موسسه مطالعات آسیای مرکزی و افغانستان (ایران شرقی) نشست مشترکی با عنوان «ابعاد و پیامدهای ملی و منطقه ای خط لوله تاپی» را با همکاری موسسه مطالعات ایران و اوراسیا (ایراس) به صورت همزمان از طریق ویدئو کنفرانس در شهر مشهد و تهران برگزار کرد. در این نشست تخصصی، مسائل پیرامون خط لوله تاپی توسط کارشناسان تحلیل و بررسی شد.
موسسه مطالعات آسیای مرکزی و افغانستان (ایران شرقی) روز یکشنبه 13 اسفند ماه 1396 نشست مشترکی با عنوان «ابعاد و پیامدهای ملی و منطقه ای خط لوله تاپی» را با همکاری موسسه مطالعات ایران و اوراسیا (ایراس) به صورت همزمان از طریق ویدئوکنفرانس در شهر مشهد و تهران برگزار کرد.
در این نشست تخصصی، مسائل پیرامون خط لوله تاپی توسط کارشناسان تحلیل و بررسی شد.
حاضران و سخنرانان
حسین رحیمی معاون سرکنسول افغانستان در مشهد و پژوهشگر سابق مرکز مطالعات استراتژیک افغانستان
محسن خلیلی مدیر گروه علوم سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد
محسن جان پرور استادیار جغرافیای سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد
موسسه مطالعاتی ایران شرقی
محمد صدیقیفر مدیر موسسه
عباس فیاض عضو شورای علمی
جاوید حسینی پژوهشگر
موسسه مطالعاتی ایراس
حسن بهشتیپور عضو شورای علمی
ولی الله کوزهگر کالجی عضو شورای علمی
محمود شوری عضو شورای علمی
بهروز نامداری کارشناس حوزه انرژی
در این نشست همچنین تعدادی از دانشجویان افغانستانی مقطع دکتری علوم سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد نیز حضور داشتند.
مهمترین موضوعات مطرح شده از سوی سخنرانان این نشست به شرح زیر است.
جاوید حسینی
پروژه خط لوله گاز ترکمنستان به مقصد جنوب آسیا را میتوان در سه دوره زمانی به بررسی گرفت. موج اول این پروژه در دهه 90 میلادی بود. در این دوره برای نخستین بار این ایده مطرح و در سال 1995 دولتهای ترکمنستان و پاکستان موفق شدند یادداشت تفاهمی برای پروژه خط لوله انتقال گاز امضا کنند. دو شرکت یونوکال آمریکا و دلتای عربستان این طرح را دنبال میکردند و با توجه به این که در آن مقطع زمانی، طالبان بر افغانستان حاکمیت داشت، مذاکره با طالبان نیز در دستور کار قرار گرفت. در این راستا حتی هیئتی از طالبان به آمریکا دعوت شد و پیرامون این امر مذاکراتی در سطح بالا با نمایندگان این گروه صورت گرفت. اما حملات القاعده به سفارتهای آمریکا در نایروبی و دارالسلام و استقرار این سازمان در افغانستان، سبب توقف این پروژه شد.
موج دوم تاپی را میتوان به دهه اول قرن 21 نسبت داد. در این دوره زمانی که حاکمیت جدیدی در افغانستان شکل گرفته بود، قرارداد بین سه کشور ترکمنستان، افغانستان و پاکستان برای اعمار خط لوله امضا شد و با حمایت بانک توسعه آسیایی (ADB) مطالعات اولیه این پروژه نیز انجام شد، اما خیزش مجدد طالبان، تصرف جنوب افغانستان توسط این گروه و اوج گرفتن ناامنیها در مسیر خط لوله تاپی سبب شد تا این طرح مجدد بر زمین بماند.
موج سوم تاپی را باید به دهه دوم قرن 21 ام نسبت داد که این موج با توافقات بین دولتی برای خرید گاز و تعیین نرخ ترانزیت بین چهار کشور ترکمنستان، افغانستان، پاکستان و هند آغاز شد و با پیگیریهای مستمر دولت وحدت ملی، سرانجام در سال 2015 عملیات اجرایی تاپی در خاک ترکمنستان و در فوریه 2018 کار اجرایی این خط لوله در خاک افغانستان آغاز شد. پیشبینی دولتهای دخیل در تاپی بر این است که این پروژه در 2020 به بهرهبرداری خواهد رسید.
