عطا محمد نور برای حل مسائل بزرگ و محور قرار دادن جمعیت اسلامی افغانستان به عنوان یک جریان سیاسی و فعال، وارد مرحله سیاسی جدید و مذاکره با ریاستجمهوری شده است.
تبارشناسی گفتوگوهایسیاسی در جامعه افغانستان بدون پیشینه است و کمتر سیاستمداری از آدرس جامعه نخبگان مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. به باور همفکران عطامحمد نور و برخی از نخبگان: او به عنوان یک چهره مقتدر و توانمند در دهه پسا طالبان، توانست شاخصههای موفق و سازنده سیاسی را شکل دهد؛ به طوری که بارها مورد نقد چهرههای برتر و بزرگ سیاسی اقوام دیگر قرار گرفت و او را به عنوان یک دولت سایه یا امپراتور شمال، تهدیدی بزرگ برای حکومت و اقتدار مرکزی تلقی کردند.
این کارها سبب شد تا دایرهی قدرت و تأثیرات سیاسی کارکرد و کنش عطامحمد نور، سمتوسوهای جدیدی پیدا کند و دست به ابتکارات و مانورهای سیاسی بزرگ در جامعه افغانستان بزند.
این عملکرد او سبب گردید تا اشرف غنی، رئیسجمهور افغانستان در امر ایجاد گفتمان عدم هماهنگی در دولتداری و موجودیت اقتدار امپراتور در شمال را مطرح کند. تجربهی سیزده ساله بازسازی در ولایت بلخ، گردش سرمایه و تجارت نور در زمینههای گوناگون، سبب شدند که وی اقتدار و اتوریته تسخیرناپذیری را برای خود شکل دهد و حریفان داخلی درون حزبی و سیاسی خود را خُرد سازد. بدون تردید این دارندگی و سرمایه، گامهای او را در مسیر رسیدن به جایگاه بلند سیاسی هموار کرد و توانست میزان رضایت مردم و روند بازسازی ولایت بلخ را به درستی مدیریت کند و همه را به توسعه و رفاه نسبی بکشاند.
از سویی دیگر، حضور نیروهای آلمانی در شمال و نوع مدیریت امنیتی عطا محمد نور، سبب شد تا اعتماد برخی از نیروهای جامعهی جهانی نیز با او همراه گردد؛ همان بود که عطامحمد نور در سطح افغانستان و خارج از آن، به عنوان فرد محوری جریان جمعیت اسلامی افغانستان مطرح شد. همین بود که تعامل و روابط جهانی آقای عطامحمد نور شکل گرفت و او توانست با برخی از قدرتهای منطقه وارد گفتوگوهای سیاسی جدی و سرنوشتساز گردد.
برهانالدین ربانی در دوران حیات خود نیز یکی از پشتوانههای سترگ عطامحمد نور بود؛ چنانکه هنگامی که کرزی به عنوان رئیسجمهور، از سرکشیها و برنامهریزیهای نور گلایه کرد، مورد انتقاد جدی برهانالدین ربانی قرار گرفت. این کار سبب شد تا روحیه عطامحمد نور بیشتر تقویت گردد.
عطامحمد نور در موارد مهم سیاسی مانند توزیع شناسنامههای هوشمند، بحث هویت، تقسیم قدرت، نابرابری سیاسی و مسایل دیگر موضع جدی و حساس گرفته و فکر کرد که این موضع میتواند او را به اهداف بزرگتر و مهمی سوق دهد؛ مواردی که در میان جامعهی سیاسی غیرپشتون، خیلی باارزش و مهم بود. البته باید گفت که چنین هم شد، دولت مرکزی بارها برای او دام تنید و چهرههای مخیل امنیتی را حمایت سیاسی و مالی کرد تا بتوانند در قلمروی سیاسی و حاکمیت عطامحمد نور، دردسرساز شوند و سبب گردند تا اقتدار او زمینگیر شود. ولی او با شناخت و روابط صحیح با مردم، توانست این وضع را مهار کند و به سمت اهداف خود نزدیک شود.
پس از شهادت استاد ربانی، ساختار جمعیت اسلامی افغانستان به عنوان یک جریان سیاسی ـ اسلامی و مهم، مورد هدف مخالفان سیاسی قرار گرفت و قرار بر این شد این جریان دچار فروپاشی و همگسیختگی سیاسی گردد. اما با تدبیر و رایزنی بزرگان جمعیت به ویژه عطامحمد نور، این جریان ساز و کار موقت یافت. در نتیجه، صلاحالدین ربانی، رهبری موقت این جریان را عهددهدار و عطامحمد نور به عنوان رئیس اجرایی این جریان در کنار سایر چهرههای ارشد و مهم جمعیت اسلامی، دست به فعالیت سیاسی زد و این جریان را از کام فروپاشی به سمت تعامل سیاسی و کارکرد سرنوشتساز در انتخابات ریاستجمهوری رهبری کرد.
