مطالعات راهبردی شرق/
گفتگوی موسسه مطالعات راهبردی شرق با دکتر یشیم دمیر (Yeşim Demir) عضو هیات مدیره مرکز مطالعات استراتژیک آنکارا
روابط ترکیه و کشورهای آسیای مرکزی از یک سو و زمینههای همکاری یا رقابت ایران و ترکیه در این منطقه از سوی دیگر، یکی از موضوعات مورد علاقه تحلیل گران و تصمیم سازان حوزه آسیای مرکزی است. با وجود این، بسیاری از اوقات، جای خالی نگاههای بومی و آگاهی از دیدگاههای پژوهشگران و تصمیم سازان کشور ترکیه در این خصوص، در فضای تحلیلی و رسانهای کشور احساس میشود. در عین حال، آگاهی از این دیدگاه ها و تبادل نظر جامعه علمی دو کشور در این زمینه، یکی از فرصتهای موجود، برای هر چه واقعی تر شدن برآوردها و پدید آمدن زمینه مفاهمه و همکاری میان جامعه علمی و اجرایی دو کشور است. بر این اساس، موسسه مطالعات راهبردی شرق به سراغ یکی از پژوهشگران برجسته و عضو متخصص جامعه تحلیل گران سیاست خارجی ترکیه رفته است تا در این باره، گفتگویی را با وی ترتیب دهد.
دکتر یشیم دمیر (Yeşim Demir) متخصص سیاست خارجی ایران و ترکیه و عضو هیات مدیره مرکز مطالعات استراتژیک آنکارا (ANKA Enstitüsü) است.
موسسه مطالعات راهبردی شرق: بنیانهای سیاست خارجی ترکیه در آسیای مرکزی کدام است؟ با تأکید بر عناصری مانند نژاد (ترک گرایی)، زبان و اقتصاد (تجارت)، ترکیه در به کارگیری این عناصر در روابط خود با کشورهای آسیای مرکزی با چه چالشهایی مواجه است؟
یشیم دمیر: در دوره جنگ سرد که ساختار نظام بین الملل با محوریت دو قطب شرقی و غربی به رهبری اتحاد جماهیر شوروی و و ایالات متحده آمریکا، به دو بلوک شرق و غرب تقسیم شده بود، ترکیه در بلوک غرب قرار داشت. بنابراین، در این دوره، سیاست مستقل ترکیه در قبال منطقه آسیای مرکزی موضوعیت نداشت و تعاملات آن از طریق مرکز اتحاد شوروی یعنی مسکو صورت میگرفت.
با پایان جنگ سرد و فروپاشی شوروی، جمهوریهای آسیای مرکزی نیز به استقلال دست یافتند. اما از آنجا که سیاست پیش دستانهای از سوی ترکیه در ارتباط با کشورهای این منطقه تدوین نشده بود، این کشور نیز مانند بسیاری از کشورهای دیگر بدون آمادگی قبلی با وضعیت جدید این منطقه روبرو شد. با وجود این، در همین دوره که برنامههای پیوستن قطعی ترکیه به اتحادیه اروپا رو به ناامیدی میرفت، استقلال جمهوریهای آسیای مرکزی توانست عرصههای جدیدی به روی سیاست خارجی ترکیه گشوده و به عنوان گزینهای امیدوارکننده در توسعه روابط خارجی آن ظاهر شود.
