در ادامه حملات فرقه ای در افغانستان که داعش خراسان مسئولیت آن را به عهده می گیرد، حمله به مسجد «خواجه حسن» در ولایت پکتیا که جان 33 تن از سادات شیعه این کشور را گرفت، توجه بسیاری از ناظران را به خود جلب کرده است. در ولایت پکتیا، تاکنون خشونتهای فرقهای این چنینی رخ نداده بود و این حقیقت که این حمله، جامعه کوچک و تقریبا انحصاری شیعه را که هیچ کشمکشی با همسایگان سنی خود نداشتهاند، به آن یک ویژگی خشن و ویرانگر خاص بخشیده است.
ایران شرقی/
مسلمانان شیعه افغانستان پس از دو قتل عامی که در ماه جاری رخ داد و جامعه آنان را هدف قرار داد، هر روز بیش از پیش احساس ناامنی میکنند. مسئولیت ارتکاب هر دو حمله را شاخه افغانستان داعش، یعنی دولت اسلامی ولایت خراسان (ISKP) بر عهده گرفته است. در تاریخ 3 آگوست، مردان مسلح حداقل 38 مرد و پسر جوان را در حین نماز جمعه در یک مسجد روستایی در حومه شهر گردیز کشتند.
سه خانواده، تمام مردان خود را از دست دادند، از پسرهای جوان گرفته تا پدربزرگها. در تاریخ 15 آگوست، یک بمب گذار انتحاری با حمله به یک مرکز آموزشی در دشت برچی کابل که دارای جمعیت اکثریت هزاره است، حداقل 40 نفر را کشت. بیشتر آنان دانش آموزان نوجوان بودند؛ دختران و پسرانی که برای آماده شدن جهت شرکت در امتحان ورودی دانشگاه درس میخواندند. در بحبوحه این یورشها، شبکه تحلیلگران افغانستان احساس نیاز کرد که به این مسئله بپردازد تا حداقل به قربانیان و بازماندگان این ماجراها احترام گذاشته و تلاش شود تا چنین مرگ و میرهایی به یک روال و خط مشی عادی و جاری در درگیریها تبدیل نشود. در اینجا، فابریزیو فوچینی، از شبکه تحلیلگران افغانستان به شرح اتفاقات پرداخته است و حمله به جامعه کوچک شیعه سادات در ولایت پکتیا را مورد بررسی قرار داده است.
حملات فرقهای در افغانستان رو به افزایش است. مساجد مسلمانان شیعه، اجتماعات و محلههای آنان مورد هدف قرار گرفتهاند. ابتدا حمله به مسجد خواجه حسن در ولایت پکتیا رخ داد و سپس یک بمب گذار انتحاری به تنهایی به مرکز آموزشی "موعود" در پایتخت حمله کرد. این حمله حداقل 48 نفر کشته و 67 زخمی بر جای گذاشت . عمدتا نوجوانان کشته و زخمی شدند.
یک روزنامه نگار نوشت: "سالن سخنرانی بسیار بسته و مملو از جمعیت بود و انفجار چنان قدرتمند بود که تقریبا نیمی از 230 دانش آموز در اثر حمله تلف شده و جان باختند." بسیاری از آنها از ولایتهای دیگر آمده بودند. خانوادههایشان، آنها را برای گذراندن سال آخر تحصیل به پایتخت فرستاده بودند؛ به این امید که در امتحان ورودی دانشگاه و کنکور موفق شوند و بتوانند تحصیلات عالی داشته باشند. بعضی از آنها هیچ آشنا و فامیلی در کابل نداشتند و بدون حضور خانواده، توسط دوستان هم مدرسهای خود و یا داوطلبان، در یک گور دسته جمعی دفن شدند. به گونه بیسابقهای برخی از تابوتهای دختران توسط زنان حمل میشد.
چنین حملات فرقهای توسط یک گروه از جامعهی افغانستان انجام میشود - ISKP داعش ولایت خراسان- معمولا ارتکاب به این جنایات را میپذیرد و همواره هم به شدت توسط دیگران محکوم شده است.
