به دنبال روی کار آمدن دونالد ترامپ در ایالات متحده آمریکا و رویکرد تهاجمی این کشور نسبت به تحولات نظام بینالملل، اوضاع در افغانستان و دورنمای تحولات این کشور، پیچیدهتر و دشوارتر از قبل شده است. افغانستان از یکسو به جولانگاهی برای گروه ستیزهجود مبدل شده و از سویی دیگر، تنشها و بنبستهای مختلف سیاسی به خصوص در بین سران دولت وحدت ملی رخ داده است. در چنین شرایطی، قرار است افغانستان شاهد برگزاری دو انتخابات سرنوشتساز (پارلمانی و ریاست جمهوری) باشد که احزاب و گروههای داخلی به شدت نسبت به عدم برگزاری به موقع آن هشدار میدهند. موسسه مطالعات «ایران شرقی» در گفتگو با یک استاد دانشگاه به بررسی تاثیرات سیاستهای آمریکا بر تحولات سیاسی و امنیتی افغانستان پرداخته است.
ایران شرقی/
به دنبال روی کار آمدن دولت دونالد ترامپ در ایالات متحده آمریکا و رویکرد تهاجمی او نسبت به تحولات نظام بینالملل، اوضاع در افغانستان و دورنمای تحولات این کشور، پیچیدهتر و دشوارتر از قبل شده است. افغانستان از یکسو به جولانگاهی برای گروه ستیزهجود مبدل شده و از سویی دیگر، تنشها و بنبستهای مختلف سیاسی به خصوص در بین سران دولت وحدت ملی رخ داده است. در چنین شرایطی، قرار است افغانستان شاهد برگزاری دو انتخابات سرنوشتساز (پارلمانی و ریاست جمهوری) باشد که احزاب و گروههای داخلی به شدت نسبت به عدم برگزاری به موقع آن هشدار میدهند. به منظور بررسی تحولات سیاسی - امنیتی افغانستان، موسسه مطالعات آسیای مرکزی و افغانستان گفتگویی با دکتر ذاکر حسین ارشاد، سرپرست اتحادیه دانشگاههای خصوصی افغانستان و معاون علمی ـ آموزشی دانشگاه خصوصی ابنسینا در افغانستان انجام داد.
سوال: چه تغییرات و تمایزاتی را در روابط آمریکا و افغانستان بین دوره ترامپ و زمان اوباما میتوان برشمرد؟
ارشاد: علیرغم تفاوتهایی که میان دو سنت سیاسی تجربهشده (جمهوریخواهان و دموکراتها) در دستگاه سیاست خارجی ایالات متحده و همچنین اولویتهایی که ممکن است گارگزاران و نمایندگان هر یک از این دو سنت در قبال افغانستان داشته باشند، یکی از عمدهترین تفاوتهایی که دوره ترامپ را با اوباما متفاوت یا متمایز میسازد، سیاستهای تهاجمی برآمده از مدل شخصیتی آقای ترامپ است. ترامپ در حال فاصله گرفتن از سنت گذشته ایالات متحده و یا حداقل اصول سیاسی است که معمولا سیاست خارجی ایالات متحده متأثر از آن است و یک سیاست تهاجمی را در بسیاری از کشورها، از جمله در افغانستان و کشورهای همسایه آن روی دست گرفته است.
سوال: این سیاست تهاجمی به خصوص در مسأله افغانستان دارای چه مؤلفهها و ویژگیهایی است؟
ارشاد: با چند مؤلفه میتوان سیاست تهاجمی آقای ترامپ را در افغانستان و منطقه ارزیابی کرد. ابتدا اینکه بعد از روی کار آمدن ترامپ، برای اولینبار فرد شماره یک ایالات متحده، با بیرحمی و خارج از عرف گذشته، نسبت به پاکستان موضع میگیرد. این موضع جدی از سوی آقای ترامپ و به تبع آن از سوی کارگزاران سیاست خارجی ایالات متحده به صورت عریان مورد تعقیب قرار گرفته است. به همین خاطر است که پاکستان برخلاف گذشته، بر سر یک دو راهی بسیار جدی قرار گرفته و نمیتواند متناسب با آن سنت گذشته، الگوی رفتاری خود را مشخص سازد و در قبال ایالات متحده موضعگیری کند. بنابراین یک تمایز و تفاوت رویکرد ترامپ نسبت به اوباما، برخورد تهاجمی نسبت به گروههایی است که در ادبیات عمومی به عنوان حامیان اصلی تروریسم و گروههای تروریستی در افغانستان شناخته میشوند که همان پاکستان است. اگرچه در گذشته بحثهای این چنینی و متأثر از افکار عمومی وجود داشت، ولی هیچگاه از سوی فرد شماره یک ایالات متحده به این پیمانه و به صورت عریان در قبال پاکستان موضعگیری صورت نگرفته بود.