در موج اول و دوم این پروژه، ماهیت طالبان مانع تحقق آن گردید اما در موج، سوم تصمیم طالبان مبنی بر حمایت از این پروژه به رغم اختلافات عمیقی که با دولت افغانستان و حامیان خارجی آن دارد را باید شگفتی این موج نامید. اجماع بازیگران در افغانستان اعم از دولتی و غیر دولتی، ملی و فراملی بر سر یک امر نادر است اما در مورد تاپی شاهد این مسئله هستیم. به رغم این خوشبینی، سئوالات اساسی که این نشست در پی پاسخ به آن میباشد، این است که آیا وضعیت موجود (همسویی بین طیف وسیعی از بازیگران) پایدار خواهد ماند؟ طالبان که به نظر میرسد از ذینفعهای مادی و معنوی پروژه میباشد، با اجرایی شدن تاپی چه سرنوشتی خواهد یافت؟ آیا فرصت همکاری برای جمهوری اسلامی ایران در این پروژه وجود دارد؟
حسین رحیمی
"امروزه ابعاد پروژههای اقتصادی، بستر اجتماعی را هدف قرار داده است و در واقع ساز وکار و نوع معیشت مردم افغانستان را باید متحول بسازد. به همین دلیل امروز در افغانستان توجه بسیار زیادی به ترانزیت و تجارت در عرصه داخلی و برون مرزی شده است. افغانستان برای عملی کردن و دستیابی به این هدف یک پروژه بسیار بزرگی را تحت ایجاد شاهراههای ارتباطی در همه ولایتهای این کشور روی دست دارد تا بتواند همه ولایت ها را به هم وصل کند. تا از این طریق بتواند خطوط ترانزیتی خود را به کشورهای همسایه احیا کند. برای نمونه راه آهن شمال را که از کشورهای همسایه شمالی به افغانستان میپیوندند را میتوان مثال زد که میتواند راه آهن را در افغانستان احیا کند".
"ساخت سدهای آبی موضوع دیگری است که مورد توجه قرار دارد. با توجه به این که معیشت 75درصد مردم افغانستان به کشاورزی یا امور کشاورزی وابسته است، این کشور تلاش دارد تا با ساخت این سدها نوع اقتصاد معیشتی را تغییر دهد. همچنان تصویب 20 قانون در عرصههای تجارت، حمل و نقل و سرمایهگذاری در افغانستان نشان میدهد عزم حکومت در این باره جدی است. برای نمونه در عرصه سرمایهگذاری، کتابهایی تحت عنوان «اولویتهای سرمایه گذاری»، «رهنمودی به نام فرصتهای سرمایهگذاری در افغانستان» و همچنان «قوانین سرمایهگذاری در افغانستان» چاپ شده است. شاهد هستید که در این اواخر حتی تاجران و بازرگانانی میتوانند ویزای فرودگاهی دریافت کنند".
"موضوع دیگری که در اینجا اهمیت دارد، طالبان است. آیا طالبان عاملی برای اجرای پروژه تاپی است یا تهدیدی برای آن؟ در این رابطه دولت افغانستان با برگزاری دو نشست بینالمللی با حضور نمایندگانی از کشورهای همسایه، قدرتهای منطقهای و تمام بازیگران ذینفوذ در کابل برگزار کرده است. به همین خاطر موضوع صلح به دنبال یک راهکار بینالمللی البته به رهبری افغانستان است".
"موضوع دیگر این است که در حوزه امنیتی دولت ابتکاراتی روی دست گرفته است. از حضور مستشاران خارجی تا تقویت نیروی هوایی که قرار است که تا سال 2020 تا 2024 افغانستان یک نیروی هوایی ویژه با توانایی حفاظت از مرزها را داشته باشد. همچنین طی فرمانی که صادر شده، قرار است قطعه کماندو دو برابر شود و تدابیر ویژه برای آموزشهای ویژه آنها روی دست است. همچنین قرار است که نزدیک 30 هزار نیروی محلی که تا به حال در قالب نیروهای محلی فعال بودند، با وزارت دفاع افغانستان همکاری کنند و در مناطقی که تاکنون خارج از کنترل دولت افغانستان بوده برای برقراری امنیت مستقر شوند. قرار است، برای حفاظت از پروژه تاپی 7 تا 15 هزار نیروی ویژه برای مراقبت 24 ساعته در طول 816 کیلومتر این پروژه در مرزهای افغانستان استخدام و آموزش ببیند".
"نکته جالب توجه این است که طالبان به این پروژه به عنوان یک پروژه ملی مینگرند. اعلام حمایت طالبان شاخه ملا رسول از این پروژه نشان میدهد که تاپی میتواند فرصت همگرایی را در این کشور به وجود آورد".
"سئوالی که اینجا مطرح میشود این است که ابتکارات دولت افغانستان در این رابطه چه بوده است و پروژه تاپی چه فرصتهای منطقهای را برای افغانستان ایجاد میکند؟
شما اگر به سیاست خارجی افغانستان نگاه کنید، در هیچ جا ما دشمن تعریف شده نداریم. ما با همه کشورها چه آنها که دیدگاههای ایدئولوژیک دارند و چه آنها که دیدگاههای خاص دارند، روابط دوستانه برقرار کردیم. علاوه بر این در رابطه با پروژههای منطقهای یک توافق سه جانبه را با جمهوری اسلامی ایران و هند در بندر چابهار داریم که فرصتی ویژه را برای همکاری ایجاد میکند. پروژه دیگر خط انتقال برق کاسا 1000 از قرقیزستان، تاجیکستان و افغانستان به پاکستان است که اهمیت زیادی دارد. موضوع مهم دیگر این است که افغانستان همسایگان خود را در دایره اول سیاست خارجی خود قرار داده است. در گذشته شاید این اولویت نبود، اما در حکومت وحدت ملی این یک اصل است".
