تلفات اعلام شده به جنگجویان اویغور بر اثر حملات نیروی هوایی آمریکا با بمب افکنهای استراتژیک B 52 در «بدخشان» افغانستان، تطابقی با واقعیتهای میدانی ندارد. هیچ شاهد و مدرکی وجود ندارد که نشان دهد نیروی اویغوری در این حملات هوایی کشته یا زخمی شده اند. به علاوه، اطلاعات موجود درباره نیروهای انگشت شمار اویغور در «بدخشان» و همچنین وضعیت وابستگی آنها به «جنبش اسلامی ترکستان شرقی»، «حزب اسلامی ترکستان» یا هر گروه دیگری، بسیار اندک و مبهم است. اما حتی اگر چنین وابستگی سازمانی نیز وجود داشته باشد، باز هم به خاطر عدم امکان تردد شورشیان از افغانستان به سمت مرز چین و همچنین عدم فعالیت شورشیان در مرز افغانستان ـ تاجیکستان در «بدخشان»، نمیتوان ادعا کرد که آنها تهدید جدی علیه مرزهای چین باشند.
ایران شرقی/
اوایل فوریه 2018، نیروهای آمریکایی عملیاتهای هوایی در ولایت «بدخشان» واقع در شمال شرق افغانستان انجام دادند که به نظر میرسید هدف آن، از بین بردن «ساختارهای حمایتی» «جنبش اسلامی ترکستان شرقی» بود؛ (یک گروه از نیروهای افراطی اویغور که اصالتا اهل غرب چین بوده و گفته میشود هدف آنها حمله به دولت چین میباشد). نیروهای آمریکایی مستقر در افغانستان مدعی شدند که هدف از این حملات، از بین بردن تهدیدات مرزی مستقیمی بوده که از سوی این گروه در «بدخشان» متوجه چین و تاجیکستان میشده است. اما نویسندگان این مقاله نشان میدهند که این ادعای آمریکاییها جای تردید دارد چون در حال حاضر هیچ گونه شواهدی وجود ندارد که نشان دهد افراطیون اویغور در «بدخشان» (که اطلاعات مبهم و کمی درباره آنها وجود دارد) تهدید مستقیمی را متوجه مرزها کرده باشند.
حملات اخیر در «بدخشان»
6 فوریه 2018، «فرماندهی نیروهای آمریکایی مستقر در افغانستان» (USFOR – A) اعلام کرد که طی 96 ساعت گذشته، نیروهای عملیاتی تحت کنترل آن، مبادرت به انجام یک سری حملات هوایی دقیق در ولایت «بدخشان» افغانستان کردهاند. گرچه حملات هوایی آمریکا در «بدخشان» موضوع جدیدی نبوده است اما شدت حملات اخیر، غیرمعمول بود و فرماندهی نیروهای آمریکایی، این حملات را نشانهای از تشدید عملیات هوای آمریکا در افغانستان و گسترش دامنه آن به مناطق شمالی این کشور دانست.
البته نویسندگان این گزارش نتوانستند مشخص کنند که چه تعداد حمله هوایی صورت گرفته و دقیقا چه هدفهایی مورد اصابت قرار گرفته است. فرماندهی نیروهای آمریکایی و همچنین وزارت دفاع افغانستان نیز از اظهارنظر در این باره خودداری کردند. «جیمز هکر» ژنرال ارشد نیروی هوایی آمریکا و معاون فرماندهی هوایی USFOR – A تأیید کرد که 4 فوریه 2018 یک فروند جنگنده B – 52 آمریکا در جریان یک عملیات پروازی واحد، مبادرت به انجام 3 حمله به 3 هدف جداگانه در ولایت «بدخشان» کرده است . البته وی اشارهای به مکان دقیق این حملات نکرد. با این حال، گزارشهای دیگری هم وجود دارد که نشان میدهد اواخر ماه ژانویه و اوایل ماه فوریه، نیروهای آمریکایی و افغان حملات هوایی دیگری نیز در «بدخشان» انجام دادهاند.
USFOR – A به شکل مبهمی اعلام کرده است که «مواضع جنگی طالبان» و «تأسیسات آموزشی طالبان» را که گفته میشود از عملیاتهای «جنبش اسلامی ترکستان شرقی» در مناطق هم مرز با چین و تاجیکستان، اردوگاههای آموزشی و شبکههای حمایتی «جنبش اسلامی ترکستان شرقی» پشتیبانی میکردند و همچنین مواضع دفاعی مورد استفاده طالبان و «جنبش اسلامی ترکستان شرقی» و دیگر مواضع جنگی و نیز خودروهای مسروقه ارتش ملی افغان که قرار بوده به عنوان خودروی بمبگذاری شده مورد استفاده قرار گیرند را هدف قرار داده است. با این حال، ژنرال «هکر» بعدها از این ادعا که نیروهای آمریکایی در این حملات، «جنبش اسلامی ترکستان شرقی» را هدف قرار دادهاند عدول کرد و گفت: « USFOR – A در زمان انجام این حملات واقعا تروریستهای جنبش اسلامی ترکستان را هدف نگرفته است. ما صرفا به اردوگاههای آموزشی حمله کردیم که هم مورد استفاده نیروهای جنبش اسلامی ترکستان و هم طالبان بوده است.»