تمایز دومی که در رویکرد ترامپ نسبت به اوباما وجود دارد، این است که گویا ایالات متحده برای مبارزه با تروریزم و گروههای تندرو چون داعش، طالبان و امثال آنها در افغانستان تصمیم جدی دارد. به همین لحاظ است که برخلاف آن سنت گذشته و تصمیمی که در دوره اوباما مبنی بر خروج نیروهای ایالات متحده و نیروهای بینالمللی از افغانستان گرفته شده بود، در دوره ترامپ، بازگرداندن بخشی از نیروهای بینالمللی و آمریکایی مطرح است تا به عنوان آموزگاران نیروهای امنیتی افغانستان وارد عمل شوند و یا مشغول تعقیب منافع و خواستههای استراتژیک ایالات متحده در افغانستان و منطقه باشند.
سوال: فکر نمیکنید در دولت آمریکا نوعی دیدگاههای متضاد در بحث مذاکره با طالبان وجود دارد. به دنبال حملات خونین ماههای گذشته در کابل، ترامپ اعلام کرد که دیگر امکان مذاکره با طالبان وجود دارد، اما معاون وزیر امور خارجه این کشور میگوید که حاضراند با طالبان مذاکره کنند؟
ارشاد: من معتقد هستم که سیاست تهاجمی یا نرمی که ایالات متحده در افغانستان در قبال گروههای مختلف از جمله گروههای تروریستی چون طالبان و... روی دست میگیرد، به این منظور نیست که خواستها و انتظارات جامعه افغانستان و منافع استراتژیک افغانستان در اولویت آمریکا قرار میگیرد، بلکه آن چیزی که برای ایالات متحده و کارگزاران کاخ سفید اهمیت استراتژیک دارد، منافع این کشور است و اینکه این منافع از چه طریق و با در اختیار گرفتن چه استراتژی، راحتتر و با هزینه کمتر به دست میآید، است. بنابراین من فکر میکنم در افغانستان گروههایی چون طالب و هر گروه تروریست و بنیادگرای این چنینی، به یک کارت بازی برای بازیگران بینالمللی و منطقهای و از جمله برای ایالات متحده تبدیل شده، از اینرو هیچگاه نمیتوان در استراتژی یا سیاستگذاری خارجی ایالات متحده، خصومتهای ذاتی را نسبت به گروههای تروریستی چون طالب، القاعده و داعش ببینید، بلکه کارگزاران کاخ سفید متناسب با شرایط زمانی و مکانی و به صورت فصلی و موسمی، نسبت به این گروهها موضعگیری خاصی دارند. به این لحاظ است که بعضا شاهد یک پارادوکس در سیاست خارجی ایالات متحده و رفتار این کشور در قبال این گروهها هستیم.
سوال: با توجه به این تناقض، بالاخره رویکرد مشخص دولت آمریکا در برابر طالبان چه خواهد بود؟ چه آیندهای فرا روی گروه طالبان قرار دارد؟
ارشاد: ما هنوز نیازمند زمان هستیم و فعلا داوری نهایی زودهنگام خواهد بود، زیرا طالبان تنها نیست؛ بلکه با پشتوانههای منطقهای و بینالمللی همراه بوده و بازیگران تأثیرگذار و ذیدخل در قضایای افغانستان به عنوان حامیان این گروه عمل میکنند. در نتیجه، هیچگاه نسبت ایالات متحده و طالبان به صورت دو به دو قابل ارزیابی و تحلیل نیست که ایالات متحده به راحتی بتواند یک موضع خاص و قاطع، چه تهاجمی یا غیرتهاجمی، نسبت به طالبان اتخاذ کند؛ بلکه نوع موضعگیری در برابر این گروه، به برخی مسائل دیگر در نظام بینالملل و استراتژیها و الگوهای رفتاری برخی از بازیگران تأثیرگذار مرتبط است. به همین لحاظ است که به رغم ماهیت تهاجمی رویکرد ترامپ، شما شاهد یک انعطاف در سیاست خارجی ایالات متحده هستید.
