تاثیر تحولات امنیتی افغانستان بر امنیتیسازی منطقه آسیای مرکزی
کشورهای آسیای مرکزی سیاستهای متفاوتی از آغاز قدرتگیری طالبان بهکار بستهاند. موضع دولت تاجیکستان عدم بهرسمیتشناختن دولت طالبان، مخالفت شدید با آنان و حمایت از نیروهای مخالف ضد طالبان بود؛ اما روابط ازبکستان، ترکمنستان و قزاقستان با افغانستان تحت حکومت طالبان مقداری بهبود داشت. این کشورها بارها از طالبان درخواست تشکیل حکومت فراگیر کردهاند. با گذشت زمان، همگرایی کشورهای آسیای مرکزی در موضوعات امنیتی گسترش یافت. البته تهاجم نظامی روسیه به اوکراین نیز این روند را تسریع کرده است.
مطالعات شرق/
محمد حسین معصوم زاده*
سقوط دولت افغانستان در تابستان سال 1400 و برآمدن گروه طالبان در لباس امارت اسلامی افغانستان، علاوه بر تاثیراتی که در مسائل داخلی این کشور داشت، در حوزههای امنیتی، سیاسی، اقتصادی و ژئوپلیتیکی بر همسایگان افغانستان نیز تاثیرگذار بود. در این بین، تاثیرات امنیتی این رویداد بر جمهوریهای آسیای مرکزی همسایه افغانستان کمتر مورد بررسی قرار گرفته است.
پیوند منطقه آسیای مرکزی با افغانستان از جنبههای گوناگون جغرافیایی، قومیتی، امنیتی و تاریخی قابل بررسی میباشد. همین پیوندها منجر به شباهت و نزدیکی این دو منطقه با یکدیگر شدهاست.
این کشور قرابت زیادی از لحاظ قومی–مذهبی با کشورهای آسیای مرکزی علیالخصوص 3 کشور همسایهاش یعنی ترکمنستان، ازبکستان و تاجیکستان دارد. قومیتهایی نظیر تاجیک، ازبک و ترکمن در هر 2 سمت مرزها حضور دارند. تاجیکها دومین گروه جمعیتی را بعد از پشتونها در افغانستان تشکیل میدهند. بر اساس تخمینها تعداد تاجیکتباران ساکن افغانستان بیش از تاجیکتباران تاجیکستان هستند. همچنین در نزدیکی مرز با ازبکستان و ترکمنستان، اقوام ازبک و ترکمن افغانستانی زیست میکنند.
همین وجود اقوام مشابه در دو سوی مرز، اهرم قدرتی را در اختیار دو طرف قرار میدهد. هرچند بهعلت شرایط تاریخی، کشورهای آسیای مرکزی استفاده بیشتری از این امکان داشتهاند. بهطور مثال «دوشنبه» چندین شبکه در سطوح گوناگون محلی و مرکزی در حکومت افغانستان بهویژه در مزار شریف داشت. ازبکستان نیز با جنبش ملی اسلامی افغانستان به رهبری عبدالرشید دوستم روابط خاصی داشت. همچنین عشقآباد هم روابط خوب خود را با اسماعیلخان فرمانده پیشین مجاهدان که به شکل سنتی منطقه هرات را کنترل میکرد، حفظ کرده بود.
تا پیش از سلطه روسها، آسیای مرکزی پیوند عمیقی با مناطق افغانستان داشت. با اینکه تحولات عمیقی که اتحاد شوروی در آسیای مرکزی بین سالهای 1917 تا 1991 ایجاد کرد بسیاری از شباهتها را کاست، اما روابط میان این دو همچنان ادامه داشت. تهاجم نظامی اتحاد شوروی به افغانستان، تاثیر قابل توجهی بر مردمان آسیای مرکزی گذاشت. تاجیکها بهدلیل اینکه قویترین تعاملات را داشتند، بیشترین تاثیر را نیز پذیرفتند. زمانیکه تاجیکستان در 1992 به جنگهای داخلی کشیده شد، اسلامگرایانِ مخالف از سوی اتحاد شمال به رهبری احمدشاه مسعود حمایت شدند؛ با اینکه روابط مستقیم با حکومت مرکزی دوشنبه داشتند. برخی از رهبران اسلامگرای مخالف حکومت اسلام کریماف، رئیس جمهور وقت ازبکستان، با عنوان «جنبش اسلامی ازبکستان»، در افغانستان استقرار داشتند و از آنجا برخی عملیاتها علیه دولت را هدایت میکردند.