به دنبال حمله به مسجد خواجه حسن در ولایت پکتیا، داعش خراسان مسئولیت این حمله را هم بر عهده گرفت. اما در گردیز داغدیدهها توسط همسایگان سنی خود به شدت حمایت شدند. تودههای اهل سنت در مراسم خاکسپاری کسانی که در این حمله کشته شدند حضور یافته و پس از آن دیوار انسانی در جلوی مساجد شیعیان تشکیل دادند تا خشونتهای فرقهای و قتل شیعیان را محکوم کرده و آن را به چالش بکشند. شبکه تحلیلگران افغانستان با اعضای جامعه و همچنین با جامعه کوچکی که بسیاری از اعضای خود را از دست دادهاند، صحبت کرده تا گزارش مشروحی از حمله را نقل کند.
حمله به حاضران در نماز جمعه
بعد از ظهر جمعه در حدود 13.30 بود. بخش قابل توجهی از ساکنان روستای خواجه حسن به مسجد آمده بودند تا به خطبه واعظ گوش بسپارند و نماز جماعت را به جا آورند. در این هنگام دو نفر ملبس به برقع به محوطه نزدیک شدند. وضعیت لباسهای مندرس و رفتار آنها – که دست خود را از زیر ردای خود جهت درخواست کمک بیرون آورده بودند - حاکی از این بود که آنها گدا هستند. گداها اغلب بر روی کمکهای خیریه مؤمنانی که برای نماز جمعه جمع میشوند، حساب میکنند.
نگهبانان که در آستانه درب مسجد ایستاده بودند، به آنها گفتند چند دقیقه صبر کنند تا مردم نماز خود را تمام کنند. نگهبانان گفتند فعلا بیرون مسجد بمانید؛ مطمئنا بعد از نماز به شما کمک خواهد شد. به نظر میرسید که دو گدا حرف نگهبان را قبول کردند، اما به جای آن؛ ناگهان اسلحههای پنهان شده خود را از زیر برقعها بیرون آوردند. گزارش شده اسلحهها دارای صدا خفه کن بوده است. ابتدا نگهبانان را به قتل رساندند و با عجله به سمت مسجد حمله کردند.
با توجه به گفتههای تعداد کمی از افراد که شاهد بوده و زنده ماندهاند و میتوانند داستان را بگویند، ماجرای چگونگی آغاز حمله به مسجد امام زمان در روستای خواجه حسن در حومه گردیز در 3 آگوست 2018 این چنین بوده است. پس از آن، قتل عام صورت گرفت.
تنها دو سال از ساخت این مسجد میگذرد و ساخت آن با مشارکت کلیه اعضای محلی جماعت شیعه صورت گرفت. این مسجد جایگزین یک مسجد قدیمیتر و کوچکتر شده بود و میتوانست میزبان بالغ بر 2000 نفر باشد. در آن روز بین 150 تا 200 نفر از ساکنان- فقط مردان و پسران- در آنجا حضور داشتند. زنان و دختران، به رغم برخورداری از یک طبقه جداگانه از ساختمان مسجد، معمولا در نماز جمعه مسجد حضور نداشتند. طبق روال معمول، رهبران جامعه و مردان مسنتر در ردیف اول قرار گرفته بودند؛ در حالی که جوانان و نوجوانان در ردیفهای عقبتر جای گرفتند. بنابراین، جوانان اولین کسانی بودند که وقتی تروریستها وارد ساختمان شدند با آنان مواجه شدند. دو مرد مسلح ابتدا نارنجکهای دستی خود را به سوی جمعیت انداختند. سپس با کلاشینکوفهایی که زیر لباسهای خود پنهان شده بود به سوی افرادی که نزدیک آنها بودند، آتش گشودند. بعدا گزارش شد که اکثر زخمیها بر اثر اصابت گلوله و انفجار نارنجک بوده و این مسئله حاکی از این است که این مرحله از حمله، مرگبارترین قسمت آن بوده است. سپس، مهاجمان یکی پس از دیگری، جلیقههای انفجاری را که بر تن داشتند فعال کردند و بدین ترتیب مردم بیشتری در اطراف آنان کشته و زخمی شدند.
