ایران شرقی/
مقدمه:
رفتارهای همگرایانه و واگرایانه کشورهای آسیای مرکزی طی سالهای پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی متاثر از فاکتورهای فردی و جمعی متنوعی بوده است. احساس سرنوشت مشترک، منافع متقابل، تهدیدات مشترک، رهبری مشترک (روسیه) و حتی رویدادهای مشترک نهادی، همگی از انگیزههای این همگرایی بوده است. با این حال، ماهیت، سطح و گونههای این همگرایی هرگز ایستا نبوده است. در طول سالهای پس از استقلال، چارچوبهای نهادی سیاسی، اقتصادی و امنیتی اصلی منطقه نظیر کشورهای مستقل مشترک المنافع، سازمان پیمان امنیت جمعی و اتحادیه اقتصادی اوراسیا مدام دستخوش تغییر شدهاند. از سوی دیگر نیز الگوهای جدیدی در قالب 1+5 با حضور بازیگران نوظهوری همچون اتحادیه اروپا، چین، ژاپن، کره جنوبی، هند و ترکیه به وجود آمده است. رفتارهای 6 ماه اخیر در این فرایندهای همگرایانه نشان از ظهور یک انگیزه مشترک دارد. انگیزهای که از جنس امنیت بوده و موجب افزایش تراکم رویدادهای امنیتی منطقهای گردیده است. اوج این رویدادهای همگرایانه که محوریت اصلی آن تاکنون مسکو بوده است، در ماههای اکتبر و نوامبر 2019 رخ داد. در کنار این موضوع شاهد یک تحول اساسی دیگر نیز در ماههای اخیر بودهایم که شکلگیری یک «نسخه بومی» از همگرایی در آسیای مرکزی است. در حالی که تا پیش از این رهبری چارچوبهای همگرایانه آسیای مرکزی بر عهده کشورهایی همچون روسیه، چین و یا ایالات متحده بود، برای اولین بار شاهد آن هستیم که 2 نشست بدون حضور این کشورها توسط رهبران کشورهای منطقه برگزار شده است. این مساله نیز میتواند نویدبخش شکلگیری یک نسخه جدید از همگرایی در آسیای مرکزی باشد که طبیعتا چالشهایی با نسخههای پیشین خواهد داشت. ازبکستان محوریت این الگوی جدید را بر عهده گرفته است.
در همین راستا، کارگروه آسیای مرکزی موسسه مطالعات ایران شرقی به منظور تحلیل و بررسی رویکردهای همگرایانه اخیر در آسیای مرکزی، مصاحبهای را با شماری از کارشناسان و تحلیلگران منطقه از جمله پروفسور «الکساندر کنیازاف»-پژوهشگر مسائل سیاسی امنیتی، دکتر «حسین اسوبعلیاف»- رئیس موسسه تحلیلی «آنالاتیکا» و دکتر «سرگئی کوژمیاکین» کارشناس مسائل نظامی منطقه ترتیب دادهایم که در ادامه با نظرات آنان آشنا خواهیم شد.
1- ایران شرقی: طی هفتههای اخیر شاهد تراکم بالای نشستهای امنیتی در آسیای مرکزی در قالبهای مختلفی هستیم. نشستهای متعدد سازمان پیمان امنیت جمعی و سازمان همکاریهای شانگهای در کنار دیدارهای دو و چندجانبه امنیتی و نشستهای دفاعی کشورهای همسود و رزمایشهای مشترک نظامی. آیا این تحولات اتفاقی هستند یا عامل پنهانی برای این حجم از رویدادهای امنیتی ممکن است وجود داشته باشد؟
کنیازف: ممکن است این عامل پنهانی خاص، تقویت اهمیت روسیه به عنوان ضامن امنیت در منطقه باشد. انتقال اخیر قدرت در ازبکستان، انتقال آغاز شده قدرت در قزاقستان، انتقال آتی قدرت در تاجیکستان، ناپایداری وضعیت سیاسی در قرقیزستان، نامشخص بودن توسعه وضعیت افغانستان و برخی شرایط دیگر، دولتهای کشورهای منطقه را وادار کرده در صورت لزوم تا حد زیادی به کمکهای روسیه امید داشته باشند.
به عنوان مثال، رژیمهای سیاسی هر یک از کشورهای منطقه برای حفظ ثبات سیاسی خود به حمایت روسیه نیاز دارند. در این صورت، باید سازمان همکاری شانگهای یا کشورهای مستقل مشترکالمنافع را خارج از حوزه نظامی در نظر گرفت. این فرمتها میتوانند دارای ماهیت اجتماعی-سیاسی شدید باشند. ارتش آزادیبخش خلق چین فعلا آمادگی دفاع مستقیم از رژیمهای دوشنبه، بیشکک یا دیگر پایتختهای منطقهای را ندارد. چین اخیرا به میزان قابل توجهی وارد حوزه امنیت تاجیکستان، قرقیزستان و ازبکستان شده است، اما فعلا بیشتر در حوزه تامین و کنترل فنی و اطلاعاتی فعالیت دارد. این امر به ویژه در اجرای پروژههای چینی کنترل و ردیابی مشاهده میشود: پروژههای "شهرهای هوشمند"، تجهیز کشورهای آسیای مرکزی به سیستمهای ردیابی و شناسایی. در چارچوب سازمان همکاری شانگهای هم تبادل اطلاعات در حوزه امنیت صورت میگیرد. هدف از این فعالیت نه تنها مبارزه با تروریسم و افراطگرایی، بلکه دفاع از ثبات داخلی رژیمهای سیاسی است.
اوضاع ترکمنستان به دلیل بسته بودن سنتی آن کمتر مشخص است، اما براساس برخی از نشانهها میتوان مشخص کرد که چنین اقداماتی در رابطه با این کشور هم صورت میگیرد. امضای اخیر تفاهمنامههای روسیه-ترکمنستان پیرامون امنیت سایبری در عشقآباد گواه این امر است. روابط متقابل سایر کشورها را با روسیه باید از طریق منشور سازمان پیمان امنیت جمعی – با تاجیکستان و قرقیزستان؛ از طریق منشور سازمان پیمان امنیت جمعی و برخی از تفاهمنامههای دیگر – با قزاقستان و از طریق روابط دوجانبه – با ازبکستان بررسی کرد.
گرایش به روسیه در حوزه نظامی هم یک واقعیت جغرافیایی و هم یک تجربه تاریخی خاص است. از دیدگاه نخبگان سیاسی، بعید است که چین یا کشورهای غربی بتوانند به آنها در شرایط نفوذ تهدیدهای واقعی کمک کنند. نشستها، انجمنها و آموزشهای نظامی بیشتر یک رژیم کاری هستند.
