سیاست چین در آسیای مرکزی و فرصتهای جدید برای ایران
ایران شرقی/
*اسن آسوبعلیف
تحولات در حال انجام در نظم جهانی که منجر به تضعیف مواضع برتر آمریکا و غرب شده است، بدون تردید بر وضعیت مناطقی که محل تعارض منافع غربی ها و کشورهای رقیب آنهاست ، تاثیر خواهد گذاشت. در حال حاضر کشورهایی که به میزان متفاوت با آمریکا مقابله کرده - و مهم تر اینکه پتانسیل لازم برای انجام چنین امری را در اختیار دارند- ، روسیه، چین و ایران هستند. در عین حال، یکی از ویژگیهای مهم وضعیت نظم جهانی این است که وجود سلاح هستهای دیگر نقش عامل اصلی در تعیین توانایی این یا آن کشور برای مقابله موفق با آمریکا و متحدانش در عرصه بین المللی را ندارد. در دنیای امروز، کشورها برای حمایت از منافع خود در مقابل هژمونی آمریکا نیازمند امکانات و ابزارهای جامع تری هستند.
ایران برخلاف روسیه و چین که عضو «کلوپ هستهای» هستند، بدون داشتن برنامه هستهای نظامی طی مدت زمان طولانی اشکال متنوع تری از تقابل با آمریکا را ارائه داده است. به عنوان مثال، میتوان به وجود ارتش مدرن و مجهز، اقتصاد قوی و توسعه یافته، تولیدات با تکنولوژی بالا، انسجام عقیدتی و سیاسی جامعه پیرامون رهبری و بسیاری از عوامل دیگر اشاره کرد. همچنین نکته قابل توجه این است که ایران از پتانسیل و تواناییهای خود برای مقابله با آمریکا ارزیابی دقیقی دارد.با این وجود، وضعیت روابط بین الملل به گونهای در حال پیشرفت است که ممکن است ایران با ضرورت انتخاب در داخل بلوک ضد آمریکایی مواجه شود و اقدام به همکاریهای نزدیک تری با روسیه یا چین کند.
این در حالی است که بین ایران و چین در سطح سازمان ملل متحد و سایر ساختارهای بینالمللی و همچنین در رابطه با مسائل و مشکلات جداگانه مربوط به توسعه جهانی، سطح بالایی از حمایتهای متقابل وجود دارد. همکاریهای مشابهی با روسیه نیز دنبال شده و گذشته از آن، همکاریهای سه جانبه در رابطه به حل اوضاع سوریه شکل گرفته است که برای تهران مهم میباشد. در رابطه با این موضوع، بیشتر شرایط آسیای مرکزی مد نظر قرار گرفته است، زیرا در سال های 2019-2020 احتمال شکل گیری رقابت بین روسیه و چین برای نفوذ در این منطقه به واقعیت نزدیک شده است. ضمنا چین بیش از پیش طرح های جدیدی را برای منطقه معرفی میکند که میتواند در آینده برای منافع روسیه تهدید بالقوهای ایجاد کند.
ایران نیز در آستانه ارائه استراتژی خود برای کشورهای آسیای مرکزی قرار دارد که البته این امر نمیتواند چالش مستقیمی برای منافع روسیه و چین ایجاد کند. مشکل روسیه در آسیای مرکزی این است که سعی در مهار نفوذ سایر کشورها میکند، در حالی که خود ظرفیت های بسیار محدودی را جهت سرمایه گذاری های کلان در این منطقه، در اختیار دارد. چین حتی علی رغم رکود اقتصادی ناشی از شیوع کرونا همچنان از چنین ظرفیتی برخوردار بوده و تا این اواخر با احتیاط و با در نظر گرفتن مشارکت خود با روسیه، اقدام به طرح ابتکارها در سطح چندجانبه (پروژه «کمربند و راه») و دوجانبه می کرد. در 16 ژوئیه (26 تیر) سال جاری چین برای اولین بار با حضور نمایندگان همه کشورهای آسیای مرکزی (در سطح وزرای امور خارجه) و بدون مشارکت روسیه، نشستی در قالب «5+1» برگزار کرد. هرچند روسیه به طور رسمی نسبت به این اقدام هیچ واکنشی نشان نداد، اما معلوم است که این موضوع برای «مسکو» بسیار حساس بوده و احتمالا «کرملین» فقط با ملاحظات روابط استراتژیک با چین از اظهار نظر خودداری کرد.
