روسها که افغانستان را حیطه جغرافیایی خود میپندارند، همواره از دید دکترین تزار به این کشور نگریستهاند و این نگاه اکنون نیز در بین استراتژیستهای روسی و شخص ولادیمیر پوتین وجود دارد. هر چند مسکو در افغانستان پسا 2001، سیاست سکوت را پیشه کرده است اما دیده میشود که این سکوت آرام آرام در حال شکستن است و روسیه به منظور دست یافتن به هژمونی خود بر منطقه، ممکن است این تعامل سیاسی را به تقابلی استراتژیک بدل کند.
ایران شرقی/
پس از حادثه 11 سپتامبر، بسیاری از کشورها برای از بین بردن پایگاههای افراط گرایی در افغانستان بسیج شدند. روسیه نیز از جمله کشورهایی بود که با آمریکا در این مسیر همگام شد و هر چند در افغانستان پسا 2001، نقش حاشیهای برای خود برگزید و سهم بارزی در بازسازی این کشور ایفا نکرد اما مخالف حضور نظامی آمریکا در افغانستان نبود. اوج تعامل روسیه با آمریکا را در زمانی که واشنگتن به سبب تنش با اسلامآباد در تنگنای مسیر تدارکاتی قرار گرفت، میتوان مشاهده کرد. روسیه نه تنها به کشورهای آسیای مرکزی برای تامین مسیر تدارکاتی چراغ سبز نشان داد بلکه کریدور هوایی روسیه را برای تامین تدارکات ناتو و آمریکا در اختیار آنها گذاشت. اما پس از انتقال جغرافیای جنگ به شمال افغانستان که هم مرز حیاط خلوت روسیه تلقی میشود و همچنین تقابل دو قدرت در اوکراین و خاورمیانه، ابراز نگرانیهای مسکو و زیر سئوال بردن حضور نظامی آمریکا در افغانستان آغاز شد. با پیدایش گروهی تحت نام داعش خراسان، روابط آمریکا - روسیه در افغانستان وارد فاز جدیدی شد و فاز اتهام زنی بین این دو کشور آغاز شد.
به منظور واکاوی رفتارهای روسیه و آمریکا در افغانستان، «موسسه مطالعات آسیای مرکزی و افغانستان» گفتگویی با «ملک ستیز» کارشناس افغان و دانش آموخته رشته حقوق و روابط بین الملل از دانشگاه روابط بینالملل مسکو انجام داد. ملک ستیز به عنوان پروفسور افتخاری، در دانشگاههای ترکیه، دانمارک و افغانستان تدریس کرده و تجربه 20 سال کار تحلیلی و تحقیقی، در کشورهای آفریقایی، جنوب شرق آسیا، آسیای مرکزی و اروپای غربی را دارد.
متن این گفتگو:
روسیه چه تعریفی از حضور آمریکا در طول 16 سال گذشته در افغانستان و مولفههای این حضور دارد؟
ستیز: اگر به تاریخ مناسبات افغانستان با روسیه و آمریکا و به صورت کل با غرب نگاهی شود، دید ژئوپلیتیک روسها به این منطقه با دید غربیها بسیار متفاوت است. روسها به این باور هستند که افغانستان حیطه جغرافیایی یا میدان تحت کنترل آنهاست. زمانی که بریتانیاییها برای نخستین بار بحث نزدیکی از طریق شبهقاره هند به آسیای مرکزی را مطرح کردند، روسها این بحث را به شدت نقد کردند و مطرح نمودند که این جغرافیا در حیطه صلاحیت استراتژیک آنهاست. از این سبب، همین دیدی که «دکترین تزار» نامیده میشود، هنوز هم در افکار رجال سیاسی روسیه به ویژه استراتژیستهای این کشور وجود دارد و بر آن پافشاری میکنند. پوتین نیز یکی از حامیان این تفکر در مناسبات بینالمللی و سیاست خارجی است. از این جهت، دید روسها به منطقه و پیرامون افغانستان دیدی با ثبات است، اما روسها میپذیرند که نبود یک پشتوانه بسیار پرقدرت اقتصادی در سیاست خارجی این کشور، سبب شده که در مورد افغانستان شکیبایی پیشه کنند و حتی من آن را یک سکوت مرموز مینامم. این سکوت پس از دوره طالبان به وضوح مشاهده شد، اما در این اواخر دیده میشود که روسها به آرامی در حال شکستن این سکوت هستند و جایگاه آمریکا را در افغانستان به چالش میکشند.