طبق اطلاعات به دست آمده از منابع مختلف، از جمله نیروهای میدانی «بدخشان»، حملات ذیل در این ولایت صورت گرفته است (هر چند این اطلاعات صد در صد تأیید شده نیستند):
- برخی گزارشها حاکی از آن است که 15 ژانویه، جنگندههای سبک سوپرتوکانو A – 29 نیروی هوایی افغان، مواضع شورشیان را در منطقه «خستک» (منطقهای که گفته میشود پناهگاه امن جنگجویان خارجی در فرمانداری «جرم» میباشد) و همچنین در منطقه «دره خول» از توابع فرمانداری «یمگان» هدف قرار دادند؛
USFOR – A مدعی است که شامگاه 31 ـ 30 ژانویه، هدفی را در روستای «باشند» واقع در مرکز «وردوج» هدف قرار داده است؛ این منطقه از 1 اکتبر 2015 تحت کنترل کامل طالبان قرار دارد و گفته میشود که محل استقرار شمار قابل توجهی جنگجوی خارجی میباشد. مواضع جنگی نیروهای خارجی و یک خودروی «هاموی» تصرف شده، جزو اهداف احتمالی این عملیات ذکر شدند. منابع محلی گزارش دادند که در جریان این حمله، خساراتی نیز به یک مسجد واقع در نزدیکی منزل «مولوی امان الدین» معاون والی گمارده شده توسط طالبان وارد شده است؛
4 فوریه، یک فروند جنگنده B – 52 آمریکا هدفی را در روستای «هواساه یاخشیران» (که محلیها به آن «بازپران» هم میگویند) واقع در نزدیکی «چاکران»، مرکز فرمانداری «وردوج»، مورد اصابت قرار دادند. طبق برخی گزارشها، هدف این حمله یکی از پایگاههای سابق ارتش ملی افغان بوده است. گفته میشود که فیلم این حمله، در ویدئویی که توسط USFOR – A منتشر شده است دیده میشود؛
4 فوریه، همان جنگنده B – 52، هدف سوم را نیز در فرمانداری «وردوج» مورد اصابت قرار داد. جزئیات این حمله مشخص نیست. «سرپل آبجال» و «زیر چاکران» از جمله مکانهای احتمالی این حمله عنوان شدهاند؛
4 فوریه و حدودا 20 ساعت پس از حملات قبلی B – 52 آمریکایی، نیروی هوایی افغان هدفی را در نزدیکی «آبجین» مورد اصابت قرار داد. طبق برخی گزارشها، این حمله تنها به چند طویله آسیب زده و خسارات دیگری در پی نداشته است؛
4 فوریه، نیروی هوایی افغان هدفهای بیشتری را در دهستانهای «آب راغوک» و «فرغامرو»، هر دو ازتوابع فرمانداری «جرم» که همجوار با فرمانداری «وردوج» میباشد مورد اصابت قرار دادند.
گرچه برخی گزارشها حکایت از آن دارد که این حملات دستکم موجب منهدم شدن 2 خودروی «هاموی» و دیگر ادوات و خودروهای نظامی شده است اما همین منابع عنوان کردند که تلفات این حملات بسیار کم یا تقریبا هیچ بوده است.
مقامات آمریکایی، در اظهارنظرهای خود، از ارائه آمار تلفات، خودداری کردند. ژنرال «دولت وزیری» سخنگوی وزارت دفاع افغانستان اعلام کرد که در این حملات، 6 تبعه ازبک در فرمانداری «وردوج» کشته شدهاند. «نصرت الله جمشیدی» معاون دفتر مطبوعاتی پایگاه 209 ارتش ملی افغانستان نیز به همان رقم 6 کشته اشاره کرد اما تابعیت این افراد را «تاجیکستانی» اعلام کرد. علاوه بر این، « دولت وزیری» در تاریخ 14 فوریه 2018 در پاسخ به سئوال ما درباره تلفات اویغورها عنوان کرد که هیچ گزارشی دال بر وجود چنین تلفاتی وجود ندارد. این در حالی است که هیچ منبع دیگری نیز به تلفات اویغورها اشاره نکرده است.
همه این موضوعات، ادعاهای آمریکا درباره حضور جنگجویان اویغور در «بدخشان» و اینکه آنها تهدیدی برای کشورهای همسایه به شمار میروند را زیر سئوال میبرد.
حضور افراطگرایان اویغور در «بدخشان»
تا سال 2014، بیشتر ادعاهای مطرح شده درباره فعالیت شبهنظامیان خارجی در شمال افغانستان مربوط به «جنبش اسلامی ازبکستان» بود؛ گروهی که در زمان حکومت طالبان، حضور چشمگیری در این منطقه داشت. پس از سال 2001، گزارشات اندکی درباره فعالیت شبهنظامیان اویغور در شمال وجود داشت، هر چند که گاهی اوقات اویغورها جزو یکی از چند گروه قومی شمرده میشدند که جنگجویان آن در قالب «جنبش اسلامی ازبکستان» فعالیت داشتند. «رویترز» در یکی از مقالات خود در سال 2014، به نقل از منابع طالبان، مدعی شد که 250 اویغور در ولایات «کنر» و «نورستان» حضور دارند (این مقاله اشارهای به حضور اویغورها در سایر ولایات افغانستان نکرد) و 400 نفر دیگر هم در پاکستان هستند. یکی از اعضای «فرماندهی عملیاتهای ویژه مشترک آمریکا» (JSOC) که مأموریتهای مختلفی در افغانستان داشته است، از جمله در سال 2014، عنوان کرد که تعداد اویغورها در افغانستان در سال 2014 هرگز در هیچ برههای از زمان بیشتر از 100 نفر نبوده و غالبا کمتر از این مقدار هم بود چون آنها برای دور ماندن از حملات آمریکا بهطور مرتب در طول مرز افغانستان و پاکستان در حرکت بودند.
زمانی که قرار شد مأموریت نیروهای آیساف در افغانستان در پایان سال 2014 به اتمام برسد، به نظر رسید این نگرانی در بین همسایگان افغانستان، از جمله چین، افزایش پیدا کرد که شبهنظامیان خارجی ممکن است با استفاده از خلا امنیتی به وجود آمده بخواهند به سمت افغانستان حرکت کنند و از آنجا وارد چین یا آسیای مرکزی شوند. «وانگ یی» وزیر خارجه چین که اوایل سال 2014 برای بحث درباره همکاریهای امنیتی عازم کابل شد، این تضمین را از سوی همتایان افغان خود دریافت کرد که افغانستان هرگز اجازه نخواهد داد تا «جنبش اسلامی ترکستان شرقی» با استفاده از خاک این کشور اقدام تهدیدآمیزی ضد چین انجام دهد.
