با توجه به اهمیت ژئوپلیتیک آسیای مرکزی و ثروت انرژی آن، این منطقه در دستور کار واشنگتن از اهمیت بالایی برخوردار خواهد بود. در آسیای مرکزی نیز قزاقستان، کشور پهناور استراتژیک که بین روسیه و چین (که دولت ترامپ آن را رقیب اصلی در میان قدرتهای بزرگ معرفی کرده است) واقع شده، مهمتر از بقیه کشورهای آسیای مرکزی است. این در حالی است که چین، اولویت اول آمریکا پس از مبارزه با داعش خواهد بود.
ایران شرقی/
با اینکه چند روز بیشتر از سر کار آمدن «دونالد ترامپ» نمیگذرد اما به نظر میرسد طرح کلی سیاستهای آمریکا در مورد کشورهای پسا شوروی به اندازه کافی روشن است. علاوه بر این، امیدهای عادیسازی روابط آمریکا و روسیه کاملا واقعی است. این در حالی است که آمریکا، کشورهای پسا شوروی را که حوزهای از منافع ویژه روسیه در آن قرار دارد به حال خود رها نخواهد کرد، اگرچه بعید به نظر میرسد این منطقه در میان مدت به عنوان یک اولویت در نظر گرفته شود. با این وجود، ممکن است نقش و اهمیت جمهوریهای سابق شوروی برای دولت جدید آمریکا بیشتر باشد.
با توجه به اینکه، سیاست جدید آمریکا بر اقتصاد تاکید دارد و رونق کسب و کار اولویت اول دولت این کشور میباشد، تمرکز بر ارزشهای دموکراتیک و نهادهای دموکراتیک، کمرنگ خواهد شد. این موضوع بعید است که واشنگتن اقدامات متقابل برای توسعه یک اتحادیه قدرتمند اقتصادی، سیاسی و نظامی در اتحاد جماهیر شوروی سابق را در اولویتهای خود قرار دهد. نشانهها حاکی از آن است اولویتهای اصلی آمریکا، همکاری اقتصادی/ انرژی و همکاری امنیتی، به ویژه در مبارزه با تروریسم بینالمللی و افراطگرایی خواهد بود.
بنابراین، واشنگتن به دنبال یک سیاست متفاوتتر نسبت به کشورهای شوروی سابق است که از نقطه نظر آمریکا برای کسب و کار داخلی و تولید سود، مهم است.
با توجه به اهمیت ژئوپلیتیک آسیای مرکزی و ثروت انرژی آن، این منطقه در دستور کار واشنگتن از اهمیت بالایی برخوردار خواهد بود. در آسیای مرکزی نیز قزاقستان، کشور پهناور استراتژیک که بین روسیه و چین (که دولت ترامپ آن را رقیب اصلی در میان قدرتهای بزرگ معرفی کرده است) واقع شده، مهمتر از بقیه کشورهای آسیای مرکزی است. این در حالی است که چین، اولویت اول آمریکا پس از مبارزه با داعش خواهد بود.
به طور کلی، ایالات متحده، قزاقستان را پیشرفتهترین اقتصاد آسیای مرکزی میداند. قزاقستان با توجه به پتانسیلهای اقتصادی رو به رشد و نقش حمل و نقل کلیدی برای تجارت اتحادیه اروپا-چین، به عنوان یک شریک مهم برای کسب و کار آمریکا در نظر گرفته میشود. واشنگتن در حال حاضر از طرحهای صادرات نفت و گاز از طریق دریای خزر و آذربایجان حمایت میکند. با این حال، آمریکا در مورد سیستم خط لوله پیشنهادی از قزاقستان به چین، ملاحظاتی دارد. برای چند دهه، بنادر اقیانوس آرام روسیه و راه آهن ترانس-سیبری تنها جایگزین مسیر دریایی از آسیا به اروپا از طریق کانال سوئز بود. اما این شرایط پس از احداث کریدورهای حمل و نقل در سراسر قزاقستان، تغییر یافت و در نتیجه آن را تبدیل به یک کشور مهم ترانزیتی نمود. در همین راستا، نقشه لجستیک جدید اوراسیا که به احتمال زیاد در کوتاه مدت شکل میگیرد، اهمیت این کشور را دوچندان خواهد ساخت. هدف ایالات متحده در قزاقستان، عمدتا نفوذ در سیاست خارجی آن، به خصوص در زمینه افزایش شرکت این کشور در پروژههای ادغامسازی با روسیه و چین میباشد. ایالات متحده با آگاهی از اهمیت آستانه برای روسیه، در حال حاضر از مکانیزمهای اقتصادی برای اعمال فشار استفاده میکند.
