در حال حاضر چندین جنبش اسلامی و احزاب سیاسی در آسیای مرکزی فعال هستند. در حالی که دولتها غالبا آنها را به عنوان رادیکال، افراطی و یا تروریست معرفی مینمایند، این گروهها کاملا متفاوتند و به رشتههای گوناگون اسلامی تعلق دارند. تهدیدات تروریستی و افراطی فعلی در آسیای مرکزی، ماهیت فراملی دارد و عمدتا از طریق کشورهای آسیای مرکزی به کشورهای همسایه و فراتر از آن انتقال مییابد. مرزهای پر نفوذ کشورهای آسیای مرکزی راه را برای عبور آزادانه گروههای افراطی باز گذاشته و در نتیجه ارتباط بین گروههای افراطی مختلف در قلب آسیا را تسهیل مینماید.
ایران شرقی/
در حال حاضر چندین جنبش اسلامی و احزاب سیاسی در آسیای مرکزی فعال هستند. در حالی که دولتها غالبا آنها را به عنوان رادیکال، افراطی و یا تروریست معرفی مینمایند، این گروهها کاملا متفاوتند و به رشتههای گوناگون اسلامی تعلق دارند. تهاجمیترین آنها جنبش اسلامی ازبکستان میباشد که از اتحاد رهبران «ادولت»، جنبشهای «اسلام لشکرلری» و «توبه» در سال 1998 سرچشمه میگیرد.
چندین حمله تروریستی با هدف براندازی دولت وقت ازبکستان و با هدف ایجاد یک دولت اسلامی توسط این سازمان در دو دهه گذشته انجام شده است. از سال 2004 به بعد، این گروه به دو شاخه مختلف تقسیم شده است: جنبش اسلامی ترکستان (IMT) که خواهان ایجاد یک خلافت شامل سین کیانگ و کل جامعه ترکیه در آسیای مرکزی بوده و اتحادیه جهاد اسلامی (IJU) که شاخه نظامی جنبش اسلامی ترکستان بوده است.
به تازگی اتحادیه جهاد اسلامی، که با طالبان و القاعده وابسته بوده است، درست قبل از حمله تابستان امسال در قندوز به داعش (دولت اسلامی) پیوست. به طور خاص، پس از عملیات ضرب عضب پاکستان که با هدف ریشهکنی شبهنظامیگری افراطی خشونت طلب در امتداد مرز با افغانستان انجام شد، مبارزان جهادی جدید به طرف دیگر مرز رفتند و بدین ترتیب صفوف گروههای خشونتآمیز در آسیای مرکزی افزایش یافت و بیثباتی به این منطقه منتقل شد. بیشتر سازمانهای سیاسی اسلامی و معتدلتر از جمله حزب التحریر الاسلامی (HT) و حزب نهضت اسلامی (IRP)، ویژگی مشترک عدم خشونت را دارند اما اهداف متفاوتی را دنبال مینمایند. از یک سو، هدف حزب التحریر ایجاد یک خلافت فراملی، انتشار اعلامیههای تبلیغاتی است، از سوی دیگر حزب نهضت اسلامی برای ایجاد یک دولت اسلامی تلاش نمیکند بلکه این گروه مخالف امپریالیسم غربی است و مایل به پایهگذاری یک جامعه اسلامی میباشد. هر دوی این گروهها برای ثبات سیاسی کشورهای آسیای مرکزی خطرناک هستند و در این دولتها غیرقانونی اعلام شدند (حزب نهضت اسلامی تا ماه آگوست سال 2015 در تاجیکستان قانونی بود.)
در حال حاضر، حزب التحریر موفق شده اعضای جدید که از شباهت سیاسی آن به سیاستهای اقتصادی اصلی کمونیسم شوروی مانند اشتغال تضمین شده، ملی کردن شرکتها و مراقبتهای بهداشتی رایگان حمایت میکنند، با خود همراه سازد. حتی اگر حزب التحریر مخالف جهاد تهاجمی دنبال شده توسط برخی از سازمانهای مسلمان دیگر باشد، از استراتژیهای مشابه "جهاد قبل از خشونت" و تاکتیکهای مشابه اخوان المسلمین برای ایجاد یک دولت اسلامی در آسیای مرکزی و فراتر از آن استفاده میکند.