در آستانه تهاجم نظامی به رهبری آمریکا در افغانستان، دولتهای آسیای مرکزی سیاستهای دوگانهای در برابر افغانستان بهکار گرفتند. از طرفی، آنان در رابطه با سرایت بالقوه بیثباتی افغانستان در قالب حمله جنبش اسلامی ازبکستان به تاجیکستان در سال ۱۹۹۹ و به قرقیزستان در سال ۲۰۰۰ نگران بودند و از طرف دیگر ترکمنستان و ازبکستان بهدنبال نوعی سازگاری با رژیم طالبان در افغانستان بودند. پیگیری پروژه خط لوله تاپی نمونهای از روند مذکور بود.
با این وجود، پس از تشکیل دولت موقت و شکلگیری ثبات نسبی، تمام 5دولت آسیای مرکزی چندین نشست بینالمللی برای افغانستان امن و باثبات برگزار کردند. یکی از مزیتهای نشستها این بود که با توجه به نبود بستر مستقل سیاسی میان کشورهای آسیای مرکزی، این دولتها میتوانستند این چارچوب را برای آغاز و افزایش همکاریها میان خودشان به کار برند.
این کشورها همچنین در روند جنگ افغانستان با در اختیار نهادن فضای هوایی و سرزمینی خود برای عبور نیروها و تجهیزات آمریکایی، همراهی بیسابقهای را با ایالات متحده نشان دادند. از مهمترین پیامدهای این رویکرد، حضور مستقیم نیروهای نظامی آمریکا در منطقه آسیای مرکزی بهویژه در «پایگاه هوایی کارشی – خانآباد» ازبکستان و «پایگاه هوایی ماناس» قرقیزستان و در سطح پایینتری در تاجیکستان (منطقه لاهور بین شهرهای کولاب و دوشنبه) بود.
در فضای سیاسی و امنیتی پس از یازده سپتامبر، پیمان آتلانتیک شمالی(ناتو) نیز با حمایت و محوریت آمریکا، سطح روابط و همکاریهای خود را با کشورهای آسیای مرکزی افزایش داد. عضویت اعضای ناتو در ائتلاف جنگ علیه تروریسم در افغانستان به رهبری آمریکا و نیز حضور نیروها و تجهیزات بسیاری از اعضای ناتو نظیر بریتانیا، آلمان، ایتالیا، اسپانیا، هلند و رومانی در پایگاههای ماناس و کارشی– خانآباد موجب توجه هر چه بیشتر ناتو به منطقه آسیای مرکزی شده بود.
در اجلاس استانبول سران ناتو در ژوئن 2004م. رهبران ناتو بر اهمیت آسیای مرکزی تاکید کردند و این منطقه را به انضمام قفقاز، منطقه «کانونهای ویژه» نامیدند و برای نخستین بار «نماینده ویژه ناتو در امور آسیای مرکزی و قفقاز» تعیین شد.
از منظر جغرافیایی نیز تاثیرگذاری دوجانبه قابل بررسی میباشد. کشورهایی که دارای تقارن جغرافیایی هستند، غالبا مناطق ارتباط دوجانبه و چندجانبه را شکل میدهند و سیاست خارجی آنها بهشدت از همدیگر تاثیر میپذیرد. هرچه این تقارن جغرافیایی بیشتر باشد اثرپذیری متقابل بیشتر است. همانطور که در بالا هم اشاره شد، کشورهای آسیای مرکزی، در موضوع اسلامگرایی رادیکال و افراطی؛ تاثیرپذیری شایان توجهی از افغانستان دارند. بهطور مثال دره فرغانه که بزرگترین نقطه ضعف کل منطقه بهشمار میرود، تحولاتش به افغانستان گره خورده است.
