اهمیت توجه به مدلهای جهانی در توسعه همکاری منطقهای در آسیای مرکزی
ایران شرقی/
کشورهای آسیای مرکزی، در حالی تلاش جدیدی را برای ایجاد همکاری منطقهای آغاز میکنند که در ماه مارس 2019 دومین نشست سالانه رهبران آسیای مرکزی در تاشکند برگزار خواهد شد. در حال حاضر، مذاکراتی برای آماده کردن ساختار این منطقهگرایی نوظهور در حال انجام است. آسیای مرکزی میتواند از تجربه نسبتا غنی 2 دهه قبل در مورد همکاریهای منطقهای که در سازمان همکاریهای آسیای مرکزی (CACO) حاصل شد، استفاده کند. اگر آنها بتوانند این تجربه را به سطوح جدیدی برسانند نیازی به تغییر کامل ساختارهای موجود نیست. یک مرور کلی از دیگر مدلهای جهانی همکاری منطقهای نشان میدهد که چگونه کشورهای دیگر در موقعیتهای مشابه - به ویژه کشورهای جنوب شرقی آسیا و شمال اروپا - موفق به ایجاد منطقهگرایی پایدار درازمدت در شرایط ژئوپلتیکی دشوار شدهاند.
پیشینه:
طی دو دهه گذشته، همکاری منطقهای در آسیای مرکزی خیلی مورد توجه قرار نداشته است. با این حال، در دو سال گذشته، نشانههای مهمی وجود دارد که این تصویر تاریک به سرعت در حال تغییر است. سرعت تعامل میان دولتهای منطقه به طور قابل ملاحظهای افزایش یافته و اختلافات بر سر مسائلی مانند تعیین حدود مرزها و استفاده از آب تا حد زیادی حل شده است.
در ماه مارس 2018، رهبران پنج کشور آسیای مرکزی با طرح ابتکاری رئیسجمهور ازبکستان و به دعوت رئیس جمهور قزاقستان نشستی را در آستانه برگزار کردند. در ماه ژوئن سال جاری، مجمع عمومی سازمان ملل، مصوبهای را که توسط کشورهای آسیای مرکزی ارائه شده بود مبنی بر حمایت از تقویت همکاری منطقهای در آسیای مرکزی، تصویب کرد. این در حالی است که منطقه آسیای مرکزی در حال آماده شدن برای برگزاری دومین نشست رهبران این کشورها در ماه مارس 2019 میباشد. سوالی که اینجا مطرح میشود این است که چشمانداز چنین همکاری چیست؟ توجه به 2 عامل برای کشورهای آسیای مرکزی که به دنبال ایجاد ساختارهای همکاری موثر هستند، حائز اهمیت است: 1- درس گرفتن از تاریخ ابتکارات همکاری در خودِ منطقه، 2-استفاده از تجربه مناطق دیگر در سرتاسر جهان در این زمینه. علاوه بر این، این کشورها باید تعیین کنند که چگونه به طور کامل افغانستان را در ساختار همکاری خود تلفیق میکنند.
تاریخ همکاریهای منطقهای کشورهای آسیای مرکزی، مثبتتر از آن است که معمولا اذعان میشود. در سال 1993، رهبران پنج کشور پسا شوروی، این منطقه را به عنوان "آسیای مرکزی" به جای اصطلاح "آسیای میانه" زمان شوروی تعریف کرده و قزاقستان را به عنوان بخشیجدایی ناپذیر این منطقه تعیین کردند. علاوه بر این، در طول دو دهه پس از آن، کشورهای آسیای مرکزی با وجود مخالفت قدرتهای بزرگ، موفق به ایجاد آسیای مرکزی به عنوان منطقه عاری از سلاحهای هستهای شدند.
این باور غلطی است که بگوییم منطقهگرایی در آسیای مرکزی هرگز توسعه نیافته است. در اواسط دهه 1990، مشارکت جدید میان تاشکند و آستانه به قرقیزستان و تاجیکستان نیز توسعه یافت و این امر منجر به ایجاد «اتحادیه همکاریهای آسیای مرکزی» شد که بعدها به «سازمان همکاریهای آسیای مرکزی» (CACO) تغییر نام یافت. این سازمان، تا حد زیادی موفق بود؛ اما در اولین سالهای پس از 2000 ، قربانی رقابت ژئوپلیتیکی در منطقه شد.
