انتخابات و تجربه متفاوت دموکراسی قرقیزستان با آسیای مرکزی
مردم قرقیزستان در مقایسه با کشورهای قزاقستان و یا ازبکستان و تاجیکستان که همسایگان آن هستند، روند خیلی بهتری را تجربه کردهاند. اگر میخواستند تجربه قزاقستان را دنبال کنند باید رهبر این کشور همچنان "عسگر آقایف" میبود. ولی به هر شکل امروز در قرقیزستان شاهد حاکم بودن یک نظام پارلمانی هستیم که رئیس جمهور توسط پارلمان انتخاب میشود و با در نظر گرفتن جمیع جهات به این نتیجه میرسیم که وضعیت دموکراسی در قرقیزستان بسیار بهتر از تاجیکستان، ازبکستان و قزاقستان همسایگانش است. همچنین استانداردهای مردم سالاری را در تنوع احزاب و دسترسی مردم به آراء مختلف بسیار بیشتر شاهد هستیم...
ایران شرقی/
کمتر از 2 ماه دیگر تا موعد برگزاری انتخابات ریاست جمهوری قرقیزستان (23 مهرماه) فرصت باقی مانده است. رصد تحولات این کشور نشان میدهد، قرقیزستان همچنان بعنوان یک الگوی انتخابات آزاد حداقل در میان کشورهای آسیای مرکزی پس از گذشت 25 سال از استقلال این کشورها باقی مانده است. این ادعا از تعدد احزاب شرکت کننده (11 حزب) و همچنین تعداد کاندیدای ثبت نام شده، (56 نفر) تاحدودی اثبات میشود. همچنین برخلاف دیگر کشورهای منطقه که انتخابات تنها پروسهای ظاهری و نتایج آن از قبل مشخص شده است، در قرقیزستان وضعیت بگونهای رقابتی خود را نشان داده و نتایج از قبل مشخص شده نیست. در همین حال، ایراداتی نیز بر این انتخابات وارد است. رقابتهای قبیلهای و گرایشات قومی، شدت تاثیرگذاری کشورهای منطقهای و فرامنطقهای و همچنین میزان سرمایه کاندیدا و احزاب و هزینه کِرد آنان در این انتخابات، از جمله روندهایی است که بر انتخابات این کشور تاثیری مستقیم دارد. برای تحلیل فرضیههای از پیش گفته، موسس مطالعات آسیای مرکزی و افغانستان در کنار استفاده و ارائه نقطه نظرات کارشناسان بومی در منطقه آسیای مرکزی، به سراغ دکتر حسن بهشتی پور از کارشناسان ارشد مطالعات سیاسی در حوزه کشورهای روسیه و پساشوروی رفته است تا نگاه کارشناسان ایرانی به این انتخابات را نیز مورد بررسی قرار دهد. در ادامه، ماحصل این گفتگوی اختصاصی تقدیم حضور میشود:
ایران شرقی: 1-برخی کارشناسان معتقدند قرقیزستان تنها به ظاهر دارای انتخاباتی دموکراتیک است اما در واقع تعلقات قومی، میزان سرمایه کاندیدا ها و حمایت یا عدم حمایت بازیگران خارجی عناصری تعیین کننده در انتخابات این کشور محسوب میشوند. اگر نگاهی مقایسه ای بین انتخابات قرقیزستان با سایر کشورهای آسیای مرکزی داشته باشیم، طی چند سال اخیر به نگاه شما آیا تفاوتهایی بوجود آمده است که این فرضیه را ثابت کند؟
بهشتی پور: واقعیت این است که در کشورهای دنیا هیچگاه دموکراسی به صورتی مطلق وجود ندارد و تمام حکومتهای مردمسالار دنیا دارای نقاط ضعف و قوتی در این حوزه بوده و قرقیزستان نیز از این کلیت مستثنی نیست. بنابراین خواهش میکنم برای قضاوت در مورد دموکراسی در قرقیزستان، مسئله نفوذ قدرت و ثروت کاندیداها یا بازیگران خارجی را ملاک تحلیل قرار ندهید. این یک واقعیت است که در قرقیزستان مانند بسیاری از کشورهای دنیا تعلقات قومی و میزان پول و امکانات یک کاندیدا در روند انتخابات تأثیرگذار است. به ویژه مداخله قدرتهای خارجی مثل روسیه نقش تاثیرگذار و در مواردی تعیین کننده دارند. اما مسئله گفته شده به این معنا نیست که ما کل نظام پارلمانی این کشور را زیر سوال برده و بگوئیم این کشور هیچ پیشرفتی طی دوران استقلال نداشته است.