"تاثیرات ملی این پروژه چیست؟ پروژه تاپی حداقل 10 هزار فرصت شغلی را به صورت مستقیم برای افرادی که در عرصه تخصصی، فنی و حمل نقل در افغانستان فعال هستند، فراهم میکند. همچنان برای ده تا 15 هزار نیروی امنیتی فرصت شغلی ایجاد میکند. در کنار این افغانستان 300 کارخانه تولیدی در شهرک صنعتی شهر هرات دارد که مواد اولیه خود را از ایران تامین میکنند. چون انرژی کافی وجود نداشت، این شهرک عملکرد خوبی نداشت اما با این پروژه مشکل حل میشود. همچنین از محل این پروژه سالانه مبلغ 400 میلیون دلار برای افغانستان درامد ایجاد می شود. همچنان پنج ولایتی که در مسیر پروژه قرار دارند مورد توجه جذب سرمایه و طرح های جدید قرار میگیرند. این درحالی است که هم اکنون در این ولایتها حاشیه امنی برای فعالیت مخالفان دولت افغانستان، شبکه های تروریستی و گروههای قاچاق مواد مخدر وجود دارد که تقویت امنیت در این منطقه باعث تقویت امنیت مرزهای ایران نیز خواهد شد. همچنین امکانات خاص این پروژه میتواند روند توسعه را در این ولایتها متفاوت سازد".
"کاهش وابستگی اقتصادی افغانستان به کشورهای دیگر، توسعه خط آهن در داخل کشور و انتقال نیرو به پاکستان میتواند از دستاوردهای دیگر این پروژه باشد. تاپی میتواند برای پروژههای دیگری که افغانستان میخواهد با کشورهای دیگر داشته باشد اعتبار بخشی کند".
"پیامدهای منطقهای پروژه تاپی چیست؟ در این رابطه اگر ما در مورد ترکمنستان مطالعه کنیم، این کشور به عنوان یکی از کشورهای اصلی این پروژه، رتبه چهارم را به لحاظ ذخیر نفت و گاز دارد و در سطح منطقه بعد از روسیه جایگاه دوم را دارا میباشد. طبق برنامهای که ترکمنستان برای خود تعریف کرده این کشور قرار است تا سال 2030 هر سال 230 میلیارد متر مکعب تولید، صدور و بهرهوری از ذخایر گازی خود را افزایش دهد. تا به حال سیاست صدور گاز ترکمنستان به سیاست شوروی سابق منتهی میشد یا به ابتکارات روسیه. اما با کمک تاپی برای اولین بار ترکمنستان به یک کشور مصرف کننده بزرگ گاز مانند هند متصل میشود. به طور کلی افغانستان، پاکستان و هند به عنوان کشورهای مصرف کننده انرژی یک بازار خوب برای صدور گاز ترکمنستان هستند و این میتواند به عنوان راهی برای کاهش وابستگی آنها به روسیه قلمداد شود".
"موضوع مهم دیگر پاکستان است، پاکستان کشوری است که در برخی نقاط با قطعی روزانه هشت تا ده ساعت برق روبرو است. در نتیجه ضرورت بسیار زیادی برای دسترسی به برق دارد و همچنان سالانه این پروژه سود زیادی برای این کشور دارد، یعنی در طول 30 سال 14 میلیارد دلار که 8 میلیارد دلار از ترانزیت، یک میلیارد از مالیات و 5 میلیارد دلار از طریق سرمایه گذاری نصیب این کشور خواهد شد. همچنین پروژه تاپی میتواند برای پاکستان یک مزیت ژئوپولیتیکی را نسبت به هند ایجاد کند، چرا که هند در مناقشات دستی بالاتر در مقایسه با پاکستان دارد. همچنین این کشور این فرصت را دارد که از طریق همنوایی اقتصادی چالشها و منازعات تاریخی خود را هم با افغانستان و هم با هند ترمیم کند و ضامن توسعه در درون کشور خود شود".
"هند هفتمین تولید کننده و پنجمین مصرف کننده منابع گازی در جهان است. پس گاز یک منبع ارزان برای هند است که تا به حال از خاورمیانه تامین میشد، اما با توجه به اینکه اوضاع خاورمیانه خوب نیست، هند تلاش دارد تا مسیرهای جدیدی را برای خود تعریف کند. هند بر اساس برنامهای که دارد تا سال 2030، 110 میلیارد متر مکعب نیازهای انرژی خود را از کشورهای دیگر تامین خواهد کرد. همچنین تاپی میتواند عرصه تقابل با پاکستان را به عرصه همکاری با این کشور تغییر دهد".
حسن بهشتیپور
"به اعتقاد من دلیل اینکه طالبان با پروژه تاپی موافقت کردهاند این است که در گرو این پروژه منافع پاکستان تامین میشود. بنابراین طالبان هم از این پروژه حمایت میکنند. من بعید می دانم که طالبان مشکلی برای این پروژه ایجاد کنند. البته ممکن است که داعش آینده این پروژه را تهدید کند، اما اینکه قرار است 400 میلیون دلار در قالب این پروژه وارد افغانستان شود، این خود دلیلی خواهد شد که جوانان افغان انگیزه کمتری برای انجام فعالیت تروریستی پیدا کنند. قطعا این پروژه به نفع افغانستان و منطقه خواهد بود".