تا جایی که بررسیهای ما نشان میدهد، تنها رویدادی که پس از این سفر در خصوص اویغورهای مستقر در افغانستان رخ داد، استرداد 15 اویغور به چین در فوریه سال 2015 بود؛ که البته این افراد نیز طبق گزارشها، در شهر کابل و ولایت «کنر» دستگیر شده بودند و نه در «بدخشان». علاوه بر این، ارتباط این افراد مسترد شده با اقدامات افراطگرایانه و خشن همچنان مبهم باقی ماند و حتی درباره یکی از آنها، علت دستگیری نقص مدارک عنوان شد.
در مجموع، «بدخشان» افغانستان تا نیمه دوم سال 2014 (زمانی که چند صد شبهنظامی آسیای مرکزی به واسطه آغاز عملیات «ضرب عضب» ارتش پاکستان در 15 ژوئن 2015، وزیرستان شمالی را ترک کردند) شاهد حضور تعداد قابل توجهی جنگجوی خارجی در این منطقه نبود. به گفته یکی از اعضای ارشد سابق طالبان در «بدخشان»، پائیز 2014 «شورای پیشاور» به گروههای طالبان مستقر در شمال دستور داد تا مبادرت به پذیرش و اسکان حدود 200 تا 500 شبهنظامی کنند؛ اغلب این شبهنظامیان، تاجیکها و ازبکهای غیر افغان بودند و تعداد کمتری از آنها نیز قزاق و اویغور بودند. مشخص نیست که این شبهنظامیان چگونه به «بدخشان» وارد شدند. گفته میشود که برخی از این افراد، به رغم فاصله 600 کیلومتری بین «وزیرستان شمالی» و «چترال» (منطقهای در پاکستان که هم مرز بدخشان است)، مستقیما از پاکستان به «بدخشان» آمدند. طبق گفته همان منبع JSOC که در بالا عنوان شد، شماری از این افراد با دنبال کردن مسیر حرکت دیگر جنگجویان، به سمت مرز آمدند اما کمکم شروع به پخش شدن کردند: آنها عمدتا در گروههای کوچک و از طریق مسیرهای جادهای جابجا شدند و در این راه از کمک قاچاقچیانی که در عبور از پستهای ایست و بازرسی افغانستان تجربه داشتند؛ استفاده نمودند.
در حال حاضر، منابع افغان در بدخشان تخمین میزنند که حدود 250 جنگجوی خارجی و 60 تن از اعضای خانواده آنها که غیرنظامی هستند در این ولایت مستقراند که تقریبا همه آنها در فرمانداریهای «وردوج» و «جرم»، جایی که حملات هوایی اخیر در آنجا رخ داد، حضور دارند (البته گفته میشود که تعدادی از آنها نیز در فرمانداری «راغستان» ساکن هستند). ظاهرا بیشتر این جنگجویان خارجی از ازبکستان و تاجیکستان هستند اما گفته میشود که اویغورها نیز در بین آنها دیده میشوند. به گفته یکی از کارمندان اسبق سازمان ملل، تا پایان سال 2016 بین 50 تا 100 افراطگرای اویغور در افغانستان یا مناطق همجوار آن در پاکستان زندگی میکردند. گفته میشد که حدود 75 درصد این اویغورها در منطقه «چترال» یا ولایت «بدخشان» که در مجاورت این منطقه قرار داشت زندگی میکنند. طبق برآورد این منبع، در حال حاضر حدود 70 تا 80 جنگجوی اویغور در خود «بدخشان» مستقر هستند (به گفته همین منبع، بقیه اویغورها، باقیمانده نیروهای افراطی هستند که از «وزیرستان شمالی» بیرون رانده شده و وارد ولایت «زابل» در جنوب شرق افغانستان شدند. بیشتر این نیروهای افراطی نوامبر 2015 در نبرد با طالبان کشته شدند.)
با این حال، شناسایی و ردگیری دقیق جنگجویان خارجی در عمل غیرممکن است. اسامی خاصی که توسط منابع میدانی به دست آمد نیز، از سوی کارمند سابق سازمان ملل تأیید نشد. شاید سادهترین توضیح برای غیرقابل اطمینان بودن این اطلاعات، تغییر مداوم نامهای مستعار این افراد باشد. تعیین اصالت واقعی این جنگجویان نیز کار دشواری است. برای مثال، یک منبع محلی عنوان کرد که شخصی به نام «حاجی فرقان» یکی از مهمترین فرماندهان اویغور در «بدخشان» است اما کارمند سابق سازمان ملل معتقد بود که «فرقان» در اصل اهل ازبکستان است (اما احتمالا پیشینه قومی اویغور دارد).
نبود اطلاعات موثق درباره «جنبش اسلامی ترکستان»
گرچه مقامات افغان و منابع محلی، افراطی شدن شورش و افزایش قابل توجه تعداد حملات موفق شورشیان در «بدخشان» در سال 2015 را به حضور جنگجویان خارجی نسبت میدهند (به خصوص، تصرف مرکز فرمانداری «وردوج» در 1 اکتبر 2015 و مرکز «یمگان» در 18 نوامبر 2015) اما هرگز بهطور خاص از اویغورها به عنوان مسئول این تغییرات نام برده نشده است، چه رسد به یک گروه خاص اویغور مثل «جنبش اسلامی ترکستان شرقی». به گفته کارمند سابق سازمان ملل، هر زمان اویغورها در «بدخشان» درگیر جنگ میشوند این کار را در قالب طالبان انجام میدهند و نه در قالب یگانهای جداگانه اویغور. وی همچنین عنوان کرد که اویغورها در وهله اول به عنوان مربی برای دیگر نیروهای شورشی فعالیت میکنند و اینکه توان رزمی اویغورها در میدان نبرد، در مقایسه با حدود 200 جنگجوی طالبان مستقر در «بدخشان» (طبق برآورد منابع محلی)، عامل تعیین کنندهای به شمار نمیرود.
