کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

آسیای مرکزی و شورای همکاری خلیج فارس

چشم‌انداز توسعه روابط شورای همکاری خلیج فارس و آسیای مرکزی؛ فرصت‌ها و چالش‌ها

1 شهريور 1402 ساعت 13:45

سیاست راهبردی کشورهای آسیای مرکزی اکنون تحت تأثیر تحولات افغانستان و بویژه بحران اوکراین قرار گرفته است. تشدید درگیری بین روسیه و غرب و به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان، بسیاری از بازیگران اصلی را وادار کرده است تا به آسیای مرکزی توجه بیشتری داشته باشند. از این رو، محبوبیت نشست‌ها در قالب (5+1) یعنی آسیای مرکزی به علاوه آمریکا / چین / ژاپن / هند و همچنین آسیای مرکزی به علاوه اتحادیه اروپا و آسیای مرکزی به علاوه شورای همکاری خلیج فارس حاکی از رقابت قدرت‌های تاثیرگذار در تحولات منطقه‌ای برای افزایش نفوذ در آسیای مرکزی است.


مطالعات شرق/

 
مصاحبه اختصاصی با «اندری گروزین»، مدیر مرکز پژوهشی کشورهای جامعه همسود در روسیه
 
خروج آمریکا از افغانستان و قدرت گیری مجدد طالبان در افغانستان و از طرف دیگر، درگیر شدن روسیه در جنگ اوکراین منجر به شکل گیری یک خلأ قدرت در آسیای مرکزی شده است که علاقه سایر قدرت ها را به این منطقه برانگیخته و رقابت‌های ژئوپلیتیکی جاری غرب و شرق را در این منطقه تشدید کرده است. با توجه به چنین چالش‌های ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی، به نظر می‌رسد که شورای همکاری خلیج فارس و کشورهای آسیای مرکزی به دنبال ایجاد زمینه‌های جدید مشارکت در جهت کاهش تأثیرات منطقه‌ای رقابت قدرت‌های بزرگ در خاورمیانه و آسیای مرکزی هستند. اخیرا نیز شاهد آن بودیم که اولین نشست سران کشورهای شورای همکاری خلیج فارس و آسیای مرکزی در جده برگزار شد. به منظور بررسی تأثیر بالقوه این اجلاس بر همکاری‌های بین آسیای مرکزی و جهان عرب و چشم‌انداز توسعه همکاری‌ها و فرصت‌ها و چالش‌های احتمالی آن برای منطقه، «مؤسسه مطالعات راهبردی شرق» مصاحبه‌ای اختصاصی با «اندری گروزین»، مدیر مرکز پژوهشی کشورهای جامعه همسود در روسیه داشته است که در ادامه می‌خوانید:

