مطالعات شرق/
مقدمه:
همزمان با اعلان رسمی خروج نیروهای نظامی آمریکا از افغانستان، موضوع تأسیس یک پایگاه نظامی در مناطق مجاور افغانستان، با تمرکز بر آسیای مرکزی از سوی محافل سیاسی و رسانهای آمریکا مطرح شد. کشورهای آسیای مرکزی و بویژه روسیه در این بازه واکنشهای سرسختانهای نسبت به این طرح نشان دادند. مقامات روسیه نظیر لاوروف این اقدام را خلاف توافقات پیشین عنوان کرده و مدتی پس از آن نیز سرگئی شویگو، وزیر دفاع روسیه عازم آسیای مرکزی شد تا در خصوص نظر شرکای مسکو، اطمینان یابد.
مدتی پس از آن در اواخر ماه مه ضمیر کابولوف، نماینده ویژه روسیه در امور افغانستان صریحاً اعلام کرد که «در تماس با شرکای تاجیکستانی و ازبکستانی روسیه به این نتیجه رسیده است که اولاً آمریکا هیچ درخواستی از این کشورها برای استقرار نظامی نکرده است و ثانیاً، این کشورها اعلام کردهاند که چنین اقدامی ناممکن است». پس از آن نیز منابعی در ازبکستان اعلام کردند که قانون اساسی و دکترین دفاعی این کشور اجازه تأسیس پایگاه نظامی خارجی در این کشور را نمیدهد. تاجیکستان نیز اگرچه موضعی علیه این روند اتخاذ نکرد، اما اظهارنظر مثبتی نیز در این باره نداشت. با وجود این مخالفتها و همزمان با خیزش طالبان در مناطق مختلف افغانستان به نظر میرسد دور جدیدی از تحرکات آمریکا برای استقرار نظامی در آسیای مرکزی آغاز شده است. این موضوع بهطور محسوسی با شدت گرفتن تحولات در مرزهای شمالی افغانستان پیش رفته است. موسسه مطالعات راهبردی شرق در ادامه بررسی این موضوع، گفتگویی را با کریگوری تروفیمچوک ترتیب داده است.
آقای تروفیمچوک دارای مدرک دکتری بوده و در حال حاضر به عنوان رئیس شورای کارشناسان «اتاق فکر اوراسیا» در مسکو مشغول بکار است.
مطالعات شرق- به نظر شما در حوزه عملیاتی آمریکا چه نیازی به استقرار نظامی در آسیای مرکزی دارد، مادامی که عملیات شناسایی و نظارت را هماکنون از طریق ناوگان جدید خود در آبهای جنوبی انجام میدهد. آیا با استقرار این پایگاه باید چیزی فراتر از شناسایی و نظارت را در عملیاتهای آمریکا انتظار داشت؟
تروفیمچوک-آمریکا به منظور کنترل آسیای مرکزی – یکی از مناطق کلیدی فضای اوراسیا و پساشوروی – و سپس اتصال برخی مناطق به کمربند مشترک بیثباتی – از خاورمیانه گرفته تا آسیای مرکزی - به استقرار نظامی در این منطقه نیاز دارد. چگونگی انجام این کار یک مسئله دیگر است که در حال حاضر، آمریکا در حال بررسی آن است. مسئله اصلی، کنترل این فضا به طور مستقیم، یعنی با کمک پایگاههای نظامی مستقر در این منطقه یا به طور غیرمستقیم و با کمک متحدان نظامی دولتهای محلی، تامین سلاح و غیره است.
در عصر سیاسی جدید گزینه دوم ارجح است، چرا که اگر شما مشاورانی در سطح مرحوم زبیگینیف برژینسکی داشته باشید، برای مخالفان خود بسیار خطرناک خواهید بود. متاسفانه مخالفان آمریکا چنین متخصصانی ندارند، چرا که مقامهای دولتی اجازه نمیدهند ایدههای آنها عملی شود. امتیاز اصلی آمریکا همین است.
همانطور که شما میگویید، واشنگتن نیاز زیادی به شناسایی و نظارت ندارد، چرا که برای ردیابی هر نقطه از جهان سیستمهای مدرنی در اختیار دارد. با توجه به پارامترهای جدید، نه تجمع تانکها و سربازان بلکه سلاحهای سایبری، نیرو و توان پایگاههای آمریکا خواهند بود. ابزارهای این سطح بسیار موثرتر از ابزارهای کلاسیک هستند.
