به رغم کشته شدن "ملا فضل الله" رهبر تحریک طالبان پاکستان و پیوستن برخی اعضای این گروه به داعش خراسان، نمیتوان بقای این گروه به عنوان یک سازمان و احتمال بازگشت آن را نادیده گرفت. طالبان پاکستان روابط مستحکمی با طالبان افغانستان، القاعده و شبکه حقانی دارد که این ممکن است به بازیابی توان این گروه کمک کند. در این بین بازگشت ردای رهبری طالبان پاکستان به قبیله «محسود» پس از نزدیک به نیم دهه حائز اهمیت است و تحرکات جدید رهبر طالبان پاکستان در زمینه بازخوانی ایدئولوژی دیوبندی و روش عملیاتی حکایت از آن دارد که مسیر جدیدی فرا روی این گروه شبه نظامی قرار گرفته است.
ایران شرقی/
مرگ «ملا فضل الله» رهبر «تحریک طالبان پاکستان» در ژوئن 2018، زمینه ساز بازگشت رهبری این گروه به قبیله محسود پس از حدود نیم دهه شد. اما «مفتی نور ولی محسود» رهبر جدید تحریک طالبان، سازمانی را به ارث برده که به خاطر اختلافات داخلی، عملیاتهای تحت رهبری دولت و رقابت با داعش خراسان، در لبه پرتگاه قرار گرفته است. در همین حال، یک سند اردو زبان که به تازگی برای اعضای تحریک طالبان پاکستان منتشر شده است حکایت از برنامه رهبری جدید برای سازماندهی مجدد طالبان پاکستان و بازگشت احتمالی این گروه دارد. در این سند، اصول اصلاحی در سطح استراتژیک و تاکتیکی ترسیم شده است که هدف اصلی آن، تقویت ساختار و کنترل مرکزی بوده و در عین حال، بر عدم انجام حملات کورکورانه و اعمال خشونت بیش از حد تأکید شده است.
مرگ «ملا فضل الله» رهبر سرشناس تحریک طالبان پاکستان در ولایت «کنر» افغانستان در ژوئن 2018، امیدواریهایی را درباره نابودی قریب الوقوع این گروه به وجود آورد. مرگ «فضل الله» (که در زمان رهبری وی، حملات وحشیانهای چون حمله به «مدرسه ارتش» در سال 2014 و حمله به «دانشگاه باچاخان» پاکستان در سال 2016 به وقوع پیوست) قطعا نشانهای از پیشرفت برنامههای مقابله با تروریسم بر ضد این گروه است. اما مرگ «فضل الله» تا چه اندازه ضربه مهلکی بر پیکر تحریک طالبان پاکستان بوده است؟ در واقع، یکی از عواملی که بر خط مشی آینده تحریک طالبان اثرگذار خواهد بود، رهبری «مفتی نور ولی محمد» است؛ فردی که پس از مرگ «ملا فضل الله» از سوی شورای رهبری تحریک طالبان پاکستان به عنوان رهبر جدید گروه معرفی شد.
بازگشت ردای رهبری طالبان پاکستان به قبیله «محسود»، پس از نزدیک به نیم دهه، زمینهای برای ارزیابی مسیر آینده این گروه فراهم آورده است. در این گزارش به اختصار برخی چالشهای فعلی تحریک طالبان را مورد بررسی قرار داده و سپس به تحلیل یک سند اردو زبان 13 صفحهای با عنوان «دستورالعمل اجرایی: برای مجاهدین تحریک طالبان» خواهیم پرداخت که سپتامبر 2018 توسط طالبان پاکستان منتشر شده است. این «دستورالعمل اجرایی» که در وب سایت تحریک طالبان پاکستان منتشر شده است، با بحث درباره ساختار و استراتژی سازمانی، عملیاتهای انتحاری، اهداف حملات و سیاستهای حاکم بر غنایم، اسیران جنگی و نیروهای جدا شده از گروه، اطلاعات ارزشمندی را درباره برنامههای مورد نظر طالبان پاکستان در زمان رهبری جدید این گروه در اختیار ما قرار میدهد. این سند 4 ماه پس از تغییر رهبری منتشر شده است و نشان میدهد که نویسندگان آن به خوبی بر نقاط ضعف طالبان پاکستان و اقدامات اصلاحی مورد نیاز برای جلوگیری از سقوط داخلی گروه اشراف داشتهاند. این مقاله با بررسی این سند اردو زبان، به تبیین طرحها و برنامههای طالبان پاکستان برای از بین بردن مشکلات و شکافهای موجود در گروه میپردازد.
