مداخله آمریکا در افغانستان پس از واقعه یازده سپتامبر، این خوشبینی را فراهم کرد که بزرگترین مخل امنیت بینالمللی (تروریسم) با همکاری کشورها و قدرتهای جهانی از پا درخواهد آمد. با اینکه همکاری نسبی بین قدرتهای تأثیرگذار بر بحران افغانستان وجود داشت اما شعلههای آن نهتنها فروکش نکرد که اینک با معارضت ایالات متحده و قدرتهای مهم منطقه به خصوص روسیه به جاده بیانتهایی وارد شده است. روسیه که در حال حاضر حس «قدرت ممانعت در خود» را علیه ایالات متحده (بهویژه بعد از مدیریت بحران اکراین و بالادستی در بحران سوریه) حاصل کرده است، بعد از تزریق یأس ناشی از اعلان استراتژی جدید آمریکا در خصوص افغانستان، نقش صلبی خود را در خصوص حضور ایالات متحده در منطقه «هارتلند» بیشتر خواهد کرد.
ایران شرقی/
عبدالشکور سالنگی*
مقدمه
روسیه از جمله اولین کشورهایی بود که پس از یازده سپتامبر در کنار ایالات متحده ایستاده و از هر گونه رویکرد آن کشور در برخورد با قضیه افغانستان حمایت کرد. حتی ولادمیر پوتین در جایی همکاری روسیه و ایالات متحده را پایان واقعی جنگ سرد دانسته بود. همکاری روسیه با ایالات متحده، زمینه حضور مستقیم نظامی ایالات متحده را در آسیای مرکزی فراهم کرد و حتی به رغم انتقادهای در داخل روسیه، ایالات متحده این فرصت را پیدا کرد که هواپیماهای نظامی و لوژستیکی خود را برای مقاصد نظامی برفراز حریم روسیه به پرواز در آورد. اینک پس از گذشت بیش از یکونیم دهه، نهتنها جنگ افغانستان به سرانجام نیکویی نرسیده بلکه، دو کشور روسیه و ایالات متحده که زمانی در کنار هم ایستاده بودند، در مقابل هم قرار گرفته و عملاً باهمدیگر سر ناسازگاری و عناد را پیش گرفته اند و چرا چنین شد؟ در پاسخ به این پرسش میتوان این فرضیه را مطرح کرده که: «تعامل روسیه و ایالات متحده در افغانستان، تابعی است از ملاحظات و تعاملات بینالمللی بین دو کشور.» با این نگاه و معطوف به تعامل دو کشور در سطح نظام بینالملل، میتوان تعامل روسیه و ایالات متحده را در خصوص افغانستان به سه دوره معاضدت، بدبینی و معارضت تقسیمبندی کرد که در ادامه این بحث به بررسی هر سه دوره پرداخته شده و سناریوهای احتمالی را در این زمینه طرح خواهیم کرد.