از طرف دیگر، همانگونه که رسانههای بینالمللی گزارش میدهند ایران و چین در استانه انعقاد سند مشارکت بلندمدت 25 ساله قرار دارند که شامل سرمایه گذاریهای کلان در جمهوری اسلامی و دسترسی چین به بازار ایران و همچنین قراردادهای بلند مدت برای تأمین انرژی مورد نیاز چین است. این اتفاق یک پیام بسیار واضح و روشن مبنی بر این است که چین ایران را به عنوان شریک مهمی در تقابل روزافزون جهانی خود با آمریکا و همچنین در راستای اجرای برنامه های خویش در چارچوب «کمربند و راه» می شناسد.
به طور طبیعی اکنون توافق ایران و هند در مورد چابهار و نقش احتمالی آن در تجارت بین هند، ایران، افغانستان و آسیای مرکزی، قابل تجدید نظر به نفع چین خواهد بود. بویژه اینکه هند در زمان خود به تحریم های نفتی شدید آمریکا علیه ایران پیوسته بود. با این وجود، تردیدی نیست که ایران نسبت به هند رویکرد عملگرایانه خواهد داشت.
مسلماً در آینده نزدیک قرارداد راهبردی ایران و چین به امضا خواهد رسید و به میزان تحکیم مشارکت دو طرف، تعاملات سیاسی بین «تهران» و «پکن» در رابطه به طیف وسیعی از موضوعات روابط بین المللی نیز افزایش خواهد یافت. برای چین، حضور یک کشور اسلامی در جمع متحدینش، که به اصل عدم دخالت در امور داخلی سایر کشورها پایبند باشد، بسیار مهم است. این موضوع در متن ارزیابی سیاست ملی چین نسبت به منطقه «سینگ کیانگ»، ارزش ویژه ای پیدا میکند. باید گفت که ایران در مورد این مسئله بسیار عملگرایانه رفتار کرده و به درستی چنین می پندارد كه بحث سینکیانگ مربوط به امور داخلی چین بوده و آمریکا و غرب دارند با اهداف سیاسی از آن بهره برداری می کنند.
چین همچنین در رابطه با این موضوع، از حمایت های کشور دیگر مسلمان – پاکستان- برخوردار بوده و گذشته از آن پکن در سیاست گذاری خود نسبت به افغانستان از ظرفیتهای «اسلام اباد» برای پیشبرد مذاکرات مورد نظر خویش در رابطه با صلح بین الافغانی (گروه تماس «سازمان همکاری های شانگهای و افغانستان»، گفت و گوی وزرای امور خارجه چین، افغانستان و پاکستان و همچنین رایزنیهای میان چین، آمریکا، روسیه و پاکستان در موضوع افغانستان) استفاده به عمل می آورد. البته این تلاشها را نمیتوان کاملاً موفقیت آمیز عنوان کرد، زیرا به طور کلی تا زمانی که در افغانستان صلح و ثبات طولانی مدت برقرار نشود، صحبت از موفقیت آمیز بودن هر نوع اقدام مربوط به این کشور زود خواهد بود. با این وجود ورود افغانستان به دهلیز اقتصادی چین و پاکستان که از منطقه سینکیانگ تا بندر گوادار را فرا گرفته است، می توان دستاوردی مهم خواند.
چین و پاکستان در سال 2013 توافق نامه سرمایه گذاری روی این پروژه را به ارزش 62 میلیارد دلار امضا کرده بودند. با گذشت هفت سال، چین و پاکستان در حجم حدود 19 میلیارد دلار پروژه اجرا کرده و زیرساخت های بندر و شهر گوادر هنوز توسعه نیافته باقی مانده و نیاز به کار بیشتری دارند. ظاهرا ضمن تحقق پروژه کریدور اقتصادی چین و پاکستان و شرکت دادن افغانستان در آن، چینی ها به نگاه منفی افغان ها نسبت به پاکستان و مداخلات دایمی آن در امور داخلی افغانستان، زیاد توجه نکردند. البته افغانستان از سرمایه گذاری های چین ممانعت نمی کند ولی حضور پاکستان باعث ایجاد زمینه منفی خاصی شده است. بویژه اینکه طی سه سال اخیر حجم تجارت و ترانزیت در این مسیر رو به کاهش بوده است.
