اکنون چند ماه از روی کار آمدن دولت عمران خان میگذرد. دوران شعارها گذشت و واقعیتهای پاکستان خود را در چشمان «خان» نمایان کرد. کسری بودجه شدید، افت شدید ارزش روپیه، کمبود ذخایر ارزی به نحوی که اداره کشور را برای بیش از دو ماه بعد، دشوار میکرد، فشارهای آمریکا بر سر رفتار پاکستان در بحران افغانستان، مشکل کم آبی و مشکلات معیشتی و دهها مشکل دیگر به صف شدند و همگی عمران خان را در تنگنا قرار داده و وعدههای رنگارنگ او را به چالش کشیدند. پس زمان تصمیم فرا رسیده بود و باید کاری انجام میشد. در این میان کشورهای پولدار عرب حوزه خلیج فارس بهترین گزینه هستند. ما آنها پول چه چیزی را میپردازند. در دنیایی که هیچ کس بدون توقع؛ یک سنت هم خرج نمیکند توقع آنها چیست ؟ چرا عربستان و امارات حدود 12 میلیارد دلار کمک به پاکستان را در دستور کار خود قرار میدهند . آنها چه میخواهند و پاکستان چه ظرفیتهایی دارد؟
ایران شرقی/
عباس فیاض*
بعد از روی کار آمدن عمران خان طیفی از تحلیلهای مختلف ارائه شد که عمدتا معطوف به مواضع عمران خان در دوران انتخابات بود. در آن دوران عمران خان در مورد قدرتهای خارجی محکمتر از اسلاف خویش صحبت میکرد، حرفهای عمران خان تصویری از مردی را ارائه میداد که میخواهد به دنبال ارتقای سطح روابط پاکستان از شکل پیمانکاری به شکل روابط برابر و عزتمندانه باشد. عمران خان مواضع انتخاباتی خود را با توجه به سوابق وابستگی رقیب خود - نواز شریف- به یک قدرت منطقهای و دینی– عربستان، طوری تنظیم کرد که گویا قرار نیست دوباره آن شرایط تکرار شود بلکه قرار است «خان»؛ «خان» بماند.
اکنون چند ماه از روی کار آمدن دولت عمران خان میگذرد. دوران شعارها گذشت و واقعیتهای پاکستان خود را در چشمان «خان» نمایان کرد. کسری بودجه شدید، افت شدید ارزش روپیه، کمبود ذخایر ارزی به نحوی که اداره کشور را برای بیش از دو ماه بعد، دشوار میکرد، فشارهای آمریکا بر سر رفتار پاکستان در بحران افغانستان، مشکل کم آبی و مشکلات معیشتی و دهها مشکل دیگر به صف شدند و همگی عمران خان را در تنگنا قرار داده و وعدههای رنگارنگ او را به چالش کشیدند. پس زمان تصمیم فرا رسیده بود و باید کاری انجام میشد.
یک قاعده اصلی در این بازی وجود داشت. باید از جایی پول به دست آورد تا مرحمی شود برای زخمهای فراوان اقتصادی بر پیکر پاکستان. اما چه کسی میتواند این پول را در اختیار عمران خان و دولت او قرار دهد. آمریکا که در بحران افغانستان، پاکستان را متهم ردیف اول میداند و کمکهای خود را قطع کرده است. صندوق بین المللی پول و بانک جهانی هم که بدون نظر آمریکاییها به پاکستان پولی نمیدهند، تازه اگر هم بدهند شرایط دشواری را به این کشور تحمیل میکنند که ضرر او بیشتر از منفعت او است. پس باید سراغ دیگران رفت. اما چه کسی؟ روسیه؟ این کشور نه انگیزه کافی دارد و نه توان مالی کافی . اعتماد کافی به همراهی پاکستان تا آخر خط ندارد تا برای کمک به پاکستان پیشقدم شود. ایران نیز از چنین توان مالی برخوردار نیست و انگیزهای هم برای این کار ندارد. چین هم که سرمایه گذاریهای سنگینی در پاکستان کرده و تا همین حالا هم پاکستان به حد کافی به آن کشور بدهکار است. به نحوی که یکی از مشکلات منابع جهانی برای دادن پول به پاکستان همین بدهیهای سنگین پاکستان به چین است.
در این میان کشورهای پولدار عرب حوزه خلیج فارس بهترین گزینه برای سرکیسه شدن هستند. اما آنها پول چه چیزی را میپردازند. در دنیایی که هیچ کس بدون توقع؛ یک سنت هم خرج نمیکند توقع آنها چیست ؟ چرا عربستان و امارات حدود 12 میلیارد دلار کمک به پاکستان را در دستور کار خود قرار میدهند . آنها چه میخواهند و پاکستان چه ظرفیتهایی دارد؟
امارات و عربستان در میان کشورهای منطقه شدیدترین چالشها را با ایران دارند و از قضا در ماههای گذشته در پروندههای مختلف مانند سوریه، عراق و یمن، و پیش از اینها در لبنان، به مشکل خوردهاند. آنها میدانند بخشی از مشکلات آنها حاصل وجود حقیقتی به نام جبهه مقاومت است که ایران پشت سر آن قرار دارد. اگر چه بخش عمده مشکلات آنها ناشی از عدم درک و شناخت صحیح از منطقه و نداشتن تحلیل درست و به هنگام از روابط حاکم بر مردم و جریانهای موثر - خصوصا مردمی- است. اینک آنها در مقابل این جریان به دنبال یارگیری جدید هستند. همچنین عربستان و امارات که پیشگامان عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی هستند به یاری کشوری که جمعیت 200 میلیونی مسلمان را در خود جای داده؛ بسیار نیاز دارند. پاکستان هم با یکی به میخ و یکی به نعل زدن هم دل آنها را به دست میآورد و هم دل مخالفان آنها را؛ و از این رهگذر نگاهی به جیبهای پر از پترودلار عربها دارد.