دوره معاضدت
پس از واقعه یازده سپتامبر و شوک بهمیان آمده ناشی از آن موجب شد تا همه قدرتهای منتقد رفتار و رویکرد یکجانبهگرایی آمریکا، دست از معارضت کشیده و در یک همسویی با ایالات متحده، طی قطعنامههای ۱۳۷۳[1] و ۱۳۷۷[2] شورای امنیت سازمان ملل بهگونه تلویحی دست این کشور را به در حمله به افغانستان باز گذاشتند. در واقع، حادثه المناک یازده سپتامبر برای اولین بار در تاریخ معاصر جهان همکاری و همسویی جهانی را در خصوص مقابله با بحرانی را رقم زد که میتوان در حمله گسترده ایالات متحده آمریکا و سپس با اشتراک سایر اعضای ناتو به افغانستان مشاهده کرد. هرچند نمیتوان همکاری و همسویی بوجود آمده در خصوص مدیریت بحران تحت عنوان «تروریسم جهانی» را مبنای ساختاری داد زیرا ایالات متحده بعد از فروپاشی نظم دوقطبی همانگونه که هانتینگتون گفته است: «مقامات آمریکایی بهطور طبیعی چنان رفتار میکنند که گویی نظامی تکقطبی بر جهان حاکم است.»[3] رفتاری تکروانه داشته و یکجانبهگراییجهانی را در دستور کار خود قرار داده بود. اینگونه رفتار ایالات متحده برای سایر قدرتهای موجود قابل تحمل و پذیرش نبود و هر از گاهی انتقادهای خود را در این خصوص به انحای مختلف ابراز میکردند. اما همسویی جهانی ای که در فردای یازده سپتامبر بهمیان آمد ناشی از همان شوک حمله به برجهای تجارت جهانی و کشته شدن نزدیک به سه هزار نفر ناشی از «جهانیشدن تروریسم» بود. در سطح منطقهای هم کشورهای همسایه افغانستان از جمله روسیه از تروریسم مستقر در جغرافیای افغانستان بهستوه آمده و بهدنبال نیرویی بودند که این شر را از سرشان دور کند. از این رو، همه کشورها هم برای ابراز همدردی با ایالات متحده و هم کاستهشدن از خطر تروریسم جا گرفته در افغانستان برای کمک و همکاری با ایالات متحده آستین بالا زده و سهمی در عملیات آزادسازی افغانستان گرفتند.
روسیه به عنوان یکی از مهمترین قدرتهای آسیایی هم علم همکاری با ایالات متحده را برافراشت. آنچه این عمل برای روسیه خوشبینانه مینمود، دو موضوع بود: اولاً با حمله ایالات متحده به افغانستان، دست روسیه هم در سرکوب گروههای فعال ضد روسی در آسیای مرکزی و قفقاز شمالی بازتر میشد.[4] دوم روسیه انتظار داشت که ایالات متحده از روسیه برای بازسازی و نوسازی افغانستان دعوت کند. این دو موضوع در کنار اینکه عملیات نظامی ایالات متحده، منجر به پاکسازی افغانستان از لوث دشمنان روسیه (طالبان) میشد،[5] روسیه را تشویق کرد که نهتنها اجازه احداث پایگاههای نظامی توسط ایالات متحده را در آسیای مرکزی به مثابه [حیاط خلوت آن کشور] دهد بلکه حتی آن کشور گذاشت تا ایالات متحده [برای اولین بار در تاریخ روابط دو کشور] از حریم هواییاش برای انجام عملیات در افغانستان استفاده کند.[6] در خلال سالهای ۲۰۰۱ الی ۲۰۱۴ روسیه در ضمن ابراز انتقادهایی از عملکرد ایالات متحده در خصوص جنگ افغانستان، اما از آن ماموریت جنگی آن کشور در افغانستان حمایت میکرد. چه اینکه تا اوایل سال ۲۰۱۵ اجازه داد ایالات متحده و ناتو از مسیر شمالی (که بخشی از آن از حریم زمینی و هوایی روسیه میگذشت) برای انتقال تجهیزات نظامی و مواد لوژستیکی برای پشتیبانی جنگ در افغانستان استفاده کنند.
دوره بدبینی
آنچه روسها را در خصوص حضور ایالات متحده در افغانستان مأیوس کرده و موجب شد تا آن کشور به طور صریحتر و بیپردهتری از حضور ایالات متحده در افغانستان ابراز نارضایتی کند، عدم دعوت و انکارپذیری از ظرفیتها و تواناییهای روسیه در زمینه جنگ و صلح افغانستان بود. در کنار این، دو عامل دیگر یکی گسترش روزافزون دامنه جنگ و ناامنی در افغانستان به خصوص گسترش آن به بخشهای شمالی کشور و دوم عدم توجه ایالات متحده و ناتوانی دولت مرکزی افغانستان برای زدودن زمینه کشت و قاچاق مواد مخدر در افغانستان بهویژه که بخش بزرگی از تولیدات آن از طریق آسیای مرکزی بهطرف روسیه سرازیر میشد [که در حال حاضر هم میشود]، روسیه را بیشتر محق جلوه داد از عملکرد و استراتژی جنگ ایالات متحده در افغانستان صراحتاً به انتقاد بپردازد.