از سوی دیگر، امور نفت و گاز، معدن و نظامی نیز به ادامه همکاری بین ایالات متحده و کشورهای آسیای مرکزی کمک میکند. آنچه در آینده روی خواهد داد، به اثربخشی کمربند اقتصادی جاده ابریشم (SREB)، یک استراتژی جدید چینی برای بهینه سازی الگوی مکانی توسعه اقتصادی در کل منطقه اوراسیا، بستگی دارد. و این موضوع تا حد زیادی موضع دولت جدید آمریکا را در خصوص این منطقه تعیین خواهد کرد.
این درحالی است که سیاست ایالات متحده در قفقاز بر ایجاد زیرساختهای حمل و نقل برای انرژی دریای خزر متمرکز خواهد بود. هدف ایالات متحده، کاهش قیمت انرژی، دور زدن روسیه به عنوان یک تامین کننده کلیدی انرژی برای اروپا و جلوگیری از انتقال منابع خزر به چین و ژاپن است. ایالات متحده همچنین از هر وسیلهای برای به حداقل رساندن نقش ایران نه تنها در خاورمیانه بلکه در قفقاز استفاده میکند. واشنگتن به تامین بودجه پروژههای اقتصادی و انرژی خواهد پرداخت، اما بعید است از نفوذ خود برای حل و فصل اختلافات قدیمی یا جلوگیری از درگیریهای جدید در قفقاز استفاده نماید.
به باور برخی کارشناسان، آمریکا در سیاست خود نسبت به کشورهای پسا شوروی، تمایل به اصولی مانند آزادی شخصی، حقوق بشر، دموکراسی، جامعه مدنی و اصول دیگر دارد که نشاندهنده هویت آمریکایی باشد و معمولا پیامدهای تاریخی، فرهنگی و مذهبی را در ارزیابیهای خود کمتر مورد نظر قرار میدهد. در نتیجه ارزیابیهای سیاسی آمریکا در مورد قفقاز و تجزیه و تحلیل درگیریهای محلی، اغلب نادرست است چراکه در این بخش از جهان سنت، قومیت و مذهب اهمیت بیشتری نسبت به هویت ملی یا دولتی دارد. اگر این تصور درست باشد که دولت جدید آمریکا انجام یک سیاست بسیار عملگرایانه را در دستور کار خود دارد، در این صورت، این متغیرها را به حساب خواهد آورد و از تلاش برای حل و فصل اختلافات در قفقاز جنوبی، خودداری میکند. همچنین اوکراین نیز یک اولویت برای آمریکا نخواهد بود، و این امر فرصتهای حل و فصل بحران اوکراین را افزایش میدهد.
در قفقاز جنوبی، ایالات متحده مانند قبل، بر روی گرجستان استراتژیک و جمهوری آذربایجان غنی از انرژی تمرکز خواهد داشت. واشنگتن همچنان باکو را متوازن کننده ایران اسلامی و شریک متحد مهم دیگر خود، اسرائیل میداند. همچنین واشنگتن با توجه به استقلال رو به رشد ترکیه در سطح بینالمللی و امتناع مکرر آن از همراه شدن با دیدگاههای آمریکایی، منافع استراتژیک بیشتری در باکو خواهد داشت.
با این حال، خروج آمریکا از نقش فعال خود در فضای پسا شوروی، به طور خاص در آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی، که کسب و کار را به عنوان اصل اول در نظر میگیرد، یادآور دور اول ریاستجمهوری «باراک اوباما» است، زمانی که وی تنظیم مجدد روابط با روسیه را اعلام نمود.
همانطور که در دولت اوباما دیده شد، این مناطق به دلیل مشکلات عدیده که واشنگتن ثابت کرد قادر به حل آنها نیست، بیشتر از سود برای آمریکا خسارت به همراه داشته است. اما در پی انتخابات نوامبر سال 2010 کنگره آمریکا، اوباما نتوانست از درخواستهای جمهوریخواهان برای بازیابی زمین از دست داده در این منطقه و اینکه همه چیز را به سر جای اول خود برگرداند، چشمپوشی نماید.
اما ممکن است با وجود عملگرایی اعلام شده از سوی دولت جدید آمریکا، این اتفاق، دوباره روی دهد. واشنگتن ممکن است برای مدت کوتاهی، عقب نشینی نماید و دوباره با اقتدار بیشتری بازگردد. این احتمال را باید همیشه در ذهن داشت.