بازنگری استراتژي ترامپ در افغانستان با تاکید بر نقش پاکستان
هر چند ترامپ در دوره مبارزات انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، برخی ادعاهای فصلی را مطرح کرد و از تغییر در نوع برخورد با قضایای افغانستان و کشورهای جنوب آسیا سخن گفت، ولی آن شعارها بیش از آن که استراتژی کاخ سفید را بعد از پیروزی مشخص کند، بیشتر معطوف به همان فصل مبارزات انتخاباتی وی بود. به رغم همه ادعاهایی که ترامپ در فصل مبارزات انتخابات ریاست جمهوری داشت، یک تغییر چشمگیر معطوف به یک استراتژی بلندمدت در قبال افغانستان و قضایای این کشور عملا وجود ندارد. به عنوان مثال انعطافی که ترامپ در مسأله خروج نیروهای ایالات متحده از افغانستان نشان داد، یا انعطافی که علیرغم برخوردهای تند ترامپ نسبت به پاکستان، در برخورد با این کشور، نشانگر آن هستند که برخلاف آن چه که ترامپ در دوره مبارازت انتخاباتی مطرح میکرد، تغییر چشمگیری در استراتژی کلان ایالات متحده در این حوزه رخ نداده است.
ایران شرقی/
نسخه دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا برای افغانستان در قالب استراتژی جنوب آسیا پیچیده شد که در آن بر سرکوب نظامی طالبان و فشار بر پاکستان تاکید شده بود اما به نظر میرسد که طرح استراتژیستهای آمریکایی در این باره کارآمد بوده و نه تنها فشار نظامی بر طالبان جای خود را به مذاکره با این گروه داد بلکه پاکستان از بازیگر تحت فشار به بازیگر همکار آمریکا تغییر نقش داده است.
مذاکراتی که آمریکا و طالبان آغاز کردند نزدیک به یک سال تدوام داشت و در هنگامه به ثمر رسیدن و امضای توافقنامه، ترامپ طی توئیتی مذاکرات صلح با طالبان را مرده اعلام کرد و به آن پایان بخشید. پس از این سیاست آمریکا، هیئتی از طالبان مستقر در قطر به کشورهای روسیه، ایران، چین و پاکستان سفر و رایزنی کردند. آخرین مورد این سفرها و پرحاشیهترین آنها سفر هیئتی از این گروه به رهبری ملا عبدالغنی برادر مرد شماره دوم طالبان به پاکستان بود. سفری که با استقبال گرم وزیر خارجه پاکستان و دیگر مقامات این کشور همراه بود. همزمان با این سفر، زلمی خلیلزاد نماینده ویژه وزیر خارجه آمریکا در مذاکرات صلح افغانستان در رأس هیئتی در پاکستان حضور داشت و بر اساس اخبار منتشر شده، دو طرف با یکدیگر دیدار و گفتگو کردهاند.
از سویی دیگر، انتخابات ریاست جمهوری افغانستان به رغم آن که تحت تاثیر روند صلح قرار گرفته بود و احتمال عدم برگزاری آن وجود داشت، در ششم مهر ماه برگزار شد. بررسی روند انتخابات و اظهار نظر کاندیداها گویای بنبست انتخاباتی دیگری همانند رویدادهای پنج سال پیش است که منجر به ایجاد حکومت وحدت ملی شد.
استراتژی جنوب آسیای آمریکا در حوزه افغانستان چه تغییری کرده است؟ آیا تغییر نقش بازیگران را باید پذیرفت؟ چه چشماندازی فرا روی انتخابات ریاست جمهوری افغانستان قرار دارد؟ چه ارتباطی میتوان بین روند متوقف شده صلح و بنبست احتمالی پیش روی انتخابات ریاست جمهوری افغانستان برقرار کرد؟ به منظور رسیدن به پاسخی پیرامون این پرسشها «موسسه مطالعات آسیای مرکزی و افغانستان» گفتوگویی را با ذاکرحسین ارشاد، دکترای علوم سیاسی و استاد دانشگاه در کابل انجام داده است.