پس از استقلال کشورهای آسیای مرکزی، ترکیه نخستین دولتی است که آن ها را به رسمیت شناخت و در عین حال، در صدد برآمد تا به کشوری الگو برای این جمهوریها و حتی رهبر آنها تبدیل شود. در وهله اول، سیاست آسیای مرکزی ترکیه مبتنی بر ترک گرایی یا توران گرایی بود که به صورت غیرمنسجم و شتابزدهای مطرح و اجرا شد. این سیاستها، انتقادات و اتهام زنی روسیه و ایران را در پی داشت و حتی گفتمان «جهان ترک، از دریای آدریاتیک تا دیوار چین» موجب گسترش دامنه واکنش ها علیه ترکیه شد. از آن جا که به رغم فروپاشی اتحاد شوروی، نفوذ روسیه در منطقه آسیای مرکزی قدرتمند و تأثیرگذار بود، سیاست مذکور ترکیه در این منطقه با شکست مواجه شد. البته، تقریبا از سال 1995 جمهوریهای ترک آسیای مرکزی نیز، رغبت چندانی به گفتمان ترک گرایی/توران گرایی نشان ندادند. طبیعی هم بود، چرا که این کشورها در نخستین سال های پس از استقلال به دنبال تقویت هویت ملی ویژه خود بودند و قرار گرفتن در قالب جدیدی با ساختار هویتی فراملی، برای آن ها جذاب نبود. ترکیه نیز در سال های بعدی، این سیاست خود را تغییر داده و به سمت همکاری های اقتصادی متمایل کرد.
در تمایل ترکیه برای توسعه روابط اقتصادی با کشورهای آسیای مرکزی، نیاز مبرم این کشور به نفت و گاز ارزان این کشورها، تأثیرگذار بوده است. با وجود این، باید اذعان شود که عواملی اعم از مشکلات اقتصادی، بی تجربگی و ... باعث شد تا ترکیه، علی رغم تلاش برای گسترش سرمایه گذاری و بسط روابط تجاری، در بحث تبدیل شدن به کشوری الگو برای جمهوری های نواستقلال این منطقه، نتایج موفقیت آمیزی به دست نیاورد. تفاهم نامههای بسیاری امضا شد و امیدواریهای بسیاری وجود داشت، اما فقدان آمادگی قبلی برای ورود به عرصه همکاری و کاستی های موجود در هماهنگی های بین نهادی (عدم انطباق ساختارها)، در برآورده نشدن انتظارات تأثیرگذار بود.
از سوی دیگر، کشورهای ترک آسیای مرکزی که به چشم «برادر بزرگتر» به ترکیه مینگریستند، از ترکیه میخواستند تا در زمینههای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی به آنها کمک کند. در اینجا باید اشاره شود که به رغم فقدان آمادگی و کاستیهایی که ترکیه نیز، مانند بیشتر کشورها در قبال تحولات آسیای مرکزی با آن روبرو بود، توانست آژانس توسعه و همکاری جهان ترک (TİKA) را در سال 1992 راه اندازی کند که به نوبه خود، گامی بسیار مهم محسوب میشود. این آژانس، در چارچوب اولویتهای فعالیت خود که بر محور آموزش و فرهنگ قرار دارد، تأسیس مراکز آموزشی و فرهنگی متعددی را در کشورهای آسیای مرکزی مدنظر قرار داده است. در زمینه آموزش، تحولات مهمی رقم خورده است و بسیاری از دانشجویان اعزامی از جمهوریهای آسیای مرکزی، با دریافت بورس، موفق به ادامه تحصیل در دانشگاههای ترکیه شدهاند.
به عنوان نتیجه، میتوان آسیای مرکزی را سرزمین پدری ترکها دانست. ایران را سرزمین میانی آنان دانسته و ترکیه را نیز، سرزمین مادری آنان محسوب کرد. ما همگی در این سرزمین ها متولد شده ایم و دولت تشکیل داده ایم. لازم است تا میان سرزمینهای پدری و میانی روابط دوستی و برادری واتحاد اقتصادی برقرار شود. اکنون، سیاست اصولی جمهوری ترکیه در قبال این منطقه، مبتنی بر نژاگرایی/ ملی گرایی نیست. ترکیه، دولتی مدرن و طرفدار موازین حقوق بشر است که روابط آن با دولت های هم قوم، متعامل و دوسویه تعریف میشود. به عبارت دیگر، اگر جمهوری ترکیه در قبال دولتهای ترک آسیای مرکزی حقوقی را مطالبه میکند، در مقابل، قائل به مطالبه برابر آن دولت ها از خویش است. بنابراین، مسیر همکاریهای اقتصادی و مساعدتهای اجتماعی ترکیه، در چارچوب مأموریتهای دوستانه و برادرانه در این منطقه ادامه خواهد داشت.
