عربستان سعودی و طالبان هر دو متوجه اختلافهای مبتنی بر مکاتب دیوبندی و وهابیت بودند اما با این حال نقاط اشتراک زیادی در همدیگر میدیدند از جمله، مسئولان سعودی شیفته سادگی طالبان شده بودند و عدم فساد در دستگاه حکومتی طالبان و موفقیت آن در برقراری نظم و امنیت را تحسین میکردند؛ متقابلا طالبان هم وضعیت خود در را مشابه وضعیت به قدرت رسیدن آل سعود در اوایل قرن بیستم میدید. ترکی فیصل و مسئولان دستگاه جاسوسی پاکستان همواره این پیغام را به واشنگتن منتقل میکردند که میتوان با تهدید و یا تطمیع، طالبان را از القاعده و اسامه بن لادن جدا کرد. مسئولان دستگاههای جاسوسی پاکستان و عربستان مدعی بودند، حکومت طالبان در نهایت تبدیل به الگویی مانند حکومت عربستان سعودی خواهد شد و بر این مبنا به تعامل با حکومت طالبان روی آوردند.
مطالعات شرق/
سید قاسم ذاکری*
مقدمه
Steve coll در کتاب معروف خود موسوم به «جنگ اشباح»، اشارات مهمی به همکاریهای دستگاه امنیت عربستان با آمریکا در افغانستان طی دهههای 60 و 70ه.ش داشته است. در حالیکه بنا به تعبیر Steve coll موضوعهای همکاریهای امنیتی عربستان با آمریکا دائرهای گستردهتر از افغانستان را در بر میگرفته است ولی بخش مهمی از این همکاریها مربوط به کُنش و واکنشهای حکومت اول طالبان با عربستان سعودی در دهه 70ه.ش است.
ماه عسل روابط سعودی با حکومت طالبان
بنا به گفته Steve coll ترکی فیصل رئیس وقت دستگاه امنیت عربستان،نه تنها نقشی محوری در برقراری تماس با طالبان بلکه نقشی مهم در همکاریهای جاسوسی و امنیتی میان عربستان با آمریکا، پاکستان و کشورهای غربی در افغانستان (در سرتاسر دهه های 60 و 70 ه.ش) داشته است. Steve coll به درستی بیان میکند که هدف و شاخص اصلی فعالیتهای دستگاه امنیت عربستان سعودی در افغانستان و پاکستان (در سالهای پس از سقوط حکومت کمونیستی در افغانستان) مهار نفوذ منطقهای ایران بوده است چنانکه شاهزاده فیصل که شخصیتی متجدد و غربگرا داشته است طی مدت مزبور بر راهکار تضعیف ایران و هندوستان در افغانستان و پاکستان و تقویت اشخاص و جریانهای اسلامی تندرو سنی مذهب در دو کشور یاد شده متمرکز شده بود. حمایتهای اولیه عربستان از احداث خط لوله تاپی در دهه 70ه.ش نیز دقیقا در راستای راهبرد سعودی در انزوای منطقهای ایران انجام پذیرفت هر چند این طرح نهایتا به محاق رفت.
Steve coll توضیح میدهد که خاندان آل سعود پس از تجربه تلخ تسخیر مسجد الحرام توسط گروهی افراطی در سال 1358ه.ش تصمیم گرفت جهت جبران اتهامهای غربگرائی علیه آل سعود، به جنبشهای اسلامی سنی مذهب در خارج از سعودی کمک کند در نتیجه کمک به جهاد علیه اشغالگری شوروی در افغانستان فرصت خوبی برای آل سعود فراهم کرد؛ از آنجا که شاهزاده ترکی فیصل بخاطر محدودیتهای زیادی که برای اسلامگرایان در داخل سعودی ایجاد شده بود، همچنین داشتن روابطی گرم و صمیمانه با غربیها از جانب علمای محافظه کار وهابی در داخل عربستان زیر فشار قرار گرفته بود لذا راه فرار خود را تبلیغات وهابیت در خارج، کمک به جریانهای اسلامی سنی مذهب در خارج از عربستان مخصوصا برای مقابله با نفوذ ایران شیعی، تمرکز بر جهاد علیه اشغالگری شوروی و کمک به جهادگرایان در کشمیر در نظر گرفته بود. متهم شدن آل سعود به میزبانی از کفار (متعاقب حمله صدام به کویت) انگیزه بیشتری برای دستگاه امنیت عربستان در تقویت روابط با یک جنبش اسلامی تندرو مثل طالبان همچنین صرف هزینههای هنگفت برای تبلیغ وهابیگری در خارج از کشور فراهم کرده بود.