مشکلات فعلی «تحریک طالبان پاکستان»
گروه «تحریک طالبان پاکستان» اواخر سال 2007 رسما وارد صحنه پاکستان شد. در این سال، یک شورا (شورای رهبری) متشکل از 40 رهبر ارشد طالبان که عمدتا اهل مناطق قبایلی پاکستان بودند مبادرت به تشکیل یک سازمان جامع، تحت رهبری «بیت الله محسود» از اهالی «وزیرستان جنوبی»، کردند. اهداف اعلامی تحریک طالبان عبارت بودند از: تقویت شریعت، مبارزه با نیروهای ناتو در افغانستان و (شاید مهمترین مورد) متحد شدن در مقابل عملیاتهای نظامی ارتش پاکستان پس از 11 سپتامبر.
وقوع یک سری رویدادهای مهم، باعث شد تا تحریک طالبان پاکستان شهرت جهانی و منطقهای پیدا کند. در سال 2007، این گروه بخشهایی از «دره سوات» پاکستان را تصرف کرد. می 2010، مقامات آمریکایی نقشه ناکام بمبگذاری در «میدان تایمز» نیویورک را به تحریک طالبان پاکستان ربط دادند. اکتبر 2012، ماجرای تیراندازی به «ملالی یوسفزی» به طالبان پاکستان نسبت داده شد. اما این حمله وحشیانه تحریک طالبان به یک مدرسه ارتش در پیشاور در دسامبر سال 2014 بود که پاکستان را شوکه کرد. این حمله منجر به مرگ دست کم 141 نفر، از جمله 132 کودک شد. خشونت کورکورانه این گروه بر ضد غیرنظامیان و به خصوص کودکان، نقش مهمی در حمایت کم نظیر مردم سراسر کشور از عملیاتهای نظامی ارتش پاکستان بر ضد تحریک طالبان ایفا کرد.
تحریک طالبان پاکستان به رغم اینکه یکی از بزرگترین تهدیدات پیش روی دولت پاکستان تا این تاریخ بوده است اما این گروه مدتها است که به خاطر یک سری دلایل داخلی و محیطی، از ناکارآمدی سازمانی و فرسایش عملیاتی رنج میبرد. به لحاظ خارجی، این گروه با حملات گسترده ارتش پاکستان در مناطق شهری و روستایی مواجه شده است که این مسئله سبب کاهش چشمگیر قلمرو طالبان پاکستان، زیرساختها و توانایی عضوگیری آن شده است. طبق ادعای ارتش پاکستان، در عملیات «ضرب عضب» که اواسط سال 2014 آغاز شد و در جریان آن نیروهای تحریک طالبان پاکستان نیز هدف قرار گرفتند، حدود 3 هزار و 500 شبهنظامی کشته شدند. در همین حال، پهپادهای آمریکایی نیز به طور مرتب رهبران تحریک طالبان را در افغانستان و مناطق قبایلی پاکستان هدف قرار میدهند. این اقدامات در مجموع منجر به کاهش چشمگیر حملات تروریستی و همچنین حملات طالبان پاکستان از سال 2013 بدین سو در کل کشور شده است. براساس اطلاعات «پایگاه داده گلوبال تروریسم» تعداد حملات تحریک طالبان پاکستان در سال 2014 در مجموع 163 حمله بود که این رقم در سال 2015 حدود 33 درصد و در سالهای 2016 و 2017 حدود 42 درصد کاهش پیدا کرد.