سوال: آیا با این وجود ادامه رویکرد کنونی ایالات متحده در برابر طالبان میتواند یک برگ برنده برای دولت افغانستان باشد؟
ارشاد: من معتقد هستم آن ماهیت تهاجمی که برآمده از مدل شخصیتی آقای ترامپ است، قبل از آنکه نوع مواجهه ایالات متحده با طالبان را بازتاب بدهد، در حوزههای دیگر قابل تحلیل و ارزیابی است. تجربه ایالات متحده حداقل بعد از آنکه آقای ترامپ رییسجمهور ایالات متحده میشود، خیلی نمودها و جلوههای عینی یک رویکرد تهاجمی را در قبال گروههای تروریستی در افغانستان نشان نمیدهد، بلکه متناسب با نگاه کلان و ماهیت اصلی سیاستگذاری ایالات متحده، شاهد یک نگاه همراه با انعطاف در قبال طالب و سایر گروهها هستیم. اما اگر سیاست تهاجمی ایالات متحده در قبال طالبان اجرایی و عملی شود، آن زمان شاید فرصتهای جانبی را برای دولت کابل ایجاد کند، ولی تاکنون شاهد چنین استراتژی از سوی ایالات متحده نبودهایم.
سوال: تأثیر سیاست خارجی ترامپ بر آینده داعش در افغانستان چگونه خواهد بود؟ گروه داعش در یک سال گذشته 18 حمله خونین را تنها در کابل انجام داده است. در مقابل، روسیه هم نسبت به فعالیت داعش در افغانستان ابراز نگرانی میکند و آن را به خصوص در شمال سوال برانگیز میداند. دید شما در مورد رابطه بین داعش و آمریکا و سیاست دولت ترامپ در برابر این گروه و آینده آن در افغانستان چیست؟
ارشاد: داعش در افغانستان یک پروسه نیست که برآیند یک نظام ارزشی و واقعیتهای سیاسی و اجتماعی جامعه افغانستان باشد. به عبارت دیگر، سنتهای سیاسی و فرهنگی جامعه افغانستان، هیچگاه داعش پرور نبوده و نیست. وقتی این مسأله را بپذیریم، خود به خود مسأله بعدی رونما خواهد شد و آن، اینکه داعش پروژهای است که توسط بازیگران سیاسی و تأثیرگذار در افغانستان ساخته شده تا با آن، متناسب با منافع استراتژیکشان بازی کنند. من فکر میکنم که قدرتهای بزرگ و از جمله ایالات متحده با همه این گروهها متناسب با شرایط زمانی و مکانی در افغانستان بازی میکنند و این گروهها همانند کارتهای بازی در دست این قدرتها قرار دارند؛ بنابراین نمیتوان داعش را بریده از الزامات سیاستگذاریهای قدرتهای بزرگ و ذیدخل در افغانستان تحلیل کرد. داعش وصلهای نیست که حداقل در پیوند با نظامهای ارزشی، سیاسی و اجتماعی افغانستان شکل گرفته باشد، به همین لحاظ است که شما حداقل از نگاه فرهنگی نمیتوانید حضور داعش در افغانستان را متناسب با امکانات و ظرفیتهای لازم برای بست و گسترش این گروه در سایر جاها، تحلیل کنید. حداقل این تحلیل در افغانستان با آن خوشبینی همراه نیست.