سوال: در يك مرور كلي، استراتژي جنوب آسياي دونالد ترامپ، رییسجمهور آمریکا چه تغييراتی را در حوزه افغانستان شاهد بوده است؟
ارشاد: هر چند ترامپ در دوره مبارزات انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، برخی ادعاهای فصلی را مطرح کرد و از تغییر در نوع برخورد با قضایای افغانستان و کشورهای جنوب آسیا سخن گفت، ولی آن شعارها بیش از آن که استراتژی کاخ سفید را بعد از پیروزی مشخص کند، بیشتر معطوف به همان فصل مبارزات انتخاباتی وی بود. به رغم همه ادعاهایی که ترامپ در فصل مبارزات انتخابات ریاست جمهوری داشت، یک تغییر چشمگیر معطوف به یک استراتژی بلندمدت در قبال افغانستان و قضایای این کشور عملا وجود ندارد. به عنوان مثال انعطافی که ترامپ در مسأله خروج نیروهای ایالات متحده از افغانستان نشان داد، یا انعطافی که علیرغم برخوردهای تند ترامپ نسبت به پاکستان، در برخورد با این کشور، نشانگر آن هستند که برخلاف آن چه که ترامپ در دوره مبارازت انتخاباتی مطرح میکرد، تغییر چشمگیری در استراتژی کلان ایالات متحده در این حوزه رخ نداده است.
سوال: استراتژی جدید ترامپ در جنوب آسیا، دو بازیگر عمده داشت؛ هند و پاكستان، در طول سه سالی که از ریاست جمهوری ترامپ میگذرد، چه تغییری در نقش این دو بازیگر مهم در سطح منطقه پدیدار شده است؟
ارشاد: چنان که پیشتر هم به صورت غیرمستقیم اشاره کردم، برخلاف ادعای ترامپ که میخواست مقامات اسلامآباد را برای چرخش در سیاست خارجی خود در قبال افغانستان متقاعد بسازد، در عمل چنین چیزی اتفاق نیافتد و تا این جای کار، پاکستان با آن سیاست یا رویه گذشتهای که در قبال منطقه و از جمله در قضایای افغانستان داشت، همچنان فعالیتهای سیاسی خود را ادامه میدهد. در این بین، دوباره گویا پاکستان نقش محوری خود را در قضایای افغانستان همچنان ایفا میکند. پس از آنکه گفتوگوهای صلح در مورد افغانستان با میزبانی قطر با واکنش ترامپ به پایان رسید، اینبار گویا این گفتوگوها باید در اسلامآباد از سر گرفته شود.
پیامد همه این تحولات این است که پاکستان همچنان در قضایای افغانستان از یک جایگاه استراتژیک و بنیادینی برخوردار است که تا اراده این کشور برای رسیدن به یک اجماع و گفتوگوی معطوف به حل مسأله شکل نگیرد، افغانستان به رغم اراده ایالات متحده به آنچه میخواهد، دست پیدا نمیکند.
سوال: با توجه به این سخنان شما، مشاركت پاكستان با طرح خليلزاد در روند صلح افغانستان، تا چه اندازه بر سياست كلي اسلامآباد در زمينه افغانستان اثرگذار بوده است؟ آيا ميتوان اميدوار بود كه چرخش در سياست پاكستان را شاهد باشيم؟
ارشاد: فکر نمیکنم، من خیلی در این مورد خوشبین نیستم! دلیل آن هم تنها این نیست که پاکستان از قدرت لازم برای مخالفت با اراده موجود در کاخ سفید برخوردار شده، بلکه دلیل آن این است که متأسفانه باید اعتراف کنیم بحران و آشفتگی سیاسی در افغانستان، مُمِدِّ منافع پاکستان و حتی ایالات متحده است. وضعیت موجود در افغانستان ممکن است بیشتر ضامن منافع این دو کشور باشد و به آن لحاظ، بعضی از مشکلات و اختلافهایی هم که در دستگاه دیپلماسی دو کشور پیش بیاید، حل خواهند کرد.