به لحاظ داخلی، انتصاب یک رهبر خارج از قبیله «محسود» (یعنی انتصاب فضل الله در نوامبر 2013) اختلافات زیادی را در داخل سازمان به وجود آورد و باعث به وجود آمدن گروههای انشعابی چون «جماعت الاحرار» شد. به تازگی نیز پیوستن شماری از رهبران این گروه به داعش خراسان در اواخر سال 2014 و انتخاب «حافظ سعید خان» (فرمانده تحریک طالبان پاکستان در منطقه اورکزی) به عنوان اولین امیر داعش خراسان، لطمه زیادی به تحریک طالبان وارد کرد. در مجموع، تلفات میدانی تحریک طالبان به خاطر عملیاتهای ضد تروریستی، چند شاخه شدن گروه و رقابت با داعش خراسان، یک تهدید وجودی برای تحریک طالبان پاکستان به وجود آوردهاند. در چنین شرایطی، تصمیم شورای رهبری تحریک طالبان برای انتخاب یکی از اعضای قبیله «محسود» به عنوان رهبر جدید، به وضوح نشان دهنده استراتژی این گروه برای حفظ انسجام داخلی است.
رهبر جدید «تحریک طالبان پاکستان»
«مفتی نور ولی محمد» چه کسی است؟ «مفتی نور ولی» یک عالم دینی و یک نویسنده است که تجربه زیادی در زمینه جهاد دارد. گفته میشود «نور ولی» که اصالتا اهل «وزیرستان جنوبی» است، قبل از انتصاب به عنوان رهبر جدید تحریک طالبان پاکستان، مسئولیت رهبری عملیاتهای تحریک طالبان را در شهر کراچی بر عهده داشته و همچنین مسئول بخش انتشارات این گروه بوده است. وی به خاطر مخالفت شدید با اجرای برنامههای واکسیناسیون فلج اطفال و اعمال خشونت بر ضد کارکنان بهداشت در پاکستان، شهرت دارد. «نور ولی» همچنین در نوامبر سال 2017 کتابی 588 صفحهای با عنوان «انقلاب محسود در وزیرستان جنوبی: از راجههای بریتانیایی تا آمریکای سرکوبگر» به چاپ رساند. وی در این کتاب مدعی شد که گروه تحریک طالبان پاکستان مسئول ترور «بی نظیر بوتو» در سال 2007 میباشد. «نور ولی» در این کتاب به بحث درباره موضوع جنجالی کشمکشهای داخلی این گروه بر سر قدرت در شهر کراچی نیز پرداخته است.
به نظر میرسد «نور ولی» تمایل دارد که حضور تحریک طالبان پاکستان احساس شود. این گروه در زمان رهبری وی، حملات پر سرو صدای زیادی انجام داده است. بلافاصله پس از کشته شدن «ملا فضل الله» و پسر او در حملات پهپادی جداگانه در افغانستان در مارس و ژوئن 2018، تحریک طالبان در جولای 2018 حملاتی را بر ضد سیاستمداران پاکستانی آغاز کرد. 10 جولای، «هارون بیلور» رهبر «حزب ملی عوامی» به همراه 12 نفر دیگر در یک حمله انتحاری در «پیشاور» کشته شدند. کمتر از 2 هفته بعد، «اکرام الله گنداپور» که یکی دیگر از نامزدهای این حزب سیاسی در انتخابات بود در یک حمله انتحاری در «دیر اسماعیل خان» کشته شد. موج حملات این گروه بر ضد چهرههای سرشناس سیاسی در جریان انتخابات پاکستان، احتمالا تلاشی از سوی «نور ولی» بوده است تا بتواند مشروعیت خود را به عنوان یک رهبر تثبیت کرده و مخالفت تحریک طالبان با روند رأیگیری دموکراتیک را بیش از پیش به نمایش بگذارد.
«دستورالعمل اجرایی» تحریک طالبان پاکستان
«دستورالعمل اجرایی» تحریک طالبان پاکستان که سپتامبر سال 2018 در وب سایت این گروه منتشر شد، تا حد زیادی خطاب به اعضای طالبان پاکستان میباشد. این سند که به 67 بخش تقسیم شده است، استراتژی کلی تحریک طالبان پاکستان، طراحی سازمانی، سیاستهای مربوط به انتخاب اهداف و غنیمت گرفتن و مدیریت اسیران و نیروهای جدا شده از گروه را ترسیم میکند.
موضوع (1): تقویت ساختار و کنترل مرکزی
این سند در اولین و مهمترین گام، به اقدامات لازم برای متحد کردن شاخههای مختلف سازمان، تحت رهبری مرکزی تحریک طالبان پاکستان میپردازد؛ به نحوی که بحث اطاعت از رهبری (هم امیر و هم شورای رهبری) موضوع اصلی بخشهای اول سند را به خود اختصاص داده است. در بخشی با عنوان «اصول حاکم بر مسائل داخلی اثرگذار بر مجاهدین» تأکید شده است که هر جنگجو موظف به اطاعت از دستورات امیر شاخه خود میباشد و امیر هر شاخه نیز باید تسلیم تصمیمات امیر مرکزی باشد.
در این سند، با توجه به ساختار و اصول حاکم در داخل سازمان، اصول مختلفی هم در سطح فردی و هم در سطح گروهی مطرح میشود. این سند تلاش میکند برای به حداقل رساندن درگیریهای درون گروهی، حد و مرز اختیارات، مسئولیتها و محدودیتهای رفتاری افراد را به طور واضح ترسیم کند. برای مثال، یکی از اصول این است که هر مجاهد باید همه مسئولیتهای محول شده را یک وظیفه واجب در نظر گیرد و درباره تخطی از مقامات مسئول یا مداخله در کارهای دیگران هشدار میدهد. هر فردی که از موقعیت مجاهد بودن خود سوء استفاده کرده یا برای شاخه خود ایجاد مشکل کند، مجازات خواهد شد. در سطح گروهی هم اصولی برای نحوه مدیریت اختلافات درون گروهی و بین گروهی ترسیم شده است. اختلافات داخلی در یک گروه یا یک «حوزه فعالیتی»، باید به صورت محلی حل و فصل شود. در صورتی که این مشکل به این طریق حل نشود، موضوع به شورای مرکزی ارجاع داده میشود که در نهایت ممکن است اعضای منازعه کننده، بین گروههای دیگر تقسیم شوند. بدین ترتیب، این افراد دیگر اجازه مداخله در کار گروه قبلی خود را ندارند و هیچ مسئولیت مهمی نیز در گروه جدید به آنها محول نخواهد شد.
بخش بعد مربوط به سازماندهی داخلی و عملکرد هر یک از شاخهها است. به هر منطقهای توصیه میشود که شورای خود را که متشکل از دست کم 6 عضو میباشد تشکیل دهد؛ این شورا میتواند درباره موضوعات مهم گروه تصمیمگیری کرده و همچنین رابطه خود را با شورای مرکزی حفظ کند. این سند توصیههایی نیز درباره تشکیل دادگاه و ایجاد یک «مرکز اصلاحی» برای اعضا ارائه و بر لزوم حفظ ارتباط منظم با طالبان مرکزی تأکید میکند. برای مثال، در یکی از بندها تصریح شده است که قاضی منصوب شده در هر منطقه باید گزارش همه تصمیمات اتخاذ شده در 6 ماه گذشته را به اطلاع شورا برساند.
اصول ذکر شده در بالا آشکارا نشان میدهد که رهبری جدید، دست کم در تئوری، تلاش دارد تا ساختار داخلی سازمان را تقویت کرده، عوامل ایجاد درگیریهای داخلی را به حداقل برساند و مانع از ایجاد شکافهای داخلی بیشتر شود. این تلاشها برای تمرکزگرایی، تعجب برانگیز نیست چون تحریک طالبان (به عنوان سازمانی متشکل از گروههای شبهنظامی مختلف) از زمان انتصاب «فضل الله» به عنوان رهبر گروه در اواخر سال 2013 و همچنین از زمان ورود داعش خراسان به منطقه در اواخر سال 2014، به طور مستمر با مسئله شاخه شاخه شدن و جدا شدن اعضای خود مواجه بوده است.
موضوع (2): قانونمند کردن اهداف و حملات انتحاری
در بخش «اهداف»، دسته بندی وسیعی درباره اهداف مشروع و اهدافی که اعضا نباید به آنها حمله کنند ارائه شده است. دستورالعملهای ارائه شده در این بخش، تلاشی دیگر برای متحد کردن گروههای مختلف تحریک طالبان پاکستان است که این کار از طریق ارائه یک فهرست استاندارد سازی شده در مورد اهداف و همچنین حل اختلاف نظرهای موجود درباره مشروع بودن حمله به کودکان و نهادهای آموزشی صورت میگیرد.
نهادهای دولتی (از جمله ارتش، پلیس، قوه قضائیه و دولت غیرنظامی) به عنوان دشمن معرفی میشوند و بنابراین اهداف مشروعی برای حمله هستند. این لیست اهداف، همسو با استراتژی قبلی و فعلی تحریک طالبان مبنی بر هدف گرفتن همه عوامل دولت پاکستان و مقابله به مثل با همه عملیاتهای ارتش است. برای مثال، طالبان پاکستان علت حمله انتحاری جولای سال 2018 به «حزب ملی عوامی» را «انتقام از دولت قبلی» عنوان کرد. هر نیروی مسلح غیرنظامی (میلیشیا) که آشکارا در کنار ارتش قرار گرفته و مقابل مجاهدین بایستد نیز میتواند هدف حمله باشد. پس از حمله تحریک طالبان به مدرسه ارتش و آغاز عملیاتهای ضد تروریسم ارتش در سال 2014، حملات انتقامی جزو موضوعاتی است که به طور مکرر در تبلیغات تحریک طالبان به آن اشاره میشود. حملات انتقامی به عناصر و ساختارهای کشوری و لشکری احتمالا در ماههای پیش رو نیز همچنان ادامه خواهد داشت.
تحریک طالبان که به نظر در تلاش برای تغییر وجهه خود و به خصوص، توقف هرگونه حمله کورکورانه است، با تفاوت قائل شدن بین اهداف سخت و اهداف نرم، تأکید میکند که نهادهای آموزشی مورد حمله قرار نخواهند گرفت. همچنین در این سند تصریح شده است که به منظور جلوگیری از تلفات گسترده و از دست رفتن جان غیرنظامیان، مدارس دینی، اجتماعات عمومی و بازارها هدف حمله قرار نخواهند گرفت. اینجا نیز بار دیگر تأکید شده است که هرگونه نافرمانی در این زمینه، مجازات افراد مسئول را در پی خواهد داشت. به نظر میرسد که این سیاست آشکار و صریح، نتیجه مستقیم بازخوردی است که تحریک طالبان پس از حمله به مدرسه ارتش و «دانشگاه باچا خان» دریافت کرد.
با این حال، همه اهداف غیرنظامی از حملات طالبان پاکستان مستثنی نشدهاند. تمام سازمانهای مردم نهاد و نهادهایی که به ترویج «فسق و فجور» در کشور میپردازند، اهداف مشروعی برای حمله هستند، هرچند به نظر میرسد که معیار تعیین فسق و فجور عمدا مبهم باقی گذاشته شده است. این سند درباره حمله به گروهها یا جوامع «کافر» نیز بحث کرده است. در گذشته، تحریک طالبان از حمله به برخی اقلیتهای خاص مسلمان ابایی نداشت. اما در این سند دستور داده شده است که اعضای این گروهها نباید صرفا به خاطر ارتباط با گروههای کافر هدف حمله قرار گیرند، مگر اینکه در حال همکاری با دولت پاکستان دیده شوند و یا به هر شکلی به اسلام توهین کرده باشند. تحریک طالبان، در گذشته، شیعیان را هدف قرار داده است و در سال 2010 مسئولیت حملات هماهنگ به 2 مسجد احمدیه (قادیانی ها)در شهر لاهور را که دست کم موجب مرگ 80 نفر شد را پذیرفت. هرچند احتمال ادامه حملات تحریک طالبان به اقلیتها همچنان وجود دارد اما با توجه به تلاش این گروه برای دور شدن از حملات کورکورانه، حملات طالبان پاکستان به عبادتگاههای اقلیتها در آینده کاهش پیدا خواهد کرد.