بنابراین با توجه به مطالب عنوان شده، اهمیت تحولات یک سال اخیر افغانستان، به خصوص در حوزه امنیتی بر کشورهای آسیای مرکزی مشخص است. همانطور که پیشتر اشاره شد، گسترش اسلامگرایی رادیکال در آسیای مرکزی، مهمترین نگرانی رهبران این کشورهاست. خلا قدرتی که در زمان دولت جمهوری بود، همچنان توسط طالبان هم بهطور کامل پر نشده است. با این تفاوت که دولت جمهوری علیالظاهر انگیزهای برای ناامن کردن کشورهای همسایه نداشت و طالبان در شرایط خاص مانند چالش با تاجیکستان میتواند این انگیزه را داشته باشد. همین امر، فرصت مناسبی را برای رشد گروههای تروریستی اسلامگرا و در راس آنها داعش شاخه خراسان فراهم آورده است. به گفته ضمیر کابلوف نماینده ویژه روسیه در امور افغانستان، شمار جنگجویان این گروه از سال پیش تاکنون، 3برابر شده است. مقامات طالبان بارها تاکید کردهاند که نخواهند گذاشت افغانستان بار دیگر همچون دهه 90میلادی لانهی امن گروههای تروریستی برای عملیات در خارج مرزهای این کشور شود؛ اما بهنظر میرسد در حال حاضر، این گروه توانایی لازم برای تحقق هدف مذکور را ندارد.
بیثباتی منطقه آسیای مرکزی بیش از همه به ضرر همسایگان آن یعنی روسیه، چین و ایران است. در خصوص روسیه، با توجه به اینکه آسیای مرکزی بهعنوان «خارج نزدیک» روسیه و حوزه منافع استراتژیک این کشور محسوب میشود، نگرانی مسکو از بابت تهدیدات امنیتی علیه این منطقه قابل توجیه بهنظر میرسد. لذا سیاست روسیه در قبال افغانستان مبتنی بر دفع امواج ضدامنیتی بوده و در حال حاضر معطوف به مهار حضور داعش و ممانعت از ورود این گروه به کشورهای آسیای مرکزی است. در این راستا مسکو تاکنون در پی بهبود روابط با طالبان بوده است. همچنین سفر 2روزه اواخر ماه ژوئن ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه به تاجیکستان و ترکمنستان –که اولین سفر خارجی وی پس از آغاز عملیات ویژه علیه اوکراین محسوب میشد- بسیار متاثر از تحولات افغانستان بود. در گفتگویی که پوتین با همتای تاجیکستانی خود امامعلی رحمان داشت، طرفین مسئله افغانستان را در رتبه اول اهمیت دانستند.
افزایش همگرایی امنیتی منطقهای در آسیای مرکزی
کشورهای آسیای مرکزی سیاستهای متفاوتی از آغاز قدرتگیری طالبان بهکار بستهاند. موضع دولت تاجیکستان عدم بهرسمیتشناختن دولت طالبان، مخالفت شدید با آنان و حمایت از نیروهای مخالف ضد طالبان بود؛ اما روابط ازبکستان، ترکمنستان و قزاقستان با افغانستان تحت حکومت طالبان مقداری بهبود داشت. این کشورها بارها از طالبان درخواست تشکیل حکومت فراگیر کردهاند. مطالبهای که مشترک با دیگر همسایگان افغانستان است.
با گذشت زمان، همگرایی کشورهای آسیای مرکزی در موضوعات امنیتی گسترش یافت. تهاجم نظامی روسیه به اوکراین نیز این روند را تسریع کرد. بهطور مثال بهبود روابط میان تاجیکستان و ازبکستان که پس از مرگ اسلام کریماف آغاز شده بود، در یک سال اخیر تسریع شده است. در آخرین رویداد میان این دو کشور، وزرای دفاع تاجیکستان و ازبکستان سند سازماندهی آموزش نیروهای تاجیکستان در دانشگاههای نظامی ازبکستان را امضا کردند که نشان از افزایش همکاریهای دفاعی دارد.
بارزترین نمود این همگرایی و اهمیت مسئله افغانستان را میتوان در سخنرانی سران این کشورها در نشست اخیر مشورتی سران کشورهای آسیای مرکزی و بیانیه پایانی این نشست که در ماه گذشته میلادی برگزار شد دید. تقریبا در تمام صحبتها بر اهمیت مسئله تروریسم، شرایط افغانستان و لزوم همگرایی منطقهای تاکید شده بود.