من فکر میکنم گفتوگوها و سفرهایی که عمران خان به ایالات متحده داشت، یا حتی برخی موضعگیریهای رسمی که او در قبال تحولات افغانستان و صلح در این کشور داشته، نشان میدهد که پاکستان و مقامهای این کشور حداقل از نظر باور و ذهنیت و همچنین برخی عملکردها، همچنان جایگاه خاص گذشته را برای خود در افغانستان قائل هستند. در این بین، گویا مقامات کاخ سفید، هنوز هم که هنوز است، به صورت نسبی به چنین جایگاهی برای اسلامآباد در تحولات افغانستان معتقد میباشند. وقتی چنین باشد، دیگر نمیتوان با نگاه خوشبینانه به پاکستان نگاه کرد و گفت که این کشور با این همه گفتوگوها و تحولات جدید و تازه، سیاست خارجی خود را عوض کرده و این بار میخواهد صادقانه در قبال افغانستان برخورد کند؛ چنین چیزی خیلی خوشبینانه خواهد بود.
پاکستان مثل هر بازیگر تأثیرگذار قضایای افغانستان، به دنبال حداکثرسازی تأثیرات خود در روند صلح افغانستان و همچنین مهندسی نقشه راه برای فردای افغانستان است. ممکن است به صورت صوری، پاکستان قبل از خاتمه یافتن روند صلح، مانند بسیاری از کشورها نقش ظاهری مهمی نداشت، اما در واقع، با روابط درهم تنیده و جدی که بین پاکستان و طالبان وجود دارد، نمیتوان گسستهای جدی را در این روابط تحلیل کرد و بگوییم که پاکستان دیگر نقش اساسی و جدی را در کنترل طالبان و یا دیکته کردن به این گروه ندارد. ممکن است پاکستان با هدف کاستن از فشارها برخی رفتارهای نمادین را انجام دهد اما در واقع هرگونه خط مشی و استراتژی که طالبان به صورت کلان در سطح منطقه و در قبال افغانستان اتخاذ میکند، حتما متأثر از اراده و خواست اسلامآباد خواهد بود. سفر فعلی مقامات طالبان به پاکستان نیز نشان میدهد که پاکستان همچنان یک کشور تأثیرگذار بر روند صلح افغانستان به ویژه از سوی طالبان به حساب میآید.
سوال: برخی کارشناسان معتقد هستند روند رفتاری طالبان حکایت از آن دارد که این گروه چندان تحت سلطه و کنترل پاکستان نیست و به عبارتی پاکستان دیگر تسلط آنچنانی بر طالبان ندارد، آیا شما چنین تحلیلی را قبول دارید؟
ارشاد: من با این سخن موافق نیستم. ممکن است برخی از خودمختاریهای موضعی در عملکرد طالبان دیده شود، ولی این به معنای آن نیست که نقش پاکستان در جهت مهندسی طالبان یا تأثیرگذاری بر این گروه کاهش پیدا کرده باشد. اگر چه ممکن است برخی از امکانات و هزینههایی که برای پیشبرد فعالیتهای طالبان نیاز است، از سوی برخی کشورهای دیگر هم تهیه شود، ولی به دلایل مختلف دیگری از جمله پیوندهای مذهبی و ارزشی که طالبان با پاکستانیها دارد؛ و همچنین برخی از باورهای سیاسی استراتژیک یا دیپلماتیک پاکستان؛ این پیوند با وجود برخی از حرکتهای فصلی و موسمی طالبان آسیب نمیبیند. من همچنان معتقد هستم که پاکستان از جایگاه تأثیرگذاری نسبت به جریان طالبان برخوردار است.
سوال: با توجه به روند انتخابات ریاست جمهوری افغانستان و ديدارهای طالبان در پاكستان، آيا ميتوان گفت سناريوي پسا انتخابات در پاكستان بحث و طراحي ميشود؟
ارشاد: بله، طبیعی است. من فکر میکنم تمامی این گفتوگوها معطوف به این مسأله و مهندسی پس از انتخابات افغانستان است. یعنی هر بازیگری در افغانستان تلاش میکند که از بیشترین ظرفیتها برای تعقیب منافع و خواستهای خود در داخل این کشور و نظام سیاسی افغانستان برخوردار شود. پاکستان هم به دلایل مختلف از جمله موقعیت ژئوپلیتیکی که دو کشور از آن برخوردار هستند، نوع قشربندی سیاسی مذهبی بین دو کشور، وضعیت خط دیورند و سایر مسائل تأثیرگذار دیگری که روابط افغانستان و پاکستان را متأثر میسازد، در قبال افغانستان بیتفاوت نخواهد بود، بلکه باید بیشترین تأثیرگذاری را برای فردای نظام سیاسی افغانستان داشته باشد تا بتواند توسط نیروهای کارگذاری شده در نظام سیاسی فردای افغانستان، منافع خود را با هزینه کمتر دنبال کند.