بنابراین، ادعاهای مطرح شده درباره حضور یک سازمان افراطگرای اویغور در «بدخشان» (چه «جنبش اسلامی ترکستان» یا هر گروه دیگری) جای سئوال دارد. خود «جنبش اسلامی ترکستان شرقی» ماهیت نامعلومی دارد. گرچه برخی کشورها و نهادها این گروه را یک سازمان تروریستی قلمداد میکنند (از جمله آمریکا و سازمان ملل) اما وضعیت این گروه تا این حد هم مشخص نیست. در واقع، عبارت «جنبش اسلامی ترکستان شرقی» یک نام خارجی است که هرگز توسط خود نیروهای افراطی مورد استفاده قرار نمیگیرد. این نیروها (دستکم در ابتدا) خود را «حزب اسلامی ترکستان شرقی» (ETIP) نامیدند که بعدها توسط سازمان ملل با نام «جنبش اسلامی ترکستان شرقی» (ETIM) به ثبت رسید. برخی کارشناسان نیز معتقدند گزارشهایی که در آنها «جنبش اسلامی ترکستان شرقی» به عنوان یک گروه افراطی سازماندهی شده اویغور، به تصویر کشیده شده است و بیان میکند که این گروه ارتباطاتی با دیگر سازمانهای تروریستی بینالمللی دارد، قابل اعتماد نیستند. آنها معتقدند که این گونه گزارشها مبتنی بر اطلاعات جهتدار دولت چین است. در واقع، چینیها هر نوع حرکت مخالفان اویغور را عمدا یک حرکت «تروریستی» و یک تهدید خطرناک به تصویر میکشند تا بتوانند برای سرکوب این گروهها و مخالفان اویغور، از حمایت بینالمللی برخوردار شوند. وضعیتی که از سوی آمریکاییها برای «جنبش اسلامی ترکستان شرقی» تعریف شده است نیز عمدتا مبتنی بر همان اطلاعات مشکوک چینیها وکشورهای آسیای مرکزی میباشد.
دیگر منابعی که غالبا به آنها به عنوان یک مدرک دال بر وجود یک سازمان شبه نظامی اویغور استناد میشود، فیلمهای ویدئویی تبلیغاتی هستند که توسط یک گروه موسوم به «حزب اسلامی ترکستان» (TIP) منتشر میشوند. به گفته کارمند سابق سازمان ملل، نام «حزب اسلامی ترکستان» (TIP) در اصل در زمان حکومت طالبان مورد استفاده قرار گرفت و در واقع، مجموعهای بود متشکل از جنبشهای مختلف اسلامگرای آسیای مرکزی، از جمله «جنبش اسلامی ازبکستان» در افغانستان و اویغورهایی که تحت نام «حزب اسلامی ترکستان شرقی» (ETIP) سازماندهی شده بودند. این مجموعه «حزب اسلامی ترکستان» (TIP) در جریان مرحله اولیه حمله آمریکا به افغانستان در نوامبر تا دسامبر 2011 از هم پاشید. اما در سال 2006، برخی گروههای اویغور بار دیگر از نام و نشان «حزب اسلامی ترکستان» در پیامهای آنلاین خود استفاده کردند و به همین خاطر است که «حزب اسلامی ترکستان» فعلی، جانشین «حزب اسلامی ترکستان شرقی» (ETIP) محسوب میشود.
کارشناسان معتقدند نمیتوان به راحتی محل فیلمبرداری و تهیه این فیلمهای ویدئویی را تعیین و تأیید کرد که این فیلمها به واقع نشان دهنده تواناییهای واقعی «جنبش اسلامی ترکستان» / «حزب اسلامی ترکستان» هستند یا خیر. به علاوه، ویدئوهایی که در آنها مسئولیت چند حمله خاص در داخل «سین کیانگ» (چین) پذیرفته شده است غالبا با حقایق میدانی تناقض داشتهاند. اما کارمند سابق سازمان ملل تصریح کرد، ویدئوهایی که نشان دهنده تمرینهای این عده از جنگجویان میباشد به نظر حقیقی است و در آنها جنگجویان به زبان ترکی اویغور صحبت میکنند. به گفته وی، در این ویدئوها که به ظاهر در پاکستان یا افغانستان فیلمبرداری شدهاند، تعداد جنگجویان هیچ گاه بیشتر از چند 10 نفر نبوده است که این مسئله تأیید میکند تعداد این جنگجویان در این منطقه نسبتا کم است (باید توجه داشت که معمولا در ویدئوهای تبلیغاتی سعی میشود تعداد و قدرت نیروها بیش از حد معمول به نظر برسد).
این کارمند سابق سازمان ملل اذعان کرد که «جنبش اسلامی ترکستان شرقی» (ETIM) در واقع یک عنوان جامع و مشروع است که اشاره به مجموعهای از گروههای افراطگرای اویغور دارد که غالبا و بهسرعت نام گروههای خود را تغییر میدهند.
گرچه این گروه، جزو سازمانهای تروریستی اعلام شده است اما تاکنون حتی یک مورد حمله تأیید شده، گزارش نشده است که «جنبش اسلامی ازبکستان» در داخل افغانستان صورت داده باشد یا از داخل این کشور سازماندهی کرده باشد. برای مثال، در حالی که کمیته شورای امنیت سازمان ملل (که از این پس به آن کمیته تحریمهای سازمان ملل گفته میشود) در قطعنامههای 1267 (1999)، 1989 (2011) و 2253 (2015) درباره فعالیت داعش، القاعده و افراد، گروهها و نهادهای وابسته به آنها ابراز نگرانی کرده و مدعی شده است که «جنبش اسلامی ترکستان شرقی» با استفاده از پایگاههای موجود در افغانستان مبادرت به انجام حملاتی در چین در ماه می 1998 و همچنین در فوریه، مارس و می 1999 کرده است اما تصریح کرده که این اطلاعات قطعی نیستند و تأیید آنها از طریق سایر منابع غیرممکن بوده است. شاید بتوان گفت، کمیته تحریمهای سازمان ملل در بیان علل خود برای قرار دادن نام «جنبش اسلامی ترکستان شرقی» در لیست سازمانهای تروریستی، تنها یک اشاره مبهم به افغانستان دارد. به طور مشابه، USFOR-A نیز پس از حملات اخیر خود در «بدخشان» تنها به یک نمونه عینی اشاره میکند: استرداد 2 عضو احتمالی «جنبش اسلامی ترکستان شرقی» از قرقیزستان به چین در ماه می 2002 که متهم به طراحی برنامه حمله به سفارت آمریکا در قرقیزستان بودند؛ این مورد هم هیچ ارتباط مشخصی با افغانستان نداشت. USFOR-A ؛ حاضر به توضیح این مسئله نشده است که چگونه حمله در قرقیزستان به این ادعا ربط پیدا میکند که «جنبش اسلامی ترکستان شرقی از حمایت طالبان در بدخشان و مناطق مرزی برخوردار است.»