بندر چابهار ایران از مزایای بیشتری برخوردار است، زیرا علاوه بر افغانستان همچنین راه را بر روی کشورهای آسیای مرکزی باز می کند. با این وجود نباید چابهار و گوادر را به عنوان رقیب هم در نظر گرفت، بلکه سودمندتر این خواهد بود که در شکل گیری یک مرکز اقتصادی مشترک برای این منطقه، این دو بندر مکمل یکدیگر باشند.
در همین راستا، تقویت حضور چین در ایران در سطح سرمایه گذاری در بخش زیرساخت ها، حمل و نقل، انرژی و همچنین چشم انداز انتقال پروژه توسعه چابهار به چین، با تحولات اخیر به طور کامل همخوانی دارد.
به عبارت دیگر در حال حاضر چین به ایران، نه كمتر از آنكه ایران به سرمایه گذاری های چینی احتیاج داشته باشد، نیاز دارد. در این رابطه نه تنها تحریم های آمریکا علیه چین نقش ایفا می کند، بلکه به میزان بیشتری رقابت های منطقه ای بین هند و چین و اختلافها پیرامون طیف گسترده ای از مسائل دوجانبه منجر به ایجاد چنین شرایطی شده است.
تلاش برای سد کردن راه هند به آسیای مرکزی هدف استراتژیک چین بوده و به نظر می رسد که به این دلیل پکن تمام تلاش های خود برای مشارکت در پروژه های زیربنایی، تجاری و اقتصادی مربوط به چابهار انجام خواهد داد. اینجاست که علاقه متقابل ایران و چین برای اجرای پروژه های مشترک در آسیای مرکزی نیز به میان خواهد آمد که به طور ناگزیر با افغانستان هم ارتباط پیدا خواهد کرد.
ضمنا این گزینه (در قیاس با کریدور اقتصادی چین و پاکستان) برای چین قابل پیش بینی تر و مطمئن تر خواهد بود: مرز ایران با افغانستان و ترکمنستان از ثبات بالایی برخوردار بوده و طرف ایرانی قادر به ارائه هرگونه تضمین های امنیتی است .
بنابراین زمینه های جدید همکاری های ایران و چین در سه حوزه مهم قابل پیش بینی است:
• چابهار به عنوان یک پروژه حمل و نقل در جهت رفع انسداد آسیای مرکزی؛
• اجرای پروژه های مشترک اقتصادی و غیره در افغانستان؛
• جلب تدریجی ایران در پروژه های آسیای مرکزی
در حالی که دو مورد اول تقریبا جایی برای نگرانی ندارد (زیرا این کشورها نسبت به این حوزه ها علاقه مند بوده و از پتانسیل لازم نیز برخوردارند)، مورد سوم، یعنی حضور ایران در پروژه های اقتصادی و غیر اقتصادی آسیای مرکزی می تواند تا حدودی باعث نگرانی روسیه و همچنین تعدادی از کشورهای منطقه شود.
در همین حال جلب حضور ایران در پروژه های آسیای مرکزی به نفع چین خواهد بود تا انتقادات دایمی در خصوص «توسعه طلبی چین در منطقه» را کمرنگ کرده و از این طریق نشان دهد كه این ها همگی پروژه های مشترک كشورهای دوست هستند. از طرف دیگر، ایران هم فرصت های مناسبی جهت جذب تدریجی در امور منطقه از طریق پروژه های تجاری، اقتصادی یا سرمایه گذاری را به دست خواهد آورد.
بدیهی است که اعتراض احتمالی تاجیکستان و ترکمنستان می تواند با موضع چین خنثی شود، زیرا این کشورها دریافت کنندگان اصلی کمک های مالی و سرمایه گذاری های چین در منطقه هستند.
اما ارتباط موضوع با روسیه می تواند یک مقدار پیچیده تر باشد. البته روسیه ایران را به عنوان رقیب خود در آسیای مرکزی نمی شناسد و گذشته از آن مسکو متوجه این نکته است که ایران پس از لغو تحریم های سازمان ملل در زمینه تسلیحات در اکتبر 2020، به سلاح های معمولی و متعارف نیاز خواهد داشت که مسکو دارد برای سهم گرفتن در این زمینه آماده می شود .
