مطالعات شرق/
درآمد:
ترکمنستان، با حدود 800 کیلومتر مرز مشترک با افغانستان، همواره از تحولات سیاسی و امنیتی این کشور تأثیر پذیرفته است. علاوه بر مناطق درهم تنیده مرزی - سرزمینی، حضور گروههایی از ترکمنها (همتباران) در آن سوی مرز نیز از موضوعهای مطرح در بستر مناسبات دو کشور به شمار میرود. محصور بودن هر دو کشور در خشکی (فقدان دسترسی مستقل به دریاهای آزاد) و ضرورت متنوعسازی مسیرهای تجاری و صادراتی، بویژه اهمیت صادرات گاز و راهاندازی مسیرهای انتقال آن به سوی بازارهای مصرف در جنوب آسیا برای ترکمنستان و راهاندازی مسیرهای مبادلاتی جدید به سوی شمال و غرب (ورای ایران) برای افغانستان، وجه دیگر روابط این دو همسایه را تشکیل داده است. با همه اینها، بیثباتیهای پی در پی در افغانستان و پدید آمدن برخی تهدیدهای امنیتی آشکار از نواحی مرزی مشترک با آن (مانند ظهور و نفوذ برخی گروههای تروریستی)، به نظر میرسد که بسیاری از محاسبات ترکمنها را با چالش مواجه ساخته است. در چنین بستری، قدرت گرفتن دوباره طالبان و تسلط آن (تقریبا) بر تمام جغرافیای افغانستان نیز، ضرورت های دیگری را پیش روی تصمیم گیران ترکمنستان گشوده و آنان را با مجموعه جدیدی از مقدورات و محذورات مواجه ساخته است. بر این اساس، متن پیشرو در صدد است تا با توجه به ویژگی های کلی سیاست و روابط خارجی ترکمنستان از یکسو و مجموعه تحولات پرشتاب هفته های اخیر از سوی دیگر، چشم انداز روشنی از مناسبات جاری و آتی بین دو کشور را فراهم آورده و چرایی و چگونگی سناریوهای احتمالی را تبیین نماید.
چشم انداز عمومی روابط ترکمنستان و طالبان
به گزارش واحد مطبوعات وزارت امور خارجه ترکمنستان، در 18 آگوست 2021، سرکنسول ترکمنستان در مزارشریف (بازاربای کأبأیف) با نماینده طالبان در استان بلخ (قدرتالله حمزه) دیدار و گفتگو کرد. در این دیدار، با تأکید بر حسن نیت طرف ترکمنی و دامنه گسترده روابط عشق آباد و کابل، پیرامون تداوم خدمات کنسولی این کشور در استانهای شمالی افغانستان و زمینه سازی برای ادامه فعالیت عادی مرزها و گمرک های بین دو کشور گفتگو شد. همچنین در همین تاریخ، مسئول کنسولگری ترکمنستان در استان هرات با نماینده طالبان در این استان دیدار کرد و در جریان آن، ضمن اشاره به اشتراک های فرهنگی و تاریخی بین طرفین، بر گسترش فضای دوستانه بین طالبان و عشق آباد و نیز تداوم فعالیت های کنسولی در مناطق غربی افغانستان و تثبیت همکاریهای گمرکی در استان هرات تأکید شد.
بنابراین، شاید بتوان ترکمنستان را نخستین کشور از میان همسایگان افغانستان دانست که به صورت رسمی (و تنها پس از گذشت سه روز از ورود نیروهای طالبان به کابل)، تسلط طالبان بر افغانستان را پذیرفته و در جهت برقراری روابط دیپلماتیک آشکار با نمایندگان آن اقدام کرده است. هرچند پیش از آن نیز، از ابتدای سال 2021 حداقل سه نشست یا گفتگوی رسمی آشکار میان دولت ترکمنستان و طالبان در رسانهها منعکس شده است (حضو هیاتی از دفتر سیاسی طالبان در عشقآباد در ماه فوریه، مذاکره وفا حاجیاف معاون وزیر امور خارجه ترکمنستان با ملا برادر در 11 آگوست و گفتگوی دیگری در 17 ماه آگوست که توسط سهیل شاهین سخنگوی طالبان اطلاعرسانی شد).