سوال: با آمدن ترامپ، آمریکا بزرگترین بمب غیرهستهای خود را بر سر داعش در ننگرهار ریخت، اما تحولات در شمال افغانستان به گونه دیگری پیش میرود. از سوی دیگر، داعش در دو سال گذشته واقعا در کابل جولان داد. فکر میکنید که آمدن ترامپ و رویکرد او بر آینده حضور داعش در افغانستان چه تأثیری خواهد داشت؟ فراموش نکنیم که داعش در عراق و سوریه با شکستهای سنگینی مواجه شده و نشانههایی وجود دارد که افغانستان میتواند یک بستر خوب برای حضور برخی از افراد گروه داعش از کشورهای همسایه باشد.
ارشاد: زمانی که ما تأکید میکنیم داعش یک پروژه و یک کارت بازی است که توسط بازیگران مختلف مورد استفاده قرار میگیرد، طبیعی است که بازی همه بازیگران و از جمله ایالات متحده در قبال این گروه، منعطف و متناسب با شرایط زمانی و مکانی و اولویتهایی که سایر بازیگران در برابر افغانستان روی دست میگیرند، خواهد بود. بنابراین به صورت کلی و خیلی مطمئن نمیشود آینده داعش را در افغانستان به صورت واضح تحلیل و ارزیابی نمود و پیشبینی کرد که ایالات متحده در برابر داعش موضع سخت خواهد گرفت و به این نتیجه رسید که اراده و عزم جدی ایالات متحده گویا بر این قرار گرفته که مبارزه جدی در برابر داعش صورت بگیرد و داعش یا طالب را در افغانستان سرکوب نماید. اما اگر احیانا داعش کارت بازی بازیگران نمیبود، ممکن بود پیشبینی مشخصی وجود میداشت، اما متأسفانه چون در افغانستان داعش و طالب و هر گروه تروریستی دیگر، کارت بازی بازیگران ذیدخل است، در نتیجه چگونگی تصمیم در برابر این گروهها، متناسب با شرایط زمانی و مکانی و شرایط سیاسی و تحولات منطقهای قابل تغییر است.
سوال: با توجه به رویاروییهایی که روسیه و آمریکا در منطقه و جهان دارند و بخشی از این رویاروییهای سیاسی در مسأله افغانستان نیز دنبال میشود، فکر نمیکنید که افغانستان به عرصه تقابل میان این دو قدرت تبدیل شود و گروه داعش به عنوان کارت بازی بین این دو عمل کند؟ این در حالی است که تئوریسینهای عرصه سیاست خارجی افغانستان میگویند، پس از روی کار آمدن دولت وحدت ملی ما شاهد وضاحتهای مشخصتری در سیاست خارجی افغانستان هستیم و اینکه افغانستان بیطرفی را در سیاست خارجی خود کنار گذاشته و سیستم امنیتی آمریکا و ناتو را به عنوان تنها سیستمی که میتواند منافع افغانستان را تأمین کند، برگزیده است.
ارشاد: اگر بازیگران کابل محتاطانه و معطوف به منافع استراتژیک افغانستان بازی نکنند، البته که ممکن است آینده بسیار تلخ و ناگواری در انتظار افغانستان باشد. یک نکته دیگر را اضافه کنم؛ ممکن است برخی از گروههای تأثیرگذار در کابل از آن وضعیت بیطرفی برآمده باشند و بیشتر بر همسویی با ایالات متحده و سیاستهای دنیای غرب تأکید بورزند، ولی در درون این نظام، بازهم مهرههای تأثیرگذار و بازیگران تعیینکننده دیگری هم وجود دارند که همواره به سیاستهای سایر بازیگران یا بازیگران رقیب هم توجه دارند و ممکن است در یک همگرایی با آنها قرار داشته باشند. بنابراین من فکر میکنم این وضعیت به صورت مستقیم به نوع استراتژی که توسط کلیت نظام سیاسی در افغانستان اتخاذ میشود، برمیگردد. با درک اینکه اولویت کشورهای مختلف با هم متفاوت است، اگر نظام سیاسی افغانستان این اولویتها را به صورت جدی و معطوف به منافع این کشور مدیریت نکند، آن زمان است که آینده افغانستان تلختر از اکنون خواهد بود و دامنه جنگ و نزاع فراگیرتر خواهد شد.