مطالعات شرق: یکی از روندهای ملموس در سیاست خارجی کشورهای عربی تقویت نوعی سیاست «نگاه به شرق» در آن‌ها بوده است. آیا تقویت تعاملات این کشورها با آسیای مرکزی نیز در این چارچوب ارزیابی می‌شود؟ یا ممکن است انگیزه‌های دیگری نیز داشته باشد؟
گروزین: این یک واقعیت است که علاقه کشورهای آسیای مرکزی به جهان عرب در حال افزایش است و چشم‌انداز همکاری‌های آن‌ها نیز بسیار گسترده به نظر می‌رسد. در خصوص دلایل توجه کشورهای خلیج فارس به منطقه آسیای مرکزی موارد زیر را می‌توان ذکر کرد: نخست اینکه در سال‌های اخیر وضعیت ژئوپلیتیکی چه در سطح جهانی و چه در حوزه آسیای مرکزی به طور کلی تغییر کرده است. تا همین اواخر این منطقه تحت نفوذ غالب روسیه و چین در نظر گرفته می‌شد. با این حال، امروز مسکو تمام منابع و توجه خود را بر مقابله با غرب معطوف کرده که منجر به ایجاد یک خلا ژئوپلیتیکی در آسیای مرکزی شده است. از سوی دیگر، انتظار کشورهای آسیای مرکزی، برای جذب سرمایه عرب‌ها نیز برآورده نشده است. پروژه‌های مربوط به ایجاد مسیرهای جدید ترانزیتی که آسیای مرکزی را با سایر مناطق مرتبط می‌کنند نیز همواره با کمبود بودجه مواجه هستند. کشورهای آسیای مرکزی برای رسیدن به کشورهای عربی خلیج فارس، باید از قلمرو کشورهای ثالث از جمله ایران، افغانستان یا پاکستان عبور کنند، که ازبکستان از مدت‌ها پیش در حال توسعه مسیرهای ارتباطی با آن‌ها بوده است، اما این روند هم به دلیل مشکل کمبود سرمایه‌گذاری و هم به دلیل وضعیت ناپایدار در افغانستان، آسان نیست. یادآوری می‌کنم که تاشکند از سال‌ها پیش در تلاش است تا از طریق افغانستان و پاکستان یک مسیر راه آهن به اقیانوس هند بسازد. از این رو، «شوکت میرضیایف» در نشست اخیر کشورهای آسیای مرکزی و شورای همکاری خلیج فارس از کشورهای عربی خواست تا در طرح ساخت خط آهن ترانس افغان که کشورهای پاکستان و هند را در کوتاه‌ترین مسیر به آسیای مرکزی متصل می‌کند، مشارکت فعال داشته باشند. اما این مسیر نیز باید از افغانستان بی‌ثبات و بحران زده عبورکند بنابراین گمان نمی‌رود کشورهای خلیج فارس تمایل داشته باشند در این طرح سرمایه‌گذاری کنند. بنابراین، من نسبت به بیانیه همکاری بین این مناطق و همچنین به طور کل در خصوص اظهاراتی که در مورد طرحهای بزرگ مطرح می‌شود، تردید دارم. در زمینه همکاری‌های اقتصادی نیز آماری که در دست ما هست نشان می‌دهد که در سال ۲۰۲۲ حجم مبادلات تجاری بین کشورهای حوزه خلیج فارس و آسیای مرکزی بالغ بر ۳ میلیارد و ۱۰۰ میلیون دلار بوده است که این شاخص برابر ۰.۲۷ درصد از کل تجارت کشورهای شورای همکاری خلیج فارس در این سال بوده است. به این ترتیب، صادرات کالا از کشورهای عربی خلیج فارس به آسیای مرکزی در سال ۲۰۲۱ بالغ بر ۲ میلیارد و ۶۰ میلیون دلار و واردات ۱ میلیارد و ۴۰ میلیون دلار بوده است. عمده کالا‌های وارداتی از آسیای مرکزی مس، طلا و سایر فلزات گرانبها، آهن و فولاد بوده است. از سوی دیگر، تجربه ثابت کرده که بازرگان‌های عرب ترجیح می‌دهند در کشورهایی سرمایه‌گذاری کنند که فضای سرمایه‌گذاری خوبی دارند و کشورهای آسیای مرکزی در رتبه ‌بندی بین المللی از نظر جذابیت سرمایه‌گذاری خارجی هنوز از اکثر مناطق دیگر عقب هستند. البته سیاست "نگاه به شرق" هم وجود دارد و این که یکی دیگر از انگیزه‌های کشورهای عربی نیز گسترش روابط اقتصادی و تجاری و دسترسی به منابع معدنی جمهوری های آسیای مرکزی است.

مطالعات شرق: ژئوپلیتیک آسیای مرکزی در دوره جدید، متاثر از تحولات افغانستان و بویژه بحران در اوکراین دستخوش تحولات عمیقی بوده است. آیا کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس می‌توانند در فرآیندهای ژئوپلیتیکی و به طور مشخص امنیتی‌سازی روندها در آسیای مرکزی نقشی ایفا کنند؟
گروزین: بله، سیاست راهبردی کشورهای آسیای مرکزی اکنون تحت تأثیر تحولات افغانستان و بویژه بحران اوکراین قرار گرفته است. تشدید درگیری بین روسیه و غرب و به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان، بسیاری از بازیگران اصلی را وادار کرده است تا به آسیای مرکزی توجه بیشتری داشته باشند. از این رو، محبوبیت نشست‌ها در قالب (5+1) یعنی آسیای مرکزی به علاوه آمریکا / چین / ژاپن / هند و همچنین آسیای مرکزی به علاوه اتحادیه اروپا و آسیای مرکزی به علاوه شورای همکاری خلیج فارس حاکی از رقابت قدرت‌های تاثیرگذار در تحولات منطقه‌ای برای افزایش نفوذ در آسیای مرکزی است. به هر حال آسیای مرکزی پس از فروپاشی شوروی یکی از بزرگترین مناطق مسلمان‌نشین در جهان است که دارای اهمیت قابل توجهی است. اما واقعیت این است که در مسائل امنیتی، کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس نمی‌توانند تأثیر مستقمی بر اوضاع امنیتی آسیای مرکزی داشته باشند. زیرا مهم‌ترین کشور عربی حاشیه خلیج فارس عربستان سعودی است که ادعا می‌کند رهبر جهان اسلام است و بنابراین عامل مذهبی نیز نقش مهمی در روابط این کشور با سایر کشورها ایفا می‌کند. ولی روابط عربستان سعودی با افغانستان در دوره حکومت فعلی طالبان نسبت به مناسبات آنان در زمان دولت اول طالبان (در سال‌های ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱) قابل مقایسه نیست. به این دلیل که عربستان تأثیر قبلی خود را بر طالبان از دست داده و اکنون قطر جایگزین ریاض شده است. اگرچه عربستان اخیرا میزبان نشستی ویژه برای حل بحران اوکراین نیز بود. اما در این نشست نیز روسیه به عنوان یکی از طرف‌های جنگ حضور نداشت که می‌تواند گواهی بر تشریفاتی بودن این نشست باشد. در هر صورت در دنیای امروز سرمایه‌گذاری مهم‌ترین ابزار برای افزایش نفوذ اقتصادی و سیاسی در سایر کشورها تلقی می‌شود و کشورهای حاشیه خلیج فارس یاد گرفته‌اند که از این ابزار به خوبی استفاده کنند. اعتقاد من بر این است که در سال‌های آینده و در چارچوب تغییرات ژئوپلیتیک جهانی، آسیای مرکزی این فرصت را خواهد داشت که به یک چهارراه لجستیک یا یک مرکز حمل و نقل بین شرق (چین) و غرب تبدیل شود که به همین دلیل توجه قدرت‌های خارجی از جمله سرمایه گذاران از کشورهای خلیج فارس را نیز به خود جلب خواهد کرد. قالب‌های جدید همکاری، شرایطی را برای کشورهای آسیای مرکزی ایجاد می‌کند تا به سیاست خارجی چندجانبه گرایانه خود ادامه دهند و در نتیجه از وابستگی بیش از حد به چین و روسیه به عنوان بازیگران اصلی ژئوپلیتیک در منطقه جلوگیری کنند.
از سوی دیگر، بازیگران خارجی نیز در چارچوب این قالب‌ها، تلاش می‌کنند تا مشخص کنند که چه انتظاراتی می‌توانند از کشورهای منطقه داشته باشند و چه فرصت‌هایی برای همکاری و مشارکت در این کشورها وجود دارد؟
باید توجه داشت که در کشورهای حاشیه خلیج فارس، سرمایه‌گذاری خارجی را منبعی برای کسب درآمد اضافی و ابزاری برای تضمین ثبات اقتصاد خود می‌دانند. بنابراین عربستان سعودی سرمایه‌گذاری زیادی در سهام شرکت‌های بزرگ غربی مانند Boeing، Amazon. com، Alphabet Inc، BlackRock Inc و JPMorgan Chase & Co  و حتی صندوق بازنشستگی بریتانیا کرده است. همچنین برخی از کشورهای عربی مالک سهام باشگاه‌ های مشهور فوتبال اروپا هستند.
از سوی دیگر، ازبکستان، تاجیکستان و قرقیزستان، کشورهای حوزه خلیج فارس را به عنوان بازارکاری برای اعزام نیروی کار مازاد خود در آینده می دانند. در واقع اقتصاد کشورهای خلیج فارس تا حد زیادی به نیروی کار خارجی وابسته است. با این حال، تا کنون تلاش‌ها برای مهاجرت انبوه نیروی کار از آسیای مرکزی به کشورهای حاشیه خلیج فارس به طور کامل موفقیت‌آمیز نبوده است که دو دلیل را برای این موضوع می‌توان ذکر کرد: اول، به دلیل رقابت با نیروی کار ارزان‌تر از جنوب آسیا (بنگلادش، مالزی و فیلیپین). دوم این که شرایط اقلیمی و گرمای عربستان برای کارگران مهاجر آسیای مرکزی مناسب نیست.

مطالعات شرق: بسیاری از کارشناسان معتقدند که برخی از کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس نقش مستقیمی در هدایت و تامین جریان‌های سلفی در منطقه داشته‌اند که در برخی موارد نظیر بحران سوریه و حتی افغانستان به بی‌ثباتی منجر شده است. آیا کشورهای آسیای مرکزی از توسعه مناسبات با این کشورها از این منظر احساس تهدید نمی‌کنند؟ و آیا به نظر شما به صورت بالقوه تهدیدی در این زمینه برای کشورهای آسیای مرکزی وجود دارد؟
گروزین: میزان احساس تهدید از سوی جریان سلفی در کشورهای آسیای مرکزی متفاوت است. در تاجیکستان و ازبکستان فعالیت این گروه ممنوع شده و تعدادی از اعضای این جریان مذهبی در زندان به سر می‌برند. دادگاه عالی تاجیکستان طی ۱۰ سال اخیر سه بار "محمدی" سرکرده گروه سلفی را روانه زندان کرده است. در سال‌های ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۰ دولت تاجیکستان تلاش می‌کرد که از اعضای گروه سلفی برای مقابله با حزب (در آن زمان فعالِ) نهضت اسلامی استفاده کند که البته در این امر موفق نشد. اکنون به دلیل بازداشت و زندانی کردن تعداد زیادی از سران و اعضای گروه سلفی، این موضوع بر روابط تاجیکستان و عربستان سعودی سایه افکنده است به طوری که ریاض تنها کمک‌های مالی محدود و بشردوستانه را به دوشنبه ارائه می‌دهد. براساس آمار رسمی، در سال ۲۰۲۲ حجم مبادلات تجاری تاجیکستان با عربستان سعودی کمتر از ۴۰۰ هزار دلار اعلام شده است. اما گروه سلفی بیشتر از همه در قزاقستان و قرقیزستان فعال است. البته پس از اعتراض‌های خونین ماه ژانویه سال ۲۰۲۲ در قزاقستان، بیشتر سلفی‌ها مجبور شدند که فعالیت‌های خود را در این کشور به صورت زیر زمینی ادامه ‌دهند. در حال حاضر، تعدادی از آنان به زندان محکوم شده‌اند که البته حکم این افراد سبک است (که دلیل این موضوع هم فشار سازمان‌های دیدبان حقوق بشری بین المللی است که حکومت قزاقستان را به نقض حقوق گروه‌های مذهبی از جمله سلفی‌ها متهم می‌کنند). در قرقیزستان نیز جماعت‌های سلفی فعال هستند و در رسانه‌های خبری این کشور، انتقاد یا انتشار مطالب منفی علیه عربستان سعودی ممنوع است. در حال حاضر نیز با توجه به برقراری نظام بدون روادید برای سفر اتباع عربستان به قرقیزستان، شاهد افزایش بی‌سابقه ورود این افراد به این کشور آسیای مرکزی به بهانه گردشگری و تجارت هستیم. البته کمیته دولتی امنیت ملی قرقیزستان به شدت بر فعالیت گروه سلفی در این کشور نظارت می‌کند و دو هفته قبل نیز "کامچی‌بک تاشیف" رئیس این نهاد امنیتی به پیروان جریان‌های مذهبی در این کشور هشدار داد که در صورتی که قوانین این کشور را مراعات نکنند، اخراج خواهند شد. اما تأثیر کشورهای خلیج فارس بر منطقه آسیای مرکزی در طول تاریخ کاملا بدون ابهام نیز نبوده است. تاکنون کشورهای حاشیه خلیج فارس عمدتاً در حوزه مذهبی فعال بوده اند، یعنی ساخت مساجد، مدارس، تربیت روحانیون و وارد کردن تفاسیر خود از اسلام به حوزه دینی کشورهای منطقه که با سنت‌های مذهبی محلی بیگانه و کاملا افراطی هستند از جمله تفاسیر سلفی و وهابی. این موضوع موجب شده است که هزاران نفر از پیروان فرقه سلفی از کشورهای آسیای مرکزی در ترکیب گروه داعش در جنگ علیه ارتش های سوریه و عراق شرکت کنند. بنابراین سران کشورهای منطقه آسیای مرکزی باید این واقعیت را درک کرده و با احتیاط نسبت به گسترش همکاری با کشورهای عربی برخورد کنند. البته علاوه بر این کشورهای خارجی دیگری نیز هستند که در حوزه مذهبی کشورهای منطقه تأثیرگذارند مانند ترکیه و پاکستان.

مطالعات شرق: ایالات متحده آمریکا در کنار رویکردهای تقابل‌گرایانه مستقیم در مقابل روسیه و چین، تلاش کرده تا از بازیگران نیابتی نیز برای پیشبرد برخی از اهداف استفاده کند. به نظر شما آیا کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس امکان ایفای چنین نقشی را در کنار آمریکا در آسیای مرکزی خواهند داشت؟
گروزین: طبیعتا آمریکا چنین طرح هایی را در دستور کار خود دارد. اما به دلیل تحولات چند سال اخیر در منطقه و برگزاری نشست‌های کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس با چین و روسیه، افق های جدید همکاری و همگرایی میان پکن و مسکو با کشورهای عربی پدیدار شده است به طوری که این کشورها منافع اقتصادی و تجاری را در اولویت قرار داده‌اند و طرفدار حفظ ثبات و امنیت هستند. از این رو بعید است که کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس با هدف تامین منافع آمریکا، به عنوان بازیگران نیابتی علیه چین و روسیه وارد عمل شوند. زیرا برای این کشورها گسترش روابط اقتصادی و تجاری با منطقه آسیای مرکزی مهم است که درصورت حفظ ثبات و امنیت پایدار امکان پذیر خواهد شد و روسیه و چین و ایران نیز این سیاست را دنبال می کنند. همان طور که "محمد بن سلمان آل سعود" ولیعهد عربستان سعودی نیز در نشست کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس و آسیای مرکزی اعلام کرد:
«ما از تصویب یک برنامه اقدام مشترک بین شورای همکاری خلیج فارس و کشورهای آسیای مرکزی برای دوره ۲۰۲۳ تا ۲۰۲۷ استقبال می‌کنیم. این برنامه شامل موضوع‌های مختلفی از قبیل حفظ ثبات سیاسی، تقویت گفتگوهای دوجانبه، توسعه همکاری‌ها در زمینه اقتصادی و سرمایه‌گذاری و همچنین ایجاد مشارکت‌های موثر است».

مطالعات شرق: حضور قدرت‌های منطقه‌ای به عنوان بازیگران نوظهور، یکی از روندهای جدید سیاسی و امنیتی در آسیای مرکزی بوده است. به نظر شما دینامیسم‌های تعارض و همکاری میان این قدرت‌های منطقه‌ای آیا می‌تواند بر ثبات در این منطقه تاثیرگذار باشد؟ چگونه؟
گروزین: من بر این باور هستم که همکاری نزدیک کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس نمی‌تواند تأثیر قابل توجهی بر روابط کشورهای منطقه با روسیه یا چین داشته باشد. حتی مجموع کشورهای‌ عربی از نظر جایگاه و تاثیرگذاری منطقه‌ای با روسیه یا چین قابل مقایسه نیستند. بنابراین دینامیسم‌های تعارض و همکاری میان این قدرت‌های منطقه‌ای نیز نمی‌تواند عاملی برای به هم زدن امنیت منطقه‌ای باشد. زیرا کشورهای آسیای مرکزی هر زمان احساس کنند که تقویت همکاری با کشورهای عربی موجب افزایش تحرکات گروه‌های افراطی مذهبی خواهد شد، به شدت با این جریان‌ها برخورد خواهند کرد. بنابراین به نظر می‌رسد تعامل سیاسی کشورهای آسیای مرکزی با کشورهای حوزه خلیج فارس احتمالا محدود باقی بماند. اما در صورت افزایش سرمایه‌گذاری کشورهای عربی در اقتصاد آسیای مرکزی، مقام‌های جمهوری‌های منطقه به سمت همکاری بیشتر با کشورهای عربی گام خواهند برداشت تا این منابع مالی را جایگزین کمک‌های آمریکا و اتحادیه اروپا کنند. در حال حاضر مشخص است که کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس از طرح‌های حمل و نقل و انرژی منطقه‌ای که برای منزوی کردن روسیه از سوی آمریکا و اتحادیه اروپا ارائه شده است -مانند ترانس افغان، ترانس خزر، تاپی و کاسا ۱۰۰۰، حمایت مالی نخواهند کرد. همچنین این کشورها در ساخت نیروگاه های بزرگ برق آبی در تاجیکستان و قرقیزستان نیز به دلیل اینکه این طرح‌ها زود بازده به حساب نمی‌آیند، سرمایه‌گذاری نمی‌کنند.
انتهای مطلب/
 


کد مطلب: 3545

آدرس مطلب :
https://www.iess.ir/fa/interview/3545/

موسسه مطالعات راهبردي شرق
  https://www.iess.ir