3 شاخص برای شناخت افراطگرایی میتوان تبیین کرد و بر اساس آن درباره طالبان نتیجهگیری کرد. یکی از شاخصهای افراطگرایی تمامیت خواهی است. تمامیتخواه، هیچ سهمی برای دیگران قائل نیست و دیده میشود که طالبان پیشنهاد واگذاری سهم 50 تا 60 درصدی حکومت به این گروه را نپذیرفت چرا که خواهان در دست گرفتن تمام قدرت است. شاخص بعدی شیوه زمامداری به صورت امیری و خلیفهگری است. در سیاست طالبان انتخابات و مردم سالاری جایگاهی در اندیشه و روش این گروه ندارد. شاخص سوم موضوع اقلیتها است. آیا طالبان اقلیتها را به عنوان بازیگران سیاسی و نظامی در کشور میپذیرند؟ مشخص است که طالبان حاضر نیست نیروهای دیگری به عنوان اقلیت در کنار خود داشته باشند مگر اینکه آن اقلیت کاملا مطیع باشد و مطالبهای هم نداشته باشد. با توجه به این شاخصها به نظر نمیآید تغییری در ذات طالبان ایجاد شده باشد و این گروه فقط به ظاهر در شیوههای خود تغییر ایجاد کردهاست.
مطالعات شرق/
موسسه مطالعات راهبردی شرق و موسسه راهبرد پژوهان جهان معاصر روز سه شنبه هشتم تیرماه وبیناری را تحت عنوان «تحولات افغانستان؛ خروج نظامیان ناتو و موج جدید حملات طالبان» برگزار کردند. در این نشت سید رسول موسوی مدیر کل آسیای جنوبی وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران، محسن روحیصفت معاون پیشین دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه ایران، عبدالشکور سالنگی کارشناس ارشد مسائل بین المللی و جاوید حسینی پژوهشگر موسسه مطالعات راهبردی شرق سخنرانی کردند.
موسسه مطالعات شرق متن سخنرانیها را در چهار بخش میکند. سومین بخش متن سخنرانی محسن روحی صفت میباشد.
روحی صفت در بخش ابتدایی صحبتهای خود به تحولات اخیر در افغانستان اشاره و تأکید کرد که این تحولات با توجه به خروج نیروهای آمریکایی قابل پیش بینی بود اما آنچه باعث تشدید این روند شد، خروج غیر مسئولانه نیروهای آمریکایی است که ناشی از توافق دوحه بود. در این توافق دولت مرکزی نادیده گرفته شد که این به طالبان مشروعیت داد. همچنین در متن توافقنامه آزادی زندانیان طالبان نیز ذکر شده بود که این مورد هم سبب بالا بردن روحیه طالبان و هم توانمندیهای این گروه شد. این توافقنامه که نتیجه شیوه خلیلزاد بود، توازن بین حکومت افغانستان و طالبان را بر هم زد.
اتفاق دیگری که سبب این تحولات شده، این است که طالبان دستگاههای تبلیغاتی خود را، مانند داعش به روز کردهاند. همان طور که میدانیم عملیات داعش در منطقه بیشتر به شکل کارهای تبلیغاتی بود تا عملیات نظامی.
وی در ادامه به مشکلات نیروهای نظامی وابسته به دولت افغانستان اشاره و عنوان کرد: نیروهای دولتی در دریافت حقوق ماهیانه خود مشکل دارند در صورتی که طالبان در پرداخت حقوق نیروهای خود هیچگونه مشکلی نداشته و دست و دلبازانه حقوق آنان را پرداخت میکنند که این خود انگیزه طالبان را افزایش داده و در مقابل سبب کاهش انگیزه نیروهای دولتی شده است.
روحی صفت در مورد تحولات اخیر گفت: اگر انسجام سیاسی در دولت افغانستان حفظ و تقویت شود و نیروهای بسیج مردمی نیز در کنار این انسجام سیاسی با تجهیزاتی که دولت افغانستان در اختیار آنان میگذارد، پیشروی کنند، در نهایت میتوان نسبت به تحولات اخیر خوشبین بود.
وی در ادامه صحبتهای خود در مورد تغییر روش طالبان، گفت: میتوان گفت که طالبان تغییری در روشهای خود ایجاد کردند و راههای بیشتری برای گرفتن تمامیت افغانستان در دست دارند که از جمله آنها جنگ روانی و استفاده از تبلیغات است.
روحی صفت در بخش دیگری از صحبتهای خود 3 شاخص برای شناخت افراطگرایی عنوان و تأکید کرد: اگر ما شاخصهای افراطگرایی را در افغانستان بشناسیم، شاید بتوانیم نتیجهگیری درستی درباره طالبان داشته باشیم. یکی از شاخصهای افراطگرایی تمامیت خواهی است یعنی تمامیت خواه، هیچ سهمی برای دیگران قائل نیست و میبینیم که گروه طالبان هم همین گونه است چون در مذاکرات پیشنهاد واگذاری سهم 50 تا 60 درصدی به آنان داده شد اما نپذیرفتند و خواهان در دست داشتن تمام قدرت شدند. مورد بعدی شیوه زمامداری است که امیری، خلیفه گری و یا رهبری غیر انتخابی در راس است. در سیاست طالبان نیز چنین است، انتخابات و مردم سالاری جایگاهی در اندیشه و روش آنان ندارد. علاقمند هستند که همه امور تحت اختیار یک فرد باشد و شریکی هم نداشته باشند. شاخص سوم موضوع اقلیتها است. آیا آنان اقلیتها را به عنوان بازیگران سیاسی و نظامی در کشور میپذیرند؟ مشخص است که طالبان حاضر نیستند نیروهای دیگری به عنوان اقلیت در کنار خود داشته باشند مگر اینکه آن اقلیت کاملا مطیع باشد و مطالبهای هم نداشته باشد.
وی در ادامه عنوان کرد که با توجه به موارد گفته شده به نظر نمیآید تغییری در ذات طالبان ایجاد شده باشد و آنان فقط به ظاهر در شیوههای خود تغییر ایجاد کردهاند.
این کارشناس سیاسی در ادامه به تشریح سناریوی آمریکا برای افغانستان و منطقه پرداخت و گفت: با توجه به اینکه آمریکا عدم موفقیت خود را در افغانستان پذیرفته، اکنون به دنبال ایجاد بیثباتی برای رقبای خود مانند چین، روسیه و ایران است، به نظر می آید ایجاد محور بیثباتی در شرق ایران شامل پاکستان و افغانستان مورد نظر آمریکا است و قصد دارد در افغانستان یک جنبش مذهبی ایجاد کند که توسط آن آسیای مرکزی و چین را تهدید کند. دو اتفاق باید می افتاد که آمریکا از دشمنی با طالبان به مشتری طالبان تبدیل شود، اول اینکه طالبان جلو برخی گروههای افراطی که برای آمریکا تهدید محسوب میشوند، بگیرد و دیگر این که حضور طالبان در راستای منافع آمریکا در منطقه باشد.
روحی صفت در مورد موضع ایران در قبال افغانستان، گفت: مواضع ما در برابر افغانستان یک موضع کلیدی و اصولی بوده و ما همچنان خواهان این هستیم که مردم افغانستان خود تصمیم گیرنده معادلات سیاسی کشورشان باشند و محور مذاکرات بین الافغانی را مردم افغانستان، احزاب و نخبگان در دست بگیرند. در نهایت نظرات کشورهای منطقه و فرامنطقه زیر چتر سازمان ملل قرار گیرد و در آنجا یک همگرایی بین بازیگران منطقهای و فرامنطقهای و بازیگران داخلی ایجاد شود.
ایران هم میتواند تسهیل کننده خوبی باشد چون علاقمند به ایجاد یک حکومت با ثبات مرکزی در افغانستان است تا این بیثباتیها کنترل شود.
روحی صفت در بخش پایانی صحبتهای خود گفت: من معتقدم که آمریکا در افغانستان کاملا شکست خورده و این نظر شخصی ما نیست نظر مقامات آمریکایی نیز چنین است.
یک آرشیو اسناد محرمانه که واشنگتن پست به آن دسترسی پیدا کرده مصاحبه با 400 نفر از مقامات سیاسی و نظامی آمریکا است که در بخشی از این مصاحبهها به این مطلب اشاره شده که علت شکست آنان عدم فهم بنیادین در مورد افغانستان بوده، یعنی علت اصلی ناکامی آمریکا، عدم شناخت منطقه و افغانستان و پیچیدگیهای قومی در این کشور بوده است.
انتهای مطلب/