سوال: با توجه به فضای انتخابات ریاست جمهوری افغانستان، چشمانداز انتخابات را چگونه ميبينيد؟ آیا انتخابات در این کشور باز به طرف بحران خواهد رفت؟
ارشاد: متأسفانه انتخابات همچنانی که شما برخی نکات را به صورت غیرمستقیم اشاره کردید، در هالهای از ابهام قرار گرفته است. شرایطی که فعلا بر وضعیت انتخاباتی افغانستان سایه افکنده، خیلی ناامید کننده است و حداقل بر اساس نشانههایی که تاکنون وجود دارد، نمیشود خوشبینانه قضاوت کرد که یک تیم پیروز از این انتخابات بیرون بیاید. حداقل از یکسو رویارویی و رقابتی که میان تیمهای رقیبی که فعلا جریان دارد و هر کدام خود را پیروز انتخابات میدانند، و از سوی دیگر، نوع آرایش دو تیم انتخاباتی نشان میدهد که نرخ پیروزی در انتخابات کنونی ریاست جمهوری افغانستان بسیار بالا رفته و عملا امکان اعلام پیروزی یک تیم بسیار سخت و دشوار شده است؛ به گونهای که اگر احیانا هر تیمی به عنوان برنده اعلام شود، به معنای رفتن به یک بحران شاید غیر قابل مهار و کنترل در افغانستان باشد. ضمن این که در این اواخر یکی از اعضای کمیسیون انتخابات افغانستان اعلام کرده که تعدادی از دستگاههای رأیدهی بایومتریک در کابل و ولایات به سرقت رفته است. همه اینها آشفتگیهایی است که ممکن است یک بحران جدی را متوجه انتخابات و نتایج آن کند.
همه اینها نشانگر یک نکته است و آن، این که چنین وضعیت و شرایطی در داخل افغانستان، زمینه را برای تعقیب همان خواستهایی که قبل از برگزاری انتخابات، به عنوان یک گفتمان مسلط منطقهای از سوی بسیاری از گروهها تعقیب میشد، مساعد میسازد و آن این که صلح مقدم بر انتخابات است؛ بر این اساس در ابتدا باید یک گفتمان معطوف به صلح در افغانستان به اجرا گذاشته شود و سپس زمینه برای برگزاری انتخابات نسبتا قابل قبول دیگر فراهم شود. بر اساس این گفتمان، فعلا انتخابات افغانستان به بنبست رفته و فکر کنم بنبستی بالاتر از این نیز نخواهد بود که حتی دستگاه رأیدهی بایومتریک به سرقت رفته است. این یعنی آشفتگی، یعنی خلق بحران و یعنی این که گویا کمیسیون انتخابات توان برگزاری انتخابات را در شرایط کنونی ندارد.
بنابراین، شرایط داخلی افغانستان و از سوی دیگر گفتوگوهایی که ممکن است از سوی نمایندگان طالبان با زلمی خلیلزاد در پاکستان یا نقاط دیگر دنبال شود، همه نشانگر این است که گویا ارادهای وجود دارد مبنی بر اینکه نمایندگان طالبان به روند صلح بپیوندند و حلقات تأثیرگذار و حامیان این گروه بتوانند بیش از پیش اراده خود را در نظام سیاسی آینده افغانستان تعقیب و جستجو کنند.