موسسه مطالعات راهبردی شرق: با توجه به آنچه بیان شد، آیا چشم اندازی برای همگرایی ایران و ترکیه در منطقه آسیای مرکزی قابل تصور است؟
یشیم دمیر: ترکیه و کشورهای آسیای مرکزی، دارای اشتراکات فرهنگی، زبانی و دینی هستند که در طول تاریخ تداوم داشته است. روابط ترکیه و این کشورها در دوران پس از استقلال نیز، زمینه ایجاد ابتکارها و نهادسازی های مشترک مختلفی را فراهم آورده است. حفظ این روند همگرایی در بین کشورهایی که پیوندهای آشکاری با یکدیگر دارند، در مقاطعی که قدرتهای بزرگ در صدد برهم زدن آن هستند، به خودی خود یک گام مهم و ضروری است. حال، چنین روندی از همگرایی میبایست بین دو کشور مهم منطقه، یعنی ایران و ترکیه که از سنتهای ریشه دار دولت داری نیز برخوردار هستند، برنامه ریزی شده و رنگ واقعیت به خود بگیرد.
جمهوری ترکیه و جمهوری اسلامی ایران، به عنوان دو کشور برادری که سنتها، ارزشها دینی و فرهنگی خود را در طول تاریخ حفظ کرده و قرن ها در کنار یکدیگر زیسته اند، پس از این نیز به همزیستی و حسن همجواری خود ادامه خواهند داد. بدیهی است که هر گونه همگرایی میان ایران و ترکیه، به عنوان دو کشوری که از نیروی انسانی جوان از یک سو و منابع زیرزمینی کافی از سوی دیگر برخوردارند، از سوی قدرتهای بزرگ و امپریالیست استقبال نخواهد شد. این یک واقعیت است که در طول تاریخ، ذهنیت های حامی امپریالیست و طرفداران قدرتهای بزرگ، برای رو در روی هم قرار دادن این دو همسایه از هیچ تلاشی فروگذار نکرده اند. مصداق این ادعا، ماده نهم وصیت نامه پتر اول، تزار روسیه است که به اندازه کافی، روشن بیان شده است. این قدرتها برای رسیدن به اهداف خود، همواره بر عنصر تفاوت مذهبی میان عثمانی و ایران تکیه کرده و با سیاستهای نفاق آمیز، میان این دو برادر اختلاف افکنی کردهاند. جالب است که چنین فهمی از زمینه اختلاف میان ایران و ترکیه، تا به امروز نیز ادامه دارد و در سیاستهای خصمانه علیه همگرایی دو کشور، هم اکنون نیز دیده میشود.
هم ایران و هم ترکیه، پیوندهای مختلفی با آسیای مرکزی دارند. به همین دلیل، هیچ کدام، بازیگرانی دور از منطقه آسیای مرکزی محسوب نمیشوند. این دو همسایه نباید در دام اختلاف افکنی و سوء ظن نسبت به یکدیگر گرفتار شده و با کنار نهادن ایدههای قومی و یا مذهبی، میبایست به سمت اتحاد و همکاری نزدیک در منطقه آسیای مرکزی حرکت کنند.