در همین حال، ایجاد زمینه برای درگیریهای بین المللی یکی از تلاشهای آمریکا با این هدف است. در این راستا درگیری نظامی اخیر بین تاجیکستان و قرقیزستان برای غرب، الهام بخش است. کشورهای منطقه ممکن است بدون پایگاههای نظامی آمریکایی هم به جان هم بیفتند. سپس میتوان به طور کامل به این منطقه ی بی ثبات شده، پرداخت. به بیان ساده، گزینه منطقیتری برای ورود آمریکا به آسیای مرکزی بدون هزینههای مالی اضافی وجود دارد.
همچنین آمریکا میخواهد نه تنها پایگاه نظامی خود را در آسیای مرکزی داشته باشد، بلکه یک شریک قابل اعتماد (مانند گرجستان برای ناتو در قفقاز جنوبی یا اوکراین) در این منطقه داشته باشد. آمریکا و ناتو هنوز در داخل آسیای مرکزی چنین شریکی ندارد و قصد دارند در آینده نزدیک آن را پیدا کنند.
مطالعات شرق- در صورت موافقت احتمالی با تاسیس یک پایگاه نظامی آمریکا (ولو موقت) در آسیای مرکزی، به نظر شما برنامه آمریکا برای سطح و نوع کاربری این پایگاه چگونه خواهد بود؟ چه تعداد نیرو و با چه میزان و چه نوع تجهیزاتی در این پایگاه مستقر خواهد شد؟
تروفیمچوک - اینگونه پایگاهها از لحاظ تئوری برای پایان دادن به حضور روسیه و چین در منطقه و کمک کردن به شورشیان محلی به منظور بیثبات سازی تدریجی و تحریک بینظمیهای بین المللی در مناطق غربی چین مورد نیاز هستند.
باید درک کرد که پایگاههای آمریکایی که پیشتر بلافاصله پس از فروپاشی شوروی در آسیای مرکزی وجود داشتند، دیگر مورد نیاز آمریکا نیستند، چرا که پایگاه نظامی مدرن یک مفهوم تقریبا متفاوت است که با نظامیان نشسته پشت حصار در ارتباط نیست.
بدین ترتیب، حتی تنها یک پایگاه نظامی به عنوان مرکز توجه مشترک که ممکن است در یکی از 5 کشور آسیای مرکزی ظاهر گردد، در واقع به تهدید جدی برای کل منطقه تبدیل خواهد شد، چرا که نه تنها انبار اسلحه، بلکه تکیه گاهی برای تغییر بیشتر کل منطقه خواهد بود.
من فکر میکنم که برای جلوگیری از چنین سناریویی، مسکو و پکن نباید پول و وامهای خود را برای غلبه برای قیمت پیشنهادی کاخ سفید صرف کنند. این مسئله باید از طرف دیگر مورد بررسی قرار گیرد، چرا که همیشه پول کمی برای چنین سرمایه گذاریهایی وجود خواهد داشت و امکان چاپ و توزیع دلار برای آمریکا بیشتر خواهد بود.
بنابراین، باید اولویت به حوزه اطلاعات و رسانه داده شود. بدین منظور باید کل سیاست رسانهای را در کشورهایی که سعی دارند با آمریکا مقابله کنند تغییر داد. سیاست اطلاعاتی و رسانهای فعلی مناسب نیست. متاسفانه مقامها درک نمیکنند که چگونه باید از ابزار اطلاعاتی و رسانهای استفاده کنند.
میبینید که چگونه این اتفاق در همان آمریکا میافتد: برژینسکی در کتاب خود در این مورد که اوکراین چگونه باید از نفوذ روسیه خارج شود و چرا این کار باید اکنون انجام شود نوشته است. اکنون زمان بسیار کمی گذشته و این اقدام عملی شده است.