حسین اسوبعلیاف: در اینجا چند عامل حائز اهمیت است. یکی از این عوامل پایان سال تقویمی است که در آن متحدان و همچنین کشورهای شریک نتایج همکاری را در کل یک سال جمع بندی کرده و به بررسی دستور کاری برای سال آینده میپردازند. از سوی دیگر، سال جاری از لحاظ شرایط بینالمللی بسیار پیچیده بود. سال 2019 با مسائل امنیت بینالمللی مرتبط با سوریه و ادامه فرمت مذاکرات در چارچوب مثلث روسیه-ترکیه-ایران، مسائل حل نشده مربوط به اوکراین، وضعیت جهانی مرتبط با تشدید تحریمها علیه روسیه، چین و ایران از جانب جامعه غربی و همچنین بسیاری از مسائل دیگر همراه بود.
در این راستا، فعالیت کشورهای شریک کاملا منطقی است. به خصوص که در حال حاضر، بازیگران جدید مانند هند که به فرآیند بررسی مسائل امنیتی در منطقه (تقویت روابط با ازبکستان) ملحق شد؛ وارد فضای اوراسیا شدهاند. این کشورها برنامههای خود را برای تقویت همکاری در حوزه دفاعی طراحی کردهاند.
سرگئی کوژمیاکین: از دیدگاه من، اکثر این نشستها ماهیت فوری نداشتند. معمولا، آنها از قبل هم در سطح سازمانها (سازمان همکاری شانگهای، سازمان پیمان امنیت جمعی، اتحادیه کشورهای مستقل مشترکالمنافع) و هم از لحاظ روابط دوجانبه برنامه ریزی میشوند. مسئله دیگر این است که دستور کاری این اقدامات با توجه به مبرمترین مسائل طراحی میشود. بنابراین، این واقعیت که در جریان نشستهای مذکور، مسئله امنیت یک مسئله مرکزی بود، بیانگر نکات زیادی است. مشارکت کنندگان این نشستها میدانند که فرآیندهای روی داده در منطقه تهدیدهای جدی را بدنبال دارند. آنها سعی دارند پیامدهای منفی را به حداقل برسانند.
تمرینات نظامی هم دارای ماهیت برنامهریزی شده هستند. آنها نسبت به مانورهای قبلی ابعاد گستردهتری داشتند. بدین ترتیب، در تمرینات "برادری خلل ناپذیر" که در تاجیکستان برگزار شد، صدها واحد تجهیزات زرهی و هواپیمای نظامی حضور داشتند.
2- ایران شرقی: برخی تحلیلگران معتقدند آسیای مرکزی در آستانه مواجهه با یک تهدید مشترک و البته بزرگ است. به نظر شما چه موضوعاتی میتوانند در حال حاضر واقعیترین تهدیدات برای منطقه باشند؟ آیا میتوان تحرکات آمریکا در مذاکرات صلح افغانستان را به این موضوع مرتبط دانست؟
کنیازف: کشورهای آسیای مرکزی با چالشهایی در توسعه خود مواجه هستند. میزان بلوغ نخبگان سیاسی، ظرفیتهای منابع و غیره چالشهایی هستند که در هر کشور متفاوتاند. تعداد تهدیدهای خارجی واقعی ناشی از کشورهای همسایه چندان زیاد نیست. امکان تاثیرات خارجی بر فرآیندهای داخلی در هر کشور، افزایش نیروهای مخرب و تضعیف کیفیت نهادهای دولتی؛ یک تهدید واقعی محسوب میشود. طی 28 سال دوران پساشوروی در هر کشور گروههای لابی قوی با مدیریت خارجی مختلف شکل گرفتهاند.
علاوه بر این، بازیگران خارجی منافع مختلفی دارند. میتوان در میان آنها، علاوه بر بازیگران جهانی مانند روسیه، چین و آمریکا، به ترکیه، پادشاهیهای عربی و کشورهای عضو اتحادیه اروپا نیز اشاره کرد. اسرائیل که منافعش تا حد زیادی از طریق کشورهای ثالث مانند هند و کشورهای اروپای شرقی تامین میشود نیز دارای تاثیر خارجی غیرمستقیم است.
بیش از یک چهارم قرن است که هم رژیمهای حاکم کشورهای آسیای مرکزی و هم بازیگران خارجی اصلی از وضعیت افغانستان در فضای اطلاعاتی-تبلیغاتی بهره میبرند. میتوان گفت که در حال حاضر، در اذهان عمومی کل فضای پساشوروی منطقه، تصویر بنیادین و غیرقابل انکار تهدیدهای گسترده ناشی از افغانستان شکل گرفته است. به عنوان مثال، در سالهای 1990 در رسانههای منطقهای و روسی، تصرف بخارا و سمرقند و آزادسازی مسلمانان ولگا و اورال توسط طالبان بسیار اغراقآمیز جلوه داده شد. در سالهای اخیر، تهدید اصلی از طالبان به داعش منتقل شده است. فعالیت تبلیغاتی داعش در روسیه و عراق هم به این مسئله کمک کرده است. وضعیت تغییر نگرش جامعه نسبت به طالبان در سالهای 2019-2015 – عمدتا در روسیه و ازبکستان – یک نمونه جالب از دستکاری تصویر تهدیدهاست.
در واقع، تهدیدهای ناشی از افغانستان توسط این کشور بومی سازی و محدود شده است. میتوان تلاشهای برخی گروهکهای افغانی با مشارکت بینالمللی برای تاثیر بر جریان جنگ داخلی سالهای 1990 در تاجیکستان و همچنین فعالیت بسیار محدود گروهکهای افغانی در ایجاد بیثباتی در مرز ترکمنستان را جزء استثنائات در نظر گرفت. حملات شبهنظامیان جنبش اسلامی ازبکستان به مناطق روستایی دره فرغانه (رویدادهای باتکن) در سالهای 2000-1999 نیز جرء استثنائات بود.
میتوان تولید و ترانزیت مواد مخدر از طریق آسیای مرکزی را مهمترین تهدید ناشی از افغانستان در نظر گرفت. با این حال، این مشکل برای کشورهای آسیای مرکزی بیشتر دارای ماهیت داخلی بوده، از عدم کارایی ساختارهای دولتی کشورهای هم مرز با افغانستان نشات گرفته و با فساد و جنایی شدن ساختارهای دولتی ترکمنستان، ازبکستان، تاجیکستان، قرقیزستان، قزاقستان، روسیه و کشورهای قفقاز و اروپای شرقی در ارتباط است.