"در رابطه با موضع جمهوری اسلامی ایران در رابطه با پروژه تاپی، در جایگاه یک کارشناس باید بگویم، واقعیت این است که این پروژه از دو جنبه به نفع همه کشورهای منطقه است. اول اینکه وقتی همکاری بین کشورهای منطقه برقرار میشود انگیزه برای صلح و ثبات پیدا میشود.
تجربه تاریخی نشان میدهد که همکاری زمینه ساز صلح است. با اجرای پروژه تاپی منافع مشترک شکل میگیرد. ایران که خود صادر کننده گاز است، قطعا همکاری این کشور در این پروژه میتواند به توسعه همکاری کمک کند. در چهار ولایت یعنی هرات، فراه، هلمند و قندهار به خاطر این پروژه امنیت برقرار میشود و این به امنیت مرزهای افغانستان با ایران کمک خواهد کرد. هرچقدر این پروژه به ایجاد امنیت در افغانستان کمک کند به نفع ایران، افغانستان و کشورهای منطقه است".
"آمار و ارقام نشان میدهد که طی 20 سال آینده ما شاهد رشد تقاضای انرژی در منطقه هستیم، بخصوص در چین، هند و پاکستان. این برای ایران یک فرصت خواهد بود چون میتواند این کشور بخش دیگری از نیاز به گاز را تامین کند. براساس اطلاعات موجود تا سال 2030 هند و پاکستان به انرژی بیشتری برای رفع نیازهای خود نیاز دارند. همچنین این دو کشور برای حفظ محیط زیست باید از مصرف زغال سنگ خود بکاهند، در نتیجه مصرف گاز آنها بیشتر خواهد شد. بنابراین به نفع آنها خواهد بود که علاوه بر استفاده از ظرفیتهای پروژه تاپی بتوانند برای انتقال گاز از ایران هم از آن استفاده کنند. نباید فراموش کنیم که این ها باهم هیچ تعارضی ندارند بلکه مکمل هم هستند و حتما پروژههای مشترکی میتواند در این زمینه تعریف شود".
"به دلیل تامین امنیت، به نفع ایران است که از این پروژه حمایت کند، این به همگرایی بیشتر بین همسایگان ایران و برقراری صلح و ثبات در منطقه کمک میکند. در رابطه با تاثیرات اقتصادی هم با توجه به افزایش تقاضا برای مصرف گاز در آینده از سوی کشورهای منطقه هیچ نگرانی برای ایران وجود ندارد بلکه ما می توانیم مکمل چنین پروژه ای باشیم".
ولی الله کوزهگر کالجی
"اول اینکه منطقه آسیای مرکزی به سمت جنوب در حال گسترش است، یعنی میخواهد از حالت زون به منطقه تبدیل شود. این یک واقعیت انکار ناپذیر است. بنابراین این گسترش در حوزه اقتصادی هم در حال انجام است و همه بازیگران منطقهای باید این را بپذیرند. مسئله دوم این است که سه حوزه در افغانستان به صورت همزمان در حال پیشروی هستند. شبکه ریلی که افغانستان برای آن تا سال 2030 برنامه جامع دارد. دوم برنامه انتقال برق کاسا یکهزار و سوم پروژه تاپی است. ما میدانیم در امتداد پروژه تاپی خط انتقال برق شروع خواهد شد و کار خط آهن شمال افغانستان به ترکمنستان هم شروع خواهد شد. به اعتقاد من ما باید این سه تحول را به صورت ترکیبی با هم ببینیم. این می تواند زمینه ساز تحول در داخل افغانستان و پیرامون آن باشد".
"نکته سوم، در بحث طالبان که اشاره شد، این موضوع بستگی به این دارد که کدام بخش طالبان در ولایتهایی که پروژه تاپی از آن میگذرد حضور دارند؟ و کدام گروه با دولت افغانستان همکاری میکند. آیا اینها همان گروههایی هستند که موضوع صلح را با افغانستان پیش میبرند یا خیر. این نکته مهمی است".
"نکته آخر در رابطه با رویکرد ایران درباره تاپی و کاسا 1000، فقط خط لوله را نبینیم، فقط دکلهای کاسا 1000 را نبینیم. این انرژی شبکه توزیع دارد و بسیاری حاشیههای دیگر که خود زمینه ساز کار زیادی در زیر مجموعه آن حوزههای متنوعی برای سرمایهگذاری وجود دارد که ایران و دیگر بازیگران میتوانند در این بخش ها فعال شوند".
عباس فیاض
"تاپی قرار است در محیطی اجرا شود که امنیت ندارد و در کوتاه مدت هم چشم انداز روشنی برای آن نمیتوان در نظر گرفت. همچنین قدرتهای متخاصمی مثل هند و پاکستان در آن دخیل هستند.