چین مجبور خواهد بود از قالب سنتی اقتصادی خود خارج شود و با روشهای دیگر، بویژه شیوههای نظامی به تهدیدها پاسخ دهد. آمریکا به چین اجازه نمیدهد با برنامه ریزی و با آرامش با پاکستان و افغانستان کار کند، چرا که واشنگتن برنامههای خود را برای نقشه ترانزیتی منطقه دارد. چین همانند روسیه سعی دارد با جنبش طالبان مشورت کند، با این حال، مشکل این است که مقیاس تروریستها در افغانستان بسیار گسترده است که این امر مانع کنترل کامل وضعیت توسط طالبان میشود.
مطالعات شرق- اگر حضور نظامی در آسیای مرکزی برای آمریکا ضروری بود، طبیعتا پیش از خروج از افغانستان ابتدا این استقرار در محیط پیرامونی را نهایی میکرد. اما چنین نشد و با تعجیل تخلیه افغانستان آغاز شد و استقرار نظامی در آسیای مرکزی نیز همچنان در ابهام است. این رویکرد ظاهرا متناقض را چگونه تحلیل میکنید؟
تروفیمچوک- آمریکا خروج خود را نه تنها از افغانستان، بلکه از عراق هم اعلام کرده بود. این نشان میدهد که آمریکا هنوز هم رفتار واضح و آگاهانهای دارد. برای درک اینکه آمریکا در افغانستان به چه چیزی نیاز دارد، باید درک کرد که چه زمان و چرا آنها به آنجا رفتهاند. این بلافاصله پس از حملات تروریستی 11 سپتامبر سال 2001 به آمریکا اتفاق افتاد، چرا که در ماه اکتبر همان سال آمریکاییها در افغانستان مسلط شدند، نه در جای دیگر.
هدف این بود که افغانستان به عنوان بمب منطقهای ساعتی که هر لحظه ممکن است منفجر شود تحت کنترل قرار گیرد. در حال حاضر، آمریکا برای انفجار اینگونه بمبها نه تنها در آسیای مرکزی، بلکه در قفقاز جنوبی از طریق بیثبات سازی خاورمیانه آمادگی دارد. با این حال، متهم کردن کاخ سفید به بیثبات سازی در آینده دشوار خواهد بود، چرا که نیروهای آمریکایی در هیچ جا نیستند.
بنابراین، هیچ شتابی در برنامه خروج آمریکاییها از افغانستان نیست، چرا که کسی از جبهه گسترده به آنها حمله نکرده است. آنها تنها برنامه خود را دارند و در حال حاضر برای اجرای آن عجله دارند. در این پس زمینه، ساده لوحانه است که بگوییم آمریکاییها نتوانستند در افغانستان دمکراسی ایجاد کنند، چرا که آنها قصد انجام چنین کاری را نداشتند. افغانستان برای آنها به فرصتی برای کنترل کل منطقه تبدیل شده است.
اگر آمریکا مدتها قبل از خروج از افغانستان یکی از کشورهای آسیای مرکزی را برای استقرار نظامی خود انتخاب میکرد و این را به صورت علنی اعلام میکرد، این امر موانع جدی برای اجرای این برنامه ایجاد میکرد. در حال حاضر، زمینه برای حدس اطلاعاتی از جانب مخالفان آمریکا ایجاد شده است و این وضعیت بلاتکلیفی، خواست کاخ سفید است. چرا که در حال حاضر کاخ سفید خودش انتخاب میکند که نیروهای خود را به کجا بفرستد. بنابراین، هیچ تناقض خاصی در اینجا وجود ندارد.
مطالعات شرق- طی روزهای اخیر مذاکرات فشردهای میان مقامات آمریکایی و مقامات دو کشور تاجیکستان و ازبکستان در آمریکا برگزار شد که یکی از محورهای آن احتمالا حضور نظامی بوده است. به نظر شما آمریکا چه امتیازهایی را برای این امر به کشورهای منطقه و روسیه برای موافقت با این استقرار نظامی ارائه میکند؟
تروفیمچوک- مذاکرات با نمایندگان تاجیکستان و ازبکستان بدان معنا نیست که تنها بر آنها تکیه خواهد شد. به عنوان مثال، در قرقیزستان چندین سال پایگاه نظامی آمریکا به آرامی وجود داشت. بنابراین، در اینجا هیچ مانعی برای احیای همکاری مشابه وجود ندارد. بخصوص در کشوری که تقریبا هیچ پولی برای آن باقی نمانده است.
