کشور چین از زمان شروع اصلاحات، دیپلماسی اقتصادی و گسترش روابط تجاری با همه مناطق دنیا را دنبال میکند. در منطقه آسیای مرکزی نیز فرصتهای اقتصادی کمنظیری همچون ظرفیتهای انرژی کشورها، بازار مصرفی منطقه، نیازمندی این کشورها به جذب سرمایهگذاری خارجی و بسیاری عوامل دیگر، باعث شده که چین دیپلماسی اقتصادی را در منطقه آسیای مرکزی در پیش گیرد و همین امر منجر به افزایش نفوذ پکن در این منطقه شده است.
مطالعات شرق/
«شهرام پیرانی»؛ دکتری علوم سیاسی
تاریخچه نفوذ چین در آسیای مرکزی
فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، پایان رقابتهای ژئوپلیتیکی دو ابرقدرتِ عصرِ جنگِ سرد و سقوط نظامهای کمونیستی در اروپای شرقی، پیامدهای شگرفی را در محیط بینالمللی به همراه داشت. از جمله این تحولات، استقلال دولتهای آسیای مرکزی و مساعدتر شدن محیط بینالمللی برای پیگیری اهداف مبتنی بر ضرورتهای توسعه اقتصادیِ چین بود.
بدین ترتیب سه همسایه بلافصلِ جدیدِ جمهوریهای قزاقستان، قرقیزستان و تاجیکستان با مرزهایی نزدیک به 3000 کیلومتر در حوزه آسیای مرکزی برای چین پدیدار شدند. در پی این تحول از اوایل دهه 1990، پکن در جهت تمرکز بر رشد و توسعه اقتصادی داخلی و ضرورت محیط امنیتی صلحآمیز پیرامونی در آسیای مرکزی، درصدد حل و فصل اختلافهای مرزی کهنه با این همسایگان جدید برآمد.
پس از فیصله اختلافهای مرزی، پکن به همکاریهای سیاسی - امنیتی با اعضای گروه شانگهای در زمینه مبارزه با مسئله مشترک اسلامگرایان افراطی که از منطقه خودمختار سین کیانگ تا آسیای مرکزی پیوندهای فزایندهای ایجاد کرده بودند، روی آورد و در ادامه تأسیس سازمان همکاری شانگهای در سال 2001 با نقش محوری پکن، بیانگر توجه چین به معادلات کلانتر قدرت و نفوذ سیاسی - اقتصادی در آسیای مرکزی بود.
واقعیت این است که چین در ادامه سیاستهای رفرم اقتصادی و بازگشایی درهای کشور از سال 1978، در حوزه آسیای مرکزی نیز سیاستهایی را دنبال کرده است که در جهت الزامهای توسعه اقتصادی داخلی این کشور بودهاند. در این راستا، هدف از همکاریهای چین و دیگر اعضای سازمان شانگهای در جهت امن و باثبات نمودن محیط پیرامونی، در این حوزهی ژئوپلیتیکی بوده است تا پکن بتواند توسعه داخلی را پیش ببرد.
فراهم نمودن پیشزمینههای توسعه اقتصادی، مهمترین دستور کار رهبران چینِ پسا مائو در حوزههای سیاست داخلی و خارجی بوده است. در سطح داخلی چین تلاش کرده است تا محیط اقتصادی را از طریق اصلاح مقررات، مشوقهای مالیاتی، تمرکززدایی و تأسیس مناطق آزاد تجاری برای جذب سرمایههای خارجی اصلاح کند و در محیط خارجی نیز بر وجود فضای صلحآمیز و همکاریجویانه در منطقه و نظام بینالملل تأکید کرده است. از همین دیدگاه، دیپلماسی اقتصادی بهعنوان یک رسالت مهم مورد توجه این کشور بوده است.
فرصتهای دیپلماسی اقتصادی چین در آسیای مرکزی
همان گونه که ذکر شد، متعاقب فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و تأسیس دولتهای مستقل در آسیای مرکزی، روابط چین و منطقه وارد مراحل نوینی شد و پکن به کنشگر جدیدی در منطقه تبدیل شد. آسیای مرکزی بهعنوان همسایه چین به چند دلیل از جمله کنترل اویغورها و حفظ ثبات و امنیت و همچنین دسترسی به منابع انرژی منطقه، برای پکن دارای اهمیت فراوانی است؛ اما مهمترین دلیل توجه چین به این منطقه، فرصتهای اقتصادی آن، برای پکن است.