بازماندگان و ساکنان محلی با عجله خود را به محل حادثه رساندند و زخمیها را به بیمارستان منتقل کردند. کسانی که تنها صدمات جزئی داشتند، به مرکز شهر گردیز منتقل شدند. بعدا همین افراد در اعتراضی بدون آمادگی و هماهنگی قبلی جلوی ساختمانهای دولتی ولایت تظاهراتی انجام دادند. مردم خواجه حسن نه تنها از قتل عام سردرگم شده بودند، بلکه همچنین تاخیر مقامات در فرستادن آمبولانس و نیروهای امنیتی پس از حمله، موجب آشفتگی آنان گردید. بعضی از ساکنان به ما گفتند با وجودی که خواجه حسن در حومه گردیز و واقع در منطقه 2 پلیس است و تقریبا دو کیلومتر از مرکز شهر فاصله دارد، این کار بیش از یک ساعت طول کشید. تنشها خیلی زیاد بود، به طوری که زمانی که پلیس در نهایت وارد صحنه حمله شد، ساکنان مسلح محلی از ورود پلیس به مسجد جلوگیری کردند و از آنها میپرسیدند اکنون که همه کشته شدهاند، برای چه آمدهاند.
در همین حال، کلینیکهای محلی نمیتوانستند پاسخگوی شمار بالای زخمیها باشند و وضعیت هولناکی برقرار بود. در نهایت، در ساعت حدود 19:00 عصر، 19 تن از کسانی که جراحت بالایی داشتند توسط هلیکوپتر نظامی به بیمارستانهای مختلف کابل منتقل شدند. با این حال بعضی از آنها در روزهای بعد بر اثر جراحت شدید از بین رفتند.
قربانیان
در اثر این حمله 33 تن کشته و دهها تن دیگر زخمی شدند. این حادثه کل این جامعه کوچک را ویران کرد. مسلمانان شیعه گردیز سادات هستند. دور از دیگر شیعیان زندگی میکنند، و آنها یک جامعه عمیقا در هم آمیخته تشکیل دادهاند. حمله 3 آگوست ضربه بزرگی به این جمعیت وارد کرد. هر خانوادهای از مرگ نزدیکان خود یا اقوام دور عزادار است. سه خانواده همه مردان خانه خود را، از پسران جوان گرفته تا پدربزرگها، را از دست دادهاند.
پنج کودک بین 7 تا 15 ساله هم کشته شدند و هفت کودک دیگر نیز به طور جدی زخمی شدهاند. هشت جوان دیگر زیر 25 سال نیز کشته شدهاند و بسیاری دیگر هم زخمی شدهاند. تعداد افراد مصدوم به طور معمول رقم متغیری است. چرا که بسیاری از افرادی که فقط زخم یا سوختگی سطحی داشتند در بیمارستان بستری نمیشوند و بنابراین شمارش نمیشوند. بعضی دیگر از زخمیها هم ممکن است بعدا در اثر آسیبها جان بسپارند. با این حال، برآورد بین 70 تا 90 تن است و حدود دوازده نفر هنوز در شرایط بحرانی هستند.
در میان کشته شدگان برخی از بزرگان جامعه هم بودهاند. شاید شناخته شدهترین و مورد احترامترین فرد، دکتر علی شاه موسوی بود که یک تمایز انحصاری داشت. وی تنها زندانی شیعه بود که توسط ایالات متحده در گوانتانامو زندانی شده بود. در طول دهه 1980، دکتر موسوی، فرمانده حزب مجاهدین حرکت انقلاب اسلامی، در جناح شاخهای تحت رهبری مولوی منصور بود. زمانی که طالبان بر سر قدرت بودند، دکتر موسوی در ایران اقامت گزید و در سیاست یا مبارزات شرکت نکرد. پس از بازگشت او در سال 2004، وی بلافاصله توسط آمریکاییها دستگیر شد و بعد به گوانتانامو فرستاده شد و دو سال در آن زندانی سپری کرد.
