آگوست 2017، «حافظ سعید» تشکیل حزب «ملی مسلم لیگ» را اعلام و تصریح کرد که هدف این حزب تبدیل پاکستان به یک کشور واقعا اسلامی و مرفه است. گرچه «حافظ سعید» در ابتدا مدعی شد که «ملی مسلم لیگ» یک نهاد کاملا مجزا از «جماعت الدعوه» خواهد بود اما دسامبر 2017 گفت که «جماعت الدعوه» میتواند تحت نام «ملی مسلم لیگ» در انتخابات عمومی سال 2018 شرکت کند. با توجه به اینکه «حافظ سعید» این اظهارات را تنها چند هفته پس از آزادیاش از بازداشت خانگی مطرح کرد، بسیار بعید است که وی توانسته باشد حزب «ملی مسلم لیگ» را بدون تأیید آشکار و کمک فعال ارتش و سرویس اطلاعاتی پاکستان راه اندازی کرده باشد. نکته مهم دیگر اینکه، تشکیل حزب «ملی مسلم لیگ» مقارن با تصمیم کنگره آمریکا (تحت فشار پنتاگون) برای برداشتن این شرط بود که پرداخت کمکهای امنیتی واشنگتن به اسلامآباد منوط به متوقف کردن روند فعالیت «لشکر طیبه» / «جماعت الدعوه» میباشد.
ایران شرقی/
کریستین فیر؛ استاد دانشگاه جرج تاون و کارشناس افغانستان و پاکستان
«لشکر طیبه» که اواخر دوران جهاد ضد شوروی در افغانستان تشکیل شد، هرگز دست به عملیات تروریستی در داخل خاک پاکستان نزده و هرگز هیچ هدف پاکستانی را در داخل یا خارج کشور مورد تعرض قرار نداده است. به همین دلیل، «لشکر طیبه» از حمایت بی حد و مرز ارتش و سرویس اطلاعاتی پاکستان برخوردار است. پس از حمله انتحاری «جیش محمد» به پارلمان هند در دسامبر 2001، آمریکا در سال 2002 گروههای «لشکر طیبه» و «جیش محمد» را در فهرست «سازمانهای تروریستی خارجی» قرار داد. این حمله، باعث به وجود آمدن بزرگترین بسیج نیروهای هندی از زمان جنگ سال 1971 تا آن زمان شد. پاکستان نیز برای مقابله با حمله احتمالی هندیها، سربازان خود را از غرب (جایی که آنها ظاهرا در حال حمایت از عملیاتهای نظامی آمریکا در افغانستان بودند) به شرق انتقال داد. در همین حال، واشنگتن که متکی به همکاری پاکستان در مرزهای غربی این کشور بود تلاش کرد تا نگرانی هندیها را برطرف نماید. واشنگتن برای بازگرداندن نیروهای پاکستانی به سمت غرب (مرزهای افغانستان)، هند را برای تنشزدایی تحت فشار قرار داد و در همین حال، از «پرویز مشرف» رئیسجمهور وقت پاکستان خواست تا «جیش محمد» و «لشکر طیبه» را ممنوعالفعالیت کند و بدین ترتیب، با این پیروزی دیپلماتیک، هندیها را متقاعد به اتخاذ یک موضوع نرمتر کرد.
اما این ممنوع الفعالیت شدن، یک نیرنگ بود. سرویس اطلاعات پاکستان، به «جیش محمد» و «لشکر طیبه» اطلاع داد که این ممنوعالفعالیت شدن موقتی است و آنها میتوانند دوباره تحت نامهای دیگر شروع به فعالیت کرده و حسابهای مالی خود را به بانکهای دیگری منتقل کنند. بدین ترتیب، «حافظ سعید» رهبر «لشکر طیبه» سازمان جدیدی به نام «جماعت الدعوه» تأسیس کرد. به گفته یک مقام آمریکایی، دفاتر قدیمی «لشکر طیبه» تنها تابلوهای سردر خود را تغییر دادند. پس از اینکه «جماعت الدعوه» در نوامبر 2008 چند حمله بزرگ در شهر بندری «بمبئی» هند انجام داد (حملاتی که طی چند روز صورت گرفت و باعث مرگ 166 نفر شد)، فشارها بر پاکستان برای ممنوع الفعالیت «جماعت الدعوه» بار دیگر بالا گرفت. اما پاکستان در مقابل این درخواست بینالمللی مقاومت کرده و «لشکر طیبه» همچنان، تحت نظر دولت، به گسترش دیگر جبهههای این سازمان، از جمله سازمان بهظاهر بشردوستانه «بنیاد فلاح انسانیت» ادامه داده است. آگوست 2017 نیز «لشکر طیبه» با بیپروایی یک حزب سیاسی موسوم به «ملی مسلم لیگ» را تشکیل داد تا بتواند در انتخابات عمومی سال 2018 پاکستان شرکت کند.
