا و طالبان تهیه کرد اما در نخستین روزهای آغاز مذاکرات جدی طالبان و دیپلماتهای آمریکایی، رئیس جمهور آمریکا دستور خروج نیمی از نظامیان این کشور را از افغانستان صادر کرد. در واکنش به این تصمیم دونالد ترامپ، موسسه رند، تحلیلی منتشر کرد و در آن 11 پیامد ناشی از خروج شتابزده را برشمرد.
ایران شرقی/
مقدمه ایران شرقی
موسسه «رند» (Rand) یکی از موثرترین مراکز تحقیقاتی در حوزه سیاستگذاری و تصمیمگیری کاخ سفید میباشد. این موسسه، تحقیقات پژوهشی در موضوعاتی مانند مولفههای امنیت ملی آمریکا، سیاست خارجی، مسایل حقوقی، تجارت و سرمایه گذاری اقتصادی و در بعد فراملی، بررسی بحرانهای بینالمللی اقتصادی و راهبردهای جهانی آمریکا انجام میدهد.
موسسه رند، در زمینه چالشهای جهانی، گزارشهای راهبردی سالانهای منتشر میکند که به طور ویژهای مورد توجه سیاستمداران کاخ سفید قرار گرفته و برخی از راهبردها و تحلیلهای آن، محور سیاست خارجی ایالات متحده قرار میگیرد.
شبکه خبری طلوعنیوز افغانستان در دی ماه 1397 خبری منتشر کرد که بر اساس آن موسسه رند، طرحی برای مذاکرات صلح افغانستان تهیه کرده است و چنین به نظر میرسد که این طرح نقشه راه مذاکرات آمریکا و طالبان قرار گرفته است. همزمان با آغاز مذاکرات دیپلماتهای آمریکایی و طالبان و نیز آشکار شدن ابعادی از طرح موسسه رند، رسانهها از عزم ترامپ مبنی بر خروج نیمی از نظامیان آمریکایی از افغانستان خبر دادند. در واکنش به این تصمیم رئیس جمهور آمریکا، موسسه رند گزارش دیگری با عنوان "پیامدهای خروج ناگهانی ایالات متحده از افغانستان" منتشر کرد و نسبت به این اقدام ترامپ هشدار داد. متن زیر خلاصه گزارش موسسه رند میباشد.
در 19دسامبر 2018، دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا، به جیمز ماتیس وزیر دفاع، دستور داد تا نیمی از نیروهای آمریکایی را از افغانستان خارج کند. رئیس جمهور این دستور را هم زمان با دستورخروج کامل نیروهای ایالات متحده از سوریه صادر نمود. با توجه به این که رئیس جمهور در گذشته، نسبت به پایان حضور در افغانستان تمایل نشان داده بود، توجه به اثرات احتمالی خروج زود هنگام و کامل، بدون توجه به مذاکرات صلح، ضروری است. این اثرات احتمالی به طورخلاصه عبارتند از:
سایر نیروهای سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) نیز افغانستان را ترک میکنند؛
حضور شخصیتهای غیرنظامیآمریکایی و بینالمللی به شدت کاهش مییابد؛
کمک اقتصادی و امنیتی خارجی کاهش مییابد؛
دولت کابل نفوذ و مشروعیت خود را از دست میدهد؛
قدرت از مرکز به پیرامون منتقل میشود؛
مسئولیت برقراری امنیت به طور فزایندهای در اختیار شبه نظامیان منطقهای و جنگ سالاران محلی قرار میگیرد.
دولتهای منطقهای از مدعیان قدرت ملی حمایت میکنند؛
طالبان علاقه و انگیزه برای مذاکره با ایالات متحده برای برقراری صلح را از دست خواهند داد؛
طالبان اگر چه با مقاومت روبرو میشوند، کنترل خود بر سرزمین و مردم را گسترش میدهند؛
افغانستان در سراشیبی یک جنگ داخلی گستردهتر قرار میگیرد؛
مرگ و میر غیرنظامیان و موج پناهندگان به شدت افزایش مییابد؛
گروههای افراطی، از جمله القاعده و دولت اسلامی، فضای بیشتری برای سازماندهی، بسیج نیرو و حمله تروریستی به مواضع منطقهای و داخلی ایالات متحده، به دست میآورند.