سوال: غیر از یکی دو سال اخیر که روسها به گفته شما سکوت خود را آهسته آهسته میشکنند، در طول 15 سال گذشته و تا سال 2015 و باز شدن پای داعش در افغانستان، عملا یک نوع تعامل بین روسیه و آمریکا در افغانستان وجود دارد، فکر میکنید این تعامل بر اساس چه انگیزههایی وجود داشت؟
ستیز: این تعاملات در مناسبات سیاسی یا دیپلماتیک وجود داشته، اما تعاملات استراتژیک نبودهاند. استراتژیهای این دو قدرت جهانی پیرامون افغانستان به شدت در تناقض بوده و متفاوت هستند. دید استراتژیک روسها در منطقه، همان گونه که قبلا گفتم، یک هژمونی ژئوپلیتیک در منطقه است، در حالی که از سوی دیگر آمریکاییها تلاش دارند به نحوی یک حاکمیت حتی قابل بحران را هم در افغانستان مدیریت کنند تا بتوانند نزدیکی خود را با آسیای مرکزی، قفقاز و مرزهای روسیه توجیه نمایند؛ از این سبب من این تعاملات را در سطح مناسبات دیپلماتیک و ناشی از یک سلسله رویکردهایی مانند مباحث ناتو، آمریکا و روسیه در قفقاز و اوکراین ناشی میبینیم، نه این که آنها یک تعامل مشترک استراتژیک داشته باشند.
پس از 2015، در عرصه نظام بینالملل و رویکرد آمریکا و روسیه نسبت به یکدیگر، چه اتفاقی روی داد که به گفته شما تعامل سیاسی یا دیپلماتیک میان این دو قدرت به یک تقابل تبدیل شد؟
ستیز: حوادث خاورمیانه به ویژه بهار عربی که بعدا به یک سلسله بحرانها در منطقه تبدیل شد؛ وضعیت سوریه، مداخله روسها در خاورمیانه و حتی به نحوی ضعف استراتژیک سیاست آمریکا در خاورمیانه، به نحوی حاکمیت روسها را در این منطقه از جهان به شدت تغییر داد. تحرکات روسیه نشان می دهد که این کشور پیرامون خاورمیانه جدی است و این شرایط بر وضعیت افغانستان هم بسیار اثر گذاشت؛ به ویژه بحث گسترش داعش در افغانستان، روسها را به شدت نگران ساخت. همین مسأله سبب شد تا روسها سکوت خود را پیرامون افغانستان بشکنند، افغانستان را به عنوان یک مسأله مهم مطرح نمایند، یک سلسله مذاکرات را با طالبان آغاز کنند و گسترش داعش در منطقه و مرز افغانستان ـ پاکستان را برای نفوذ به آسیای مرکزی، به شدت مورد توجه قرار دهند. همه اینها سبب شد که روسها در سکوت خود پیرامون مسائل افغانستان، تجدید نظر کنند و تعامل با آمریکاییها را بازبینی کنند. از سوی دیگر، روسها حتی از طریق آسیای مرکزی مناسبات بهتری را با پاکستان ـ که هیچ گاه خوب نبوده، ـ آغاز کردند.