برای ارزیابی "تهدید افغانستان"، رویدادهای استان باتکن قرقیزستان هم جالب توجه است. در آن زمان، اپوزیسیون رادیکال داخلی از قلمروی افغانستان به عنوان پایگاه استراتژیک استفاده میکرد. چنین خطری با توجه به ناتوانی سازمانهای رسمی افغانستان در کنترل حضور گروههای تروریستی خارجی در قلمروی خود، در حال حاضر هم ادامه دارد. با این حال، این مسئله همانند مسئله مواد مخدر هم به افغانها و هم به سازمانهای دولتی کشورهای مبداء این گروهها مربوط میشود.
فرآیند مذاکرات آمریکا با طالبان تاثیر مثبتی بر امنیت افغانستان ندارد. آمریکا هم چنین هدفی ندارد. صرف نظر از موفقیتهای فرآیند مذاکرات، سطح بالای درگیری نظامی و فعالیت تروریستی در افغانستان حفظ شده است. بنابراین، وضعیت افغانستان برای کشورهای آسیای مرکزی همانند سابق است. در همین راستا، نه تهدیدهای مستقیم، بلکه خروج طولانی مدت افغانستان از پروژههای توسعه برای کشورهای آسیای مرکزی (حمل و نقل-ارتباطی، انرژی، تجاری وغیره) مهم و مبرم است.
حسین اسوبعلی اف: از دیدگاه من، در حال حاضر، تهدیدهای داخلی فعالی در آسیای مرکزی وجود ندارد. فضای همکاری بین دولتی که از زمان فروپاشی شوروی وجود نداشته است؛ به تدریج در حال شکلگیری است. تهدیدها و چالشهای امنیتی به طور سنتی با منابع خارجی (وضعیت افغانستان) در ارتباط است. با این حال، میتوان آن را با تلاشهای مشترک مهار کرد. در این صورت باید به اقدامات صورت گرفته توسط تاجیکستان، ترکمنستان و ازبکستان پیرامون تثبیت مرزها امید بست. در این راستا، مشارکت کشورهایی مانند روسیه، چین و برخی از دیگر کشورها در بررسی مسائل امنیتی منطقه، یک عامل تثبیت کننده مهم است.
تحلیلگران زمانی به انعقاد تفاهمنامه صلحآمیز بین آمریکا و طالبان در افغانستان امید داشتند و پیشبینی میکردند که این اقدام به حل و فصل صلح آمیز مسئله افغانستان منجر میشود. اما این اتفاق نیفتاد و وضعیت هنوز هم پیچیده است.
اگر اقدامات آمریکا تنها به افغانستان محدود شود، میتوان کنترل خاصی بر آنها داشت. اما در اینجا باید سیاست آمریکا را در آسیای مرکزی در نظر گرفت. این سیاست در جهت ورود افغانستان به فرآیندهای همکاری منطقهای در حوزه تجارت، انرژی و گفتگوی سیاسی است. موضع آمریکا پیرامون مسئله استقرار پایگاههای سازمانهای بینالمللی تروریستی در مرزهای منطقه و نقش آن در استفاده از آنها به عنوان تهدیدهای امنیت آسیای مرکزی نیز کاملا مشخص نیست.
سرگئی کوژمیاکین: در واقع، عامل افغانستان نقش کلیدی را در مسائل امنیتی آسیای مرکزی ایفا میکند. این امر در وهله اول، با پدیده افراطگرایی مذهبی در ارتباط است. مشخص است که نیروهای خارجی به طور فعال از این پدیده برای تغییر وضعیت در مناطق مختلف استفاده میکنند. نمونه خاورمیانه که در آن گروهکهای ایجاد شده توسط سرویسهای ویژه غربی و با مشارکت فعال پادشاهیهای عرب (داعش، "جبهه النصره" و غیره) سعی داشتند دولتهای سوریه، عراق و لبنان را سرنگون کرده و منطقه بیثبات را در مرزهای ایران ایجاد کنند؛ بارزترین نمونه است.
چنین سناریویی در افغانستان هم در حال اجراست. گروههای داعش که به کشور نفوذ کردهاند؛ دارای برنامههای توسعه طلبانه در ایران، آسیای مرکزی و چین هستند. بنابراین بعید نیست که بازیهای طولانی مدت واشنگتن پیرامون حل و فصل صلحآمیز؛ انگیزههای پنهانی داشته باشد. یکی از این انگیزهها، نفوذ نیروهای رادیکال به کشورهای همسایه است که برای بیثبات سازی اوضاع و مداخله آمریکا و متحدانش مورد استفاده قرار خواهد گرفت.
3- ایران شرقی: به نظر شما چه تغییراتی در روندهای منطقهای آسیای مرکزی با کنار رفتن ولادیمیر پوتین از قدرت در مسکو و جانشینی فردی دیگر به وجود خواهد آمد؟ آیا در نشستهای اخیر این موضوع مطرح شده است؟
کنیازف: من فکر میکنم که برای مشخص کردن مسئله مربوط به پایان ریاست جمهوری ولادیمیر پوتین، زمان زیادی لازم است. بعید است که اینگونه مباحث در سطح نشستهای منطقهای صورت گیرد. از دیدگاه من، رئیس جمهور روسیه فعلا تصمیم نهایی را در مورد موقعیش پس از پایان دوران ریاست جمهوری نگرفته است، اما برخی سناریوها وجود دارد. از آنجا که این مسئله فعلا یک مسئله چند گزینهای است، تنها میتوان در قالب فرضیه در مورد تغییرات سیاست منطقهای روسیه صحبت کرد.
همه چیز نه تنها به سیاستی که خود مسکو اجرا خواهد کرد، بلکه به وضعیت محور روسی سیاست خارجه هر یک از کشورهای آسیای مرکزی بستگی خواهد داشت. این سیاست در هر یک از پایتختها متفاوت است. بر همین اساس، رویکردهای مسکو هم همواره متفات بوده، هست و خواهد بود. میتوان پیشبینی کرد که نورسلطان، تاشکند، دوشنبه و بیشکک همانند سابق در چارچوب سیاست چند محور توازن و تعادل ایجاد خواهند کرد. اما همه چیز در این مسئله به رفتار دیگر بازیگران جهانی به ویژه چین و آمریکا بستگی خواهد داشت.