«سین روبرت» (Sean Roberts) محقق و پژوهشگر نیز عدم فعالیت قابل توجه «جنبش اسلامی ترکستان شرقی»/ «حزب اسلامی ترکستان» در داخل افغانستان را تأیید کرده است. وی لیست کاملی از 45 حمله تروریستی که گفته میشود بین سالهای 1990 تا 2011 توسط تروریستهای اویغور صورت گرفته تهیه کرده است که هیچ یک از آنها ارتباط آشکاری با افغانستان ندارند. در تحقیقات دیگری که توسط «رافائلو پانتوچی» (Raffaello Pantucci) و «ادوارد شوارک» (Edward Schwarck ) انجام شده نیز تصریح شده است که قبل از سال 2013 و مشارکت مستند اویغورها در جنگ داخلی سوریه، تروریستهای اویغور تقریبا فعالیت تأیید شدهای در کل دنیا نداشته و هیچ کدام از آنها ارتباط قابل توجهی با افغانستان نداشتهاند.
کارمند سابق سازمان ملل نیز تأیید کرد که «جنبش اسلامی ترکستان شرقی» در سالهای اخیر توجه خود را معطوف به سوریه کرده است و بیشتر اویغورهایی که به سوریه رفتهاند، از چین عازم آسیای جنوب شرقی شدهاند (جایی که تهیه مدارک شناسایی جعلی کار سادهتری است) و سپس از طریق ترکیه وارد سوریه شدهاند. تعداد اندکی از اویغورها هم از طریق کشورهای آسیای مرکزی یا پاکستان، از چین خارج شدهاند. به رغم تغییراتی که در وضعیت فعالیتهای شبهنظامی اویغورها به وجود آمده (که عمدتا به خاطر ظهور داعش در عراق و سوریه بوده است) تعداد شبهنظامیان اویغور در افغانستان تغییر چندانی نداشته است. پس از شکست اخیر داعش در سوریه نیز هیچ شواهدی دال بر حرکت شبهنظامیان اویغور از خاورمیانه به سمت افغانستان وجود نداشته است.
همچنین هیچ شواهدی وجود ندارد که نشان دهد افراطیون اویغور، از «بدخشان» به عنوان یک مرکز آموزشی و یا پایگاهی برای طراحی حملات استفاده میکنند. مارس 2018، «اسلام آوازه» شاخه رسانهای «حزب اسلامی ترکستان» 2 ویدئو منتشر کرد که یکی از آنها مربوط به دسامبر 2017 و دیگری مربوط به فوریه 2018 بود. در این ویدئوها، اویغورها در کنار شورشیان افغان درگیر جنگ با نیروهای افغان بودند. به نظر میرسد که بخش اعظم این فیلم در مناطق مختلف افغانستان فیلمبرداری شده باشد. ما از طریق منابع محلی در «بدخشان» متوجه شدیم که برخی بخشهای این فیلم نشان دهنده نبردهای صورت گرفته در فرمانداریهای «جرم» و «وردوج» است و اینکه یکی از جنگجویان به تصویر کشیده شده در این ویدئو، «حاجی فرقان» همان فرمانده اویغوری است که پیشتر به آن اشاره شد. در مجموع درباره چنین ویدئوهایی باید گفت که منبع دقیق و مشخصی ندارند و نمیتوان به راحتی گفت که این فیلمها تا چه حد نشان دهنده عملیاتها و تواناییهای واقعی اویغورها و «حزب اسلامی ترکستان» میباشند؛ حتی در برخی بخشهای این فیلم چنین به نظر میرسد که جنگها صحنهگردانی و کارگردانی شدهاند.
به نظر میرسد که این ویدئو، در مقایسه با ویدئوهای آرشیو شده «حزب اسلامی ترکستان» در سایت Intelligence Group، اولین ویدئوی «حزب اسلامی ترکستان» است که از سال 2014 تا کنون از افغانستان یا پاکستان پخش شده است که همین مسئله موید این مطلب است که فعالیتهای خشونتبار جهادیون اویغور همچنان در سوریه متمرکز است و نه در افغانستان. در همین رابطه، لازم به ذکر است که موقعیت طبیعی و پوشش گیاهی که تقریبا در همه ویدئوهای تبلیغاتی قبلی «حزب اسلامی ترکستان» از این منطقه دیده میشود نشان میدهد که این ویدئوها در مناطق قبایلی پاکستان یا در ولایتهای «کنر» و «نورستان» افغانستان تهیه شدهاند و نه در «بدخشان». علاوه بر این، به گفته چند منبع آگاه که نخواستند نامشان فاش شود، طی 2 سال گذشته هیچ نشانهای از افزایش فعالیت جنگجویان اویغور در «بدخشان» دیده نشده است که این مسئله نشان میدهد آنها بیشتر از این منطقه به عنوان یک پایگاه امن استفاده میکنند تا یک منطقه عملیاتی.