سادیر جباروف، رئیسجمهور قرقیزستان سخنرانی خود را با اشاره به وضعیت «بحرانی» نظام بینالملل آغاز و تصریح کرد که این وضعیت همکاری کشورها را بیش از پیش ترغیب میکند. جباروف در ادامه به موضوع افغانستان بهعنوان یک چالش امنیتی منطقهای برای افغانستان اشاره کرد و از کشورهای آسیای مرکزی خواست تا رویکرد مشترکی را در برابر این وضعیت سخت یعنی به قدرت رسیدن طالبان اتخاذ کنند. امامعلی رحمان نیز «هستههای خفته تروریسم» را تهدیدی مهم برای آسیای مرکزی معرفی کرد.
در بیانیه مشترک پایانی روسای جمهور 5 جمهوری، بر موضوعات و محورهایی نظیر تقویت چارچوبهای چندجانبه در قالب «آسیای مرکزی+»، توسعه همکاریهای امنیتی در حوزه بیولوژیک، تقویت همکاریها در حوزه امنیت اطلاعات، مبارزه مشترک با تروریسم بینالمللی و حلوفصل بحران افغانستان تأکید گردید. همچنین یک سند منطقهای تحت عنوان «معاهده دوستی، حسن همجواری و همکاری برای توسعه آسیای مرکزی در قرن بیست و یکم» مطرح شد که شامل محورهایی نظیر راهاندازی مکانیزمهای مشترک برای حل مسائل، ممانعت کشورها از استفاده از زور علیه دیگر کشورها، تقویت همکاری منطقهای بین کشورهای آسیای مرکزی، مشارکت آنها در محیط امنیت جهانی و هماهنگی کشورهای منطقه در مواجهه با تهدیدهای احتمالی میباشد. این محورها اگرچه الزامآور نیستند اما اگر در چارچوب مستقل همکاری کشورهای آسیای مرکزی دیده شود، اهمیتی دوچندان مییابد.
البته مساله افغانستان را نباید تنها عامل حرکت به سمت همگرایی توسط دولتهای منطقه دانست؛ هرچند قطعا روند همگرایی را تسریع بخشیده است. این کشورها در ماههای اخیر با نابسامانیهای داخلی نیز دست به گریبان بودهاند. ناآرامیهای قزاقستان (که در نهایت منجر به استعفای نورسلطان نظربایف رئیس شورای امنیت ملی و ورود نیروهای پیمان امنیت دستهجمعی به این کشور برای مدیریت شورشها شد)، درگیری دولت مرکزی تاجیکستان با اپوزوسیون منطقه بدخشان کوهستانی و ناآرامیهای جمهوری خودمختار قرهقالپاقستان در ازبکستان، بارزترینِ این نابسامانیها بودهاست.
با وجود تمام دغدغههای امنیتی، کشورهای آسیای مرکزی خود را در مواجهه با این دغدغهها تنها میبینند. از طرفی روسیه درگیر همسایه غربی خود -اوکراین- است و در حال حاضر از تمرکزش بر دیگر مناطق کاسته شده است و از سوی دیگر، مقامهای منطقه نیز از کم شدن قدرت فائقه امنیتی روسیه در آسیای مرکزی استقبال میکنند. چین نیز شریک قابل اعتنایی در موضوعات امنیتی نیست و بیشتر از بعد اقتصادی اهمیت دارد. درباره آمریکا باید گفت پس از خروج از افغانستان، تقویت حضورش در منطقه با محدودیتهایی روبروست. دیگر کشورها نیز هنوز توانایی لازم جهت ایفای نقش تأثیرگذار در حیطه مذکور را ندارند.
با توجه به مجموع گزارههای فوق میتوان نتیجه گرفت ترکیب عواملی همچون افزایش تهدیدهای امنیتی مشترک علیه منطقه آسیای مرکزی از سمت همسایهی جنوبی آن یعنی رشد گروههای بنیادگرای تروریستی علیالخصوص شاخه خراسان داعش، درگیری روسیه بهعنوان اصلیترین بازیگر حوزه امنیتی-نظامی منطقه که به کاهش تمرکز این کشور در آسیای مرکزی انجامیده و نبود جایگزین قابل اعتماد برای آن، دولتهای منطقه را به سوی اتخاذ رویکردی جدید که همان تشکیل یک مجموعه امنیتی منطقهای مستقل حول محور تهدیدهای مشترک میباشد، سوق داده است.
انتهای مطلب/
*دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز