نخست وزیر جدید پاکستان به منظور تامین کسری بودجه و کاهش فشارهای داخلی و خارجی، پنج مجموعه سرمایهگذاری را شامل معادن و انرژی به عربستان پیشنهاد داده است. از سویی ریاض به منظور ایجاد نظم منطقهای که منافع اصلی استراتژیک آن را تامین کند، از کمک به پاکستان دریغ نکرده است. در سالهای اخیر، محمد بن سلمان بدین منظور استفاده استراتژیک از کمک و سرمایه گذاری را افزایش داده است و این بار نیز انتظار میرود که شرکتهای سعودی از جمله آرامکو از سرمایهگذاری در پاکستان دریغ نکنند.
ایران شرقی/
برای بیست و دومین بار در تاریخ پاکستان، دولت این کشور به صندوق بین المللی پول روی آورد اما عمران خان، رییس جدید دولت و نخست وزیر جدید پاکستان، دیر وارد این بازی شد. وی امیدوار بود از این طریق بتواند کل کسری بودجه را نادیده بگیرد و یا تدابیر و راههای نجات دیگر بیابد و از وقوع فشارهای خارجی و ایجاد شرایط سخت برای کشور خود جلوگیری کند.
اولین دیدار خارجی عمران خان از زمان بر سر کار آمدن، سفر به عربستان سعودی بود. در این دیدار، هیئت همراه وی، مجموعهای از فرصتهای سرمایه گذاری در بخش انرژی و معدن را به سعودیها پیشنهاد داد. به نظر میرسد که اسلام آباد درست پیش از این که این سرمایه گذاریها به بن بست مالی برسد، از ریاض خواسته است سرمایه ثابت نزدیک به 10 میلیارد دلار را به بانک دولتی پاکستان واگذار کند تا در این میان ذخایر بازار تبادل ارز خارجی پاکستان تقویت گردد. مقامات پاکستانی در راستای همین تقلا و تلاش اسلامآباد برای جمع آوری دلارها- نخست ادعا و سپس انکار کردهاند- که عربستان سعودی برای پیوستن به کریدور اقتصادی چین و پاکستان (CPEC) به عنوان یک "شریک استراتژیک" دعوت شده است.
اکنون زمان برای پاکستان به پایان رسیده است و در 4 اکتبر، پس از آن که شاخص اصلی بورس اوراق بهادار پاکستان برای ششمین روز متوالی با کاهش مواجه شد، وزارت دارایی در نهایت اعلام کرد که قصد دارد مذاکرات رسمی با صندوق بین المللی پول را برای نجات از بحران و گرفتن کمک مالی آغاز کند. اما مذاکرات میان اسلام آباد و ریاض در زمینه سرمایه گذاریها، از جمله پروژههای مربوط به کریدور اقتصادی چین و پاکستان ادامه خواهد یافت. برای هر دو طرف، این سرمایه گذاریهای بالقوه ارزش اقتصادی و استراتژیک دارند. اما از سوی دیگر، همچنین دارای خطر و ریسک؛ هم به لحاظ قانونی و هم از لحاظ ژئوپولتیکی هستند.
خطرات بالقوه و منافع و امتیازات احتمالی ناشی از سرمایه گذاری عربستان سعودی در پاکستان
پاکستان پنج مجموعه سرمایه گذاریهای بالقوه را به عربستان سعودی پیشنهاد داده است. این مجموعه شامل معدن مس و طلای «رکودیک» در بلوچستان است که صدها میلیارد دلار ارزش دارد. در سال 2017، پاکستان پرونده داوری بین المللی را به شرکت مس «تتیان» که پروانه اکتشاف برای «ریکودیک» داشت باخت؛ و اجاره معدن در سال 2011 توسط حکومت ایالتی بلوچستان تکذیب شد. انتظار میرود که این دادگاه؛ الزام و تعهد پاکستان به پرداخت را در سال جاری تعیین کند. این رقم پرداخت ممکن است فراتر از 11 میلیارد دلار باشد. در صورت ادامه حرکت رو به جلوی این پروژه، دارنده حق امتیاز و مجوز جدید احتمالا پاکستان را به استفاده از صندوقهای مالی برای پرداخت جریمه متعهد میکند -که بسته به میزان آن – میتواند منجر به کاهش قابل توجه قدرت پاکستان شود. جدا از این خطرات مالی و حقوقی، باید اشاره کرد که معدن به فاصله کمتر از صد مایل از مرز پاکستان و ایران قرار دارد.