ناگفته نماند که در بین، نور هیچگاهی فرمانها و قانون دولت مرکزی را زیرپا نگذاشت و استوار در مسیر سعادت مردم گام برداشت تا نمونهای باشد از کار موفق به نمایندگی از جمعیت اسلامی افغانستان.
علت آن که عطامحمد نور برای حاکمیت عمدتا پشتون دردسرساز شد، حمایت تمام و کمال وی از کاندیدای مورد حمایت جمعیت اسلامی در انتخابات گذشته تا سرحد براندازی رژیم سیاسی برخاسته از تقلب بود. همچنین وی در شکلگیری حکومت وحدت ملی و ایجاد توافقنامه سیاسی، نقش محوری و اساسی داشت.
نور 2 سال تمام منتظر این بود که حکومت وحدت ملی در مسیر توافقنامه سیاسی گام بردارد و مشکلات مهم و اساسی کشور را حل سازد. ولی دولت نه تنها در مورد عملیسازی و تحقق اهدافش کاری نکرد؛ بلکه او به عنوان سرپرست ولایت بلخ باقی ماند و هیچگاه جناح ریاستجمهوری و عبدالله، حاضر نشدند او را رسماً به عنوان والی معرفی کنند.
هرچند عطامحمد نور خود گفته است که برای او مقام ولایت مهم نیست و او مساله سیاسی مذاکرات را برای تحقق اهداف بزرگتر انتخاب کرده است، اما مخالفان او بر این باورند که همه این ساز و برگها برای به دست آوردن امتیاز ولایت بلخ است. به هرصورت دیدگاه و موقف عطامحمد نور این است که او برای حل مسائل بزرگ و در محور قرار دادن جمعیت اسلامی افغانستان به عنوان یک جریان سیاسی و فعال، وارد مراحل سیاسی جدید و مذاکره با ریاستجمهوری شده است.
روند مذاکره عطامحمد نور و رئیسجمهور
پس از اینکه اشرف غنی به عنوان رئیسجمهور، نتوانست مبتنی بر توافقنامه سیاسی حکومت وحدت ملی، اقتدار نور را کاهش دهد و او را به تعبیر خودش به انزوا بکشاند، ناگزیر شد که به مذاکره و گفتوگوی سیاسی روی آورد و نور را قانع سازد تا از دریچهی گفتوگوهای سیاسی و سازنده، ولایت بلخ را رها کند. عطامحمد نور نیز پس از رایزنی و مشورت با بزرگان سیاسی و جریان جمعیت اسلامی افغانستان، در پی آن شد تا بر اساس مکانیسم خود وارد گفتگو و مذاکره با غنی گردد.
تا جایی که از متن توافقنامه و متن پیشنویس نهایی نشده این گفتوگوها پیداست، عطامحمد نور تأکید بر عملیشدن توافقنامهی سیاسی و تغییر اساسی در ساختار حکومت وحدت ملی را مطالبه دارد تا موارد بزرگ و هدفمند سیاسی در ساختار نظام نهادینه گردد. نور بر این اعتقاد است که حکومت وحدت ملی نتوانسته است به وعدههای خود و توافقنامهی سیاسی عمل کند و زمان تغییر و تصمیمگیری سیاسی فرا رسیده است. هر چند عمدهترین نقد عطامحمد نور از عبدالله عبدالله است که به عنوان نماینده نصف قدرت و جمعیت اسلامی در ساختار نظام، نتوانسته است کوچکترین تغییری را ایجاد کند.
تا جایی که من به عنوان یک شهروند در جریان هستم، متن توافقنامه سیاسی میان هر دو طرف تنظیم شده اما نهایی نشده است، ولی پیشزمینههای تحقق و نهاییسازی این توافقنامه از جانب رئیسجمهور عملی شده است. در این زمینه، برخی از مقامهای پیشنهادی عطامحمد نور در بخشهای مهم دولتی مستقر شده اند اما باید خاطر نشان کرد که اصل مذاکره بر سر موارد بزرگ سیاسی در سطح نظام سیاسی است.