سیاست روسیه در آسیای مرکزی از مجموع روابط با هر یک از کشورهای منطقه تشکیل شده است، اما سیاست منطقهای آن تحت تاثیر سطح روابط روسیه- چین و روسیه- آمریکا شکل گرفته است. در این صورت باید کشورهای آسیای مرکزی را بیشتر به عنوان هدف و نه موضوع روابط بینالمللی در نظر گرفت. کل تجربه پساشوروی سیاست خارجی کشورهای منطقه پویایی بسیار بالای تغییرات و تناقض داخلی را نشان میدهد. این سیاست فعلا در هیچ یک از کشورهای منطقه از لحاظ استراتژیک تایید نشده و بیشتر دارای ماهیت موقعیتی است. بر همین اساس روسیه، آمریکا یا چین مجبوراند به رفتارهای مختلف تاشکند، بیشکک، دوشنبه، عشقآباد و نورسلطان واکنش نشان دهند.
حسین اسوبعلیاف: تا آنجا که من میدانم، مسئله انتقال قدرت هنوز در مطبوعات روسیه مورد بحث و بررسی قرار نگرفته است. هرچند باید اعتراف کرد که این مبحث با توجه به پایان دوران ریاست جمهوری پوتین در سال 2024 به تدریج فعلیت پیدا خواهد کرد. اما از دیدگاه من، در حال حاضر، مسئله انتخابات پارلمانی سال 2021 و حفظ موقعیتهای پیشروی حزب "روسیه واحد" برای روسیه مهمتر است. در عین حال، روسیه هرگز مسائل سیاست داخلی را در این گونه نشستها مطرح نکرده است، چرا که این گونه مسائل جزء مسائل داخلی روسیه هستند.
با این وجود، تداوم سیاست خارجی روسیه در منطقه برای کشورهای آسیای مرکزی مهم است. من معتقدم که این مسئله در روسیه به هنگام معرفی نامزدهای خاص برای پست ریاست جمهوری مورد توجه قرار خواهد گرفت. کشورهای منطقه و همچنین شرکای استراتژیک روسیه؛ به روسیه قدرتمند و ادامه سیاست تعامل بینالمللی علاقهمنداند.
سرگئی کوژمیاکین: به نظر من فعلا نمیتوان در این مورد صحبت کرد. این موضوع نوعی تابو در روسیه است و به وضوح در نشستهای بینالمللی مورد بحث و بررسی قرار نمیگیرد. با این وجود، تغییر رهبر روسیه اجتناب ناپذیر بوده و البته یک تحلیل غیرعمومی خاص نیز در حال انجام است. این امر به چه نتایجی منجر خواهد شد؟ یکی از نتایج اصلی این است که کرملین و نیروهای نزدیک به آن تا حد زیادی به حفظ تدام سیاست، از جمله سیاست خارجی گرایش دارند. اما واقعیتها، از جمله واقعیتهای ناشی از عوامل خارجی، میتوانند به تقویت یا تضعیف فعالیت مسکو در آسیای مرکزی منجر شوند. این امر بدین دلیل است که رهبری روسیه یک نیروی یکپارچه نیست، بلکه، بیشتر حاصل مصالحه فرصت طلبانه برخی از نیروهاست. در میان این نیروها، هم نیروهای میهن پرست و هم نیروهای لیبرال حضور دارند. زمان نشان خواهد داد که کدام یک از روندها پیروز خواهد شد.
4- ایران شرقی: آمریکاییها استراتژی اتصال آسیای مرکزی و جنوبی را با محوریت افغانستان تاکنون بارها مطرح کردهاند. دیدگاه سازمانهای منطقهای امنیتی نظیر سازمان پیمان امنیت جمعی نسبت به این ایده چیست؟
کنیازف: رهبران سیاسی کشورهای منطقه و مخصوصا روسیه نگرش مبهمی نسبت به پروژههای "آسیای مرکزی بزرگ" یا "1+5" دارند. سازمان پیمان امنیت جمعی به عنوان یک ساختار نظامی فعالیت خود را بیشتر در مسائل نظامی متمرکز کرده و بیشتر از مفاهیم سیاسی خارجی فاصله میگیرد. این یکی از جوانب مهم ضعف سازمان پیمان امنیت جمعی است: فقدان استراتژیهای سیاسی خارجی هماهنگ کشورهای عضو. در سالهای 1997-1996 قزاقستان رسما به عضویت پروژه "آسیای مرکزی بزرگ" درآمد. هیچ یک از کشورهای سازمان پیمان امنیت جمعی در منطقه، رسما از مشارکت در این پروژه امتناع نورزید. در حال حاضر، تمام کشورهای منطقه بلااستثناء به طور فعال از برنامه آمریکایی 1+5 حمایت میکنند. این پروژهها در تاشکند و عشقآباد که در سالهای اخیر سیاست افغانی خود را مطابق با سناریوهای آمریکایی طراحی کردهاند نیز مورد حمایت قرار دارند. روابط خاص سازمان پیمان امنیت جمعی (در سطح نظامی-دیپلماتیک) و سازمان همکاری شانگهای (در سطح سیاست عمومی) با افغانستان بیشتر دارای ماهیت رسمی است.
حسین اسوبعلیاف: در برنامه مربوط به اتصال آسیای مرکزی و جنوبی، آمریکا به پروژه تاپی (ترکمنستان)، کاسا-1000 (تاجیکستان و قرقیزستان) و ازبکستان به عنوان مهمترین دروازههای تجاری-اقتصادی در منطقه امید بسته است. اما بر هیچ کس پوشیده نیست که اجرای تاپی با مسائل حل نشده امنیتی خط لولهای که از افغانستان عبور میکند و همچنین با عدم تمایل پاکستان و عدم تمایل هند به وابستگی به ترانزیت گاز از طریق پاکستان در ارتباط است. چشماندازهای تاپی در 5 سال آتی مبهم است. کاسا-1000 هم با مشکلات امنیتی و کمبود بودجه مواجه است. ازبکستان به عنوان بازیگر تجاری-اقتصادی اصلی این پروژه در وهله اول، تهدیدهای امنیت و ثبات ناشی از افغانستان را بررسی خواهد کرد و سپس در مورد مشارکت در چنین فرمت روابط منطقهای که افغانستان، پاکستان و هند را در نظر دارد، فکر خواهد کرد.
سرگئی کوژمیاکین: پروژههای همگرایی آسیای مرکزی و جنوبی با محوریت افغانستان (آسیای مرکزی بزرگ) از اوایل دهه گذشته مطرح شدهاند. آنها مراحل تقویت و تضعیف را سپری کرده و در حال حاضر، وجود دارند. در اینجا سخن پیرامون خط انتقال برق کاسا-1000 و همچنین پروژه خط لوله گاز تاپی است.
