فرصتها و محدودیتهای بازیگری نوظهور قطر در آسیای مرکزی
قطر بوضوح در حال تبدیل شدن به یکی از بازیگران نوظهور در آسیای مرکزی است و بسته به ظرفیتها و اولویتهای سیاست خارجی قطر و جایگاه آسیای مرکزی در آن، این بازیگری نوظهور در منطقه میتواند با فرصتها و محدودیتهایی مواجه شود. همچون سایر کشورهای عربی، سرمایه بیش از هر عامل دیگری مزیت نسبی قطر است.
مطالعات شرق/
امید رحیمی؛ پژوهشگر مؤسسه مطالعات راهبردی شرق
مقدمه
ظهور بازیگران تأثیرگذار جدید، یکی از ویژگیهای سیاست در آسیای مرکزی، در طول یک دهه اخیر بوده است. در این میان، کشورهای منطقه، متمایل به حضور قدرتهای کوچک و متوسط جهت موازنه در برابر قدرتهای بزرگ و محدودسازی بدون تنش حوزههای نفوذ آنها بوده اند. کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس بخشی از این فرایند را به طور محسوس آغاز کردهاند. بعد از امارات متحده عربی، عربستان سعودی نیز نگاه ویژهای را به آسیای مرکزی معطوف کرده و اکنون به نظر میرسد قطر نیز راهبرد منسجمی را در قبال این منطقه در پیش گرفته است. سفر منطقهای اخیر شیخ تمیم آل ثانی، امیر قطر به چهار جمهوری آسیای مرکزی نشانهای مهم از این راهبرد جدید محسوب میشود. با این حال این راهبرد به دلیل ملاحظات منطقه و نیز ظرفیتها و ویژگیهای بازیگری قطر طبیعتاً با محدودیتها و البته فرصتهایی همراه خواهد بود. در این گزارش تلاش میشود تا ضمن شناسایی این گزارهها، مدل و چشمانداز بازیگری نوظهور قطر در آسیای مرکزی تحلیل و ارزیابی شود.
تعاملات جدید و ارتقاء سطح بازیگری
«شیخ تمیم بن حمد آل ثانی»، امیر قطر برای نخستین بار در روزهای 6 الی 9 ژوئن یک سفر دورهای را در آسیای مرکزی آغاز کرد که تا پیش از این حتی در کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس نیز کم سابقه بوده است. این سفر دورهای با قزاقستان آغاز شد. شیخ تمیم در "آستانه" با «قاسم ژومارت توکایف»، رئیسجمهور قزاقستان دیدار کرد و مهمان ویژه مجمع بینالمللی آستانه بود. درحالی که امیر قطر پیش از این در سال 2014 نیز از قزاقستان بازدید کرده بود، او این سفر را نقطه عطف همکاریهای 30 ساله قطر و قزاقستان عنوان کرد. در این نشست همچنین بر توسعه مبادلات تجاری تا 250 میلیون دلار در 60 گروه کالایی توافق شد. طرف قزاقستانی در این دیدارها ظرفیتهایی در خصوص سرمایهگذاری برای قطر معرفی کرد. این در حالی است که پیش از این قطر در برخی زیرساختها و بویژه نفت و گاز قزاقستان سرمایهگذاریهایی را به انجام رسانده بود. در نهایت در پایان سفر امیر قطر به قزاقستان، 12 سند همکاری دوجانبه بین دو کشور به امضا رسید که موضوعهایی نظیر تسهیل روادید دیپلماتیک، سرمایهگذاری، آموزش در حوزههای علمی، تجارت و صنعت، بهداشت، کشاورزی، استاندارد، ورزش و فرهنگ، گردشگری و آموزشهای دیپلماتیک را در بر میگرفت. قزاقستان به دلیل فرصتهای جذاب سرمایهگذاری همواره یکی از مقاصد مهم قطر در آسیای مرکزی بوده است. پیشتر نیز در سال 1999، امیر قطر (پدر شیخ تمیم) سفری به این کشور داشت.
در ازبکستان، که اولین سفر امیر قطر به این کشور در 25 سال اخیر انجام گرفت، دیدار با «شوکت میرضیایف» در شرایط خاصی برگزار شد. استقبال از امیر قطر نیز نه در "تاشکند"، بلکه در "سمرقند" انجام گرفت که بخشی از رویکرد دیپلماتیک-فرهنگی دولت ازبکستان در طول یک سال اخیر بوده است. در این مدت تقریبا تمام نشستهای مهم دیپلماتیک ازبکستان در شهر سمرقند برگزار شده است. میرضیایف شخصاً از شیخ تمیم استقبال کرد و بازدید از ظرفیتهای گردشگری سمرقند بخش آغازین این دیدار بود. میرضیایف در دیدار دوجانبه با شیخ تمیم، قطر را نهتنها شریک مهم این کشور در خاورمیانه، بلکه یکی از شرکای آیندهدار در جهان عربی- اسلامی عنوان کرد. در بیانیه پایانی قطر و ازبکستان موضوعها و سطح بالاتری از روابط را شاهد بودیم. طرفین ضمن امضای 15 سند همکاری دوجانبه، حجم توافقها و مشارکتهای اقتصادی را بالغ بر 12 میلیارد دلار اعلام کردند. تأسیس یک مجمع مشترک سرمایهگذاری بخشی از این توافقها بود و تأکید طرفین بر اهمیت لجستیکی و لزوم ایجاد کریدورهای بینالمللی برای اتصال آسیای مرکزی به آبهای آزاد خلیج فارس، بخش دیگری از اهمیت راهبردی این همکاریها را اثبات میکند. همچنین در ماهیتی فراملی، طرفین در بیانیه پایانی خود بر اتخاذ یک سیاست عملگرایانه در قبال افغانستان تأکید کردند که البته جزئیات بیشتری از کریدور ترانس افغان را در بر نمیگرفت.
در تاجیکستان سفر امیر قطر به یک موضوع دراماتیک تبدیل شد. مدتهاست مسجد جامع شهر "دوشنبه" با کمک مالی مستقیم قطر ساخته شده و افتتاح آن از پیش از شیوع پاندمی کرونا به تعویق افتاده بود. دولت تاجیکستان تاکنون در چند مرحله، نزدیک شدن به زمان افتتاح این مسجد را که بزرگترین مسجد آسیای مرکزی است اعلام کرده بود که به دلیل عدم هماهنگی با برنامههای امیر قطر موفق نبوده است. سرانجام، در این سفر این مسجد با حضور شیخ تمیم و «امامعلی رحمان» افتتاح شد و بیش از هر موضوع دیگری این افتتاحیه بازخورد رسانهای داشت. نگاه انتقادی رسانهها به سیاستهای ضداسلامی دولت امامعلی رحمان در طول سالهای اخیر مهمترین وجه متناقض در این رویکردها بود. در عین حال سفر شیخ تمیم به تاجیکستان با امضای 15 سند همکاری دوجانبه همراه شد که نشاندهنده پررنگ بودن ابعاد دیگر این سفر است. مهمترین وجه اسناد امضا شده و در عین حال مذاکرات برگزار شده بین مقامهای دو کشور اقتصاد، سرمایهگذاری و تجارت بود. البته حضور تیم ملی فوتبال تاجیکستان در جام ملتهای آسیا در قطر هم از جمله موضوعهایی است که در این مجال فرصت مطرح شدن پیدا کرد. اهمیت این موضوع زمانی بیشتر میشود که مشخص شود «رستم امامعلی»، رئیس مجلس عالی و جانشین بالقوه امامعلی رحمان، رئیس فدراسیون فوتبال تاجیکستان بوده و پیش از این نیز تعاملات نزدیکی با عربستان سعودی برای حمایت از زیرساختهای فوتبال در تاجیکستان داشته است.
در نهایت شیخ تمیم در قرقیزستان آخرین سفر منطقهای خود به آسیای مرکزی را به انجام رساند. در این دیدارها با «سادیر جباروف» و سایر مقامهای قرقیز نیز محورهایی مشابه با تاجیکستان مطرح شد و 13 موافقتنامه همکاری دوجانبه بین دو کشور در حوزههای مختلف به امضا رسید. جباروف حضور امیر قطر در این کشور را نقطه عطفی در روابط دوجانبه خواند و شیخ تمیم آل ثانی بر تلاش قطر برای توسعه یک مشارکت راهبردی فراگیر با این کشور تأکید کرد. ترکمنستان تنها جمهوری آسیای مرکزی است که امیر قطر در این تور منطقهای از آن بازدید نکرد. در رسانهها دلیلی برای این امر به طور رسمی ذکر نشده است.