مشکل این سازمان، تنش ذاتی میان همکاریهای آسیای مرکزی و همگرایی اوراسیایی به رهبری مسکو بود. زمانی که «ولادیمیر پوتین» خواستار پیوستن به «سازمان همکاریهای آسیای مرکزی» شد و سپس همگرایی این سازمان را در ساختار همگرایی وسیع اوراسیا در سال 2005 طرحریزی کرد، همکاری میان کشورهای آسیای مرکزی را تحت تاثیر خود قرار داد. قطعا، یک چالش اصلی برای کشورهای آسیای مرکزی که به دنبال احیا و توسعه همکاریهای منطقهای هستند، نحوه روابط آنها با قدرتهای بزرگ مانند روسیه و چین خواهد بود.
نیازی نیست که کشورهای آسیای مرکزی برای ایجاد ساختارهای همکاری منطقهای، ساختارهای موجود را کاملا تغییر دهند؛ بلکه آنها میتوانند از تجارب کشورهای مختلفی مانند کشورهای شمال اروپا، آمریکای جنوبی و آسیای جنوب شرقی استفاده کنند. این مناطق، در زمینه ایجاد و توسعه همکاریهای منطقهای، موفقیتهایی را به دست آورده، شکستهایی را تجربه کرده و با چالشهایی رو به رو شدهاند که توجه به آنها برای رهبران آسیای مرکزی مفید خواهد بود. با این حال، شاید ساختارهای چندملیتی نظیر اتحادیه اروپا و اتحادیۀ اوراسیا جذابیتی برای منطقه نداشته باشد اما در عوض، تجربه نهادهایی مانند «گروه ویسگراد»، «مركوسور»، «شورای نوردیک» و «آسه آن» به اهداف همکاریهای منطقهای آسیای مرکزی نزدیکتر است.
پیامدها:
از منظر آسیای مرکزی، «مدل ویسگراد» جاذبههای خاصی دارد. در طی نشست 2018 رهبران آسیای مرکزی در آستانه، رئیس جمهور «نورسلطان نظربایف» با اشاره به الگوی «ویسگراد» بر ماهیت غیر رسمی نشست سران آسیای مرکزی تاکید کرد. و به عبارتی دیگر، با توجه به اجلاس آتی رهبران آسیای مرکزی، همکاری منطقهای در حال حاضر در جهت الگوی مشابه «ویسگراد» پیش میرود که طبق این الگو، سران کشورها همکاری غیر رسمی و نزدیک با هم داشته و جلسات سالانه برگزار میکنند. اما باید به این نکته اشاره کرد که دلیل اینکه همکاری در شکل «مدل ویسگراد» بیشتر از آن چیزی که هست نهادسازی نمیشود این میباشد که هر گونه نهادسازی بیشتر در چارچوب عضویت «اتحادیه اروپا» و «ناتو» به ساختار این همکاری آسیب میرساند. همزمان با عضویت در «اتحادیه اروپا» و «ناتو»، قرار گرفتن در یک بستر سازمانی بزرگتر، محدودیتهای مشخصی را بر قابلیت توسعه همکاری منطقهای کشورهای «ویسگراد» تحمیل کرده و آنها را به یک زیرگروه در ساختار بزرگتر اروپایی محدود میکند که البته به نظر این کشورها عضویت در سازمانهایی مانند اتحادیه اروپا و ناتو ارزش آن را دارد. با این حال، برای آسیای مرکزی، چنین منافعی در همکاری «میان منطقهای» وجود ندارد.