تاکنون مطالب کمی راجع به این سازمان منتشر شده و آنچه که بیان شده نیز عمدتا گمراه کننده بوده است. برخی نویسندگان عنوان کردهاند که تشکیل حزب «ملی مسلم لیگ» نشان دهنده نیت صادقانه پاکستان برای خنثی کردن خطر یکی از خشنترین گروههای شبهنظامی خود، از طریق هدایت اعضا و طرفداران این گروه به سمت یک نقش سیاسی مفید میباشد و بدین ترتیب این گروه میتواند با دشمنان غیرنظامی ارتش در داخل پاکستان مقابله نماید. اما من در این مقاله توضیح میدهم که این حرکت پاکستان چیزی فراتر از یک اقدام صرف برای غیرنظامی کردن «لشکر طیبه» / «جماعت الدعوه» و یا حتی دستکاری نتایج انتخابات میباشد. من اثبات میکنم که تشکیل حزب «ملی مسلم لیگ» بخشی از یک برنامه جدیتر میباشد؛ برنامهای که هدف آن استفاده از سازمانهای طرفدار دولت برای مقابله با انبوهی از گروههای شبهنظامی که دولت را هدف حملات خود قرار میدهند و در عین حال، سرمایهگذاری روی یک جریان سیاسی جایگزین در فضای حزبی و سیاسی کنونی است که بتواند در چشمانداز بلند مدت آینده مثمر ثمر باشد. با توجه به اطلاعات موجود درباره «ملی مسلم لیگ»، ارتباطات آن با «جماعت الدعوه» و آموزش آن توسط سازمانهای امنیتی پاکستان، من این ادعا را رد میکنم که تشکیل حزب «ملی مسلم لیگ» نشان دهنده عزم جدید دولت پاکستان برای تغییر روند شبهنظامیگری خارجی «جماعت الدعوه» و هدایت آن به سمت یک نقش سیاسی جدی داخلی بوده و در واقع، یک تلاش دولتی برای از بین بردن افراطگرایی در بین نیروهای مهم شبهنظامی اسلامگرا میباشد. در عوض، من معتقدم که «ملی مسلم لیگ» مکمل برنامههای «جماعت الدعوه» برای ایجاد ثبات در داخل پاکستان و تقویت اقدامات خارجی «لشکر طیبه» است که در خدمت دولت سایه پاکستان میباشد.
ظهور «ملی مسلم لیگ»
اوایل آگوست 2017، «حافظ سعید» تشکیل حزب «ملی مسلم لیگ» را اعلام و تصریح کرد که هدف این حزب تبدیل پاکستان به یک کشور واقعا اسلامی و مرفه است. گرچه «حافظ سعید» در ابتدا مدعی شد که «ملی مسلم لیگ» یک نهاد کاملا مجزا از «جماعت الدعوه» خواهد بود اما دسامبر 2017 گفت که «جماعت الدعوه» میتواند تحت نام «ملی مسلم لیگ» در انتخابات عمومی سال 2018 شرکت کند. با توجه به اینکه «حافظ سعید» این اظهارات را تنها چند هفته پس از آزادیاش از بازداشت خانگی مطرح کرد، بسیار بعید است که وی توانسته باشد حزب «ملی مسلم لیگ» را بدون تأیید آشکار و کمک فعال ارتش و سرویس اطلاعاتی پاکستان راه اندازی کرده باشد. نکته مهم دیگر اینکه، تشکیل حزب «ملی مسلم لیگ» مقارن با تصمیم کنگره آمریکا (تحت فشار پنتاگون) برای برداشتن این شرط بود که پرداخت کمکهای امنیتی واشنگتن به اسلامآباد منوط به متوقف کردن روند فعالیت «لشکر طیبه» / «جماعت الدعوه» میباشد. این تصمیم کنگره نشان از یک درک متقابل نسبت به این موضوع است که پاکستان اقدامی بر ضد «لشکر طیبه» انجام نخواهد داد. عجیبتر اینکه، به رغم لافزنیهای «ترامپ» درباره اتخاذ مواضع سختگیرانه در قبال پاکستان، واشنگتن در قبال این تحولات سکوت اختیار کرده است.