ریکودیک قطعا هدف خشونتهای شورشیان خواهد شد. هر چند دولت پاکستان برای کاهش خطرات فیزیکی با ترکیبی مناسب از اقدامات سیاسی و امنیتی آماده شده است.
ناسیونالیسم منبع و هدایت کننده شورش قومی بلوچ است، اما این شورشها از جانب دولتهای منطقهای هم حمایت میشوند.
قبل از انجام و پیش بردن پروژههای استخراجی در ایالت بلوچستان، اسلام آباد باید برای رفع خطرهای ژئوپولتیک سرمایه گذاری کند. پاکستان باید یک چارچوب اقتصادی فراگیر و باز توزیعی ایجاد کند که سبب میشود سهمی از درآمد مستقیما به دست شهروندان محلی انتقال یابد.
مجموعه دوم پروژهها شامل دو نیروگاه تحت تملک دولت است که با سوخت گاز طبیعی مایع کار میکند و در ایالت پنجاب اداره میشود. طبق گزارشها ریاض علاقهمند به خرید سهام نیروگاهها بر اساس قرارداد پایه دولت به دولت است، اما ممکن است این امر به لحاظ قانونی امکان پذیر نباشد. در عوض، یک شرکت برق قدرت سعودی، به نام ACWA Power، میتواند در مناقصه باز نیروگاهها شرکت کند. فروش سهام نیروگاهها میتواند قسمت زیادی از نقدینگی مورد نیاز اسلام آباد را به ارمغان بیاورد، اما عواقب ژئوپولیتیک مرتبط با این فروش نیز وجود دارد. سوخت این نیروگاهها با گاز طبیعی مایع (LNG)از قطر تامین میشود. فروش نیروگاهها به یک نهاد خصوصی یا دولتی عربستان احتمالا به یک منبع متناوب گاز طبیعی مایع نیاز دارد و حتی میتواند در قرارداد تامین گاز طبیعی مایع پانزده ساله پاکستان با قطر نیز تاثیر بگذارد.
سومین سرمایه گذاری بالقوه عربستان سعودی در پاکستان، سرمایه گذاری آرامکو عربستان سعودی در زمینه پالایش در گوادر است. این بندر و منطقه صنعتی آن تحت کنترل و بهره برداری چینیها است. گوادر هم مانند معدن ریکودیک نزديك مرز با ايران قرار دارد. گوادر رقیبی برای بندر چابهار ایران است. در بندر چابهار، هند در حال راه اندازی یک ترمینال است که برای دور زدن و عبور از پاکستان برای دسترسی به افغانستان و آسیای مرکزی استفاده میشود. این نقطه گره پایانی کریدور اقتصادی چین و پاکستان است که از کاشغر در منطقه سین کیانگ چین شروع میشود.
فعالیت اقتصادی و سرمایه گذاری در گوادر، در مقایسه با پروژههای دیگر منطقهای مانند «دوگم» در عمان و «بندر خلیفه» در ابوظبی که تازه آغاز شدهاند؛ به شکل سستی در حال پیشروی بوده است. پروژههای گوادر کمکهای مالی قابل توجهی از چین دریافت کردهاند. احتمالا رقم آن به بالاتر از 10 میلیارد دلار برسد. سرمایه گذاری از جانب یک غول انرژی جهانی مانند آرامکو عربستان سعودی، سرمایه گذاریهای دیگر شرکتها را هم کاتالیز میکند (افزایش میدهد) و فعالیتهای بندر را تقویت میکند. یک پالایشگاه در گوادر به عربستان سعودی یک پایگاه اقتصادی در یک موقعیت استراتژیک میدهد. پایگاهی درست در خارج از تنگه هرمز، اما در نزدیکی خطوط حمل و نقل دریایی خلیج فارس؛ که میتواند پاکستان را به خرید نفت خام سعودی برساند.