مردم قرقیزستان در مقایسه با کشورهای قزاقستان و یا ازبکستان و تاجیکستان که همسایگان آن هستند، روند خیلی بهتری را تجربه کردهاند. اگر میخواستند تجربه قزاقستان را دنبال کنند باید رهبر این کشور همچنان "عسگر آقایف" میبود. ولی به هر شکل امروز در قرقیزستان شاهد حاکم بودن یک نظام دموکراتیک هستیم و با در نظر گرفتن جمیع جهات به این نتیجه میرسیم که وضعیت دموکراسی در قرقیزستان بسیار بهتر از تاجیکستان، ازبکستان و قزاقستان همسایگانش است. همچنین استانداردهای مردم سالاری را در تنوع احزاب و دسترسی مردم به آراء مختلف بسیار بیشتر شاهد هستیم.
بنابراین اگر بخواهیم به طور خلاصه بگوئیم؛ قرقیزستان در حال گذار از یک حکومت کاملا بسته به یک حکومت چند حزبی و مردم سالار قرار دارد. در این مسیر سه مقطع مهم را در سالهای 2005 و 2010 و همچنین 2014 تجربه کرده و به اینجا رسیده و به نظر بنده راه روشنی را در پیش دارد و با وجود همه مشکلاتی که در ساختار سیاسی این کشور از جمله در مسئله قومیتها و موضوع نفوذ سرمایه و مداخلات خارجی، با آن روبروست، من حیث المجموع میتوان گفت که این کشور در مسیر توسعه دموکراسی و مردمسالاری پیش میرود.
ایران شرقی: 2-با در نظر گرفتن اختلافات سنتی شمالیها و جنوبیها در قرقیزستان، تا چه میزان چالش قومیت در این کشور بر روندهای آتی تاثیرگذار خواهد ماند؟
بهشتی پور: اختلاف بین شمالیها و جنوبیها سنتی نبوده و این تعبیر دقیقی به لحاظ سیاسی نیست. واقعیت این است که شمالیها خواستههایی دارند و جنوبیها خواستههای دیگری داشته که یک بخش آن نیز به مسائل و اختلافات قومی مربوط است و بخش دیگر آن به توزیع قدرت در بین نخبگان کشور و توزیع امکانات درآمد اقتصادی باز میگردد. جنوبیها به نحوهی توزیع امکانات معترضند و این جنبه از اختلافات، تنها ریشههای قومی نداشته بلکه بیشتر تحت تأثیر میزان دسترسی به امکانات و قدرت و چرخش نخبگان در بین شمال و جنوب و سایر موضوعات مهم است. جنوبی مدعی هستند بیشتر امکانات اقتصادی و مسئولیت ها ی حکومتی در اختیار شمالی ها قرار دارد.
اما در پاسخ به اینکه آیا چالشهای قومی در آینده بر روند تحولات قرقیزستان تاثیرگذار خواهد بود، پاسخ مثبت است. بله این چالشهای قومی وجود دارد و هنوز از بین نرفته اما باید این واقعیت را نیز در نظر گرفت که میتواند این چالشها به حداقل برسد،به شرط آنکه اختلافات طبقاتی و اختلافات درآمدی و دسترسی به امکانات بین شمال و جنوب از بین رفته و یا حداقل کاهش پیدا کند.
به نظرم چالش قومیتها قابل حل و فصل است و الزاما در آینده به تجزیه قرقیزستان نخواهد انجامید. زیرا مردم این کشور ثابت کردهاند که میتوانند در کنار هم زندگی مسالمتآمیزی داشته باشند به شرطی که بتوانند مشکلات اقتصادی را که در این کشور رو به افزایش است، حل و فصل کنند. به ویژه در توزیع امکانات و دسترسی به قدرت و مشارکت در قدرت از طریق سیستم پارلمانی و حضور واقعی در نظام تصمیم گیری در قرقیزستان که شمالیها در این زمینه بهره مندی بیشتری نسبت به جنوبیها دارند، میتوانند زمینه را برای همکاری بیشتر فراهم سازند.
