پس از سقوط طالبان غالب دیدگاهها بر این بود که موجودیت طالبان پایان یافته است و کمتر کسی باور داشت که در عرض چند سال این گروه میتواند دوباره احیا شود و به عنوان یک بازیگر در صحنه قدرت افغانستان نقشی مهم بر عهده گیرد. این گروه بیش از یک دهه است که ضمن حفظ نفوذ خود در مناطق پشتوننشین افغانستان و حتی اشاعهی آن به سایر نقاط، جنگ چریکی و نامنظم و حملات کوتاه و مقطعی را در برابر نیروهای خارجی و نظامیان افغانستان به اجرا در آورده است. این که چگونه طالبان توانسته است در برابر حملات و فشارهای ممتد نیروهای ناتو و افغانستان، موجودیت و هویت خود را بازیابی و حفظ کند، هنوز پاسخ واضحی ندارد و پژوهشهای زیادی برای پاسخ به این سوال انجام شده است که اغلب از منظر بیرونی و با اتکا به روایتهای ثانویه از هویت و سرنوشت طالبان بوده است. در این پژوهش، این سئوال از زاویه متفاوتی و با استفاده از «تحولات درونی طالبان» به این پرسش پاسخ داده شده است.
ایران شرقی/
افغانستان به عنوان یکی از مهمترین همسایگان ایران، با مسائل سیاسی، امنیتی و اجتماعی متنوعی مواجه است که «پدیدهی طالبان» یکی از برجستهترین آنها است و به نظر میرسد، طالبان به مسألهای دوامدار و پیچیده در تحولات افغانستان تبدیل شده است. پس از آن که در ماههای پایانی 2001م، با حمله آمریکا و ناتو به افغانستان، حکومت طالبان از هم گسیخته و بخش عمده نیروهای آن پراکنده شده یا به مناطق صعبالعبور مرز دیورند در جنوب افغانستان عقبروی کردند، بازگشت منسجم و پرقدرت طالبان، با سرعت و وسعتی که تاکنون اتفاق افتاده است، به ویژه برای آمریکاییها دور از ذهن بود. اما طالبان به دلایل مختلف، دوباره مصممتر از قبل وارد صحنهی نبرد با نظامیان خارجی و دولت افغانستان شدند. به عبارت دیگر، گرچه طالبان با فشار نظامی آمریکا و ناتو از قدرت ساقط شدند، اما اندیشهی حکومتداری و سیاستورزی را رها نکردند و این انگیزهی بسیار قدرتمندی شد تا بقایای تار و مار شده آنها به تدریج گردهم آمدند.
پس از سقوط طالبان غالب دیدگاهها بر این نظر بود که موجودیت طالبان پایان یافته است و کمتر کسی باور داشت که در عرض چند سال این گروه میتواند دوباره احیا شود و به عنوان یک بازیگر در صحنه قدرت افغانستان نقشی مهم برعهده گیرد. طالبان بیش از یک دهه است که ضمن حفظ نفوذ خود در مناطق پشتوننشین افغانستان و حتی اشاعهی آن به سایر نقاط، جنگ چریکی و نامنظم و حملات کوتاه و مقطعی را در برابر نیروهای نظامی آمریکا و ناتو و ارتش ملی افغانستان به اجرا درآورده و گاهی نیز شرایط صحنه را به نفع خود رقم زده است. در این وضعیت، طالبان یکی از پایدارترین بازیگران محسوب میشود که به رغم تحمل فشارهای نظامی و اجتماعی گسترده و شرايط محيطي شکننده، به حیات خود ادامه داده است.
با این اوصاف، سؤال مهم این است که چگونه طالبان توانسته است در برابر حملات و فشارهای ممتد نیروهای خارجی، موجودیت و هویت خود را بازیابی و حفظ کند؟ پژوهشهای زیادی برای پاسخ به این سؤال انجام شده است که اغلب از منظر بیرونی و با اتکا به روایتهای ثانویه از هویت و سرنوشت طالبان بوده است که به همین نسبت نیز در دستیابی به پاسخ دقیق و واقعبینانه به سؤال مذکور، نارسا بودهاند. اما در این پژوهش از زاویه متفاوتی و با استفاده از «تحولات درونی طالبان» به این پرسش پاسخ داده شده است.