اما در آنجا، ممکن است برای مقیاس پذیری سرمایه گذاری محدودیتهایی باشد. در اوایل سال جاری، آرامکو عربستان سعودی یک یادداشت تفاهم نامه را با یک کنسرسیوم از شرکتهای نفتی دولتی هند برای یک پالایشگاه نفت و مجتمع پتروشیمی نفتی 44 میلیارد دلاری در هند امضا کرد. با این حال، یک پالایشگاه در گوادر، میتواند تقاضای داخلی در پاکستان را تامین و به این کشور کمک کند تا ظرفیت پالایش را به میزان قابل توجهی افزایش دهد و پاکستان را قادر سازد تا نفت خام ارزانتر را وارد کند. در نتیجه در صورت حساب واردات پاکستان صرفه جویی صورت میگیرد.
همچنین در گوادر، پیچیدگیهای ژئوپولیتیکی برای پاکستان و عربستان سعودی وجود دارد. سرمایه گذاری سعودیها در گوادر، وابستگی پاکستانیها به چین برای موفقیت بندر را کاهش میدهد. این مسئله ممکن است گزینههای انتخابی آینده چین را در این شهر محدود کند.
در زمینههای توسعه زیرساختها، مبادله و تجارت انرژي و يا فروش سخت افزارهای دفاعی، چین در همه جای خاورمیانه حاضر است و همواره یک شریک با فرصت برابر براي ايران و مخالفان عرب حاشیه خليجفارس آن بوده است. ایران برای کمربند اقتصادی جاده ابریشم چین بسیار مهم است و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، به ویژه امارات متحده عربی، میتوانند برای جاده ابریشم دریایی چین حیاتی باشند.
با فرض این که چین واقعا برنامهای برای گوادر دارد، این برنامه میتواند در نهایت شامل توسعه بندر برای جایگزینی یا تکمیل مراکز حمل و نقل عمده خلیج فارس باشد. در صورتی که ایران از رخوت و عدم فعالیت هندیها خسته شود، چین میتواند چابهار و گوادر را در هم آمیخته و به یک کمربند اقتصادی منطقه ساحلی مکران تبدیل کند. اما اگر پاکستان و عربستان سعودی با داشتن یک پالایشگاه در گوادر پیش بروند، ممکن است کار برای چین سخت شود و نتواند ایران را در پروژههای انرژی که در داخل و یا از طریق گوادر انجام میشود، تلفیق نماید. (نمونههایی از جمله: پالایشگاه Sinopec در گوادر که از نفت ایران استفاده میکند و یک خط لوله گاز از ایران به مرز چین و پاکستان که از گوادر میگذرد).
ظاهرا پاکستان هم پیشنهاد سرمایه گذاری سعودی در خط لوله گاز شمال-جنوب را ارائه کرده است، که میتواند گاز را در داخل کشور از کراچی به لاهور حمل کند. پاکستان یک توافق نامه دولتی با دولت روسیه برای ساختن خطلوله و عرضه گاز طبیعی مایع امضا کرد. با این حال، دو کشور به توافق بر سر قیمتها دست نیافتهاند و Rostec روستک تلاش میکند تا منابع مالی این پروژه را تامین کند. گر چه گزارشهای سال گذشته نشان داد که صندوق بودجه جاده ابریشم چین میتواند آن پروژه را هم تامین مالی نماید. روسیه ممکن است مشکل در تامین و عرضه گاز طبیعی مایع داشته باشد. در هر صورت، نقشی که قرار است سعودیها در پروژه خط لوله ایفا کنند- چه به عنوان یک مکمل برای کنسرسیوم یا جایگزینی برای یک عضو موجود- مشخص نیست.