نزدیک به یک سال پیش از این (پائیز سال 2020) هیأتی از وزارت خارجه ترکمنستان وارد دوحه، پایتخت قطر شد و با حضور در محل دفتر طالبان، با نمایندگان آن دیدار کرد. از مقطع تسلط طالبان بر مناطق مجاور ترکمنستان و به دست گفتن کنترل مبادی مرزی تا زمان چیرگی آن بر کابل و خروج کامل نظامیان خارجی از افغانستان، ترکمنستان هیچگاه فعالیتهای گمرکی و جریان انتقال کالا را متوقف نکرد. کنسولگریها و سفارتخانه این کشور نیز تعطیل نشد. دیپلماتهای ترکمن از همان ابتدا با نمایندگان طالبان در تماس بودند و در مقابل، طالبان تاکنون توانسته است تضمینهای لازم برای تأمین امنیت مکانها و کارکنان خدمات دیپلماتیک، تأمین امنیت مرزهای مشترک، ایجاد نظارت گمرکی- بهداشتی و ... را فراهم کند.
در این مدت، مرزها و گمرکهای امام نظر-آقینه و سرحدآباد-تورغندی، به مبادی فعال و پرتحرک جریان تأمین کالا برای افغانها تبدیل شده است. حتی به نظر میرسد که نمایندگان طالبان توانسته اند اعتماد نسبی ترکمنها را در خصوص تدارک بسترهای لازم برای اجرایی شدن پروژه انتقال گاز تاپی (TAPI) در زمان حکومت طالبان به دست آورند. چرا که گفتگو درباره شرایط تحقق این خط لوله از جمله مواردی است که از محتوای دیدارهای بین دو طرف اطلاعرسانی میشود (هرچند ممکن است این گفتگوها صرفا در جهت نمایش دیپلماتیک و ایجاد فضای رسانهای مثبت پیرامون گمانهزنی همکاریهای دوجانبه و منطقه ای طالبان در آینده بوده باشد). سهیل شاهین در گفتگو با مجری شبکه اسکاینیوز، افغانستان را «پل ارتباطی بین آسیای مرکزی و جنوبی» دانست و بهطور مشخص به پروژه تاپی، بهعنوان یکی از منابع درآمدی آینده افغانستان اشاره کرد.
فرصتهای روابط ترکمنستان و طالبان
ترکمنها، پیش از این نیز حکومت طالبان بر افغانستان را در مقطع زمانی 1996 تا 2001 تجربه کردهاند. در آن دوره، صفرمراد نیازاف رئیسجمهور وقت ترکمنستان با عملگرایی و اعتماسازی نسبی توانست ارتباطهای مؤثری با نیروهای طالبان برقرار کرده و علاوه بر حفظ امنیت مرزها و جریان عادی مبادله های تجاری، پیرامون پروژه های خطوط لوله انتقال گاز از مسیر افغانستان نیز به تفاهم هایی دست یابد. از همان مقطع، بر خلاف تاجیکستان و ازبکستان (دیگر همسایگان افغانستان در آسیای مرکزی) که نگرانی های جدی در خصوص سرریز افراطگرایی از افغانستان به سرزمینهای خود داشته و مسائلی را در زمینه ارتباط نیروهای افغان و گروههای تندروی داخلی خویش (و حمایت طالبان از آن گروهها) مطرح میکردند، ترکمنستان دغدغه برجسته ای نداشت و حداکثر مطالبات خود را در حفظ امنیت مرزها، ممانعت از قاچاق مواد مخدر از طریق خاک ترکمنستان، تأمین امنیت پروژههای اقتصادی، مسیرهای تجاری و خطوط انتقال انرژی تعریف کرده بود. هم در دهه 1990 و هم در 2021 ترکمنستان بر خلاف تاجیکستان و ازبکستان، هیچ یک از پناهندگان نظامی یا شهروندان عادی افغانستان را به خاک خود راه نداد. عشقآباد، با استناد به اصل بیطرفی دائمی در سیاست خارجی توانست از نقشآفرینی مؤثر در عملیاتهای حمله به طالبان در سالهای پس از 2001 (به جز حمایتهای ترابری محدود و پشتیبانی برخی عملیاتهای هوایی در قالب همکاری با ائتلاف بینالمللی) دور مانده و مناسبات خود را در طیفی از بی کنشی تا عملگرایی مثبت تعریف کند. به عبارت دیگر، ترکمنها، بدون آنکه به حمایت از جریان یا گروهی خاص در افغانستان متهم شوند، توانستهاند هم با طالبان دهه 1990 و هم با دولتهای مورد حمایت آمریکا در دو دهه گذشته همکاری کنند و اکنون، الگوی مشابهی را در تنظیم مناسبات با «طالبان جدید» نیز در پیش گرفته اند.
