چشمانداز روابط ایالاتمتحده و قزاقستان در دوران پساترامپ
موسسه مطالعات راهبردی شرق
مقدمه
قزاقستان از زمان دستیابی به استقلال پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، همواره روابط خود را با ایالاتمتحده در سطح قابل قبولی حفظ کرده است. این کشور ایالاتمتحده را هم بهعنوان یک منبع بالقوه برای تجارت و سرمایهگذاری و هم بهعنوان یک شریک برای ایجاد تعادل در نفوذ روسیه و چین، در آسیای مرکزی قلمداد میکند، دیدگاهی که اهمیت سفر وزیر خارجه ایالاتمتحده مایک پومپئو در فوریه به قزاقستان و ازبکستان را برجسته میکند. در طول سفر پومپئو به قزاقستان او سخاوتمندانه در تعریف و تمجید از قزاقستان صحبت کرد و اهمیت روابط دو جانبه را برجسته کرد اما در واقعیت، سیاست ترامپ در چهار سال ریاست جمهوریاش در "قلب آسیا" فاقد چشمانداز مشخصی بود و صرفا اندک تلاشی در راستای دور کردن این کشورها از چین و روسیه پیگیری شد و در سفر پومپئو به کشورهای آسیای مرکزی نیز از آنها خواسته شد تا از خطرات رابطه با چین بر حذر باشند. این رویکردها در دولت جو بایدن که در شرایط پرتنشی در شرف به قدرت رسیدن است، میتواند متفاوت باشد. اگرچه ارتباطات نزدیکی میان جو بایدن و حلقههای نزدیک به او با برخی چهرههای مطرح سیاسی، امنیتی و اقتصادی در قزاقستان وجود دارد و طبیعتا این مناسبات خُرد در روابط دو کشور تأثیرگذار خواهند بود، در این یادداشت تلاش میشود تا در سطح تحلیل کلان به موضوع مناسبات دوجانبه نورسلطان و واشنگتن در دوره پساترامپ بپردازیم.
خلاصهای از روابط دوجانبه
روابط ایالاتمتحده و قزاقستان صمیمانه است. در حالی که هیچ "رابطه خاص و ویژهای" بین واشنگتن و نورسلطان (پایتخت قزاقستان) وجود ندارد، دو دولت از روابط دیپلماتیک و تجاری نسبتا خوبی برخوردار هستند و گهگاه در سطح ریاست جمهوری با یکدیگر دیدار میکنند. ترامپ در ژانویه 2018 با نورسلطان نظربایف، رهبر پیشین قزاقستان در واشنگتن ملاقات کرد و اواخر سال 2019 در مجمع عمومی سازمان ملل متحد در نیویورک با رئیسجمهور فعلی، توکایف دیدار کرد.
چند مسئله وجود دارد که در روابط ایالاتمتحده و قزاقستان برجسته است، از جمله آنها افغانستان. به گفته کاخ سفید، قزاقستان به ایالاتمتحده در افغانستان کمکهای شایانی کرده است هم با تأمین مالی نیروهای امنیتی افغانستان و هم با شرکت در پروژههای توسعه زیرساختهای حملونقل افغانستان.
این مشارکت پایدار اندکی پس از استقلال قزاقستان از اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 آغاز شد. در آن زمان ، ایالاتمتحده به قزاقستان در روند خلع سلاح هستهای کمک کرد و براساس گزارش منتشر شده در سال ۲۰۱۶ توسط وزارت امور خارجه آمریکا مشخص شد این کشور ۲۴۰ میلیون دلار برای از بین بردن سلاحهای کشتارجمعی به قزاقستان کمک کرده است . بهطورکلی ، تاریخ سه دهه روابط ایالاتمتحده و قزاقستان سازنده بوده است و دو دولت در زمینههای مختلف به موقع و مرتبط همکاری میکنند.
سیاستهای آمریکا نسبت به آسیای مرکزی
طی دهه گذشته ایالاتمتحده حضور خود در آسیای مرکزی را به تدریج کاهش داده است كه عمدتاً انعكاس روحیه درون گرایانه تر و انزواگرایانه تر در ایالاتمتحده و ظهور موضوعات بسیار اضطراری و مهمتر است. خروج آمریكا از اوراسیا در دولت اوباما آغاز شد و عقبنشینی امریکا از افغانستان و تغییر برخی سیاستهای آمریکا در قبال آسیا توجه آمریكا را از اوراسیا دور كرد. حضور ترامپ این روند تسریع کرد که غالباً مورد گلایه دولتهای آسیای میانه قرار گرفت که رهبران آن سعی در ایجاد تعادل در روابط چالشبرانگیز خود با روسیه و ارتباط نزدیکتر با چین و غرب دارند.