او نه تنها بدون محاکمه بازداشت شد، بلکه همچنین به عنوان تنها زندانی شیعه در میان بسیاری از سنیهای سلفی رادیکال قرار گرفت. به خاطر نفرتهای فرقهای توسط برخی از زندانیان دیگر مورد آزار قرار گرفت. در زمان او، اردوگاه زندان حتی از استانداردهای معمول گوانتانامو هم خشنتر بود.
پس از آزادی، دکتر موسوی برای مدتی جهت دیدن خانواده خود به ایران رفت اما در نهایت به گردیز بازگشت و در آنجا یک مدرسه ابتدایی تاسیس کرد. اخیرا، در سال 2014، او مدیر بخش محلی پیشگیری از بلایای طبیعی شده بود. در آنجا هم، با توجه به گفتههای همه افرادی که با شبکه تحلیلگران افغانستان صحبت کردند، او به خوبی از عهده کارها بر میآمد. سید سجاد، خواهرزاده وی، که 24 ساله بود و در رشته مهندسی از پلی تکنیک کابل فارغ التحصیل شده بود نیز در اثر این حمله کشته شد.
در بخش ذیل لیستی از افرادی که کشته شدهاند و به عنوان شهید بر روی پوسترهای شهرداری و آگهیهایی که در گردیز و در کابل ظاهر شدهاند، به احترام از آنان یاد شده است را میخوانید. نام بعضی از کسانی که بعدا در اثر زخم و جراحت شدید جان خود را از دست دادند، در اینجا آورده نشده است. به عنوان مثال، ما فکر میکنیم که یک سید سجاد دیگر هم در اثر این حمله کشته شده است.
1- سید احمد خیر اندیش، امام جماعت مسجد خواجه حسن، 40 ساله
2- دکتر سید محمدعلی شاه موسوی، رئیس ستاد مدیریت بحران ولایت و فرمانده سابق مجاهدین
3- سید محمد موسوی، امام مسجد سادات، اصالتا اهل جاغوری بود
4- سید اسدالله رضایی، راننده تاکسی در مسیر بین کابل و گردیز
5- سید همایون، مکانیک خودرو در گردیز، 35 ساله
6- سید مرتضی، کارمند دانشگاه پکتیا (برادر سید محمد رضا، شماره 14، که او نیز کشته شد)
7- سید محرم، 22 ساله، بازرگان
8- سید گل احمد، مغازهدار
9- سید اسدالله، 33 ساله، قاری قرآن
10- مهندس سید سیف الله دانشجوی دانشگاه پکتیا
11- مهندس سید سجاد، 24 ساله، رئیس فرودگاه پکتیا و خواهرزاده دکتر موسوی
12- سید نجیب الله، فرزند سید امیر گل، استاد دانشگاه پکتیا، 34 ساله
13- سید محمد رضا، مغازهدار (برادر سید مرتضی، شماره 7)
14- سید جان علی، نگهبان مسجد
15- سید آقا ضیا، پسر سید نور آقا، 28 ساله، نگهبان مسجد
16- سید محرم 60 ساله مکانیک خودرو
17- سید زلمی، کارگر
18- سید علی شاه موسوی، از بزرگان قبیلهای
19- سید مرتضی، دانشجوی دانشگاه پکتیا
20- سید روکی، یک دانش آموز مدرسه، 17 ساله
21- سید کبیر، یک دانش آموز مدرسه، 16 یا 17 ساله
22- سید محمد حسین، مامور پلیس اصالتا اهل بامیان
23- سید محمد، مغازهدار
24- سید محمد آقا، نگهبان مسجد
25- سید نعمت الله، مغازهدار
قربانیان زیر همگی کودک بودند و هنوز در مدرسه تحصیل میکردند:
26- سید نصرالله
27- سید حجت موسوی
28- سید علی اصغر، 9 ساله
29- سید حسین شاه
30- سید مرتضی
31- سید علی احمد
47. سید خلیل
48. سید وحید الله
سادات گردیز، جزیره کوچکی از شیعه در لویه پکتیا هستند. در محل حمله (ولایت پکتیا) تاکنون خشونتهای فرقهای این چنینی رخ نداده بود. این حقیقت که این حمله جامعه کوچک و تقریبا انحصاری شیعه را ویران کرد، به آن یک ویژگی خشن و ویرانگر خاص بخشیده است.
