در میزگرد کارشناسی موسسه مطالعاتی "ایران شرقی"، ابعاد و ماهیت مذهب در کشور قرقیزستان و آسیای مرکزی با حضور کارشناس مسائل مذهبی- سیاسی کشور قرقیزستان بررسی شد.
ایران شرقی/
مشروح نشست تخصصی موسسه مطالعات ایران شرقی
در ادامه سلسله نشستهای تخصصی موسسه مطالعات ایران شرقی، دکتر اسن اسوبعلیف کارشناس مسائل مذهبی- سیاسی کشور قرقیزستان و مدیر مرکز مطالعات آنالاتیکا، با حضور در محل موسسه، به بیان و شرحی از مهمترین جریانات مذهبی و رویکردهای آنان و تاثیر احتمالی آنها بر آینده سیاسی- دینی کشور قرقیزستان و آسیای مرکزی پرداخت. بیان مسئله:
در آسیای مرکزی با کلیتی به اسم رویکرد اسلام متصوفه مواجه هستیم، همه میدانیم که اکثر مردم آسیای مرکزی حنفی مذهبند که در اصول و عقاید پیروی ابونصر ماتریدی هستند. تفکر ماتریدی مخالف تکفیر است و نوعی تساهل نسبی، پرهیز از مجادله و خشونت را به عنوان مهمترین اصول خودش معرفی کرده است که در آسیای مرکزی همیشه این نوع تفکر یک موضوع امنیت ساز بوده نه ضد امنیتی. این کلیت را در مورد حیات دینی آسیای مرکزی میتوان عنوان کرد. اما آنچه که امروز در آسیای مرکزی و مشخصا قرقیزستان مطرح میشود این است که مذهب میتواند به عنوان عامل بروز ناامنی و بی ثباتی باشد. چه میشود که ما از یک کلیت اسلام متصوفه تساهلگرا که پرهیز از خشونت را تبلیغ میکند به وضعیتی میرسیم که در حال حاضر از مذهب به عنوان یک عامل ناامنی یاد میشود. در ادبیات پژوهشی جمهوری اسلامی ایران نوعی گذر از تصوف سنتی به سمت تصوف سلفی داریم، دلیل این تناقض چیست؟ آسوبعلیف: با توجه به محدودیت زمان اجازه بدهید نسبت به جنبههای این مسئله به طور خلاصه صحبت کنم. همان گونه که میدانید قرقیزستان دارای 6 میلیون جمعیت است که از این تعداد تقریبا 3.5 میلیون نفر مسلمانانی هستند که مسلمانی آنها همراه با عمل است یعنی نماز و روزه و ... را برگزار میکنند و قرقیزستان همزمان یک کشور چند قومیتی است که تقریبا 700-800 هزار نفر روستبار در این کشور زندگی میکنند و اقوام دیگری نیز هستند که تقریبا اکثر اینها سکولارند. ضمن تحلیل و بررسی وضعیت مذهب در قرقیزستان باید به عامل تعلق قومی در این کشور توجه داشت. البته بیشتر جمعیت مسلمانان را قرقیزها تشکیل میدهند و همچنین تعداد ازبکهای مسلمان به یک میلیون نفر میرسد و سایر اقوام مسلمان از جمله اویغور تبارها هم در قرقیزستان هستند که جمعیتشان 100 تا 120 هزار نفر است.
در قیاس با زمان شوروی که ضمن صحبت از اعتقادات مردم به عنوان یک فرهنگ مردمی و مشخصه تاریخی و فرهنگی از اصطلاح اسلام سنتی استفاده میشد، به اعتقاد من در حال حاضر در قرقیزستان دیگر اسلام سنتی باقی نمانده است. با این وجود که بیشتر مسلمانان قرقیزستان پیروی مذهب حنفی اند؛ نمیتوان گفت که مسلمانان قرقیزستان یک دست هستند. میتوان گفت که در فضای مذهبی قرقیزستان در حال حاضر وضعیت برتر با جماعت تبلیغی است. از نظر تعداد پس از تبلیغیها، پیروان سلفیت در جایگاه دوم و حزبالتحریر در جایگاه سوم قرار دارند. امروز در خصوص جریاناتی مانند احمدیه، اسماعیلیه، پیروان نورسی، جریان خدمت فتحالله گولن و ... صحبت نمیکنیم زیرا خارج از چارچوب بحث ما هستند.