ایران شرقی: 3- طی چند سال گذشته شواهدی مبنی بر توسعه فعالیت عربستان در کشور قرقیزستان مشاهده شده است. به نظر شما امکان تاثیرگذاری سعودی بر انتخابات قابل تصور است؟ نگاه مسکو به حضور فزاینده عربستان در منطقه چگونه خواهد بود ؟
بهشتی پور:واقعیت این است که دولت عربستان سعودی نه تنها در قرقیزستان بلکه در هر 5 کشور آسیای مرکزی تلاش کرده است که قدرت و نفوذ خود را گسترش دهد. اما بعد از توافق بین ایران و گروه 1+5، دولت عربستان که موقعیت خود را بعد از برجام تضعیف شده میدید، تلاش خود را نسبت به گذشته بیشتر کرد. بنابراین حداقل در دوسال گذشته دولت عربستان موفق شد که تا حدودی نفوذ خود را در تاجیکستان، قرقیزستان و ترکمنستان و همچنین و جمهوری آذربایجان و قفقاز گسترش دهد.
در این میان، قرقیزستان یک موضوع خاص است. زیرا مردم قرقیزستان تحت تأثیر تبلیغاتی که در دوره شوروی بود اصولا با تفکر وهابی مخالف بودند و وهابی گری یک موضوع منفی محسوب میشد. به همین دلیل، در این کشور هر کسی به دنبال تبلیغات برای عربستان سعودی نمیرود. منتها عربستان با زیرکی موضوع وهابیت را در قرقیزستان مطرح نکرده بلکه در چهارچوب کمکهای اقتصادی و ایجاد مراکز فرهنگی سعی در تحت تأثیر قرار دادن اکثریت اهل سنت حنفی در قرقیزستان دارد.
نکته بعدی که عربستان را در این منطقه و به ویژه در قرقیزستان به چالش می کشد این مسئله است که تفکرات داعشی یا آنچه افراط گرایی دینی محسوب میشود به شدت به وهابی گری نزدیک هستند و این خطر را حس می کنند که اگر جای پای عربستان در این کشور گسترش بیشتری یابد، احتمالا گروههای افراطی به ویژه در دره فرغانه رشد بیشتری خواهند یافت و جنوب قرقیزستان را دچار تنشهای جدیدی خواهد نمود.
بنابراین با وجود همه تلاشهایی که عربستان داشته اما این واقعیت را نتوانسته از خود دور کند که تفکرات وهابی خاستگاه تفکرات تکفیری و افراطی است که گروههایی از قبیل داعش در آسیای مرکزی و قرقیزستان و دره فرغانه دنبال میکنند و به نظر بنده با وجود اندک پیشرفتی که عربستان به خصوص در دو سال اخیر داشته است، اما در بلند مدت بعید میدانم که عربستان بتواند موقعیت خود را در این کشور تثبیت کند.
بطور خلاصه باید گفت اولا سابقه تاریخی وهابیها و منفور بودن آنها در آسیای مرکزی و دوم برقراری ارتباط بین گروههای تروریستی که اکنون فعالیتهای افراطی انجام میدهند با تفکرات وهابی؛ کار را برای عربستان سخت تر کرده است. بنابراین عربستان اکنون با پارادوکسی مواجه است از یک طرف خواهان نفوذ بیشتر و از سوی دیگر با مقاومت در برابر افراطگرایی روبرو است.
نکته مهم دیگر اینکه دولت عربستان قصد دارد هر چه بیشتر رابطه کشورهای آسیای مرکزی و از جمله قرقیزستان با ایران را تضعیف کند و اختلالاتی در مناسبات ایران با قرقیزستان، تاجیکستان و ترکمنستان به وجود بیاورد.
بنابراین اینکه عربستان بتواند در انتخابات آتی قرقیزستان تأثیرگذار باشد، تنها از طریق هزینه کردن بیشتر برای کاندیدای مورد نظر خواهد بود ولی باید به این واقعیت توجه کرد که نظامهایی که در کلیه کشورهای آسیای مرکزی و به ویژه در قرقیزستان حاکم هستند، نظام های سکولارند. این دولتها دنبال باورهای جدایی دین از سیاست بوده و نظامهای عرفی محسوب میشوند. اگرچه در عربستان، سران آل سعود نیز نوعی گرایشهای سکولاری دارند اما آنها مجبورند با آل شیخ عبدالوهاب و پیروان وهابیت که اکثریت آنها در عربستان قدرت را در دست دارند، برای بقاء حکومت خود همکاری کنند در نتیجه مجبورند به شدت با تفکرات سکولاری مقابله کنند.