محرکهها
حضور نوظهور قطر در آسیای مرکزی متأثر از محرکههای چندلایهای است که بر سطح و نوع بازیگری این کشور تأثیرگذار است. مقامهای قطر این راهبرد را در چارچوب برنامه توسعه داخلی در حوزه سیاست خارجیِ خود میدانند. به گفته «علی المری»، رئیس کمیته امور داخلی و خارجی مجلس شورای قطر، این کشور بر اساس چشمانداز ملی 2030، بازیگری خود را در آسیای مرکزی توسعه داده است. توسعه مناسبات متوازن با تمام کشورهای صلحطلب گزارهای است که المری به آن اشاره میکند. نکته قابل توجه دیگر در این زمینه تجربه تحریم و محاصره قطر است. در 24 ساعت نخست تحریم کشورهای عربی علیه قطر، فروشگاههای قطر تقریبا خالی از محصولات شد، چرا که بخش عمده آنها توسط عربستان تامین میشد و این وابستگی و محدودیت فشار مضاعفی را به این کشور وارد کرد. پس از محاصره، بخش عمده این نیاز توسط ترکیه و بعدتر ایران و برخی کشورهای دیگر تامین شد. راهبرد قطر پس از آن تحولات، تنوعبخشی به حوزههای سیاست خارجی و مبادلات تجاری بوده و از این حیث آسیای مرکزی با تامین گوشت، غلات و برخی محصولات دیگر میتواند یکی از منابع اصلی و پایدار برای این کشور باشد. این روند به بخشی از راهبرد سیاست خارجی قطر در طول سالهای اخیر تبدیل شده است. هزینههای صرف شده برای حضور قطر در آسیای مرکزی نیز به نوعی میتواند مؤید این موضوع باشد. اولین حضور شیخ تمیم در منطقه با افتتاح پروژههای بزرگی همچون مسجد حدوداً 200 میلیون دلاری شهر دوشنبه همراه شده است. جمع سرمایهگذاریها، امتیازها و کمکهای توسعهای قطر به کشورهای منطقه آسیای مرکزی در راستای این بازیگری پرتحرک و پرهزینه، تاکنون بالغ بر یک میلیارد دلار برای این کشور هزینه داشته است. طبیعتاً صرف چنین هزینهای برای کشوری مانند قطر میبایست در چارچوب یک برنامه مدون دولتی انجام بگیرد.
در کنار این موضوع، به نظر میرسد محرکه راهبردی چنین رفتاری در سیاست خارجی قطر، ایجاد توازن در سیاست خارجی این کشور باشد. این رویکرد تأثیرهای قابل توجهی در راهبرد نگاه به شرق در کشورهای حاشیه خلیج فارس ایجاد کرده است. آغاز افول هژمونی آمریکا در نظام بینالمللی، به چالش کشیده شدن نظم موجود و ظهور قدرتهای جهانی جدید همچون چین در کنار راهبرد کمهزینه «دفاع دور از ساحل» توسط آمریکا که هزینه و ریسک متحدینی همچون کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس را افزایش میدهد، مؤلفههای تأثیرگذار بر این راهبرد بوده است. در نتیجه این روندها شاهد آن بودهایم که قطر همزمان با عربستان سعودی در سال 2021 به عنوان شریک گفتوگو به سازمان همکاری شانگهای نیز اضافه شده است. در این چارچوب ارتقاء بازیگری در آسیای مرکزی، به عنوان مکملی بر این راهبرد، در جهت توسعه مناسبات با چین و روسیه نیز ارزیابی میشود. راهبردی که پیشتر قطر، امارات و عربستان سعودی با سرمایهگذاری در زیرساختهای اروپا انجام دادهاند.
سومین محرکه جدی قطر در این بازیگری میتواند متأثر از دینامیسمهای رقابتی خاورمیانهای باشد. اگرچه فضای پرتنش خاورمیانه در طول سالهای اخیر و با پایان جنگ سوریه، توافق ایران و عربستان، پایان محاصره قطر و برخی تحولات دیگر فروکش کرده است، اما ماهیت رقابتی بین کشورهای منطقه همچنان به قوت خود باقی است. نشانههای این فضا را میتوان در نشست اخیر اتحادیه عرب با حضور سوریه بوضوح مشاهده کرد. در این رویکرد، قطر متأثر از بازیگری راهبردی امارات در آسیای مرکزی که نفوذ عمیقی را با تمرکز بر حوزه ژئواکونومیک به این کشور اعطا کرده است و نیز متأثر از بازیگری نوظهور عربستان سعودی، به آسیای مرکزی علاقهمند شده است. وجه دیگر این موضوع نیز با نگاه چندجانبهگرایانه آسیای مرکزی در چارچوب سیاست خارجی چندوجهی و یا سیاست خارجی همهجانبهگرا مرتبط است که میتواند محرک بازیگری مضاعف قطر در منطقه باشد. در این چارچوب دینامیسم رقابتی در بازیگری قطر در آسیای مرکزی میتواند همچون مناطق دیگر، قرار گرفتن در کنار ترکیه و رقابت با امارات و عربستان باشد.