در قرقیزستان پیروان تمام جریانهایی که در کل اوراسیا وجود دارند، مشاهده میشوند. در خصوص صوفیها که شما فرمودید، از وضعیت اینها و جمعیت صوفیها معلومات زیادی وجود ندارد و نمیتوان به صراحت صحبت کرد. یک مورد دیگر که باید در نظر گرفته شود حضور 700-800 هزار نفر مهاجر کاری قرقیز در خارج از قرقیزستان میباشد. در این خصوص که اینها ترجیحشان روی کدام جریانات است نمیشود دقیق قضاوت کرد ولی به باور من بیشتر توجه آنها به سمت سلفیت است. اما در مورد گروههایی که اشاره کردم میخواهم بیشتر صحبت کنم. جماعت تبلیغ:
در خصوص جماعت تبلیغ، پیروان این جریان در دوران استقلال قرقیزستان به سرعت در گروههای پراکنده و جداگانه از نظر کمی و کیفی رشد کردند که احتمال نفوذ آنها در تصمیمگیریهای سیاسی نیز وجود دارد. بیشتر اعضای مفتیها را پیروان این جریان تشکیل میدهند و امیر این جریان مفتی قرقیزستان «مقصد تاکتامیش» میباشد. در ترکیب شورای علمای اسلامی قرقیزستان نیز نفوذ جریان تبلیغ بسیار بالاست و میتوان گفت 70 درصد اعضای این شورا وابسته به جماعت تبلیغ میباشند. به لحاظ اقتصادی نیز این جریان در قرقیزستان دارای ظرفیتهای بالایی است. پولهای زیادی از موضوع حج همه ساله در اختیار اینها قرار می گیرد. البته بحث فساد مالی با موضوع حج مرتبط می باشد که همه ساله درآمدی که از این بابت از راه فساد مربوط به مراسم حج به دست می آید 810 میلیون دلار می باشد و با توجه به این نکته که در قرقیزستان هیچ اتفاقی بدون دخالت یا همکاری مقامات دولتی نمی افتد، بین مقامات دولتی و شخصیت های مذهبی یک در هم تنیدگی و ائتلافی ایجاد شده است. موضوعاتی مثل بحث صدقه و تعیین ائمه مساجد از طریق جماعت تبلیغی انجام می شود. بحث آموزش اسلامی و پذیرش در دانشگاههای اسلامی نیز در اختیار این جریان قرار دارد. طی دو سال اخیر شرایط برای فعالیت جماعت تبلیغی بیشتر فراهم شده است زیرا در راس قدرت نمایندگان منطقه جنوب قرقیزستان قرار دارند.
قبلا هم با همکاران این موسسه صحبت داشتیم که جماعت تبلیغی از طرف خارجیها کنترل می شود. سرویس های مربوطه قرقیزستان برآنند که جماعت تبلیغی؛ اطلاعات را در اختیار سازمان آی سی آی پاکستان قرار میدهد به همین دلیل پاکستان از تحولات این حوزه دینی در قرقیزستان بیشتر از سایر کشورها اطلاع دارد. بنابراین وقتی که سایر کشورهای منطقه و همکاران قرقیزستان از مقامات این کشور درخواست ممنوعیت جماعت تبلیغی را میکنند، انجام این کار برایشان امکان پذیر نمی باشد. سلفیت:
در خصوص جریان بعدی یعنی سلفیت باید به این نکته اشاره کرد که پیروان آن هم از نظر تعلق قومی و هم منطقه ای متفاوت از جماعت تبلیغ می باشند. اگر 15 سال پیش پیروان سلفیت عمدتا ازبک تباران و اویغور تباران بودند ، الان پیروان قرقیزتبار این جریان نیز دارای جایگاه قابل توجهی هستند. به عنوان مثال پیروان سلفیت که تندرو می باشند یا زیاد تندرو نیستند شرایطشان به این بر می گردد که آنها خود را منهای نظام سیاسی- اجتماعی کشور می دانند یعنی به صورت موازی برای خود سیستمی جدا از سیستم سیاسی اجتماعی کشور دارند. یعنی نه تنها از فرایندهای سیاسی بلکه از جامعه مسلمان کشور نیز خود را در انزوا قرار می دهند. آنها سیستم کشور از جمله سیستم اقتصادی را غیرعادلانه می دانند برای همین قواعدی را برای خود تعریف کرده اند که در داخل این جریان براساس آن قواعد به تجارت و فعالیت های اقتصادی مشغولند و بین خود تعاملاتی را انجام می دهند که به عنوان گزینه ای در مقابل سیستم اقتصادی موجود مطرح است.