براین اساس، دولت عربستان حتی اگر در قرقیزستان سرمایه گذاری نیز کند، کار کردن با یک دولت سکولار حاکم، برای وی دشوار است و عملا یک دولت سکولار در قرقیزستان نمیتواند اهداف بلند مدت عربستان را تأمین نماید. اما در کوتاه مدت به دلیل ضدیت و چالشهای جدی و رقابتی که عربستان با ایران در منطقه دارد از این جهت خوشنود است که شاید بتواند از دولتی در قرقیزستان حمایت کند که با ایران رابطه خوبی نداشته باشد. این تنها چیزی است که شاید عربستان موفق به کسب آن گردد. زیرا دولتی که در قرقیزستان به حکومت برسد، قطعا سکولار خواهد بود و با خواستههای دولت عربستان که دولتی قشری و عقب مانده و در عین حال دارای تفکرات به شدت تند و افراطی است، فاصله خواهد داشت.
اما در بحث روسیه و نگاه مسکو به حضور عربستان در آسیای مرکزی و به ویژه در قرقیزستان، فکر نمیکنم که دولت روسیه از این جهت احساس خطر کند. زیرا دولت عربستان دارای ویژگیهایی که بتواند حضور روسیه در آسیای مرکزی را به چالش بکشد، نیست. اما از این جهت که عربستان منشا افراط گرایی و ترویج تفکرات افراطی وهابی در منطقه شود، قطعا روسیه نیز احساس خطر خواهد کرد و تلاش خواهد نمود تا با نفوذ عربستان در این منطقه مخالفت نماید. یعنی آنجا که عربستان به ارتباط با گروههای افراطی در قرقیزستان توجه نشان دهد و به ویژه نفوذ خود را در محافل دینی قرقیزستان گسترش دهد، روسیه با آن مخالف است و فکر میکنم که با استفاده از همه امکاناتی که روسیه در اختیار دارد، تلاش خواهد کرد که مانع از چنین نفوذی گردد.
اما اینکه عربستان بتواند به عنوان یک رقیب جدی در برابر روسیه مطرح باشد، باید گفت که واقعیتهای منطقه نشان میدهد که عربستان در موقعیتی قرار ندارد که بتواند حضور روسیه را در منطقه، به چالش بکشد بلکه در واقع این چین و تا حدودی آمریکا هستند که حضور روسیه در آسیای مرکزی را به چالش میکشند.
ایران شرقی:4- با توجه به نفوذ و حضور روبه گسترش روسیه و چین در آسیای مرکزی و نبود برنامه مشخص در دولت آمریکا، این روند چه تاثیراتی بر نظامات سیاسی آینده کشورها خصوصا قرقیزستان که متحد نسبی آمریکا در گذشته محسوب میشد، خواهد گذاشت؟
بهشتی پور:من با اصل این سوال و مطالبی که در سوال مطرح شده، مخالف هستم که بصورت جزئی به آنها می پردازم. اینکه نفوذ و حضور روسیه در آسیای مرکزی و چین رو به گسترش بوده به نظرم در این معادله چینیها نفوذ بیشتری کردهاند. زیرا روسها از قبل در آسیای مرکزی حضور داشته و اخیرا نیز حتی شاهد کاهش نفوذ روسها در مقایسه با چینیها و جایگزین شدن آنها در آسیای مرکزی بودهایم یعنی الان رقابت در آسیای مرکزی بین روسیه وچین است.
اینکه در بخش دیگری از سوال مطرح شده است که آمریکاییها برنامه مشخصی در آسیای مرکزی ندارند با واقعیتها مطابقت ندارد. آمریکاییها برنامه دقیقی دارند طرحی به عنوان 5+1 در سفر جان کری به منطقه مطرح شد . بر اساس این طرح، آمریکا میکوشد نوعی از همکاریهای جدید بین کشورهای آسیای مرکزی و آمریکا بوجود بیاورند. تا حدودی هم در این مسیر پیش رفتهاند. البته نفوذ آمریکا هیچگاه به اندازه روسیه، چین و حتی هند در آسیای مرکزی نیست، اما برنامه دارند و در حال تلاشند که این نفوذ را روز به روز گسترش دهند. به ویژه در قرقیزستان که بالقوه استعداد بیشتری برای نزدیک شدن به آمریکاییها از خود نشان دادهاند.