در این زمینه روسها تلاش کردند یک رابطه خوب و جدید را با دولت افغانستان، به خصوص پس از روی کار آمدن دولت وحدت ملی ایجاد کنند. با تشکیل دولت وحدت ملی، روسها چراغ سبزهای زیادی را به این دولت نشان دادند و حتی حاضر بودند توافقنامه همکاریهای نظامی را با افغانستان امضا کنند. اما به رغم برخی سفرها، این تلاشها از سوی دولت افغانستان بی پاسخ ماند. و سرانجام در طول یک سال اخیر دیده می شود که روسیه انتقادهای صریحی را نسبت به تحولات افغانستان دارد، نظر شما نسبت به این فراز و فرودها چیست؟
ستیز: به صورت کل در سیاست و به صورت ویژه در مناسبات بینالمللی، چیزی که میتواند یک سیاست یا رویکرد و یا به قول شما یک تعامل سیاسی را به واقعیت نزدیک کند و یا به پیروزی برساند، پشتوانه اقتصادی است. روسها در زمینه حمایت اقتصادی سیاستهای خود در افغانستان بسیار ناتوان هستند و این سبب میشود کشور فقیری مانند افغانستان را به سوی خود جلب نکند. از سوی دیگر، آمریکاییها سالانه در افغانستان حدود 100 میلیارد دلار هزینههای نظامی دارند و این مصارف نظامی، با موجی از حمایتهای اقتصادی این کشور و همچنین اتحادیه اروپا و کشورهای حامی غرب مثل ژاپن، استرالیا و کانادا همراه است؛ این حمایتهای اقتصادی به شدت بر سیاست یا هژمونی ایالات متحده آمریکا در افغانستان و تضعیف روابط افغانستان و روسیه تأثیر دارد. اگر روسها در افغانستان همانند دوران جنگ سرد، حمایت گسترده اقتصادی از حکومت افغانستان داشته باشند، به طور قطع میتوانند به یک رقیب کلان برای آمریکا در افغانستان تبدیل شوند.
در این زمینه، نقش خود ایالات متحده چگونه است؟ آیا این کشور اعمال نفوذ و تأثیرگذاری لازم بر سیاست خارجی افغانستان را دارد، به خصوص پیرامون چگونگی روابط با کشوری مثل روسیه؟
ستیز: سیاست خارجی افغانستان به شدت از دو نکته بسیار مهم رنج می برد؛ یکی نبود فکر یا استراتژی سیاست خارجی است، ما هنوز نتوانستهایم یک چارچوب منظم تدوین و ابراز کنیم. در مناسبات بین المللی، اگر یک دولت فقیر نتواند استراتژی خود را منسجم سازد، به شکل خودکار تحت تأثیر استراتژیهای کلانی که حمایتهای اقتصادی و نظامی را به همراه دارند، قرار می گیرد؛ از این سبب استراتژی خارجی یا سیاست خارجی افغانستان به شدت تحت تأثیر استراتژی ایالات متحده آمریکاست و این سبب میشود که بر مناسبات افغانستان با سایر دولتها حتی دولتهای رقیب ایالات متحده آمریکا، به شدت تأثیر بگذارد.
با توجه به نگرانیهایی که پیرامون حضور داعش در سمت شمال افغانستان مطرح شد، روسیه رویکرد و یا دیپلماسی جدید را در سیاست خارجی خود دست گرفت که بر اساس آن، میزبان سلسله نشستهایی درباره افغانستان گردید. بعد از یکسال، تب و تاب گذشته دیده نمیشود. به نظر شما علت چیست؟ رویکرد روسیه در مورد مسأله افغانستان چه مسیری را دنبال کرده و فعلا در چه شرایطی قرار دارد؟
ستیز: در روسیه یک انستیتوت بسیار فعال استراتژیک به نام انستیتوت خاورشناسی وجود دارد که در چارچوب آکادمی علوم این کشور فعالیت دارد. این انستیتوت نهادی است که وضعیت خاورمیانه را به دقت دنبال میکند، نشستهایی که در مورد افغانستان برگزار شد نیز به پیشنهاد همین انستیتوت خاورشناسی مطرح گردید. زمانی که روسها تهدید در خاورمیانه را حس کردند و پس از آن که داعش را در نزدیکی مرزهای آسیای مرکزی حس کرد، دست به عمل زده و تلاش کرد طالبان را به عنوان یکی از مخالفان داعش در افغانستان، حمایت کند. از سوی دیگر، چنین نشستهایی را پیرامون مسائل افغانستان راه اندازی کرد، اما در این اواخر دیده می شود که داعش از چندین جهت تحت فشار روسها و آمریکاییهاست، این مسأله روسها را نسبت به آینده داعش در خاورمیانه خوشبین ساخته و سبب رکود در مذاکرات بین دولت افغانستان با روسیه و تبانی این کشور با طالبان شده است. من فکر می کنم عامل عمده همین است.