سازمان پیمان امنیت جمعی و دیگر اتحادیههای همگرایانه در مورد هر آنچه که به پروژههای اقتصادی مربوط میشود بیطرف هستند. این موضوع با سیاست کلی عدم مداخله در امور داخلی کشورها تطابق دارد.
با این حال، باید اعتراف کرد که این پروژهها، صرفا پروژههای داخلی نیستند. آنها میتوانند بر امنیت کل منطقه تاثیر بگذارند، چرا که وابستگی آن را به واشنگتن افزایش داده و جهتگیریهای سنتی فعالیت تجاری-اقتصادی را نابود میکنند. بنابراین، سازمانهای بینالمللی مانند سازمان پیمان امنیت جمعی یا سازمان همکاری شانگهای باید این گونه فرآیندها را به دقت دنبال کنند.
5- ایران شرقی: قرار است طی روزهای آینده دومین نشست سران کشورهای آسیای مرکزی نیز برگزار شود. در شرایط حاضر، برگزاری این نشست پس از چندین دور تعویق آن، چه معنا و مفهومی دارد؟
کنیازف: در ماه مارس سال 2018 در اولین نشست مشورتی در شهر آستانه هیچ تصمیم اساسی اتخاذ نشد، اما با این وجود، انتظارات زیادی را در محافل خاص جوامع آسیای مرکزی (محافل کارنشناسان، روزنامهنگاران و سیاستمداران) ایجاد کرد. نشست اعلام شده در ماه مارس سال 2019 در تاشکند به دلیل انتقال قدرت در قزاقستان برگزار نشد، اما واقعیت بسیار سادهتر بود. در واقع، روسای جمهور کشورهای آسیای مرکزی یک دستور کاری واحد نداشتند.
به طور کلی، هرگونه اتحاد براساس یکی از دو اصول زیر امکان پذیر است: برای انجام اقدامات مثبت مشترک یا علیه کسی. بنابراین حمایت محافل ضد روسی یا ضدچینی در ازبکستان، قزاقستان، قرقیزستان یا تاجیکستان ازهمگرایی شدید منطقهای بدون مشارکت بازیگران خارج منطقهای اتفاقی نیست. هدف حامیان این همگرایی، مقابله با نفوذ روسیه و چین است. اینها محافلی هستند که درآنها عناصر قدرتمند ملیگرا و اغلب غربگرا حضور دارند. با این حال، رهبران سیاسی کشورهای منطقه هیچ هدفی برای تکیه به آنها ندارند. در واقع، این موضوع در هیچ از کشورها مورد حمایت گسترده قرار نگرفته است.
بخصوص که با توجه به سطح فعلی خودخواهی نخبگان سیاسی، توافق پیرامون مسائل موجود در روابط منطقهای به صفر نزدیک است. علاوه بر این، مولفه ضدروسی یا ضدچینی به دلیل وابستگیهای اساسی 5 کشور آسیای مرکزی هم به چین و هم به روسیه حذف شده است.
بنابراین، روسای جمهور کشورهای آسیای مرکزی بیشتر به اعلام هویت منطقهای مشترک براساس تاریخ، فرهنگ، دین و قومیت مشترک تاکید دارند. با این حال، هر یک از این موارد ممکن است مورد شک و تردید قرار بگیرد. با این وجود این گونه نشستها دارای معانی و مفاهیم خاص هستند. یکی از اهداف این نشستها، نشان دادن توانایی و استقلال مشترک منطقهای در برابر مسکو، پکن و غرب میباشد.
فرمت مشاورههای 5 جانبه برای ازبکستان دارای یک مفهوم و معنای خاص است. تغییر پارادایمهای سیاسی خارجی تاشکند که با شوکت میرضیایف در ارتباط است، تمایل موهوم نخبگان ملی ازبکستان را به رهبری منطقهای ایجاد کرده است.
حسین اسوبعلیاف: همانند سابق جزئیات زیادی در مورد دستور کاری نشستهای سران کشورها در دست نیست. در این نشست، به طور سنتی روسای جمهور مسائل گسترش همکاری منطقهای را در حوزههای سیاسی، تجاری-اقتصادی، سرمایهگذاری، حمل و نقل-ارتباطی، فرهنگی-بشردوستانه و غیره را بررسی و همچنین در مورد مسائل مبرم سیاست بینالمللی و تامین امنیت منطقهای تبادل نظر خواهند کرد. باید درک کرد که مکانیسم همگرایی منطقهای داخلی هنوز خیلی جوان و خام است. کشورهای منطقه هنوز تصمیمی در مورد تعیین یک پروژه خاص یا یک ایده مرکزی برای اینگونه نشستها نگرفتهاند. این واقعیت که کشورهای منطقه بتوانند با هم جمع شوند و تبادل نظر کنند، ثابت میکند که این یک اقدام موفق خواهد بود. بخصوص که این بار در این نشست قربانقلی بردی محمداف، رئیس جمهور ترکمنستان هم حضور خواهد داشت.
سرگئی کوژمیاکین: فرمت این گونه نشستها دارای ماهیت بسیار مثبت است. پس از تقریبا 30 سال عدم همگرایی که به وخامت جدی روابط (بین ازبکستان و تاجیکستان، ازبکستان و قرقیزستان) منجر شده است، نشستهای سران کشورهای آسیای مرکزی یک فرصت مناسب را برای ایجاد موضع کم و بیش هماهنگ پیرامون مسائل مختلف ایجاد میکند. میتوان در میان این مسائل به مسئله استفاده از آب، استفاده مشترک از ظرفیت انرژی، ایجاد شبکه حمل و نقل واحد و غیره اشاره کرد.
برخی از طرحهای اعلام شده در این نشستها شایسته توجه جدی بوده و این امید را ایجاد میکنند که نشستهایی که فعلا دارای ماهیت مشورتی هستند، به پروژهها و نهادهای خاص؛ جامه عمل بپوشانند. این را میتوان درمورد پیشنهادهای شورکت میرضیایف، رئیسجمهور ازبکستان پیرامون ایجاد شورای منطقهای روابط حمل و نقل و انجمن سرمایهگذاری کشورهای آسیای مرکزی گفت.
اما آینده این میدان مذاکراتی به طور کامل مشخص نیست. شکی نیست که نیروهای خاص سعی دارند از این میدان برای رشد نفوذ خود در منطقه استفاده کنند. قابل توجه است که ایدههای مطرح شده در اولین و دومین نشست (شراکت در حوزه انرژی، ایجاد کریدورهای حمل و نقل و غیره) به عنوان اولویتهای فرمت 1+5 نام برده شدهاند. واشنگتن برنامههای خود را پیرامون استفاده از قزاقستان و ازبکستان – محرکهای اصلی نشستهای آسیای مرکزی - به عنوان پلهای اصلی برای نفوذ به منطقه پنهان نمیکند.
