مصاحبه ایران شرقی با کارشناس روس مسائل سیاسی-امنیتی
نظری بر تاثیرات صلح احتمالی طالبان و آمریکا بر منطقه آسیای مرکزی
ایران شرقی/
مقدمه:
در روزهای گذشته بررسی و رصد اخبار مربوط به تحولات صلح در افغانستان، حکایت از احتمال به نتیجه رسیدن بخشی از گفتگوهای صلح میان گروه طالبان و آمریکا به عنوان مقدمهای برای گفتگوهای نهایی بین الافغانی دارد. موضوعی که میتواند بر کشورهای منطقه و از جمله آسیای مرکزی تاثیراتی بهمراه داشته باشد. مناطق جنوبی آسیای مرکزی که در مجاورت مرزهای ازبکستان، ترکمنستان و تاجیکستان با افغانستان واقع است، همواره یکی از مناطق با احتمال بالای بحران تلقی میگردد. طالبان در سالهای گذشته علاوه بر ایجاد ناامنی در نزدیکی مرزهای کشورهای آسیای مرکزی، زمینهساز تجمع و فعالیت دیگر گروههای افراطی نیز بود که این مسئله به یکی از مهمترین دغدغههای امنیتی مقامات کشورهای هم مرز با افغانستان نیز تبدیل شده است.
اکنون و همزمان با نزدیک شدن به انعقاد توافقنامه احتمالی صلح طالبان با آمریکا، شائبههایی در خصوص آینده امنیت مرزهای جنوبی آسیای مرکزی بوجود آمده است. همچنانکه، نحوه مواجهه دولتهای این منطقه با گروه طالبان قدرت یافته، از جمله دیگر ابهامات شرایط موجود خواهد بود.
برای بررسی بیشتر ابعاد این موضوع، موسسه ایران شرقی با دکتر «الکساندر کنیازف» پژوهشگر مسائل سیاسی-امنیتی آسیای مرکزی گفتگویی انجام داده که در ادامه مشروح آن را میخوانید:
ایران شرقی: این روزها صحبتهایی مبنی بر اعلام نهایی توافق آمریکا و طالبان در خصوص موضوع صلح افغانستان شنیده میشود. به نظر شما، کشورهای آسیای مرکزی نسبت به این رویداد چه نگاهی خواهند داشت؟ کنیازف- باید دو نوع واکنش احتمالی کشورهای آسیای مرکزی را نسبت به این رویداد بررسی کرد. واکنش رسمی در چارچوب دیپلماسی سنتی؛ که صرفا مثبت خواهد بود. اما در واقع، مواضع کشورهای منطقه با یکدیگر متفاوت خواهد بود و تمام آن مواضع، با اظهارات نمایندگان رسمی این کشورها تطابق نخواهد داشت. میتوان با اطمینان گفت که به عنوان مثال، قزاقستان بیشتر موقعیت ناظر را خواهد داشت. قزاقستان معتقد است که حل و فصل مسئله افغانستان یک فرآیند بسیار پیچیده است که با یک صلح تمام عیار به پایان خواهد رسید. قزاقستان منافع پایدار خود را در افغانستان دارد که هم با فضای بازار افغانستان، هم با سرمایهگذاری احتمالی و هم با مشارکت در پروژههای زیرساختی در ارتباط است. حتی علیرغم بیثباتی طولانی مدت افغانستان، قزاقستان در امور این کشور مداخله میکند (مانند، عرضه بسیاری از کالاها، به ویژه گندم و آرد؛ ترانزیت کالاها از روسیه و چین و آموزش دانشجویان افغانی در قزاقستان). اما برای انجام فعالیت جدیتر و گستردهتر در افغانستان، هیچ شرایطی وجود ندارد و تفاهمنامه آمریکا با طالبان این شرایط را ایجاد نخواهد کرد.
از دیدگاه من، موضع قرقیزستان که هیچ منافع واقعی در افغانستان نداشته و هیچ ظرفیت همکاری در آن وجود ندارد، چندان جالب نیست. قرقیزستان هیچ علاقهای به بازار نداشته و هیچ استراتژی برای توسعه خود ندارد.