قرار است طالبان بخشی از امنیت این طرح را تامین کند، در حالی که قدرتهای جهان با این گروه در جنگ هستند. نکته دیگری که وجود دارد این است که قدرتهای منطقهای و فرا منطقهای علی رغم اختلافاتی که دارند اما از این طرح حمایت میکنند. با این که استراتژی پاکستان برای افغانستان مشخص است اما آنها در این طرح حضور دارند و این یعنی نوعی از امنیت را برای افغانستان پذیرفتهاند.
سئوالی که اینجا مطرح میشود این است که آیا یک معامله بزرگ در جریان است؟ و منطقه قرار است که از دریچه این پروژه وارد یک معامله بزرگ شود؟ و با خلق منافع مشترک برای کشورهای مختلف، ما شاهد شکل جدیدی از وضعیت امنیتی و سیاسی در افغانستان باشیم؟ آیا آمریکا با هند و پاکستان به جمع بندی رسیده است؟
آیا دولت کابل در این معامله شریک است یا ممکن است که قربانی شود؟
یا هم اینکه کاری برای گروههای مختلف انجام شود تا بخشی از منافع دیگران را تامین کنند و به طرف یک اتفاق بزرگ حرکت کنند؟"
بهروز نامداری
"موضوعی که در بخش فنی پروژه تاپی مطرح است تامین حجم تقاضا برای مصرف کنندگان است.
همانطور که میدانید، تاپی سالانه 33 میلیون بی سی ام گاز منتقل خواهد کرد که فقط 5 بی سی ام آن سهم افغانستان خواهد بود و 8 بی سی ام دیگر به پاکستان خواهد رسید".
"آمارهای BP در سال 2016 نشان میدهد که ترکمنستان نه تنها در این سال افزایش تولید نداشته است بلکه 3/4 دهم درصد کاهش تولید هم داشته است. این جدا از تعهد حدود 30 بی سی ام ترکمنستان به چین است. این کشور همچنین دو قرارداد معلق با ایران دارد، قرارداد 8 بی سی ام و 12 بی سی ام. از نظر من فعلا در این مرحله ما میتوانیم در رابطه با توانایی ترکمنستان در رابطه با تأمین نیاز این خط لوله شک و تردید داشته باشیم.
"موضوع بعدی این است که اجرایی شدن این قرارداد تا افغانستان مشکلی ندارد، اما آیا این خط لوله میتواند از مرزهای پاکستان عبور کند و به هند برسد؟ این از محالات است. به اعتقاد من تحت هیچ شرایطی هند امنیت درصدی از انرژی خود را به پاکستان نخواهد داد. دلیل آن هم این است که ایران چند سال قبل یک قرارداد امضا شده با هند و پاکستان داشت با عنوانIPI .
در شرایطی که ایران تحریم هم نبود اما هند از این قرارداد خارج شد، دلیلی که طرف هندی در این باره اعلام کرد، قسمت توافق با پاکستان بود که برای هندی ها بحرانی بود".
"از نظر من این خط لوله میتواند تا پاکستان برود اما از پاکستان به هند رفتن امکان پذیر نیست. این قرارداد فقط با حمایت آمریکا و کمک مالی مستقیم و غیرمستقیم عربستان در حال پیشروی است. اما همانطور که میدانید روسیه که قدرت اول گاز در دنیا است با این قرارداد موافق نخواهد بود، چون ترکمنستان دربند، مجبور بود بخشی از گاز خود را به چین، ایران و روسیه منتقل کند. پیش از این روسیه یکی از خریداران اصلی گاز ترکمنستان بود و در سال 2009 که قرارداد تمام شد بلافاصله یک قرارداد 30 بی سی ام با ترکمن ها امضا کردند. آن هم به دلیل اینکه مسیر چین باز شد، ترکمنستان از صدور گاز خود به روسیه امتناع کرد. از نظر من روسیه به این قرارداد روی خوشی نشان نخواهد داد، چون امید دارد که «ای ان جی» که در قطب تولید می شود، به بازارهای هند و پاکستان برسد. ما می دانیم که گاز پروم روسیه یک شرکت در داخل پاکستان دارد و در حال مذاکره با ایران است که خط لوله ناتمام ایران- پاکستان را تمام کند. این شرکت یک قرارداد تامین انرژی با پاکستان بسته است. روسیه به دلیل اینکه بخشی از بازار ای ان جی خود را در هند و پاکستان از دست خواهد داد با تاپی رابطه خوبی نخواهد داشت. قطر هم به دلیل این که بر اثر این قرارداد بخشی از مارکت خود را در پاکستان از دست میدهد، روی خوشی به این قرارداد نشان نخواهد داد".