6- ایران شرقی: آیا همچنان میتوانیم ازبکستان را پیشرو در طرح همگرایی آسیای مرکزی بدانیم؟ قزاقستان پس از نظربایف با این ایده چگونه برخورد میکند؟
کنیازف: نمیتوان رهبر و پیشروِ چیزی که در واقعیت وجود نداشته و ندارد، بود. ازبکستان هرگز رهبر و پیشروِ فرآیندهای همگرایانه در آسیای مرکزی نبوده است – این یک اشتباه بزرگ است. پس از فروپاشی شوروی، فرآیندهای همگرایانه واقعی در منطقه صورت نگرفته است.
تنها ابتکار عمل واقعی ازبکستان که تا اواخر سالهای 1990 آغاز شد، امضای اولین قرارداد امنیت جمعی کشورهای مستقل مشترکالمنافع در سال 1992 بود. ازبکستان و قزاقستان آغاز کننده پروژههای همگرایانه بودند: به عنوان مثال، پروژه ایجاد ساختارهایی مانند "جامعه اقتصادی آسیای مرکزی" و سازمان "همکاری آسیای مرکزی" در سالهای 2005-1990. 10 ژانویه سال 1994 اسلام کریماف و نورسلطان نظربایف تفاهمنامه مربوط به فضای اقتصادی مشترک را در تاشکند امضا کردند. روسای جمهور قرقیزستان، تاجیکستان و ترکمنستان هم بعدها به این فرآیند پیوستند. در آن زمان، برخی سازمانهای هماهنگ کننده ایجاد شد و اسناد زیادی به امضا رسید. به عنوان مثال، تنها در چارچوب "جامعه اقتصادی آسیای مرکزی" بیش از 160 سند چندجانبه پیرامون همکاری به امضا و بیش از 150 پروژه در حوزه اقتصاد به تصویب رسید. اما همه آنها در نهایت متوقف شدند و حتی هیچ گرایشی به سوی تشکیل فضای همگرایانه ایجاد نکردند. رهبری ازبکستان در فرآیندهای متحدکننده منطقهای، ساخته ذهن کارشناسان است. همانطور که رقابت بر سر رهبری منطقهای بین ازبکستان و قزاقستان هم ساختگی و من درآوردی است.
قزاقستانیها پس از نظربایف، براساس منافع اقتصادی خود به رویدادهای رخ داده در ازبکستان مینگرند. ما در مورد هیچ گونه رقابت سیاسی بین رهبران این دو کشور صحبت نمیکنیم. در واقع، بیشتر، نشانههای غیرواضحی از تمایل به هماهنگی مواضع و جلوگیری از رقابت شدید و یافتن مکانیسمهای همکاری متقابلا سودمند مشاهده میشود.
حسین اسوبعلیاف: مسئله رهبری در منطقه یک موضوع بسیار حساس مخصوصا برای قزاقستان و ازبکستان است و رسانههای دولتی این کشورها سعی دارند از آن دوری کنند. از دیدگاه من، بدیهی است که بدون نقش فعال ازبکستان نمیتوان در مورد همگرایی منطقهای صحبت کرد. قزاقستان به داشتن عنوانِ رهبر منطقه عادت کرده است، اما به لطف نقش فعال نظربایف به عنوان یکی از ایدئولوگهای همگرایی اوراسیا به این هدف رسیده است. ازبکستان رهبر آینده نزدیک است. با وجود ظرفیت منابع قابل مقایسه قزاقستان و ازبکستان، ظرفیت انسانی و تجاری-اقتصادی ازبکستان به طور بالقوه، عامل جدی نفوذ در منطقه در آینده است.
به سختی میتوان قضاوت کرد که قزاقستان پسانظربایف چه نگرشی نسبت به ایده از دست دادن رهبری خواهد داشت. من معتقدم که در آینده نزدیک انتقال قدرت واقعی در انتظار این کشور است. قزاقستان برای مدتی درگیر حل و فصل مشکلات داخلی خواهد شد که این امر بدون شک، این شانس را به ازبکستان میدهد موقعیت خود را در منطقه تقویت کند.
سرگئی کوژمیاکین: پس از روی کار آمدن میرضیایف، تاشکند برخی طرحهای مربوط به همگرایی منطقهای را مطرح نمود. نشست فعلی در تاشکند نشان میدهد که مقامهای دولتی ازبکستان از این هدف امتناع نمیورزند.
بدیهی است که رقابت خاص ازبکستان و قزاقستان بر سر رهبری منطقهای از بین نرفته است. این رقابت یک رقابت عمومی نیست، اما برخی از نشانهها به این فرآیند اشاره دارند. بدین ترتیب، نماینده قزاقستان در این نشست، نظربایف (نه قاسم جومارات توکایف) خواهد بود. نظربایف قصد دارد به منطقه و جامعه جهانی نشان دهد که قصد خروج از عرصه سیاست را ندارد.
7- ایران شرقی: چه مختصاتی برای همگرایی در آسیای مرکزی قائل هستید؟ چه عواملی نشان دهنده رشد همگرایی و چه چیزهایی نشان دهنده حرکت در جهت عکس آن است؟
کنیازف: هیچ مختصاتی وجود ندارد، چرا که فعلا هیچ همگرایی منطقهای وجود ندارد. آسیای مرکزی یا یک نام مشروط برای قلمروی 5 کشور است و یا منطقهای است با روابط داخلی پایدار در حوزههای مختلف و همچنین منافع متحد کننده. رویدادهای رخ داده در منطقه فعلا دیدگاه اول را ثابت میکنند.
تمام فرآیندهای پساشوروی در مقیاس 5 جانبه بیشتر دارای ماهیت از هم گسیخته هستند. اکثر مشکلات طولانی مدت بیشتر دارای ماهیت دوجانبه هستند. علاوه بر این، فعلا هیچ دلیلی برای ضرورت ایجاد همگرایی وجود ندارد. هیچ هدف بلند مدتی مشخص نشده که بتوان براساس آن یک استراتژی اقتصادی سنجیده را طراحی کرد. به طور کلی، ایجاد یک فضای اقتصادی واحد برای جابجایی آزادانه سرمایهها، کالاها، افراد، ایدهها و دانشها، اجرای سیاست هماهنگ در حوزه کنترل مرزی و گمرکی، سیاست دفاعی و غیره به عنوان هدف همگرایی مشخص شدهاند. اما اینگونه اهداف یا ابزاری برای دستیابی به هدف طولانی مدت واقعی هستند و یا نتایجی هستند که در صورت اجرای استراتژی طولانی مدت همگرایی بدست خواهند آمد.