«ملی مسلم لیگ» به رهبری «سیفالله خالد» (از دستیاران نزدیک حافظ سعید و از بنیانگذاران جماعت الدعوه) قصد دارد نامزدهای خود را وارد عرصه انتخابات سال 2018 کند. این سازمان بدون فوت وقت وارد عرصه رقابتهای سیاسی شده است: 16 آگوست 2017، پس از اینکه «نواز شریف» نخست وزیر پاکستان مجبور به استعفا شد و متعاقب آن، کرسی وی در مجلس ملی از حوزه انتخاباتی NA 120 خالی ماند، «جماعت الدعوه» بلافاصله نامزد خود را تحت نام «ملی مسلم لیگ» برای شرکت در انتخابات میان دوره مجلس در 17 سپتامبر 2017 وارد میدان کرد تا این خلا را پر کند. چون در آن زمان، «ملی مسلم لیگ» هنوز به عنوان یک حزب سیاسی ثبت نشده بود لذا «محمد یعقوب شیخ» نامزد این حزب مجبور شد به عنوان یک نامزد مستقل در «کمیسیون انتخابات پاکستان» ثبت نام کند. نکته جالب توجه اینکه، به رغم اینکه در زمان برگزاری انتخابات میان دوره تنها 4 هفته از حیات «ملی مسلم لیگ» میگذشت اما این حزب توانست 4 برابر «حزب مردم پاکستان» رأی به دست آورد. قطعا این موفقیت ناشی از این حقیقت است که این حزب از حمایت آشکار تشکیلات امنیتی پاکستان برخوردار است. این حزب برای انتخابات میان دوره در حوزه N-A4 «پیشاور» نیز فردی به عنوان «الحاج لیاقت خان» را به عنوان نامزد خود معرفی کرد که البته این فرد نتوانست موفقیت «محمد یعقوب شیخ» را تکرار کند.
اوایل مارس 2018، دیوانعالی اسلامآباد تصمیم «کمیسیون انتخابات پاکستان» را برای عدم ثبت «ملی مسلم لیگ» به عنوان یک حزب سیاسی، نامعتبر دانست. گرچه «حافظ سعید» در ابتدا اعلام کرده بود که این حزب جدا از «جماعت الدعوه» است اما این ادعا نیز مثل بسیاری از اظهارات وی، کاملا دروغ و ساختگی از آب درآمد. در پوسترهای تبلیغاتی این حزب برای انتخابات میان دوره (حوزه های انتخاباتی) NA-120 و NA-4، تصویر نامزدها در کنار تصویر «حافظ سعید» قرار گرفته بودند. به علاوه، به محض آزادی «حافظ سعید» از بازداشت خانگی در اواخر نوامبر 2017، رهبر «ملی مسلم لیگ» تصریح کرد که «آقای حافظ سعید به زودی استراتژی عضویت ما را تدوین خواهند کرد و از طریق شبکهسازی، افراد دیگری را نیز با ما همراه خواهند کرد.» «حافظ سعید» نیز اوایل ماه دسامبر اعلام کرد که «جماعت الدعوه» قصد دارد تحت نام «ملی مسلم لیگ» در انتخابات سال 2018 شرکت نماید. بعید نیست که «حافظ سعید» خود شخصا وارد عرصه این انتخابات شود. علاوه بر این، ژنرال «پرویز مشرف» رئیسجمهور و فرمانده سابق ارتش، به محض شنیدن خبر آزادی «حافظ سعید» از بازداشت خانگی، حمایت بی قید و شرط خود را از «سعید»، «لشکر طیبه» / «جماعت الدعوه» و «ملی مسلم لیگ» اعلام کرد. «مشرف» حتی عنوان کرد که تمایل دارد از طریق اتحاد با «ملی مسلم لیگ» در انتخابات 2018 شرکت کند.
