استقرار اسکادرانی از ناوهای نیروی دریایی چین در گوادر پاکستان، تحقق رویای دیرینه پکن برای ایجاد شبکه پایگاههای نظامی دریایی در اقیانوس هند است که در حال حاضر در بنگلادش، سریلانکا و سیشل محقق شده است. CPEC را باید مهمترین بخش از طرح "یک کمربند، یک جاده" (OBOR) تلقی کرد که در واقع استراتژی نفوذ چین از خیلج فارس تا آسیا پاسفیک میباشد و در کلان قضیه پکن بر آن است تا جهان را بین خود و ایالات متحده تقسیم کند و نظم دو قطبی بر جهان حاکم سازد.
ایران شرقی/
افسران نیروی دریایی پاکستان در مصاحبه با اکسپرس تریبون افشا کردند که کشتیهای نیروی دریایی چین در بندر دریایی گوادر برای حراست از بندر و تجارت در کریدور اقتصادی چین-پاکستان (CPEC) استقرار خواهند یافت.
اسکادرانی ویژه از 4 تا 6 کشتی در این بندر استقرار خواهند یافت، که شامل کشتیهای نیروی دریای هر دو کشور چین و پاکستان میشود. حوزه وسعت این نیروی دریایی ترکیبی، تعریف شده به عنوان یک هویت دفاعی، تنها دفاع و حراست از بندر گوادر نیست، بلکه اطمینان از امنیت تجارت دریایی است که از پاکستان صادر شده و منافع چینیها را نیز در بر میگیرد. دریای عرب تا ساحل آفریقا، و البته خلیج [فارس] جزء حوزه عملیاتی این اسکادران خواهد بود.
افسران نیروی دریایی پاکستان در مصاحبه با تریبون اکسپرس گفتهاند که نقش و وظیفه نیروهای دریایی در پاکستان از زمان عملیاتی ساختن بندر گوادر توسعه یافته و توسعه کریدور اقتصادی چین-پاکستان (CPEC) را سرعت داده است. گوادر بندری است که به دست چینیها ساخته شده و تقریبا پروژهای تحت مالکیت چینیها است. چین برای 40 سال فعالیت در این بندر، را اجاره کرده و شرکتی دولتی با ارتباطات نظامی مسئولیت فعالیت این بندر را بر عهده دارد. یک دهه قبل، با تمرکز بین المللی بر این پروژه، چینیها و پاکستانیها تصمیم گرفتند تا راه اندازی بندر گوادر را به شرکتی سنگاپوری بسپارند. بسیاری کشورها، من جمله هند بر این باور بودند که این بندر هیچ طرح نظامی در پس پرده ندارد، چرا که توسط شرکتی متعلق به کشور ثالث اداره میشود و آن [کشور ثالث] نسبت به مسائل منطقه بی طرف است.
در سالهای 2000- 2001 برای اشاره به این حقیقت که بندر دریایی عمیق گوادر برای اهداف راهبردی پاکستان-چین ساخته شده است، شواهد کافی وجود داشت؛ اما دولت بر آنها سرپوش گذاشت. سیاست در هند به سمت نظارت بر فعالیتهای چین بود اما به قصد تحریک و ناراحت کردن آن نبود. بنابراین این عدم تمایل به تحریک چین، برای کارشناسان به این معنی بود که دولت هند به دنبال پیگیری مسائل مرتبط با چین نبود.
تا اینکه، برنامههای چین برای ورود به اقیانوس هند تا حدود سال 2012 از برنامهریزیها و فعالیتهای دریایی چین، و همچنین مقالات منتشره توسط کارشناسان دریایی چین مشخص شد.
در حقیقت، دولت هند میبایست در اوایل دهه 1990 زمانی که ژو نانکی، رئیس دپارتمان لجستیک عمومی (GLD) ارتش آزادی بخش خلق (PLA) خط مشیای با عنوان "اقیانوس هند، اقیانوس [انحصاری] هند نیست" را به کمسیون مرکزی ارتش و دفتر سیاسی حزب کمونیست ارائه کرد، احساس خطر میکردند. این مقاله به یکی از خبرگزاریهای خارجی درز پیدا کرد.