آیا بر این باور هستید که جدای از مسائل خاورمیانه، نگرانیهای روسیه در مورد جابجایی داعش و وضعیت امنیتی افغانستان، مخصوصا در نزدیکی مرزهای کشورهای آسیای مرکزی پایان یافته است؟
ستیز: پایان نیافته، ولی روسها از شکست داعش در خاورمیانه خوشبین هستند و فکر میکنند این شکست سبب ضعف استراتژیک داعش در جهان خواهد شد. اما به صورت قطع روسها این خطر را در طول مرزهای خود و آسیای مرکزی احساس میکنند؛ از این روی یک تیم بسیار پر قدرت اطلاعاتی روسیه در تاجیکستان، ترکمنستان و ازبکستان فعال شده و پوتین خود این گروههای فعال را شکل داده و مدیریت میکند و حتی خود از این مناطق بازدید کرد؛ این نشان دهنده عطف توجه روسیه به شمال افغانستان و مرزهایش با آسیای مرکزی است.
در مورد ارتباط روسیه با طالبان دیدگاه شما چیست؟ این ارتباط در چه سطحی به وجود آمد و فعلا در چه سطحی است؟ قبلا روسها میگفتند که ما حمایت مالی و تسلیحاتی نمیکنیم، اما آمریکا و دولت افغانستان با دید منفی نسبت به این رابطه مینگردند. روسیه فعلا در چه سطحی از ارتباط و یا تعامل با طالبان قرار دارد، آیا این تعامل در سطح گسترده و هسته رهبری طالبان است یا این که بیشتر روی طالبان محلی در شمال افغانستان تمرکز دارد؟
ستیز: از دید عملیاتی اطلاعات زیادی ندارم که روسها چقدر با آمریکاییها در جنگ و یا حمایت هستند، اما از دید استراتژیک، باور من این است که روسها می خواهند به وسیله طالبان، آمریکا را در منطقه به نوعی به گروگان بگیرند. روسها بر این باور هستند که اگر آمریکاییها در سایر نقاط هم مرز مثل اوکراین و قفقاز، بر این کشور فشار آورند، آنها بتوانند از این گروگانگیری در افغانستان در برابر آمریکاییها استفاده کنند. از سوی دیگر، روسها میخواهند از طالبان در مبارزه علیه داعش در افغانستان و به خصوص در مناطق شمالی این کشور استفاده کنند. باور من این است که مذاکرات روسها با طالبان به گونه مخفی و غیررسمی در قطر و امارات ادامه خواهد داشت و در این زمینه جمهوریهای آسیای مرکزی مثل ازبکستان، تاجیکستان و قرقیزستان، این نشستها را وساطت و هماهنگی میکنند.
با آمدن دونالد ترامپ، آیا نوع نگاه و سیاستهای کلی آمریکا نسبت به روسیه تغییر کرده است؟ شما چه تفاوتی میان نگاه ترامپ و اوباما نسبت به روسیه میبینید و این مسأله چه تأثیری بر اوضاع و تحولات منطقه و به خصوص افغانستان داشته و خواهد داشت؟
ستیز: تا هنوز در رویکردهای ترامپ و پوتین تفاوت خاصی قابل مشاهده نیست. گرایشهایی مطرح شده بود که هم گراییهای بهتری در سیاستهای منطقهای به ویژه در افغانستان، اوکراین و حتی گرجستان به وجود خواهد آمد، اما تا هنوز هیچ نشانهای از این همگرایی دیده نمیشود. باور من این است که هنوز هم روابط روسیه و آمریکا به شدت آسیب پذیر است، به ویژه به دلیل ناسیونالیزمی که در هر دو قدرت بزرگ جهان گسترش پیدا کرده، خطر و آسیب پذیری هر دو به دور از پیشبینی نیست. اما من بر این باورم که همان دورنمای استراتژیک هر دو کشور به شدت پابرجاست. در این بین، تنها چیزی که روسیه و آمریکا را به شدت به یکدیگر نزدیک میسازد، یک نوع گرایش مبارزه با افراط گرایی است که اگر صادقانه مورد توجه هر دو دولت قرار گیرد، به نفع جامعه بینالمللی است، اما اگر این افراط گرایی به یک ابراز استراتژیک تبدیل شود، به شدت جامعه جهانی را با خطر مواجه خواهد کرد.
