ایران شرقی/
تشدید فعالیت سازمانهای تروریستی بینالمللی، تقویت آنها و وجود منابع مالی قابل توجه، سلاحهای مدرن و تکمیل کادرهای تروریستی، تهدیدی جدی برای امنیت کشورهای عضو سازمان پیمان امنیت جمعی محسوب میشود. در حال حاضر، مناطق تحت فعالیت تروریستها و حوزههای نفوذ آنها به طور جدی در حال گسترش است. این امر به تشدید فعالیت سازمانهای تروریستی مختلف از جمله در قلمروی کشورهای عضو سازمان پیمان امنیت جمعی منجر شده است. علاوه بر این، در حال حاضر، شبهنظامیان داعشی شکست خورده در عراق و سوریه به افغانستان هجوم بردهاند و به مرور زمان میتوانند این کشور را به پایگاهی برای توسعهطلبی خود در قلمروی کشورهای عضو سازمان پیمان امنیت جمعی تبدیل کنند.
وضعیت نظامی-سیاسی افغاستان هم رو به وخامت است. تقابل و درگیری گروههای مذهبی مختلف و تشدید فعالیت طالبان در این کشور همچنان ادامه داشته و قاچاق روزافزون مواد مخدر تنها بخشی از تهدیدات نشأت گرفته از این کشور است. علاوه بر این، مناطق شمالی افغانستان هم به سطح بالای خشونتهای مسلحانه معروف و شناخته شده هستند.
افغانستان در سالهای اخیر به پایگاه آموزشی برای تروریستها و پایگاه گسترش ایدئولوژی رادیکالیسم مذهبی تبدیل شده است. گروهکهای مسلح فعال در مناطق مرزی این کشور و همچنین کشت و فروش مواد مخدر در افغانستان یک تهدید مستقیم امنیتی برای کشورهای عضو سازمان پیمان امنیت جمعی هستند.
تنها راه کاهش روحیه جنگی تروریستها، شکست نظامی آنها است. اما در حال حاضر، نیروهای افغانی تنها امکان مبارزات محدود را دارند. نیروهای امنیتی افغانستان به دلیل در اختیار نداشتن کادرهای حرفهای کافی و برخوردار نبودن از حمایت هوایی فعلا نمیتوانند عملیات تهاجمی گسترده موفقی را در استانهای مختلف کشور انجام دهند. اگرچه ارتش و پلیس افغانستان بیش از 200 هزار نفر نیرو دارند، اما در میدان جنگ با طالبان و شبهنظامیان دولت اسلامی، تنها واحدهای نیروهای ویژه (از 5 تا 10 هزار نفر) قادر به مبارزه موفق هستند. در چنین وضعیتی نباید به تغییر اساسی وضعیت امید داشت. نیروهای امنیتی افغانستان فعلا قادر به عقب راندن اپوزسیون مسلح نیستند.
خطراتی برای سازمان همکاری شانگهای
افغانستان که ناظر سازمان همکاری شانگهای بوده و خواستار عضویت در آن است، ار نظر جغرافیایی توسط کشورهای عضو سازمان همکاری شانگهای احاطه شده است. ترکمنستان و ایران (ایران موقعیت ناظر را داشته و سعی دارد با حمایت روسیه عضو این سازمان شود) استثناء هستند. تاکنون چین که برای بسیاری نقش یک بازیگر فعال در افغانستان را داشته است، حرف آخر را میزند.
در میان بازیگران سازمان همکاری شانگهای، هند و افغانستان یک تیم و پاکستان و چین تیم دیگر را تشکیل میدهند. اگرچه روسیه میتواند بین آنها توازن ایجاد کند، اما بیشتر به موضع پاکستان-چین تمایل دارد. بر این اساس، ممکن است در سازمان همکاری شانگهای شکاف و تفرقه ایجاد شود و مسئله افغانستان ممکن است برای سازمان همکاری شانگهای به یک چالش جدی خطرناک برای ثبات و توسعه خود سازمان منجر شود.