عدم وجود تهدیدات مرزی
USFOR-A مدعی شده که حملات هوایی اخیر آمریکا مانع از برنامهریزی و تکرار اقدامات تروریستی در نزدیکی مرز چین و پاکستان شده است و اینکه هدف این حملات، «جنبش اسلامی ترکستان شرقی»، یک سازمان تروریستی فعال در نزدیکی مرز چین و تاجیکستان، بوده است. این در حالی است که در گذشته یا در حال حاضر، هیچ شورش یا اقدام تروریستی در مناطق همجوار مرز افغانستان و چین گزارش نشده است. همین مسئله درباره مرز افغانستان و تاجیکستان در ولایت «بدخشان» نیز صادق بوده است (آخرین رویدادی که مربوط به تحرکات شورشیان در مناطق مرزی «بدخشان» با تاجیکستان بوده، یک تلاش ناموفق برای پیشروی در روستای مرزی «اشکاشم» در اوایل ماه می 2017 بوده است). طالبان که خود متهم به میزبانی از گروههای تروریستی فراملی چون «جنبش اسلامی ترکستان شرقی» است، بارها به کشورهای همجوار اطمینان داده است که هدف آنها تنها محدود به افغانستان بوده و این که آنها اجازه نخواهند داد تا از خاک افغانستان برای انجام حملات مرزی استفاده شود. اما این اظهارات باعث آرامش خیال کشورهای همسایه، مثل چین و تاجیکستان، نشده است.
مرز کوتاه 76 کیلومتری بین افغانستان و چین، دارای یک رشته کوه تقریبا غیر قابل عبور است که در مرتفعترین نقاط خود 5 هزار و 698 متر بالاتر از سطح دریا قرار دارد و عبور از آن تنها از طریق 2 گذرگاه کوهستانی تقریبا متروکه امکانپذیر میباشد: «تقرمانسو» که 4 هزار و 872 متر بالاتر از سطح دریا است و «وخجیر» که در ارتفاع 4 هزار و 927 کیلومتری از سطح دریا قرار دارد. هر 2 این گذرگاهها، کوره راه هستند (مسیر «وخجیر» از میان یک یخچال طبیعی عبور میکند). مرز، در انتهای یک منطقه مسکونی کم جمعیت موسوم به «تنگه واخان» قرار دارد (باریکهای در خاک افغانستان که از شمال با تاجیکستان، از جنوب با پاکستان و از شرق با چین همجوار است). فاصله کمپهای فصلی 600 قرقیز نیمه عشایری که در منطقه «پامیر کوچک» (یک دره عمیق در انتهای «واخان») زندگی میکنند تا منطقه مرزی غیرمسکونی، حدودا به اندازه یک روز حرکت با پای پیاده یا با قاطر میباشد (هیچ جادهای در این منطقه وجود ندارد).
علاوه بر دور افتاده بودن و جغرافیای فیزیکی دلهرهآور «پامیر کوچک»، عوامل دیگری هم وجود دارند که عبور شورشیان مستقر در افغانستان به سمت مرز «سین کیانگ» را بیش از حد دشوار میکنند. تنها راهی که برای عبور از مسیر باریک «واخان» به سمت شرق وجود دارد، از بین چند 10 روستای قوم «اسماعیلی وخی» عبور میکند؛ قوم «وخی» پیروان «آقا خان» هستند که بعید است رفتار خوبی با شبهنظامیان سنی داشته باشند.
علاوه بر این، دستکم 3 پست ایست و بازرسی «پلیس مرزی افغان» نیز در مسیر قرار دارد. با پایان یافتن تنها مسیر مالرو در «واخان»، مسافران باید برای رسیدن به نزدیکترین گذرگاه مرزی، یعنی «وخجیر»، یک سفر 4 روزه به مسافت 100 کیلومتر را آغاز کنند که مسیرهای عبوری از آن توسط تعداد بیشتری از نیروهای پلیس محلی و بومیان قرقیزی که از مرزها محافظت میکنند گشتزنی میشود. مورد آخر اینکه، نیروهای چینی هم به دقت سمت مرز خود را تحت نظر داشته و در آنجا یک پایگاه نظامی احداث کردهاند. آنها نیز برای مراقبت از این منطقه، از نیروهای بومی قرقیز (چینی) استفاده میکنند.
در مجموع، این عوامل نشان میدهد که چرا تاکنون هیچ گزارشی دال بر فعالیت شورشیان در «تنگه واخان» و در طول مرز دورافتاده و صعبالعبور افغانستان ـ چین گزارش نشده است. چند حادثه امنیتی محدودی هم که رخ میدهد معمولا مربوط به تبهکاران و قاچاقچیان موادمخدر است که در روستاهای مرزی اتفاق میافتد و نه در کمپهای فصلی نزدیک مرز. این مسئله بیش از پیش اعتبار ادعاهای USFOR-A درباره حملات اخیر را زیر سئوال میبرد؛ آمریکاییها مدعی هستند شورشیانی که در حملات هوایی اخیر در «بدخشان» هدف قرار گرفتهاند، ارتباطاتی با مرز چین ـ افغانستان داشتهاند. این در حالی است که منطقه «باشند»، محل انجام حملات هوایی که نزدیکترین فاصله را تا مرز افغانستان ـ چین دارد، حدودا 300 کیلومتر تا مرز فاصله دارد.
برخلاف مرز کوتاه چین ـ افغانستان، مرز 1357 کیلومتری بین افغانستان و تاجیکستان (که حدود 820 کیلومتر آن در بدخشان قرار دارد) دومین مرز طولانی افغانستان با کشورهای همسایه، پس از پاکستان، است. این مرز که عمدتا توسط «رودخانه پنج» از هم جدا شده است و نه یک رشته کوه، 2 ویژگی دارد که عبور از آن را برای شورشیان تقریبا غیرممکن است . اول اینکه کمبود زیرساختها در طرف افغانستان، دسترسیهای لجستیک را در بخش اعظم مرز در «بدخشان» دشوار کرده است.