خواجه حسن روستای نسبتا بزرگ و مرفهی است. واقع در لبه شمال شرقی شهر گردیز، درست کنار بزرگراه منتهی به لوگر و کابل قرار دارد. حدود هزار خانواده در روستا و در اطراف آن زندگی میکنند، و بنابراین طبق گزارشات، خواجه حسن بزرگترین روستای پکتیا است که ساکنان آن دری را به عنوان زبان مادری صحبت میکنند. گرچه بیشتر سادات به طور کامل دو زبانهاند، و به زبان پشتو نیز صحبت میکنند. با وجود اینکه این روستا در مرکز هسته پشتون واقع شده است و مشهور است که ساکنان به شدت به دنبال آداب قبیلهای و پشتونوالی هستند، پکتیا همچنین دارای اقلیت پایدار از افرادی است که به زبان دری به عنوان زبان اول خود سخن میگویند. اما آنها تازه واردان به این منطقه نیستند، بلکه بقایای جمعیتهای باستانی هستند که روزگاری در برخی از مناطق واقع در جنوب شرقی افغانستان امروزی زندگی میکردند.
زمانی آنها «پارسیوان» خوانده میشدند. آنها امروزه اکثرا به دسته قومیتی بزرگ تاجیک (به جز شیعیان موجود در بین آنها) تعلق میگیرند (چنانچه میدانید هویت تاجیک به صورت ضمنی نشان دهنده سنی بودن افراد است). علاوه بر این، این جوامع شیعه اغلب تبار خود را به خانواده حضرت محمد (ص) نسبت میدهند و گروهی جداگانه به نام سادات ( جمع سید) را تشکیل میدهند.
ادعای سادات؛ (داشتن یک تبار متمایز) معمولا به آنها خصلت و کاریزمای مذهبی خاصی میبخشد. در طول تاریخ، آنها اغلب رهبران مذهبی برای سایر شیعیان تامین کردند و مشغول به کارهای زاهدانه و عالمانه و یا تحصیلات مذهبی بودهاند. سادات خواجه حسن ادعا میکنند که مدت کوتاهی پس از پیروزی و فتح اسلامی منطقه گردیز، از سبزوار در نزدیکی نیشابور (امروزه در شرق ایران واقع است) به اینجا آمدهاند و از آن زمان تا به حال در این منطقه ساکن شدهاند. آنها به رغم فاصله از دیگر شیعیان، جامعهای مورد احترام، شکوفا و موفق پرورش دادهاند.
به نظر میرسد سادات خواجه حسن هیچ کشمکشی با همسایگان سنی خود نداشتهاند، چه آن اشخاص به زبان دری صحبت کنند (تاجیکها) و چه پشتونها باشند. بلکه بالعکس، ساکنان روستا که با شبکه تحلیلگران افغانستان مصاحبه کردهاند به مواردی از همکاری و وحدت بین آنها و سنیها اشاره کردند؛ از مشارکت مشترک آنها در جهاد علیه شوروی و حکومت کمونیست گرفته تا دفاع متحد آنها زمانی که پاشا خان زدران در سال 2002 به گردیز حمله کرد.
پس از حمله به مسجد، تودههای اهل سنت گردیز در مراسم عزاداری کشته شدگان حضور یافتند و در زمان دفن، امنیت مسلحانه مراسم را تامین کردند و پس از آن سپر انسانی در مقابل مساجد و حرمهای شیعه تشکیل دادند و مخالفتهای فرقهای را به چالش کشیدند و گفتند دشمن اگر میخواهد به آنان نیز حمله کند.