فرصتها و محدودیتها
متأثر از محرکههای ذکر شده و بسته به ظرفیتها و اولویتهای سیاست خارجی قطر و جایگاه آسیای مرکزی در آن، این بازیگری نوظهور در منطقه میتواند با فرصتها و محدودیتهایی مواجه شود. همچون سایر کشورهای عربی، سرمایه بیش از هر عامل دیگری مزیت نسبی قطر است. قطر در سالهای متمادی سرریز قابلتوجهی از سرمایه دارد که حضور نقدینگی مرتبط با آنها در داخل این کشور میتواند منجر به تورم و مشکلات دیگر شده و در عین حال تمرکز بیش از حد آن در نقاط خاص میتواند ریسکهای دیگری را در بر داشته باشد. از این حیث، متنوعسازی توزیع سرمایه بویژه در اقتصادهای نوظهور و با ریسکهای سیاسی پایین، یکی از اولویتهای دکترین اقتصادی این کشور است. آسیای مرکزی با تحولاتی که بویژه در قزاقستان و ازبکستان در طول سالهای اخیر به منصه ظهور رسیده است، یکی از گزینههای جذاب برای سرمایهگذاری مستقیم خارجی بوده است. در عین حال نیاز مبرم این کشورها به سرمایه برای توسعه صنایع تبدیلی و تکمیل زیرساختهای راهبردی عاملی است که میتواند محرک حضور قطر باشد. امارات متحده عربی نیز پیشتر چنین رویکردی را در سطوح گستردهتر و با عمق بیشتر آغاز کرده که ماهیت ژئواکونومیکی و ژئواستراتژیکی داشته است. خرید بخشهایی از منطقه آزاد خورگوس در مرز چین و قزاقستان و یا سرمایهگذاری در زیرساختهای نقت و گاز ترکمنستان بخشی از این راهبرد بوده است. طبیعتاً سرریز سرمایه قطر میتواند به روندهای مشابهی منجر شود. کما اینکه تا پیش از این نیز برخی از این دست اقدامها در سطوح پایینتر انجام گرفته است.
در کنار این، قطر به عنوان یک کشور کوچک با قدرت دیپلماتیک و چانهزنی بالا از قابلیت الهامبخشی زیادی در حوزه سیاست خارجی برای کشورهای آسیای مرکزی برخوردار است. این کشور به لطف سرمایهگذاری قابل توجه و برنامهریزی شده در حوزه رسانه، شکلدهی به ارتباطات الیگارشیک با حلقههای قدرت در جهان و نیز دیپلماسی فعال و حرفهای دولتی توانسته در مقابل بحرانهایی همچون محاصره توسط کشورهای عربی مقاومت کند و فرصتهایی نظیر میزبانی از جام جهانی را در رقابت با قدرتهای بزرگی همچون بریتانیا به دست آورد. این دستاوردها، کشورهای آسیای مرکزی را به اتخاذ مدلی مشابه در بازیگری سیاسی بینالمللی هدایت کرده که میتواند روابط نزدیکتر با قطر را نتیجه دهد. کشورهایی همچون ازبکستان و قزاقستان تاکنون رویکردهای مشابهی را در پیش گرفتهاند.
در کنار این موارد، قطر با محدودیتهایی نیز مواجه است. حضور دیپلماتیک این کشور در آسیای مرکزی همچنان تکمیل نشده و یا بسیار نوپا است. سفارتخانه قطر در ازبکستان به عنوان مهمترین جمهوری منطقه به تازگی و در ماه مه 2023 افتتاح شد و در ترکمنستان نیز که این اقدام پیشتر در سال 2014 انجام گرفته بود، به تازگی ساختمان این سفارتخانه افتتاح شد. سفارت قطر در قزاقستان در سال 2016 تأسیس شد و در قرقیزستان و تاجیکستان این اقدام در سال 2012 انجام گرفته بود. بوضوح دیده می شود که حضور دیپلماتیک قطر در آسیای مرکزی به کمتر از یک دهه اخیر محدود میشود و همین امر دشواریهایی را پیشروی این کشور بویژه در تحرکات میدانی قرار خواهد داد. بازه زمانی مورد نیاز برای طی کردن یک دوره اعتمادسازی از تحرکات میدانی، فعالیتهای قطر را در سالهای ابتدائی محدود میکند.