سرانجام، پاکستان از عربستان سعودی دعوت کرده است تا در مزایدههای باز برای اکتشاف در ده بلوک نفت و گاز شرکت کنند. سوخت بزرگترین گروه کالای وارداتی پاکستان است. کاهش وابستگی آن کشور به سوختهای وارداتی با افزایش و رونق اکتشاف نفت و گاز داخلی برای پاکستان و جهت نجات از چرخههای رونق و رکود اقتصادی که هر چند سال یک بار این کشور را به آستانه درگاه صندوق بین المللی پول میرساند، حیاتی است. احتمال دارد که پاکستان به اندازه کافی گاز طبیعی؛ نه تنها برای برآوردن تقاضای داخلی، بلکه برای صادرات هم شاید داشته باشد اما آیا عربستان سعودی وابستگی پاکستان به انرژی را به نفع خود میبیند؟
جداسازی اقتصادی و مسائل استراتژیک؛ مسئلهای که حرف زدن از آن آسانتر از انجام آن است
بزرگترین سوالی که برای پاکستان پیش میآید ممکن است این باشد: هزینههای غیر اقتصادی سعودی چیست؟ کشورهای عربی خلیج فارس از بهره برداری از کمکهای خود برای سرمایه گذاری در ایجاد یک نظم منطقهای که منافع اصلی استراتژیک آنها را به هم پیوند میدهند، دریغ نکردهاند.
در سالهای اخیر، به خصوص توسط شاهزاده محمد بن سلمان، استفاده استراتژیک از کمک و سرمایه گذاری افزایش یافته است. در واقع، پاکستان یک پایگاه اقتصادی برای سرمایه گذاری عربستان سعودی به شمار میرود. دهها سال است که شرکتهای عربستان سعودی در پاکستان سرمایه گذاری کردهاند. سعودیها علاقهمند به سرمایهگذاریهای گوناگون در خارج از کشور هستند و مایلند فراتر از صنایع استخراجی داخلی خود حرکت کنند. اما اکنون - احتمالا بیشتر از همیشه، رشتهها متصل میشوند. ریاض این مسئله را روشن کرده که اولویتهای اصلی خود کشورهایی است که به عنوان تهدیدهای اصلی در نظر میگیرد: ایران، قطر (اخوان المسلمین) و ترکیه.
بنابراین پاکستان باید در نظر بگیرد که سعودیها در مقابل سرمایه گذاری چه چیزی میخواهند و آیا این هزینهای است که مایل به پرداخت آن باشند یا خیر. پاکستان به ویژه به دنبال عملیات یمن تحت هدایت عربستان، با زبردستی خود را از جنگ سرد ایران و عربستان جدا کرده است. اما پاکستان نیاز به سرمایهگذاری مستقیم خارجی بیشتر و استفاده از منابع مالی متنوع بیشتری دارد. سرمایه گذاری مستقیم خارجی از جانب چین رو به افزایش است و در این میان کاهش در ورود جریانهای مالی از کشورهای عربی خلیج فارس هم وجود دارد. حس هم گرایی و توافق نسبت به ایران در پاکستان بسیار زیاد شده است، اما ایران قبلا هیچ گاه سرمایه گذاریهای چشمگیری در پاکستان انجام نداده و در حال حاضر هم در جایگاهی نیست که این امکان را داشته باشد.
برای پاکستان هیچ راه فراری از مسائل ژئوپولیتیک وجود ندارد، حتی زمانی که نوبت به مسائلی مانند ارتباطات و تجارت میرسد. به لحاظ جهانی، درست همان طور که ایالات متحده موضع سختگیرانهتری نسبت به برنامه ابتکاری یک کمربند و یک جاده اتخاذ میکند، و به یک جنگ تعرفهای عمیقتر با چین فرو میرود؛ همچنان از تحریمهای اقتصادی یا قوانین استفاده میکند تا ایران را وادار کند که تسلیم شود.
درخواستها از پاکستان برای تبدیل شدن به یک دولت "عادی" که منافع اقتصادی خود را بالاتر از منافع استراتژیک قرار میدهد، دیگر منسوخ شده است که منعکس کننده دیدگاه جهانی سازی است که اکنون در حال گذار است. منافع اقتصادی و استراتژیک یک بار دیگر به طور فزایندهای نامشخص و محو به نظر میرسند. بنابراین توانایی پاکستان برای حل چالشهای اقتصادی حتی سختتر از قبل به نظر میرسد.
انتهای مطلب/
«آنچه در این متن آمده به معنای تأیید محتوای آن از سوی «موسسه ایران شرقی» نیست و تنها در راستای اطلاع رسانی و انعكاس نظرات تحليلگران و منابع مختلف منتشر شده است»