چالشهای روابط ترکمنستان و طالبان
با وجود فرصت های متعدد و زمینه مثبت مناسبات عشق آباد و طالبان در سالهای گذشته و در حال حاضر، زمینه عمومی بی ثباتی و دشواری در پیشبینی برخی روندهای آتی در فضای سیاسی و امنیتی افغانستان، از جمله چالشهای پیشروی ترکمنستان است. ترکمن های افغانستان بر خلاف تاجیک ها و ازبکها، در نهادسازی قومی، ایجاد تشکلهای سیاسی مؤثر و یا جریانات شبه نظامی موفق نبوده و در سپهر سیاسی افغانستان نیز جایگاه تعیین کنندهای ندارند. ترکمنستان نیز، با وجود برخی حمایت های بشردوستانه در سالهای گذشته و فعالیتهای عمرانی و پزشکی در مناطق ترکمن نشین، عملا در ابزارسازی سیاست خارجی بر اساس ظرفیتهای قومی ترکمنهای شمال افغانستان ناکام بوده است.
به نظر می رسد که بی تفاوتی عشق آباد در قبال وضعیت این گروهها در جریان منازعات داخلی اخیر، کورسوی امید ترکمنهای این کشور برای اتکا به ترکمنستان را به تاریکی کشانده است. اما وجه دیگر این شرایط، خالی شدن ظرفیت این گروه قومی برای بسیج سازی (هرچند محدود) و آمادگی برای مقابله با جریانهای افراطگرای احتمالی در دفاع از مرزهای ترکمنستان است. پدیدهای که پیش از این، هر از چند گاه در قالب اعلام آمادگی و تسلیح این گروهها برای حمایت از ترکمنستان در برابر جریاناتی مانند داعش و ... در مناطق مرزی استانهای فاریاب، جوزجان یا هرات در خبرها منعکس می شد.
در بخشهای دیگر، گروه موسوم به انصارالله که به طالبان تاجیک مشهور شده اند، کنترل مرزهای افغانستان و تاجیکستان را بر عهده گرفته اند. وضعیت ازبکهای حاضر در بدنه طالبان و بازماندگان جریانات اسلامی ازبکستانی که در دهههای گذشته از این کشور خارج شده و به طالبان پیوسته اند نیز در هاله ای از ابهام قرار دارد. در سالهای اخیر بیش از 4000 تبعه ازبک و تاجیک (و تعداد کمتری ترکمن) در میان نیروهای داعش حضور داشته اند که سرنوشت بسیاری از آنان همچنان نامشخص است. اما گمانه زنیهای نیرومندی در ارتباط با انتقال آنان به افغانستان (و پیوستن به صف نیروهای طالبان و یا ایجاد شاخههای فرعی و جدید داعش) مطرح میشود.
این در حالی است که طالبان، با تضمین حفظ ثبات و امنیت مناطق مرزی افغانستان، خود در حال سرکوب برخی شاخه های داعش در افغانستان بوده و نشان داده است که حضور «داعشی»ها را در افغانستان برنمی تابد. با وجود این، توان عملیاتی «شاخه خراسان» داعش و قدرت نمایی آن در هفته های اخیر (مانند حادثه انفجارهای انتحاری در فرودگاه کابل) جدی بودن چالش این گروه را بار دیگر نمایان کرده است. نیازی به یادآوری نیست که مهمترین چالش راهبردی و ژئوپلیتیک این گروه برای عشق آباد، تعریف دامنه عملیاتی آن در سرزمین های وسیعی است که بخش های عمدهای از ترکمنستان را نیز در بر می گیرد.
حمایت از طالبان و یا چشم پوشی در قبال قدرتگیری آن، اساسا از طرف بسیاری از کشورهای منطقه با انگیزه مهار جریانات افراطگرای (افراطگراتر) مذهبی (مانند داعش) توسط طالبان و جبران ناکارآمدی های دولت مورد حمایت آمریکا در مبارزه با این گروهها صورت گرفته است. از طرف دیگر، طالبان، به عنوان نیرویی که حتی پس از دو دهه سرکوب همچنان به حیات خود ادامه داده و به عنوان واقعیت عینی جامعه و سیاست امروز افغانستان مطرح شده است، ابتکار عمل همسایگان و بازیگران منطقه ای را با محدودیتهای اساسی مواجه میسازد. در نتیجه، وضعیت در حال گذار کنونی، بستری آمیخته از چالشها و فرصتهای احتمالی را پیشروی ترکمنستان و سایر همسایگان افغانها گسترانده است که آنان را، در موارد بسیاری، ناگزیر از پذیرش شرایط موجود ساخته است.