از طرف دیگر قطر نیز همچون دیگر کشورهای عربی رویکردهای خاصی را نسبت به جریانهای اسلامگرا داشته است. میزبانی از نمایندگی سیاسی طالبان و روابط بسیار نزدیک با این گروه در کنار حمایتهای منحصر به فرد از اخوان المسلمین مهمترین بروندادهای این نگاه بوده است. این نقطه دقیقاً محل حساسیت کشورهای منطقه است. برخی از کشورهای منطقه اخوان المسلمین را متأثر از سیاستهای امنیتی روسیه در لیست گروههای تروریستی قرار دادهاند که برای قطر به عنوان یکی از حامیان بزرگ این گروه یک چالش محسوب میشود. در عین حال نقش قطر در کنار ترکیه در بحران سوریه که به درگیر شدن شمار زیادی از شهروندان کشورهای آسیای مرکزی منجر شد، نیز یک محدودیت دیگر محسوب میشود. در کنار حضور دیپلماتیک محدود در منطقه، این ویژگیها میتواند محدودیتهایی را برای دیپلماسی مذهبی این کشور و تحرکات احتمالی این کشور ایجاد کرده و به برخی دافعههای مقطعی منجر شود.
در نهایت مسئله دیگر مرتبط با حضور قطر در آسیای مرکزی، به طور محسوسی به ماهیت مناسبات اقتصادی و سرمایهگذاریهای این کشور مرتبط است. همچون امارات و تا حدودی عربستان سعودی، بسیاری از پروژههای سرمایهگذاری قطر در این منطقه، احتمالاً از طریق شرکتهای چندملیتی که سهامدار عمده آنها قطر است، انجام خواهد گرفت. این شرکتها عموماً ساختار و ماهیتی آمریکایی و یا اروپایی دارند که توسط سرمایهداران و یا دولت قطر خریداری شدهاند. حضور این شرکتها در زیرساختهای اقتصادی آسیای مرکزی به دلیل برخی پیوستگیها با روسیه و نیز حساسیتهای احتمالی مسکو، میتواند با محدودیتهایی مواجه شود. همچنین پروژههای مشترک با چین در برخی زیرساختها نیز ممکن است به دلیل رویکردهای راهبردی شرکتهای اروپایی محدود شود. البته امارات تاکنون توانسته این موضوع را مدیریت کرده و از موانع آن بکاهد، با این حال قطر تجربه کمتری در این زمینه در آسیای مرکزی دارد.
جمعبندی
قطر بوضوح در حال تبدیل شدن به یکی از بازیگران نوظهور در آسیای مرکزی است. این حضور از منظر منافع جمهوری اسلامی ایران میتواند متضمن فرصتها و تهدیدهایی باشد. حضور بازیگران متنوع، بخشی از روند راهبردی منطقه برای کاهش هژمونی منطقهای روسیه است و طبیعتاً پر شدن این خلاء توسط کشورهایی همچون قطر یک مزیت محسوب میشود. با این حال نوع مواجهه قطر با روندهای بیثباتکننده در آسیای مرکزی با محوریت غرب، ابهامی است که نوعی عدم قطعیت را به وجود میآورد. تجربه تحرکات این کشور در بحران سوریه این پتانسیل را بوضوح نشان میدهد. در کنار آن، قطر در مقابل عربستان و امارات احتمالاً در دینامیسم رقابتی خود در آسیای مرکزی در کنار ترکیه و احتمالاً ایران قرار بگیرد و شکلدهی به چنین مکانیزم ائتلافی میتواند برای تهران نیز مزیتهایی داشته باشد. در نهایت توسعه مبادلات تجاری، اقتصادی و سرمایهگذاری قطر و آسیای مرکزی و شکلدهی به پایانههای لجستیک در دوحه همچون امارات میتواند در میانمدت به تقویت موقعیت ژئواکونومیک ایران در منطقه منجر شود که نقش ایران را به عنوان رابط و متصلکننده اقتصادی-ژئواکونومیکی آسیای مرکزی و جنوب غرب آسیا تضمین میکند.
انتهای مطلب/
کد خبر:3512
اشتراک گذاری
مولف : امید رحیمی؛ پژوهشگر موسسه مطالعات راهبردی شرق