در قیاس با سایر جریانات مذهبی پیروان سلفیت در حوزه هایی نظیر بازار های قرقیزستان، حضور پررنگ تری دارند و مثلا تعریفی برای فعالیتهای اقتصادی و تعاملات تجاری دارند که بر اساس آن بین خود همکاری دارند. این تحولات منجر به آن شده است که در برخی مناطق پیروان سلفیت در کنار هم ساکن می شوند و زندگی می کنند. در داخل روستاها یک روستای کوچک دیگری ایجاد می کنند که در آنجا همه ساکنان پیروان سلفیتند و مثلا آرایشگاه، پمپ بنزین و سایر مراکز خدماتی متعلق به خودشان است.
در مناطق مرزی هم اینها با آن طرف مرز در ازبکستان و قزاقستان ارتباط دارند و با پیروان سلفی که وضعیت مشابهی با هم دارند، در تعامل هستند. در خصوص هدف نهایی سلفیها سخت است که حرف مشخصی بزنیم زیرا اینها به عنوان یک نیروی واحد که از یک مرکز در قرقیزستان هدایت شوند، مطرح نیستند و گروه های متفرق هستند. شما خوب می دانید که یکی از حرکت هایی که پیروان سلفیت انجام می دهند، نپذیرفتن شخصیت های مطرح و با نفوذ مذهبی در کشورهای مختلفی است که مردم اصولا به آنها توجه دارند. برای آنها شخصیت های مورد تأیید کسانی هستند که خود آنها مشخص می کنند که یا از میان پیروان سلفیت در خود قرقیزستان هستند، یا شخصیت های سلفی در خارج از کشور.
بنابراین سلفی ها تلاش میکنند که با ساختار های رسمی و دولتی زیاد در ارتباط نباشند و تأکیدشان روی این است که در سیاست دخالت نمی کنند و زیاد توجهی به آن ندارند. حزب التحریر:
حزب التحریر تقریبا 15 سال پیش یکی از جریان های قدرتمند در قرقیزستان بود که در حال حاضر پیروان بسیار کمی دارد. این جریان از همان ابتدا از طرف غرب به منظور ایجاد تفرقه و اختلاف میان مسلمانان ایجاد شد و تنها جریانی است که تقریبا همه سازمانهای غیردولتی و حقوق بشری با حزب التحریر همکاری می کنند. برای ما معماست که چرا با وجود کاهش شدید پیروان این جریان و جایگاه و وجهه آن در جامعه، باز هم نهادهای غیردولتی که تعدادشان نیز بسیار بالاست باز هم به پیروان این جریان توجه نشان می دهند مانند مواردی که در زندان مورد آزار و اذیت قرار می گیرند و غیره. طی سالهای اخیر از سوی نهادهای غربی بحث افراط گرایی خشونت آمیز و غیرخشونت آمیز مطرح می شود که منظورشان از افراط گرایی غیرخشونت آمیز همین حزب التحریر است.
قصد دارم در خصوص شخصیت های صوفی اشاره کوتاهی داشته باشم. چوبک حاجی جلیل اف، عبدالشکور نارماتف از جمله شخصیت های مذهبی شناخته شده قرقیزستان در حوزه متصوفه هستند. اما با توجه به سخنرانیها و درسهایشان برای طلبه ها می توان نتیجه گرفت که به سلفیت بسیار نزدیک اند و 5-6 سال پیش که برای اولین بار بحث اختلاف سنی ها و شیعیان رسانه ای شد طرح این موضوع از سوی صوفی ها صورت گرفته بود ولی این پدیده ایست که باید در آینده بیشتر مورد مطالعه قرار گیرد. ایران شرقی: چند وقت پیش خبری مطرح شد مبنی براینکه تعدادی از علمای مذهبی قرقیزستان با برگزاری مراسم های سال نو میلادی و جشن های سال نو مخالفت کردند و حتی تهدید به چالش کشیدن این مراسم کردند که بعد از آن کمیته امنیت ملی قرقیزستان هرگونه مخالفت با برگزاری مراسم سال نو را ممنوع کرد. این دست مخالفت هایی که با توجه به هنجارهای جامعه وجود دارد، بیشتر مربوط به کدام دسته از گروه های نام برده شده است؟ آسوبعلیف: اینها بیشتر تبلیغی هستند و در داخل جماعت تبلیغ نیز دو گروه وجود دارند: گروه اول گروه «یقین انکار» و گروه دوم گروه «اسباب». گروه یقین انکار بیشتر مخالف و تندرو هستند و بیشتر افرادی که از جماعت تبلیغ علیه این مسئله موضعگیری کردند از تبلیغیهای یقین انکار بودند. کلا هم رئیس شورای علما و همه شخصیتهای اسلامی معتقدند که این جشنهای سال نو متعلق به ما نیست ولی اینها خواستار ممنوعیت برگزاری این جشنها هستند. این ملاها سال گذشته هم موضعگیری کرده بودند که جشن نوروز جشن اسلامی نیست. ازین نظر دیدگاه اینها به سلفیت نزدیکتر است. معمولا هر سال در آستانه نوروز و سال نو میلادی تکرار میشود. ایران شرقی: در مورد گروههای اسلامگرا نظریه ای وجود دارد به عنوان نظریه دگردیسی گروههای جهادی یا اسلامگرا، گروههایی که به ظاهر بیخطرتر هستند مثل همین تبلیغی جماعت و حزبالتحریر یا در افغانستان جمعیت اصلاح، اینها را به عنوان پیشرانهای گروههای تندرو اسلامی میشناسند و طبق این نظریه معتقدند که طی یک دگردیسی مسلمانان جذب شده به این گروههای به ظاهر بی خطر به نیروهای جهادی یا تکفیری گروههای مثل داعش و القاعده تبدیل می شوند. در افغانستان مطالعات این مرکز نشان داده است که مسلمانانی که عضو حزبالتحریر یا جمعیت اصلاح بودند طی روندی به اعضای داعش خراسان تبدیل شدند. شما در قرقیزستان اعتقادی به این چرخه دارید؟ و آیا فکت هایی دارید که داعشی هایی که در سوریه رفتند و دستگیر شدند سابقه عضویت در تبلیغی جماعت را داشته باشند؟ آسوبعلیف: نه تنها من به این اعتقاد دارم بلکه تا سال 2015 روی همین ساختار و روند که افراد وابسته به این گروهها به ظرفیتهایی برای جریانهای تندرو تبدیل میشوند، تأکید داشتم. به نظر من، بعد از فروپاشی به این طرف سازمان های غربی روی اینترناسیونال مذهبی اسلامی کار می کردند که نقطه اوج آن تحولات خاورمیانه و سوریه بود.
در ابتدا مطرح میشد که جماعت تبلیغ، سلفیت و حزب التحریر بین خود برای تأثیرگذاری و نفوذ روی جامعه مسلمان رقابت میکنند. در حقیقت این گروهها نقش پله هایی را بازی می کنند که این افراد را به تروریست های بالقوه تبدیل میکنند. تبلیغی جماعت حوزه آمادگی مقدماتی آنهاست و در میان اینها کسانی که بعد سیاسی برایشان اهمیت پیدا می کند به گروه های سلفیت و حزب التحریر می پیوندند و در نهایت به این نتیجه منجر می شود که آنها به سوریه یا افغانستان می روند. حدود چند سال پیش، پرونده های این تروریست ها را برای مطالعه در اختیار ما قرار دادند و آشنایی با پرونده های آنها نشان داد که اینها در گذشته فعالیت خود را از عضویت در حزب التحریر یا سلفیت شروع کردند و بعد برای جهاد رفتند ولی چشم آنها نسبت به اسلام در جماعت تبلیغی باز شده است. البته در سوریه تعداد اتباع قرقیزستان به 800 تا 1000 نفر می رسد. 60 درصد آنها اتباع ازبک تبار یا اویغور تبار قرقیزستانند. در زندان های عراق در حال حاضر 240 نفر از اتباع قرقیزستان با خانواده هایشان به سر می برند. ایران شرقی: دولت با چه تحلیلی از جماعت تبلیغ حمایت میکند؟ آسوبعلیف: منفعت مالی دارد و چشم انداز سیاسی برایش مهم است. ایران شرقی: فرمودید جنوبی ها چون سر کارند برای جماعت تبلیغ بهتر است. مگر جنوبی ها چه تفاوتی با بقیه دارند؟ آسوبعلیف: قرقیزهای جنوب به طور سنتی رنگ مذهبی بیشتری دارند، البته نه دانش مذهبی ، در زمان شوروی همه ائمه قرقیزستان نمایندگان جنوب بودند. در شورای علما فقط دو نفر از شمال هستند و باقی همه از جنوب هستند. ایران شرقی: جماعت تبلیغ رسما قبول دارد که دیوبندی است؟ آسوبعلیف: بله آنها خود را دیوبندی میدانند. ایران شرقی: جنابعالی حزب التحریر را از سلفیت جدا کردید، آیا حزب التحریر سلفی نیستند؟ بر چه اساسی این دو را از هم جدا کرده اید؟ آسوبعلیف: نه. هرچند به لحاظ ایدئولوژیک به هم نزدیک هستند. حزب التحریر یک حزب سیاسی است. حزب التحریریها خود را پیرو مذهب حنفیت می دانند در حالی که برای سلفی ها مذهبی وجود ندارد. ایران شرقی: در رابطه جماعت تبلیغی با سلفی ها، حزب التحریر و گروه های دیگر، سیاست اعلامی و اعمالیشان چه هست؟ آسوبعلیف: در سطح رسمی یا اعلامی که فرمودید، اینها خود را از هم جدا میدانند ولی شخصیت های بانفوذ این جریانات هم دعوت هم سلفیت هم صوفیها با هم جمع میشوند، صحبت می کنند و خیلی هم با یکدیگر رابطه مناسبی دارند. سرویسهای مربوطه ما این اطلاع را دارند که برخی شخصیتهای صوفی هم وام میدهند به سلفیها و هم از تجارت آنها حمایت می کنند در حالی که در سطح رسمی تصوف با سلفیت دشمن هستند. ایران شرقی: راجع به وهابیت در قرقیزستان مقداری توضیح بدهید و سوال دیگر اینکه آیا جماعت تبلیغی در قرقیزستان مثل بقیه کشورها اجتماعات سالانه دارد یا در اجتماعات سایر کشورها مثل پاکستان یا بنگلادش شرکت می کنند؟ آسوبعلیف: ما در خصوص وهابیت به این دلیل صحبت نکردیم که حداقل در قرقیزستان بین سلفیت و وهابیت هیچ تفاوت اصولی وجود ندارد. به نظر من در خصوص برخی از گروه هایی که مستقیم با عربستان سعودی ارتباط دارند می شود از آنها به عنوان وهابیت نام برد ولی خیلی فرقی با سایر پیروان سلفیت نمی کنند.
جماعت تبلیغی اجتماعات سالانه در قرقیزستان دارند و در برنامه های سالانه که در بنگلادش و هند و پاکستان برگزار می شود هم شرکت می کنند. ایران شرقی: در روندی که از وضعیت مذهبی در قرقیزستان شرح دادید، با توجه به شرایط موجود، آیا امکان همگرایی یا واگرایی بیشتر در میان مسلمانان آسیای مرکزی وجود دارد؟ آسوبعلیف: وضعیت مذهبی قرقیزستان آئینه تمام قد وضعیت اسلام در جهان است، اختلافاتی که در میان امت اسلامی در جهان وجود دارد. ترکیه سیاست خاص خود را دنبال می کند و عربستان سعودی سیاست خاص خود را. کشورهای دیگر نیز همچنین. حتی روسیه این اواخر تلاش می کند که در حوزه های دینی منطقه حضور داشته باشد. تلاش می کند که جایگاهی را که روحانیت تاتار در زمان شوروی داشت و تأثیری را که بر حوزه دینی بر آسیای مرکزی داشت دوباره برقرار کند. اما در مجموع، برای قرقیزها تعلق قومی مهمتر از تعلق دینی است. قرقیزها به صورت عمده به دو گروه جنوبی و شمالی تقسیم می شوند ولی در داخل آنها باز قبایل متعددی وجود دارد.
سلفیها و دعوتیها تلاش می کنند که این تعلقات قبیله ای را از بین ببرند ولی موفق نشدند. سوال اینجاست که آیا من اول مسلمانم و قرقیز یا اینکه اول قرقیزم و بعد مسلمان. این خیلی مهم است چون در این کشورها این نگاه وجود دارد که اینکه مردم خود را اول از همه مسلمان بدانند و بعد هویت قومیشان اهمیت داشته باشد، می تواند بر روی هویت ملی و قومیشان تأثیر نامطلوب داشته باشد. همانطور که رفتن جوانان مسلمان برای دفاع از سوریه و عراق را به عنوان یک نتیجه نامطلوب از اینکه مسلمان دانستن اولویت داشته باشد بر تعلقات قومی دانستند که تبعات بدی برای این کشورها داشته است. البته وحدت اسلامی مهم است ولی وقتی که دعوت برای وحدت اسلامی منجر به مسائل مثبت تری باشد نه اینکه منجر به تروریست شدن این افراد گردد. ایران شرقی: در بحث جریان جنوب و شمال، آیا این دو جریان در خصوص به دست گرفتن حکومت با یکدیگر درگیری دارند یا خیر؟ و اگر جریان شمال روی کار بیاید می تواند در مقابل جماعت تبلیغ مقاومت کند یا خیر؟ آسوبعلیف: اختلاف بین شمال و جنوب پدیده تازه ای نیست و در زمان شوروی نیز وجود داشته است. سالهای اخیر شخصیتهای شمال و جنوب همکاریهای بیشتری در مورد منافع اقتصادی با هم دارند بیشتر از منافع سیاسی. اختلاف بین شمالیها و جنوبیها بیشتر در آستانه انتخابات برجسته می شود. این درحالی است که در سطح عالی بیشتر عامل تعیین کننده پول است نه تعلقات قومی و منطقه ای. حتی اگر شمالیها قدرت را در دست بگیرند باز هم حوزه دین و مذهب در اختیار جنوبیهاست. در شمال قرقیزستان جماعت های سلفی زیادی وجود دارد که اینها در شمال فعالیت می کنند پس آنها فقط در جنوب نیستند. اختلاف اسلام در شمال و جنوب این است که مسلمانان شمال آگاهترند یعنی سطح تحصیلات در شمال بالاتر است. در کل در قرقیزستان تعداد پیروان جماعت تبلیغ بیشتر است اما اگر منظور شما سلفیت باشد تعداد پیروان جریان های سلفی که عمدتا نیز جوان هستند در جنوب بیشتر است. ایران شرقی: این موضوعاتی که در خصوص مسائل قرقیزستان فرمودید کمابیش در سایر کشورهای آسیای مرکزی نیز به صورت ضعیف یا قوی وجود دارد. یعنی این ظرفیتهای افراطگرایی و تهدیدهای ناشی از آن در منطقه وجود دارد. اما آنچه که از مقامات منطقه حتی مقامات روسیه می شنویم بیشتر تهدیدات ناشی از بازگشت تروریستها از سوریه و عراق هست. سوال اینجاست که آیا در این عدم توجه به این موضوع که این ظرفیت ها، خطرات و تهدیدات در منطقه وجود دارد، در صحبتها یا مواضع مقامات به صورت رسمی یا غیررسمی، تعمدی وجود دارد؟ یا اینکه بین خودشان زدوبندهایی وجود دارد که نمی خواهند به این موضوع توجه شود و فرافکنی می کنند؟ آسوبعلیف: وضعیت قرقیزستان با سایر کشورهای منطقه متفاوت می باشد زیرا کنترل مسائل مذهبی در قرقیزستان از سوی نهادهای مربوطه به مراتب ضعیفتر است. در همه کشورهای آسیای مرکزی به استثنای قرقیزستان جماعتهای سلفیت از طرف مقامات مربوطه به طور کامل کنترل می شوند و وضعیت حوزه مذهبی در آن کشورها دارای ثبات است. با وجود این وضعیتی که شرح داده شد به طور کلی وضعیت حوزه مذهبی در قرقیزستان نیز با ثبات است. بنابر اقدامات روسیه و ایران در سوریه الان دیگر کشوری وجود ندارد که مثل سوریه جذابیتی برای جذب این شبه نظامیان را داشته باشد. با توجه به اینکه قرقیزستان مرز مشترک با افغانستان ندارد، توجه به افغانستان در میان این گروهها نیز بسیار پایین است و برای جامعه مسلمان قرقیزستان یک مقداری حالت انزوا به وجود آمده است و از تحولاتی که در دیگر مناطق انجام میشود خود را جدا میدانند. می توان گفت که در حال حاضر حتی نسبت به وضعیت قرقیزتباران سین کیانگ اویغورستان نیز در قرقیزستان توجه لازم در میان جوامع مسلمان دیده نمی شود. چون همه از نظر اقتصادی مشکلاتی دارند و به دنبال مسائل اقتصادی خود هستند. برای این کشورها تجارت و روابط اقتصادی با چین نسبت به دیگر بحثها در اولویت قرار دارد. برای روسیه که این منطقه به عنوان قلمروی تحت نفوذش برایش اهمیت دارد، توجه به این حوزه بیشتر است. ایران شرقی: آیا قبول دارید که روسیه در مباحث امنیتی نقش برادر بزرگتر را برای این کشورها دارد؟ اگر جواب مثبت است روسیه چه عکسالعملی به این گروهها نشان می دهد؟ آیا برای توقف فعالیتهایشان فشار نمیآورد؟ آسوبعلیف: بله همینطور است. سرویسهای امنیتی ما با سرویسهای مربوطه روسیه ارتباط دائمی دارند. 