در اواسط دهه 1990 چین به سمت راهبردی برای جذب کشورهای فقیر حاشیه اقیانوس هند با ارائه کمکهای نظامی و اقتصادی به آنها (یا به عنوان کمکهای مستقیم و یا به شکل روابط دوستانه) و حمایت سیاسی از آنها گام برداشت. هدف این اقدامات، منزوی ساختن هند در منطقه اقیانوس هند بود. پاکستان، مثل همیشه، در این اقدامات نقطه اتکا بود.
مالدیو یکی از اولین اهداف بود. بین سالهای 1997 تا 2001 مالدیو هدف اصلی دیدارهای مقامات عالی رتبه چین بود، که شامل دیدار لی روی هان، عضو کمیته دائمی پلیتبوروی حزب کمونیست چین، رئیس ستاد مشترک ارتش آزادی بخش خلق (PLA)، کوآنیو و ژو رانگ جی، نخست وزیر جمهوری خلق چین میشد.
مسئله دیگر اینجا است که مالدیو توانایی فراهم آوردن چنین تسهیلات و تاسیساتی را برای چین نداشته و وارد شرایطی نخواهد شد که از عهده برآورده سازی آن در سطح بین المللی برنیاید. همچنین، مالدیو به شدت با خطر تغییرات آب و هوایی مواجه بوده و کارشناسان بر این باورند که این کشور جزیرهای تا سال 2040 به زیر آب خواهد رفت.
حقیقت این است که چین برای سالهای متمادی قصد ایجاد پایگاه دریایی در اقیانوس هند را در سر پرورانده است. تا سال 2010- 2011 مقامات نظامی چین و کارشناسان چینی مطالب فراوانی را در این خصوص بیان و یا به رشته تحریر درآوردهاند. با علم به نحوه عملکرد رسانهها و مجلات تخصصی چین تحت قوانین حزبی و دولتی این کشور، این تفسیرها و اظهار نظرها نمیتوانند بدون حمایت مقامات اجازه نشر یافته باشند.
این اظهار نظرها برای ارزیابی واکنش کشورهای منطقه، به خصوص هند، و همچنین ایالات متحده، که منافع اقتصادی و امنیتی بزرگی در این منطقه دارد، برنامهریزی شده بودند. در هر صورت چین این طرحها را عملی کرده است اما احتمالا پیش از انجام آنها، با ذینفعان مشورت کرده است. در هر صورت چین میدان را باز یافت.
چین در حال گسترش اهداف پایگاه سازی خود است، اما در نیل به این اهداف شکست خواهد خورد. زمانی که دولت نظامی در میانمار بر سر کار بود، چین به دنبال یک پایگاه نظامی دریایی در میانمار بود. اما با حرکت میانمار به سمت دموکراسی و دولت مدنی، به رهبری اتحادیه ملی برای دموکراسی (NLD) که در حال تصمیم گیریهای تدریجی است، پایگاهی برای چین در میانمار بعید به نظر میرسد.
طرح "شبکه پایگاههای نظامی چین در منطقه اقیانوس هند" در حال حاضر شامل بنگلادش، سریلانکا، سیشل، موارد ذکر شده در بالا و جیبوتی میشود.
چین از مدتها قبل، تاسیسات پهلوگیری، تعمیر نگهداری و بارگیری کشتی را در جیبوتی ایجاد کرده است. دلیل بیان شده برای ایجاد این تاسیسات از جانب چین، نیاز ناوگان مقابله با دزدی دریایی در آبهای آلوده به دزدان دریایی به چنین تاسیساتی، حفاظت از خطوط ارتباط دریایی بین المللی، نه تنها برای حفاظت از کشتیرانی چینیها بلکه تمام کشتیها بیان شده است.
