از زمان به قدرت رسیدن میرضیایف در ازبکستان، شاهد چرخشی مشهود در عرصه سیاست خارجی این کشور هستیم، ازبکستان روابط خود را با کشورهای منطقه بهبود بخشیده است و دیگر خبری از منازعات سنتی میان این کشور و کشورهای منطقه مشاهده نمیشود، بلکه هر روز خبرها حکایت از تفاهم و دوستی میان آنها دارد. در خصوص افغانستان نیز تدابیر میرضیایف کاملا با اسلام کریم اف متفاوت است. بنابراین میتوان گفت ازبکستان در زمان شوکت میرضیایف، رویکردی همگرایانه با افغانستان دارد که زمینه همکاری میان دو کشور را افزایش داده است و آن گونه که مشهود است در آینده نیز باید انتظار افزایش مراودات دو کشور در عرصههای مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی را داشت.
ایران شرقی/
سیدمحمدرضا هاشمی*
ازبکستان امروز با ازبکستان دوره 25 ساله زمامداری اسلام کریم اف یک تفاوت فاحش دارد و آن حضور فعال این کشور در عرصههای مختلف منطقهای و بین المللی است. اگر اسلام کریم اف با سیاست خارجی سینوسی خویش ازبکستان را به سمت انزوا پیش برد و منازعات فراوانی را با کشورهای منطقه برای ازبکستان به ارمغان آورد، اما امروز شوکت میر ضیایف با سیاستی فعال، سعی در حضور یافتن موثر ازبکستان در عرصههای مختلف بینالمللی دارد. از زمان به قدرت رسیدن میرضیایف در ازبکستان، شاهد چرخشی مشهود در عرصه سیاست خارجی این کشور هستیم، ازبکستان روابط خود را با کشورهای منطقه بهبود بخشیده است و دیگر خبری از منازعات سنتی میان این کشور و کشورهای منطقه مشاهده نمیشود، بلکه هر روز خبرها حکایت از تفاهم و دوستی میان آنها دارد. در خصوص افغانستان نیز تدابیر میرضیایف کاملا با اسلام کریم اف متفاوت است به عنوان مثال برگزاری نشست صلح در تاشکند نشان از عزم "ازبکستانِ پسا اسلام کریم اف" به ایفای نقشی فعال در میدان سیاست همسایه جنوبی و پر چالش خویش دارد. آیا ازبکستان با توجه به جایگاه مهماش در آسیای مرکزی میتواند نقش موثری در تحولات افغانستان بازی کند؟ روابط دو کشور در آینده چگونه خواهد بود؟ نگارنده سعی دارد در این نگاره کوتاه با استعانت از نظریه سازه انگاری پاسخی برای سوالات مطرح شده، بیان کند.
سازه انگاری
یکی از نظریات مهم در عرصه روابط بین الملل به خصوص پس از دهه 90 سازه انگاری است. نگارنده مبنای خود برای تحلیل روابط دو کشور ازبکستان و افغانستان در دوران میر ضیایف را این نظریه قرار داده است. در ادامه نگاه کوتاه به مهمترین مسائل مورد بحث در این نظریه خواهیم داشت.
مباحث هستی شناختی به وضوح کانون اصلی توجه سازه انگاران را تشکیل میدهند. بسیاری بر آن هستند که مهمترین مسامحه سازه انگاری در روابط بین الملل در بعد هستی شناختی است و سازه انگاران در اساس، کانون بحث در حوزه روابط بین الملل را از معرفت شناختی به هستی شناختی منتقل کردهاند. توجه سازه انگاران از یک سو، به انگارهها، معانی، قواعد، هنجارها و رویهها است. تاکید آنها بر نقش تکوینی عوامل فکری است. فرضهایی که شالوده مکتب سازه انگاری را تشکیل میدهد، برداشت متفاوت آن را از سیاست جهان توضیح میدهد. چون کنشگران و ساختارها یکدیگر را میسازند در صورت بازسازی نکردن معنای بیناذهنی این ساختار و کنشگران، نمیتوان رفتار دولت را در برابر توزیعهای متفاوت قدرت یا اقتدار گریزی فهمید.
سازه انگاران، رابطه بین هنجارها و ارزشهای اجتماعی و حقوقی و قواعد حقوق داخلی یا ملی و تاثیر آن بر هویت دولتها را برررسی میکنند. در اینجا تاکید بر سرچشمههای داخلی شکلگیری هویت و منافع دولتها است؛ بنابراین سیاست خارجی دولتها از منظری سازه انگارانه، تعریف هنجارها و قواعد تعریف شده هنجارهای درون فرهنگی و فرهنگ سیاسی است.
یکی از مسائل مهم در سازه انگاری بحث هویت است. هویت عبارت است از فهمها و انتظارات در مورد خود که خاص نقش است. هویتها به صورت هم زمان به گزینشهای عقلانی قوام میدهند و این الگوهای هنجاری سیاست بین الملل هستند که به آنها شکل میدهند. هویتها را نمیتوان به شکلی ماهوی یعنی جدا از بستر اجتماعی آنها تعریف کرد. آنها به شکل ذاتی اموری رابطهای هستند و باید به عنوان مجموعهای از معانی تلقی شوند که یک کنشگر با در نظر گرفتن چشم انداز دیگران، یعنی به عنوان یک ابژه به خود نسبت میدهد. هویت دولتها تحت تاثیر ساختار اجتماعی تعاملات، افکار هنجاری و عقاید قرار دارد و دو معنای متمایز هویت جمعی و هویت اجتماعی دارد. بر اساس نظریه سازه انگاری، سازهها و معانی که رفتار سیاست خارجی دو کشور افغانستان و ازبکستان را شکل میدهد را میتوان مشترک دانست. در ادامه به بررسی سازههای مشترک دو کشور خواهیم پرداخت.
عوامل داخلی تاثیر گذار بر رابطه همسوی افغانستان و ازبکستان
1- سازه همگون اجتماعی
سازههای اجتماعی راهی است که ما را به این سو میکشاند که بیش از تکیه به عوامل مادی، بر ایدههایی تمرکز کنیم که در درون جامعه ساخته میشوند. ما به صورت کوتاه سازههای همگون اجتماعی را در جامعه افغانستان و ازبکستان بررسی خواهیم کرد تا به این هدف برسیم که چگونه سازههای اجتماعی دو کشور در راستای یکدیگر قرار گرفته است و باعث همگرایی شده است.
وجود قوم ازبک در دو کشور افغانستان و ازبکستان یکی از عوامل نزدیکی و یکی از سازه های اجتماعی است که باعث نزدیکی دو کشور شده و زمینه همگرایی را فراهم آورده است. فی الواقع هر دو طرف هر چند در گذشته و در زمان اسلام کریم اف، این سازه اجتماعی را عاملی برای واگرایی می پنداشتند اما اکنون یکی از عوامل و سازه های اجتماعی که باعث همگرایی میان دو کشور شده است، حضور ازبک ها در دو طرف مرز و در هر دو کشور است.
2-سازه همگون فرهنگی
سازه انگاران در روابط بین الملل به دنبال بازگرداندن فرهنگ و سیاستهای داخلی به عرصه روابط بین الملل هستند. در این روند تلاش میشود تا مختصات فرهنگ، سیاست و جامعه داخلی که با هویت و رفتار دولت در سیاست جهانی ارتباط میگیرد، بررسی شود. عوامل فرهنگی شامل زبان، دین و آداب و رسوم میشود که در خصوص دو کشور زمینه همگرایی را فراهم آورده است. اشتراک زبانی ازبکستان با بخشی از مردم افغانستان، دین مشترک که همان اسلام است و همچنین وجود آداب و رسوم مشترک که به عنوان نمونه میتوان به جشنها (عید نوروز) اشاره کرد، زمینه نزدیکی سازه فرهنگی میان دو کشور را فراهم آورده است.