این عدم تمرکز بر آسیای مرکزی جای تعجب ندارد زیرا تجارت و سرمایهگذاری ایالاتمتحده در آسیای مرکزی نیز در مقایسه با دیگر مناطق چندان بزرگ و بااهمیت نیست . گردش تجاری بین ایالاتمتحده و قزاقستان (بزرگترین اقتصاد منطقه آسیای مرکزی) تقریباً 2 میلیارد دلار است و علیرغم کمکهای فراوان ایالاتمتحده به کشورهای این منطقه ، مشکلات دیرینه آنها شامل طبقه سرمایهدار فاسد، ضعف حاکمیت قانون، فقر، درگیریهای قومی و طایفهای و تهدیدهای فزاینده برای بیثباتی اجتماعی، همگی حلنشده باقیماندهاند و این امر باعث میشود که این منطقه در اولویت سرمایهگذاران آمریکایی نباشند.
سیاستهای ایالاتمتحده در قبال آسیای مرکزی در دولت بایدن تغییر چندانی نخواهد داشت. مهم نیست که سیاست خارجی آمریکا توسط دونالد ترامپ یا جو بایدن هدایت شود واقعیت امر این است که با وجود همهگیری ویروس کرونا و مشکلات اقتصادی و همچنین مجموعهای از چالشهای بینالمللی با سطح بسیار بالاتر(بهعنوانمثال چین ، ایران ، روسیه و روابط بین اقیانوس اطلس)، در طول مبارزات انتخاباتی هیچیک از کاندیداها توجهی به آسیای مرکزی نکردهاند و با پیشفرض عدم وقوع رخداد غیرمنتظره وضعیت موجود به همین صورت ادامه پیدا خواهد کرد.
تیم سیاست خارجی بایدن اینگونه پیشنهاد میدهد که بایدن تلاش کند تا حمایت مجدد ایالاتمتحده از دموکراسی را تقویت کند، برنامهای که در زمان ترامپ چندان مورد توجه قرار نگرفت. قرقیزستان با توجه به عقب گرد اخیر در مسئله دموکراسی میتواند گزینه قابل توجهی باشد. با توجه به اشتیاق رئیسجمهور ازبکستان ، شوکت میرضیایف برای گشودن کشور و روابط فزاینده تاشکند با واشنگتن در مورد اصلاحات اقتصادی و صنعتی و سایر مباحث، ازبکستان نیز میتواند برای ایجاد انگیزه در اصلاحات به سبک غربی در سایر مناطق منطقه آسیای مرکزی مورد توجه قرار گیرد.
بااینوجود ، سیاست ایالاتمتحده در قبال منطقه درنهایت از موضوعات اقتصادی و امنیتی فراتر نخواهد رفت. افزایش خشونت در مرزهای آسیای مرکزی با افغانستان و همچنین بیثباتی ناشی از درگیریهای خاورمیانه همچنان یک مشکل است و قفقاز و آسیای مرکزی دیگر کشورهای آرام تازه استقلال یافته شوروی سابق نیستند ،بلکه بهطور غیر ارادی و فزایندهای به یک بیثباتی متصل میشوند که از شمال آفریقا و خاورمیانه به جنوب آسیا گسترش مییابد؛ مسئلهای که باید مسکو و واشنگتن را نگران کند.
بازگشت افراطگرایان آسیای مرکزی از جبهههای نبرد سوریه ، استقرار مزدوران تکفیری سوریه توسط آذربایجان و ترکیه بهعنوان جنگندههای نیابتی در قرهباغ و تلاشهای قدرتهای منطقهای مانند برخی کشورهای حوزه خلیجفارس، ایران، ترکیه و همچنین رژیم صهیونیستی برای افزایش نفوذ خود مسائلی است که ثبات این منطقه و همچنین آینده چگونگی حضور ایالاتمتحده در آینده را با ابهام روبرو میکند.
دست بالای ترکیه در قفقاز، همراه با روابط فزاینده رمزآلود خود با مسکو و واشنگتن نشان میدهد آنکارا میتواند به یک عامل مهم در آینده آسیای مرکزی تبدیل شود که چالشهایی برای روسیه و ایالاتمتحده و ایران و اسرائیل در پی خواهد داشت.
علامت سوال دیگر این است که چگونه دید منفی دولت بایدن از روسیه بهعنوان تهدیدی برای دموکراسی غربی و منافع ایالاتمتحده در سطح جهانی و آسیای مرکزی تأثیر میگذارد.
از زمان ترک کاخ سفید در سال 2017 ، بایدن سخنرانیهای زیادی انجام داده است که در آن لزوم فشار آوردن به روسیه در مناطق مختلف جهان، از جمله اوراسیا ، کمک به دولتها برای تقویت حاکمیت و خطمشی دموکراتیک و همچنین کاهش سرعت رشد روسیه برای ادغام اوراسیا تأکید شده است.