نفوذ در حوزه منابع معدنی نفت و گاز، بازار آسیای مرکزی و نیازمندی منطقه به جذب سرمایه خارجی، از جمله مهمترین فرصتهای فراروی دیپلماسی اقتصادی چین در آسیای مرکزی است که در ادامه به آنها اشاره خواهد شد:
_ نفوذ در حوزه منابع نفت و گاز منطقه: آسیای مرکزی به لحاظ منابع انرژی از جمله نفت و گاز غنی است. مؤسسه بینالمللی مطالعات استراتژیک لندن و آژانس بینالمللی انرژی، کل منابع قابلبرداشت نفت آسیای مرکزی را 17 تا 37 میلیارد بشکه تخمین میزنند که این رقم 5/1 تا 5/3 درصد از ذخائر شناخته شده نفتی جهان را شامل میشود. این مؤسسات ذخائر گازی اثبات شده آسیای مرکزی را بین 6/6 تا 9 تریلیون مترمکعب یعنی معادل 5/5 درصد و ذخائر اثبات نشده گازی این منطقه را تا 60 تریلیون مترمکعب یعنی 37 درصد از کل ذخائر گازی جهان تخمین میزنند.
تلاش چین برای متنوعسازی مسیرهای واردات انرژی، توجه پکن را به منابع این منطقه جلب کرده است. دیپلماسی انرژی پویای چین، این کشور را به کنشگری کلیدی در معادلات انرژی منطقه و مهمترین سرمایهگذار در منابع هیدروکربن آسیای مرکزی تبدیل کرده است. چین شبکه گستردهای از خطوط لوله نفت و گاز را برای واردات انرژی مورد نیازش ایجاد کرده است. از سوی دیگر کشورهای منطقه نیز به دلیل عدم رضایت از وابستگی صرف به روسیه، در تلاش برای شکستن انحصار مسیرهای انتقال انرژی متکی به سرزمین روسیه هستند فلذا از مشارکت چین در بخش انرژی استقبال کردهاند. برجستهترین فعالیتهای چین در بخش انرژی منطقه عبارتاند از: خط لوله نفت قزاقستان – چین، با ظرفیت صادرات سالانه بیست میلیون تن نفت به چین؛ خط لوله گاز آسیای مرکزی - چین که گاز قزاقستان، ترکمنستان و ازبکستان را با ظرفیت سالانه 80 میلیون مترمکعب به چین انتقال میدهد؛ کسب مجوز اکتشاف نفت در میدان نفتی بوزاچی شمالی در قزاقستان؛ قرارداد گازی بختیارلیک در ساحل رود آمودریا و میدان جنوبی یولآتان در ترکمنستان.
افزون بر این، شرکتهای چینی توانستهاند 50 درصد از سهام بزرگترین شرکتهای نفت و گاز منطقه در قزاقستان، ترکمنستان و ازبکستان را تصاحب کنند. در مجموع میتوان گفت که تعامل چین و کشورهای آسیای مرکزی در زمینه انرژی در سالهای اخیر بسرعت روبه گسترش بوده است، بهگونهای که چین اکنون به مهمترین خریدار انرژی منطقه و درعینحال به مهمترین منبع تأمین مالی طرحهای نفت و گاز در منطقه تبدیل شده است.
_ گسترش تجارت و بازار منطقه: تجارت دوجانبه میان چین و جمهوریهای آسیای مرکزی در سالهای اخیر رشد چشمگیری داشته است، بهنحویکه در شرایط کنونی چین بزرگترین شریک تجاری کشورهای منطقه است و شواهد حاکی از افزایش نفوذ اقتصادی چین در این منطقه در سالهای پیش رو است.
عمدهترین محصولات صادراتی چین به منطقه عبارتاند از: تجهیزات الکترونیک، ماشینآلات کشاورزی و صنعتی و لوازم پزشکی. در گزارشی که از سوی "دیلی اکونومیست" منتشر شد، آمده است: در سال 1992 حجم تجارت میان چین با 5 کشور آسیای میانه تنها به 460 میلیون دلار میرسید؛ این در حالی است که 30 سال بعد (2022) این رقم با افزایشی حدوداً 150 برابری به 70 میلیارد دلار رسید. گزارشها همچنان حاکی از افزایش حجم مبادلات تجاری چین با کشورهای آسیای مرکزی در سهماهه نخست سال 2023 است. بر اساس این گزارشها گردش مالی میان چین با این کشورها در برهه زمانی یاد شده به 05/173 میلیارد یوان یا 8/24 میلیارد دلار رسیده است که 3/37 درصد نسبت به مدت مشابه سال گذشته افزایش داشته است.
نکته دیگری که باید درباره اهمیت منطقه به آن اشاره کرد این است که آسیای مرکزی حلقه پیوند میان چین و اروپاست. اکنون تجارت کالا میان چین و اروپا بین 20 تا 40 روز طول میکشد. چین درصدد است تا با بهبود زیرساختهای حملونقل آسیای مرکزی، این زمان را به 11 روز کاهش دهد و تجارت با اروپا را تسهیل کند.
