ایران شرقی/
ابوالفضل آقاحسنی*
منطقه آسیای مرکزی به دلیل برخورداری از موقعیت ژئوپلتیک و ذخایر عظیم معدنی بهخصوص گاز و نفت دارای اهمیت زیادی است. این منطقه کهن محل زیست ملیتها، قومیتها و ادیان گوناگون است و در طول تاریخ به غیر از دوران کمونیست، همواره محل همزیستی ملل مختلف و مرکز تبادل فرهنگها و سنتها بوده است. در همین راستا دکترین فرهنگی و سیاسی جمهوری اسلامی ایران در منطقه همواره بر اساس اصول مشترک تاریخی، دینی، فرهنگی و نشأت گرفته از علایق هر دو کشور در زمینههای مختلف است.
جمهوری قرقیزستان بهعنوان یک کشور دموکراتیک در این منطقه در طول سالهای پس از استقلال فراز و نشیبهای بسیاری را در جهت جامعهپذیری سیاسی طی کرده است و اینک تجربه سیستم پارلمانی را به عنوان نتیجه این فرایند از سر میگذراند. حاصل این فرایند شکلگیری نهادهای مدنی و تقویت جامعه مدنی در جامعه قرقیزستان است که این جمهوری را از کشورهای دیگر در منطقه متمایز کرده است. نخستین اطلاعات تاریخی در مورد قومیت و حاکمیت مردم قرقیز در آثار تاریخ نویس چینی «سیما سیان» ثبت شده است. قرقیزها در سال 840 میلادی دولت اویغور را در شمال غربی مغولستان سرنگون کردند و اراضی میان رودهای «ینی سئی» و «ارخن» را به تصرف خود درآوردند. قرقیزها در اوایل سده نوزدهم مورد هجوم خانات «خوقند» قرار گرفتند. خانات خوقند در سال 1868 تحتالحمایتی روسیه را پذیرفتند و چند سال بعد به عنوان ایالت «فرغانه» ضمیمه امپراطوری روسیه شدند.
در 14 اکتبر 1924 سند تشکیل استان خودمختار «قراقرقیز» در هیئت فدراسیون شوروی به تصویب رسید. در سال 1926 استان خودمختار قراقرقیز به جمهوری خودمختار قرقیزستان تبدیل شد. در سال 1936 جمهوری خودمختار قراقرقیز به عنوان عضوی بالاتر از جمهوری خودمختار بهعنوان یکی از جماهیر متحده شوروی محسوب و مرزهای جغرافیای ملی آن تثبیت شد. از آن زمان تا فروپاشی شوروی، جمهوری قرقیزستان به عنوان یکی از جماهیر متحده شوروی به شمار میرفت. در پانزدهم دسامبر 1990 شورای عالی جمهوری، اعلامیه تمامیت ارضی قرقیزستان را صادر و در سی و یکم اوت 1991 اعلامیه استقلال جمهوری قرقیزستان تصویب شد و بدین ترتیب به عنوان یک کشور مستقل در صحنه بینالملل ظاهر گردید و روز 31 اگوست 1991 میلادی روز اسقلال ملت قرقیزستان نام گرفت. پرچم این کشور شامل یک خورشید طلایی با چهل اشعه است. درون این خورشید یک «توندوک» که نمایانگر اتحاد ملی است قرار دارد و اشعهها، نماد چهل قبیله کهن هستند که از اتحادشان قرقیزستان شکل گرفت و زمینه قرمز نشان از شجاعت این قوم است.