مشخص است که آمریکا چه چیزی را از لحاظ سیاسی پیشنهاد میدهد. ابتکار 1+5 آمریکا مدتهاست که به یک جایگزین برای اتحادیههای منطقهای، از قبیل سازمان همکاری شانگهای، اتحادیه اقتصادی اوراسیا و غیره تبدیل شده است. بنابراین، نه تنها اهرمهای نظامی، بلکه اهرمهای اقتصادی نیز وجود دارند.
کاخ سفید ممکن است تاجیکستان را از جنبه نظامی بترساند: بیثبات سازی مرز، فعال شدن گروههای مبلغ افراطی گری در داخل کشور، ادامه جنگ با همسایگان، موجهای پناهندگان و غیره. اما توافق با ازبکستان راحتتر است، چرا که تاشکند پس از فروپاشی شوروی موضع مبهم خاص خود را از جمله پیرامون همکاری با سازمان پیمان امنیت جمعی داشت: گاهی میآییم، گاهی میرویم.
در عین حال، آمریکا ممکن است به منظور توسعه منطقه، به روسیه و چین هم پیشنهاد همکاری دهد. آمریکا در اینجا به هیچ کس اعلام جنگ نمیکند.
ظهور پایگاه نظامی آمریکا در هر یک از کشورهای آسیای مرکزی ممکن است پس از تضعیف روابط آن کشور با مسکو یا پکن صورت گیرد. یعنی اگر پایگاه نظامی به طور ناگهانی ظهور پیدا کند، ممکن است توسط مسکو و پکن به عنوان تخریب عمدی امنیت منطقه تلقی شود.
مسکو و پکن نباید در انتظار برداشتن گام از جانب آمریکا و فعالان منطقهای آن باشند. خودشان باید پیش از وقایع، اقدامات پیشگیرانه را انجام دهند. اما فعلا انجام این کار دشوار است، چرا که حوزه اطلاعاتی منطقه برای پیشگیری از تهدیدهای استراتژیک بوجود آمده آمادگی ندارد. از دیدگاه من، حوزه اطلاعات کاملا بلااستفاده مانده و تمام رسانهها مشغول چیزی غیرقابل درک هستند.
مطالعات شرق- در صورت عدم موافقت کشورهای منطقه و روسیه برای استقرار نظامی آمریکا در آسیای مرکزی، به نظر شما آمریکا چه واکنشی نشان خواهد داد؟ آیا امکان مبادرت به اقدامات تقابلی علیه این کشورها وجود دارد؟ اگر آری ، چگونه و در چه زمینه هایی؟
تروفیمچوک- اقدامات تقابلی آمریکا ممکن است در قالب تحریم علیه این کشورها باشد. آمریکا اهرمهایی را برای تقابل در اختیار دارد که میتوانند اقتصاد کشورهای مخالف سیاست آمریکا را کاملا تضعیف کنند. تضعیف ایران توسط این تحریمها دشوار است، اما انجام این کار علیه کشورهای آسیای مرکزی بسیار آسان تر است.
روسیه و چین اغلب اشاره میکنند که قادراند به همراه یکدیگر با فشار آمریکا مقابله کنند، اما تا کنون این یک تهدید لفظی بوده است، نه یک عمل توافق شده. به عنوان مثال، در حال حاضر هیچ کس نمیتواند به کوبا کمک کند. مسکو و پکن امیدوارند که در آینده قابل پیش بینی موفق به احیای روابط با آمریکا شوند. اما این امید واهی اوضاع آنها را وخیمتر میکند.
به عبارت سادهتر، آمریکا به طور فعال اقتصاد کشورهای آسیای مرکزی را که مانع آن میشوند، تضعیف خواهد کرد (از جمله تاثیر تحریم بر داراییهای بانکی خارجی نمایندگان برجسته این کشورها). همچنین نباید ابزار قدیمی آزمایش شده مانند تغییر رژیم را از طریق کودتا، از جمله ترور مستقیم رهبران فراموش کرد.