در مورد تاجیکستان هم باید گفت که بازار انرژی و چشماندازهای ترانزیت برق (کاسا 1000) و امکان ترانزیت افغانستان در مسیر پاکستان و ایران مورد توجه و علاقه خاص این کشور قرار دارد. اما عامل قومی- سیاسی تاثیر خاصی بر مسئله افغانستان در جامعه تاجیکستان دارد. تفاهمنامه آمریکا با طالبان تقویت نقش عامل پشتون را در افغانستان در نظر دارد که ممکن است باعث نگرانی تاجیکستان شود.
واکنشهای احتمالی ازبکستان و ترکمنستان بسیار جالب است. هر دو کشور – ازبکستان تا حد زیاد و ترکمنستان تا حد کم – چندین سال است که تامین کننده منافع امریکا و برخی از دیگر منافع غرب؛ هم در افغانستان و هم در فضای گستردهتر هستند: ازبکستان در کل منطقه و ترکمنستان در منطقه خزر.
هر دو کشور به اجرای برخی از پروژههایی که قادرند آنها را وارد سطح جدید توسعه کنند و به منابع درآمدهای اصلی تبدیل شوند، بسیار امیدوار هستند. یکی از این پروژهها برای عشقآباد پروژه خط لوله گاز تاپی است. برای ازبکستان هم میتوان به پروژههای ریلی در مسیر پاکستان- هند و همچنین به سمت هرات با دسترسی به ایران و خلیج فارس، عرضه برق به افغانستان و تصرف بازار افغانستان اشاره کرد. تاشکند به همکاری با طالبانِ تحت حمایت آمریکا امید زیادی دارد.
از آنجا که نباید از آمریکا انتظار سرمایهگذاری را داشت، دولت ازبکستان باورنکردنیترین (فانتزیترین) ایدهها را در این مورد بیان کرده است: اخیرا عبدالعزیز کاملاف، وزیر خارجه ازبکستان خاطرنشان کرد: «سرمایهگذاران افغانی بودجه و امکانات زیادی در اختیار دارند. در حال حاضر، میلیاردرهای افغانی در امارات متحده عربی در حال گشت و گذار هستند. آنها برای کار با ما اعلام آمادگی کردهاند».
حمایت تاشکند و عشقآباد از این تفاهمنامه بدون شک انگیزههایی را برای فعالیت آنها در افغانستان ایجاد میکند. در حال حاضر، در تاشکند در این مورد که میرضیایف طراح و مولف تمام فرآیندهای مذاکرات در افغانستان بوده است صحبت میشود. در واقع تاشکند، فعالیت مذاکراتی آمریکا را تشویق و ترغیب کرده است.
ایران شرقی: گروه طالبان با امضای توافق صلح در مدیریت افغانستان سهم خواهد گرفت. به نظر شما تعاملات احتمالی کشورهای آسیای مرکزی با این گروه چگونه خواهد بود؟ کنیازف- بسیاری از پایتختهای آسیای مرکزی با طالبان ارتباط داشتهاند. در اواخر سالهای 1990- اوایل سالهای 2000 تاشکند، عشقآباد و پایتخت قزاقستان به دنبال تماس و ارتباط با طالبان آن زمان بودند. ترکمنستان با ارائه کمکهای اقتصادی و نظامی جدی به دولت طالبان، از روابط با آن حمایت میکرد. تاشکند به طور جدی برای احیای روابط دیپلماتیک با کابل طالبان اعلام آمادگی کرده بود. عبدالعزیز کاملاف، تنها مقام عالی رتبه در میان تمام کشورهای مستقل مشترک المنافع بود که در سال 2000 به برگزاری مذاکرات مستقیم با ملا عمر در قندهار پرداخت. بنابراین، آسیای مرکزی با به قدرت رسیدن طالبان مشکلی نخواهد داشت.
من فکر میکنم حتی بین برخی از کشورهای آسیای مرکزی، برای تبدیل شدن به شریکِ منطقهایِ اصلیِ دولتِ طالبان در افغانستان، نوعی رقابت بوجود خواهد آمد. عشقآباد نیز سعی دارد در این مسئله با تاشکند رقابت کند، هر چند موفقیتش بعید است.