دستکم طی 2 سال گذشته، شایعاتی مبنی بر احتمال تشکیل یک حزب سیاسی مرتبط با «لشکر طیبه» / «جماعت الدعوه» شنیده میشد که دو مورد از این اطلاعات علنا حکایت از رابطه این حزب با ارتش و سرویس اطلاعاتی پاکستان (آی.اس.آی) داشت. اولین مورد اینکه، «تبیش قیوم» از بنیانگذاران این حزب و معاون اطلاعاتی آن، مدتهای مدیدی با دولت سایه پاکستان ارتباط داشته است. در سال 2016، «قیوم» مدرک کارشناسی ارشد خود در رشته روابط بینالملل را از دانشکده مطالعات معاصر «دانشگاه دفاع ملی پاکستان» دریافت کرد. موضوع پایاننامه وی، حضور داعش در پاکستان و ابزارهای موجود برای شکست این سازمان بود. وی در این پایاننامه، تلاشهای «جماعت الدعوه» برای مبارزه با داعش را برجسته کرده و بر لزوم نقشآفرینی بیشتر این سازمان جهت مقابله با داعش تأکید میکند. وی به درستی در این پایاننامه عنوان میکند که داعش حتی «جماعت الدعوه» را نیز، یک سازمان مرتد و کافر میداند چون این گروه به شدت مخالف داعش بوده و روابط عمیقی با تشکیلات امنیتی پاکستان دارد. نوشتههای «قیوم» به وضوح نشان میدهد که «ملی مسلم لیگ» از حمایت تشکیلات امنیتی پاکستان برخوردار بوده و ارتباطات قوی با «جماعت الدعوه» دارد.
دومین مورد اینکه، «ملی مسلم لیگ» اهداف و آرمانهای خود را به شکل گستردهای اعلام کرده است و رسانههای انگلیسی و اردو زبان پاکستان نیز این اظهارات را بازتاب دادهاند. شفافترین نمود اهداف و برنامههای این حزب، در نسخه اکتبر 2017 مجله «دعوت» (جدیدترین نشریه انگلیسی زبان جماعت الدعوه) دیده میشود. در این نسخه، حزب «ملی مسلم لیگ» به وضوح اهداف خود اعلام میکند، از جمله: اطمینان از اینکه جامعه و دولت پاکستان از احکام قرآن و سنت تبعیت کنند؛ افزایش امنیت داخلی؛ حفاظت از باورهای فرهنگی، اخلاقی و ایدئولوژیکی پاکستان؛ وارد کردن این باورها به زندگی شهروندان؛ تبدیل پاکستان به یک کشور مدرن و مرفه اسلامی؛ ایجاد یک فضای سیاسی که در آن همه اعضای جامعه، به خصوص طبقه پائین و متوسط، به حقوق کامل خود برسند و برای ایفای نقشهای رهبری آمادگی پیدا کنند؛ احیای دوباره شرافت پاکستان و جایگاه پاکستان در نظام بینالملل؛ حفاظت از حقوق زنان و اقلیتها؛ تدوین سیاست خارجی که باعث تقویت منافع امت مسلمان در سطح جهان شود؛ و مقابله با ایدئولوژی افراطگرای تکفیری خارجی، آموزش نحوه مقابله با آن به مردم و تلاش برای از بین بردن فرقهگرایی.
نکته عجیب درباره ظهور «ملی مسلم لیگ» این است که گرچه «سعید» از ابتدا به سیاست پشت کرده بود اما حالا حتی به خود زحمت نمیدهد تا دلیل قانع کنندهای برای این چرخش موضع خود اعلام کند. (البته باید توجه داشت که کسی هم از سعید نخواسته است تا علت این چرخش را توضیح دهد) در مقابل، «سعید» و «جماعت الدعوه» طوری رفتار میکنند که انگار «ملی مسلم لیگ» یک پیشرفت طبیعی در خط سیر این سازمان بوده است. هر چند اگر مخالفتهای طولانی مدت «لشکر طیبه» با انتخابات سیاسی نبود، میشد به نحوی پذیرفت که این روند، خط سیری طبیعی برای این گروه باشد. با وجود همه اینها، دولت به حمایت همه جانبه از «جماعت الدعوه» و «بنیاد فلاح انسانیت» پرداخته و باعث شده است تا «لشکر طیبه» بتواند در جریان سونامی آسیا در سال 2005 ـ 2004 و زلزله کشمیر در سال 2005، خود را به عنوان یک تأمین کننده داخلی مایحتاج عمومی، معرفی کند.