مطالعات شرق- آیا این احتمال وجود دارد که یکی از کشورهای آسیای مرکزی – بیشتر ازبکستان که عضو پیمان امنیت جمعی نیست- بدون جلب نظر مسکو پایگاهی در اختیار آمریکا بگذارد؟
تروفیمچوک- همانطور که تجربه نشان میدهد، موانع قانونی یک کشور نمیتوانند دلیل قانع کنندهای برای عدم ورود آمریکا به آن کشور باشند. مثال اوکراین که چنین موانع قانونی داشت، به وضوح این را نشان میدهد. هر قانون در هر زمان قابل تجدید نظر است. بنابراین، زمانی که به ما میگویند ازبکستان به طور کامل تحت پوشش قانون اساسی خود است و اجازه استقرار پایگاههای نظامی بیگانه را نمیدهد، به نظر نمیرسد یک تضمین قابل اعتماد باشد. بخصوص که ازبکستان هیچ تعهدی در چارچوب سازمان پیمان امنیت جمعی ندارد و آمریکا هم قالبهای انعطاف پذیری را برای کشاندن کشورهای کوچک به مدار سیاسی خود، بدون ورود رسمی آنها به ناتو در اختیار دارد.
در مورد رضایت مسکو نیز باید گفت که مشخص است که مسکو مخالف است. با این وجود، کشورهای آسیای مرکزی گاهی اوقات حرکاتی را برخلاف رضایت مسکو انجام دادهاند (مانند ساخت راه آهن قزاقستان-ازبکستان-افغانستان در امتداد سواحل شرقی خزر بدون رضایت مسکو). امریکا از طریق این پروژهها به تدریج وارد آسیای مرکزی میشود.
مطالعات شرق- آیا داشتن پایگاه، مستلزم داشتن مسیر تدارکاتی هم هست ؟ آیا مسیر تدارکاتی شمالی قابلیت احیای مجدد دارد؟ موضع روسیه در این خصوص چیست ؟
تروفیمچوک- بدون شک وجود پایگاه نظامی مستلزم مسیر تدارکاتی است. اما همانطور که قبلا گفته شد، اینگونه مسیرها وجود دارند و مسلما مسیرهای جدید ظهور خواهند یافت. به همین دلیل است که کشورهای آسیای مرکزی فرصت انتخاب ایدئولوژیک را داشته و سعی دارند با اجرای سیاست چندجانبه بین آمریکا، روسیه و چین تعادل ایجاد کنند. اما این چندجانبه گرایی کذایی، همیشه بد پایان مییابد. مانند بلاروس که از جانب غرب محاصره شده است.
روسیه پیشتر در حالت عادیِ کار با آمریکا، برای ارائه امکانات حمل و نقل خود آمادگی داشت. اما، در حال حاضر، روسیه در قالب گروه جی 8 وجود ندارد و روابطش با غرب اساسا تغییر کرده است. بنابراین تمام مسیرها – هم شمالی، هم جنوبی، هم غربی و هم شرقی – با توجه به تهدید قریب الوقوع آمریکا ساخته خواهند شد.
در عین حال، نه مسکو و نه پکن قصد ندارند روابطشان را با افغانستان خراب کنند. بلکه بالعکس آنها بدنبال فرصتهایی برای کاهش هر گونه تهدید ناشی از آنجا با تلاش برای مشارکت اقتصادی افغانستان در طرحهای منطقهای مشترک خواهند بود. در حال حاضر، سازمان همکاری شانگهای برای پیروزی طالبان آمادگی دارد و اینگونه عناوین در رسانههای اوراسیا بیشتر و بیشتر میشوند. در حال حاضر، کنفرانسهای منطقهای زیادی در حال برگزاری هستند که کارشناسان در آنها به بررسی طرحهای حمل و نقل جدیدی میپردازند که اقتصاد کشورهای آسیای مرکزی را پس از خروج پایگاههای آمریکا از افغانستان بیمه میکنند. مشخص است که چین برای مسیر حمل و نقلی که شامل افغانستان و پاکستان میشود چه اهمیتی قائل است.
اما تمام این طرحها ممکن است تنها زمانی محقق شوند که پوشش رسانهای به یک عامل غالب تبدیل شود، نه عامل مکمل. مشکل اصلی این است که ارتش آمریكا به دنبال راه هایی برای استقرار در نزدیكی مرزهای چین و روسیه است. بنابراین وضعیت برای ما نگران کننده است.