کشورهای منطقه در اوایل سالهای 1990 با یک مانع اصلی برای همکاری اقتصادی مواجه شدند: هیچ یک از کشورها، از جمله قزاقستان و ازبکستان در آن زمان به دلیل توانایی خرید پایین، نتوانستند نقش محرک رشد اقتصادی را ایفا کنند. فقدان شرایط مقدماتی برای راهاندازی همگرایی اقتصادی کامل تا حد زیادی به انتقال تدریجی روابط اقتصادی خارجی از فضای منطقهای به فضای خارج منطقهای منجر شد. تمام کشورهای آسیای مرکزی تا حد خاصی وارد سیستم جهانی تقسیم کار شدند و جایگاه خود را در خارج از آسیای مرکزی تعیین کردند. تجزیه و تحلیل نسبی ساده مسیرهای صادرات-واردات در هر یک از کشورها گواه این امر است.
فقدان منافع متحد کننده، محدودیت بازار و محدودیت ظرفیت سرمایهگذاری، فناوری و علمی در کشورهای آسیای مرکزی مانع پیشرفت اقتصادی کل منطقه میشود. بنابراین، باید مدل همگرایی و ورود بازیگران خارجی به آن تغییر کند: مشخص است که ورود روسیه به سازمان همکاری آسیای مرکزی در سال 2004 به دعوت اسلام کریماف صورت گرفت. ناامیدی از فرمت منطقهای یکی از عوامل ورود قزاقستان به پروژه اوراسیا بود.
وضعیت جوامع کشورهای آسیای مرکزی یکی از مهمترین دلایل ناتوانی کشورهای منطقه برای همگرایی، همکاری عمیق و حل و فصل درگیری است. هیچ یک از کشورهای منطقه موفق به تشکیل ملتهای سیاسی نشدهاند. عدم بلوغ ملتهای سیاسی به طور طبیعی به عدم بلوغ نخبگان سیاسی منجر میشود. عدم صلاحیت، کاهش مسئولیت دولتی، فساد و در برخی موارد جرم و جنایت از عدم بلوغ نخبگان سیاسی نشات میگیرد. خودخواهی نخبگان سیاسی را هم میتوان در چارجوب این عدم بلوغ در نظر گرفت: هیچ یک از آنها قادر نیستند در شرایط انتقالِ بخشی از اختیارات خود به سازمانهای فراملی که بدون آنها همگرایی غیرممکن است؛ کار کنند.
میتوان قزاقستان را یک استثناء نسبی در نظر گرفت. قزاقستان 4 سال است که در اتحادیه اقتصادی اوراسیا عضویت دارد، اما به دلیل محدودیتهای موجود در فرآیند همگرایی که با خودخواهی کشوری قزاقستان و بلاروس در ارتباط است؛ مشکلات در این اتحادیه اغلب بیشتر از موفقیتهاست.
عدم بلوغ جوامع در روابط دوجانبه تاجیکستان-قرقیزستان که در آنها نخبگان سیاسی به گروههای اجتماعی ناسیونالیست متکی هستند و درگیریهای مرزی گاهی اوقات وارد مرحله نظامی میشود؛ به وضوح ظاهر گردیده است. مباحث مرزی-ارضی بین قرقیزستان و ازبکستان، ازبکستان و تاجیکستان حل و فصل نشده و در مرز ازبکستان-ترکمنستان هم مشکلاتی وجود دارد. حل و فصل مشکلات دوجانبه حتی در مواردی که امکان سازش وجود دارد، به طور کلی مستلزم مباحث 5 جانبه است.
هیچ یک از بازیگران خارجی نیز به منطقهگرایی 5 جانبه محلی علاقهمند نیستند. روسیه و چین سطح دوجانبه روابط را در منطقه ترجیح میدهند. آنها معتقداند که این سطح از روابط موثرتر است. وزارت خارجه روسیه اخیرا ایده همکاری را در منطقه در چارچوب 1+5 مطرح کرد، اما فعلا این ایده توسعه نیافته و میتوان پیشبینی کرد که این ایده بیشتر، یک مدل تبلیغاتی در مقابل مدل آمریکاست. با توجه به فضای ژئوپلیتیک در حال تغییر( به دلیل رقابت روزافزون بین روسیه، آمریکا، اتحادیه اروپا و چین) کشورهای منطقه به طور فعال از سیاست ایجاد توازن بین مراکز خارجی قدرت با توجه به منافع ملی خود استفاده میکنند. عدم بلوغ نخبگان سیاسی باعث میشود که این منافع در بعد کوتاه مدت تعیین شوند.
حسین اسوبعلی اف: همگرایی آسیای مرکزی هنوز هم یک مسئله کاملا تئوری است. چرا که کشورهای منطقه هنوز به سطح روابط برابر و عادلانه با یکدیگر بدون مشارکت نیروهای خارجی نرسیدهاند. در این راستا، فعلا این مسئله مشخص نشده و همچنین مسائل مربوط به مرزها و منابع آبی حل و فصل نشده است. بنابراین، فعلا نمیتوان در مورد همگرایی واقعی صحبت کرد.
سرگئی کوژمیاکین: این فرآیند یک روند بسیار متناقض است. این امر با دلایل تاریخی – فروپاشی شوروی – در ارتباط است. البته عوامل خارجی هم تاثیر خود را دارند (مخصوصا رقابت بین چین، روسیه، کشورهای غربی و برخی از بازیگران دیگر). بنابراین، علاوه بر فرآیندهای همگرایانه، فرآیندهای متناقض هم مشاهده میشود.
این واقعیت به ویژه در مورد ازبکستان صادق است. بیانیههای اخیرا صادر شده در مورد ورود ازبکستان به اتحادیه اقتصادی اوراسیا، انتقاد شدید صندوق بینالمللی پول را برانگیخت (امریکا پشت این انتقاد شدید حضور دارد). به عبارت دیگر، غرب در هر صورت، مانع گرایش منطقه به روسیه شده و فرمتهای خاص خود را مانند 1+5 ترویج میکند. در اینجا موقعیت نخبگان منطقهای که متاسفانه هرگز منافع بلند مدت کشورهای خود را ملاک عمل قرار نمیدهند و سعی دارند بین مراکز خارجی قدرت مانور دهند نیز از اهمیت زیادی برخوردار است. این یکی از عواملی است که به کاهش سرعت همگرایی موثر و متقابلا سودمند منجر میشود.