در چشم اندازی منطقه ای، باید اعتراف شود که ساماندهی سیاسی و اقتصادی این منطقه تاکنون به دست روسیه، چین یا آمریکا بوده است. دولتهای بومی این منطقه، برای تغییر دادن این فضا و سنگین تر کردن کفه ترازو در جهت ابتکارهای محلی و به نفع خود، قبل از هر چیز می بایست بر مشکل «عدم اطمینان» میان یکدیگر فائق آیند. با رفع این مشکل، برنامه ریزی برای فراهم کردن فضای همکاری نیز ممکن خواهد شد. در چنین چشم اندازی، حتی، فرصتهای توسعه اقتصادی برآمده از راه ابریشم جدید نیز، هم برای ایران، هم برای ترکیه و هم برای کشورهای آسیای مرکزی، رنگ واقعی تری به خود خواهد گرفت.
موسسه مطالعات راهبردی شرق: با توجه به طبقه بندی مشهوری که از گرایشهای مرسوم در روند تحولات آسیای مرکزی ارائه می شود، تحت عناوین غرب گرایی (با محوریت ایالات متحده)، اوراسیاگرایی (با محوریت روسیه) و شرق گرایی (با محوریت چین)، به نظر شما ترکیه و ایران در کدام طبقه قرار میگیرند و روند آن ها، بیشتر با چه سمت و سویی شناخته میشود؟
یشیم دمیر: جمهوری ترکیه و جمهوری اسلامی ایران، کشورهای مستقل هستند که در تبلور اراده سیاسی خود نیز از آزادی برخوردارند. به طور طبیعی، هر دو کشور در چارچوب تأمین منافع ملی خود تصمیم میگیرند و هر گونه همکاری را نیز در چنین بستری ترتیب خواهند داد. اما این همکاریها نباید زمینه تضییع حقوق همسایگان را فراهم آورده و اصل روابط همسایگی را مخدوش کند. چرا که اگر خانه همسایه من دچار حریق شود، جرقههای آن، خانه من را هم به آتش خواهد کشید. برای ممانعت از چنین آتشی، اگر هم قرار است با قدرتهای فرامنطقه ای؛ همکاری ای ترتیب داده شود، میبایست با حفظ استقلال و مشروط بر تدوام آزادی اراده سیاسی باشد تا زمینه پایداری تأمین امنیت جمعی فراهم شود.
موسسه مطالعات راهبردی شرق: به نظر شما در چشم انداز پیش رو، چه آیندهای برای روابط ترکیه و هر یک از کشورهای آسیای مرکزی قابل ترسیم است؟ به بیان دیگر، روندهای همکاری فرهنگی، دینی و آموزشی ترکیه با کشورهای آسیای مرکزی، در کدام جهتها قابل پیش بینی است؟
یشیم دمیر: همچنان که در پاسخ به سوال اول نیز اشاره شد، آسیای مرکزی، سرزمین پدری ترکها محسوب می شود. تاریخ ما یکی است. زبان ما یکی است و تنها گویشها و لهجهها است که تفاوت دارد. ترکیه یک کشور لائیک است و عنصر دین و مؤلفههای مذهبی را به عنوان یک هدف در سیاست خارجی خود مدنظر ندارد. آنچنان که ارزشهای مشترک میان دولتها و ملتها اقتضا نیز میکند، ترکیه، دامنه و عمق روابط خود را با هر یک از کشورهای آسیای مرکزی در موضوعات و جهتهای مختلف، بویژه در زمینههای سیاسی، گسترش خواهد داد. اساسا تأسیس آژانس توسعه و همکاری جهان ترک در مقطع پس از فروپاشی اتحاد شوروی نیز با همین هدف بوده است تا زمینه همگرایی ترکیه و این دولتها را در زمینههای فرهنگی، دینی و آموزشی، بیش از گذشته فراهم سازد.