اهداف سیاسی و ایدئولوژیک «ملی مسلم لیگ»
«جماعت الدعوه» در نسخه اکتبر 2017 مجله «دعوت»، به وضوح به بیان اهداف «ملی مسلم لیگ» میپردازد. آنچه در نگاه اول مشهود است این است که مواضع بیان شده «ملی مسلم لیگ» کاملا همسو با منافع دولت سایه پاکستان میباشد. برای مثال، «ملی مسلم لیگ» آشکارا به حمایت از «کریدور اقتصادی چین ـ پاکستان» میپردازد. این حزب همچنین متعهد شده است تا نیروهای بلوچستان که مخالف این پروژه هستند (و غالبا این مخالفت را از طرق خشونت بار نشان میدهند) را متقاعد به پذیرش پروژههای چین کند چون «ملی مسلم لیگ» هم مثل ارتش معتقد است که این پروژهها برای تأمین استقلال مالی پاکستان لازم و ضروری هستند.
«ملی مسلم لیگ» چند مورد از ملاحظات دولت سایه را نیز دارد: هند یک تهدید عینی است؛ نقش ارتش پاکستان در اتحاد نظامی اسلامی به رهبری عربستان در یمن، ادامه مشروع منافع پاکستان است؛ عملیاتهای امنیتی ارتش در داخل کشور، به رغم هزینههای انسانی و دیگر هزینهها، یک اقدام مشروع است؛ و مقابله با تروریسم خوارج (یا به عبارتی، نئو خوارج). سلفیها از عبارت «خوارج» یا «نئو خوارج» برای تقبیح گروههایی مثل داعش و (در مورد پاکستان) گروههای دیوبندی استفاده میکنند که به خاطر برداشت نادرست از مفهوم تکفیر، گروههای شیعه یا بریلوی را هدف حملات خود قرار میدهند. این عبارت برگرفته از نام یک گروه منسوخ شده در تاریخ اسلام است که بر ضد رهبران خود (خلفا) شوریدند. «ملی مسلم لیگ» (و جماعت الدعوه) معتقدند که باید با تروریسم خوارج هم در جبهه نظامی و هم جبهه ایدئولوژیک مبارزه کرد. برای مثال، «جماعت الدعوه» / «ملی مسلم لیگ» بر این باورند در شرایطی که نیروهای مسلح پاکستان بیوقفه در حال مبارزه در جبهه نظامی هستند و برای نجات پاکستان از چنگال تروریسم قربانیان زیادی دادهاند، «جماعت الدعوه» نیز در سوی دیگر و در جبهه ایدئولوژیک مشغول فعالیت میباشد. علاوه بر این، «ملی مسلم لیگ» (کاملا همسو با منافع امنیت داخلی دولت سایه) به دنبال حفظ حقوق اقلیتهای مذهبی و زنان است. این حزب حتی به حضور اقلیتهای دینی در ردههای مختلف خود افتخار میکند.