میتوان گفت که کشورهای آسیای مرکزی در حال حاضر فراتر از فرمت «گروه ویسگراد» قرار دارند. گزارشهای اخیر نشان میدهد که کشورهای آسیای مرکزی در حال تلاش برای ایجاد یک ویزای "راه ابریشم" مانند "ویزای شنگن" هستند که به موجب آن، صاحبان ویزا از هر کشور آسیای مرکزی میتوانند به کشورهای دیگر نیز سفر کنند. با توجه به این که کشورهای آسیای مرکزی بخشی از یک نهاد بزرگتر که مدیریت آزادی تردد نیروی کار را مدیریت کند، نیستند، این کشورها باید مکانیسمهای خود را برای حل این مسائل طراحی کنند به همین خاطر، نیاز به سطحی از همکاری وجود دارد که احتمالا باید فراتر از «گروه ویسگراد» باشد.
در مورد عضویت «مرکوسور»، فقدان یک مبنای نهادی قوی، مانع توسعه بلندمدت این سازمان شد. در همین حال، وجود دو قدرت کلیدی در این سازمان - برزیل و آرژانتین - و نقش مرکزی مدیریت ارتباط آنها، درسهای آشکاری برای آسیای مرکزی دارد. فراتر از آن، موفقیتهای اولیه «مرکوسور» نشان دهنده این است که همکاری منطقهای دارای این قدرت است که تجارت میان کشورها را به شدت افزایش دهد و این در مورد آسیای مرکزی هم صدق میکند. در عین حال، به نظر میرسد که توجه صرف به مسائل اقتصادی، مانند مورد «مرکسور»، شرایط کافی را برای ایجاد یک هویت و ساختار معتبر منطقهای فراهم نمیکند.
منطقه شمال اروپا شباهتهای زیادی با آسیای مرکزی دارد. کشورهای شمال اروپا - دانمارک، فنلاند، ایسلند، نروژ و سوئد - دارای یک رابطه فرهنگی، مذهبی و تاریخی نزدیک هستند. زبانهای اسکاندیناوی، مانند زبان ترکی در آسیای مرکزی، بسیار به هم نزدیکند. زبان فنلاندی مانند زبان تاجیکی، منشا دیگری دارد. هیچ کشوری در همکاریهای شمال اروپا نسبت به دیگری برتری ندارد. نکته مهم این است که علیرغم مشترکات آنها، کشورهای شمال اروپا اختلافات قابل توجهی را در عضویت خود در سازمانهای بینالمللی نشان میدهند. دانمارک تنها کشور شمال اروپا است که هم عضو اتحادیه اروپا و هم عضو ناتو است. نروژ عضو ناتو است اما عضو اتحادیه اروپا نیست؛ سوئد و فنلاند عضو اتحادیه اروپا هستند اما عضو ناتو نیستند. این مورد شبیه الگوهای متفاوت عضویت کشورهای آسیای مرکزی در سازمانهای همکاری اوراسیا است. آنچه که مدل «نوردیک» نشان می دهد این است که چنین نگرشهای متفاوتی برای همکاری در سرتاسر قاره نباید مانعی باشد برای همکاری منطقهای نزدیکتر در میان مجموعهای از کشورهای همفکر که دارای منافع و ویژگیهای مشترک هستند.
تجربه «نوردیک» نشان میدهد که نه تنها امکان توسعه معنیدار همکاریهای منطقهای در چنین شرایطی وجود دارد، بلکه تکمیلکننده این همکاریها نیز هست؛ همکاریهای شمال اروپا، نروژ را در مورد مسائل اتحادیه اروپا، سوئد و فنلاند در مورد ناتو آگاه کرده است. همکاریهای دفاعی شمال اروپا نشان میدهد که همکاری منطقهای آنها قطعا میتواند شامل حوزه مسائل دشوار امنیتی نیز باشد.