همچنین در این دستورالعمل تصریح شده است که از عملیاتهای انتحاری تنها برای اهداف «بسیار مهم» استفاده میشود و اینکه این پاداش عظیم نباید برای اهداف غیرارزشمند به هدر رود. گرچه تعریفی از اهداف مهم ارائه نشده است اما این عبارت احتمالا اشاره به اهداف سختی چون ارتش و پلیس دارد. بار دیگر، این سند در تلاش برای کنترل عملیاتهای گروه تصریح میکند که «انتخاب اهداف یا طراحی حملات تنها باید با نظر امیر و معاون امیر انجام شود و انتخاب هر نوع هدف نامناسب، مجازات افراد مسئول را در پی خواهد داشت.» این عبارت احتمالا اشاره به حمله ژانویه سال 2016 به «دانشگاه باجا خان» دارد که در آن، «عمر منصور» فرمانده تحریک طالبان پاکستان مسئولیت قتل 21 نفر را برعهده گرفت. پس از این حمله، «محمد خراسانی» سخنگوی گروه و «فضل الله» در بیانیهای ( و برخلاف اظهارات «منصور») هر نوع دست داشتن تحریک طالبان در این حمله را رد کردند که این مسئله نشان دهنده وجود اختلافات جدی درباره هدف قرار دادن جوانان در نهادهای آموزشی نظامی بود.
هرچند در این سند از کشور خاصی نام برده نمیشود اما کشورهایی که اتحاد فعال با پاکستان داشته یا در این کشور حضور دارند، هدف احتمالی به شمار میروند. در این دستورالعمل آمده است: «همه شرکای غیراسلامی دولت، هدف احتمالی هستند.» در گذشته، منافع آمریکا اهداف استراتژیکی برای تحریک طالبان به شمار میرفتند چون حملات پهپادی آمریکا باعث مرگ چند تن از رهبران کلیدی این گروه شده بودند. در حال حاضر، روابط اقتصادی و نظامی قوی پکن با پاکستان و همچنین اذیت و آزار اقلیت «اویغور» در چین، میتواند حملات طالبان پاکستان را به سمت منافع چین هدایت کند. در سال 2012، تحریک طالبان مسئولیت قتل یک گردشگر چینی را پذیرفت و هدف از این اقدام را «انتقام گرفتن از دولت چین به خاطر کشتار برادران مسلمان در استان سین کیانگ» عنوان کرد.
موضوع (3): برخورد با اسیران، جاسوسان و نیروهای جدا شده از گروه
مورد آخر اینکه، در این سند دستورالعملهایی درباره اقدامات وحشیانه و همچنین بحث جدا شدن از گروه ارائه شده است که این گروه را از داعش خراسان در منطقه افغانستان ـ پاکستان متمایز میکند. در این دستورالعمل از اعضا خواسته شده است تا در برخورد با «اسیران دشمن» و «جاسوسان» دست به اقدامات بیرحمانه و متعصبانه نزنند و همه تصمیمات درباره تعیین مجازات را به شورا ارجاع دهند. این موضعگیری، تحریک طالبان را از داعش خراسان مجزا میکند؛ داعشی که تاکتیک روزانه او، شکنجه و سربریدن زندانیان است. داعش خراسان ویدئوهای متعددی به تقلید از داعش سوریه منتشر کرده است و در آنها صحنه سربریدن وحشیانه جاسوسان و اسرا را توسط اعضای داعش نشان میدهد. این دستورالعمل در نهایت عنوان میکند: «هیچ عضوی اجازه ندارد با گروههای رقیبی که ایدئولوژی آنها مغایر با تحریک طالبان پاکستان است متحد شده یا با آنها ارتباط برقرار کند. چنین اقدامی مجازات درخور را در پی دارد.» با توجه به اینکه از سال 2014 به بعد، شماری از نیروهای تحریک طالبان پاکستان به داعش خراسان پیوستهاند، این عبارات به وضوح نشان دهنده نگرانیهای این گروه درباره تکرار یک روند مشابه در دوران رهبری «نور ولی» است.
