نقش تروریسم در منازعه هند و پاکستان: میان افسانه و واقعیت؟
امروزه شکل جدید منازعه میان بازیگرانی اتفاق میافتد که به هر دلیلی، رغبتی برای شروع جنگ ندارند. این بیرغبتی ممکن است ناشی از ضعف قدرت، آسیبهای گسترده جنگهای جدید، محکومیتهای بینالمللی از نظر حقوقی، از بین رفتن وجهه و اعتبار بینالمللی و ... باشد. در این فضا، کشورهایی که منازعات پایدار با همدیگر دارند سعی میکنند از ابزارها و روشهایی برای ضربه زدن به یکدیگر استفاده کنند که نمیتوان به طور مطلق آنها را اثبات کرد. در چنین شرایطی، استفاده از ابزارهایی نظیر جنگهای نیابتی، پهپاد، ویروسهای اینترنتی، بیماریهای مسری و گروههای تروریستی بدنام محبوبیت مییابد. این ابزارها تفاوتهای زیادی با هم دارند اما شباهت برجسته آنها این است که نمیتوان به صورت مشخص و محکمه پسند آنها را به یک کشور خاص (به عنوان تابع اصلی حقوق بینالملل) نسبت داد. منازعه هند و پاکستان در حال حاضر از الگو پیروی میکند و هیچ یک از طرفین آمادگی ورود به یک جنگ تمام عیار با پذیرش هزینههای آن را ندارند.
ایران شرقی/
سید احمد فاطمینژاد*
حدود سه هفته پیش در روز 14 فوریه یک عامل انتحاری به اتوبوس حامل نیروهای پلیس هند در کشمیر حمله کرد و طی آن بیش از چهل نفر به قتل رسیدند. روز بعد، گروه تروریستی جیش محمد مسئولیت این حمله را بر عهده گرفت. این حمله مصادف با حمله تروریستی علیه نیروهای سپاه در جنوب شرق ایران، تور دیپلماتیک محمد بن سلمان به پاکستان، هند و چین، و جدی شدن مذاکرات طالبان با آمریکا بود. همنشینی این وقایع، پایهای برای تحلیلهای متعدد و تفسیرهای گوناگون از ارتباط میان وقایع مذکور شده است. در این بین، آنچه بیش از بقیه اهمیت یافت و توجه جهانیان را جلب کرد و اضطراب آنان را برانگیخت، تشدید تنش هند و پاکستان بود.
درست در همان روزی که حمله تروریستی علیه نیروهای هندی در کشمیر اتفاق افتاد، نارندا مودی طی توئیتی اعلام کرد که هند به زودی «پاسخ مناسبی به عاملان این حمله شنیع و حامیان آنها خواهد داد». این توئیت آغازگر رشتهای از اظهارات و اعمال خصمانه میان هند و پاکستان شد. روز بعد وزارت خارجه هند اذعان کرد که جیش محمد و رهبران آن در پاکستان مستقر هستند و این کشور علیرغم درخواستهای مکرر جهانیان اقدامی علیه آنها انجام نمیدهد. رد پیمان کشورهای کاملهالوداد میان هند و پاکستان، افزایش تعرفه واردات از پاکستان تا 200 درصد، رد پیشنهاد عمران خان برای کمک پاکستان به تحقیق در باب عملیات تروریستی مورد بحث، تعلیق سرویس اتوبوس میان سرینگر و مظفرآباد، بازداشت 160 تجزیه طلب در کشمیر، عملیات نیروی هوایی هند علیه پایگاههای آموزشی جیش محمد در بالاکوت (ایالت خیبر پختونخوا) و ... اقداماتی بود که هند علیه پاکستان انجام داد. در این بین، پاکستان نیز بیکار ننشست و با رویکردی دو سویه از یک طرف اقدام تروریستی علیه نیروهای هندی را محکوم کرد و پیشنهاد همکاری در شناسایی عوامل آن را داد و از طرف دیگر، در مقابل تهدیدها و عملیاتهای نظامی هند واکنش نشان داده و دو جنگنده هندی را نیز ساقط کرد. اما به نظر میرسد پاکستان عمدتاً رویکرد مسالمت جویانه در پیش گرفته و اوج این دیدگاه را میتوان در آزادی خلبان بازداشت شده هندی بدون هیچ گونه پیش شرط و به نشانه حسن نیت مشاهده کرد. علاوه بر این، دولت پاکستان یک سری اقدامات را نیز علیه گروه جیش محمد شروع کرده که برای مثال، میتوان به بازداشت پسر و برادر مسعود اظهر سرکرده این گروه اشاره کرد.
در این واقعه که حتی تا آستانه تهدید اتمی پاکستان علیه هند نیز پیش رفت، نمیتوان نقش یک متغیر اساسی را نادیده گرفت و آن هم نقش تروریسم در روابط دوجانبه هند و پاکستان است. از منظر تاریخی، به نظر میرسد که پاکستان بعد از شکست در جنگ 1971 از هند برای سومین بار و از دست دادن بخش عظیمی از سرزمین و جمعیت خود به این نتیجه رسید که دیگر در یک جنگ کلاسیک نمیتواند با هند مقابله کند. این در حالی بود که منازعه هند و پاکستان به پایان نرسیده بود و نخبگان پاکستانی میدانستند که کماکان نیازمند آمادگی برای مقابله با هند هستند. در این شرایط، راه حلهای متعددی وجود داشت که مهمترین آنها عبارتند از:
نخست، تقویت اتحاد با آمریکا و، به مرور زمان، چین و برخورداری از حمایت سیاسی، نظامی و معنوی این دو در مقابل هند. هند در طول منازعه خود با پاکستان همواره مخالف حضور نیروهای ثالث بوده و تأکید بر دوجانبه بودن این مسأله داشته است. این در حالی بود که پاکستان از ورود نیروهای ثالث استقبال کرده و آن را یکی از
راه حلهای منازعه مورد بحث تلقی کرده است. این نیروهای ثالث را میتوان شامل قدرتهای بزرگ، سازمانهای بینالمللی و ... تلقی کرد. در همین چهارچوب، پاکستان بارها از هند به شورای امنیت شکایت کرده و در برخی موارد قطعنامههای پیروزمندانهای نیز دریافت کرده است؛ که برای مثال میتوان به قطعنامه شورای امنیت در سال 1948 و درخواست آن برای برگزاری همه پرسی در کشمیر اشاره کرد.
دوم، تسلیح ارتش پاکستان با جنگ افزارهای بازدارنده. این روش نیز از جمله گزینههای اساسی مد نظر نخبگان سیاسی و نظامی پاکستان بود که در نهایت در سال 1987 به صورت مخفیانه و در سال 1998 هم زمان با آزمایشهای هستهای پاکستان به صورت آشکار به نتیجه رسید. در مورد تأثیر جنگ افزارهای هستهای بر منازعه هند و پاکستان رویکردهای متعدد و بعضاً متعارضی وجود دارد. در یک سو، گروهی مانند کنت والتز، سامیت گنگولی و ... آن را برای تسکین منازعه این دو کشور مناسب میدانند و در مقابل، گروهی از متفکرین مانند سیگن، کاپور و ... نقش این تسلیحات را منفی تلقی کرده و معتقدند حتی ممکن است باعث تشدید منازعه نیز شود.
سوم، استفاده از نیروهای نیابتی. این راهکار هم زمان با مقابله ائتلاف نیروهای جهادی، آمریکا، پاکستان و عربستان با شوروی در افغانستان به ذهن سیاستمداران پاکستان خطور کرد. بعد از پایان اشغال افغانستان از سمت شوروی، این سؤال در ذهن بخشی از نخبگان رسمی و غیررسمی پاکستان شکل گرفت که اگر نبرد شبهنظامیان و جنگهای گوریلایی (چریکی) در مقابل ابرقدرتی مانند شوروی به نتیجه رسیده است، چرا در مقابل هند به نتیجه نرسد. این ایده باعث وقوع تحولی بزرگ در منازعه هند و پاکستان شد و روابط این دو کشور را که تقریبا در دهههای 1970 و 1980 به یک سکون و ثبات نسبی رسیده بود دوباره از اواخر دهه 1980 به هم ریخت. به عبارت دیگر، از این تاریخ به بعد اغلب شاهد وقوع برخی حملات تروریستی در کشمیر یا سرزمین اصلی هند بودهایم که پیرو آن سیاستمداران هند، دولت پاکستان را به حمایت از عاملان تروریستی متهم کردهاند و این امر باعث شروع دورههای از تنش در روابط دو کشور شده است. علاوه بر وقایع اخیر، در سالهای 2-2001 و سال 2008نیز حملات تروریستی گستردهای در هند رخ داد و پیرو آن تنش میان هند و پاکستان شدت گرفت. پرسشی که در این قسمت مطرح میشود این است که این گونه حملات تروریستی واقعاً چه نقشی در منازعه هند و پاکستان ایفا کردهاند؟ آیا همان طور که هندیها مدعی هستند پاکستان پشت این حملات است یا آن گونه که پاکستانیها میگویند آنها قربانی و مخالف ترویسم هستند و برای همکاری با هند در شناسایی عوامل تروریستی آمادگی دارند؟