به بیان دیگر، مهمترین چالش ترکمنها در روابط با طالبان، ابهام در آینده تمایلات دولتسازی محدود در جغرافیای افغانستان و یا احیای تفکرات فراسرزمینی در ایجاد خلافت اسلامی یا تأسیس امارت اسلامی خراسان است که در سناریوی اخیر، امنیت هستی شناختی و منافع حیاتی ترکمنستان را با چالشهای اساسی مواجه می سازد.
برآیند:
زمزمه های قدرتگیری دوباره طالبان (ویا حداقل، حضور مؤثر آن در سپهر قدرت، سیاست و امنیت افغانستان) از سالهای گذشته (با اعلام سناریوی خروج ایالات متحده از این کشور) مطرح شده و گمانه زنیهای مختلفی نیز بر اساس آن ارائه شده است. با وجود این شاید تا چند ماه اخیر، هیچ دولت یا بازیگری نمیتوانست تحولات سریعی را که در هفته های اخیر رخ داد و منجر به تسلط کامل طالبان بر کابل شد، به صراحت پیشبینی کند. اما برای ترکمنستان، حتی سناریوی حداقلی برآمدن دوباره طالبان کافی بود تا جهت های سیاست و روابط خارجی خود را به سرعت بازطراحی کند. در این مسیر، تقویت احتمال پیوستن به سازوکار شورای همکاری ترکزبان و استقبال از برنامههای همکاری دفاعی و نظامی آن، احیای گفتگوهای مشورتی آسیای مرکزی، استقبال از توافقهای همکاری نظامی-دفاعی و اطلاعاتی با روسیه، فعال کردن دیپلماسی دفاعی در روابط دوجانبه با چین و تقویت بنیه دفاع هوایی با خرید چند فروند هواپیمای چندمنظوره در مدت کوتاهی برنامه ریزی شد. به نظر می رسد که راهبرد ترکمنستان در (باز)تنظیم این مناسبات، تداوم پایبندی به اصول سیاست بیطرفی (و پرهیز از پیوستن به سازمانهایی مانند CSO و CSTO) و در عین حال، بهره مندی از مزایای همکاریهای دفاعی و نظامی (در قالب طراحی روابط دوجانبه با چین و روسیه) بوده است.
اما در ارتباط با واکنش در قبال تحولات افغانستان و تنظیم مناسبات مستقل با طالبان، راهبرد ترکمنستان همان راهبرد سنتی دهه 1990 است که با چشمپوشی از ایده های آرمانگرایانه، تصمیمگیری در بستری واقعگرایانه و در چارچوب عملگرایی را توجیه می کند. الگوی این عملگرایی، تصمیم گیری در قالب ماتریسی است که نقطه بهینه آن، کاستن هرچه بیشتر از دامنه تهدیدهای آشکار و افزایش (یا تثبیت) منافع ژئوپلیتیکی است.
اصلیترین تهدید ترکمنستان از جانب افغانستان، نفوذ گروه های تندروی اسلامی و جریانهای تروریستی در خاک این کشور و مهمترین منافع ژئوپلیتیکی آن نیز، تحقق فاز عملیاتی خط لوله تاپی و تأمین امنیت سرمایه گذاری است. همانطور که اشاره شد، با توجه به وضعیت جغرافیایی و ساختار اقتصادی ترکمنستان، چشمپوشی از افغانستان بهعنوان یکی از مسیرهای اصلی صادرات گاز ترکمنی، غیرممکن به نظر میرسد (و یا بسیار پرهزینه است) و همسایگی با این کشور، بگونه ای استعاری، گریزناپذیری ژئوپلیتیکی ترکمنستان را رقم زده است. در چنین بستری و با توجه به سیاستها و برنامه های اعلامی طالبان در دوره اخیر مبنی بر ایجاد امنیت و گسترش روابط اقتصادی با همسایگان، نقطه بهینه تصمیمگیری ترکمنها در تعامل پیشدستانه با طالبان و در دست گرفتن ابتکار عمل در برقراری ارتباط رسمی با آنان متبلور شده است. الگویی از عملگرایی که احتمالا در جریان آتی مناسبات ترکمنی-افغانی، رونمایی از ابعاد دیگر آن نیز دور از ذهن به نظر نمیرسد.
دکتر بهروز قزل-پژوهشگر موسسه مطالعات راهبردی شرق