ریشه و سابقه اصلی ارتباط دستگاه امنیت عربستان با مجموعه موسوم به طالبان به سالهای جهاد علیه شوروی در دهه 60ه.ش بازمیگشت؛ وقتی احمد بدیب معاون ترکی الفیصل در اوایل سال 1995 وارد فرودگاه قندهار شد؛ افرادی از طالبان که به استقبال او آمده بودند به احمد بدیب گفتند که آنها شاگردهای مدرسه او هستند! زیرا احمد بدیب در دوران جهاد علیه اشغالگری شوروی، پایگاهی در نزدیکی ولایت قندهار (در داخل پاکستان) راه انداخته بود و اینک مسئولان حکومت طالبان به احمد بدیب میگفتند که این پایگاه اینک پس از سرنگونی حکومت کمونیستی به داخل شهر قندهار منتقل شده است. بسیاری از بنیان گذاران جنبش طالبان (افرادی مثل ملا ربانی) در سالهای جهاد علیه اشغال شوروی در خدمت این پایگاه قرار داشتند. در سفر احمد بدیب به قندهار، افراد طالبان بلکه ملاعمر از او به مثابه یک دوست و هم پیمان استقبال گرمی به عمل آورده و از عربستان سعودی درخواست دریافت کمک و راهنمائی و مشاوره داشتند. ملاعمر و اعضای حکومت طالبان چون شرایط خود را بسیار مشابه شرایط آل سعود در دستیابی به قدرت (در اوایل قرن بیستم) میدیدند لذا صادقانه از سعودی توقع داشتند تا ایشان را در نحوه اداره یک حکومت اسلامی راهنمائی کند. ملا عمر در ملاقات با معاون دستگاه امنیت سعودی از او درخواست دریافت کتب درسی جهت تدریس در مدارس افغانستان نموده و صراحتا گفت: «هر کاری که عربستان بخواهد انجام خواهد داد».
با نیرومند شدن طالبان، روابط آنها با سعودی گستردهتر شد چنانکه حکومت سعودی و جامعه مدنی این کشورها مقادیر زیادی پول وکمکهای بشردوستانه در اختیار حکومت طالبان گذاردند علاوه بر آن دستگاه امنیت سعودی شروع به پرداختهای ویژه به افسران امنیتی پاکستانی دست اندرکار در تماس با طالبان همچنین واگذاری نفت رایگان به برخی افراد امنیتی و نظامی در پاکستان نمود! بدین ترتیب حکومت طالبان تبدیل به موضوع جدید همکاری دو دستگاه امنیتی سعودی و پاکستان شد. کمکهای مالی هنگفت سعودی به مدارس دینی طالبان همچنین اعطای کمکهای فنی و مشاورهای حکومت سعودی به وزارت امر به معروف و نهی از منکر طالبان در کنار شناسائی حکومت طالبان توسط سعودی از جمله زمینههای اصلی همکاری حکومت طالبان با سعودی شده بود. شناسائی حکومت طالبان از این جهت اهمیت داشت که در دهه 70 ه.ش تنها 4 کشور عربستان، امارات، پاکستان و ترکمنستان حاضر به شناسائی حکومت طالبان شده بودند.
بدون شک سعودی و طالبان هر دو متوجه اختلافها در دیدگاههای مکتب دیوبندی و وهابیت بودند ولی با این حال نقاط اشتراک زیادی در همدیگر می یافتند از جمله اینکه مسئولان سعودی شیفته سادگی طالبان شده بودند و عدم فساد در دستگاه حکومتی طالبان و موفقیت آن در برقراری نظم وامنیت در افغانستان را تحسین میکردند؛ متقابلا طالبان هم وضعیت خود در را مشابه وضعیت به قدرت رسیدن آل سعود در اوایل قرن بیستم میدید. واقعیت آن است که نظامهای سیاسی و دستگاههای امنیتی دو کشور عربستان و پاکستان طی دهه 70ه.ش در پرتو همکاریهای گسترده و تنگاتنگی که با نهادهای ذیربط آمریکائی پیرامون افغانستان و گروههای اسلامگرائی برقرار کرده بودند تا پیش از 11 سپتامبر توانستند این گونه به آمریکا القاء کنند که طالبان بتدریج اصلاح خواهد شد! در این خصوص، ترکی فیصل و مسئولین دستگاه جاسوسی پاکستان (حتی پس از بمب گذاریهای القاعده علیه اهداف آمریکایی طی دهه 70 ه.ش) همواره این پیغام را به واشنگتن منتقل میکردند که میتوان با تهدید و یا تطمیع، طالبان را از القاعده و اسامه بن لادن جدا کرد! مسئولان دستگاههای جاسوسی پاکستان و عربستان مدعی بودند نهایتا حکومت طالبان تبدیل به الگوئی مثل حکومت عربستان سعودی خواهد شد!