در مورد مسأله افغانستان دیده می شود که نوع نگاه و رویکرد دونالد ترامپ نسبت به باراک اوباما متفاوتتر است. استراتژی که ترامپ در مورد افغانستان اعلام کرد، بیشتر بر جنگ و فشار نظامی بر گروههای تروریستی تأکید دارد و هیچ اشارهای به کشورهای منطقه و راه حل منطقهای بحران افغانستان نداشته است. آیا پیرامون مسأله افغانستان شما تفاوتی در رویکرد آمریکا احساس می کنید؟ استراتژی جدید آمریکا چه پیامی به کشورهای منطقه به خصوص روسیه داشت؟
ستیز: هنوز هم زود است که در این زمینه پیش بینی کرد، اما دید من این است که شاید این استراتژی برای کوتاه مدت به نفع افغانستان و سیاست آمریکا در منطقه باشد، اما معتقدم که در بلند مدت، استراتژی جدید آمریکا میتواند برای افغانستان چالشزا باشد. پاکستان یکی از کشورهای با اهمیت در منطقه است. یکی از ابزارهای بسیار مهمی که پاکستان در اختیار دارد، افراط گرایی اسلامی است و این افراط گرایی به حدی خطرناک است که می تواند جایگاه ایالات متحده آمریکا را در منطقه به چالش بکشد، وضعیت افغانستان را به شدت بحرانی سازد و گروههای هراس افگن بینالمللی را منسجم سازد. از این روی، از یک سو به دلیل قاطعیت در مبارزه علیه هراس افگنی، میتوان یک نگاه خوش بینانه به ترامپ و استراتژی جدید آمریکا داشت، اما از سوی دیگر، تجربه نشان داده پاکستان میتواند به یکی از کشورهای خطر ساز در منطقه تبدیل شود.
پیام استراتژی جدید آمریکا در افغانستان، برای کشورهای منطقه به خصوص روسیه چیست؟
ستیز: پیام این استراتژی برای روسیه هم به دور از این دو عنصر نیست. روسها به شدت نسبت به نقش پاکستان در دوران جنگ سرد آگاه هستند و میدانند این کشور چه نقشی را میتواند در منطقه، هم در جنوب آسیا و هم آسیای مرکزی داشته باشد؛ بر این اساس روسها در شرایط فعلی از این استراتژی حمایت میکنند، به دلیل این که اینجا جنگ در برابر تندروی است، اما با این حال، روسها به هیچ صورت نسبت به جایگاه پاکستان به عنوان یکی از مخربترین بازیگران منطقه بیتفاوت نیستند؛ از این رو یک سلسله مذاکرات و یا بهبود مناسبات خود با پاکستان را از طریق آسیای مرکزی روی دست دارد.
پیرامون بحث پاکستان و یا نزدیکی این کشور با روسیه، برخی به این باور اند که یک قطب جدید در حال شکل گیری است؛ روسیه، چین و پاکستان، اما آن طرف روسیه و چین نگرانیهایی نسبت به مقوله افراطگرایی در پاکستان دارند، آیا فکر میکنید یک بلوک یا ائتلاف قوی جدید شکل بگیرد، یا این مسأله یک حرکت نمایشی و سمبولیک خواهد بود؟
ستیز: باور من این است که ساختار سیاسی اقتصادی پاکستان تحت تأثیر فکر یا دکترین غرب است، به ویژه بریتانیا و آمریکا، بر این اساس من زیاد به این همگرایی منطقه ای روسیه، چین و پاکستان خوش بین نیستم که بتواند یک آلترناتیو یا جایگزین خوبی برای غرب باشد. باور من این است که پاکستانیها با استفاده از ابزارهایی که پیشتر نام بردم و ژئوپلیتیک پاکستان، داشتن حاکمیت بر اسلامگرایان افراطی در منطقه و گروگانگیری طالبان و گروههای گسترده دیگری که در پاکستان تحت حمایت آی.اس.