_ محیط تشنه سرمایهگذاری خارجی: کشورهای آسیای مرکزی در تولید مواد اولیه و مواد خامی همچون نفت، گاز و فلزات ظرفیتهای بالایی دارند و اقتصاد آنها نیز بشدت به صادرات مواد اولیه وابسته است. پس از استقلال، کشورهای منطقه تلاش کردند فرایند گذار از اقتصاد متمرکز به اقتصاد بازار آزاد را آغاز کنند؛ اما این فرایند بنا به دلایل متعدد با شکست روبهرو شده است. یکی از راههای تسکین مشکلات اقتصادی کشورهای منطقه، جذب سرمایهگذاری مستقیم خارجی است که ادغام آنها در اقتصاد جهانی را تسهیل میکند.
امروزه چین یکی از مهمترین سرمایهگذاران خارجی در آسیای مرکزی است. در ابتدای سال 1992 سرمایهگذاریهای چین عمدتاً در بخش انرژی منطقه بود؛ ولی بعدها به سایر حوزهها همچون سرمایهگذاری در زیرساختهای ریلی و جادهای، صنایع، امور زیربنایی شهری و بسیاری مسائل دیگر گسترشیافته است. در واقع، چین در حال مشارکت در تمام حوزههایی است که کشورهای منطقه به نوسازی، بازسازی و توسعه زیرساختهای آن نیازمندند. سرمایهگذاریهای چین در منطقه از نیمه دوم سده بیست و یکم بشدت افزایشیافته است.
بر پایه آمار منتشر شده توسط گمرک چین، چین در حدود 40 میلیارد دلار در آسیای مرکزی سرمایهگذاری کرده است که بیش از 20 میلیارد دلار آن در قزاقستان سرمایهگذاری شده است. افزون بر آن، حجم انباشت پروژههای تکمیل شده در این منطقه توسط چین به رقم 9/63 میلیارد دلار میرسد. پکن امروزه در بیش از 90 پروژه صنعتی در سراسر منطقه سرمایهگذاری کرده است و چندین پروژه جدید در سال 2023 با سرمایهگذاری مستقیم چین در زمینههای زیرساختها، اکتشاف نفت و گاز، تولید، پزشکی و سلامت، آموزش و فناوری و اقتصاد دیجیتال در کشورهای منطقه آغاز به کار کردهاند.
نتیجهگیری
کشور چین از زمان شروع اصلاحات، دیپلماسی اقتصادی و گسترش روابط تجاری با همه مناطق دنیا را دنبال میکند. در منطقه آسیای مرکزی نیز فرصتهای اقتصادی کمنظیری همچون ظرفیتهای انرژی کشورها، بازار مصرفی منطقه، نیازمندی این کشورها به جذب سرمایهگذاری خارجی و بسیاری عوامل دیگر، باعث شده که چین دیپلماسی اقتصادی را در منطقه آسیای مرکزی در پیش گیرد و همین امر منجر به افزایش نفوذ پکن در این منطقه شده است؛ بهنحویکه امروزه چین مهمترین کنشگر اقتصادی در آسیای مرکزی است. در یکی دو سال اخیر، حمله روسیه به اوکراین منجر به کاهش نفوذ این کشور در آسیای مرکزی شده است و همین امر شرایط را برای نفوذ هرچه بیشتر چین در منطقه مساعد کرده است. در مجموع باتوجه به شرایط پیشآمده و استراتژی کلان دولت چین که توسعه اقتصادی را مهمترین هدف پیش روی سیاست خارجی خود قرار داده است، قاعدتا در سالهای آتی میبایست شاهد افزایش روزافزون نفوذ پکن در آسیای مرکزی باشیم.
در مورد ایران نیز باید گفت، از ابتدای روی کار آمدن دولت سیزدهم، این دولت توجه ویژهای به سیاست همسایگی و توسعه روابط با مناطق و کشورهای همسایه داشته است. با توجه به وجود روابط سیاسی - اقتصادی مناسب میان ایران و چین و عضویت ایران در سازمان شانگهای، لازم است که سکانداران عرصه سیاست خارجی کشور زمینه سازی های لازم را برای ارتقای مناسبات سیاسی - اقتصادی میان ایران با چین و کشورهای آسیای مرکزی مدنظر قرار دهند تا شاهد افزایش مراودات میان ایران و کشورهای ذکر شده باشیم. همکاریهای طرفین در مسائلی همچون حمل و نقل و ترانزیت، سرمایهگذاری در بخش انرژی و سوآپ انرژی میان ایران و کشورهایی همچون ترکمنستان، حذف یا کاهش تعرفههای گمرکی و بسیاری موارد دیگر، از جمله بسترهای لازم برای گسترش مراودات اقتصادی میان ایران و کشورهای مذکور است.
انتهای مطلب/