با توجه به شیوۀ تصمیمگیری نسبت به کاهش نیروهای نظامی در افغانستان و همچنین شک و تردید رئیس جمهور در مورد عملیات در افغانستان، این حرکت را میتوان نشانهای از کاهش احتمالی نیروها در آینده نزدیک دانست. این موضوع حتی اگر رئیس جمهور متقاعد شود که این تصمیم را تغییر دهد یا از آن منصرف شود، باز هم به قوت خود باقی است. متحدان و دشمنان ایالات متحده نیز متوجه شدهاند که تعهد ایالات متحده نسبت به افغانستان کمرنگ شده و احتمال اینکه حضور آمریکا ناگهان و بدون مشورت و بحثی خاتمه یابد، وجود دارد.
سالها است بحث در مورد این که نیروهای ایالات متحده تا چه مدت باید در افغانستان باقی بمانند و در چه شرایطی باید آنجا را ترک کنند، در داخل و خارج از دولت ایالات متحده ادامه دارد و طیف وسیعی از نظرات در این زمینه وجود دارد. در مقابل، در میان اکثر تروریستها و کارشناسان افغانستانی در مورد پیامدهای احتمالی خروج سريع آمريكا، توافق نظر وجود دارد. این پیامدها هنگامیکه باراک اوباما در سال 2014 جدول زمانی خروج کامل از افغانستان را تنظیم و ارائه نمود، مورد توجه قرار گرفت و همین ملاحظات در نهایت منجر به تغییر تصمیم وی شد.
سایر نیروهای سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) نیز افغانستان را ترک میکنند
در ژانویه 2019، علاوه بر نیروهای آمریکایی، حدود 7500 سرباز از 38 عضو ناتو در افغانستان مستقر میباشند. آمریکاییها عملیات آموزش و کمکرسانی را در حمایت از نیروهای افغانستان در جنوب و شرق این کشور رهبری میکنند، آلمانیها در شمال، ایتالیاییها در غرب و ترکها در داخل شهر کابل و اطراف آن، این مسئولیت را برعهده دارند. اکثر کشورهای ناتو برای همکاری با ایالات متحده در افغانستان تعهد دادهاند. بر این اساس آنها نیز با خروج نیروهای آمریکایی، نیروهای خود را از افغانستان خارج میکنند و در نهایت، مناطق وسیعی از کشور و بخشهایی از ارتش و پلیس افغانستان از آموزش، مشاوره و سایر پشتیبانیها محروم میشود.
حضور شخصیتهای غیرنظامیآمریکایی و بینالمللی به شدت کاهش مییابد
خروج نیروهای آمریکایی و ناتو، با خروج دیپلماتهای خارجی، مقامات آژانسهای کمکرسانی و دیگر غیرنظامیان همراه خواهد بود. اگر چه پرسنل نظامی ایالات متحده و ناتو به طور مستقیم امنیت حضور غیرنظامیان بین المللی را فراهم نمیکنند، اما این غیرنظامیان برای اطلاع یافتن از تهدیدات؛ حمایت از خروج احتمالی و تقویت ثبات در این کشور که سطح خطر را برای کارکنان غیرنظامی در سطح قابل قبولی حفظ میکند، به ناتو متکی میباشند.
در میان کارکنان غیرنظامی که میبایست از افغانستان خارج شوند، افرادی از سازمان اطلاعاتی ایالات متحده دیده میشوند که ظرفیت آنها در پیگیری فعالیتهای القاعده، داعش و سایر گروههای افراطگرا، فراتر از مطالبه افغانستان بوده است، که این عده نیز کاهش خواهند یافت. حرکتهای مشهود سازمانهای غیرنظامی ایالات متحده به منظور خروج سریع، بحران اعتماد به دوام دولت و نیروهای امنیتی را در میان افغانستانیها تسریع خواهد کرد. بسیاری از شهروندان تحصیل کرده و توانمند نیز، افغانستان را ترک خواهند کرد.
کمک اقتصادی و امنیتی خارجی کاهش مییابد
خروج کامل و یا سریع نظامیان آمریکایی، این احتمال سیاسی را تقویت میکند که ثبات افغانستان و تعهد نسبت به آن دیگر در منافع امنیتی ایالات متحده توجیهی ندارند. بنابراین از یک سو، کمک به افغانستان نیز بی دلیل مینماید و از سوی دیگر، تحویل، نظارت و مدیریت این کمکها به نیروهای متخصصی نیاز دارد که با خروج نیروهای نظامی و غیرنظامی، نظارت بر توزیع و استفاده از چنین کمکهایی محدود میشود و انحرافها و فساد افزایش مییابد.