در حال حاضر، میتوان گفت که طراحی استراتژی کلی چین و روسیه که در افغانستان اهداف مشترکی دارند روندی آهسته اما رو به پیشرفت دارد. مهمترین هدف و نگرانی مسکو و پکن – جلوگیری از آمادهسازی و انجام حملات تروریستی توسط تروریستها در روسیه و چین (از قلمروی افغانستان) است. این نگرانی با اطلاعات مربوط به جابجایی بخش بزرگی از شبهنظامیان به افغاستان تشدید شده است. در میان این شبهنظامیان، اویغورها و بومیان آسیای مرکزی و روسیه هم حضور دارند.
مسئله دوم – جریان قاچاق مواد مخدر از افغاستان است که ساختارهای امنیتی افغانستان و متحدان آنها موفق به کاهش آنها نشدهاند. این در وهله اول، روسیه را نگران میکند. اما چین را هم تحت تاثیر قرار میدهد. براساس اطلاعات کارشناسان سازمان ملل متحد، 40-35% درآمد قاچاق مواد مخدر برای تامین بودجه افراط گرایان صرف میشود. تولید تریاک خام در سال 2016، 43% افزایش یافته و به 4.8 هزار تن رسیده است.
چین به نوبه خود، دارای منافع اقتصادی قابل توجهی در افغانستان است. این منافع اقتصادی عبارتند از: 1. منابع طبیعی که از نظر پکن دسترسی به آنها در بلند مدت از لحاظ استراتژیک مهم است؛ 2. پروژه جهانی کمربند اقتصادی جاده ابریشم که چین پیش میبرد و اعضای سازمان همکاری شانگهای از جمله، روسیه در آن حضور دارند. افغانستان از لحاظ جغرافیایی در مرکز منطقه قرار دارد، اما ایجاد مراکز لجستیک در آن به دلیل وضعیت فاجعهبار امنیتی فعالیتهای اقتصادی، فعلا غیر ممکن است. البته موضع آمریکا اغلب متناقض است.
واکنش کشورهای منطقه به استراتژی جدید «دونالد ترامپ» رئیسجمهور آمریکا در مورد مسئله افغانستان متناقض است. به عنوان مثال، پاکستان تمایلی به این طرح که شامل انزوای اسلامآباد (اسلام آباد از نظر آمریکاییها اسپانسر اصلی تروریسم در منطقه است) میشود، ندارد. این استراتژی به نفع چین که یک سری پروژههای مهم در منطقه را با مشارکت پاکستان محقق میکند هم نیست.
طرح ترامپ افزایش تعداد نظامیان آمریکایی در افغانستان و همچنین افزایش تعداد مربیان آموزشی نیروهای ویژه این کشور را در نظر دارد. مطابق با اظهارات نمایندگان وزارت دفاع افغانستان، در 4-3 سال آینده، نیروهای ویژه ارتش ملی با حمایت مربیان آمریکا و ناتو تا 35 هزار نفر افزایش خواهند یافت. با این تعداد جنگجویان آموزش دیده و با حمایت هوایی قدرتمند میتوان رهبران شبهنظامیان را مجبور به مذاکره کرد. از سوی دیگر تصمیم ترامپ مبنی بر ورود 4 هزار نظامی آمریکایی به افغانستان مخالف فرضیههای قبل انتخاباتی وی است. اما نه تغییر وعدههای وی، بلکه چگونگی توسعه وضعیت سیاسی-نظامی در راستای این اقدام و چگونگی تاثیر آن بر امنیت کشورهای عضو سازمان پیمان امنیت جمعی نگران کننده است.
تقویت و افزایش نیروهای آمریکایی (از 8 تا 12 هزار نفر) در تعامل با نیروهای امنیتی افغانستان میتواند امکان انجام عملیات نظامی پاکسازی چندین استان از طالبان را برای آنها (آمریکاییها) فراهم آورد. اما کدام مناطق؟ مسئله اصلی در خصوص هدف افزایش تعداد نیروهای آمریکایی هم همین است.
به نظر میرسد، هدف اصلی این کمپین، خروج اجباری طالبان از مناطق جنوبی افغانستان است که به افزایش تعداد مجاهدین در استانهای شمالی و شرقی و ظهور گروهک بسیار قدرتمند سازمان اسلامی در مرزهای ازبکستان و تاجیکستان منجر میشود. این امر ممکن است به بازگشت وضعیت اوایل دهه نود (یعنی افزایش قاچاق مواد مخدر و در نتیجه، افزایش بودجه جنایتکاران محلی (از جمله تروریستها)، حمل سلاح و مواد منفجره و رشد تنش در کشورهای اطراف) هم منجر شود.
بدین ترتیب، در ژانویه سال 2017 در استان شمالی سرپل سه نیروی نظامی آمریکایی به همراه سلاح و مهمات دستگیر و سپس آزاد شدند. در عین حال، در همان استان شبهنظامیان داعش با مبلغ زیادی ارز دستگیر شدند. جالب است که در مناطق سرپل، «یولداش» یکی از رهبران جنبش اسلامی ازبکستان فعالیت تبلیغاتی خود را راهاندازی کرد که نگرانی مقامات محلی را برانگیخت. «محمد ظاهر وحدت» استاندار منطقه هم خبر مربوط به فرود شبانه دو هلیکوپتر بدون نام و نشان در ولسوالی صیاد (که تحت کنترل افراط گرایان قرار دارد) را تایید کرد. آنها به محض ورود، به پایگاه نظامی-هوایی دولتی در مزار شریف (استان بلخ) که در آن بزرگترین پایگاه نظامی "مارمل" تحت نظارت ناتو مستقر است، فرستاده شدند.
از طرف دیگر، در اواسط می سال 2017 گروهی از مربیان متخصص آمریکایی برای آموزش نظامیان و انجام عملیات ویژه ارتش ملی افغانستان وارد قندوز شدند. با این حال، پایگاه نیروهای ائتلافی در قندوز ممکن است برای نفوذ شبهنظامیان هم به کار رود.
افزایش مشکلات آسیای مرکزی
وخامت وضعیت نظامی-سیاسی در افغانستان تاثیر منفی بر وضعیت آسیای مرکزی (آسیای مرکزی به طور سنتی هدف تجاوزات سازمانهای تروریستی مورد حمایت نیروهای خارجی است) دارد. پاییز سال 2016 «عزیزالله یولداش» پسر بنیانگذار جنبش اسلامی ازبکستان و چند تن از همراهانش از زندان نیروهای ائتلافی ناتو در بگرام آزاد شدند. براساس اطلاعات مقامات افغانستان، یک هلیکوپتر آمریکایی آنها را به ولسوالی درزاب در استان جوزجان (که یولداش در آن رهبری حامیان خود را بر عهده داشت) منتقل کرد. پیشتر، عزیزالله سوگند وفاداری به سازمان دولت اسلامی را سر داده بود و مردم محلی را به حمایت از آن فرا میخواند.
در حال حاضر، در استانهای فاریاب، سرپل، سمنگان، بغلان، قندوز، تخار و بدخشان تعدادی پایگاه و مرکز آموزشی وجود دارد که شبهنظامیان کشورهای مختلف از جمله، بومیان کشوهای شوروی سابق در آنها به آموزشهای نظامی میپردازند. حتی مراکز آموزشی ویژهای هم برای زنان در استانهای فاریاب و سرپل وجود دارند. این مراکز به طور منظم کمکهای مالی و فنی دریافت میکنند. گروههای تروریستها به طور سازمان یافته از استانهای جنوبی افغانستان به استانهای شمالی هم مرز با آسیای مرکزی میروند. هم شبهنظامیان محلی و هم شبهنظامیان خارجی تقریبا به طور آزادانه در مناطق شمالی کشور جابجا میشوند.
تقویت ایدئولوژی افراطی رادیکال بدون کمکهای مالی گسترده امکانپذیر نیست: اگر شبهنظامیان عادی جنبش طالبان 300-200 دلار در هر ماه دریافت میکنند، همکاران داعشی آنها بیش از 600-500 دلار و متخصصین امور تخریبی بیش از 1000 دلار در هر ماه دریافت میکنند. جالبترین نکته این است که در میان گروهکهای جنبش طالبان، هم افراد موافق و هم افراد مخالف داعش وجود دارند. این سوال برای نمایندگان آنها مطرح میشود که شبهنظامیان داعش از کجا کمکهای نظامی-فنی دریافت میکنند و چه کسی آنها را از نابودی و شکست نجات میدهد؟
4 می سال 2017 در پخش زنده کانال فکس نیوز حامد کرزای، رئیسجمهور سابق افغانستان یک بار دیگر خاطرنشان کرد که دولت اسلامی یک پروژه آمریکائیست که در سال 2015 در زمان حضور آمریکا در کشور ظهور یافته است. پیشتر (در سالهای 2014-2004 ) هم نیروهای ویژه محلی به طور منظم از تحویل کالا به گروهکهای تروریستی در مرز افغانستان-پاکستان توسط هلیکوپترهای ناشناس خبر میدادند.