این در حالی است که قصد وحشتآور حزب التحریر در مورد تاسیس یک خلافت اسلامی در سراسر جهان در سال 1998 اعلام شد. حزب التحریر به عنوان یک حزب سیاسی، نفوذ زیادی بر اجرای سیاستها دارد و نه تنها در آسیای مرکزی بلکه از تبلیغات ضد آمریکایی، ضد غربی و ضد سرمایهداری خود برای ریشه کن کردن "امپریالیسم کافر غربی" از تمام کشورهای مسلمان و کشورهای مستعمره استفاده مینماید. این گروه در حال حاضر عمدتا در قرقیزستان و ازبکستان حضور دارد. در انگلستان برای اولین بار «تونی بلر» در سال 2007 و سپس در سال 2015 «دیوید کامرون» تلاش کردند تا حزب التحریر را به عنوان یک حزب سیاسی ممنوع سازند.
حزب «جماعت تبلیغ» (TJ) یکی دیگر از جنبشهای فراملی است که به عنوان نئو بنیادگرا اما با تمرکز ویژه بر توسعه اسلامی افراد و با توجه کمتر به تغییرات اجتماعی سیستمیک در نظر گرفته میشود. این حزب در دهه 1920 در هند تاسیس شد، جماعت تبلیغ استفاده از خشونت به عنوان ابزاری برای ایجاد حکومت اسلامی در آسیای مرکزی را رد مینماید، به این دلیل که پیروان آن قویا معتقدند تبلیغ حزبی همین نتیجه میدهد. بنابراین، این گروه هدف ایجاد یک خلافت یا انجام جهاد را دنبال نمیکند، اما بر ویژگیهای غیر سیاسی و محافظهکارانه برای برگرداندن مسلمانان به «اسلام واقعی» تاکید دارد. حتی اگر دیدگاه آن متحجرانه باشد، میتواند پادزهری در برابر اسلام شبهنظامی باشد. تاکنون قرقیزستان تنها کشوری است که این حزب را ممنوع نکرده است. جماعت تبلیغ عمدتا توسط دولتهای آسیای مرکزی قابل تحمل بوده است.
با توجه به ماهیت غیر افراطی این گروه، برخی کارشناسان آن را به عنوان ابزاری برای نظارت بر جوانان آسیبپذیر در برابر افراطگرایی میدانند. همچنین روش تبلیغ خانه به خانه، دعوت مردم به اجتماعات مذهبی و دعای دسته جمعی در مساجد محلی، شکلی از جهاد صلحآمیز در نظر گرفته میشود. این روش تبلیغ، نقطه عطف جماعت تبلیغ شد و اعضای این حزب به عنوان مسلمانان خوب در نظر گرفته میشوند. شایان ذکر است، ماهیت ویژه این جنبش به ویژه در مقایسه با گروههای تندرو و افراطیتر مانند حزب التحریر میباشد. رهبران جماعت تبلیغ، پیروان خود را از هرگونه ارتباط با سیاست، یک «منبع اختلاف جامعه اسلامی» منع کردند. با این حال، این رویکرد غیر سیاسی میتواند در آینده پس از انتشار سریع جماعت تبلیغ در آسیای مرکزی و تبلیغ در میان جوانان ناراضی، تغییر نماید.
جماعت تبلیغ به سلفیت سوگند یاد کرده و حتی اگر سلفیگری بد نباشد، هدف آن اصلاح جامعه است.
جنبش گولن، یک استثنا آشکار از جناحهای مختلف سنی مذهب در آسیای مرکزی میباشد. این جنبش به نام بنیانگذار آن «فتح الله گولن» نامید شده است. جنبش گولن، مترقیترین جنبش اسلامی در منطقه است که با پیشرفتهای تکنولوژیکی و دانش غربی موافق است و تلاش میکند تا آنها را با بافت مذهبی مسلمان در آسیای مرکزی انطباق دهد. جنبش گولن تلاش میکند با توسعه شکل جدید آموزش، علوم دینی وتکنولوژیهای روز را ترکیب نماید و مدارس زیادی در استانهای مختلف دارد. تا 17 دسامبر 2013، گولن روابط نزدیکی با دولت ترکیه در گسترش امور فرهنگی، اقتصادی و نفوذ سیاسی ترکیه در آسیای مرکزی برقرار نمود. میراث مشترک تاریخ، زبان و مذهب، روابط مثبت بین کشورهای آسیای مرکزی و ترکیه را توسعه داد.