ولیالله کوزهگر کالجی
"حمایت آمریکا از کاسا هزار و تاپی در چهارچوب دو طرح است، یکی «آسیای مرکزی بزرگ» و دیگری «جاده ابریشم جدید» که در دولت اوباما شروع شد و در دولت ترامپ تغییری نکرد. در تغییراتی که صورت گرفته است بخش آسیای مرکزی در وزارت خارجه آمریکا از بخش قفقاز، روسیه و اوراسیا جدا شده است. و آسیای جنوبی و آسیای مرکزی در یک اداره مستقل با یک دستیار ویژه در ساختار وزارت خارجه آمریکا تعریف شده است. هدف یکپارچگی ژئوپولتیکی و اقتصادی، آسیای مرکزی و شبه قاره با محوریت افغانستان است. هر طرحی که از آسیای مرکزی به آسیای جنوبی میرسد، خط انتقال گاز باشد، کریدور باشد، جاده باشد یا تاپی مورد حمایت مستقیم و یا غیرمستقیم آمریکا است".
"موضوع مهم این است که میل به گسترش اجتناب ناپذیر است، اگر آمریکا در چهارچوب این دو طرح از تاپی حمایت می کند، با هر انگیزه و هدفی اعم از حذف ایران، حذف چین و حذف روسیه باشد باید تمرکز ما روی آینده دارد. ده سال بعد ترامپی در کار نیست، اما این زیر ساخت می ماند، این خطوط انتقال می ماند ما در نقاط دیگر این تجربه را داشتهایم. شاید در آینده شاید خط لوله تاپی با خط لوله صلح به هم پیوند بخورد و یک شبکه ای از خطوط انتقال انرژی را ایجاد کند. به نظر من با هر انگیزه ای که عربستان سعودی یا آمریکا الان این کار را انجام میدهد این زیر ساخت برای بلند مدت برای منطقه خواهد ماند".
حسن بهشتیپور
"تاپی" چه یک معامله بزرگ باشد چه یک معامله کوچک، آنچه مهم است نتایج آن برای منطقه است. ما سالها در مقالات مینوشتیم که اگر افغانستان میخواهد امنیت پیدا کند، این همه خرج تسلیحات در افغانستان میشود باید در ایجاد زیرساختها هزینه شود تا از طریق سرمایهگذاری به ایجاد صلح کمک کند. این بهترین فرصت است، میتواند فرصت شغلی برای کشورهای همسایه و خود افغانستان ایجاد کند. بنابراین من فکر میکنم چه آمریکا، چه عربستان و چه حتی ژاپن که در بخشی از این پروژه سرمایه گذاری کرده است. حتی نگاه چینیها که راه ابریشم جدید را دنبال میکنند همه بر اساس منافع خود کار میکنند و چون همه منافع دارند کمتر کارشکنی خواهند کرد".
"مشکل پاکستان و هند با یک خط لوله حل نخواهد شد. اما چون منفعت آنها اقتضا میکند ممکن است کوتاه بیایند، و موقتا اختلافات خود را کنار بگذارند و اجازه بدهند که این خط لوله پا بگیرد".
محسن خلیلی
"در ابتدا باید به این نکتهای که دکتر کالجی بیان کرد، اشاره کنم که تئوری تبدیل زون به منطقه در حال حاضر بسیار در منطقه شایع شده و پشت آن دست کم دو مکتب فکری قرار دارد. این بحث به درستی در این نشست مطرح شد."
"من بیشتر خط تاپی را ترکمنستانی میدانم و برای این دلیل دارم. در ابتدا نکته ضعفی را که در این خط لوله میبینم بیان کنم. در این خط لوله چهار کشور متفاوت داریم. ترکمنستان که Developing، افغانستان که Undeveloped، پاکستان که Collapsed و هند که Developed میباشند. قرار گرفتن افغانستان، پاکستان، هند و ترکمنستان چهار کشور در حالت های مختلف در یک پروژه خط لوله ماجرا را کمی پیچیده کرده است. با توجه به اینکه روی سیاست خارجی ترکمنستان کار کردهام این خط را ترکمنستانی میدانم، تا افغانستان، هند و پاکستان".
"وقتی بحث سیستمی میکنیم در تئوری حلقه اگر کشورهای اول و آخر، اگر ضعیف بودند یا تمایل نداشتند یا گرایش کمی داشتند، می توانند بقیه حلقه را به هم متصل کنند. ولی اوضاع زمانی پیچیده میشود که دو حلقه وسط ضعیف باشند. در تاپی افغانستان و پاکستان همان دو حلقه ضعیف هستند و کمک های فوق العاده ای میخواهند تا این حرکت شکل بگیرد. در توسعه های حلقهای (Circle Development) این تئوری مطرح است که چهار کشور با چهار سرنوشت مختلف دچار مشکل می شوند. اما یک نکته وجود دارد ترکمنستان در 25 سال یک سیاست خارجی بیطرف داشته است که باعث شده امروز بتواند تنش را در اطراف خود به صفر برساند و سپس یک منبع معتبر انرژی را به توسعه تبدیل کند. کاری که قطر تا دو سال قبل آن را خوب انجام داد اما در دو سال اخیر گاز را به یک منبع تنش زا تبدیل کرد که در منطقه جلوی آن گرفته میشود".
"ولی ترکمنستان این کار را انجام نداده است. این کشور حلقه توسعه خود را به یک حلقه بینالمللی انتقال می دهد. هند میتواند از این ماجرا خارج شود، برای آن فرقی هم ندارد، اما ترکمنستان که این ماجرا را شروع کرده است دنبال چند منبع کردن صادرات گازی خود است. برای مثال مشکلات این کشور برای صادرات گاز به ایران را در نظر بگیرید، اگر افغانستان وارد این فرایند شود اوضاع فرق میکند".