در حال حاضر، میتوان با اطمینان کامل گفت که آمریکا علاقه آشکاری به ایجاد کانونهای اضافی بی ثباتی و منابع تهدیدات امنیتی روسیه و کشورهای آسیای مرکزی از جنوب دارد (آمریکا مسکو را به حمایت از طالبان متهم میکند).
اگر داعش و طالبان متحد شوند...
درگیریهای اخیر نیروهای طرفدار دولت با طالبان در استان قندوز به سطح روز افزون خطرات نظامی برای کشورهای منطقه اشاره دارد. در عین حال، باید در نظر داشت که قندوز در 70 کیلومتری مرز تاجیکستان و در 200 کیلومتری دوشنبه قرار دارد. تقویت طالبان در استان قندوز میتواند مقدمهای برای آغاز اقدامات نظامی در مرز افغانستان-تاجیکستان باشد. لازم به ذکر است که نه تنها طالبان، بلکه داعش هم بنابر ظرفیت سازی که در جهت تقویت تروریستها دارند، برای دوشنبه خطرناک است.
هم طالبان و هم داعش به صورت دورهای هدف خود را تصرف کل افغانستان را اعلام میکنند. هر دو گروهک تروریستی در مورد همکاری با یکدیگر برای مبارزه با ارتش افغانستان و ائتلاف بینالمللی مورد حمایت نیروهای آن توافق کردهاند. در عین حال، این توافقنامههای غیر رسمی میتوانند پایه و اساسی برای روابط حسنه بین این دو سازمان تروریستی باشند. این روابط حسنه ممکن است در وهله اول به مشکلات جدی برای ارتش افغانستان و متحدانش و همچنین تلاش شبهنظامیان برای نفوذ به مرز افغانستان-تاجیکستان به منظور بیثبات سازی آسیای مرکزی منجر شود.
اتحاد احتمالی این دو گروهک میتواند وضعیتی را ایجاد کند که رهبران دولت اسلامی، طالبان را مطیع خود کرده و در راس یک سازمان واحد قرار گیرند. علیرغم اینکه تعداد طالبان بیشتر از شبهنظامیان دولت اسلامی است، تعداد طرفداران "ولایت خراسان" به تدریج رو به افزایش است (از جمله، در نتیجه انتقال طالبان بنا به دلایل مختلف – دلایل مالی و دلایل ایدئولوژیک مانند درک ایده ایجاد خلافت در مقیاس جهانی - به صفوف داعش). خطرناکتر از همه این است که جوانانی که خود را متعلق به وطن نمیدانند به این ایدئولوژی گرایش دارند. چرا که طالبان و تمرکز آنها در افغانستان محبوبیت کمتری در میان جوانان عادی دارند.
بنابراین اگر طالبان و دولت اسلامی با هم متحد شوند، ما با یک سوپر سازمان تروریستی مواجه خواهیم بود. اگر نمایندگان ولایت خراسان در راس این سوپر سازمان قرار گیرند، این گروهک واحد به دومین نیروی تروریستی پس از داعش تبدیل خواهد شد. تروریستها علاوه بر مبارزه با ارتش افغانستان و متحدانش، برای نفوذ به آسیای مرکزی به ویژه، تاجیکستان - به عنوان ضعیفترین حلقه در مسیر اهداف انها (خلافت اسلامی) - تلاش میکنند.