3- سازههای همگون اقتصادی
از نظر رهیافت سازه انگاری، هویتها منافع را شکل میدهند، منافع نیز سرچشمه اقدامات هستند و به نوبه خود به کنشها و رفتارها در سیاست خارجی میانجامند. با توجه به تعریفی که هر دو کنشگر ازبکستان و افغانستان از هم دارند که بر گرفته از هویت داخلی هر دو کنشگر است در تعریف منافع، دو کشور در جهت هماهنگ با هم در حال حرکت هستند. بخشی از این منافع مشترک در قالب افزایش مروادات اقتصادی نمود پیدا میکند. بخش عظیمی از روابط اقتصادی ازبکستان با جنوب آسیا بستگی به افغانستان دارد و از سوی دیگر افغانستان نیز برای ارتقا سطح اقتصادی خویش، نیاز به شرکای تجاری مانند ازبکستان دارد تا از طریق افغانستان ( مزیت جغرافیایی) به آبهای گرم و آزاد دسترسی پیدا کنند. اتصال خطوط ریلی، افزایش حجم مبادلات میان دو کشور و همچنین تلاش برای بالا بردن این مبادلات تا رقم یک میلیارد دلار در سال، نشانه نوعی همگونی در ساخت اقتصادی دو کشور است که زمینه همگرایی را فراهم کرده است.
4- سازههای همگون سیاسی
روابط دولتها بر اساس معنایی است که آنها برای یکدیگر قائلند و نه توزیع قدرت. در اینجا است که میبینیم کنش واحدی از کشوری که دوست و یا دشمن، تعریف شده برخوردهای متفاوتی را بر میانگیزد. سازه انگاران با تعاملی و رابطهای دانستن هویت معتقدند که هویت هم زمان از راه ساختارهای مادی و معنایی در محیط داخلی و خارجی برساخته میشود. هر چند دو کشور افغانستان و ازبکستان از لحاظ ساختار سیاسی با یکدیگر تفاوت دارند اما نگرانیها و چالشهای مشترک دو کشور باعث شده است تا سازههای سیاسی این دو کشور نیز بیشتر به سمت همگرایی برود تا واگرایی. نگرانی از رشد اسلام رادیکال و افزایش ناامنی در دو کشور و همچنین قاچاق موادمخدر را میتوان عواملی دانست کرد که زمینه همگرایی را در دو کشور تقویت کرده است. به عنوان مثال برگزاری نشست صلح در تاشکند ازبکستان، نشان از همگرایی این دو کشور در راستای برقراری صلح در افغانستان است. این روابط تا آنجا نزدیک بوده است که اشرف غنی رییس جمهور افغانستان سال جاری میلادی را سالی مهم در روابط دو کشور توصیف کرده بود.
بنابراین میتوان گفت ازبکستان در زمان شوکت میرضیایف، رویکردی همگرایانه با افغانستان دارد که زمینه همکاری میان دو کشور را افزایش داده است و آن گونه که مشهود است در آینده نیز باید انتظار افزایش مراودات دو کشور در عرصههای مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی را داشت.
جمعبندی
در جمعبندی نهایی میتوان گفت که علی رغم امیدواری به آینده روابط میان افغانستان و ازبکستان، هنوز هم چالشهای عدیدهای وجود دارد که بر آمده از نگرانیهای ازبکستان از اوضاع شکننده افغانستان است و برخی از کارشناسان بر این عقیده هستند که ممکن است روابط ازبکستان و افغانستان باز هم جنبه محافظه کارانه به خود گیرد و از گرمی روابط میان دو کشور کاسته شود. در کنار این چالش مشکل دیگری که میتوان در اینجا یاد کرد ناامنی مناطق شمالی افغانستان است که بدون شک روابط دو کشور را به سمت امنیتی شدن در مناطق مرزی پیش خواهد برد؛ که به تبع آن رشد گروههای افراطی در افغانستان و همچنین گروههای رادیکال اسلامگرا در ازبکستان را میتوان از جمله چالشهای روابط آینده دو کشور یاد کرد. نظامهای سیاسی دو کشور نیز علی رغم سازههای مشترک تفاوتهایی با هم دارند که این مساله نیز میتواند در آینده چالشی بر سر روابط میان دو کشور باشد. بنابراین میتوان این گونه گفت که روابط دو کشور در دوران میرضیایف رو بهبود گذاشته است که بخشی از آن بر آمده از سازههای مشترک میان دو کشور است اما چالشهایی نیز بر سر راه آینده روابط دو کشور وجود دارد که این احتمال را قوت میبخشد که ازبکستان به همان روابط محافظه کارانه قبل از 2001 باز گردد.
انتهای مطلب/
*دانشجوی دکتری مطالعات منطقهای دانشگاه تهران