عاملان احتمالی جنایت
به نظر میرسد ساکنان خواجه حسن کاملا شوکه شدهاند و در زمان غیرمنتظرهای هدف حمله قرار گرفتند. طی چند هفته گذشته، ستاد مرکزی محلی ریاست عمومی امنیت ملی افغانستان هشدارهایی مبنی بر وجود یک سری تهدیدها صادر کرد و اعلام کرد که بروز حملات احتمالی انتظار میرود اما در اخطارها به طور خاص به خواجه حسن هیچ اشارهای نشده بود. همچنین اخطارهایی در مسجدهای سنی در طول بزرگراه غزنی منتشر شده بود. امنیت در مسجد مورد حمله کم و پایین بود و فقط دو نگهبان مسلح در آنجا مستقر شده بودند. همان روالی که در چندین سال گذشته حاکم بوده است. نگهبانها جوانان محلی بودند که حقوق خود را از طریق وزارت کشور دریافت میکردند.
انتخاب چنین هدفی و این سطح از خشونت سرکش علیه شهروندان غیر مسلح که در یک مسجد جمع شدهاند و خدا را پرستش میکنند، نشان دهنده نفرت عمیق فرقهای به عنوان انگیزه اصلی جنایت است. با این حال، حمله به خواجه حسن در تاریخ حملات به شیعیان به دلیل محل وقوع آن، کم نظیر است. سادات گردیز پیش از این هرگز مورد حمله قرار نگرفته بودند. تاکنون، ستیزه جویان مستقر در ولایت پکتیا از هدف قرار دادن کلی این جوامع اجتناب کرده بودند. این ولایت مانند همسایه خود خوست، دارای شورشهای فعال است، اما با توجه به وابستگی قومی قوی و داشتن جوامع محلی منسجم، کمتر آسیب دیده بود. خصومت و دشمنی قسم خورده حتی اگر از سوی یک جامعه کوچک باشد، میتواند یک کابوس لجستیکی برای شورشیان ایجاد کند، زیرا آنها به مسیرهای کوهستانی یا پنهانی برای حفظ امنیت جنبش و موفقیتهای عملیاتی خود تکیه میکنند. همین مسئله غالبا شورشیان را از انجام اقداماتی که ممکن است سبب شود کل یک جامعه به دشمن قسم خورده آنان تبدیل شوند، منع میکند.
همچنین، با وجود اینکه طالبان گذشته پاک و روشنی ندارد (مانند دوره تسخیر مزارشریف در دهه 1990)، اما امروز آنان خشونت فرقهای را به صورت عمومی محکوم میکنند و از آن فاصله میگیرند. در واقع، در عرض چند ساعت پس از وقوع این حمله، رهبران جامعه خواجه حسن، تماسهای تلفنی از فرماندهان پیشین طالبان در جانی خیل، زرمت و حتی ولایت پکتیکا دریافت نمودند. طالبان هرگونه دخالت در حمله را رد کردند و پیام تسلیت خود را برای قربانیان ابلاغ کردند و حتی پیشنهاد همکاری ارائه دادند.
اما بازیگری که از زمان ظهور خود در صحنه درگیریهای افغانستان در سال 2014 همواره نشان داده بیش از حد مایل به انجام چنین حملات فرقهای وحشتناکی است، داعش ولایت خراسان است. انجام یک رشته حملات به اماکن مذهبی شیعه نشان میدهد که این گروه حملات فرقهای خشونت آمیز را بخشی مهم از استراتژی خود میداند و از آن برای به دست آوردن شهرت و آوازه در سطح ملی و بین المللی و تلاش برای جذب نیروهای جدید و منابع مالی جدید استفاده میکند. افزایشهای اخیر در تعداد چنین حملاتی میتواند حاکی از این باشد که داعش خراسان دچار بحران شده و این جنبش خود را درگیر مشکل حس میکند. در حال حاضر ترکیبی از فشار طالبان و فشار دولت / ایالات متحده سبب شد داعش عملا بیشتر قلمرویی که در ننگرهار و جوزجان افغانستان تحت کنترل خود داشت؛ از دست بدهد.