پایان دوره معاضدت نسبی روسیه با ناتو و ایالات متحده در افغانستان زمانی در سراشیبی تندتری قرار گرفت که روسیه دو دوره دوم ریاست جمهوری ولادمیر پوتین (۲۰۱۲ الی اکنون) بیشتر از پیش سرناسازگاری را با روندها و رویکردهای یکجانبهگرایانه و تکقطبیمآبانه ایالات متحده در سطح نظام بینالملل در دستور کار خود قرار داد. موضوعات فراوانی در سطح نظام بینالملل از جمله، گسترش روزافزون و خزنده ناتو و غرب به قلمرو اتحاد جماهیر شوروی سابق، طرح انقلابهای رنگی در کشورهای اطراف روسیه (قرقیزستان، گرجستان و اکراین)، بحران [بهشدت تأثیرگذار] اکراین و بحران خاورمیانه بهویژه جنگ سوریه، موجبات تیرگی روابط دو کشور را فراهم کرد.[7]
دوره معارضت
با این ملحوظ که «تعامل روسیه و ایالات متحده در افغانستان، تابعی است از ملاحظات و تعاملات بینالمللی بین دو کشور.» خارج از عوامل ویژه افغانستان، تعامل بینالمللی دو کشور ایالات متحده و روسیه که بهگونه تصاعدی پس از دوره دوم به قدرت رسیدن پوتین (۲۰۱۲ الی اکنون) روبه تعارض نهاده است، موجبات اختلاف و ناهمسویی دو کشور را در مورد قضیه افغانستان فراهم کرد.[8] از آنجاییکه افغانستان به دلیل پیوستگی جغرافیای تأثیر بیشتری بر امنیت ملی روسیه میگذارد، ایالات متحده براحتی میتواند از جغرافیای این کشور علیه روسیه اقداماتی نماید. از دیگر سو، ایالات متحده به عنوان بزرگترین حامی دولت افغانستان حضور سیاسی- نظامی گستردهای در این کشور دارد که روسیه میتوان اقدامات تلافیجویانهای علیه ایالات متحده نماید. اما آنچه روسیه را در این خصوص وادار به خویشتنداری میکند، تعهد (هرچند به گونه اعلامی) این کشور در حمایت از دولت مرکزی افغانستان است.
همانگونه که قبلاً توضیح داده شد، روسیه در دو زمینه فرصت انتقاد از دولت افغانستان و حضور ایالات متحده را در این کشور را بدست آورد؛ یکی موضوع مواد مخدر و دیگری گسترش دامنه و گسترده ناامنی و ظهور پدیده روستیز داعش در افغانستان. در این زمینهها اعتقاد روسیه براین است که ایالات متحده به گونه عمدی افغانستان را به مکانی برای شرآفرینی به روسیه و سایر کشورهای همپیمانش تبدیل کرده است. از این رو، روسیه برای پیشدستی و واکسیناسیون خود دست به اقداماتی از جمله ایجاد و برقراری ارتباط با طالبان (به عنوان سپر دفاعی علیه داعش و فشار بر دولت افغانستان و ایالات متحده)[9] و تشکیل گروه کشورهای ضدآمریکایی زده است.[10]
آنچه معارضت روسیه و ایالات متحده را به شکل واضحتر و برجستهتری به نمایش گذاشت، استراتژی جدید ایالات متحده در خصوص جنگ افغانستان زیر عنوان «استراتژی آمریکا برای افغانستان و جنوب آسیا» است. هرچند در این استراتژی اشارهای به روسیه نشده است اما از موضعگیری روسها در قبال این استراتژی برمیآید که روسیه به شدت با رویکرد برتابیده در آن استراتژی مخالف است.