دوم اینکه، در مرز افغانستان ـ تاجیکستان در ولایت «بدخشان» هم، مثل «تنگه واخان»، عمدتا اسماعیلیها سکونت دارند که حضور آنها در 2 طرف مرز مثل یک کمربند حفاظتی عمل میکند. این جماعت اسماعیلی نسبت به حضور غیربومیها حساس هستند و این در حالی است که گشتهای پلیس مرزی تاجیکستان در بیشتر قسمتهای مرز نیز باعث تقویت آنها شده است. گرچه امنیت در سمت افغانستان، به خاطر ظرفیتهای محدود امنیتی، موقعیت طبیعی و نبود زیرساختها وضعیت مشخص و ثابتی ندارد اما سمت تاجیکستان در مقایسه با آن، از نظارت خوبی برخوردار است؛ چون تاجیکها همچنان از روشهای نظارتی هوشیارانه شوروی سابق استفاده میکنند و علاوه بر این، به خاطر نگرانیهایشان درباره قاچاق مواد مخدر، حساسیت خاصی نسبت به افغانها دارند.
در نتیجه، در این منطقه چند حادثه امنیتی انگشت شمار رخ داده است که عمدتا مربوط به درگیری با قاچاقچیان مسلح بوده و هر از گاهی نیز تلفاتی در پی داشته است. اما این گونه حوادث، نوعی تهدید مرزی تبهکارانه ـ و نه تروریستی ـ ایجاد کرده و در هر صورتی، تحت تأثیر حملات USFOR-A قرار نداشتهاند. سازمانهای مردم نهاد مختلف و یک منبع محلی آگاه (یک افسر ارشد سابق پلیس مرزی افغان) تأییدکردند که شورشیان فعالیتی در طول مرز ندارند. در مناطق مرزی ولایت «بدخشان» افغانستان، مثل «راغستان»، حضور و فعالیت شورشیان محدود به مناطق مرکزی کوهستانی میباشد و نه مناطق مرزی مشرف به رودخانه.
پیامدهای واقعی، اما بزرگنمایی شده، تهدیدات مرزی
گرچه تهدیدات تروریستی تأیید شدهای از شمال افغانستان متوجه کشورهای همسایه نیست اما اظهارنظرهای رسمی مقامات دولت افغانستان و کشورهای همسایه درباره ناامنیها، غالبا از کج خیالانه، ساده لوحانه و مملو از آمارهای اغراق شده درباره فعالیت شورشیان است. این نوع اظهارنظرها، که معمولا حاکی از حضور گسترده شورشیان در ولایتهای مرزی مثل «بدخشان» است، غالبا توسط چین و روسیه و با تبانی ظاهری مقامات افغان (که آماده رنگ و لعاب دادن به هر تهدید بیثبات کننده فرضی از سوی شبهنظامیان خارجی هستند) بیان میشود.
انگیزه مقامات افغان از انجام چنین کاری نیز به راحتی قابل درک است: هر چه نمود تهدیدات بیشتر باشد، آنها میتوانند پول بیشتری برای مقابله با آن دریافت کنند. اما اینکه چرا کشورهای همسایه حاضر شدهاند بپذیرند که تهدید تروریستی جدی از بدخشان متوجه آنها است، کمی گیجکنندهتر است.
برای مثال، بخش قابل توجهی از توجه رسانهها معطوف به افزایش حضور چین در «بدخشان» شده است. به رغم انکار مقامات چینی و افغان، شواهدی (از جمله عکس) وجود دارد که نشان میدهد نیروهای چینی ـ دستکم در سال 2016 ـ گشتهای مرزی مشترکی با نیروهای افغان در منطقه «پامیر کوچک» انجام دادند. گرچه این گشتها پس از برملا شدن آن در اواخر سال 2016 به حال تعلیق در آمدند اما گزارشات دیگری نشان میدهد که این برنامه بار دیگر در سال 2017 از سر گرفته شده است. با توجه به انکار سرسختانه این موضوع از سوی مقامات، علت انجام چنین گشتهایی نامعلوم باقی مانده است اما احتمالا دلیل آن، نگرانیهای بیجای چین درباره گذرگاههای مرزی غیرقانونی بوده و دستکم در ابتدا، براساس برنامهریزیهای غیررسمی انجام شده بین مقامات ولایتی صورت گرفته است.
اما طبق گفته منابع محلی قرقیز، ماهیت این همکاری چینی ـ افغان هر چه که بوده باشد، گشتهای چین در «واخان» تأثیری بر وضعیت امنیتی نداشته است. این گشتها عمدتا در زمینه هماهنگی بین نیروهای افغان، چینی و تاجیک مثمر ثمر بودهاند (از آنجا که در گشتهای مشترکی که با خودرو صورت میگیرد، ورود به منطقه «پامیر کوچک» باید از طریق یک مسیر مربوط به دوران شوروی سابق انجام شود که از تاجیکستان میگذرد ـ چون دستری به منطقه «پامیر کوچک» از سمت افغانستان یا چین تنها با پای پیاده یا سوار بر اسب و قاطر امکانپذیر است ـ لذا برخی گزارشات حکایت از آن دارد که نیروهای تاجیک نیز در این گشتها مشارکت دارند). با این حال، منابع مختلف نظرات متفاوت و متناقضی درباره این داشتند که آیا این گشتها براساس یک توافقنامه همکاری مرزی صورت میگیرند یا خیر؛ با توجه به اینکه چنین توافقنامهای آشکارا وجود ندارد لذا نمیتوان خودسرانه، وجود آن را تأیید کرد.
اخیرا گزارشهایی درباره احداث یک پایگاه نظامی در ولایت «بدخشان» افغانستان و با هزینه چین منتشر شده است (که گاهی اوقات به غلط به عنوان یک پایگاه چینی مطرح شده است). این موضوع نیز، مثل موضوع گشتهای مرزی مشترک، از سوی مقامات افغان و چین، رد شده است. با این حال، یک طرح پیشنهادی برای تشکیل یک تیپ کوهستانی در ارتش ملی افغان و با سرمایه چین وجود دارد که این طرح شامل یک پایگاه نیز هست. این طرح، برخلاف گشتهای مرزی مشترک، هنوز از مرحله حرف، فراتر نرفته و تاکنون توافقی درباره مکان این پایگاه یا برنامه ساخت آن صورت نگرفته است. ژنرال «وزیری»، سخنگوی وزارت دفاع افغانستان، در گفتگو با یکی از نویسندگان این گزارش در تاریخ 14 فوریه 2018، به وضوح این موضوع را تأیید کرد. بنابراین، گزارشهایی مبنی بر اینکه کار آمادهسازی برای احداث چنین پایگاه نظامی مدتی است آغاز شده یا اینکه این پایگاه در منطقه «واخان» قرار دارد، نادرست میباشد؛ که شاید علت آن یک سری سوء تفاهمها، برداشتهای نادرست از اظهارنظرهای ضعیف و رسمی مقامات و یا فرضیههای بیاساس باشد.