سوال: به بحث پاکستان برگردیم. ما شاهد افزایش تنش میان افغانستان و پاکستان در سایه استراتژی جدید دونالد ترامپ هستیم. دورنمای مناسبات پاکستان و افغانستان در سایه استراتژی دولت ترامپ در قبال افغانستان و جنوب آسیا چگونه خواهد بود؟
ارشاد: رابطه افغانستان و پاکستان با الگوهای مختلف قابل تحلیل است. یک وقت است که به صورت فصلی و موسمی، ممکن است نوع برخورد بازیگران بزرگی چون ایالات متحده تعیینکننده باشد و خوشبینی یا بدبینی ایالات متحده نسبت به پاکستان و افغانستان، نوع رابطه این دو کشور را خوب یا بد کند، که تاکنون رابطه این دو کشور در محافل سیاسی از این رهگذر قابل تحلیل بوده است؛ ولی آن چیزی که من فکر میکنم رابطه دو کشور را بحرانی ساخته و یا حداقل بحران را یکبار برای همیشه حل میکند، برخی از زخمهای پنهان و ناسور دیگر است. تا زمانی که این زخمها حل نشود و حداقل بازیگران اسلام آباد و کابل به یک جمعبندی معطوف به منافع متقابل نرسند، ممکن است روابط افغانستان و پاکستان به صورت فصلی و موسمی خوب شود و بهبود یابد، اما همچنان آبستن یک بحران عمیق و جدی خواهد بود. مسأله مهم و بسیار جدی که میتواند رابطه دو کشور را متأثر بسازد، بحث مرزی و نوع قشربندی اجتماعی و اشتراکات دیگری که میان گروههای اجتماعی افغانستان و پاکستان وجود دارد، است. تا زمانیکه این مشکل مرزی به صورت هویتی و سیاسی و با اقناع دو طرف حل نشود، من فکر میکنم رابطه افغانستان و پاکستان همواره بحرانزا خواهد بود.
سوال: برخی به این باورند که افغانستان به عرصهای برای تقابل آمریکا و پاکستان مبدل شده و پاکستان در پی آن است که به آمریکا نشان دهد که راهحل دیگری برای بحران افغانستان، غیر از راهحل پیشنهادی و مسیر این کشور وجود ندارد و همچنین متحدی غیر از پاکستان برای ایالات متحده در منطقه وجود ندارد. فکر میکنید این تقابل همچنان ادامه پیدا خواهد کرد؟
ارشاد: ادامه این تقابل و تأثیرات آن بستگی به نوع شرایط یا رویدادهای بعدی دارد که در نظام بینالملل و یا در سطح منطقه اتفاق میافتد، و از سوی دیگر، مناسبات میان این دو کشور به نوع وضعیتی که در درون جامعه افغانستان اتفاق خواهد افتاد، وابسته است. اگر احیانا ما در داخل افغانستان موفق شویم که یک نظام سیاسی نسبتا با اجماع و همگرایی کارگزاران و بازیگران قدرت را داشته باشیم که افراد با یک وفاق نسبی بر منافع و سیاست خارجی تعریفشده افغانستان تأکید کنند، آن زمان است که امکان بدل شدن افغانستان به عنوان همپیمان و شریک منطقهای ایالات متحده وجود دارد. اما یک نکته را نباید از نظر دور داشت که ایالات متحده در منطقه به خاطر رضایت بازیگران یا راضی ساختن بازیگران افغانستان حضور پیدا نمیکند، بلکه آنها به دنبال تأمین یا تعقیب منافع استراتژیک خود هستند و هر بازیگری که بیشترین ظرفیت و پتانسیل را برای همسویی و همگرایی با منافع ایالات متحده از خود نشان دهد، طبیعی است که شانس بیشتری برای همپیمان و همکار شدن با ایالات متحده دارد. طبیعی است که افغانستان در وضعیتی که متأسفانه فعلا گرفتار است، از این شانسها نخواهد داشت. از سوی دیگر، سنت دیپلماتیک و سیاست خارجی پاکستان نشان داده که این کشور از یک قدرت انعطاف فوقالعادهای برخوردار است که میتواند استراتژی اسلامآباد را به صورت 180 درجه تغییر دهد و همسویی خود را با بازیگران بزرگ حفظ نماید.