براین اساس، حمله تروریستها به تاجیکستان گامی منطقی است. تنها نیرویی که میتواند مانع این حمله شود، پایگاه نظامی 201 روسیه است. اما مشکل این است که این پایگاه در جنوب غربی تاجیکستان واقع است، در حالی که ممکن است حمله اصلی در شرق کشور (در استان گورنو بدخشان) صورت گیرد. در این قلمرو فعالیت تروریستی بسیار قوی بوده و افراط گرایان مورد حمایت خاص مردم محلی هستند.
به هر حال، اگر شبهنظامیان از قندوز نفوذ کنند، تاجیکستان میتواند به نیروهای سازمان پیمان امنیت جمعی که در پایگاه کانت قرقیزستان مستقر هستند نیز امید داشته باشد. در هر صورت، تاجیکستان برای شبهنظامیان افغان دروازهای به آسیای مرکزی است. آنها میتوانند از این طریق در این منطقه بسیار مهم برای ما از لحاظ ژئوپلتیک بیثباتی ایجاد کنند.
دیگر همسایگان آسیای مرکزی افغانستان – ترکمنستان، ازبکستان، قزقیزستان و قزاقستان - هم نگران وخامت وضعیت نظامی-سیاسی در آن هستند. مقامات تمام این کشورها معتقدند که وضعیت بیثبات افغانستان پس از خروج ناتو وخیمتر خواهد شد و این امر به طور ناگزیر در امنیت و ثبات کشورهای آنها تاثیر خواهد گذاشت. آنها اغلب از گسترش قاچاق مواد مخدر به عنوان عواقب منفی این اقدام یاد میکنند. حال آنکه خطر تشدید فعالیت اسلام رادیکال در آسیای مرکزی بسیار بیشتر است. بدبینترین تحلیلگران معتقدند که جنبشهای رایکال الزاما از مرکز پاکستان به شمال افغانستان میروند تا وضعیت کشورهای آسیای مرکزی را بیثبات سازند.
تقسیم کار بین روسیه و چین
در این وضعیت روندهای جدید از جمله، صحبت در مورد تقسیم کار بین روسیه و چین در منطقه (از نظر بسیاری از کارشناسان، روسیه مدیر مسائل امنیتی و چین هم مدیر توسعه اقتصادی منطقه است) مشاهده میشود.
در حال حاضر، حتی محافل کارشناسانه کشورهای آسیای مرکزی هم نظر بسیار مثبتی در مورد تعامل مثبت روسیه و چین در فرآیندهای منطقهای سیاسی-نظامی دارند. آمریکا هم به نوبه خود به طور آشکارا به ارزیابی منفی نقش و جایگاه روسیه و تا حدی چین میپردازد. این در حالیست که نمایندگان آمریکایی سعی دارند از نظرات منفی در مورد سیاست پکن جلوگیری کنند، به این دلیل که آمریکا عملا همیشه حامی مداخله چین در امور افغانستان بوده است.
نمایندگان رسمی افغانستان بارها مسئله مداخله پکن در امور کشور از طریق حمایت از طالبان و گروههای رادیکال اسلامی مختلف را مطرح کردهاند. برخی از مقامات افغان (به ویژه، رئیسجمهور فعلی کشور) روابط روسیه و جنبش طالبان را منفی ارزیابی میکنند، برخی دیگر نیز در مورد امکان عرضه سلاحهای روسیه به طالبان از طریق قلمروی تاجیکستان صحبت میکنند.
در نهایت نیز، بنابر تهدید افغانستان، تمام کشورهای منطقه مورد توجه ابر قدرتهای جهانی – آمریکا، چین، روسیه و کشورهای اروپا – هستند. کشورهای منطقه به خاطر جنگ در افغانستان امکان مشاورههای سیاسی منظم با آمریکا و اتحادیه اروپا را دریافت کردهاند. اما اتمام احتمالی جنگ در افغانستان ترس و عدم اطمینان بالقوه را در منطقه ایجاد کرده، کشورهای منطقه را از انزوا خارج کرده که آغازکننده گفتوگو با قدرتهای جهانی است. کشورهای آسیای مرکزی از عامل افغانستان (از جمله، ریسکها و تهدیدات امنیتی) همچنان برای افزایش پتانسیل خود در تجارت با قدرتهای جهانی، تقویت دولتهای ملی خود و کمک به توسعه توان حاکمیتی خود در عرصه جهانی استفاده میکنند.