[11] این مخالف را دو دلیل عمده است اول اینکه، روسیه همچنان در نیت صادقانه ایالات متحده شک و تردید دارد. و مطابق به فرضیه این بحث، روسیه امیدی هم برای رفتار صادقانه (آوردن صلح و سرکوب بیغل و خش عمال تروریسم) از ایالات متحده ندارد. دوم؛ همچنان که در ابتدای این بحث گفتیم، روسیه انتظار داشت که ایالات متحده از ظرفیتها و تواناییهای روسیه در قضیه افغانستان استفاده کرده و این کشور را شریکی استراتژیک برای حل بحران افغانستان بداند که اینک پس از گذشت یک و نیم دهه به یأس مطلق تبدیل شده است و آنچه از محتوا و فحوای استراتژی ساطع میشود، ایالات متحده با اتخاذ رویکردی تکروانه و یکجانبهگرایانه، همچنان افغانستان را حق انحصاری خود قلمداد کرده است.[12]
فرضیههای مطرح
با اینکه دیگر رفتار معاضدتآمیزی بین روسیه و ایالات متحده هم معطوف به عوامل داخلی در مورد قضیه افغانستان و هم آنچه از تعامل دو کشور در سطح نظام بینالملل برداشت میشود، قابل پیشبینی نیست؛ چه احتمالاتی میتوان برای سیاستهای آتی روسیه برای افغانستان و حضور ایالات متحده در این کشور پیشبینی کرد. در این خصوص چند فرضیه را میتوان به گونهای فهرستوار در دو بُعد داخلی و خارجی مطرح کرد. در بعد داخلی روسیه از دو نیرو میتواند علیه حضور آمریکا در افغانستان استفاده کند. نیروی اولی همان طالبان است که گفته میشود روسیه و طالبان در این خصوص به تفاهماتی هم رسیده باشند. نیروی دومی بیشتر معطوف است به نیروهای دورن ساختاری (اینجا نیروهای موافق با نظام). در این زمینه روسیه تلاش میکند تا عواملی را از درون دولت افغانستان به سوی خود بکشد تا با انتقاد پیوسته زمینه افکار عمومی را علیه ایالات متحده برانگیزد. در رویکرد بیرونی، روسیه در صدد ایجاد ائتلافی از کشورهای معارض ایالات متحده است [که تلاشهای هم در این زمینه کرده است] تا بتوان فشارهای منطقهای را علیه حضور آمریکا در افغانستان تشدید کند. گزینه دیگر برای روسیه، قطع راههای مواصلاتی ایالات متحده برای رسیدن به افغانستان است. هرچند روسیه بعد از سال ۲۰۱۵ دیگر به ایالات متحده اجازه استفاده از حریم هوایی و زمینی خود را نداد اما اگر بتواند کشورهای دیگر مانند کشورهای حوزه آسیای مرکزی و پاکستان [که بسیار مهم و تأثیرگذار است] را هم متقاعد کند، ایالات متحده برای گرمنگهداشتن تنور جنگش در افغانستان به مشکلات فراوانی مواجه خواهد شد. سناریوی [کمتر محتمل] دیگری هم میتوان مطرح کرد که روسیه بهبهانه مبارزه علیه داعش [در قالب دفاع مشروع] دست به تحرکاتی نظامی در مناطق شمالی افغانستان زده و بخشهایی از این کشور را تحت پوشش نظامی خود قرار دهد. با این هم، این احتمال اولاً بستگی به حضور داعش در افغانستان و توانایی این گروه برای انجام عملیات در آسیای مرکزی و خاک روسیه از طریق این کشور دارد و دوم، مرتبط به توانایی و میل خود روسیه برای انجام عملیات مستقیم نظامی در کشوری دارد که تحت حفاظت و حراست مستقیم ایالات متحده بهسر میبرد. در صورت عملی شدن چنین فرضیهای روابط روسیه و ایالات متحده که در حال حاضر هم به وخامت گراییده، به حالت بحرانی و رویارویی مستقیمی قرار خواهد که نمونه آنرا در جنگ سوریه بهتجربه گرفته اند.