سوال: در سالهای اخیر به ویژه پس از استراتژی جدید آمریکا، شاهد افزایش نقش هند نیز در افغانستان هستیم. افزایش نقش هند در افغانستان چه پیامدهای امنیتی و سیاسی و اقتصادی در افغانستان دارد؟
ارشاد: من فکر میکنم بخشی از حضور یا نقش برجستهای که هندیها میتوانند در افغانستان داشته باشند، از نوع تعارض یا دوگانهگرایی که میان پاکستان و هند وجود دارد، ناشی میشود؛ یعنی تعارض و جدالی که میان اسلامآباد و دهلی وجود دارد، خود را در مناسبات هر دو کشور با افغانستان بازتاب میدهد. بر این اساس، به هر میزانی که ممکن است نقش پاکستان در افغانستان کمرنگ شود، نقش هندی ها برجسته میشود و به عکس آن. فعلا حداقل شانسی که برای هندی ها وجود دارد، این است که بر اساس سیاستورزیهای جدید کاخ سفید، نقش پاکستان در افغانستان در حال کمرنگ شدن است و گویا آن مهندس اصلی بازیهای منطقهای(ایالات متحده)، در یک همسویی و همگرایی با دهلی نو قرار دارد. در این بین، گویا آمریکا از نوع سیاستورزیهای دهلینو در افغانستان استقبال کرده، چه اینکه بازیگران کابل هم نسبت به این سیاست دلگرمی نشان داده و گفته میشود که در همین روزها برخی از مقامهای کاخ ریاست جمهوری افغانستان، نسبت به تحولات مختلف این کشور در دهلینو نشستهایی دارند و بحث و مذاکره میکنند. پیامدهای سمبولیک و نمادین این سخن این است که گویا افغانستان و بازیگران کاخ ریاست جمهوری دیگر آن نگاه گذشته خود را نسبت به پاکستان ندارند و در همه حوزهها از جمله بحث روابط اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، به جای پاکستان، هند را در مرکز توجه قرار دادهاند.
سوال: یکی از کارشناسان افغانستان بر این باور است که آمریکا به منظور حفظ هژمونی خود، در حال شکل دادن مستطیل امنیتی است که یک زاویه آن افغانستان، زاویه دیگر هند و در دو زاویه دیگر آن، ترکیه و اسرائیل قرار دارند. به نظر شما بر اساس رویکرد کلان آمریکا، افغانستان و هند در حال تبدیل شدن به زوایای این مستطیل امنیتی به عنوان همپیمانان اصلی آمریکا در منطقه هستند؟
ارشاد: من نمیتوانم با این موضوع موافق باشم و دلایل مختلفی وجود دارد. اضلاع سهگانه افغانستان، هند و آمریکا به عنوان محورهای اصلی تأمین صلح در منطقه، باید مبتنی بر یکسری مولفهها باشد؛ به عنوان مثال این مثلث حداقل در یک مقطع زمانی که سیاستورزیها در سطح منطقه از یک ثبات نسبی برخوردار باشد، میتواند مؤثر باشد، در حالی که سیاستورزیها در سطح منطقه، آنچنان شناور و بی ثبات است که امکان تشکیل این اضلاع امنیتی موجود نیست. ممکن است تا فردا دستگاه دیپلماسی و لابیگران اسلام آباد آنچنان فعال شوند که گویا اوضاع این مثلث به گونه دیگر رقم بخورد. امکان چنین کار و ظرفیتی در دستگاه سیاست خارجی اسلامآباد وجود دارد و سنت گذشته سیاستورزی اسلامآباد این نکته را تأیید میکند. شما حداقل در سال 2001 شاهد بودید که پاکستان با یک چرخش 180 درجهای، خاک و فرودگاههای خود را برای حمله بر رژیم طالبان که با حمایت این کشور حکومت میکرد، قرار داد. چرخش این چنینی نشانگر یک نکته است و آن، اینکه بازیگران اسلامآباد به معنای واقعی کلمه، به دنبال منافع استراتژیک پاکستان هستند.