شروع کدورت میان حکومت طالبان و سعودی
تبلیغات ضد سعودی بن لادن بهانه کدورت اولیه
در سال 1998م.، شاهزاده عبدالله ولیعهد سعودی از اظهارات و تبلیغات اسامه بن لادن علیه حکومت سعودی که در مصاحبههای بن لادن با رسانهها و شبکههای ماهوارهای انجام میگرفت عصبانی شده بود لذا از ترکی فیصل رئیس دستگاه امنیت سعودی خواست تا با انجام سفر به قندهار و ملاقات با ملاعمر از رهبر طالبان بخواهد جلوی اظهارات منفی و فعالیتهای اسامه بن لادن علیه حکومت سعودی را بگیرد. در آن زمان اسامه بن لادن که حدود دو هزار نفر جنگجوی مسلح در اختیار داشت در قندهار زندگی میکرد. ترکی فیصل به همراه وزیر حج واوقاف سعودی و یک نفر عالم دینی راهی قندهار شده و با ملاعمر و شمار دیگری از مسئولین حکومت طالبان ملاقات کرد. هدف از انجام این سفر و ماموریت کاملا واضح بود؛ رسیدگی حکومت طالبان به مساله اسامه بن لادن و توقف تبلیغات او علیه حکومت سعودی!رسانههای پاکستانی درباره این ملاقات و سفر، به صورت غیر واقعی هدف رایزنی دو طرف را بررسی راههای شکست دادن نظامی احمد شاه مسعود و کمکهای مالی سعودی به طالبان عنوان کردند.
علت همراهی وزیر حج و اوقاف سعودی در این سفر، روابط عمیق و گسترده وزارت یاد شده با حکومت طالبان و علت همراهی یک عالم دینی وهابی در هیات، ارائه توجیهات شرعی و دینی در لزوم توقف حمایت طالبان از اسامه بن لادن بود. ترکی فیصل که در قندهار با استقبال گرم طالبان مواجه شده بود در ملاقات طولانی مدت خود با ملاعمر برای او توضیح داد که اسامه بن لادن در صدد براندازی حکومت سعودی حتی از طریق توسل به اسلحه است لذا رئیس دستگاه امنیت عربستان از ملاعمر خواست یا اسامه بن لادن را از افغانستان اخراج کند یا اینکه او را تحویل سعودی دهد! طبق برخی گفتهها، ترکی فیصل در این ملاقات شرط گسترش روابط سعودی با حکومت طالبان را حل مساله اسامه بن لادن دانسته و طبق روایتی که سعودی به آمریکا ارائه داده بود ترکی فیصل وعده کرده بود در صورت حل و فصل مساله اسامه بن لادن، سعودی پولهای زیادی به طالبان خواهد داد. ترکی فیصل پس از بازگشت از سفر قندهار در گزارشی که برای دربار سعودی ارسال کرد مدعی شد شخصا بر این باور است که ملاعمر در حل و فصل قضیه اسامه بن لادن با سعودی همکاری خواهد کرد ولی از نظر ترکی فیصل، رهبر طالبان در پی یافتن راهی آبرومندانه برای خروج از این تنگنا بود زیرا ملاعمر راه حل محاکمه بن لادن از طریق تشکیل هیات مشترک علمای دو کشور را پیشنهاد کرده بود. یک ماه پس از سفر ترکی فیصل به قندهار، هیاتی از طرف حکومت طالبان جهت پیگیری مساله اسامه بن لادن راهی عربستان شد در حالیکه نهایتا این رفت و آمدها هیچ نتیجهای در بر نداشت.
پادرمیانی روسای دستگاههای جاسوسی عربستان و پاکستان میان آمریکا و طالبان
پس از حملات القاعده علیه سفارتخانههای آمریکا در شرق آفریقا، ترکی فیصل به همراه نسیم رعنا رئیس آی.اس.آی بار دیگر در سال 1998م. برای گفتگو با ملاعمر درباره اسامه بن لادن راهی قندهار شدند. بدون شک این سفر در هماهنگی با واشنگتن انجام شد. این سفر متعاقب مسدود شدن دارائیهای طالبان در آمریکا (بخاطر میزبانی از القاعده) انجام گرفت لذا مسئولان دستگاههای جاسوسی عربستان و پاکستان بر این عقیده بودند که چون طالبان متوجه عصبانیت آمریکا شده است حاضر به استرداد اسامه بن لادن و یا حداقل اخراج او از افغانستان خواهد شد.