موسسه مطالعات راهبردی شرق: به عنوان آخرین پرسش، به نظرتان، پویاییهای روابط ترکیه و جمهوری تاجیکستان ناشی از کدام انگیزه ها بوده و از چه زمینه هایی متأثر است؟ آیا حضور برخی چهرههای اپوزسیون تاجیک در ترکیه، میتواند روابط آنکارا و دوشنبه را مخدوش کند؟
یشیم دمیر: در مقطع پس از فروپاشی اتحاد شوروی، جنگ داخلی تاجیکستان از سال 1992 تا 1997 و نزدیکی دولت تاجیکستان به ایران و روسیه، موجب شد تا دامنه روابط آنکارا-دوشنبه محدود باقی بماند. با وجود این، مابین سال های 1997 تا 2003 و پس از خاتمه جنگ، علی رغم ترک نبودن کشور تاجیکستان، از آن جا که تاجیکستان همواره بخشی جدایی ناپذیر از جغرافیا و تمدن آسیای مرکزی بوده و کشوری غیرقابل اغماض در منطقه محسوب میشد، توجه دولتمردان ترکیه به این جمهوری معطوف شد و روابط دو دولت، در مسیر گسترش قرار گرفت. به نظر من، اساسا نیز در مقایسه با سایر جمهوریهای آسیای مرکزی، نمیتوان قائل به رویکرد متفاوت ترکیه نسبت به تاجیکستان بود. تاجیکها نیز همانند سایر دولتهای منطقه، برادر ما هستند. بنابراین، جمهوری ترکیه نیز همچون جمهوری اسلامی ایران، به دنبال گسترش روابط سیاسی و اقتصادی با تاجیکستان بوده است.
تاجیکستان، به عنوان کشور دارای مزیت های استراتژیک منطقه آسیای مرکزی، محل اتفاق و محمل ارزشهای مشترک ایران و ترکیه است. همه میدانیم که همانند ریشه نژادی تاجیکها که هم پیوند با نژاد ایرانی است، زبان تاجیک ها نیز یکی از شاخههای زبان فارسی یا دری محسوب میشود. مردم تاجیکستان، دارای اشتراک فرهنگی و زبانی با مردم ایران هستند. به همین دلیل، برتری روابط ایران-تاجیکستان در مقایسه با روابط ترکیه و تاجیکستان، چندان هم دور از انتظار نبوده و نیست.
اما در خصوص حضور و فعالیت رهبران اپوزسیون تاجیکستان در ترکیه، باید به چند نکته توجه شود. دولتمردان تاجیک در حال حاضر، عموما روس گرا و سکولار هستند. آن ها، با دین و آموزه های مذهبی و حتی با ملی گرایی فارسی، سر ناسازگاری دارند. این در حالی است که اکثریت جمعیت تاجیکستان را مسلمانان سنی تشکیل داده است. در چنین شرایطی، در حالی که تعدادی از رهبران و اعضای گروههای مخالف و برخی فعالان سیاسی- اجتماعی تاجیک که به واسطه شرایط دشوار سیاست داخلی کشور خود، ترکیه را برای عزیمت و اقامت انتخاب کرده اند، آن چنان که ادعا میشود، برخی دیگر از رهبران و اعضای گروههای اپوزسیون تاجیکستان (حزب نهضت اسلامی) نیز، در ایران حضور دارند.
جمهوری اسلامی ایران نیز همانند جمهوری ترکیه، کشوری مستقل و آزاد است. از نگاه ترکیه، تا زمانی که این افراد مرتکب جرمی نشده باشند، میتوانند آزادانه در ترکیه زندگی کنند. هم اکنون، نزدیک به پنج میلیون غیرترکیه ای در محدوده مرزهای ترکیه به سر میبرند که بسیاری از آن ها، الزاما دارای افکار و عقاید مشابهی نیز نیستند. اما به رغم این تفاوت ها، بر اساس قانون اساسی ترکیه، تنها در صورتی که ارتکاب جرم از سوی این افراد اثبات شود، امکان اخراج آنان فراهم بوده و در غیر این صورت، نمی توان آزادی و امکان اقامت هیچ یک از آنان را سلب کرد.
انتهای مطلب/