سوال: پس به این صورت فکر میکنید که بحران در انتخابات ریاست جمهوری افغانستان، چشمانداز صلح را روشنتر میکند؟
ارشاد: تنها مانع جدی که سر راه گفتمان صلح، قبل از برگزاری انتخابات وجود داشت، نظام سیاسی افغانستان با رهبری غنی بود. یعنی غنی و ارگ ریاست جمهوری افغانستان خیلی به بحث صلح رغبت نشان نمیداد و گفته میشد که انتخابات در اولویت است. در این بین، غنی خود را برنده نیز احساس میکرد و فکر میکرد بتواند از رأی قابل توجهی برخوردار شود؛ رقبای خود را با استفاده از مکانیزم انتخابات شکست بدهد و به دنبال آن، به عنوان زمامدار رسمی و مشروع افغانستان، بتواند هر گفتمانی از جمله روند صلح را تعقیب کند. ولی تا این جای کار، برخی آمارها مبنی بر بالا بودن آرای عبدالله، گویا غنی را هم خیلی بیمیل نساخته که به گفتمان صلح تن بدهد، تا این که عبدالله برنده انتخابات باشد. پیروزی عبدالله برای غنی و تیم او غیرقابل تصور بوده و هست. از سوی دیگر، آن فکر و خیالهایی که غنی بتواند خود را با تمسک به تقلبات و برخی آرای خیالی پیروز میدان اعلام کند نیز برخلاف انتخابات دور قبلی افغانستان، عملا غیر ممکن به نظر میرسد. اینبار آرایشی که در تیم انتخاباتی رقیب وجود دارد، هزینه چنین اعلامی را بسیار بالا برده و عملا امکان آن بسیار سخت خواهد بود.
در چنین شرایطی، گویا هم اراده منطقهای، جهانی و ایالات متحده و هم آرایشهای داخل افغانستان به نحوی آماده شده تا همه به صورت نسبی به گفتمان صلح تن بدهند و بحث صلح را روی دست بگیرند تا از درون این گفتمان، نظام سیاسی جدید موقت یا هر نام دیگری که رویش گذاشته شود، بیرون آید و این نظام بتواند فرصت و مجال را برای برگزاری یک انتخابات نسبتا جامع در آینده فراهم بسازد. فکر کنم نتایج انتخابات، قبل از آن پیروزی یکی از دو جناح باشد، پیروزی شخص ثالث خواهد بود.
سوال: اگر به روند صلح برگردیم، شما به ساختار نظام سیاسی آینده افغانستان هم اشاره کردید، با توجه به نقايص کنفرانس بن اول، اگر روند صلح بار ديگر روي ريل قرار گيرد، چه تغيير و تحولاتي در ساختار سياسي افغانستان نياز است؟
ارشاد: ممکن است ما یکسری آرزوها و بایدهایی را مطرح بسازیم که قانون اساسی و نظام سیاسی آینده افغانستان چه نوع اصلاحاتی را در خود داشته باشد، اما این مسأله بیشتر به چانهزنیها و نوع مذاکراتی بر میگردد که میان رقبا و طرفهای مذاکره در بحث صلح افغانستان جریان پیدا میکند. ممکن است طالبان آخرین تلاشهای خود را روی دست بگیرد که ارزشهای امارت اسلامی را در نظام سیاسی افغانستان تحمیل کند و حتی مکانیزمها و ساختار سیاسی این کشور را از نوع نظامی تعریف کند که خود میخواهد، اما از سوی دیگر، این طرف، چه اپوزیسیون و چه کسانی در نظام سیاسی موجود افغانستان حضور دارند، بیشترین تلاش خود را برای حفظ ارزشهای اساسی قانون اساسی موجود افغانستان داشته باشند.
در این بین، فکر میکنم بسیاری برخلاف آنچیزی که بازیگران خارجی و از جمله ایالات متحده شعار میدهد که از ارزشهای دموکراتیک در افغانستان پشتیبانی میکند، چنین چیزی خیلی با کارنامهای که ایالات متحده در سطح جهان داشته، همسویی ندارد. آن چیزی که برای ایالات متحده مهم است، منافع این کشور است و این که از کدام آدرس و ساختار تأمین میشود، اهمیت آن چنانی ندارد. به همین لحاظ است که در شرایط فعلی نگرانی نسبت به آینده افغانستان کمی بیشتر است. اگر یک وفاق جدی میان بازیگرانی که در داخل نظام سیاسی افغانستان دستهبندی میشوند، شکل بگیرد، میتوان بخش قابل توجهی از خواستها و ارزشهای عمومی جامعه افغانستان را برای نظام سیاسی آینده این کشور در نظر گرفت.