تجربه «آسه آن» با آسیای مرکزی بسیار در ارتباط است. به گفته Bilahari Kausikan، دیپلمات برجسته سنگاپور، کشورهای «آسه آن» حتی پس از نیم قرن همکاری، اشتراکات کمتری نسبت به کشورهای آسیای مرکزی دارند. کشورهای «آسه آن»، اساسا در بحث زبان، قومیت، سنتهای مذهبی و توسعه اقتصادی تفاوتهای زیادی با هم دارند. آنها همچنین همکاری خود را در یک زمینه ژئوپلیتیک گسترده توسط درگیریهای قدرتهای بزرگ در طول جنگ سرد، و در سالهای اخیر توسط قدرت بزرگ آسیایی-چین توسعه دادهاند. یکی از ویژگیهای متمایز «آسه آن»، فعالیت این سازمان در انجام گفت و گو به عنوان یک واحد با قدرتهای خارجی بوده است. همانطور که «آسه آن» گفتگوها را به عنوان یک واحد؛ با قدرتهایی مانند چین، روسیه، کره جنوبی و آلمان توسعه داده است، آسیای مرکزی نیز میتواند از این الگو استفاده کند و به جای داشتن ساختارهای نهادی جداگانه با ژاپن، کره، اروپا و ایالات متحده، به عنوان یک واحد با این کشورها مذاکره کند.
علاوه بر این، آسیای مرکزی میتواند از تجربه «آسه آن» در توسعه همبستگی میان اعضای منطقهای به منظور جلوگیری از دخالت قدرتهای خارجی برای ایجاد اختلاف در میان اعضای آن استفاده کند. این امر در خلال جنگ سرد به خوبی به «آسه آن» کمک کرد و در حال حاضر با توجه به افزایش نفوذ چین، به تقویت همبستگی کشورهای جنوب شرق آسیا یاری میرساند. «آسه آن» یک پیام قوی را برای چنین قدرتهای بزرگی ارسال کرده است که دولتهای منطقه به یکدیگر وفادار هستند، به این ترتیب، آنها میتوانند به طور مشترک روابط پرباری با قدرتهای بزرگ داشته باشند. همکاری میان اعضای «آسه آن» به نفع خودِ کشورهای عضو است و علیه کسی کار نمیکند. همانطور که رئیسجمهور «نظربایف» در دیداری با رئیس جمهور «میرضیایف» در سال 2018 اظهار داشت، آسیای مرکزی قادر به مدیریت چالشها در آسیای مرکزی بدون دخالت بیگانگان است.
نتیجهگیری:
بررسی تطبیقی ساختارهای همکاری منطقهای منجر به نتیجهگیری بسیار مشخص و مهمی میشود، که آن، توجه به نهادها است. در واقع، ضعف نسبی و ناکارآمدی «مرکوسور» و «گروه ویسگراد»، یک نتیجه مستقیمِ ساختار سازمانی ضعیف آنها است. در عین حال، «آسه آن» و شورای «نوردیک»، اثربخشی خود را از این واقعیت دارند که آنها بیش از نیم قرن توجه جدی به تقویت ساختارهای سازمانی خود نشان دادهاند. انسجام و صلابت ساختارهای سازمانی آینده آسیای مرکزی، اثربخشی آنها را تعیین میکند و تعیینکننده آینده آسیای مرکزی خواهد بود.
مسئله نقش افغانستان نیز باید در مرکز توجه رهبران آسیای مرکزی باشد. افغانستان بخش مهمی از آسیای مرکزی است و کشورهای آسیای مرکزی در دوران پسا شوروی همکاری سازندهای با این همسایۀ خود داشتهاند. اینکه چگونه افغانستان در ساختارهای همکاری منطقهای گنجانده میشود، نشانه مهمی برای تمایل منطقه به فراتر رفتن از تعاریف همکاری بر اساس دوران شوروی خواهد بود.
به این ترتیب، پیگیری یک رویکرد عملی و انعطافپذیر، با تاکید بر منافع متقابل در همکاریهای منطقهای ضروری خواهد بود. بدون شک، میتوان گفت که گفت و گوی مداوم و محترمانه در سطوح بالای رهبری ملی، برای آینده همکاری منطقهای در آسیای مرکزی اهمیت حیاتی دارد. با این حال، بدون ساختارهای سازمانی مؤثر و دائمی، پر کردن شکاف میان اهداف خوب و اقدامات عملی امکان پذیر نخواهد بود.
«آنچه در این متن آمده به معنای تأیید محتوای آن از سوی «موسسه ایران شرقی» نیست و تنها در راستای اطلاع رسانی و انعكاس نظرات تحليلگران و منابع مختلف منتشر شده است»