عربستان و امارات به دنبال متحدان نظامی قوی هستند. پاکستان، هم در بخش حکومتی با داشتن ارتشی قوی و کارآمد و تواناییهای فراوان در تولید نیازهای دفاعی، و هم در بعد اجتماعی با داشتن جمعیتی که بخشی از آن - ولو کوچک - آلوده به تفکرات تکفیری و وهابی شدهاند، این ظرفیت را دارد که بخشی از مشکلات عربستان و امارات را در پروژههای منطقهای حل کند و مزد آن را دریافت کند.
عربستان و امارات برای امنیت خود هم مشکل دارند. اگر به دعواهای درونی این رژیمها نگاهی بیندازیم متوجه میشویم که در حلقه خواص آنها هم اختلافات فراوان است. نمونه آن، وضعیت دربار سعودی و شاهزادگان آن است که اینک به جان هم افتادهاند. در این شرایط یک پیمانکار امنیتی خارجی که نفعی از دعواهای داخلی برای او وجود ندارد و جز آنکه طرف گروه حاکم را بگیرد و مزد خود را دریافت کند چیزی نمیخواهد، به شدت مورد نیاز است. در این زمینه، بحرین و قطر هم چشم امید خود را به ظرفیتهای پاکستان بستهاند.
پاکستان موثرترین کشور منطقه در بحران افغانستان است. اینک افغانستان در شرایطی قرار گرفته که کشورهای عربی برای حفظ نقش منطقهای خود به حضور در آن نیاز دارند. تقابل با ایران و روسیه که در بحران سوریه کام این کشورها را تلخ کردند، کم انگیزهای نیست. علاوه بر آن عربستان قرار نیست از خیر لشکر نیابتی که درست کرده بگذرد. پس باید جایگاهی برای او بیابد که هم بتواند به حیات خود ادامه دهد و هم در راستای منافع عربستان عمل کند و شوربختانه چه جایی بهتر از افغانستان. اما نکته آن است که این کشورها برای ورود به میدان افغانستان نمیتوانند از پاکستان بینیاز باشند. عناصر عمده کار در افغانستان، از جمله شناخت عمیق بیش از 40 ساله، نفوذ گسترده در میان عناصر سیاسی و شبه نظامی، ارتباط سرزمینی وسیع، توان ایجاد تغییر در هر معادله سیاسی در افغانستان و ... داشتههای پاکستان است که میتواند آنها را به این دولتهای ثروتمند ارائه کند و هزینه کارپردازی خود را دریافت کند.
اما در اینجا یک نکته وجود دارد و آن اینکه نه کشورهای عربی قدرت آمریکا را دارند و نه پاکستان در شرایطی نظیر شرایط دشوار پس از 11 سپتامبر است. بنابراین دولتهای عربی باید بدانند که پاکستان در کسوت یک کارپرداز ظاهر میشود ولی در نهایت به جای اهداف کارفرما اهداف خود را پیش میبرد و یا طوری میان آنها تلفیق ایجاد میکند که حتی کارفرمایان او را هم در مسیر خواستههای خود قرار میدهد. برای درک بهتر این امر میتوانیم به آنچه در روابط آمریکا و پاکستان در قریب به دو دههی نخست هزاره سوم رخ داده نگاهی بیفکنیم. بعد از همه افت و خیزها و بعد از همه تهدیدها، اینک باز پاکستان است که آهسته آهسته دارد به سمت کسب نقش اول در پروژه صلح حرکت میکند. این سابقه میتواند برای عربها هم هشدار دهنده باشد.
عربستان در شرایط کنونی منطقه به دنبال ایجاد محدودیت هر چه بیشتر در روابط ایران با همسایگان و دیگر کشورهای منطقه است. این کار؛ گاهی با دادن چند ده میلیون دلار به یک کشور کوچک آفریقایی برای قطع رابطه دیپلماتیک با ایران انجام میشود و گاهی با ترساندن برخی کشورها از ایران و دامن زدن به پروژه ایران هراسی و شیعه هراسی و بازگشت صفویه. اما پاکستان با توجه به ارتباط گسترده دو ملت ایران و پاکستان، روابط همیشه خوب دولتهای دو کشور، نبودن هیچ گونه زمینه بحران در روابط دو کشور از ابتدای تاسیس پاکستان، ارتباطات گسترده مردمی و فرهنگی و زبانی و ... نمیتواند عرصه گستردهای برای این گونه اقدامات برای عربستان باشد، نتیجه آن میشود که عربستان به همین کفایت کند که عمران خان حداکثرِ سعی را در نزدیک نشدن به ایران، بکند – این به هیچ وجه به معنای دشمنی و یا حتی سوء ظن و اختلاف جدی میان دو کشور نیست – پاکستان اکنون مشغول تامین نیازهای مادی خود است. همان طور که عمران خان در میانه رسوایی قتل خاشقچی به عربستان رفت و در پاسخ به سئوال خبرنگار گفت که اکنون دولت او به پول عربستان نیاز دارد. و نکته آخر آن که پاکستان پول نرفتن به سمت چیزی را میگیرد که میتوان آن را – روابط بسیار ارزشمند با جمهوری اسلامی ایران – نامگذاری کرد. روابطی که حتی در این شرایط به سمت اختلاف و تخاصم نمیرود و پاکستان با گرفتن تمام این دلارها، فقط میپذیرد که کمتر به سمت ایران گام بردارد. همین.
انتهای مطلب/
* کارشناس مسائل پاکستان