دولت کابل نفوذ و مشروعیت خود را از دست میدهد
در سالهای اخیر، حدود 50 درصد از بودجه دولت افغانستان و 90 درصد از هزینههای نظامی و پلیس آن توسط کمکهای بین المللی تامین شده است. کاهش در این کمکها، تأثیر مستقیمی بر ظرفیت دولت و تواناییهای رزمی نیروهای مسلح خواهد داشت. خروج نیروهای آمریکایی و سایر منابع پشتیبانی موجب میگردد تا دولت مرکزی از این ظرفیت محروم شده و تعادل قدرت مرکزی و منطقهای که از زمان مداخله ایالات متحده برقرار شده است، مختل گردد.
قدرت از مرکز به پیرامون منتقل میشود
علاوه بر کاهش قدرت حکومت مرکزی، اقتصاد افغانستان و همچنین منابع درآمد بومی دولت نیز کاهش خواهد یافت. اگر چه تکنوکراتها در کابل، به همان شیوه سابق در دهه گذشته، وزارتخانهها را مدیریت خواهند کرد، اما سیاستها، دستورات نظامی و نقدینگی احتمالا در اختیار بخش بسیار کوچکی از کشور قرار خواهد گرفت.
مسئولیت برقراری امنیت به طور فزایندهای در اختیار شبه نظامیان منطقهای و جنگ سالاران محلی قرار میگیرد
در مناطقی با جمعیت اکثریت پشتون، تضعیف قدرت مرکزی، احتمال برآمدن طالبان را تقویت خواهد کرد. در مناطق عمدتا غیرپشتون، این امر موجب انتقال قدرت منطقهای از ارتش افغانستان به شبه نظامیان منطقهای، تحت کنترل گرفتن پلیس و سایر نهادها و انتقال منابع درآمد محلی دولت برای استفاده شخصی آنها خواهد شد. بسیاری از رهبران ائتلاف شمال در جایگاه با نفوذ خود باقی ماندهاند و برخی، هم اکنون نیروهای امنیتی محلی را کنترل میکنند. چنین انحصار قدرتی زمانی رشد خواهد کرد که دولت مرکزی ظرفیت پرداخت کامل به نیروهای مسلح و یا تجهیز آنها را از دست بدهد. میدان مسابقهای برای کنترل بخشهای مهم استراتژیک و اقتصادی از جمله دشت شمالی که میدان هوایی بگرام در آن واقع است؛ شبرغان در شمال؛ کریدور لاجورد؛ تاسیسات اصلی شبکه برق؛ و تمام گذرگاههای اصلی مرزی بوجود خواهد آمد. موفقیت طالبان در بسیج ارتش از بین غیرپشتونها منجر به اختلافات بین قومی بر سر منابع خواهد شد و اگر عناصر حامی طالبان پیروز شوند، این منابع برای رشد اقتصاد مشروع ملی اختصاص نخواهد یافت. در عوض، مسیرهای ترانزیت اصلی، مواد معدنی و دیگر منابع ارزشمند بیشتر در سایه اقتصاد طالبان به کار گرفته خواهد شد.
دولتهای منطقهای از مدعیان قدرت ملی حمایت میکنند
در صورت خروج سریع ایالات متحده، پاکستان که مدت زمان مدیدی است که سرزمین خود را در اختیار طالبان قرار داده است، بیش از همه از این موضوع حمایت خواهد کرد. اگر چه، روسیه و ایران از سال 2001 به طور کلی از دولت کابل حمایت کردهاند، اما در سالهای اخیر، کمکهای محدودی نیز در اختیار طالبان قرار دادهاند. روسیه و ایران، همراه با هند و ازبکستان، سابق بر این از جنگ سالاران تاجیک، ازبک و هزاره حمایت کردهاند. به احتمال زیاد این روابط با سقوط قدرت اقتصادی، کاهش انسجام و ضعف اقتدار دولت مرکزی، تقویت خواهد شد.
طالبان علاقه و انگیزه برای مذاکره با ایالات متحده برای برقراری صلح را ازدست خواهند داد
بحث بر سر جدول زمانی مبنی بر خروج نیروهای آمریکایی، هدف اصلی طالبان در مذاکرات اخیر با ایالات متحده است. اگر رهبران طالبان، احتمال دهند یا انتظار داشته باشند که نیروهای ایالات متحده بدون هزینه از این کشور خارج می شوند، انگیزه کمی برای چانهزنی با آمریکا و یا حکومت افغانستان تحت حمایت ایالات متحده خواهند داشت.
طالبان اگر چه با مقاومت روبرو میشوند، کنترل خود بر سرزمین و مردم را گسترش میدهند
نقشه آینده حکومت سیاسی دقیقا با نقشه قومی یکسان و منطبق نیست. اگر چه احتمال ظهور گروهی از طالبان وجود دارد که بیش از گذشته در حواشی غرب مستقر میشوند اما با گسترش منابع مالی در شمال به سمت مرکز کشور نیز حرکت میکنند. به همین ترتیب طالبان ممکن است با مقاومت پشتونها در جنوب شرقی مواجه شوند.
افغانستان در سراشیبی یک جنگ داخلی گستردهتر قرار میگیرد
در نتیجه خروج نیروهای نظامی، کابل تنها شهری نیست که درگیر مخاصمات میشود. در چنین درگیری چند جانبهای جنگ بیش از اینکه روستایی باشد شهری است و مبارزه بیش از اینکه ثابت باشد، پیش رونده است و به سلاحهای سنگین وابسته میباشد که احتمالا موجب مرگ شهروندان غیرنظامی و آسیب عمده به زیرساختهای اساسی میشود که بیشتر آن توسط ایالات متحده تامین شده است. مهم نیست که در نهایت در این جنگ داخلی گسترده، چه کسی پیروز است، مهم این است که پیشرفتهایی که افغانستانیها در دموکراسی، آزادی مطبوعات، حقوق بشر، زنان، سواد آموزی، طول عمر و استانداردهای زندگی بدست آوردهاند در سراسر کشور به شرایط قبل بازخواهد گشت.
مرگ و میر غیرنظامیان و موج پناهندگان به شدت افزایش مییابد
با وقوع جنگ داخلی گسترده در افغانستان، شاهد بازگشت سطح بالای خشونت بین قومی به دوره 1979-2002 خواهیم بود. مرگ و میر غیرنظامیان و موج پناهندگان به طور قابل توجهی افزایش خواهد یافت. این امر، به نوبه خود، بحران پناهندگان جهانی را تشدید میکند. امروزه، جمعیت افغانستان سه برابر جمعیت سال 1980 است. مسافرت ارزانتر است، بنابراین بیشتر افغانستانیها قادر به پرداخت هزینههای آن هستند. پناهندگان امروز در کشورهای فقیر همسایه ساکن نمیشوند، بلکه به سرزمینهای مرفهتر سفر خواهند کرد. افغانستان در حال حاضر و پس از سوریه (بنا به گزارش کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد، 2018) دومین کشور پناهنده فرست در سراسر جهان است. با وخیمترشدن وضعیت امنیتی در افغانستان، این تعداد میتواند به طور چشمگیری افزایش یابد، که انسجام اجتماعی و ثبات سیاسی را در منطقه و بیش از همه در اروپا، به خطر میاندازد.
گروههای افراطی، از جمله القاعده و دولت اسلامی، فضای بیشتری برای سازماندهی، بسیج نیرو و حمله تروریستی به مواضع منطقهای و داخلی ایالات متحده، به دست میآورند
دولت اسلامی (داعش) در افغانستان فعال است و چندین گروه تروریستی دیگر مستقر در منطقه مرزی افغانستان - پاکستان نیز وجود دارند. به نظر میرسد جنگ داخلی گسترده در افغانستان، موجب برقراری روابط متعدد میان مناطق تحت کنترلی که القاعده و دولت اسلامی (داعش) میتوانند در آن راه یابند و کنترل آن را بدست گیرند، خواهد شد. اگر ایالات متحده توانایی کمک به سرکوب این گروهها در افغانستان را از دست بدهد و اگر نتواند به یک شریک متعهد بومی اعتماد کند، فشار بر گروههای تروریستی کاهش مییابد و زمان، فضا و منابع بیشتری برای سازماندهی حملات از راه دور در اختیار آنها قرار میدهد.