3-4 نفر از جانب روسیه همواره در سازمان امنیت ملی قرقیزستان حضور دارند. این بحث از جمله با خطرات مربوط به حضور مهاجران کاری قرقیز در روسیه هم مرتبط می باشد بنابراین روسیه در جریان جزئیات این حوزه در قرقیزستان به صورت کامل قرار دارد. ایران شرقی: لطفا راجع به گرایشات مذهبی اویغورها و رابطه آنها با اویغورهای سین کیانگ هم توضیح مختصری بدهید. آسوبعلیف: اویغورها در داخل قرقیزستان بیشتر به جریان سلفیت گرایش دارند. ارتباط آنها با اویغورهای چین بسیار قوی است زیرا آنها با یکدیگر قوم و خویش هستند. چون خانواده هایی بودند که دهه 60 فرار کردند و به آسیای مرکزی و از جمله قرقیزستان آمده اند. بخشی ازین خانواده ها در چین مانده اند و تجارت با چین نیز از سوی اویغورها کنترل می شود. در قرقیزستان اویغورها و قرقیزها با هم همکاری میکنند و آن طرف هم طرفهایشان اویغورهای چین هستند. و مشکل چین هم این است که به دست خود افراط گراها و تروریستهای چینی را سرمایه دار می کند چون تجارت دست اویغورهاست. ایران شرقی: شما راجع به چرخه تبدیل افراد مذهبی به تروریست تحلیلی ارائه دادید، آیا این چرخه به طور طبیعی عمل میکند یا نیرویی خارج از چرخه آن را هدایت میکند؟ آسوبعلیف: به اعتقاد من این چرخه از خارج حمایت می شود. چون امامان این گروه ها همیشه دنبال افرادی هستند که آنها را جذب کنند، آموزش بدهند و غیره...به نظر من برنامه هایی هست که نشان دهنده این است که این جریانات هدایت میشوند. ایران شرقی: راجع به ISI و روابط و نفوذش بر تبلیغی جماعت فرمودید، آیا می توان گفت که همکاری ISI و سرویس های امنیتی عربستان با توجه به اینکه سلفی ها هم در این کشور فعال هستند، این چرخه را هدایت می کند؟ یعنی این چرخه توسط این دو سرویس امنیتی پاکستان و عربستان می چرخد؟ آسوبعلیف: بله می شود این نتیجه را نیز گرفت. البته اطلاعاتی که پاکستان و عربستان سعودی به دست می آورند به صورت طبیعی به سازمانها و کشورهای غربی منتقل می شود. وضعیت مذهبی قرقیزستان را نمی شود منهای فاکتور آمریکا مورد بررسی و تحلیل قرار داد. آمریکا از طریق سفارت خود و سایر نهادها به صورت دائمی با نهادها و سایر شخصیت های مذهبی ارتباط دارد. افرادی که با نمایندگان آمریکا ملاقات داشتند می گویند سوالاتی که مطرح می کنند نشاندهنده این است که به طور کامل در جریان وضعیت مذهبی قرقیزستان هستند. تقریبا طی یک تا دو سال اخیر آمریکایی ها به دنبال پیدا کردن شخصیتی مذهبی هستند که نقش گزینه جایگزین را در مقابل مفتی فعلی داشته باشد. بنابراین در این بحث عربستان سعودی و پاکستان همکاری نزدیکی دارند. ایران شرقی: با توجه به اینکه بازگشت شبه نظامیان از سوریه و عراق به شمال افغانستان یک واقعیت است و در شیوه بازگشت و کمک به بازگشت اینها، سرویس های امنیتی کشورهای ترکیه و آمریکا و امثالهم درگیر هستند و اهدافی را نیز در بازگشت آنها و استقرار آنها در شمال افغانستان دنبال می کنند، اما شاهد این هستیم که یک همکاری ها و هماهنگی هایی بین حاکمیت های کشورهای آسیای مرکزی و از جمله قرقیزستان در خصوص بازگشت خانواده های شبه نظامیان سوری و عراق وجود دارد. با توجه به اینکه این واقعیت در هماهنگی با سرویس های امنیتی عربستان و ترکیه و آمریکا صورت می گیرد، آیا درک واقعیت بازگشت خانواده های شبه نظامیان توسط حاکمیت کشورهای آسیای مرکزی از جمله قرقیزستان وجود دارد؟ گرچه اشاره میشود که برنامه هایی از جمله برنامه های روانشناسی و غیره برای این خانواده ها گذاشته شده است اما از آنجایی که حامی این بازگشت خود آمریکاییها هستند و حاضرند بدون اینکه این مسئله رسانه ای شود از این موضوع حمایت کنند، سوال این است که آیا درک واقعیت این بازگشت در قرقیزستان آسیب شناسی شده است؟ آسوبعلیف: در قرقیزستان عواقب و پیامدهای بازگشت آنها را کاملا درک می کنند و توصیه خدمات ویژه قرقیزستان این بود که مانع بازگشت این خانواده ها به کشور شوند زیرا این بحث با تروریسم و افراط گرایی زنانه در این کشور ارتباط دارد چون زن ها به مراتب افراطی تر از شوهرانشان هستند. با آنها سرویس های اطلاعاتی کار میکنند اما ناظر به این وضعیت هستند که با گذشت مدت زمانی، آنها رابطه شان با مراکز مربوطه را دوباره تجدید می کنند. به استثناء قرقیزستان سایر کشورهای آسیای مرکزی می توانند تضمین کنترل این افراد را داشته باشند ولی ما این تضمین را نداریم. برای قرقیزستان این موضوع بیشتر سیاسی است تا اینکه جنبه های واقعی و عملی آن مورد توجه قرار گیرد. رئیس جمهور فعلی دستاورد زیادی برای جامعه ندارد که مطرح کند بنابراین بازگرداندن اینها به کشور را به عنوان یک دستاورد خود مطرح می کند. ایران شرقی: یک سوال هم درباره قزاقستان مطرح کنیم. در تحلیل هایی که کارشناسان در قزاقستان ارائه می دهند سلفیت را به دو شکل تعریف می کنند: سلفیت میانه رو و سلفیت افراطی. سلفیت میانه رو را سلفیتی میدانند که حاکمیت هم از آن حمایت می کند اما در مورد سلفیت افراطی عموما اشاره می شود که با گروه های جنایی هم مرتبط است و سلفیتی است که ضدچینی است و در واقع منفعت انرژی را در غرب قزاقستان در اختیار دارد. با توجه به این شاخصه ها قطعا مورد حمایت آمریکا و غرب هم هست. سوال این است که اولا با این تقسیم بندی سلفیت به دو بخش میانه رو و افراطی موافقید و ثانیا این نوع تقسیم بندی چه تأثیری روی سیاست داخلی و خارجی قزاقستان دارد؟ آسوبعلیف: این تقسیم بندی به این شکل وجود دارد نه تنها در قزاقستان بلکه در قرقیزستان هم هست. سلفیت میانه رو بیش از آنکه مورد حمایت دولت باشد مورد حمایت عواملی است که با دولت در ارتباط و تعاملند. سلفی های افراطی تهدید برای خود کشور و حاکمیت قزاقستان دارند چون در شمال قزاقستان بیشتر این گروه های سلفی شعارهای ضددولتی میدهند. هرچند بیشتر مطرح می شود که اینها رویکرد عمدتا ضدچینی دارند ولی به همان میزان رویکرد ضددولتی نیز دارند چون این دولت را دولتی می دانند که کشور را فروخته است. و گروه های سلفیت در قزاقستان از طریق قفقاز شمالی با آمریکا ارتباط مستقیم دارند. چون از چچنستان و داغستان روسیه شروع شد و بعد به شمال قزاقستان وارد شد. سلفی های افراطی قزاقستان دقیقا با قفقاز مرتبط هستند و قفقاز یکی از اهداف آمریکاست که همه میدانیم. ایران شرقی: جئن بیک اف در سال 2019 دوبار به عربستان سفر کرد، با توجه به اینکه شما اشاره ای داشتید بین نوعی نگاه ایران هراسی و ارتباط با کشورهای عربی، آیا می توان ارتباطی بین این سفرها در زمان اوج تخاصم بین ایران و عربستان برقرار کرد و اینکه آیا جامعه افکار عمومی قرقیزستان هم همین نوع نگاه را دارد و با این نگاه ایران هراسی موافقند یا این نگاه فقط یک نگاه حاکمیتی است؟ آسوبعلیف: نه، سفرهای جئن بیک اف به عربستان با مباحث اقدامات ضد ایرانی یا ایران هراسی ارتباطی ندارد و بیشتر هدف این سفرها با مباحث انتخابات پارلمانی و آماده شدن برای مبارزات سیاسی است. شاید بحث ایران هم در مذاکراتشان مطرح شده باشند ولی ما اطلاعی نداریم. ایران شرقی: افکار عمومی قرقیزستان هم بحث ایران هراسی و شیعه هراسی را جدی می دانند یا فقط نگاه حاکمیتی است؟ آسوبعلیف: من این موضوع را یک پدیده جدی نمی دانم که بیشتر جمعیت درباره ایران چنین فکری کنند. اینکه مطرح می شود که مثلا ایران باعث اختلاف در جهان اسلام بوده و اتفاقات سوریه را گردن ایران می اندازند و ایران را به عنوان دشمن در ردیف روسیه، آمریکا و چین قرار می دهند؛ این در میان توده مردم نیست و روحیات ضدایرانی و ضدشیعی در میان مردم قرقیزستان، برجسته نیست.