سوال: آيا ميتوان چشمانداز پسا صلح را چند جانبهگرايي بازيگران خارجي در افغانستان توصيف كرد يا همچنان يكجانبهگرايي آمريكا تداوم خواهد داشت؟
ارشاد: ممکن است تداوم حضور آمریکا با مشکلات جدی مواجه باشد، اما این که خواست ایالات متحده در بحث افغانستان و قضایای مربوط به آن، یکجانبهگرایی است، شکی در آن نیست. ولی با این و جود نیز ممکن است همه فاکتورها به اراده ایالات متحده یا بازیگران کاخ سفید برنگردد، بلکه آن چیزی که تعیینکننده است، واقعیتهای بیرونی و تأثیرگذاری است که بازیگران منطقهای در قضایای افغانستان دارند. نمیتوانیم نقش روسیه یا چین، و همچنین سایر بازیگران دیگر دخیل در مسأله افغانستان که همسایههای این کشور باشد را نادیده بگیریم. ممکن است تأثیرگذاری واقعی این بازیگران در ماجرای صلح افغانستان یا هر امر دیگر مرتبط به این کشور، کاخ سفید را متقاعد بسازد که دست از یکجانبهگرایی خود بکشد و حداقل به صورت کلی به اراده یا خواست سایر بازیگران در افغانستان تن بدهد.
سوال: با توجه به رقابت قدرتها در عرصه نظام بينالملل، تقابلها و تضاد استراتژيها که به ويژه بين چين و آمريكا، آیا ممكن و متصور است تا نوعي از همكاري را بین قدرتها در افغانستان شاهد بود؟
ارشاد: سطوح مختلفی را میتوان بین جدالهای قدرتهای بزرگ و تأثیرگذار بینالمللی در نظر گرفت. ممکن است در سطوح بالا این رقابتها قابل مهار باشد یا جدی و حاد گردد، اما در سطح پایینتر، مثلا در داخل افغانستان، چون همه بازیگران به دنبال خواست و منافع خود هستند، هیچ وقت به عنوان بازیگران خردمند، بدون در نظر گرفتن خواست خود عمل نمیکنند. در چنین شرایطی، یکجانبهگرایی یا چندجانبهگرایی برای این بازیگران هدف نیست و ذاتا برای آنها مطلوبیت ندارد، بلکه تمامی استراتژیها معطوف به منافعی که بازیگران برای خود در افغانستان تعریف میکنند، قابل انعطاف است. به این لحاظ، ممکن است منافع آنها در رقابت و جدال با سایر بازیگران در افغانستان تعریف شود و طبیعی است که در آن صورت یکجانبهگرایی تعقیب میشود، و بالعکس، ممکن است منافع آنها در همسویی و همگرایی تأمین شود. این انعطاف نشان دادن را شما در کارنامه همه بازیگران در قضیه افغانستان داشتید و دارید و در آینده هم فکر میکنم وجود خواهد داشت.
سوال: آیا واقعا همه این قدرتها از روند صلح افغانستان منفعت مشترک میبرند؟
ارشاد: فکر میکنم، آنچه شعار داده میشود و آن چه عملا جریان دارد، متفاوت است. هیچ بازیگر یا کنشگر سیاسی دخیل در قضیه افغانستان، هیچ وقت اعلام نکرده و نمیکند که ثبات افغانستان به ضرر آنها است و صلح در اولویت آنها نیست؛ حتی پاکستان هم همواره از ثبات و صلح افغانستان سخن رانده و میراند، ولی آن چیزی که عملا اتفاق میافتد؛ جنگ و جدال و خلق بحرانها از سوی این بازیگران در افغانستان است. اینها نشانگر یک نکته است که آن چیزی که برای همه بازیگران اهمیت دارد، منافع و خواست خود آنها است و این منافع و خواست، ممکن است زمانی از طریق صلح افغانستان پیگیری شود و روزی دیگر از طریق ناامنی افغانستان؛ یک روز از طریق نظام طالبانی و فردای آن از طریق نظام دموکراتیک. این انعطاف به صورت جدی برای همه بازیگران وجود دارد. اما چیزی که بازیگران کابل باید به آن توجه کنند، مصلحتهای سرزمینی و جغرافیایی افغانستان است؛ وگر نه، هیچگاه یک موضع واحد و باثابت از سوی بازیگران بیرونی برای حفظ ارزشها یا ساختار دموکراتیک مبتنی بر قانون اساسی در افغانستان وجود ندارد.