اهداف درازمدت و کوتاهمدت
از کنش و موضعگیریهای عطامحمد نور و رئیسجمهور افغانستان پیداست که هر دو تیم بیآنکه با هم تفاهم داشته باشند، در پی اهداف کوتاه مدت و دراز مدتی هستند. نور در پی آن است تا با نهاییسازی روند گفتوگو، به مردم نشان دهد که تنها اوست که میتواند حقوق مدنی و سیاسی مردم را مبتنی بر توافقنامهی سیاسی به دست آورد و قدرت سیاسی را وارد مشارکت واقعیسیاسی سازد، همچنان که او میخواهد بستر مردمی قدرتسیاسی را در محور عملکرد خود نهادینه کند، تا باشد در آیندهی سیاسی، برنامه و اهداف درازمدت خود را تحقق بخشد. هدف کوتاهمدت نور این است که توافقنامه سیاسی را عملی سازد و نشان دهد که میتواند نصف قدرت سیاسی را مطابق با توافقنامه سیاسی مدیریت کند و برای مردم بفهماند که عبدالله عبدالله برای عملیسازی حقوق مردم ناتوان است. در این محور، نزدیکان عبدالله همه به این اعتقاد رسیدهاند و از عبدالله به عنوان طرف اصلی توافقنامهی سیاسی گلایه دارند. از سوی دیگر، عطامحمد نور میخواهد که حریف دیرینه سیاسی خود عبدالرشید دوستم را از لحاظ سیاسی منزوی سازد.
در مقابل اشرف غنی معتقد است که مانند سایر شخصیتهای سیاسی و رهبران جهادی، باید نخست عطامحمد نور را از ولایت بلخ؛ پایگاه مردمی وی خارج سازد و با گذشت زمان وی را به یک مهرهی سوخته سیاسی تبدیل کند. غنی بسیاریها از چهرهها و رهبران سیاسی مخالف خود را با روش انزوای سیاسی به حاشیه رانده است. از سوی دیگر او با این کار (تبدیل عطامحمد نور به یک مهرهی سوخته سیاسی) ثابت خواهد کرد که میتواند همه را تحت مدیریت و قیمومیت خود درآورد و هیچکس نمیتواند مانع اهداف و راهبرد سیاسی او در افغانستان گردد. اشرفغنی میخواهد برای مردم عمدتا پشتونتبار افغانستان ثابت کند که او میتواند هر کسی را که سودای سربالا دارد، در چنگ خود درآورد و مانع بزرگ شدن و سیاستورزی آنها گردد. پیامدهای سیاسی این مذاکره سیاسی
مذاکرهی سیاسی عطامحمد نور با آقای غنی در شرایطی که تنشهای سیاسی و حقوقی میان رئیسجمهور و ژنرال دوستم شدت گرفته، میتواند بیاعتمادی بزرگی در تیم سیاسی وی سبب گردد و او را از حمایت ازبکتباران افغانستان محروم سازد. با نزدیک شدن عطامحمد نور در قدرت مرکزی، آقای غنی حمایت سیاسی بسیاری از گروههای سیاسی دیگر را نیز از دست خواهد داد؛ چنانکه این مسأله از هم اکنون پیداست و انتقاد درونگروهی و سیاسی بسیاریها در شبکههای اجتماعی مشاهده میشود. به هرصورت، پس از توافق سیاسی عطامحمد نور، موارد زیرین به وجود خواهد آمد:
1ـ تغییر در ساختار نظام و جابهجایی عطامحمد نور با ژنرال دوستم.
2ـ چند شاخه شدن و فروپاشی جمعیت اسلامی افغانستان، در صورتی که عطامحمد نتواند گروههای انتقادی درون سازمانیاش را قناعت دهد.
3ـ بیاعتماد شدن و فاصله گرفتن ریاست اجرایی و منزوی شدن عبدالله.
4ـ شکلگیری جناحها و توافقات جدید سیاسی میان عطامحمد نور و تیم جدید سیاسی برای انتخابات آینده افغانستان.
5ـ پدیدار شدن یک گروه اپوزسیون از گروه منزویشده سیاسی مانند نیروهای متعلق به ژنرال دوستم و عبدالله و دیگر ناراضیان سیاسی.
6ـ تغییر در محوریت سیاسی جمعیت اسلامی. پس از این مذاکره عمدتا نور محور تعامل سیاسی و دادخواهی برای مردم خواهد بود، نه گروهها و شخصیتهای دیگر.
7ـ نیرومند و یکدست شدن قدرت و اراده سیاسی اشرف غنی در امر تحقق برنامه و اهداف سیاسی که در دست دارد.
8ـ به میان آمدن تغییرات اساسی در ساختار قدرت حکومت وحدت ملی، جایگزین شدن عطامحمد نور در ساختار قدرت سیاسی به جای دکتر عبدالله و ایجاد توازن در قدرت سیاسی.
9ـ شکلگیری موجهای اعتراض مدنی گروههای وابسته به عبدالله به صورت ناپایدار.