چین هم که صنعت دفاعی آن طی 10-15 سال اخیر به موفقیت هایی قابل توجهی رسیده است، برنامه های مشابهی را در دست اجرا دارد. بنابر این می توان احتمال داد که روسیه و چین با برنامه های آمریکا و متحدانش برای اعمال تحریم های مداوم تسلیحاتی علیه ایران را در شورای امنیت سازمان ملل مقابله خواهند کرد.
احتمال داده می شود که بین چین و روسیه در مورد عرضه سلاح هیچ اختلاف جدی وجود نخواهد داشت.
اولاً، مشخص نیست که تحریم ها تا چه اندازه به برنامه های ایران برای نوسازی و تجهیز مجدد نیروهای مسلح کشور تأثیر گذاشته اند و ثانیاً، اگر خسارات ناشی از تحریم ها قابل توجه باشد، پس ایران به جای خرید گسترده سلاح های معمولی و متعارف، پشتیبانی از اقتصاد را در اولویت قرار خواهد داد.
با این وجود نمی توان این موضوع را استثنا دانست که مشارکت بلند مدت با چین همچنین شامل همکاری ها در زمینه تسلیحات خواهد شد. به نوبه خود، روسیه می تواند توانایی های ایران در زمینه خرید تسلیحات را درست ارزیابی کرده و به طور رایگان بحث عرضه تسلیحات، به عنوان مثال تجهیزات هواگردی با شرایط ارائه خدمات مربوطه در روسیه را مطرح کند.
اقدامات سال های اخیر چین در آسیای مرکزی حاکی از آن است که این کشور آماده است به تدریج نفوذ اقتصادی خود را حداقل در رابطه با تعدادی از موضوعات خاص به نفوذ سیاسی تبدیل کند.
باید گفت که دلیل واقعی اقدامات اخیر چین در منطقه بدون حضور روسیه (نشست «5+1») در آن نهفته است که پکن می خواهد از کشورهای آسیای مرکزی در خصوص عدم پیوستن آنها به تحریم های آمریکا و واگذاری قلمروشان به طرف های ثالث جهت ایجاد تهدیدات مستقیم و غیرمستقیم علیه چین، تضمین های قاطع دریافت کند. نگرانی های چین قابل درک است، آمریکا با گسترش لیست افراد و شرکت هایی که ممکن است در اعمال «ظلم و فشار نسبت به اویغورها و سایر اقوام مسلمان» در سنکیانگ دست داشته باشند، تحریم های خود را باز هم تشدید کرده و از سایر کشورها می خواهد تا به آنها بپیوندند.
البته تاکنون این فعالیت های آمریکا ناموفق بوده اند، اما چین متوجه تهدیدات احتمالی از کشورهای پیرامونی و از جمله آسیای مرکزی با جمعیت عمدتاً مسلمان هست. به این دلیل سیاست سنتی چین «تلاش برای جلوگیری از تهدیدات احتمالی» این کشور را به دنبال کردن سیاست فعال تری در آسیای مرکزی وا داشته است. در عین حال برای چین لازم است به طور مرتب به روسیه اطمینان دهد که اقداماتش در منطقه علیه منافع آن نخواهد بود. هرچند در آینده احتمال دارد که چین روسیه را - به اصطلاح- در برابر عمل انجام شده قرار دهد.
اگر ایران به فکر استراتژی خود در آسیای مرکزی است، پس اکنون بهترین زمان برای پیشبرد آن فرا رسیده است. ایران هیچ تهدیدی برای روسیه یا چین در منطقه ایجاد نمی کند، اما کمک یا «رضایت» این دو قدرت به هر شکلی بسیار ضروری است. اگر یک فرمول (یا اهداف) احتمالی برای اقدامات ایران در آسیای مرکزی در نظر گرفته شود، ممکن است به این صورت باشد: مشاوره سیاسی با روسیه در مورد آسیای مرکزی و شرکت در پروژه های حمل و نقل، تجاری و اقتصادی با چین در منطقه.