باید نگاهی ژرفتر به این استدلال داشت. در طول دیدار اخیر (25 نوامبر) فن چانگ لانگ، معاون رئیس کمیته مرکزی نظامی (CMC) از جیبوتی، وی از "ملوانان و سربازان" در یکی از کشتیهای فرماندهی چین مستقر در جیبوتی بازدید کرد. گامهای لازم برای استقرار سرباز در جیبوتی در جریان است. این استقرار نیرو با قرار دادن هواپیماهای ثابت بال برای ارائه پشتیبانی ادامه خواهند یافت.
بنابر گزارشات منتشر شده (رادیو بین المللی چین، 25 نوامبر 2016) در مذاکرهای که چانگ با رئیس جمهور و نخست وزیر جیبوتی داشته است، درخواستی را مبنی بر گسترش همکاری و روابط در دیگر حوزهها مانند حوزههای نظامی به این کشور ارائه کرده است. آیا این پایگاه نظامی نوک پیکان چین در سواحل شرقی قاره آفریقا خواهد بود؟
نیازهای اقتصادی و بازرگانی چین (از جمله نیاز به نفت) به شدت و با سرعت بالایی در حال رشد است. آیا نیروهای نظامی چین، برای مداخله عمیقتر به آفریقا، در صورت نیاز، در جیبوتی مستقر خواهند شد؟
چین با مذاکرات و اقدامات مشابه برای ایجاد تاسیسات مشابه در سیشل نفوذ یافته است. کارشناسان بر این باورند که هواپیمای شناسایی چین در این منطقه استقرار خواهد یافت.
رئیس جمهور سابق سریلانکا، مهیندا راجاپاکسا، که با قدرت از حضور چین در کشور خود حمایت میکرد، از چین برای مقابله با هند کمک دریافت کرد. در ماه سپتامبر 2014 چین یکی از زیردریاییهای اتمی خود را در بندر کلومبو و در نوامبر 2014 یکی از زیردریاییهای تهاجمی دیزلی خود را در این بندر مستقر کرد. با واکنش هند نسبت به این دیدارها و اقدامات، چنین دیدارهایی دیگر تکرار نشدند.
مایتریپالا سیریسنا، رئیس جمهور فعلی سریلانکا، وضعیت بین هند و سریلانکا را به حالت توازن درآورده است. دادلی سنانایاکه، نخست وزیر سابق سریلانکا، به جانشین خود هشدار داده بود که اگر کلومبو در ترینکومالی برای چین تاسیساتی را فراهم آورد، جنگ بعدی هند- چین در سریلانکا رخ خواهد داد.
لازم به ذکر است که چین در حال ساخت برج لوتوس در کلومبو است. مخارج ساخت این برج عظیم توسط بانک اکسیم چین تامین شده است (که حدود 103 میلیون دلار آمریکا تخمین زده شده است). دو شرکت چینی در ساخت سیستمهای دفاع الکترونیک، و امنیت عمومی برای پاسخ به تروریسم بین المللی مشارکت دارند.
مشارکت این دو شرکت دولتی چینی (شرکت ملی صادرات و واردات الکترونیک چین و شرکت بازرگانی بینالمللی هوافضای لانگ مارچ) در این پروژه شهری موجب ایجاد نگرانیهای امنیتی جدی در کشورهای همجوار مانند هند، و در منطقه اقیانوس هند شده است. این برج دارای یک ایستگاه ردیابی ارتباطات الکترونیکی است. (به مقاله SAAG، شماره 5911، مورخ 10 آوریل 2015 مراجعه کنید).