سقوط چه زمانی رخ خواهد داد؟
ائتلاف پشتونها، تاجیکها، ازبکها و هزارهها که در حال حاضر بر افغانستان حکمرانی میکند، در سال 2014 پس از اعلام نتیجه نامطلوب انتخابات و تحت تهدید جنگ داخلی، تحت فشار ایالات متحده شکل گرفت. شرایط امروز ممکن است تا انتخابات ریاست جمهوری جدیدی که قرار است در ژوئیه 2019 برگزار شود، ادامه نیابد. این انتخابات، مانند انتخابات سال 2014، به ناچار به تقلبهای بسیاری مبتلا خواهد شد. به خاطر شرایط امنیتی و مخالفت طالبان، بخشهای بزرگتر کشور قادر به شرکت در آن نیستند. بازندگان، فرصتهای فراوانی برای مطرح کردن ادعای جعلی بودن نتایج خواهند داشت. در بهترین شرایط، حمایت از افغانستان برای ایالات متحده و متحدان آن دشوار خواهد بود. در صورت خروج نظامی بزرگ ایالات متحده و انتظار خروج کامل، این حمایت غیرممکن است.
چرا آمریکا باید هوشیارانه عمل کند؟
دو خروج برای ایالات متحده مهم خواهد بود که عبارتند از ترک منافع در افغانستان پس از خروج شوروی در سال 1989 و خروج نظامی از عراق در سال 2011. این خروجها نه بدلیل ضعف پس از شکست بلکه بعد از موفقیت چشمگیر رخ دادهاند. ایالات متحده به شورشیان افغانستان کمک کرد تا اتحاد شوروی را از کشور بیرون کنند، اما پس از آن نه نسبت به بازگشایی سفارت و نه کمکهای اقتصادی، اقدامی نکرد. در این مورد، این موفقیتها ادامه نیافت و ایالات متحده مجبور شد که تحت شرایط بسیار بدتری از آنچه که در زمان خروج بود، باز گردد. آمریكا در سال 2001 در واكنش به حملهای كه در عرض چند ساعت؛ 2977 آمریكایی- تعدادی بیش از تلفات آمریكایی در 18 سال جنگ در افغانستان- در آن کشته شدند، دوباره به افغانستان برگشت. پس از خروج واحدهای آمریکایی از جبهه جنگ زمینی در سال 2014، میزان تلفات و تعداد کل نیروهای نظامی و همچنین هزینهها کاهش یافت که به ترتیب در شکل 1، 2 و 3 نشان داده شده است. اما مشارکت ایالات متحده در افغانستان برای این کشور بسیار گران تمام شد و در حال حاضر حدود 47 میلیارد دلار در سال برآورد شده است. دشمنانی که در سال 2001 ایالات متحده را به افغانستان و در سال 2014 به عراق بازگرداندند، هنوز در سال 2019 در افغانستان حضور دارند.
تصویر1.
تصویر2.
تصویر 3.
نتیجهگیری
اگر چه پیروزی گزینه در دسترسی نیست، اما مطمئنا شکست محتمل است و خروج سریع، بدون توجه به اینکه تا چه حد عقلانی است، به معنای انتخاب شکست است. مطرح کردن چنین انتخابی، درست زمانی که مذاکرات صلح طولانی شده است، عقلانی به نظر نمیرسد. مقامات آمریکایی و نمایندگان طالبان بیش از یک سال درگیر مذاکرات هستند. به ثمر نشستن این تلاشها مستلزم آن است که رهبران طالبان نسبت به دو چیز متقاعد شوند: اول اینکه اگر توافقی صورت گیرد، نیروهای آمریکایی میبایست این کشور را ترک کنند و دوم اینکه اگر توافقی وجود ندارد آنها بر سر موضع خود خواهند ماند. آخرین حرکت رئیس جمهور ترامپ، اولین گزینه را تایید میکند، درحالی که دومین شرط را به طور مرگباری برگزیده است.
انتهای مطلب/
«آنچه در این متن آمده به معنای تأیید محتوای آن از سوی «موسسه ایران شرقی» نیست و تنها در راستای اطلاع رسانی و انعكاس نظرات تحليلگران و منابع مختلف منتشر شده است»