جامعه قرقیزستان سنتگرا است و به رغم گذشت سالها از مدنیت و شهرنشینی این مردم، هنوز آداب و رسوم دوران چادرنشینی در زندگی آنها وجود دارد. «یورت»(خیمه) به عنوان مظهر زندگی آن دوران نقش منحصر به فردی در جشنها، سوگواریها، عروسیها و مراسم مذهبی دارد. جنس آن از نمد بوده و متناسب با شان و منزلت ساکنین، دارای کیفیتهای مختلف است. هنوز مردان با پوشیدن «چیکن»(لباس محلی) و زنان با گذاشتن «قلپاق» و «الچک»( نوعی کلاه ملی) سنتهای ملی و مذهبی اجدادشان را گرامی میدارند. قهرمان داستانی قرقیزها یعنی «مناس» از عناصر مهم فرهنگساز جامعه امروز قرقیزستان است که شباهت زیادی به «رستم» قهرمان شاهنامه فردوسی در ایران دارد و هنوز سخن از «هفت سین مناس» به میان میآید که روح حاکم بر مردم قرقیزستان است؛ روحی که به قول زنده یاد «چنگیز آیتماتف» بنیانگذار ادبیات نوین قرقیزستان، هنوز هم در شریان زندگی مردم جریان دارد و تحلیل رفتار اجتماعی مردم قرقیز بدون در نظر گرفتن آن ممکن نیست. افرادی که به بیان ابیات و اشعار این حماسه میپردازند به «مناسچی» معروف هستند که آقای «مامبیت چاکماروف» یکی از معروفترین مناسچیها است. این حماسه گنجینه طلایی اندیشه مردمی است که تجربه سه هزار ساله تاریخی و طرز زندگی معنوی قوم قرقیز را در بر گرفته است. مناس از پیکار و مبارزه مردم برای به دست آوردن استقلال حکایت دارد. این اثر توصیف شجاعت، دلیری و مردانگی قهرمان در مبارزههای خونین علیه استیلاگران و بیانگر ایستادگی و استقامت مردم برای به دست آوردن اتحاد، همبستگی و آزادی است. تعداد مصراعهای این حماسه که توسط آقای «ساگیبای ارازباکاف» ثبت شده بالغ بر 180378 مصراع است.
خانم «کورمانجان داتقا» یکی از معدود زنان حاکم بر کشورهای شرقی است که در نزد مردم قرقیز لقب «مادر ملت» را دارد و بر روی اسکناسهای پنجاه صومی تصویر وی چاپ شده است و به همت این بانوی قهرمان بود که روابط دوستانه قرقیزها با روسیه برقرار شد. خانم «کانیکی» همسر مناس هم که یک تاجیک فارس زبان بوده در زمره زنان قهرمان قرار دارد. وی پس از مرگ مناس، توانست برای حفظ منافع مردم مبارزه کند و مانع از کشته شدن فرزند خردسال مناس شود.
قدیمیترین ورزش رزمی این کشور موسوم به «ساییش» است که در آن دو سوار کار مسلح، با سرعت برای حمله به یکدیگر به طرف هم میروند. در این بازی تلاش دو حریف بسیار زیاد است تا حدی که اسب، خود را بر روی پاهای عقب نگه میدارد؛ بنابراین بازی ساییش شجاعت، سرعت و مهارت زیادی را میخواهد و نشان از عجین بودن زندگی مردم قرقیز با اسب دارد. بازیهای دیگر مانند «آمچابوش»، «ژرژسالوش»، «تارتوش اولاک»، «تایغان» و «بش تاش» نشان دهنده پویایی، سرزندگی و ارتباط معنادار مردم قرقیز با طبیعت است. اما آنچه در همه این بازیها نمایان است سرسختی و قانع بودن این ملت است.
قرقیزستان دارای بزرگترین جنگل گردوی باستانی به نام «ارستان باب» در استان جلال آباد است. از نظر حجم آب دریاچه «ایسیک کول» بزرگترین آبگیر در آسیای مرکزی است که به هیچ عنوان بیرون ریزی ندارد و قرقیزها آن را «دریاچه کوهستانی» مینامند و از نظر وسعت بعد از دریاچه آرال قرار میگیرد. آب تمیز و کریستال مانند ایسیک کول که کمی هم نمک در خود دارد، در تمام طول سال یخ نمیبندد.