همانطور که قبلا ذکر شد، تمرکز اصلی گولن همواره در آموزش، گفتگو بین ادیان و فرهنگها بوده است و مدارس گولن در پنج جمهوری آسیای مرکزی انتشار یافت و نخبگان جدید ضمن احترام به هنجارهای سکولار محلی، آموزش دیدند. خراب شدن روابط بین دولت ترکیه، گولن و ازبکستان در دهه 2000 منجر به کاهش شدید نفوذ جنبش گولن و حضور آن در منطقه شد. توجه به این نکته مهم است که این مدارس آموزش اسلامی نمیدادند اما با الهام از مدل ماموریت مسیحی دوران عثمانی، یک مدل آموزش سکولار بدون تبلیغ دینی ارائه میدادند.
با وجود رفتار غیر سیاسی این گروه، از زمان جداشدن این جنبش از حزب حاکم عدالت و توسعه، تصویر فتح الله گولن در آسیای مرکزی رو به وخامت گذاشت و بذر بیاعتمادی و ترس از نفوذ اسلام در ساختار سکولار حاکم دولتهای منطقه پاشیده شد. در ماه می 2014، دولت ازبکستان اولین دولتی بود که همه آموزشگاههای گولن را در کشور تعطیل نمود. مدت کوتاهی پس از آن، ترکمنستان آموزش خصوصی را ملی کرد، در حالی که کشورهای همسایه در حال افزایش کنترل خود بر این نهادها بودند. اخیرا، تاجیکستان از ترس هدف ایجاد یک دولت موازی توسط این حزب، مدارس گولن را تعطیل کرده و ادعا نموده است که در این مدارس مباحث اسلام برای دانشآموزان تدریس میشده است.
اضطراب رو به رشد از جنبشهای جهادی و افراطی در تاجیکستان منجر به تشدید اقدامات سرکوبگرانه و کنترل جامعه اسلامی توسط دولت این کشور شده است. سرکوب، میتواند نتیجهای متفاوت از انتظار دولت در پی داشته باشد. در واقع، سیاستهای سختگیرانه منجر به درگیری بیشتر و تحریک مخالفان شده و فضای عمومی را برای ظهور افراطگراهای خشونتطلب فراهم میسازد. دین، نقش اصلی در ساختار سیاسی و حکومتی کشورها و پادشاهیهایی که در قلب قاره آسیا واقع شدهاند دارد.
به طور خاص، تصوف یک بخش حیاتی از تاریخ آسیای مرکزی را پوشش داده است. از زمان تیمور، در دوران حکومت اتحاد جماهیر شوروی، تصوف و سیاست حاصل از آن، به شدت حاکمان و حکومتها را تحت تاثیر قرار داده و در احیای اسلام پس از استقلال جمهوریهای آسیای مرکزی نیز همین نقش را ایفا نموده است. ماهیت زاهدانه و معنوی تصوف که آن را از اسلام مرسوم متمایز میسازد به این معنی نیست که جنبش صوفی دستور کار سیاسی ندارد. از زمانی به زمان دیگر و از منطقهای به منطقه دیگر، جنبشهای صوفی متفاوت هستند و اغلب با شیوههای اسلامی حاکمان خود در مورد تفسیر ایمان در ضدیت میباشند. در سالهای اخیر، تصوف در میان مردم کمسواد و تا حدی در محافل روشنفکران کشورهای آسیای مرکزی متداول تر شده است. بنابراین، اگر روشنفکران بیشتری به تصوف روی آورند، بدست آوردن سطح بالاتر قدرت سیاسی میتواند برای آن تبدیل به واقعیت شود. همچنین این روند توسط سیاستهای حکومتها که تفاوتی بین اشکال مختلف اسلام قائل نیستند تشدید میشود. در حالی که تصوف راه حل کامل و مطلق مبارزه با تروریسم و افراطگرایی نیست، اما میتواند یکی از ابزارهای مقابله با بنیادگرایی باشد.