اما یکی از گروههایی که «جماعت الدعوه» و «ملی مسلم لیگ» درباره آن بسیار محتاط هستند، «احمدیها» میباشند. زمانی که «زاهد حامد» وزیر قانون پاکستان، ماده «ختم نبوت» (اعتقاد داشتن به خاتمیت پیامبر) را در «قانون انتخابات سال 2017» اصلاح کرد و تنها خواستار اذعان به این موضوع و نه اعتقاد به آن شد، «ملی مسلم لیگ» این حرکت را نوعی اقدام بحث برانگیز برای تضعیف سوگندنامه معمول سیاستمداران در زمان تصدی یک پست دانست. از نظر «احمدیها»، که به ختم نبوت پیامبر اسلام اعتقادی ندارند، این سوگندنامه مانع از حضور آنها در رقابتهای انتخاباتی میشد. بریلویها در واکنش به این اقدام «حامد زاهد»، مبادرت به بسیج نیروها و تشکیل جنبشی موسوم به «تحریک لبیک یا رسول الله» کردند و در نوامبر 2017 با انجام یک تحصن چند هفتهای، «حامد» را مجبور کردند تا با برگشتن از این اقدام اصلاح طلبانه خود، آن را یک «خطای اداری» بداند. برخلاف بریلویها که برای تعطیل کردن دولت یک بسیج خیابانی خطرناک به راه انداختند، «ملی مسلم لیگ» برای دفاع از این سوگندنامه، یک رویکرد قانونی را در پیش گرفت. «تبیش قیوم» در نشریه اردو زبان «دیلی خبرین»، به بیان تفاوت ظریف بین سوگند خوردن به یک موضوع و یا اذعان صرف به آن پرداخت:
قبل از اصلاح این قانون، مردم ایمان خود را به خاتمیت پیامبر اعلام کرده و میگفتند «من با اعتقاد راسخ سوگند یاد میکنم» اما بعد از تغییر این قانون میگفتند « من با صداقت اذعان میکنم» که همین تفاوت بین سوگند و اذعان را نشان میدهد. اگر هر دو این عبارات بار معنایی یکسانی داشت، دیگر چه نیازی به تغییر آن بود؟زمانی که یک نفر باید زیر یک فرم را امضا کند، آنجا نیز وضعیت از «اظهار سوگند» به یک «اذعان صرف» تغییر کرده است. چه تفاوتی بین معنای سوگند و اذعان وجود دارد.
وی برای پاسخ به این سئوال، به تحولات مشابهی که در تاریخ اروپا رخ داده بود اشاره میکند. «قیوم» همچنین این سئوال را مطرح میکند که در کشوری با جمعیت 99 درصدی مسلمان، چه نیازی به جدایی دین از سیاست است؟ «قیوم» در این مقاله و دیگر نوشتههای خود، اشارهای به «احمدیها» نمیکند و این در حالی است که این گروه مهمترین گروهی بودند که از این قانون متأثر میشدند. من که متوجه این سکوت عمدی در نوشتههای او شده بودم از وی خواستم تا دیدگاه «ملی مسلم لیگ» درباره «احمدیها» را بیان کند. او پاسخ داد: «همگان متفقالقول بر این باورند که احمدیها یک اقلیت غیر مسلمان هستند.» این همان چیزی است که قانون اساسی پاکستان نیز میگوید. اما وی تصریح کرد که آنها نیز مثل دیگر اقلیتها باید این حق را داشته باشند تا بدون اینکه نیاز داشته باشند خود را مسلمان جلوه دهند، اعتقادات خود را دنبال نمایند تا مقابل قانون اساسی پاکستان قرار نگیرند.»
شریک جدید ارتش
علاوه بر دغدغههای فزاینده دولت سایه درباره امنیت داخلی پاکستان، ارتش بدون شک پیشبینی میکند که «ملی مسلم لیگ» در دراز مدت میتواند یک شریک خوب برای محدود کردن دموکراسی به ستوه آمده پاکستان باشد. در حال حاضر، ارتش پاکستان فاقد یک شریک سیاسی است که بتوان برای اجرای دستورات ارتش به آن اعتماد کرد. ارتش، دو جریان اصلی سیاسی کشور (یعنی «حزب مردم پاکستان» و «حزب مسلم لیگ نواز» را پایان یافته میداند. در همین حال، «عمران خان» نیز گرچه به نوبه خود نشان داده است که حزب «تحریک انصاف» وی میتواند ابزاری برای اجرای سیاستهای مختل کننده باشد اما حزبی نیست که قادر به تشکیل دولت باشد. حال که ارتش از وجود دست نشاندههای سنتی خود محروم شده است باید برای ادامه روند کنترلی خود بر دموکراسی پاکستان، یک شریک سیاسی جدید برای خود دست و پا کند. گرچه ممکن است «ملی مسلم لیگ» شانس زیادی برای پیروزی در انتخابات عمومی سال 2018 نداشته باشد (چون معمولا احزاب دینی در این کشور بیش از 10 درصد آراء را از آن خود نمیکنند) اما میتواند با قرار گرفتن در ائتلاف ارتش، تبدیل به یک عضو قدرتمند شود. البته باید توجه داشت که رهبری «ملی مسلم لیگ» از اعلام علنی استراتژیهای خود اجتناب میکند. «قیوم» در این باره به من گفت: «هنوز خیلی زود است تا در این باره اظهارنظر کنیم. ما از هر ائتلاف و حزبی که در جهت ثبات، پیشرفت و امنیت پاکستان قدم بردارد حمایت میکنیم.»