نکته قابل توجه این است که تبلیغات تحریک طالبان (فیلمهای ویدئویی، مجلات و بیانیهها) نیز مثل دستورالعمل اجرایی آنها غالبا به زبان ملی پاکستان، یعنی اردو، است که این نشان میدهد مخاطبان اصلی آنها در پاکستان مستقر هستند.
این مسئله همچنین نشان دهنده آن است که تحریک طالبان پاکستان طی این سالها تغییر کرده و از یک جنبش عمدتا پشتون تبدیل به جنبشی متشکل از قومیتهای مختلف شده است چون این سازمان همکاری نزدیکی با گروههای غیرپشتون داشته و تلاش کرده است تا از یک طیف قومیتی وسیعتر مبادرت به استخدام نیرو کند. یک مورد استثنا که اخیرا دیده شد، مجله انگلیسی زبانی موسوم به Sunnat-e-Khaula بود که مخاطب آن زنان شهری و تحصیل کرده بودند؛ این مجله در واقع تلاشی برای همسویی با اقدامات داعش در جهت استخدام نیرو از بین این طبقه اجتماعی در پاکستان بود. گرچه این مجله نشان میداد که طالبان پاکستان تمایل دارد با وارد کردن زنان به نقشهای جنگی فعال، دامنه فعالیت خود را گسترش دهد اما در دستورالعمل اجرایی این گروه صحبتی از نقش زنان به میان نیامده است. باید منتظر ماند و دید که آیا تغییر رهبری تأثیری بر روند مشارکت زنان در این گروه خواهد داشت یا خیر.
تحریک طالبان به صورت دورهای، با انتشار ویدئوها و بیانیههایی، به تشریح مواضع، عملیاتها و دلایل آغاز یک جهاد تهاجمی یا دفاعی و یا مذاکره با دولت میپردازد. اما این اولین دستورالعمل اجرایی منتشر شده از سوی شاخه رسانهای تحریک طالبان از زمان آغاز عملیاتهای نظامی ارتش پاکستان بر ضد این گروه در سال 2014 است. انتشار یک دستورالعمل اجرایی به عنوان اولین مطلب منتشر شده پس از انتصاب «نور ولی»، نشان میدهد که اولویت این گروه، بازگویی روش عملیاتی و استراتژی آن است تا بدین ترتیب زمینه اتحاد بین شاخهها و گروههای رقیب در داخل جنبش را فراهم آورد. در مجموع، به نظر میرسد که دستورالعمل اجرایی تحریک طالبان تلاشی از سوی رهبری جدید آن است تا جایگاه تصمیمگیری را به سمت مرکز گروه تغییر دهد. بندهای این دستورالعمل طوری تدوین شدهاند که انسجام بین شاخهها تقویت شود و رفتار و انتخاب اهداف توسط شاخههای عضو تحت کنترل بیشتری درآید. در واقع، تحریک طالبان پاکستان به دنبال آن است تا جنگ قدرت داخلی را کاهش داده و حملات بیپروایانهای که ممکن است واکنش احتمالی طیف وسیعتری از مردم را به همراه داشته باشد به حداقل رساند. نکته قابل توجه این است که فهرست اهداف مشروع تحریک طالبان پاکستان به شکل فعالی از اهداف غیرنظامی فاصله گرفته است تا بدین ترتیب، هم تصویر مخدوش شده این گروه در حمله به مردم غیرنظامی و آسیب پذیر را ترمیم کند و هم این سازمان را از گروههایی چون داعش خراسان که به طور مرتب مساجد و مدارس را هدف قرار میدهند مجزا کند. حال باید دید که آیا این میزان تغییر معنادار در روند انتخاب اهداف، پیشرفتی خواهد داشت یا خیر؟ در واقع، اینکه دستورالعمل اجرایی تحریک طالبان پاکستان در مجموع تغییر انقلابی را در مسیر حرکت این گروه نشان نمیدهد، حاکی از آن است که رهبری گروه درک عمیقی از این موضوع ندارد که طالبان پاکستان کجا دچار اشتباه شده است و برای بقای این گروه چه اقداماتی باید صورت گیرد.