تهدیدات تروریستی و افراطی فعلی در آسیای مرکزی، ماهیت فراملی دارد و عمدتا از طریق کشورهای آسیای مرکزی به کشورهای همسایه و فراتر از آن انتقال مییابد. مرزهای پر نفوذ کشورهای آسیای مرکزی راه را برای عبور آزادانه گروههای افراطی باز گذاشته و در نتیجه ارتباط بین گروههای افراطی مختلف در قلب آسیا را تسهیل مینماید. یکی از این گروهها، که از سین کیانگ به وزیرستان فعالیت دارد، جنبش اسلامی ترکستان شرق (ETIM) است. این جنبش که توسط چین، قزاقستان، قرقیزستان و ایالات متحده یک سازمان تروریستی معرفی شده، چندین حمله در مناطق آسیای مرکزی و چین انجام داده است. اعضای جنبش اسلامی ترکستان شرق در پاکستان و افغانستان آموزش میبینند و این گروه در تماس نزدیک با جنبش اسلامی ازبکستان فعالیت مینماید. چین ادعا میکند که جنبش اسلامی ترکستان شرق از القاعده کمک مالی دریافت میکند. از سوی دیگر، نام این گروه خود گمراه کننده است، چرا که اعضای این سازمان هرگز آن را با این نام نمینامند و اولین بار نام جنبش اسلامی ترکستان شرق در سال 2000 در روزنامه روسی «گازتا» دیده شد. از نوامبر 2003، گروه دیگری به نام حزب ترکستان اسلامی (TIP)، ظاهر شدکه ادعا میکند نماینده واقعی جامعه ترکیه است و تحت حمایت جنبش اسلامی ترکستان شرق فعالیتهای تروریستی انجام میدهد. اما در مقابل، جمهوری خلق چین ترجیح میدهد بمبگذاریها و حملات اخیر را به این گروه نسبت ندهد. در ماه مارس 2014، این ادعا مطرح شد که حزب ترکستان اسلامی مسئول حمله به «کونمینگ» در ایستگاه قطار و همچنین تصادف خودرو در اکتبر 2013 در میدان «تیان آن من» بوده است. عبدالله منصور، رهبر این حزب به صراحت گفت که چین با توجه به سرکوبهای شدید، یکی از دشمنان اصلی جامعه مسلمانان محسوب میشود. علاوه بر این در ژانویه سال 2014، حادثه دیگری در مرز چین-قرقیزستان با مسئولیت جدایی طلبان اویغور تحت حمایت جنبش اسلامی ترکستان شرق اتفاق افتاد.
در واقع، سیاست چین در سین کیانگ باعث گسترش شبهنظامیان اویغور جداییطلب به کشورهای همسایه از طریق مرزهای پرنفوذ این کشورها، افزایش تماسهای این گروهها با یکدیگر و با سازمانهای جهادی مانند القاعده و طالبان شده است. این جابجایی همچنین به تقویت ظرفیتسازی شبکهای بین حزب اسلامی ترکستان/جنبش اسلامی ترکستان شرق و دیگر گروههای تروریستی مهم محلی در منطقه، تقویت تاکتیکهای مرگبار و تشدید تهدید تروریستی منجر شده است. به نظر میرسد این تهدید تروریستی، فراملی است و به طور همزمان کشورهای آسیای مرکزی، چین، پاکستان و فراتر از آن را تحت تاثیر قرار میدهد.
رشد افراطگرایی؟
از زمانی که ماموریت ناتو "پشتیبانی قاطع" در افغانستان آغاز شد و ماموریت 14 ساله آیساف به پایان رسید و خروج نیروهای خارجی از افغانستان، احیای شبهنظامیگری افراطگرای خشونت طلب در آسیای مرکزی اتفاق افتاد. عقبنشینی نیروهای نظامی ناتو از منطقه نیز باعث بیثباتی بوده که منجر به وقوع افراطگرایی و تروریسم مذهبی شده است. این حرکت، امنیت افغانستان و در نتیجه عملیاتهای کنترل مرزی آن را تضعیف نمود، و اثبات کرد اقدامات خشن علیه جناحهای افراطی بدون درک تفاوتها و انگیزههای هر گروه، راه حل ناکارآمد و بیثمری بوده است. در واقع، فقدان آزادی مذهبی و فرصتهای شغلی سبب رشد افراطگرایی در میان نسل جوان و افزایش پیوستن آنان به گروههای افراطی میشود. خدمات ضعیف اجتماعی، به ویژه در مناطق روستایی، و فقدان چشمانداز اقتصادی و سیاسی، افراطگرایی در مردان و زنان را افزایش داده است. شرایط اجتماعی و سیاسی و خواستههای برآورده نشده مشکلاتی است که جوامع مختلف در پنج جمهوری آسیای مرکزی با آن مواجهند و البته اینها عواملی هستند که این جوامع را به سوی یک نگرش جهادی به مبارزه برای گروههای تروریستی سوق میدهد. حتی قوانین بسیار محدودکننده و سرکوبگرانه پلیس در مورد اسلامگرایان افراطی افراد بیشتری را به حمایت و پیوستن به داعش یا گروههای دیگر شبهنظامی محلی در آسیای مرکزی وادار کرده است. علاوه بر این، به تجربه ثابت شده است کشورهایی بیشتر مستعد حملات تروریستی هستند که اقدامات شدیدتر علیه مردم خود و شبهنظامیان تروریست انجام میدهند: در حدود 92 درصد حملات تروریستی بین سالهای 1989 و 2014، در کشورهایی رخ داده است که ترورسیم سیاسی خشن در آنها گسترش یافته است. به گزارش گروه بینالمللی بحران، از 25 هزار نفر مبارزان خارجی که برای داعش مبارزه میکنند بین 2هزار تا 4 هزار نفر از آسیای مرکزی هستند. باید توجه داشت که این تنها بخشی از کل نیروهای مبارز میباشد.