یک قمار خطرناک
دولت سایه تلاش زیادی کرده است تا «جماعت الدعوه» را به شکل رسمی در درون فضای سیاسی داخلی پاکستان جای دهد و به شکل موفقیتآمیزی توانسته فشارهای بینالمللی را بر روی این سازمان کاهش دهد. ورود «ملی مسلم لیگ» به داخل سیاستهای انتخاباتی احتمالا میتواند اتکای دولت سایه به «جماعت الدعوه» را در پاکستان به حال عادی درآورد و در عین حال، از عملیاتهای «لشکر طیبه»، که بازوی این گروه در کشمیر به حساب میآید، در کشمیر و دیگر نقاط حمایت کند.
البته این اقدام از چند جهت برای دولت سایه خطرناک است. اول اینکه، اگر «ملی مسلم لیگ» ـ به رغم همه تلاشهای دولت سایه ـ نتواند به یک شریک قابل اعتماد با مواضع ملی بدل شود چه اتفاقی رخ خواهد داد؟ با توجه به اینکه «ملی مسلم لیگ» شاخه سیاسی غیررسمی «جماعت الدعوه» است، آیا بروز یک فاجعه انتخاباتی برای «ملی مسلم لیگ» میتواند اثر مخربی بر مشروعیت اقدامات شبهنظامی «جماعت الدعوه» در خارج از کشور و یا تلاشهای آن برای مبارزه با دشمنان تکفیری در داخل کشور داشته باشد؟ دوم اینکه، آیا «ملی مسلم لیگ» صرفا به جامعه احزاب دینی ملحق خواهد شد یا اینکه میتواند به یک رقیب یا همکار برای «جماعت اسلامی» (حزب سیاسی اسلامگرایی که مدتهای مدیدی است ملازم ارتش و آی.اس.آی در داخل و خارج از کشور بوده است) بدل شود؟ اگر «ملی مسلم لیگ» بخواهد تقاضاهای رأی دهندگان فاتح خود را پاسخ دهد، در آن صورت چگونه میتواند مواضع سختگیرانه خود در قبال مسئله تکفیر را (آن گونه که توسط هزاران گروه شبهنظامی دیوبندی عمل میشود) در فضای سیاسی رقابتی موجود با جناحهای مختلف «جمعیت علمای اسلام» (حزب سیاسی دیوبندی) به منصه ظهور رساند؟«جمعیت علمای اسلام» چتر سیاسی خود را بر سر طیف وسیعی از شبهنظامیان دیوبندی از قبیل طالبان افغان، فرق مختلف طالبان پاکستان، گروه ضد هندی «جیش محمد» و گروه فرقهگرای «لشکر جهنگوی» گسترانیده است. درسوی دیگر، اگر «ملی مسلم لیگ» بتواند مانند دوران ژنرال «ضیاء الحق» (که به نواز شریف و حزب مسلم لیگ وی کمک کرد تا تبدیل به یک حزب با حضور قدرتمند ملی و مشروعیت سیاسی شود) جایگاه قدرتمندی در بین عامه مردم پیدا کند، چه اتفاقی رخ میدهد؟ آیا «ملی مسلم لیگ» و «جماعت الدعوه» میتوانند استقلال مالی و سیاسی بیشتری از آی.اس.آی و ارتش (که مدتها از این سازمان حمایت کرده است) پیدا کنند؟ احتمالا ارتش پیشبینی میکند که قبل از اینکه به تضاد منافع جدی با «ملی مسلم لیگ» برسد میتواند به اندازه کافی از شراکت و همراهی آن بهرهبرداری نماید.
انتهای مطلب/
«آنچه در این متن آمده به معنای تأیید محتوای آن از سوی «موسسه ایران شرقی» نیست و تنها در راستای اطلاع رسانی و انعكاس نظرات تحليلگران و منابع مختلف منتشر شده است»