سوال: پس فکر میکنید که افغانستان هنوز به معنای واقعی کلمه یک شریک قابل اعتماد و صد درصدی برای ایالات متحده آمریکا در منطقه، و آمریکا هم یک شریک قابل اعتماد برای افغانستان نیست، پس همه چیز میتواند با توجه به بازی بازیگران منطقهای و منافع قدرتهای بزرگ چون آمریکا تغییر کند؟
ارشاد: دقیقا! هنوز افغانستان و نظام سیاسی در کابل به آن شرایط لازم برای ایفای یک شراکت خوب برای قدرتهایی چون ایالات متحده در سطح منطقه نرسیده، در نتیجه آنچه امروز وجود دارد، یک بازی یک طرفه است و متناسب با اولویتهایی که کاخ سفید روی دست میگیرد، به پیش خواهد رفت. اما از آنجایی که متغیرهای متکثری بر اولویتهای کاخ سفید تأثیرگذار است، یک انعطاف جدی در سیاستورزیهای ایالات متحده قابل پیشبینی است.
سوال: چه نتایج و پیامدهایی از راهبرد آمریکا در افغانستان را میتوان در حوزه سیاسی(دولت وحدت ملی، انتخابات، آرایش نیروی سیاسی، قدرتسالاران محلی و ...) انتظار داشت؟ ما شاهد افزایش تنشها میان مؤتلفین قدرت سیاسی در افغانستان هستیم. این وضعیت تا چه اندازه متأثر از رویکرد کاخ سفید در افغانستان است؟
ارشاد: طبیعی است که برخی از موضعگیریهایی که کاخ ریاست جمهوری افغانستان روی دست میگیرد، جلوه و بازتابی از نوع حمایتی است که ممکن است کاخ سفید از افغانستان داشته باشد. از سوی دیگر، طبیعی است که متناسب با بازیگران داخلی در افغانستان، بازیگران خارجی و قدرتهای بزرگ فوقالعاده تأثیرگذار، و امکان پیشبرد رقابتها و کشمکشهای داخلی نیز وجود دارد. از آنجایی که کاخ ریاست جمهوری افغانستان به رغم مخالفت سایر بازیگران، میتواند برخی از نقشها و استراتژیها را روی دست بگیرد، نشان میدهد که گویا کاخ سفید به صورت جدی از ریاست جمهوری افغانستان حمایت میکند. از طرفی هم، نوع استراتژی که از سوی رییس جمهور افغانستان روی دست گرفته میشود را نمیتوان به صورت مستقیم عین آن چیزی که در دستگاه سیاست خارجی ایالات متحده به صورت جدی مورد تأکید قرار میگیرد، دانست.
سوال: به صورت مشخصتر، فکر میکنید که تداوم بحران سیاسی که در افغانستان وجود دارد، به خصوص اینکه ما دو انتخابات مهم را پیش روی داریم و عمر حکومت وحدت ملی به پایان خود نزدیک شده، چه تأثیری از سیاست ایالات متحده پذیرفته و یا میپذیرد؟
ارشاد: بازتابهای وضعیتی که فعلا در میان گروههای تأثیرگذار یا بازیگران داخلی افغانستان قابل مشاهده است، قبل از آنی که بازتابدهنده وضعیت داخلی و مناسبات درونی افغانستان باشد، بیشتر بازتابدهنده وضعیتی است که میان بازیگران بزرگ در عرصه نظام بینالملل وجود دارد. به عنوان مثال، رقابت و کشمکشهایی که میان روسیه و ایالات متحده در سطح منطقه وجود دارد، به صورت فشرده شده و کوچک شده، خود را در جدالهای داخلی افغانستان نشان میدهد. به تعبیر دیگر، گویا کاخ ریاست جمهوری افغانستان در خط اول داعیهداران استراتژی ایالات متحده قرار دارد و نسبت به این پشت گرمی اقدام میکند، و همچنین گویا شمال افغانستان با پشت گرمی سایر بازیگران و رقبای منطقهای ایالات متحده نقشآفرینی میکند و حاضر است با تمام قدرت، هرگونه تصمیمهای اتخاذ شده در کاخ ریاست جمهوری افغانستان را وتو کند. وتو کردن احکام و سیاستهای اتخاذشده از سوی رئیس جمهور در شمال، نشاندهنده این است که گویا بازیگران شمال از یک پشتگرمی قدرت بیرونی برخورداراند. اما تکرار میکنم که بازیگران بزرگ قبل از آنکه دلشان به حال منافع افغانستان و گروههای مختلف بتپد، با کارتهای بازی مختلف از جمله دامن زدن به جدالهای داخلی در افغانستان، بیشتر دنبال منافع خاص خود در سطح منطقه هستند. به این خاطر است که متأسفانه اوضاع افغانستان خیلی پیچیده شده که با چند متغیر و فاکتور، قابل تحلیل و ارزیابی نخواهد بود. در این بین، پیشبینی آینده هم بسیار سخت و دشوار است. افغانستان در شرایط کنونی به یک خانه پرمعمایی تبدیل شده که ممکن است هر لحظه حادثهای تصور نشدنی در آن اتفاق بیافتد.