بدون وجود یک رویکرد جامع که شامل حوزههای مختلف اقدامات اجتماعی، سیاسی، مذهبی و اقتصادی و همکاری بازیگران مختلف بینالمللی میباشد، دست یافتن به نتایج قابل توجه در کوتاه مدت و بلند مدت بسیار دشوار است. در چشمانداز بلندمدت، تمرکز صرف بر روی اقدامات امنیتی سنگین راه حل موثری نیست، بنابراین برای مبارزه با تروریسم و افراطگرایی خشونتآمیز باید راههای دیگری را برگزید. سازمان امنیت و همکاری میتواند مبارزه با افراطگرایی در خارج از مرزهای غربی، با کاهش مشکل بازگشت مبارزان خارجی که به طور بالقوه میتوانند جهاد را وارد کشورهای خود نمایند، حمایت کند. در این راستا، کشورهای آسیای مرکزی با برخی مشکلات مواجهند که شامل روابط آنها با روسیه و سیاست جذب ناکافی کارگران مهاجر آسیای مرکزی میشود. اقدامات محدود کننده اتخاذ شده توسط روسیه، وجوه ارسالی کارگران آسیای مرکزی را کاهش میدهد. وقتی کارگران مهاجر آسیای مرکزی قادر به حمایت از خانواده خود نیستند، توسط جامعه طرد میشوند و این افراد بدون گرفتن راهنمایی از رهبران مذهبی، تبدیل به قربانیان آسیبپذیری برای استخدام در گروههای تروریستی میشوند. عوامل متعددی وجود دارند که این افراد را به سوی یک رویکرد بنیادگراتر میکشاند.
کارشناسان سه انگیزه را در افرادی که تصمیم به دنبال کردن راههای افراطی خشونتآمیز میگیرند، شناسایی کردهاند: انگیزه ایدئولوژیک (سیاسی یا مذهبی)، انگیزه روانی و انگیزه موقعیتی (که شامل آرایه وسیعی از علل ریشهای از احساس ناامیدی گرفته تا باور رایج جامعه که مردم را وادار به مبارزه میسازد.) بر خلاف تصور عموم، انگیزه مذهبی و ایده ایجاد یک خلافت، فقط مربوط به اقلیتی از شبهنظامیان میشود. این مفهوم قطعا بخشی از رویکرد سنتی مذهبی در آسیای مرکزی نیست. کسانی که تفکر ایجاد یک دولت اسلامی را دارند تنها افرادی هستند که گمراه میباشند و اطلاعات غلطی در رابطه با دین خود دارند. بدون امکان دسترسی به منابع چندگانه اطلاعات و آموزش سطح بالا، پیروان این گروهها اغلب قادر به درک کامل دین خود نیستند و به راحتی تبدیل به اهداف آسانی برای پیوستن به گروههای افراطی میشوند. به عنوان مثال، قاضی فرانسوی، مارک ترویدیک تأکید میکند 90 درصد جهادیهایی که برای مبارزه به سوریه و عراق رفتند به دلایل شخصی مانند ماجراجویی، انتقام و یا پیدا نکردن جایگاه خود در جامعه به این کار مبادرت ورزیدند. تنها ده درصد کسانی که تصمیم به مبارزه برای جنبشهای افراطی گرفتند، به خاطر اعتقادات مذهبی قوی بوده است. لذا توجه به افراطزدایی تنها با استفاده از فیلتر دین بی اثر است.
نتیجه گیری
این مقاله بر ماهیت و صفات جنبشهای اسلامی مختلف حال حاضر در منطقه آسیای مرکزی به منظور بالا بردن سطح آگاهی در مورد بی اثر بودن اتخاذ سیاست یکسان در مورد اشکال متفاوت فرقههای اسلامی تاکید دارد. آزادی عقاید و اندیشه باید به ویژه در خودکامهترین دولتهای آسیای مرکزی رواج یابد. افزایش فرصتهای جوانان و آزادی مذهبی، نارضایتی در میان مردم را کاهش داده و در نتیجه از شدت پیوستن نسلهای جدید به صفوف افراطگرایان جلوگیری خواهد نمود.