هنوز مشخص نیست که آیا ابزار سنتی واشنگتن که شامل کمک به دموکراتیزه کردن، برنامههای ضد فساد، ارتباط نزدیکتر با سازمانها و نهادهای بینالمللی و همکاری ضد تروریسم است ، میتواند در آسیای مرکزی نتایج مثبتی را به همراه داشته باشد یا خیر آن هم در شرایطی که قبلا در مناطق دیگر تحت رهبری ایالاتمتحده نتایج خاصی را در بر نداشته است.
استراتژی جدید ایالاتمتحده برای آسیای مرکزی
استراتژی مورد انتظار ایالاتمتحده برای آسیای میانه بین سالهای 2020-2025 میتواند پیشبرد حاکمیت و رونق اقتصادی باشد و این استراتژی در راستای منافع واشنگتن در "گسترش و حفظ حمایت از ثبات در افغانستان" و "کاهش تهدیدات تروریستی" است که در میانمدت سرمایهگذاری ایالاتمتحده در منطقه را توسعه میدهد.
با توجه به این واقعیت که سه کشور آسیای مرکزی شامل ترکمنستان، ازبکستان و تاجیکستان با افغانستان هممرز هستند ، کشورهای این منطقه علاقهمندی زیادی به تقویت ثبات در این کشور دارند. به همین منظور، دانشگاههای قزاقستان و ازبکستان دانشجویان پزشکی و مهندسی افغان را آموزش میدهند. قزاقستان همچنین تعهد خود را در قبال این هدف با میزبانی یک کنفرانس در سال 2018 که به توانمندسازی زنان افغان متمرکز بود ، نشان داد. این گردهمایی در نور سلطان برگزار شد.
تروریسم همچنان تهدیدی اساسی در قزاقستان است ، زیرا شهروندان آسیای مرکزی از جمله قزاقستانیها برای جنگ به سوریه رفتهاند. گرچه این نگرانی وجود دارد که برخی از این افراد ممکن است به فعالیتهای تروریستی در قزاقستان ادامه دهند ، اما تاکنون اوضاع باثبات است.
این ابتکارها قزاقستان را به یک شریک ایدآل برای ایالاتمتحده در منطقه آسیای میانه تبدیل میکند ، زیرا نورسلطان در حال اجرای اقدامات غیرنظامی برای کمک به افغانستان و همچنین رسیدگی به مسئله افراطگرایی خشن در مرزهای خود است. از آنجا که دولت آمریكا در تلاش است نیروهای خود را از افغانستان خارج كند ، برای منافع آمریكا مهم است كه به ابتكارهایی كه شركای منطقهای اش در جهت ارتقا توسعه در افغانستان و جلوگیری از گسترش افراطگرایی خشونتآمیز انجام میدهند ،كمك كند. در شرایطی که دو قدرت برتر آسیای مرکزی یعنی ازبکستان و قزاقستان در حال متنوع سازی شرکای خود هستند احتمالا آمریکا سیاست مهار روسیه و تقابل با چین در آسیای مرکزی را تشدید خواهد کرد. در آیندهای نه چندان دور، پکن در مقایسه با واشنگتن بهطور قابل توجهی امکان تأثیرگذاری سیاسی و اقتصادی بیشتری در آسیای مرکزی را در اختیار خواهد گرفت.
تاکنون واشنگتن بهطور کلی در رابطه با بحث چین و بهطور خاص در رابطه با وضعیت «سینکیانگ» فشار خاصی به کشورهای آسیای مرکزی وارد نکرده است. این وضعیت به نفع منطقه نیز بود تا بتواند با چین روابط اقتصادی داشته باشد و با آمریکا هم دوست باقی بماند. اما اگر مسئله سین کیانگ با توجه به اهمیت مسائل حقوق بشری برای دموکراتها و بایدن، به یکی از موضوعات کلیدی در تقابل میان آمریکا و چین تبدیل شود، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ آیا واشنگتن پافشاری خواهد کرد؟ بویژهاینکه حفظ ثبات در امتداد مرزهای آسیای مرکزی با چین از اولویت کشورهای منطقه است. بهعنوانمثال آمریکا به تازگی جنبش اسلامی ترکستان شرقی را از فهرست سازمانهای تروریستی حذف کرده است. این تصمیم چه پیامدهای خواهد داشت و آسیای مرکزی در قبال آن چه تصمیمی میتواند بگیرد؟ اینها پرسشهایی هستند که هنوز پاسخ روشنی ندارند.
احمد قاسمزاده- پژوهشگر و مترجم زبان قزاقی موسسه مطالعات راهبردی شرق