انتخابات بعدی ریاست جمهوری افغانستان هم متأثر از همین وضعیت کلی است که در افغانستان وجود دارد؛ متأثر از نوع صفبندیها و آرایشهایی که بازیگران منطقهای و قدرتهای بزرگ در سطح جهان اتخاذ میکنند، همه اینها دست به دست هم میدهند و در نتیجه افغانستان و اوضاع سیاسی در این کشور را پیچیدهتر و نسبت به گذشته دشوارتر میسازند.
اما اگر نظام سیاسی در افغانستان به یک درک جدید نایل شود و این کشور به برخی از شرایط یک کشور مقتدر دست پیدا کند، آن زمان است که قادر میشود حرفی برای گفتن داشته و موضع خود را در قبال بازیگران، معطوف به منافع ملی تعیین کند. در غیر این صورت، وضعیت به همین شکلی که هست، ادامه پیدا خواهد کرد و به نظر من، امیدواری نسبت به فردای افغانستان وجود نخواهد داشت.
سوال: آیا فکر میکنید باید از رویکرد کنونی دونالد ترامپ، به رویکرد باراک اوباما بازگشت؟ زیرا اوباما تأکید میکرد که راهحل بحران افغانستان، یک راهحل منطقهای است.
ارشاد: من فکر میکنم تا زمانی که به صورت نسبی، حداقل یک همگرایی منطقهای و بینالمللی در قبال افغانستان شکل نگیرد، امکان بهبود وضعیت وضعیت سیاسی و امنیتی افغانستان، اگر نگوییم ناممکن است، حداقل بسیار دشوار خواهد بود. دلیلش هم این است که گروههای متکثر خط اولی سیاست افغانستان، هر کدام به یک جایی و نهایتا به یک بازیگری وصل هستند. به عبارت دیگر، اگر هر بازیگر و گروهی مأمور پیش بردن استراتژی یک کشور خارجی و بزرگ بینالمللی باشد، طبیعی است که جدال بازیگران بیرون از افغانستان به صورت مستقیم در مناسبات داخلی بازتاب پیدا میکند و عوارض مستقیم و عملی آن نیز بحران و کشمکشی خواهد بود که در افغانستان رونما میشود. به این خاطر است که من فکر میکنم که یک اجماع منطقهای و بینالمللی در قضایای افغانستان نیاز است و با این دوگانهگرایی و تعارض بزرگ بینالمللی، شرایط افغانستان بهبود پیدا نخواهد کرد.
در این بین، اگر اجماع نسبی پیرامون مسائل افغانستان شکل گرفت، یکی از تفاوتهایی که باید نسبت به سیاستورزی آقای اوباما روی دست گرفته شود، این است که دیگر نباید در افغانستان برخورد همراه با مماشات با گروههای تروریستی صورت بگیرد و طالبان، داعش و گروههای تروریستی، به صورت واقعی به عنوان خطر و تهدیدی برای کل نظام منطقهای و بینالمللی قلمداد شوند. تا زمانی که بازیگران منطقهای و بینالمللی به چنین درکی دست پیدا نکنند و به عنوان مثال داعش را خطری برای امروز و فردای خود ندانند، طبیعی است که وضعیت همینگونه ادامه پیدا خواهد کرد.
انتهای مطلب/