طبق روایت Steve coll در این ملاقات وقتی ترکی فیصل بابت عدم همکاری حکومت طالبان در استرداد و یا اخراج اسامه بن لادن گلایه کرده و خواستار تسریع در این کار شده بود، ملاعمر بشدت عصبانی شده و برای فرونشاندن خشم خود در مقابل مهمانان، آب سرد بر روی خود ریخت! طبق روایت موصوف، ملاعمر ضمن دفاع همه جانبه از اسامه بن لادن از او به عنوان مجاهد در راه اسلام و مهمان پرافتخار طالبان یاد کرده و گفته بود به هیچ وجه حاضر به استرداد اسامه بن لادن و یا اخراج او از افغانستان نیست! چنانکه ملاعمر در همین ملاقات از ترکی فیصل خواست تا در جهاد علیه اشغالگری جزیره العرب توسط کفار، حکومت سعودی هم وارد همکاری و هم پیمانی با طالبان و القاعده شود! شایان ذکر است متعاقب حمله صدام به کویت، اسامه بن لادن در تماس با ترکی فیصل به او گفته بود القاعده از امکانات نظامی کافی برای آزادسازی کویت برخوردار است لذا از رئیس دستگاه امنیت سعودی خواسته بود بجای درخواست کمک از آمریکا و غیر مسلمانان، از عملیات نظامی القاعده برای آزادسازی کویت حمایت کند.
اسامه بن لادن اینک در قندهار با ملاعمر به عنوان امیرالمومنین و خلیفه مسلمین بیعت کرده بود. روایت مزبور حاکی از عصبانیت شدید ترکی فیصل از ملاعمر و تهدید حکومت طالبان از جانب ترکی فیصل بخاطر حمایت از القاعده است چنانکه ترکی فیصل به ملاعمر گفته است «این کار تو باعث زیان خودت و افغانستان خواهد شد!» بلافاصله پس از اینکه هیات مزبور قندهار را ترک کرد، عربستان سفیر خود از کابل را فراخواند! از آنجا که پس از فراخوانی سفیر سعودی از کابل، برخی ارگانها و وزارتخانههای سعودی مثل حج و اوقاف به همکاریهای همه جانبه با حکومت طالبان ادامه میدادند لذا برخی معتقد هستند فراخوانی سفیر سعودی به منزله قطع روابط دیپلماتیک سعودی با حکومت طالبان نبوده است هر چند در ادامه ارسال کمکها از طرف سعودی به حکومت طالبان باعث شک و تردید آمریکا نسبت به ابعاد پنهان روابط سعودی با طالبان شده بود. آنچه از اظهارات Steve coll برمیآید این است که متعاقب مشاجره صورت گرفته میان ترکی فیصل و ملاعمر، دستگاه امنیت سعودی در فاصله سالهای 2000-1999 نگران انجام عملیات بزرگ القاعده علیه اهداف سعودی بوده است.
اعمال دشمنیهای سعودی علیه طالبان پس از 11 سپتامبر
دستپاچگی سعودی و پاکستان پس از 11 سپتامبر منجر به همکاریهای همه جانبه این دو کشور با آمریکا علیه طالبان شد. طبق روایت Steve coll دو کشور پاکستان و عربستان برای اعمال دشمنی علیه طالبان وارد یک رقابت ناسالم با همدیگر جهت کسب موقعیت متحد راهبردی با آمریکا در مقوله مبارزه با تروریسم شده بودند. یک عامل فشارهای سنگینِ آمریکا علیه پاکستان و عربستان این بود که این دو کشور از جانب آمریکا متهم شده بودند پیش از 11 سپتامبر حاضر به همکاریهای موثر با آمریکا در مبارزه با القاعده نشدهاند.دستپاچگیهای عربستان باعث شد تا این کشور با استفاده از اطلاعات، ارتباطات و سرنخهای کلیدی که از طالبان داشت وارد همکاریهای موثر با آمریکا در سرکوب طالبان بشود؛ موضوعی که نهایتا زمینهساز بروز دشمنیهای حاد میان طالبان و حکومت سعودی شد.
آنچه مسلم است اینکه پس از 11 سپتامبر، سعودی تمامی زمینههای نفوذ خود در افغانستان را از دست داد چنانکه از دوره ریاست جمهوری اوباما تاکنون قطر جایگزین سعودی در میانجیگری میان طالبان و آمریکا شده است.
انتهای مطلب/
*کارشناس روابط بینالملل