نتیجه
مداخله ایالات متحده در افغانستان پس از واقعه یازدهسپتامبر، این خوشبینی را فراهم کرد که بزرگترین مخل امنیت بینالمللی (تروریسم) با همکاری همه کشورها و قدرتهای جهانی از پا درخواهد آمد. با اینکه همکاری و معاضدت نسبی بین قدرتهای تأثیرگذار بر بحران افغانستان وجود داشت اما شعلههای آن نهتنها فروکش نکرد که اینک با معارضت ایالات متحده و قدرتهای مهم اطراف افغانستان به خصوص روسیه به جاده بیانتهایی وارد شده است. روسیه که در حال حاضر حس «قدرت ممانعت در خود» را علیه ایالات متحده (بهویژه بعد از مدیریت بحران اکراین و بالادستی در بحران سوریه) حاصل کرده است، بعد از تزریق یأس ناشی از اعلان استراتژی جدید آمریکا در خصوص افغانستان، نقش صلبی خود را در خصوص حضور ایالات متحده در منطقه «هارتلند» بیشتر خواهد کرد. از اینرو، بحران کنونی افغانستان که پیوندی با نوع تعامل دو بازیگر مهم جهانی (که در حال حاضر رو به معارضت است) دارد، چشمانداز خوبی را در انتظار نخواهد نشست.
انتهای مطلب/.
* کارشناس ارشد روابط بینالملل
پینوشتها:
[1].
http://www.un.org/en/sc/ctc/specialmeetings/2012/docs/United%20Nations%20Security%20Council%20Resolution%201373%20(2001).pdf.
[3]. ساموئل هانتینگتون،
ابرقدرت تنها، ترجمه: مجتبی امیری و حیدی، مجله اطلاعات سیاسی- اقتصادی، شمارههای ۱۴۱ و ۱۴۲، سال ۱۳۷۸.
[4]. در دهه ۱۹۹۰ ایالات متحده از رفتار روسیه علیه گروههای شورشی اسلامگرا در قفقاز شمالی انتقاد میکرد.
[5]. در دهه ۱۹۹۰ بین طالبان و گروههای فعال ضد روسیه موجود در آسیای مرکزی و قفقاز شمالی ارتباط تنگاتنگی وجود داشت. ر.ک:
[6]. براساس اطلاعات پنتاگون، تا سال ۲۰۱۲ روسیه به بیش از ۲۲۰۰ پرواز بر فراز خاک خود و عبور ۴۵ هزار کانتینر و ۳۷۹ هزار سرباز از طریق زمین اجازه داده است.
[7]. در کنار موارد مزبور، اختلافات دو کشور بر سر استقرار سامانه پدافندی موشکی در اروپای شرقی توسط ایالات متحده، [آنچه توسط امریکاییها گفته میشود] دخالت روسیه در امور داخلی کشوهای حوزه بالتیک، دریا سیاه، قفقاز جنوبی و آسیای مرکزی، بهرهبرداری از منابع نف شمال، [قبلاًّ] اختلاف بر سر مسئله هستهای ایران، معضله در شبه جزیره کره و موارد ریز و درشت دیگر، رقابت دو رقیب دیرینه را همواره تازه نگهداشته است.
[8]. یکی از مواردی که تأثیر اختلافات جهانی بین ایالات متحده و روسیه را نشان میدهد، لغو مجوز استفاده انتقالاتی تجهیزات نظامی و لوژستیکی از حریم هوایی و زمینی روسیه توسط ناتو و ایالات متحده در سال ۲۰۱۵ بود.
[10]. در این زمینه میتوان از برگزاری نشستهایی به رهبری روسیه و همسایگان افغانستان مانند نشست چندجانبه و چند دورهای مسکو یادآور شد.
[12]. عدهای بر این باورند که یکی از عوامل نزدیکی روسیه به طالبان اقدام تلافیجویانه ناشی از همین نادیدهانگاشتن روسیه و منافع آن کشور در افغانستان.