8- ایران شرقی: نظر غربی ها و دیدگاه آنها به اینگونه اجلاس ها و نشست ها چیست؟ آیا موضع گیری یا اقدام خاصی در تعامل یا تقابل با آن داشته اند؟
کنیازف: در نشست مشورتی ماه مارس سال 2018 در شهر آستانه، نورسلطان نظربایف، اولین رئیسجمهور قزاقستان در سخنرانی خود "گروه ویشگراد" را به عنوان فرمت مورد نیاز برای آسیای مرکزی نام برد. به هر حال، در اولین نشست حتی به مفهوم "همگرایی" اشاره نشد. "گروه ویشگراد" (لهستان، جمهوری چک، اسلواکی، مجارستان) یک گروه غیرنهادی متشکل از 4 کشور است که نشستهای منظم روسای جمهور و نمایندگان ساختارهای دولتی و غیردولتی را برای حل و فصل مشکلات موجود در فضای کشورهای خود سازماندهی میکنند. یعنی، این گروه میدانی برای مباحثه است و هیچ کس را به هیچ کاری وادار نمیکند. در واقع، "گروه ویشگراد" برای یک هدف مشترک – ورود به اتحادیه اروپا – ایجاد شده است. کشورهای آسیای مرکزی باید اهداف خود را تعیین کنند، اما فعلا این اتفاق نیفتاده است. میتوان نشستهای آنها را صرفا سیاسی و دارای ماهیت تبلیغاتی در نظر گرفت.
این موضوع با مواضع آمریکا و اتحادیه اروپا تطابق دارد. غرب از همه آنچه که کشورهای آسیای مرکزی را از حوزه نفوذ و کنترل روسیه و چین خارج کند حمایت میکند. حتی اگر در حوزه تبلیغات باشد. نه آمریکا و نه کشورهای عضو اتحادیه اروپا این موضوع را پنهان نمیکنند. در اسناد شورای اروپا، مسئله توسعه حمل و نقل و انرژی مورد توجه خاصی قرار گرفته است. در این اسناد آمده است: «همکاری بین اتحادیه اروپا و آسیای مرکزی در حوزه انرژی و حمل و نقل باید به همگرایی بین کشورهای آسیای مرکزی و همچنین ورود آنها به بازارهای بینالمللی اولویت ببخشد. اتحادیه اروپا گسترش کریدور انرژی جنوبی را به سمت آسیای مرکزی ادامه خواهد داد. اتحادیه اروپا آمادگی دارد تجربه و فناوریهای خود را برای تحقق اهداف مربوط به کریدور حمل و نقل "اروپا-قفقاز-آسیای مرکزی" ارائه کند». در عین حال، سیاست کشورهای غربی از لحاظ تاکتیکی به خوبی طراحی شده است: آنها ضمن بازی با روحیات وطن پرستانه و ملی گرایانه در جوامع آسیای مرکزی، آنها را به سمت استقلال کاملتر (به ویژه جدایی از روسیه) سوق میدهند.
حسین اسوبعلی اف: کشورهای عضو اتحادیه اروپا و همچنین ژاپن، کره جنوبی و آمریکا از هر گونه همگرایی که روسیه در آن مشارکت نداشته باشد استقبال میکنند. به اعتقاد آنها، کشورهای آسیای مرکزی باید به نیروهای خود بدون نفوذ خارجی تکیه کنند. بدین منظور، اتحادیه اروپا از استراتژی بروز شده خود برای کشورهای آسیای مرکزی؛ ژاپن از نشست "ژاپن +آسیای مرکزی"؛ آمریکا از فرمت "1+5" و کره جنوبی از "سیاست شمالی جدید" استفاده میکنند. اما از دیدگاه من، تمام این پروژهها با توجه به دوری جغرافیایی آسیای مرکزی از این کشورها، چشماندازهای ضعیفی برای اجرا دارند، اما تنها به لطف وعدههای تزریقات مالی؛ میتوانند ایدههای مربوط به همگرایی را در منطقه تقویت کنند. کشورهای غربی ضمن استقبال از همگرایی منطقهای، در حال حاضر، تنها یک هدف را دنبال میکنند – ایجاد مسیر جایگزین همکاری اقتصادی که سرعت اجرای اتحادیه اقتصادی اوراسیا و "یک کمربند" را کاهش میدهد. اما تلاشهای آنها تا کنون موفق نبوده است.
سرگئی کوژمیاکین: کشورهای غربی و به ویژه آمریکا نگرش منفی نسبت به هر گونه فرمت همکاری با مشارکت روسیه و چین دارند. این موضع با روی کار آمدن دونالد ترامپ به وضوح بیان شد. هم رئیسجمهور آمریکا، هم پمپئو، وزیر خارجه آمریکا و هم دیگر مقامهای دولتی عالی این کشور دائما خاطرنشان میکنند که همکاری با روسیه و چین مشکلات و تلفات زیادی را برای دیگر کشورها به دنبال دارد. بنابراین، آنها فرمتهای دیگر تعامل را پیشنهاد داده و در مورد اینکه این اقدامات تنها پوششی برای نفوذ به مناطق مختلف و کنترل زندگی سیاسی و اقتصادی آنهاست؛ سکوت میکنند.
9- ایران شرقی: نشست های امنیتی منطقه ای آیا ناشی از یک درک مشترک توسط همه کشورهاست یا نوعی جبر جغرافیایی است که این کشورها را در کنار هم و زیر چتر روسیه قرار داده است؟
حسین اسوبعلی اف: در اینجا، عامل روابط سنتی با روسیه و همکاری در حوزه امنیت ایفای نقش میکند بخصوص که برای روسیه و کشورهای منطقه، تهدیدها و چالشهای امنیتی مشترکی وجود دارد. علاوه بر این، کشورهای منطقه، هنوز تمایل و آمادگی لازم را برای نادیده گرفتن نقش و نفوذ روسیه در آسیای مرکزی ندارند.
سرگئی کوژمیاکین: متاسفانه فعلا نباید در مورد درک مشترک کامل صحبت کرد. به عنوان مثال، ازبکستان و ترکمنستان از فعالیت سازمان پیمان امنیت جمعی فاصله گرفته و فرمتهای دیگر را ترجیح میدهند. این امر مانع شکلگیری سیاست امنیتی منطقهای مشترک میشود. در واقع جاهطلبیهای نخبگان محلی و همچنین نفوذ نیروهای خارجی مانع تعمیق همگرایی تحت سرپرستی روسیه یا چین میشود.
انتهای مطلب/