در بخش دیگری از سوال مطرح شده که قرقیزستان متحد نسبی آمریکا در گذشته بوده تا آنجا که به خاطر دارم در ایران عده ای از کارشناسان میکوشند سرنگونی دولت عسگرآقایف رئیس جمهور برکنار شده قرقیزستان را در سال 2005 به وقوع انقلاب رنگی توسط امریکاییها در بیشکک نسبت دهند.
بر اساس این تحلیل، به قدرت رسیدن قربان بیک باقی اف تا سال 2010 تحت حمایت امریکاییها بود و در این سالها دولت قرقیزستان متحد آمریکا شده بود. ولی به باور بنده واقعیتها و آنچه در شرایط منطقه میدیدیم، با این نگاه مطابقت نداشت. قرقیزستان هیچگاه حتی به صورت نسبی هم متحد آمریکا محسوب نمیگردید زیرا اتحاد یک تعریفی دارد و یک سطحی از مناسبات را میطلبد. دو کشور زمانی باهم متحد هستند که از نظر نظامی، امنیتی، اقتصادی و فرهنگی در عالی ترین سطوح رابطه داشته باشند. در حالی که در آن دوران قرقیزستان با روسیه همواره روابط خوبی داشت و به هیچ وجه حتی بصورت نسبی هم با آمریکا نزدیک نبود.
دادن پایگاه به آمریکاییها در دوران اقای عسگر اقایف و بسته شدن آن خودش موضوعی دیگری است که نمیتوان آن را فقط در چهارچوب روابط دوجانبه قرقیزستان و آمریکا بررسی کرد بلکه تحولات پس از 11 سپتامبر و تحولاتی که در افغانستان پسا طالبان به وجود آمد و مسائل مختلفی که خارج از موضوع بحث من بوده و من وارد این مسئله نمی شوم، همه در این تحول تاثیر گذار بودند.
خلاصه کلام اینکه قرقیزستان هیچگاه متحد آمریکا نبوده ولی روابطی خوبی با آمریکاییها داشته است. آمریکاییها توانستهاند از طریق NGO ها پوششهای مختلفی را برای نفوذ در قرقیزستان ایجاد کنند و در این زمینه هم تا حدودی پیش رفتهاند. دولتهای حاکم بر قرقیزستان هم روابط خوبی با آمریکاییها برقرار کردهاند اما هیچ وقت متحد آمریکاییها نبودهاند و همچنان روابط نزدیکی با روسیه دارند و چین و هند هم به شدت در حال نفوذ بیشتر در آسیای مرکزی و از جمله در قرقیزستان هستند.
ایران شرقی: 5- با توجه به نظراتی که مطرح فرمودین، مهمترین اهداف سیاست خارجی قرقیزستان در منطقه در وضعیت کنونی را چه مؤلفهها و اصولی میدانید؟
بهشتی پور: مهمترین اهداف سیاست خارجی قرقیزستان در منطقه را شاید بتوان برقراری توازن در مناسبات با قدرتهای بینالمللی مثل روسیه، چین، امریکا و هند دانست. در مرحله دوم ایجاد مناسبات خوب با قدرتهای منطقه مثل ترکیه، ایران، عربستان سعودی تاحدودی در سالهای اخیر و پاکستان. در مرحله سوم اینکه قرقیزستان به عنوان کشوری کوچک در منطقه آسیای مرکزی، سیاست موازنه مثبت را در سالهای اخیر در پیش گرفته و تلاش کرده که ضمن اینکه مناسبات تاریخی خود با روسها را حفظ میکند، روابط خود را با غرب، آمریکا به ویژه و اتحادیه اروپا تا حدودی گسترش دهد. این کشور منافع خود را در داشتن رابطه خوب با همه قدرتهای تاثیرگذار تعریف کرده است.