تعدادی از گروههای مورد بررسی، از جمله گولن، جماعت تبلیغ و صوفیها در واقع اعتدالگرا هستند و رفتارهای قابلتحملتری نسبت به جنبشهای افراطیتر دیگر از خود نشان میدهند. باید توجه داشت این گروهها آموزش اسلامی ارائه نمیدهند و هدف آنها افزایش گفتگو میان گروههای مختلف مذهبی میباشد. مدارس گولن باید در همه جمهوریهای آسیای مرکزی قانونی باشد. سرمایهگذاری در این روش آموزشی مثبت، به بالا بردن آگاهی جوانان، دور نگه داشتن نسل جوان از تلاشهای بالقوه افراطگرایی و ایجاد یک محیط صلحآمیز و مرفه کمک خواهد کرد.
بالا بردن سطح آگاهی در مورد اهمیت احیای دکترین اسلام "روشنفکر و اخلاقی" بر اساس مکتب حنفی و طرحهای اجتماعی، نقش مهمی در شکل گیری یک فضای مذهبی فراگیرتر ایفا مینماید. ما نباید اهمیت امامان و مفتیها را به عنوان رهبران مذهبی در آسیای مرکزی دست کم بگیریم. تقویت نقش آنها و آموزش بهتر آنها در مذاکره و میانجیگری در حل تعارض میتواند به طور قابل توجهی به پیشگیری از افراطگرایی و حملات تروریستی کمک نماید. عدم درک صحیح مذهب، به ویژه در میان جوانان مسلمان، نیز باید از درون جامعه اصلاح شود. افزایش نقش رهبران مذهبی در این موضوع، گام اساسی بعدی میباشد که در حال حاضر در قرقیزستان اجرا میشود. علاوه بر این، نباید زندانها را از یاد ببریم چراکه زمینهای پرورش افراطگرایی هستند. کار با محکومین و ایجاد جوامع گفتگو با دخالت دادن امامان شیوههایی هستند که در حال حاضر در برخی کشورهای آسیای مرکزی مانند قزاقستان و قرقیزستان مورد استفاده قرار میگیرند و نتایج مثبتی داشته است.
مشکل مبارزه با تروریسم و افراطگرایی خشونتآمیز دلایل پیچیدهای دارد که مردم را به استفاده از یک رویکرد افراطیتر و مبارزه برای جهادیها و گروههای بنیادگرا وادار میسازد. عدم درک انگیزههای ذکر شده در بالا باید از طریق دخالت مستقیم اروپا و مسلمانان آسیای مرکزی در روند پیشگیری از رادیکالیسم برطرف شود.
علاوه بر این ثبات کشورها بهترین تضمین است وقتی ثبات اقتصادی وجود داشته باشد، شهروندان میتوانند از لحاظ اقتصادی از خود حمایت نمایند. به این دلایل، و با توجه به ماهیت فراملی چالش رادیکالیسم، کشورهای آسیای مرکزی باید یک رویکرد جامعتر داشته باشند که نه تنها شامل اجرای قانون و امنیت مرزی میشود بلکه جامعه مدنی، گروههای مذهبی، به اشتراک گذاری اطلاعات و پرداختن به مسائل محلی در سطح محلی، با در نظر گرفتن اهمیت توسعه اقتصادی، اشتغال جوانان و آزادی مذهبی را نیز شامل میشود.
در این چارچوب که در آن آمریکا، روسیه، شورای اروپا، سازمان امنیت و همکاری و تا حدی ناتو درگیر هستند، استراتژی آسیای مرکزی اتحادیه اروپا باید فراگیرتر باشد و پرداختن به چالشهای مبارزان خارجی و افراطگرایی، قاچاق مواد مخدر و جرایم سازمان یافته و درگیریهایی که نیاز به همکاری بین آسیای مرکزی و اتحادیه اروپا را دارد شامل شود. با رسیدن پنج جمهوری آسیای مرکزی به ترکیبی متعادل از سیاست نرم و سرمایه گذاری در منابع انسانی و توسعه اقتصادی فراگیر، میتواند استراتژی مناسب برای تأمین امنیت منطقه قلب آسیا باشد.