"مشکل اینجاست که افغانستان توسعه را بر مبنای اتصال قرار داده است که کار بسیار نادرستی است. ما اگر توسعه را به سرنوشت دیگران وصل کنیم، آن وقت تمام نقاط ضعف دیگران را به خود وارد میکنیم.
افغانستان در یک دورهای سیاست خارجی خود را بر این مبنا انتخاب کرده است که با همه دوست باشد، باهمه پیمان ببندد، در مرحله پیمانهای استراتژیک از یک تا 20 را انتخاب کرده است، یک آمریکاست و با بقیه مشکلی ندارد. این باعث میشود که آرام آرام تمامی تناقضات منطقهای وارد خاک افغانستان و وارد تئوری توسعه افغانستان شود".
"تئوری اتصال یک تئوری بیطرفانه است، اما به درد افغانستان نخواهد خورد. آمریکاییها در رابطه با توسعه افغانستان از تئوری «اسپین اوور» (Spillover theory) استفاده میکنند که بر اساس آن بیان میشود که همه چیز متعاقب لوله گاز خواهد آمد. اما من معتقدم که در جامعه افغانستان چنین چیزی اتفاق نخواهد افتاد".
" امروز در کلاس درس دکتری با دانشجویان دوره دکتری از کشور افغانستان مسئلهای را مطرح کردم که آیا ممکن است تاپی در افغانستان یک حلقه بسته را از بین ببرد؟ این حلقه بسته را با استفاده از تثلیثی که مارک آن را گذاشته است، به افغانستان کنونی تعمیم دادم. من معتقد هستم که ما امروز در افغانستان چوپان، مجاهد و مزدور داریم. چوپان معیشت سنتی است. مزدور افرادی هستند که به جنگ سالاران کمک میکنند و مجاهد افرادی هستند که هنوز در خواب و خیال مجاهدت با روسها هستند و فکر میکنند میتوانند دوباره به قدرت بازگردند. شکستن این حلقه کاملا بسته با لوله تاپی امکان پذیر نیست. تاپی بیشتر به نفع ترکمنستان است".
محمود شوری
"خط لوله تاپی مانند دیگر خطوط لوله موجود در جهان است، نباید آن را زیاد بزرگ کنیم و با توجه به شرایط افغانستان نباید آن را مورد کم توجهی قرار داد. طبیعتا این خط لوله با مشکلاتی مواجه هست، از جمله این که آیا ترکمنستان توانایی این را خواهد داشت که گاز مورد نظر این پروژه را تامین کند؟ یا این که این پروژه در نهایت به هند خواهد رسید؟ بحث طالبان هنوز به قوت خود باقی است و این که دولت افغانستان و طالبان به چه نتیجهای خواهند رسید، به قوت خود باقی است. ما در نهایت میتوانیم به تاپی به عنوان یک پروژه که میتواند امنیت را به غرب افغانستان باز گرداند نگاه کنیم و امیدوار باشیم این خط لوله باعث اتفاق خوب در این کشور شود و فارغ از اهداف سیاسی که برخی کشورهای در ورای این پروژه دارند، منشا خیری برای مردم افغانستان باشد".
محسن جانپرور
"میتوان به تاپی از دیدگاه ژئوپولوتیکی نگریست. قاعدتا این نگاه با نگاههای دیگر متفاوت است. باید درک کرد که منابع جغرافیای قدرت محدود هست و متناسب با همین محدودیت به منبع قدرت تبدیل میشود و در حال حاضر گاز از همین هاست. باید دانست که خط لوله تاپی به عنوان یک منبع قدرت استفاده می شود، اما زمانی که این خط احداث شود، قاعدتا قدرت شما را که در همسایگی هستید، تحت الشعاع قرار میدهد. وقتی ترکمنستان جایگزین خط لوله ایران شود، این قدرت ایران و بازیگری ایران را تا حدی کاهش میدهد".
"نکته دیگری که وجود دارد، این است که ما نباید منابع قدرت را پایدار بدانیم، در طول زمان قدرت و ارزش منابع کم و زیاد میشود. این خط لوله، قدرت ترانزیتی ایران را تا حدی تحت الشعاع قرار می دهد. منابع قدرت در طول زمان تغییر میکنند و می توانند به مرور زمان از بین بروند. اگر از نگاه ایران ببینیم، این مضرات را دارد".
"موضوع دیگر ژئوپولیتیکی خط لوله تاپی بحث مناسبات است. وقتی منابع قدرت مورد بحث قرار میگیرد بین دو بازیگر یا بین بازیگران قدرت است. در طول زمان میتوانیم بگوییم که یک بازیگر دشمن نیست یا همیشه دوست نیست. در بازه زمانی مختلف بازیگران از دوست به دشمن و از دشمن به دوست تغییر موضع میدهند. بازیگران تاپی برای ما دوست هستند، اما با گرفتن این منبع قدرت، شاید بتوانیم بگوییم که احتمال دارد برای ما به یک رقیب تبدیل شوند. همانطور که ترکمنستان در جایی که میتوانسته پشت ما را خالی کرده و توانسته بازیگری خود را بالا ببرد. حتی خود افغانستان درست است که بازیگر سطح بالایی نیست اما با قدرت گرفتن در این مسئله میتواند در مقابل ایران نقش آفرینی کند".