آی قرار دارند، دوباره مناسبات بهتری را با ایالات متحده آمریکا برقرار خواهند کرد. با تغییر دولتی که به زودی در پاکستان و پس از انتخابات به وجود خواهد آمد، وضعیت در پاکستان تغییر خواهد کرد و همگرایی استراتژیک میان پاکستان و آمریکا دوباره شکل خواهد گرفت. پاکستانیها میزان زیادی از کمکهای مالی را از آمریکا به دست میآورند و روسیه و چین به هیچ وجه نمیتوانند جایگزین آمریکا و کمکهای این کشور باشند. درست است که چینیها قراردادهای بزرگی را با پاکستان امضا کردهاند، اما این قراردادها به شکلی است که باید کار کنند و در نتیجه کار، منابع تولید شود و این منابع بتواند مناسبات دو کشور را بهبود ببخشد، اما حمایتهای بین المللی آمریکا از پاکستان در حدود نزدیک به 50 سال است که به شکل مستمر و به صورت گسترده ادامه داشته و این حمایتها، ساختارهای اداری، نظامی و اطلاعاتی پاکستان را پشتیبانی میکند. این حمایتهای بزرگ، سبب وابستگی پاکستان شده است؛ از این رو این کشور به هیچ وجه نخواهد توانست این منابع گسترده را از آدرسهای دیگری به دست آورد.
اگر پاکستان برای عادی سازی روابط با آمریکا تلاش کند، پیش بینی شما در مورد تحولات افغانستان چه خواهد بود؟ آیا هیچ تأثیری بر وضعیت افغانستان به وجود نخواهد آمد؟
ستیز: تجربه بین المللی نشان داده، هر منبعی که فکر جنگ، منابع و رزمندگان آن را تمویل کند، سرنوشت جنگ را هم تعیین خواهد کرد؛ افغانستان هیچ کدام از این سه عنصر را در اختیار ندارد؛ از این سبب در هر صورت قربانی جنگ خواهد بود. دو گزینه وجود دارد؛ اولین گزینه این که اگر هم گرایی پاکستانیها با آمریکاییها پیرامون منطقه و افغانستان بیشتر شود، باور من این است که امنیت نسبی و بهتری را به بار خواهد آورد، اما اگر این گرایشها در تناقض با یکدیگر قرار بگیرد و پاکستانیها احساس کنند آمریکاییها به صورت قطع همکاری خود را محدود میسازند، حتما تلاش خواهند کرد وضعیت در افغانستان را بحرانی تر سازند تا بتوانند دوباره از این آب گل آلود، ماهی بگیرند.
به عنوان یک جمع بندی، شما در یادداشتهای خود در ماههای گذشته، از شکلگیری دور جدیدی از تقابل قدرتهای جهانی به خصوص روسیه و آمریکا در افغانستان و برجسته شدن این کشور در تقابل بین شرق و غرب هشدار دادهاید، هنوز هم به این باور هستید؟ این تقابل در محور مسائل افغانستان در چه سطحی قرار دارد؟
ستیز: اگر شما وضعیت افغانستان را از نزدیک دنبال کنید، میبینید که در سخنرانی ترامپ در سازمان ملل، افغانستان یک محور اساسی بود. این مسأله در سخنرانی دولتمردانی مثل نمایندگان روسیه، بریتانیا و اتحادیه اروپا نیز برجسته بود. افغانستان و همچنین منطقه ما، یکی از محوریترین جغرافیا و مناسبات بینالمللی امروز را شکل میدهد و این موضوع میتواند افغانستان را بار دیگر به مرکز توجه بسیار سرنوشت ساز جامعه بینالمللی تبدیل کند. اگر افغانستان بتواند از این فرصت بسیار با اهمیت استفاده درست کند؛روی ساختارها و محورهای سیاست خارجی خود کار کند، استراتژی بهتری را روی دست گیرد و یا بتواند وارد مذاکرات بهتری با غرب و روسیه شود، فرصتهای خوبی در انتظار این کشور است.
انتهای مطلب/
«آنچه در این متن آمده به معنای تأیید محتوای آن از سوی «موسسه ایران شرقی» نیست و تنها در راستای اطلاع رسانی و انعكاس نظرات تحليلگران و منابع مختلف منتشر شده است»