داعش خراسان حقیقتا مسئولیت این حمله را بر عهده گرفته و آن را اعلام کرده است، اما این کار یک روز کامل پس از وقوع حمله و در اواخر بعد از ظهر شنبه اتفاق افتاد. در موارد گذشته، گروه معمولا علاقه مند بود که در عرض چند ساعت پس از وقوع یک حمله ادعا کند کار کار آنها بوده است.
از نقطه نظر ظرفیت و قابلیتهای اقدام، داعش نیز در بهترین موقعیت برای انجام حمله این چنینی نبوده است. مسجد خواجه حسن ممکن است یک هدف نرم باشد، اما داعش هرگز تا به حال هیچ جا در نزدیکی گردیز عملیات انجام نداده است و حتی یک حمله ساده هم نیاز به شناسایی و شناخت گستردهای از منطقه دارد. احتمال دارد که داعش ستیزه جویانی را در گردیز استخدام کرده باشد، چرا که آوردن مردان و سلاحها از ولایتهای دیگر، آن هم در زمانی که دولت بزرگراهها را به شدت کنترل میکند و طالبان تمام مسیرهای دیگر را تحت کنترل خود دارند، میتواند بسیار دشوار باشد.
ساکنان خواجه حسن - هم سنی و هم شیعه - معتقدند که این حمله؛ حامل امضای شبکه حقانی است. آنها معتقدند حقانی تنها گروهی است که میتواند به راحتی این کار را انجام دهد. این حرف ممکن است به لحاظ ظرفیت عملیاتی درست باشد، اما وقتی که نوبت به انگیزه میرسد، مسائل وضوح کمتری پیدا میکنند. یکی از ساکنانی که با شبکه تحلیلگران افغانستان مصاحبه کرد، نمونههایی ذکر کرد تا توضیح دهد چگونه اعضای حقانی در گذشته نشان دادهاند که با شيعيان خصومت دارند. در طی سالهای جهاد و مدت کوتاهی پس از آن، مبارزان حقانی گروه شیعه را مورد آزار و اذیت و حملات پیاپی قرار دادند و در زمان برگزاری مراسم عاشورا آنها را مورد هدف قرار میدادند (سادات سپس برای میانجیگری به دنبال مولوی منصور رفتند؛ چرا که بسیاری از آنها در صفوف جبهه وی و برای حرکت انقلاب اسلامی جنگیده بودند) در جایی دیگر، جلال الدین حقانی پس از اینکه طالبان به قدرت رسیدند، در یک سخنرانی عمومی به شیعیان محلی توهین کرده بود. اما اینها به تنهایی دلیل روشنی برای اینکه حقانی چنین حمله وحشیانهای را انجام داده باشد ارائه نمیدهد.
اما اگر عاملان این حمله سعی در روشن کردن آتش تنفر فرقهای داشتند و قصد داشتند میان سادات و هم پیمانان پکتیاوال آنها اختلاف ایجاد شود، ناامید خواهند شد. زیرا حمایت سنیها از جامعه محزون و عزادار شیعه قوی و بی نظیر بوده است. به گفته یک تحلیلگر سیاسی از پکتیا: "تنها چیزی که در پس همه این اتفاقات بد، یک خوش اقبالی محسوب میشود این است که پکتیاوالها برای مراسم عزاداری درگذشتگان خواجه حسن به آنان پیوستند. ما به خوبی در برابر این حمله بی سابقه ایستادگی کردیم. "
انتهای مطلب/
«آنچه در این متن آمده به معنای تأیید محتوای آن از سوی «موسسه ایران شرقی» نیست و تنها در راستای اطلاع رسانی و انعكاس نظرات تحليلگران و منابع مختلف منتشر شده است»