"در تاپی ما بازیگران فرامنطقهای داریم، که میخواهند روسیه، چین و ایران را به حاشیه ببرند. یعنی آمریکا به عنوان حامی اصلی و هند که در کنار آنها است، نوع بازی آنها طوری است که میخواهند منابع قدرت را از دیگر بازیگران بگیرند و قدرت خود را افزایش دهند به همین خاطر است که آنها تلاش میکنند که این خط لوله شکل بگیرد تا روسیه و ایران در این طرف و حتی چین در فضای دیگر در بازی قرار گیرند. ما چه به عنوان همسایه ای که از تاپی نفع میبرد و چه به عنوان بازیگری که در این طرح ضرر میکند یک سری منافع و مضراتی در این بازی داریم".
"هر طوری که بخواهیم تاپی را تحلیل کنیم، فعلا بازی اول را باخته ایم. باید سعی کنیم که در بازیهای دیگر جایگاه خود را بازگردانیم ما جایگاه خود را هم به عنوان صادر کننده گاز از دست دادیم و هم موضوع ترانزیت را تا حدی از دست دادیم. صرف داشتن نگاه مثبت یا منفی مفید نیست".
صدیقیفر
فرضیهای در این نشست مطرح شد که برخی از کارشناسان آن را فرضیه اثبات شده تلقی کردند. آقای دکتر کالجی بحثی را مطرح کردند مبنی بر این که پیوند آسیای مرکزی با جنوب آسیا اجتناب ناپذیر است. از سویی دیگر کارشناسان زدن کلنگ تاپی در خاک افغانستان را به معنای تمام شدن کار تلقی کردند. اشارهای که آقای حسینی به سابقه تاپی داشتند خود نشان دهند مشکلات عدیدهای است که در مسیر تحقق این پروژه وجود دارد و آقای نامداری به درستی به بخشهای از این مشکلات اشاره کردند. آیا دو قدرت بزرگ یعنی روسیه و چین، و دو قدرت منطقهای یعنی ایران و پاکستان در مقابل بحث پیوند آسیای مرکزی به جنوب آسیا تسلیم شدهاند و آن را پذیرفتهاند؟ روسها در قبال مونوپلی انرژی خود، با توجه به توان بالایی که در آسیای مرکزی دارند، چه واکنشی به خط لوله تاپی نشان خواهند داد؟ مگر این که این فرضیه را بپذیریم که آمریکا دو قدرت بزرگ و پاکستان را شریک این پروژه این پروژه میگرداند.
حسین رحیمی
"مطالبی که در این جلسه مطرح شد، بسیار کارشناسی و استراتژیک است. اما نگاه دوستان به افغانستان یک نگاه از بیرون به داخل افغانستان است. طالبان همان طالبان 15 سال قبل فرض میشود، گذشته از این که طالبان رهبران ایدئولوژیک خود را از دست دادهاند، خودشان با شاخه های متکثری روبرو شده اند که یکی حمایت میکند و دیگری موضعگیری میکند. در بافت جامعه افغانستان یک سری توافقات قومی وجود دارد که از دید تحلیلگران بیرونی پنهان است".
"موضوع دیگری که مطرح است شاید آنچنان که ما تصور میکنیم آمریکا در این پروژه دخالت زیادی جز همسویی پاکستان و هند ندارد، نباید فراموش کنیم که هند با چین هم رقابت جدی دارد. ما در هیچ جا اشتراکات زیادی مانند چین و تایوان نداریم، اما آنها بدترین دشمنان برای هم هستند. هیچ کشوری به اندازه آلمان و فرانسه با هم تضاد ندارند، اما این دو کشور اکنون جزء اتحادیه اروپا هستند. در نتیجه ما میتوانیم به رابطه هند، پاکستان و افغانستان هم همین نگاه را داشته باشیم، شاید یک سری منافعی مطرح شده که میتواند این تغییر موضع را ایجاد کند".
"من فکر می کنم طالبان با یک رقیب دیگر با منابع مالی بیشتر به نام داعش روبرو است. در آن سوی دیورند گروههایی که نتوانستهاند حمایت مالی بگیرند با داعش بیعت کردند و دردسری برای طالبان شدند.
دیدگاه من برای این پروژه یک دیدگاه خوشبینانه است، اگر افغانستان معبر و کریدوری برای روابط تجاری ایران و چین در یک پروژه چهارجانبه یعنی ایران، چین، افغانستان و تاجیکستان باشد، این یک فرصت جدید برای همکاری منطقه ای به وجود خواهد آورد. من پیشنهاد می کنم که روی فرصتهای دیگر این چنینی هم توجه شود".
انتهای مطلب/