اگر بخواهیم پرسش بالا را بر اساس اظهارات رسمی و غیررسمی بررسی کنیم به نتیجه قاطعی نمیرسیم. زیرا میتوان مستنداتی را ذکر کرد که هم صدق اظهارات هندیها را و هم صدق ادعاهای پاکستانیها را نشان
میدهد. از سوی دیگر، اگر بخواهیم برای پاسخ به پرسشهای بالا به وقایع عینی و مستندات عملی رجوع کنیم کار دشوارتر میشود. زیرا عملیاتها و عاملان آنها در این گونه وقایع تروریستی آن قدر رمز و رازآلود است که به سختی میتوان حکم به صداقت یا دروغگویی هر یک از طرفین منازعه داد. پس چه میتوان کرد؟
در این زمینه، به نظر میرسد که باید میان دو نوع منازعه تمایز قائل شد:
الف) منازعه کلاسیک که میان بازیگرانی اتفاق میافتد که آماده پذیرش عواقب رفتار خود هستند. در این مدل منازعه که شامل اغلب جنگها و منازعات قبل از جنگ جهانی دوم میشود، طرفین منازعه 3 حالت دارند. نخست، طرفین منازعه از نظر قدرت هم سطح هستند و با آمادگی وارد جنگ میشوند و هر یک از طرفین ممکن است پیروز شود؛ مانند جنگ آلمان و فرانسه در سال 1870. دوم، طرفین منازعه اطلاع دقیقی از سطح قدرت خود ندارند و ممکن است به علت سوء محاسبه وارد جنگ شوند و شکست بخورند؛ مانند جنگ میان عثمانی و کشورهای بالکان قبل از شروع جنگ جهانی اول. سوم، سطح قدرت طرفین منازعه با هم برابر نیست اما از پذیرش جنگ آشکار نیز بیمی ندارند؛ مانند جنگهای ایران و روس در ابتدای سده نوزدهم.
ب) منازعه جدید میان بازیگرانی اتفاق میافتد که به هر دلیلی، رغبتی برای شروع جنگ ندارند. این بیرغبتی ممکن است ناشی از ضعف قدرت، آسیبهای گسترده جنگهای جدید، محکومیتهای بینالمللی از نظر حقوقی، از بین رفتن وجهه و اعتبار بینالمللی و ... باشد. در این فضا، کشورهایی که منازعات پایدار با همدیگر دارند سعی میکنند از ابزارها و روشهایی برای ضربه زدن به یکدیگر استفاده کنند که نمیتوان به طور مطلق آنها را اثبات کرد. در چنین شرایطی، استفاده از ابزارهایی نظیر جنگهای نیابتی، پهپاد، ویروسهای اینترنتی، بیماریهای مسری، گروههای تروریستی بدنام و ... محبوبیت مییابد. این ابزارها تفاوتهای زیادی با هم دارند اما شباهت برجسته آنها این است که نمیتوان به صورت مشخص و محکمه پسند آنها را به یک کشور خاص (به عنوان تابع اصلی حقوق بینالملل) نسبت داد. برای مثال میتوان از استفاده آمریکا، اسرائیل و ... از پهپادها برای دستیابی به مقاصد امنیتی خود در ضربه زدن به رقبا، استفاده آمریکا، اسرائیل و ... از ویروس اینترنتی در ضربه زدن به برنامه هستهای ایران، و ... یاد کرد.
در مجموع، به نظر میرسد منازعه هند و پاکستان در حال حاضر از نوع دومی است که در بالا ذکر شد و هیچ یک از طرفین آمادگی ورود به یک جنگ تمام عیار با پذیرش هزینههای آن را ندارد (که یکی از دلایل آن ترس از تسلیحات هستهای همدیگر است). بنابراین از ابزارهای مختلف و غیرقابل اثبات برای ضربه زدن به همدیگر استفاده میکنند و نیروهای تروریستی (عمدتاً با حمایت پاکستان) یا تجزیه طلب (عمدتاً با حمایت هند) نیز در این فضا اهمیت
مییابند. این نیروها هر چند تأثیرات واقعی در روند منازعه هند و پاکستان دارند اما ماهیت آنها توام با افسانه و قابل تکذیب است. علیالظاهر، واقعه تروریستی اخیر در هند نیز از این قاعده پیروی میکند.
انتهای مطلب/
*دکترای روابط بینالملل و استادیار گروه علوم سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد