کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

نگاه ترکیه به آسیای مرکزی

پویایی‌های سیاست راهبردی ترکیه در آسیای مرکزی

10 آبان 1400 ساعت 10:53

سیاست ورود ترکیه به آسیای میانه به‌عنوان بخشی از راهبرد آمریکا که در دهه 90 پیگیری می‌شد دچار ورشکستگی شده است. ترکیه متوجه این نکته شده است که نمی‌توان برای تقابل با روسیه و چین وارد همکاری با این کشورها شد چرا که این وضعیت هم علیه منافع خود ترکیه و هم علیه منافع این کشورها است. از این نظر ترکیه در مرحله کنونی در پی همکاری با کشورهای آسیای مرکزی برای محدودسازی روسیه نیست بلکه برعکس به همکاری با این کشورها به‌عنوان عاملی تسهیلگر در همکاری‌ها با روسیه نگاه می‌کند. یعنی ترکیه همکاری با این کشورها را در راستای کلان پروژه همکاری‌های اوراسیایی خود که در درون خود چین و روسیه و ایران را در برمی‌گیرد تعریف می‌کند.


مطالعات شرق/
 
طرح مسئله
روابط ترکیه با کشورهای آسیای مرکزی در تمام ابعاد سیاسی، امنیتی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی طی یک دهه اخیر رشد محسوسی یافته است. ترکیه امروز جزو شرکای اصلی کشورهای منطقه محسوب شده و به‌رغم عدم پیوستگی جغرافیایی، به بازیگری تأثیرگذار در مناسبات منطقه‌ای آسیای مرکزی تبدیل شده است. بااین‌حال بویژه پس از تحولات اخیر در قفقاز جنوبی، در خصوص محورهای استراتژیک عملکرد ترکیه در منطقه و نیز پاسخ‌های این رویکرد نسبت به تحولات آتی در آسیای مرکزی، برداشت‌های متفاوتی وجود دارد. در همین چارچوب مصاحبه‌ای را با دکتر "محمد پرینجک"، استاد دانشگاه ملی مسکو و استاد سابق دانشگاه استانبول ترتیب داده‌ایم. دکتر پرینجک سال‌ها است که به‌صورت تخصصی در حوزه روابط اوراسیایی فعالیت و پژوهش می‌کند. وی صورت تخصصی در حوزه تاریخ روابط ترکیه و روسیه پژوهش کرده و قفقاز و آسیای میانه را به‌عنوان یکی از پرونده‌های مشترک میان این دو کشور مورد ارزیابی قرار داده است.
 
مطالعات شرق: به نظر شما آیا می‌توان روابط ترکیه و کشورهای آسیای مرکزی را استراتژیک نامید؟ ابعاد استراتژیک این همکاری شامل چه مواردی می‌شود؟
پرینجک:
پیش از پاسخ به پرسشتان باید یادآوری کنیم که آسیای میانه در برنامه راهبردی سیطره آمریکا بر جهان از نقشی بسیار مهم برخوردار است. تسلط بر منابع طبیعی این حوزه جغرافیایی و نیز نقشی که این جغرافیا در انتقال انرژی و منابع در جهان دارد از اهداف قابل توجه آمریکایی‌ها است. طبیعتاً آمریکا برای دستیابی به این اهدافِ خود، باید که کشورهای مهم اقتصادی و نظامی این منطقه را به زانو درآورد.  در رأس این کشورها طبیعتاً چین، روسیه، ایران و ترکیه قرار دارند. این کشورها کشورهایی با سنت‌های کشورداری قابل توجه هستند. ازاین‌رو سیاست‌های آمریکا در آسیای میانه به‌نوعی باعث نزدیک‌تر شدن این کشورها به همدیگر نیز شده است. البته این طرح‌های آمریکا با فرار مفتضحانه‌ای که از افغانستان تجربه کرد  تا حد قابل توجهی نقش بر آب شده است.
اما در مورد روابط ترکیه و آسیای میانه باید گفت که سیاست ترکیه در قبال آسیای میانه به هنگام فروپاشی شوروی، سیاست‌های ملی این کشور نبود. آن سیاست‌ها درواقع سیاست‌های تحمیلی آمریکا بر ترکیه و یا به‌عبارت‌دیگر سیاست‌هایی بود که در چارچوب راهبردهای آمریکایی تعریف می‌شد که این راهبردها هم متمرکز بر کنترل کشورهای تازه استقلال یافته باواسطه ترکیه و مقاومت در برابر تأثیرگذاری چین و روسیه در منطقه بود. این سیاست‌ها از سویی در تعارض با منافع ملی خود ترکیه بود و از سوی دیگر به دلیل تقابلی که با کشورهای آسیای میانه و چین و روسیه داشت، با منافع این کشورها نیز سازگار نبود. این سیاست دیگر ورشکسته شده است.
در آن دوره خصوصاً جریان گولن به‌عنوان یکی از مهره‌ها مطرح شد و ترکیه به دست آمریکا این جریان را وارد  آسیای میانه کرد. این سیاست البته باعث بروز اختلاف میان ترکیه و کشورهای آسیای میانه نیز شد. تلاش برای ترور کریموف در ازبکستان و یا تلاش برای کودتا در آذربایجان از جمله مسائلی بود که تحت راهبری این جریان آمریکایی رخ می‌داد. در این سیاست‌ها جهان ترکی در راستای منافع آمریکا دچار تشتت و اختلاف شده بودند.
اما در مرحله کنونی باید تأکید کرد که سیاست‌های ترکیه با کشورهای این منطقه در چارچوبی متفاوت از سیاست‌های ترکیه در دهه 90 است. ترکیه روابط خود با جهان ترکی را برای تقابل یا ضرر رسانی به روسیه و چین و ایران انجام نمی‌دهد بلکه برعکس فعالیت واقعی در این منطقه از منظر ترکیه منوط به حسن همکاری با چین و روسیه و ایران است. این کشورها نیز همگی در برابر سیاست بحران سازی آمریکا در منطقه دارای منافع مشترک و هم‌افزا هستند.
کشورهای آسیای میانه برای ترکیه هم از منظر اقتصادی و هم از منظر نظامی و سیاسی دارای اهمیت قابل توجهی هستند. از منظر اقتصادی با در نظر داشتن منابع انرژی موجود در این کشورها، این ممالک دارای اهمیتی دوچندان برای ترکیه هستند. البته که ارتباط فرهنگی نیز در این میان اهمیت بالایی دارد و مسئله زبان ترکی و ارتباطات مبتنی بر هویت ترکی نیز اهمیت قابل توجهی دارد.
ارتباطات مبتنی بر این مبانی ارتباطاتی مبتنی بر منافع مشترک است و منافع دو طرف را نیز تأمین می‌کند و اهدافی استیلاگرانه در بر ندارد. همچنین آنچنان که در دهه 90 شاهد بودیم در راستای منافع آمریکا تعریف نمی‌شود. بلکه بیشتر سیاستی اوراسیایی به معنای همراهی و همکاری با چین و روسیه و ایران در این منطقه تعریف می‌شود.

مطالعات شرق: تاجیکستان تنها جمهوری غیرترک‌زبان در آسیای مرکزی محسوب می‌شود. نوع نگاه ترکیه به همکاری با این جمهوری چگونه است؟
پرینجک:
تاجیکستان اگرچه کشوری ترک نیست اما به همان میزان سایر کشورها ترک آسیای میانه برای ترکیه از اهمیت برخوردار است. چرا که همچنان که کمی قبل نیز اشاره کردیم آسیای میانه در راهبردهای آمریکایی از اهمیت قابل توجهی برخوردار است و همکاری با کشورهای این منطقه از نظر مقاومت در برابر برنامه‌های آمریکا در منطقه برای ترکیه اهمیت قابل توجهی دارد. خصوصاً با خروج و یا اگر دقیق‌تر بگوییم با فرار آمریکا از افغانستان، آمریکا در پی تحمیل بحران‌های ساختگی بر منطقه است.
آمریکا از سویی با ایجاد فضای خلأ مناسب برای گروه‌های مختلف تروریستی و از سوی دیگر با فشار بر طالبان و فاکتورهای پیرامونی در افغانستان تلاش دارد تا یک بحران بزرگ در این منطقه فراهم آورد. در چنین فضایی طبیعی است که ارتباط با تاجیکستان از اهمیتی کلیدی برخوردار است. چرا که تاجیکستان به دلیل جایگاه جغرافیایی‌اش دارای ارتباطی تنگاتنگ با معادلات افغانستان است. از این منظر به‌رغم ترک نبودن تاجیکستان، این کشور از منظر ترکیه، هم به دلیل مسئله افغانستان و هم منافع راهبردی ترکیه در آسیای میانه که منوط به آرامش و همکاری در کل منطقه آسیای میانه است اهمیت بالایی دارد. با در نظر داشتن این شرایط می‌توان نتیجه گرفت که تاجیکستان درهرحال از اهمیتی قابل توجه برای ترکیه در آسیای میانه برخوردار است.

مطالعات شرق: در حوزه دریای خزر به نظر می‌رسد ترکیه بسیار علاقه‌مند به راه‌اندازی خط لوله ترانس خزر است و مذاکراتی را نیز با ترکمنستان برگزار کرده است. این مذاکرات در چه مرحله‌ای است و به نظر شما این خط لوله چه زمانی نهایی خواهد شد؟
پرینجک: انتقال گاز و انرژی آسیای میانه به اروپا از نظر همکاری و توسعه منطقه‌ای اهمیت بالایی دارد. پروژه‌هایی هم مانند پروژه تاناپ، یا پروژه جریان ترکی و یا پروژه جریان آبی همچنین پروژه جریان شمالی 2 همگی در راستای هم‌افزایی منطقه‌ای در اوراسیا است. این پروژه‌ها را نباید رقیب هم تصور کرد. بلکه برعکس این پروژه‌ها دارای ویژگی‌های تکمیلی برای همدیگر هستند. همه این پروژه‌ها می‌توانند به‌عنوان بخش‌هایی از یک کلان پروژه هم‌افزایی اوراسیایی تلقی شود. مهم‌ترین شرط در این پروژه‌ها عدم اخراج یکی از کشورها از آنها و یا ضرردهی برای یکی باید باشد. در این صورت می‌توان بر اساس این پروژه‌ها به منطق سود مشترک در منطقه دست یافت.

مطالعات شرق: ترکیه در حوزه نظامی و دفاعی نیز یکی از شرکای آسیای مرکزی محسوب می‌شود؟ این همکاری در حال حاضر در چه سطحی است؟
پرینجک: ترکیه از منظر حقوقی کشوری عضو ناتو است. اما اکنون به‌صورت بالفعل تبدیل به یکی از کشورهای هدف ناتو شده است و از سوی ناتو و آمریکا در سوریه، مدیترانه شرقی و دریای اژه تحت فشار قرار دارد. اختلافات موجود در این پرونده‌ها نیز اختلافاتی مقطعی و روزمره نیست بلکه ویژگی‌های راهبردی دارد. چرا که آمریکا برای تحقق برنامه‌های خود نیاز به تجزیه ترکیه  و به زیر کشیدن این کشور دارد. برای همین از سویی گروهک‌های پ.ک.ک و پ.ی.د در شمال سوریه از سوی آمریکا حمایت می‌شود. یا در مدیترانه طرف‌های متقابل ترکیه از جمله یونان، قبرس جنوبی و اسرائیل طرف‌های موردحمایت آمریکا در برابر ترکیه هستند.
در صورت تشدید فضای تنش موجود میان ترکیه و ناتو و آمریکا به‌طوری‌که ترکیه ناچار به رودررویی با آنها شود، ترکیه شانسی برای استفاده از تسلیحات موجود خود که تسلیحاتی وابسته به آمریکا و ناتو است نخواهد داشت. این سیستم‌ها همگی تحت کنترل آمریکا خواهد بود. ترکیه از این منظر نیازمند صنایع و سامانه‌های نظامی مستقل است. خرید اس 400 یکی از گام‌هایی بود که در این راستا باید برداشته می شد.
از سوی دیگر جهشی که در صنایع نظامی ملی و داخلی ترکیه در سال‌های اخیر رخ داده است از این منظر اهمیت بسیار بالایی دارد. پروژه‌های تانک‌های ملی و پهپادهای مختلف در این چارچوب از اهمیت برخوردار است. با در نظر داشتن این زمینه ها ، همکاری‌های ترکیه با آسیای میانه از اهمیت بالایی برخوردار است. همکاری‌های ترکیه با آذربایجان، کشورهای آسیای میانه و حتی با کشورهایی همچون روسیه و چین و نیز حتی ایران می‌تواند نتایجی همچون جلوگیری از نفوذ آمریکا در منطقه را به همراه داشته باشد.
به‌عبارت‌دیگر صنایع نظامی توانمند ترکیه به معنای حرکت مستقل از صنایع و سیاست‌های آمریکایی خواهد بود. همین منطق در مورد صنایع نظامی ایران و آذربایجان و روسیه و چین نیز صادق خواهد بود و مانعی برای سیاست‌های آمریکایی خواهد بود. از این منظر یک ایران قدرتمند به معنای روسیه و ترکیه قدرتمند است و ترکیه مستقل و قدرتمند نیز به معنای ایران قدرتمند خواهد بود. از این نظر همکاری در حوزه صنایع نظامی در بُعد منطقه‌ای از اهمیت بالایی برخوردار و به نفع همکاری‌های کلان منطقه‌ای است. روابط نظامی ترکیه با کشورهای آسیای میانه را نیز باید در همین راستا ارزیابی کرده و نمونه‌ای برای این همکاری‌های سازنده دانست.

مطالعات شرق: به نظر شما این همکاری‌های نظامی باعث حساسیت روسیه نمی‌شود؟ پاسخ ترکیه به این چالش چگونه است؟
پرینجک: همچنان که کمی پیش نیز اشاره کردم سیاست ورود ترکیه به آسیای میانه به‌عنوان بخشی از راهبرد آمریکا که در دهه 90 پیگیری می‌شد دچار ورشکستگی شده است. ترکیه متوجه این نکته شده است که نمی‌توان برای تقابل با روسیه و چین وارد همکاری با این کشورها شد چرا که این وضعیت هم علیه منافع خود ترکیه و هم علیه منافع این کشورها است. از این نظر ترکیه در مرحله کنونی در پی همکاری با کشورهای آسیای مرکزی برای محدودسازی روسیه نیست بلکه برعکس به همکاری با این کشورها به‌عنوان عاملی تسهیلگر در همکاری‌ها با روسیه نگاه می‌کند. یعنی ترکیه همکاری با این کشورها را در راستای کلان پروژه همکاری‌های اوراسیایی خود که در درون خود چین و روسیه و ایران را در برمی‌گیرد تعریف می‌کند.
روسیه هم‌اکنون با کشورهای آسیای مرکزی در حوزه‌های مختلفی همچون همکاری‌های امنیتی مشترک و یا اتحادیه اقتصادی اوراسیا دارای همکاری‌های راهبردی است و ترکیه با در نظر داشتن این شرایط به تعریف سیاست‌های خود می‌پردازد. همکاری‌های ترکیه در این منطقه طبیعتاً بیشتر علیه برنامه‌های آمریکایی خواهد بود و نه مشکل سازی برای روسیه. در همین راستا نیز باز همکاری‌های ترکیه در مسئله افغانستان از اهمیتی دوچندان برخوردار می‌شود.
مسئله سازمان همکاری‌های شانگهای در این میان از اهمیت قابل توجهی نیز برخوردار است. این سازمان هم به دلیل حضوری که چین و روسیه و ایران در آن دارند باعث نزدیکی ترکیه با این کشورها و هم از سوی دیگر باعث نزدیکی ترکیه با کشورهای ترکی خواهد شد. از این نظر ترکیه باید هر چه زودتر فرآیند عضویت در این سازمان را آغاز کند.

مطالعات شرق: اخیرا پیرو برخی اختلافات دوجانبه پیرامون "اورخان ایناندی"، روابط ترکیه و قرقیزستان دچار چالش‌هایی شد. این چالش و تأثیرگذاری آن بر روابط دو کشور را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
پرینجک:
گروهک تروریستی فتح‌الله گولن صرفاً تشکیلاتی مربوط به ترکیه نیست. این جریان یک ابزار با ظاهر ترکی در دست آمریکا است که در همه مناطق مورد نیاز از آن استفاده می‌کند. این گروه به همان میزان که علیه ترکیه است، علیه ایران و روسیه و چین و کشوهای آسیای میانه نیز است. چرا که امکان فعالیت‌های جاسوسی برای آمریکا در درون این کشورها را فراهم می‌آورد. قرقیزستان متأسفانه از این نظر تبدیل به پایگاه و مرکزی برای جریان گولن شده است. در این راستا عدم توجه مسئولان قرقیز به توصیه‌های دولت ترکیه در اصل بیشتر علیه منافع خود قرقیزها است چرا که اجازه فعالیت به جریانی مانند جریان گولن در داخل کشور به معنای امکان عملیات‌های آمریکایی علیه خود مقامات قرقیز در مراحل آینده خواهد بود.این به معنای اجازه فعالیت جاسوسی برای آمریکایی‌ها در کشورشان است که در آینده تبدیل به بلایی برای خود آنها خواهد بود.
 از این نظر پاکسازی جریان گولن از قرقیزستان و اعاده سرکرده‌های تروریستی از قرقیزستان به ترکیه به نفع دولت قرقیزستان نیز است. متأسفانه به‌رغم تمام هشدارهای ترکیه مسئولان قرقیز حساسیت لازم را برای این مسئله نشان ندادند. مسئله "اورخان ایناندی" نیز صرفاً مسئله در رابطه با منافع ترکیه نیست. بلکه اقدامی در راستای منافع روسیه و ایران و خود قرقیزستان است. چرا که حضور جریان گولن در کشوری همچون قرقیزستان و منطقه‌ای همچون آسیای میانه بیش از هر کس دیگری در تضاد با منافع خود این کشور و منطقه است. از ای رو دستگیری یک عامل سیا و آوردن آن به ترکیه نیز در راستای منافع منطقه‌ای است.
انتهای مطلب/


کد مطلب: 2846

آدرس مطلب :
https://www.iess.ir/fa/interview/2846/

موسسه مطالعات راهبردي شرق
  https://www.iess.ir