ایده تشکیل یک تیپ کوهستانی در ارتش ملی افغان و با هزینه چین، دستکم به فوریه 2017 بازمیگردد. به گفته چند منبع مختلف، از آن زمان تاکنون پیشرفت ملموسی در این زمینه رخ نداده است که این مسئله تردیدهای جدی درباره امکان عملیاتی این طرح به وجود میآورد. گرچه تمایل چین برای سرمایهگذاری روی یک تیپ کوهستانی افغان، نشان از نگرانیهای جدی آنها درباره تهدیدات مرزی ادعایی دارد اما حجم بالای توجه رسانهها به این موضوع، این تصور نادرست را ایجاد کرد که چینیها در حال ایجاد یک پایگاه بین المللی در ردیف پایگاه «جیبوتی» هستند، نه اینکه صرفا قصد سرمایهگذاری روی پایگاهی را دارند که قرار است توسط سربازان افغان ـ و نه چینیها ـ مدیریت شود.
تاجیکستان، که با توجه به مرزهای طولانیترش با افغانستان، آسیبپذیری بیشتری نسبت به چین دارد، گاهی اوقات درباره وخیم شدن اوضاع امنیتی ابراز نگرانی میکند و دربرخی موارد نیز مبادرت به بستن گذرگاههای مرزی رسمی خود با افغانستان کرده است. اما این واکنشها، معمولا تأثیرات چندانی ندارند و تنها باعث بروز مشکلات جدی برای افغانهای ساکن در مناطق پرجمعیت مرزی میشود که زندگی آنها متکی به تجارت با تاجیکستان میباشد. شاید علت این نوع اقدامات این باشد که واکنش تاجیکها، برخلاف واکنش چینیها، توجه رسانهای چندانی را معطوف به خود نمیکند یا اینکه تأثیر زیادی برای دریافت منابع مالی خارجی دارد. اما تاجیکستان، با وجود نگرانیهایی که درباره افراطگرایان تاجیک مستقر در افغانستان دارد، به نظر ارزیابیهای عاقلانهتر و واقعگرایانهتری درباره تهدیدات مرزی احتمالی، در مقایسه با چین و روسیه، دارد.
نتیجهگیری
حسی که به واسطه بیانیههای مطبوعاتی USFOR-A درباره حملات هوایی اخیر در «بدخشان» منتقل شده و نشان میدهد که هدف این حملات یک سازمان تروریستی اویغور بوده که قصد انجام حملات مرزی از این ولایت را داشته ؛ تطابقی با واقعیتهای میدانی نداشته و صرفا جنگیدن با یک دشمن خیالی بوده است. هیچ شاهد و مدرکی وجود ندارد که نشان دهد نیروی اویغوری در این حملات هوایی کشته یا زخمی شده است. به علاوه، اطلاعات موجود درباره نیروهای افراطی انگشت شمار اویغور در «بدخشان» و همچنین وضعیت وابستگی آنها به «جنبش اسلامی ترکستان شرقی»، «حزب اسلامی ترکستان» یا هر گروه دیگری، بسیار اندک و مبهم است. اما حتی اگر چنین وابستگی سازمانی نیز وجود داشته باشد، باز هم به خاطر عدم امکان تردد شورشیان از مرز به سمت چین و همچنین عدم فعالیت شورشیان در مرز افغانستان ـ تاجیکستان در «بدخشان»، نمیتوان ادعا کرد که آنها تهدید جدی را متوجه مرزها میکنند.
اینکه چرا آمریکاییها تصمیم گرفتند چنین ادعایی را درباره حمله به نیروهای «جنبش اسلامی ترکستان شرقی» داشته باشند همچنان نامشخص است. USFOR-A نیز حاضر نشد به سئوالات ما دراین باره پاسخ دهد. برخی منابع دیپلماتیک در کابل معتقدند که هدف احتمالی آمریکا از انجام چنین کاری این است که نشان دهد خودش درحال رسیدگی به نگرانیهای «واهی» موجود درباره ورود شبهنظامیان از ولایت «بدخشان» افغانستان به تاجیکستان و غرب چین هست و بدین ترتیب، از هر نوع مداخله احتمالی چین یا روسیه در افغانستان پیشگیری کند. شاید هم این کار، نوعی حرکت هدفمند برای کسب حمایت چین و روسیه در دیگر عرصهها باشد. احتمال بدبینانهتر هم این است که این حملات صرفا تلاشی برای توجیه حمله به اهداف طالبان در منطقه دورافتادهای است که کمتر آمریکایی هست که نام آن را هم شنیده باشد (و هیچ سرباز ناتو یا آمریکایی هم به آنجا اعزام نشده است) و آنها سعی دارند این اقدام را نوعی حرکت برای مقابله با تروریسم بین المللی جلوه دهند.
به رغم اینکه USFOR-A عملیاتهای اخیر خود را، نشانهای از گسترش عملیاتهای هوایی آمریکا در «بدخشان» و شمال افغانستان دانسته است اما تاکنون گزارشهای دیگری درباره حملات هوایی بیشتر آنها در «بدخشان» شنیده نشده است. بنابراین باید منتظر ماند و دید که آیا حملات اخیر آمریکا تنها یک اقدام خلاف قاعده بوده است یا واقعا سرآغاز انجام یک عملیات گستردهتر در شمال افغانستان میباشد.
انتهای مطلب/
«آنچه در این متن آمده به معنای تأیید محتوای آن از سوی «موسسه ایران شرقی» نیست و تنها در راستای اطلاع رسانی و انعكاس نظرات تحليلگران و منابع مختلف منتشر شده است»