موضوع بنگلادش کمی متفاوت است. چین در بنگلادش در تلاش برای ساخت یک بندر دریایی عمیق در ساحل شرقی بنگلادش است. دولت تحت رهبری نخست وزیر شیخ حسینه به شدت نسبت به ژئوپلتیک منطقه حساس است. یک بندر دریایی عمیق برای توسعه اقتصادی کشور [بنگلادش] ضروری است، هدفی که شیخ حسینه در آن موفقیت چشمگیری داشته است (اما باید کارهای بیشتری در این زمینه انجام شود). طرح راهبردی چین در بنگلادش زمانی موفق خواهد بود که کریدور مسیر بنگلادش- میانمار- هند- چین ساخته شود. برخلاف توافقنامهای که چین برای گوادر از پاکستان دریافت کرد، بعید است که چینیها قادر به دریافت توافقنامهای از شیخ حسینه باشند.
از منظری محدودتر، چین تصمیم بر کاهش وابستگی خود بر تنگه مالاکا برای واردات ضروری نفت و گاز خود دارد. اول اینکه، این مسیر هزینه بردارتر است و دوم اینکه، در صورت بروز بحرانهای نظامی، این تنگه بسته خواهد شد.
خطوط لوله نفت و گاز از ساحل شرقی میانمار به استان یونان چین به عنوان جایگزینی برای تنگه مالاکا انتخاب شده است. این پروژه هم چنان در دست احداث است. مسیر دیگر، ساخت یک کریدور حمل و نقل از منطقه خودمختار اویغور- سین کیانگ در غرب چین از طریق پاکستان به بندر گوادر (که اکنون تحت عنوان کریدور اقتصادی چین-پاکستان (CPEC) شناخته میشود) است. این مسیر اکنون تا حدی قابل بهرهبرداری است.
چشم انداز وسیعتر، که به صورت مسکوت با اضافه کردن راهبردها و طرحهای دورهای روی آن کار میشد، در "رویای چینی" رئیس جمهور شی جین پینگ به اوج خود رسید. تا سال 2049 سالگرد صد سالگی جمهوری خلق چین، این کشور به شکوه قدیمی خود دست خواهد یافت، و کشور کاملا توسعه یافتهای خواهد شد. شاید این هدف آرمانگرایانه و بلندپروازانه به نظر برسد، اما امکانپذیر است.
حوالی سال 2002 بحثی در میان کارشناسان در اندیشکدههای چینی درباره نفوذ به خارج از کشور وجود داشت. یکی از نتایج این بحث این بود که چین باید از خلیج فارس تا منطقه آسیا پاسفیک (خط شرقی و خط غربی) نفوذ داشته باشد. این بحث در سطح عمومی کمرنگ شد، اما اقدامات چین از همان تاریخ به بعد این مسیر را دنبال کرده است.
طرح "یک کمربند، یک جاده" (OBOR) به نظر حداقل اقدام بر پایه راهبرد مذکور است، و کریدور اقتصادی چین-پاکستان (CPEC) مهمترین بخش آن محسوب میشود.
مدرنیزه سازی ارتش چین به منظور ایجاد قدرت و ایمن سازی رشد و یا توسعه سریع منافع چین در سراسر جهان صورت میگیرد. تاکید بر مدرنیزه سازی سریع نیروی دریایی چین نیز از همین رو است.
راهبرد اصلی، در جهت تبدیل چین به پادشاهی مرکزی با خراجگزارانی است که در مقابل پکن سر تعظیم فرود میآورند. چین میخواهد جهان را بین خود و ایالات متحده تقسیم کند- که همان نظام دو قطبی است. این دو کشور بر سر یک نظم جهانی پیشنهادی انعکاس یافته در مفهوم "نوع جدیدی از رابطه میان قدرتهای بزرگ" با هم به رقابت خواهند پرداخت. چین دیگر روسیه را قدرت بزرگ جهانی نمیداند.
انتهای مطلب/
«آنچه در این متن آمده به معنای تأیید محتوای آن از سوی «موسسه ایران شرقی» نیست و تنها در راستای اطلاع رسانی و انعكاس نظرات تحليلگران و منابع مختلف منتشر شده است»