با نگاه به ادبیات عامه مردم قرقیزستان، به جایگاه شعر و شاعری پی میبریم. قرقیزها دارای اشعار مختلفی هستند که در مراسمها و آیینهای خاص مورد استفاده قرار میگیرد و در فرهنگ عامه به افرادی که به حفظ و ارائه این اشعار در مراسمات مختلف میپردازند «آقین» گفته میشود. از جمله برجسته ترین آقینها آقای «کالی گل بای اولو» است که به عنوان یکی از پایهگذاران اشعار مردمی قرقیز شناخته میشود. یکی از اشعار معروف، سرود «آپ مایدا» است که شعری در مورد کار و تلاش است. این گونه اشعار در هنگام کار از یک سو از مشقت کار میکاهند و از سوی دیگر احساسات خفته را بیدار و سراینده را به وجد میآورند. برای نمونه دعای سفر برای شخصی که به سفر دور و درازی میرود به این صورت است:
بگذار راه تو با نیکی آراسته باشد!
بگذار خداوند قادر همسفر تو باشد!
بگذار بهادران «مناس» و «کاشای» رفیق طریق تو باشند!
و به جایی که تو تشریف میبری
بگذار خاکستر آنجا در کف تو نقره شود!
بگذار خاک در کف تو زر گردد!
و در یک کلام آقینها ثروت و سرمایه مردم قرقیز هستند. اما در بین همه اندیشمندان قرقیز نام «توکتاگل ساتیلگانف» معروف به «بلبل کوهستان» به دلیل استعداد و مهارت بدیهه سرایی و موسیقی شناسی همواره بر زبانها بوده و هست. وی اولین شخصی است که ایده آزادی و برابری را سر میدهد و جان خود را در راه دستیابی به این هدف بعد تحمل سختیها و شکنجههای زیاد از سوی حکومت تزار در سیبری از دست میدهد. هم اکنون در جمهوری قرقیزستان جایزه دولتی در رشته ادبیات و هنر با نام توکتاگل وجود دارد.
قرقیزها مردمی عاطفی و احساساتی هستند. آنها در غم و شادی دوستان و آشنایان شریک میشوند. آنان برای رساندن خبر خوب و خوشحال کننده رسم ویژهای دارند که به آن «سویونچو» میگویند. آنها برای رساندن چنین خبری بیشتر جوانان را انتخاب میکنند. وقتی خبر به اولین نزدیکان رسانده میشود، برای رساننده مژدگانی همچون پول و حتی اسب در نظر گرفته میشود. یکی دیگر از جشنهای باستانی « تاشاگسو» است. زمانی که بچه به یک سالگی میرسد و کم کم می تواند راه برود جشنی بزرگ میگیرند.
از جمله غذاهای معروف کشور قرقیزستان میتوان به قارتا، چوچوق، قمیز و بش بارماخ اشاره کرد که بیشتر آنها از گوشت و اندامهای مختلف اسب تهیه میشود. اما هنر بزرگ مردم قرقیز پرورش عقاب و باز است. که از آن برای بازی، سرگرمی و همچنین شکار استفاده میشود. از جمله بازیهای مردم قرقیزستان که اندکی هم به فراموشی سپرده شده است «کاک بارو: بزکشی»، «اوداریش: یکدیگر را از اسب انداختن» و « جورغا سالیش: اسب دوانی» است. موسیقی نیز بخشی از حیات مادی این مردم صبور است و ساز معروف آنها «قاموز» نام دارد. که از جمله سازهای زهی است.
شکلگیری دموکراسی در جمهوری قرقیزستان از یک سو نشاندهنده تلاش این ملت برای دستیابی به جایگاه واقعی خود در سطح منطقه و نظام بینالملل است و از سوی دیگر ریشه در حقیقتجویی و راستی مردم قرقیز دارد.
انتهای مطلب/
*دانشآموخته کارشناسی ارشد روابط بینالملل دانشگاه تهران
منبع: قرقیزستان در آئینه فرهنگ به قلم محمد حسین عابدینی