سوال: با توجه به همه آنچه مطرح شد، چشمانداز صلح را چگونه ارزیابی میکنید؟ با توجه به سفرهای منطقهای طالبان، آیا مذاکرات متوقف شده از سوی آمریکا از سر گرفته خواهد شد، و بعد از آن، مذاکرات بینالافغانی آغاز خواهد گردید؟
ارشاد: من فکر میکنم چارهای جز این نیست؛ یعنی دیگر گزینهای فراروی بازیگران داخلی، منطقهای و بینالمللی در افغانستان وجود ندارد. بحث جایگزین برای صلح، انتخابات افغانستان بود که عملا به بنبست خورده و از درون آن، راه رهایی از بحرانهای موجود جامعه جستجو نمیشود. پس گزینه بعدی خواسته یا ناخواسته چیزی به نام گفتمان صلح خواهد بود که به صورت نسبی میتواند به برخی از نیازمندیهای افغانستان پاسخ بگوید، یا حداقل کاهشدهنده بعضی از بحرانها و گرفتاریهای منطقهای و داخلی افغانستان باشد. من فکر میکنم این روند شروع خواهد شد و ادامه پیدا خواهد کرد، چون چارهای جز این وجود نخواهد داشت.
سوال آخر، نقش هند در تحولات جدید افغانستان در بستر صلح چگونه بوده و خواهد بود؟ شما در ابتدا اشارهای کردید، فکر نمیکنید که جایگاه هند با توجه به روند صلح و رویکرد آمریکا، بیش از پیش در عرصه تحولات افغانستان به حاشیه رفته، در حالی که از این کشور به عنوان یک بازیگر مثبت نام برده میشد؟
ارشاد: بحث هند، اهمیت یا جایگاه این کشور در قضایای افغانستان، به نیروهایی که سیاستها، خواستها و اراده هند را در افغانستان دنبال میکند، برمیگردد. به هر میزانی که در مناسبات داخلی افغانستان، طالبان از اقتدار و جایگاه بالاتری برخودار میشود، خود به خود گروهها و طیفهایی که میتواند به نمایندگی از خواست و اراده دهلی در بحثهای سیاسی افغانستان تأثیرگذار باشد، حاشیهنشین و کمرمق میشوند. متأسفانه وقتی که جریانهای داخل نظام سیاسی افغانستان، اعم از اپوزیسیون و رهبران حکومت کمرمق شوند و قدرت و جایگاه خود را از دست بدهند، و در عوض طالبان و نمایندگان آنها از یک جایگاه برتر برخوردار گردند، به همان میزان، ضمن اینکه صفبندی داخل افغانستان را متأثر میسازد، من فکر میکنم در بعد منطقهای جایگاه و تأثیرگذاری هند در قضایای افغانستان را هم به حداقل کاهش داده یا با یک جایگاه حاشیهای مواجه خواهد ساخت. از آن خاطر است که چون صفبندیهای داخل افغانستان اینگونه رقم خورده، باید بپذیریم با شرایطی که پیش آمده، ممکن است جایگاه هند به رغم همه پیشینه درخشانی که در قضیه افغانستان داشته، متناسب با گذشته خود استمرار پیدا نکند؛ مگر این که تحولات باز به گونه دیگر اتفاق بیافتد و طالبان یا گفتمان طالبانی از آن جایگاه و امتیاز بالا برخوردار نشود.
انتهای مطلب/