بازگشت احتمالی تحریک طالبان پاکستان
به رغم کشته شدن رهبر تحریک طالبان پاکستان و پیوستن برخی اعضای آن به داعش خراسان، نمیتوان بقای این گروه به عنوان یک سازمان و احتمال بازگشت آن را نادیده گرفت. اولین نکته اینکه، طالبان پاکستان همچنان روابط مستحکمی با طالبان افغانستان، القاعده و شبکه حقانی دارد که این ممکن است به بازیابی توان این گروه کمک کند. جولای 2018، «القاعده شبه قاره هند» با انتشار بیانیهای، مرگ «فضل الله» را تسلیت گفت و بدین ترتیب، همبستگی خود را با تحریک طالبان پاکستان نشان داد. پس از این بیانیه، «ایمن الظواهری» در یک فیلم ویدئویی به ستایش از «فضل الله» پرداخت و حمایت خود را از تحریک طالبان اعلام کرد. اندکی پس از انتشار خبر مرگ «جلال الدین حقانی» در سپتامبر 2018، تحریک طالبان پاکستان در پیامی به ستایش از وی پرداخت. ادامه رابطه مستحکم بین القاعده، تحریک طالبان پاکستان و طالبان افغانستان، احتمال اتحاد استراتژیک طالبان پاکستان با داعش خراسان را به حداقل ممکن میرساند. برعکس، افزایش قدرت داعش خراسان در منطقه افغانستان ـ پاکستان فرصتی برای رقبای آن فراهم میآورد تا شبکه نزدیکتری تشکیل دهند.
دوم اینکه، شاخه رسانهای طالبان پاکستان موسوم به «عمر مدیا» (Umar Media) همچنان در زمینه ترویج ایدئولوژی گروه فعال است. طالبان پاکستان اولین مجله رسمی خود را در سال 2016 منتشر کرد که تازهترین شماره آن، فوریه 2018 به چاپ رسید. محور کار این مجله، بازخوانی ایدئولوژی دیوبندی گروه، روش عملیاتی آن و مباحثات اسلامی درباره جهاد است. برخی موضوعات خاصی که در این مجله به آنها پرداخته شده است نیز عبارتند از: حملات پهپادی آمریکا، جشن روز استقلال پاکستان، واکسیناسیون فلج اطفال و نقش حمایتی زنان در جهاد. در یک شماره از این مجله، به موضوع «جهانی سازی جهاد» پرداخته و تصریح شد که جنگ در پاکستان پایان نخواهد یافت بلکه به کشمیر و هند نیز گسترش پیدا خواهد کرد. بحث گسترش جهاد به داخل کشمیر و هند، همسو با اقدامات داعش خراسان برای ایجاد شاخه جامو و کشمیر در فوریه 2016 است. احتمالا تحریک طالبان پاکستان نیز مثل داعش خراسان متوجه پتانسیل نسل جوان و ستمدیده کشمیر برای افراطی شدن و استخدام در این گروه شده است. گرچه گسترش دامنه فعالیت در خارج از مرزهای پاکستان همچنان یکی از اهداف بلندمدت تحریک طالبان است اما این گروه در حال حاضر توجه خود را احتمالا معطوف به بازیابی عملیاتی، انسجام داخلی و احیای دوباره در داخل پاکستان خواهد کرد.
انتهای مطلب/
«آنچه در این متن آمده به معنای تأیید محتوای آن از سوی «موسسه ایران شرقی» نیست و تنها در راستای اطلاع رسانی و انعكاس نظرات تحليلگران و منابع مختلف منتشر شده است»