بر این اساس، استانداردهای مورد قبول غرب را در ساختار سیاسی خودش مثل جدایی دین از سیاست و تا حدودی مردم سالاری و حکومت پارلمانی و حقوق بشر را در دستور کار خود قرار داده و تا حدود زیادی توانسته است آزادیهای اجتماعی و سیاسی را برای مردم فراهم نماید و در مقایسه با کشورهای همسایهاش، پیشرفتهای خیلی خوبی را بدست آورده و در سطح استانداردهای بالایی در مقایسه با کشورهای منطقه قرار دارد.
از طرف دیگر، مشکل عمده قرقیزستان در سیاست خارجی این است که دارای عمق استراتژیک و جمعیت قابل توجه و اقتصادی شکوفا نیست. همچنین از لحاظ ژئوپلیتیکی در جای راهبردی قرار ندارد که بخواهد با اتکاء به این مولفههای چهار گانه قدرت، تأثیرات تعیین کنندهای در منطقه داشته باشد.
با توجه به این واقعیت، قرقیزستان تلاش کرده به اندازه توان واقعی خود در مجامع بینالمللی حضور مثبتی داشته باشد و بتواند نقش آفرینی کند. این کشور در سیاست خارجی نه دچار توهم خود بزرگ بینی و نه گرفتار خود کم بینی است. در سازمانهایی مانند شانگهای عضو شده و در پیمان امنیت دسته جمعی با روسیه نیز در حال مشارکت است. همچنان که قصد دارد روابط خود را با غرب سازماندهی کرده و فکر میکنم که با توجه به مقدورات قرقیزستان سیاست خارجی این کشور در سالهای گذشته کارنامه نسبتا موفقی داشته است.
ایران شرقی: 6- در طول دولت یازدهم، حسن روحانی به بهانه اجلاس سران شانگهای و محمدجواد ظریف در 2 مرتبه به بیشکک سفر کردند. در حالیکه این موضوع در رابطه با کشورهای ازبکستان و تاجیکستان دنبال نشد. قرقیزستان دارای چه توجیحاتی برای گسترش روابط با تهران است؟
بهشتی پور: واقعیت این است که دولت آقای روحانی علاقمند به توسعه مناسبات با ازبکستان و تاجیکستان هم بوده و هنوز هم هست. اما شرایط در ازبکستان و تاجیکستان به گونهای بوده که زمینههای مناسبی فراهم نشده است. کشورها به درهای باز و روی باز برای توسعه مناسبات توجه دارند. در مورد ازبکستان در زمان اسلام کریم اف درها بسته بود و روی بازی هم جهت توسعه مراودات مطرح نبود. در مورد تاجیکستان درها باز بود ولی خصوصا در دو سال اخیر روی باز به دلیل مشکلاتی که بین ایران و تاجیکستان به وجود آمده، وجود نداشت.
اما در مورد قرقیزستان هم درها باز بود و هم روی باز وجود داشت. به همین دلیل هم هست که مسئولان ایرانی با علاقه به این کشور رفته و متقابلا مسئولان قرقیزی هم به ایران آمدند. من فکر میکنم که این روند بسیار خوبی است که در انتخابات آینده هر دولتی که در قرقیزستان پیروز انتخابات شود، مسلما تلاش خواهد کرد که رابطه با ایران را گسترش داده و ایران نیز از این مسئله استقبال خواهد کرد.
بطور کلی، توسعه مناسبات ایران با کشورهای آسیای مرکزی به صلح و ثبات در منطقه و مبارزه علیه افراط گرایی کمک خواهد کرد و در نهایت به توسعه همکاریهای اقتصادی در زمینههای مختلفی که کشورهای منطقه امکانش را دارند از جمله حمل و نقل، دسترسی به آبهای آزاد از طریق همکاری ریلی و جاده ای، خواهد انجامید.
در نهایت اینکه فکر میکنم که در تمامی این زمینهها میتوانیم در چهار سال آینده شاهد اتفاقات خوبی در روابط ایران و قرقیزستان باشیم واگر مشکلات بین ایران و ازبکستان هم بعد از به قدرت رسیدن آقای میرضیایف مرتفع گردد، میتوانیم شاهد توسعه بیش از پیش مناسبات تهران-تاشکند نیز باشیم. اما درباره تاجیکستان به نظر میرسد آقای رحمان در تشخیص منافع بلند مدت خود در رابطه با ایران دچار اشتباه تاریخی شده است و بنابراین باید منتظر بود تا رستم پسر رحمان بار دیگر پیوندهای گسسته شده را برقرار سازد.