ایرانشرقی: مشارکت طالبان به عنوان یک سازمان مذهبی و نظامی - سیاسی در قدرت چه تاثیری روی سازمانهای مذهبی و به ویژه گروههای افراطی در آسیای مرکزی خواهد داشت؟ کنیازف- از دیدگاه من، سازش بین طالبان و آمریکا و به قدرت رسیدن طالبان وضعیت بسیار پیچیده و نگرانکنندهای را در این مسئله نه تنها در افغانستان، بلکه در کشورهای همسایه ایجاد میکند. از دیدگاه رادیکالها و افراطگرایان در کشورهای آسیای مرکزی، آن بخش از طالبان که به قدرت برسد، خائن خواهد بود. برای افراطگرایان در کشورهای آسیای مرکزی، طالبان همواره نماد جهاد و تکفیر بوده است که تاثیر مستقیمی بر محافل رادیکال و افراطی محلی ندارد.
احتمالا، خیانت طالبان بیشتر یک عامل ایدئولوژیک، اما بسیار جدی خواهد بود. این تفاهمنامه، به معنای شکست موقت نیروهای جهادی خواهد بود. اما این شکست از لحاظ ایدئولوژیک بهانهای برای توقف مبارزه نخواهد بود. در ایدئولوژی محافل افراطی رادیکال، شکست، بیشتر، یک بهانه برای مبارزه جدید است تا توقف مبارزه. من فکر میکنم که پیرامون این مسئله کلیشههای تبلیغاتی جدیدی بوجود خواهد آمد که میتواند کار استخدام و اقدامات تبلیغاتی رادیکالها را به میزان قابل توجهی تشدید کنند.
ایران شرقی: در شرایطی که صلح بین آمریکا و طالبان اتفاق بیفتد، تکلیف هزاران نیروی افراطی که در گروههای دیگر و یا همکار با طالبان هستند، چه خواهد شد؟ همچنین به نظر شما، آن دسته از نیروهای طالبان که خواستار پیوستن به مذاکرات صلح نیستند، چه راهبردی در پیش خواهند گرفت و این امر چه تبعاتی برای امنیت منطقه خواهد داشت؟ کنیازف- مشروعیت بخشیدن به برخی از طالبان، مابقی آنها را رادیکالیزه خواهد کرد. میتوان با اطمینان گفت که تفاهمنامه آمریکا با طالبان همگرایی مجدد سیستماتیک طالبان معمولی و گروههای کوچک را در جامعه افغانستان در نظر ندارد. این بدان معناست که تلاش برای همگرایی مجدد برخی از شبهنظامیان در سطح پایین (سطح مردم) ماهیت نامنظم خواهد داشت و درگیریهای جدید را در افغانستان ایجاد خواهد کرد. این فرآیند در مناطقی با جمعیت غیرپشتون اهمیت خاصی بدست آورده و درگیریهای قومی جدید را ایجاد میکند.
چنین اتفاق مشابهی دو سال پیش، پس از انعقاد قرارداد با حکمتیار رخ داد. برخی از شبهنظامیان وی وارد گروه حقانی شدند، برخی در گروههای دیگر پراکنده شدند، برخی به گروه داعش پیوستند و ... . این فرآیند با تفاهمنامه جدید، به طور جدی تقویت خواهد شد. بنابراین، میتوان از جانب گروهکهایی که به طور مستقل فعالیت داشته و یا فعلا با طالبان تعامل دارند، در انتظار تقویت فعالیت جدید بود. بدون شک، این تفاهمنامه به شدت کل این جامعه افراطی را تقویت خواهد کرد. این فرآیند ممکن است موقعیتهای گروههای موجود داعش را در افغانستان که برخی از طالبان به آنها خواهند پیوست، تا حد زیادی تقویت کند.
نکته مهم دیگر این است که هیچ ضمانتی وجود ندارد که رهبران مشروع طالبان و فرماندهان آنها مدیریت بخشی از گروههای خود را از دست بدهند. بنابراین، موقعیتهای فرماندهی آنها ممکن است به صورت پنهانی حفظ شود. و این ابزاری برای آنها در فرآیند تقویت موقعیتهای خود و پیشبرد آنها به سمت تسلط کامل در کشور خواهد بود.
فعلا موقعیت اپوزیسیون مشروع افغانستان در این راستا کاملا مشخص نیست. البته هم نیروهای سیاسی همکار اشرف غنی و هم اپوزیسیون مشروع، از جمله اپوزیسیون قومی، تحت نفوذ آمریکا قرار دارند و در اکثر موارد توسط آمریکا مدیریت میشوند. اما نباید عامل عینی خروج موقت یا دائمی بازیگر سیاست افغانستان را از کنترل آمریکا غیرممکن دانست. احزاب قومی- سیاسی ممکن است از خود استقلال نشان دهند. به طور کلی، ساختار نظامی- سیاسی بسیار پیچیده خواهد شد.
ایران شرقی: همواره موضوع امنیت در مرزهای جنوبی کشورهای آسیای مرکزی یکی از دغدغههای این کشورها بوده است. صلح احتمالی طالبان و آمریکا تا کجا مانع تهدیدات از دهلیز افغانستان برای منطقه خواهد شد؟ کنیازف- انعقاد تفاهمنامه بین طالبان و آمریکا ارتباط مستقیمی با تامین امنیت کشورهای آسیای مرکزی از جانب افغانستان ندارد. این تفاهمنامه به هیچ وجه بر تولید، فرآوری و صدور مواد مخدر تاثیر ندارد. ممکن است در این حوزه نوعی تقسیم مجدد داراییها یا حوزههای کنترل صورت گیرد، اما بعید است که این مسئله برای کشورهای منطقه اهمیتی داشته باشد. طالبان پشتون هرگز یک تهدید مستقیم نظامی برای کشورهای منطقه نبوده است.
مسئله امنیت همواره در راستای ناتوانی دولت افغانستان برای کنترل کشور قرار داشته و همین امر امکان استقرار دیگر گروههای تروریستی و افراطی را در افغانستان، به ویژه در شمال کشور فراهم آورده است. در سالهای 1990 که طالبان بخش اعظم کشور، از جمله مناطق مرزی با آسیای مرکزی را کنترل میکردند، ائتلافهایی بین "طالبان" و "القاعده"، "طالبان" و جنبش اسلامی ازبکستان ایجاد شد. اما این ائتلافها ماهیت تاکتیکی و کوتاه مدت داشتند.
تفاهمنامه آمریکا با طالبان به هیچ وجه بر حضور این گروهکها در افغانستان تاثیر ندارد، چرا که امضای تفاهمنامه به هیچ وجه ایجاد نهادهای دولتی موثر را در کشور در نظر ندارد. بالعکس، بدیهیترین پیامد این تفاهمنامه - بینظمی و هرج و مرز نظامی- سیاسی روزافزون و در حال تغییر خواهد بود. علاوه بر این، من معتقدم که این گروهکها به صورت کاملا مستقل فعالیت نکرده، نمیکنند و نخواهند کرد. تمام آنها کم و بیش با مراکز خارجی در ارتباط بوده و به عنوان ابزاری برای فشار بر کشورهای مبداء آنها (تاجیکستان، ازبکستان و غیره) مورد استفاده قرار میگیرند.
ایران شرقی: استراتژی پیوند آسیای مرکزی با آسیای جنوبی از جمله جدیترین احتمالات تلاش آمریکا برای صلح با طالبان دانسته میشود. نظر کشورهای منطقه با این استراتژی آمریکایی چگونه خواهد بود؟ کنیازف- در سالهای 2007-2006 قزاقستان تنها کشور آسیای مرکزی بود که مشارکت خود را در پروژه "آسیای مرکزی بزرگ" رسما تایید کرد. با این حال، در حال حاضر، میتوان درک کرد که این اقدام یک مانور دیپلماتیک ساده برای نشان دادن وفاداری نسبت به استراتژیهای آمریکا و عدم وابستگی خود به روسیه بوده است.
تلاشهای فعلی برای اجرای پروژه "1+5" – همان پروژه به روز شده "آسیای مرکزی بزرگ" است. در حال حاضر، میتوان ازبکستان را آشکارترین حامی این پروژه به روز شده در نظر گرفت که سعی دارد با پروژه آمریکا همراه شود و در عین حال، منافع خود را محقق کند. این گونه همگرایی برای دولت ازبکستان، یک فرصت مناسب برای پیشبرد رهبری خود در منطقه است. همگرایی در جنوب باعث میشود که ازبکستان به بازارهای جدید دست یابد.
من نگرش واقعی را نسبت به این طرحها در دیگر کشورهای منطقه بسیار محتاطانه ارزیابی میکنم. کشورهای آسیای مرکزی شرایط عینی را برای همکاری سازنده در چارچوب 5 کشور پساشوروی ندارند. بنابراین، اگر آنها به روابط نزدیک با آسیای جنوبی علاقه داشته باشند، این علاقه در اکثر موارد ماهیت محلی خواهد داشت. مشارکت در پروژههای حمل و نقل چین، یک انگیزه غیرمستقیم برای علاقه کشورهای منطقه به مسیر جنوبی است.
کشورهای آسیای مرکزی همانند سابق "سیاست چند محوری" خود را اجرا کرده و در تلاش برای تنوع بخشی به مسیرهای وابستگی خارجی روزافزون خود هستند.
ایران شرقی: به نظر شما روسیه، چین، ایران و پاکستان نسبت به صلح بین آمریکا و طالبان چه نگاهی خواهند داشت؟ کنیازف- ممکن است روسیه فعالیت دیپلماتیک خود را در افغانستان متوقف کند و بیشتر بر وضعیت امنیت در شمال افغانستان متمرکز شود و در عین حال، اقداماتی را برای تقویت نفوذ خود در این حوزه، بویژه در تاجیکستان و همچنین در ازبکستان و احتمالا در ترکمنستان انجام دهد. با این حال، تقابل با آمریکا پیرامون موضوع افغانستان ادامه خواهد یافت. ممکن است این تقابل با گذشت زمان و در صورت پیامدهای منفی تفاهمنامه وخیمتر شود. در این راستا، ایران تنها متحد برای روسیه است، چرا که منافع هر دو کشور در اینجا به طور کامل با هم تطابق دارد. نه مسکو و نه تهران از فرمول خروج نیروهای آمریکایی در عرض چند سال و ایجاد هرج و مرج اجتناب ناپذیر در کشور راضی نخواهند بود. بخصوص که فعالیت گروهکهای افراطی و تروریستی حفظ شده، مطمئنا دارای جهتگیری ضد ایرانی و ضدروسی در راستای منافع صاحبان خارجی آنها خواهد بود.
سیاست چین وقیحانهتر است. چین سعی دارد از طریق ارتباطات خود در پاکستان منافع و پروژههای خود را محقق کرده و با دولت طالبان در کابل ارتباط برقرار کند. شاید این سیاست در جایی موفق باشد، اما به طور کلی، چین هیچ فرصتی برای اجرای پروژههای خود دریافت نخواهد کرد و این امر پایه و اساسی برای اختلافات بعدی با سیاست آمریکا در افغانستان خواهد بود.
در هر صورت، سازش سه جانبه انتزاعی بین آمریکا، روسیه و چین پیرامون مسئله افغانستان کاملا غیرممکن است.
من هیچ دلیل و بهانهای برای تغییر سیاست ایران در رابطه با افغانستان پس از اجرای تفاهمنامه طالبان با آمریکا نمیبینم. یکی از شروط طالبان برای تفاهمنامه، عدم استفاده آمریکا از قلمروی افغانستان علیه دیگر کشورها بود. اما حتی طالبان پس از رسیدن به قدرت، کشور را به میزان لازم کنترل نخواهد کرد و به مشکلات خود خواهد پرداخت. من فکر میکنم که وضعیت حوزه امنیت برای ایران اساسا تغییری نخواهد کرد. سیاست پاکستان هم از لحاظ استراتژیک تغییری نخواهد کرد. پاکستان یک ابزار بسیار مناسب برای نفوذ در افغانستان است، بنابراین، دوگانگی سیاست آن (بین منافع چین از یک سو و منافع آمریکا و متحدانش از سوی دیگر) حفظ خواهد شد. علاوه بر این، بسیاری از نخبگان پاکستان منافع شخصی خود را در وضعیت افغانستان دارند که ممکن است با منافع چین،آمریکا و دیگر کشورها ترکیب شود.
ایران شرقی: و سؤال آخر، آیا می توان روی این حساب کرد که امضای توافق بین آمریکا و طالبان باعث پایان جنگ در افغانستان و بازگشت آرامش به منطقه خواهد شد؟ کنیازف- من فکر میکنم که این پدیدهها با هم ارتباط متقابل ندارند. امضای تفاهمنامه بین آمریکا و طالبان، یکی از مراحل استراتژی آمریکا برای منطقه بزرگی است که افغانستان و همسایگانش را در بر میگیرد و ادامه جنگ در افغانستان، یکی از مولفههای مهم این استراتژی آمریکایی است.
انتهای مطلب/